“
مدیران با توجه به اختیاری که به خصوص در به کارگیری اقلام معوق دارند. خواهان آگاهی از چگونگی تأثیر این عوامل بر ثروت خود میباشند تا با به کارگیری آن ها در جهت منافع خود، ثروتشان را تا حد ممکن افزایش دهند. افزایش ثروت مدیران میتواند همراه با کاهش ثروت سایر گروه ها از جمله سهامداران باشد. این امر به معنای امکان عدم همسویی و یا به عبارت دیگر، تضاد منافع بین مدیر و آن گروه هاست.
شناسایی انگیزه های مدیریت در رابطه با مدیریت سود میتواند زمینه را برای تصمیم گیری گروههای مختلف استفاده کننده اطلاعات حسابداری فراهم سازد.
مدیران در دستکاری ارقام سود، انگیزه های مختلفی را میتوانند داشته باشند که چند مورد از انگیزه های مدیران که در تحقیقات مختلف بیان شده ذکر می شود.
۲-۷-۱ حفظ ارزش بازار سهام
نتایج بسیاری از تحقیقات حاکی از اثبات این انگیزه برای مدیریت سود است. شرکتها میتوانند اول جهت ایجاد یک جریان با ثبات سود، به منظور تأثیر گذاری مساعد بر بازده سهام و کاهش ریسک شرکت؛ و دوم توانایی مقابله با ماهیت ادواری بودن سود و جلوگیری از کاهش احتمالی همبستگی بازده مورد انتظار شرکت با بازده مجموعه بازار، اقدام به مدیریت سود کنند(دستگیر و همکاران،۱۳۹۲).
برای اینکه شرکتها بتوانند ارزش بازار سهامشان را حفظ کنند دست به مدیریت سود میزنند(محمدی،۱۳۸۵)
۲-۷-۲انگیزه های سیاسی
برخی از شرکت ها از دیدگاه سیاسی در معرض دید بیشتری قرار دارند. این شرکتها از منظر علت جلب توجه ها به سه دسته تقسیم میگردند. دسته اول شرکت های بسیار بزرگ هستند. علت جلب توجه به این شرکت ها این است که فعالیت آن ها بر عده زیادی از افراد اثر میگذارد. دسته دوم شرکت هایی هستند که در صنایع استراتژیک فعالیت میکنند؛ مانند شرکت های نفت و گاز. در نهایت دسته سوم شرکت هایی هستند که حالت انحصاری یا شبه انحصاری دارند.این شرکتها خواستار نوعی مدیریت سود هستند که کمتر آن ها را در معرض دید مردم قرار دهد. جونز(۱۹۹۱) در تحقیقی بر روی نمونه ای از شرکت های بزرگ به این نتیجه رسید که این شرکت ها برای کاهش دادن سود به میزان زیادی از اقلام تعهدی استفاده میکنند. همچنین کاهان(۱۹۹۲) در تحقیق بر روی نمونه ای از شرکت ها که به روش انحصاری عمل میکردند به این نتیجه رسید که این شرکت ها برای کاهش دادن سود به مقدار زیادی از اقلام تعهدی استفاده میکنند. تحقیق هانگ و وانگ(۱۹۹۸) بر روی شرکت های نفتی در طی جنگ خلیج نشان داد، شرکت ها جهت اجتناب از هزینه های سیاسی و مقررات دولت، سود را به وسیله مدیریت اقلام حسابداری کاهش دادند(دستگیر و همکاران،۱۳۹۲).
موزز معتقد است هر قدر اندازه شرکت بزرگتر باشد مدیران شرکتها تمایل و انگیزه قوی تری جهت مدیریت سود دارند. زیرا فعالیت آنان به بسیاری از مردم مرتبط میگردد(موزز،۱۹۸۷)
۲-۷-۳ انگیزه های مالیاتی
مسلماًً کاهش دادن میزان مالیات برای شرکت ها بسیار مطلوب بوده و شرکت ها انگیزه زیادی دارند که از هر راه ممکن از جمله مدیریت سود(کاهنده) به این هدف دست یابند.اما باید توجه داشت که بستر اعمال مدیریت سود، سیستم و اعداد حسابداری است. به عبارت دیگر هنگامی مدیریت سود میتواند در میزان پرداخت مالیات مؤثر باشد که برای محاسبه مالیات، از اعداد بیرون آمده از حسابداری استفاده شود. اما اگر قوانین مالیاتی اختیاری به مدیر برای حسابداری مالیاتی ندهد، کارایی مدیریت سود در این حوزه کاهش مییابد. به عنوان مثال اگر قوانین مالیاتی تنها استفاده از یک روش استهلاک و یک روش ارزشیابی موجودی کالا را مجاز بداند، مدیریت قادر نیست به وسیله تغییر رویه در این روش های حسابداری مدیریت سود کند. بنابرین میزان کارایی مدیریت سود در کاهش مالیات بستگی به میزان تأثیرپذیری محاسبه مالیات از اعداد حسابداری دارد(دستگیر و همکاران،۱۳۹۲).
۲-۷-۴ افزایش قیمت در عرضه نخستین سهام
قیمت سهامی که برای نخستین بار عرضه می شود،مشخص نیست.حال پرسش این است که چگونه ارزش این سهام تعیین میگردد.پاسخ احتمالی میزان تقاضا برای سهام مذکور در بازار است و این تقاضا نیز بستگی به برداشت بازار از وضعیت آتی شرکت دارد.اما چه اطلاعاتی به بازار(سرمایه گذاران) در تعیین وضعیت آتی شرکت کمک میکند.هیوز(۱۹۸۶) با تجزیه تحلیلی ثابت کرد اطلاعاتی مانند سود خالص میتواند نشانه و علامت خوبی برای سرمایه گذاران در تعیین ارزش شرکت باشد. این گونه نتایج، این احتمال را به ذهن متبادر میسازد که شرکتها میتوانند سود گزارش شده در برگه پذیره نویسی سهام را مدیریت نمایند.(همان منبع)
۲-۷-۵ جذب سهامدار جدید
شرکتها ممکن است برای جذب سهامدار جدید، به مدیریت سود بپردازند. مدیر با دستکاری اطلاعات مالی به مدیریت سود می پردازد. به عنوان مثال، هموار نمودن سود برای کسب اطمینان بیشتر سرمایه گذاران، نمونه ای از دستکاری اطلاعات محسوب می شود. این قبیل امکانات ممکن است اطلاعات موجود در صورتهای مالی را به میزان قابل ملاحظه ای تحت تأثیر قرار دهد. مدیران شرکتها عمدا سودهای گزارش شده را با بهره گرفتن از سیاستهای حسابداری خاص، تغییر در برآوردهای حسابداری و اقلام معوق، دستکاری می نمایند تا به اهداف مدنظر خود برسند.(میلروجان،۲۰۰۲)
کلوگ و کلوگ(۱۹۹۱) دو انگیزه اصلی برای مدیریت سود را تشویش سرمایه گذاران برای خرید سهام شرکت و افزایش ارزش بازار شرکت تعریف کردند.
(دی جورج و همکاران،۱۹۹۹) مدیریت سود را به عنوان نوعی دستکاری مصنوعی سود توسط مدیریت جهت حصول به سطح مورد انتظار سود برای بعضی تصمیمات خاص (از جمله پیشبینی تحلیلگران و یا برآورد روند سودهای قبلی برای پیشبینی سودهای آتی) بیان کردند. به نظر آن ها، انگیزه اصلی مدیریت سود، مدیریت دیدگاه سرمایه گذاران در مورد واحد تجاری است.(سلیمانی،۱۳۸۹)
۲-۷-۶ شرایط تأمین مالی بهتر
شرکتها میتوانند برای نشان دادن تصویری بهینه و بهتر از آینده شرکت، قبل از مراجعه به بازار سرمایه برای تأمین مالی، اقدام به مدیریت سود کنند. با مدیریت سود فزاینده و هموارسازی سود، شرکت ها خواهند توانست ریسک سرمایه گذاری سرمایه گذاران را کاهش داده و لذا سرمایه گذاران به بازده کمتری قانع خواهند بود. بنابرین هزینه سرمایه شرکت کاهش خواهد یافت. به علاوه با مدیریت سود، تقاضا برای سرمایه گذاری در شرکت افزایش یافته و از یک طرف قیمت سهام یا اوراق بدهی افزایش یافته و از طرف دیگر هزینه انتشار، تبلیغات و غیره برای تأمین مالی کاهش مییابد.(همان منبع)
“
فرم در حال بارگذاری ...