وبلاگ

توضیح وبلاگ من

منابع پایان نامه و مقاله درباره : دعاوی مربوط به نقض حق مالکیت فکری

دعاوی مربوط به نقض حق مالکیت فکری

 

در مواد ۵ و۶ کنوانسیون بروکسل تحت عنوان صلاحیت انحصاری شماری از حالات را بر شمرده است که در صورت مقیم بودن خوانده در یکی از کشورهای  متعاقد، وی در دیگر کشورهای عضو قابل تعقیب و محاکمه خواهد بود.

 

در رابطه با دعاوی مرتبط با حق مالکیت فکری بند ۳ ماده ی ۵ و بند ۱ ماده ی۶ کنوانسیون دارای اهمیت می باشند.

 

بند۳ از ماده ی ۵ کنوانسیون بروکسل مقرر می داردکه:شخص مقیم در یکی از کشورهای عضو ممکن است در دیگر کشور متعاقد مورد محاکمه قرار گیرد (بند ۳) در امور راجع به جرم و شبه جرم، مسئولیت مدنی، خوانده را می توان در دادگاه های کشور محل وقوع حادثه ی زیان بار مورد تعقیب قرار داد. مطابق بند ۴ ماده ۱۶ کنوانسیون بروکسل و دعوی فورت داج که در آن پرونده مسأله هم به نقض حق و هم به اعتبار آن مربوط بود که با توجه به بند ۴ ماده ۱۶ و تفسیر دادگاه انگلیس باید دعوا در انگلیس – دادگاه کشوری که اختراع درآن جا به ثبت رسیده –  اقامه شود.[۱]

 

این دیدگاه در پرونده ی کاین کنترولز به طرفیت سوزو[۲]  به شدت مورد انتقاد واقع شده است چرا که خوانده با پیش کشیدن دفاع عدم اعتبـار حق مالـکیت فکـری به راحتی می تواند دادگاه صالـح برای رسیدگی به دعـوای نقض حق مالکیت فکری را از صلاحیت بیندازد.

 

به اعتقاد دیوان دادگستری اروپا بند ۳ ماده ۵  کنوانسیون بروکسل بدین معناست که خوانده ممکن است به انتخاب خواهان در دادگاه محل وقوع خسارت یا دادگاه محل وقوع حادثه ای که منشأ خسارت یا منجر به خسارت شده است مورد تعقیب قرار گیرد. در دعاوی نقض حق مالکیت فکری محل وقوع خسارت جایی است که تولیدات ناقص حق به بازار آن کالا ضربه بزند.[۳] دادگاه های محل وقوع خسارت تنها می توانند به جبران خساراتی رأی بدهند که در قلمرو سرزمین آنان وارد شده است ولی در صورتی که دعوای نقض در جایی اقامه شود که محل وقوع حادثه ای باشد که منشأ خسارت در آن جا است یا منجر به خسارت شده باشد دادگاه مزبور صلاحیت صدورحکم به جبران تمام خسارات را دارد.[۴]

 

در مورد دعوای نقض حق مالکیت فکری، اعتبار آن حق می تواند به وسیله دعوای متقابل یا به عنوان دفاع در پرونده نقض حق مطرح شود. پیروزی در دعوای متقابل این نتیجه را در پی خواهد داشت که آن حق دیگر اعتبار نخواهد داشت و چنانچه در دفاع از پرونده نقض حق بی اعتباری آن حق محقق گردد، هیچ نقض حقی اتفاق نیفتاده، بلکه خود حق بی اثر می- شود. خوانده دعوی نقض حقی که می خواهد مسئله بی اعتباری آن را مطرح کند می تواند به وسیله دعوای متقابل ابطال و یا شکوائیه (دادخواست) بی اعتباری آن را مطرح نماید.

 

دادگاه های رسیدگی کننده اصل را بر معتبر بودن آن حق ادعایی می دانند مگر این که این دعاوی مطرح شود. هر دادگاهی که صلاحیت بین المللی برای بررسی ادعای نقض حق دارد هم چنین صلاحیت رسیدگی و بررسی دعوای تقابل ابطال یا دادخواست بی اعتباری را نیز دارد. مبنای صلاحیت بین المللی در کنوانسیون های موجود که در مطالب پیشین ملاحظه گردید و در ماده ۹۳ قواعد صلاحیت مرتبط با نقض

دانلود مقاله و پایان نامه

 حقوق جامعه اروپایی بیان شده است که در رابطه با تمام دادرسی های نقض حق اجرا می شود و همان طور که تشریح گردید صلاحیت انحصاری دادگاه ها نه تنها راجع به تمام دعاوی نقض حق بلکه همچنین برای دعاوی متقابل ابطال یا دادخواست بی اعتباری نیز می باشد.

 

در حقوق ایران، پاسخ به این سوال که رسیدگی به دعاوی ناشی از حق مالکیت فکری

 

که دارای یک عنصر خارجی می باشد در صلاحیت انحصـاری چه دادگـاهی است بسیـار مشکل می بـاشد چـرا کـه مانند کشورهای اروپایی قانون خاصی برای تشخیص صلاحیت وضع نشده است و مشخص نشده است که دادگاه های ما در چه زمینه ای صلاحیت انحصاری دارند و در رابطه با مالکیت فکری رویه ی ثابت و مشخصی نیز شکل نگرفته است.

 

مطابق ماده ی ۹۷۱ قانون مدنی، دعاوی از حیث صلاحیت محاکم و قوانین راجع به اصول محاکمات تابع قانون محلی خواهد بود که در آن جا اقامه می شود . لذا چنان چه در دادگاه ایران دعوایی اقامه شود دادگاه همان قواعد صلاحیتی را که از نظر حقوق داخلی مقرر است در محیط حقوق بین المللی نیز اجراء می کند.

 

بنابراین در این گونه دعاوی هرچند مال مورد دعوا در خارج از ایران واقع شده باشد حتی اگر متداعیین هر دو تبعه ی خارجی باشند دادگاه ایران برای رسیدگی دارای صلاحیت می باشد. ماده ۱۱ قانون آ.د.م نیز بر این معنا صراحت دارد که محاکم ایران در تمام مواردی که مورد مراجعه مدعی قرار می گیرند همواره صالح اند، حتی اگر خوانده خارجی و مقیم خارج بوده و تعهد نیز در خارج به وجود آمده باشد.[۵] حال باید دید که آیا نتیجه ی به دست آمده با این کلیت قابل قبول می باشد یا خیر.

 

اکثر کشورها در دعاوی حق مالکیت فکری ثبت شده، دادگاه کشوری را صالح به رسیدگی می دانند که آن حق در آن جا به ثبت رسیده باشد. دلیل این امر نیز به این مسأله باز  می گردد که مسأله ی حقوق مالکیت فکری به حقوق عمومی بسیار نزدیک است و مرجع اعطاء کننده ی حق مالکیت فکری جزئی از هیأت حاکمه می باشد و کشوری که از آن توسط دارنده حق تقاضای ثبت و حمایت از آن شده است تنها مرجعی است که می تواند نسبت به اعتبار آن حق رأی دهد و اگر دادگاه کشور دیگری غیر از کشوری که تقاضای حمایت از حق در آن صورت پذیرفته خود را صالح به رسیدگی بداند در واقع در شئون مرتبط با حاکمیت  آن دولت دخالت نموده است که موضوعاً از قلمرو حقوق بین الملل خصوصی خارج  می باشد[۶]. این موضوع هم چون موضوع تابعیت می باشد همان طور که یک کشور نمی تواند تابعیت کشور دیگری را به یک شخص اعطاء یا از او سلب نماید به همین صورت نمی تواند به عدم اعتبار حق مالکیت فکری که در کشور دیگری غیر از کشور مقر دادگاه به ثبت رسیده است رأی دهد. مضافاً بر اینکه در صورت رسیدگی و صدور رأی در آن موضوع امکان اجرای حکم صادره در خارج از آن کشور بسیار کم می باشد.در ایران نیز دادگاه ها دعاوی مرتبط با ثبت و اعتبار حق مالکیت فکری را در صلاحیت محاکم ایران می دانند لذا می توان با تفسیر دوجانبه از این موضوع اظهار داشت که محاکم ایران نسبت به آن دسته از دعاوی که راجع به اختلافات ناشی از حق مالکیت فکری خارجی باشد خود را صالح به رسیدگی نمی دانند.

 

 

 

 

 

[۱]  –  همان ص ۴۴٫

 

[۲]- Coin contrel LTL v.Suzo Intenational (uk) Ltd.  and others, (1997) 3 All.E.R.45.

 

[۳]-Fritz Blumer, Patent Law and International Privatelaw on both sides of the Atlantic ,Geneva,janurary 2001 ,p30

 

[۴]-  Shevill v.press – Alliance SA (1996) 3 All ER929,HL.

 

[۵] –  عبدالله شمس، پیشین،ص۴۲٫

 

[۶] -لیلا رئیسی ،پیشین، ص ۶۸ .

دسترسی پایان نامه : بررسی نوآوری قانون مجازات اسلامی در سببیّت در قتل

.estp-changedby-essin a{color:#0101DF !important}

 

 

۱٫     بیان مسئله

 

بحث سببیّت از مباحث پیچیده­ای است که گاه نظرات مختلفی در خصوص آن مطرح شده است. در کتب فقهی بحث از سببیّت یا علّیت در سه کتاب غصب، قصاص و دیات مطرح شده است. به طوری که صاحب جواهر در جلد ۳۷ جواهرالکلام کتاب الغصب و جلد ۴۲ کتاب القصاص و جلد ۴۳ کتاب الدیات بحث تسبیب را مورد بررسی قرار می­دهد. قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۷۰ بحث از تسبیب را در کتاب دیات، باب پنجم ((موجبات ضمان)) مواد ۳۱۶ تا ۳۱۸ و باب­های ششم، هفتم و هشتم مطرح کرده بود. قانون مجازات اسلامی مصوب ۱۳۹۲ به این بحث در کتاب چهارم ((دیات))، فصل ششم مواد ۴۹۲ تا ۵۳۷ می ­پردازد.

 

پایان نامه حقوق

 

یکی از شروط تحقق مسئولیت کیفری، وجود رابطه­ سببیّت است. این مسئولیت کیفری در قانون مجازات به دو صورت متصور است:

 

پایان نامه رشته حقوق

پایان نامه

 

 

    1. اجتماع سبب و مباشر؛

 

  1. سبب متعدد.

در حالت اجتماع سبب و مباشر، قانون مجازات اسلامی۷۰ مباشر را ضامن می­دانست، مگر سبب اقوی از مباشر بود.

 

سبب متعدد به نوبه­ی خود به دو قسمت می­ شود: اجتماع اسباب طولی و شرکت در تسبیب. در اجتماع اسباب طولی سه حالت پیش می­آید:

 

  1. اسباب بعضی عدوانی و بعضی غیرعدوانی؛ ۲٫ همه عدوانی؛ ۳٫ همه غیرعدوانی.

در حالت اول بنابر ماده­ی ۳۶۴ ق.م.ا (مصوب ۷۰) فقط شخص متعدی ضامن بود.

 

در حالت دوم و سوم اگر اسباب همه عدوانی بودند یا همه غیرعدوانی، قانون­گذار بنا را بر ضمان سبب مقدم در تأثیر (ماده­ی ۳۶۴ ق.م.ا مصوب سال ۷۰) نهاده بود. دلیل پذیرش این نظریه قول مشهور فقهای شیعه است و استدلال برخی فقها در این مورد استصحاب اثر سبب اول می­باشد. شهید اول در المعهالدمشقیه، شهید ثانی در مسالک­الافهام، علامه­ی حلی در قواعدالحکام و محمدحسن نجفی در جواهرالکلام از جمله قائلین به استصحاب بودند.

 

صورت دیگر از سبب متعدد شرکت در تسبیب است. ماده­ی ۳۶۵ ق.م.ا (مصوب ۷۰) ناظر به این مورد بود. بر اساس این ماده میزان مداخله­ی اسباب تأثیری در مسئولیت آنها نداشت و اسباب به صورت مساوی مسئول بودند. در این مورد ماده­ی ۳۳۷ ق.م.ا و رأی وحدت رویه­ی شماره­ ۷۱۷ مورخ ۶/۲/۱۳۹۰ هیأت عمومی دیوان عالی کشور هم بدون توجه به میزان تقصیر اسباب به تساوی مسئولیت رأی داده بود!

 

لایحه­ی قانون مجازات اسلامی در تاریخ ۲۲/۲/۸۸ به تصویب کمیسیون قضایی و حقوقی مجلس رسید و تقدیم شورای نگهبان شد. شورای نگهبان در تاریخ ۱۹/۱۰/۸۸ و ۲۹/۱۰/۸۸ ایرادهایی به لایحه گرفت، ایرادهای شورای نگهبان توسط مجلس اصلاح گردید و سرانجام این لایحه در تاریخ ۱/۲/۱۳۹۲ تبدیل به قانون مجازات رسمی کشور شد.

 

 

 

۲٫    پرسش­های پژوهش

 

    1. رویکرد قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ در موضوع سببیّت در قتل­های موجب مجازات چه تفاوتی با قانون مجازات اسلامی ۱۳۷۰ دارد؟

 

  1. تغییر رویکرد قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ مبتنی بر کدام مبنای فقهی است؟

 

 

۳٫   فرضیه ­های پژوهش

 

    1. در قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ در صورتی که جنایت مستند به اجتماع سبب و مباشر باشد و میزان تأثیر عوامل مساوی باشد، تساوی در مسئولیت برقرار است و اگر میزان تأثیر متفاوت باشد، هر­یک از عوامل به میزان تأثیر رفتارشان، مسئولیت خواهند داشت. در اسباب متعدد طولی سبب مقدم در تأثیر ضامن است و در اسباب متعدد عرضی تساوی در ضمان حاکم می­باشد.

 

  1. تغییر رویکرد قانون مجازات اسلامی ۱۳۹۲ مبتنی بر نظریه­ی ضمان نسبی است که اقلیّت فقها آن را پذیرفته­اند.

 

پایان نامه در مورد مفهوم لغوی علّت – بررسی نوآوری قانون مجازات اسلامی در سببیّت در قتل

مفهوم علّت

 

در این گفتار به بررسی مفهوم علّت پرداخته و آن را از نظر لغوی و اصطلاحی تبیین می­نماییم.

 

 

 

بند اول) مفهوم لغوی علّت

 

علّت در لغت­نامه­ی دهخدا به معنی بیماری، آنچه بدان بهانه کنند، نیاز و حاجت، سبب و جهت، سستی و ناتوانی، آفت و آسیب به کار رفته است.[۱]

 

در فرهنگ معین علّت به معنی ناخوشی، عیب، عذر، بهانه، سبب و جهت آمده است.[۲] همچنین در فرهنگ لاروس به معنی کار نوی که صاحبش را مشغول سازد به کار رفته است.[۳]

 

در فرهنگ المنجد علّت به معنی رنجوری، باعث، سرچشمه، دلیل، مایه، جهت و سخت حالی آمده است.[۴]

 

علّت به معنی ضعف، نقص، کاستی، نقیصه، عامل، چاره، دستاویز، منشأ، اصل و انگیزه نیز آمده است.[۵] معنی دیگری که برای علّت به کار رفته سبب یا عامل پیدایش چیزی یا انجام­گرفتن کاری است.[۶]

 

 

 

بند دوم) مفهوم اصطلاحی علّت

 

علّت نیز همچون سبب از دو منظر فقهی و حقوقی تعریف می­ شود. در ذیل به تبیین این مفهوم می­پردازیم.

 

 

 

الف) علّت در اصطلاح فقهی

 

«با مطالعه­ منابع فقهی، در فقه شیعه و اهل سنت در می­یابیم که فقها به کرّات از مباشر به علّت هم تعبیر کرده ­اند. بر اساس اینکه مسائل مباشرت و تسبیب در فقه عمدتاً در مقوله­ی جنایات مطرح شده ­اند، گزیری نیست از اینکه مفهوم علّت را در سایه­ی آرای فقها در باب مباشرت در جنایات بررسی کنیم».[۷]

 

«اقدام مستقیم و بی­واسطه­ انسان در انجام عمل را مباشرت در انجام آن می­گویند؛ مانند اینکه کسی با اسلحه به طرف دیگری شلیک کند و او را به قتل برساند یا با دست­های خود او را خفه کند یا در دریا بیندازد و او به دلیل ناآشنایی با شنا غرق شود. فقها از این نوع رابطه در ایجاد یک حادثه به علّیت تعبیر می­ کنند و عامل مستقیم و بی­واسطه را علّت حادثه می­نامند».[۸]

 

شهید ثانی در مسالک­­الافهام می­گوید: «و ما یضاف الیه الهلاک سمی عله والإتیان به مباشره».[۹] آنچه هلاک به آن نسبت داده می­ شود، علّت نامیده می­ شود و انجام­دادن آن مباشرت است.

 

علامه­ی حلی در ارشاد­الاذهان کتاب الدیات مباشرت را این چنین تعریف می­ کند:

 

«المباشره و هی فعل ما یحصل معه الإتلاف».[۱۰] مباشرت آن فعلی است که تلف از آن حاصل می­ شود.

 

و در کتاب تحریر­الاحکام در بیان علّت می­فرماید: «والعلّه مایولّد الموت إما إبتداً بغیر واسطهٍ و إما بوسائط».[۱۱] علّت آن است که باعث مرگ می­ شود خواه مستقیماً، خواه با بهره گرفتن از وسیله و به طور غیرمستقیم.

 

محقق حلی در شرایع در این خصوص می­گوید: «أما المباشره: فضابطها الإتلاف لا مع القصد إلیه کمن رمی غرضاً فأصاب إنساناً أو کالضّرب للتّأدیب فیتّفق الموت منه».[۱۲]

 

اما مباشرت: ضابطه­ی آن اتلاف بدون قصد است؛ مانند اینکه فردی به هدفی تیر بزند و به انسانی اصابت کند و نیز مانند زدن برای ادب­کردن در حالی که منجر به مرگ گردد.

 

در مفتاح­­الکرامه مباشرت همان علّت تعبیر شده و در تعریف آن آمده است:

 

«المباشره و تسمّی علّه و هی ما یستند الفعل إلیه، أعنی فعلٌ ما یحصل معه تلف النفس أو العضو من غیر قصد الإتلاف».[۱۳] مباشرت، علّت نامیده می­ شود و مباشرت آن است که فعل به او نسبت داده ­شود؛ به عبارت دیگر فعلی است که به واسطه­ آن قتل یا آسیب به عضو حاصل می­گردد، اما بدون اینکه قاصد بر اتلاف باشد.

 

در شرح­­المجله مباشر بدین­گونه تعریف شده: «المباشر هو الذی یلی الامر بنفسه فإنه یضمن الضرر الذی یتولد عن فعله سواءً کان عن قصد منهُ او لم یکن».[۱۴]

 

مباشر کسی است که شخصاً کاری را انجام ­دهد، بنابراین او ضامن ضرری است که از فعلش به­وجود آمده خواه بر انجام آن قاصد باشد خواه نباشد.

پایان نامه

 

 

صاحب جواهر در کتاب­ القصاص علّت را این­گونه توصیف می­ کند: «العلّه التی یستند الازهاق إلیها إبتداءً أو بواسطه».[۱۵] علّت آن فعلی است که قتل به آن نسبت داده می­ شود، خواه مستقیماً خواه با ­واسطه.

 

صاحب جواهر ادامه می­دهد که: «و ربما قیل: إنها المباشره، و لکن الظاهر أن المراد بها إیجاد أقرب العلل إلی الزهوق، أی المؤدیه إلیه ابتداءً».[۱۶] ممکن است گفته شود علّت همان مباشرت است، اما واضح است که منظور از آن به­وجودآوردن نزدیک­ترین علّت­هایی است که باعث مرگ می­ شود؛ به عبارت دیگر فعلی است که مستقیماً باعث مرگ گردد.

 

همچنین ایشان در کتاب الدیات مباشرت را این­­گونه بیان می­نمایند: «فضابطها صدق نسبه الإتلاف إلیه و لو بإیجاد علّته لا مع القصد إلیه و إلاّ لاقتضت القصاص».[۱۷]

 

ضابطه­ی مباشرت آن است که اتلاف به آن مستند باشد هرچند مباشرت به نحو ایجاد علّت آن تلف باشد، البته بدون قصد؛ زیرا در این صورت قصاص لازم می­ شود.

 

«امام خمینی در تحریر­الوسیله می­فرمایند: “مقصود از مباشرت اعم است از اینکه فعل بدون واسطه از او صادر شود؛ مانند اینکه او را با دست خود خفه کند یا با دست و یا پا او را بزند به گونه­ ای که بمیرد و یا فعل با واسطه از او صادر شود؛ مانند اینکه او را با تیر بزند… و غیر از اینها از وسایطی که با وجود آنها قتل به خود شخص نسبت داده می­ شود.”

 

از این عبارت استفاده می­ شود که معیار در مباشرت اسناد حقیقی است. گاهی توهم می­ شود که اسناد در هر دو مورد وجود دارد: هم در اتلاف بالمباشره و هم اتلاف بالتسبیب. کسی که انسانی را با دست خود خفه می­ کند، قتل به او نسبت داده می­ شود و همچنین کسی که چاهی در راه عبور و مرور مردم می­ کند و انسانی در آن چاه می­افتد و می­میرد، قتل او به حافر نسبت داده می­ شود، لکن اسناد فعل به مباشر، اسناد حقیقی است، ولی به سبب مجازی است».[۱۸]

 

تعریف عبدالقادر عوده از مباشرت این است که: «و یعرف الفقهاء المباشره بأنها ما أثر فی التلف و حصله أی ما جلب للموت بذاته دون واسطه و کان عله له کالذبح بسکین، فإن الذبح یجلب للموت بذاته».[۱۹] مباشرت آن است که ذاتاً و بدون واسطه باعث مرگ می­ شود و علّت آن است؛ مانند کشتن با کارد، که ذاتاً باعث مرگ می­ شود.

 

«نیز در تعریف علّت در قتل گفته شده: علّت آن است که مولد مرگ است یا بلاواسطه؛ مانند سربریدن یا باواسطه، مثل رها­کردن تیر. فقهای حنفی در تعریف علّت گفته­اند: اصابت تلف در محل و موضع تلف است. فقهای مالکی غالباً عقیده دارند مباشرت یا علّت آن است که عادتاً تلف از آن ناشی می­ شود، بدون آنکه عامل دیگری بین فعل و تلف واسطه باشد. از نگاه فقهای شافعی نیز مباشر یا علّت آن چیزی است که در تلف تأثیر می­گذارد و آن را به­وجود می­آورد، اما از نظر مشهور فقهای شیعه مباشرت عبارت است از عدم واسطه بین تلف­کننده و تلف و این در مورد تلف عین جاری است، اما در تلف منفعت عبارت است از ایجاد کننده­ علّت تلف. دکتر فیض در تعریف مباشرت در جرم گفته است کسی که بی­واسطه و به طور مستقیم، مرتکب جرم شود و علّت جرم یا جزء اخیر علّت باشد، می­گویند: به مباشرت جرم را مرتکب شده است؛ مانند دزدیدن مال از حرز، نوشیدن شراب، بریدن سر، و…. ملاحظه می­گردد که در فقه اسلامی علّت، آخرین رفتار یا رخداد ضروری کننده­ وقوع زیان جزایی است و به فاعل آن مباشر گفته می­ شود».[۲۰]

 

بنابراین از تعریف­های فقهی می­توان دریافت که از نظر فقها، «علّت، مباشرت در انجام یک فعل است».[۲۱]

 

 

 

[۱]- لغت­نامه­ی دهخدا، مدخل علّت.

 

[۲]-  فرهنگ فارسی معین، مدخل علّت.

 

[۳]- خلیل جر، همان، ج ۲، ص ۱۴۸۲٫

 

[۴]- احمد سیّاح، همان، ج ۲، ص ۱۰۹۳٫

 

[۵]- آذرتاش آذرنوش، همان، ص ۴۵۲٫

 

[۶]- حسن انوری، همان، ص ۸۳۱

 

[۷]- سید یزد­الله طاهری­­نسب، رابطه­ علّیت در حقوق کیفری ایران و انگلستان، چاپ اول، تهران، انتشارات دادگستر، ۱۳۸۸، ص ۱۵۴٫

 

پایان نامه

 

[۸]- جلال­الدین قیاسی؛ عادل ساریخانی و قدرت­ا­لله خسرو شاهی، مطا­لعه­ی تطبیقی حقوق جزای عمومی، چاپ اول، قم، پژوهشگاه حوزه و دا­نشگاه، ۱۳۸۸، ص ۱۵۵٫

 

[۹]- زین­الدین­بن­علی العاملی (الشهید الثانی)، مسالک­الافهام، قم – إیران، مؤسسه المعارف الاسلامیه، ۱۴۱۹هـ.ق، ج ۱۲، ص ۱۶۳٫

 

[۱۰]- العلامه الحلی، ارشاد­­الأذهان، الطبعه الاولی، قم، مؤسسه النشر الإسلامی، ۱۴۱۰هـ.ق، ج ۲، ص ۲۲۲٫

 

[۱۱]- ­العلامه الحلی، تحریر­الاحکام، همان، ج ۵، ص ۴۲۲٫

 

[۱۲]- محقق حلی، همان، ج ۴، ص ۲۴۸٫

 

[۱۳]- محمدجواد الحسینی العاملی، مفتاح­الکرامه، سلسله ینابیع الفقهیه- القصاص و الدیات، لبنان- بیروت، دارالتراث، ج۴، ص ۴٫

 

[۱۴]- سلیم رستم باز، شرح­­المجله، الطبعه الثالثه، داراحیاء التراث العربی، ۱۳۰۵هـ­، ص ۶۰٫

 

[۱۵]- محمد­حسن نجفی، همان، ج ۴۲، ص ۱۸٫

 

[۱۶]- همان، ص ۱۸٫

 

[۱۷]- همان، ص ۴۳٫

 

[۱۸]- خلیل قبله­ای خویی، قواعد فقه، چاپ اول، تهران، سازمان مطالعه و تدوین کتب علوم انسانی دانشگاه­ها (سمت)، ۱۳۸۰، ص ۱۷۷٫

 

[۱۹]- عبد­القادر ­عوده، التشریع الجنائی الإسلامی، الطبعه الحادیه عشر، لبنان، مؤسسه الرساله البیروت، ۱۴۱۲هـ، ج ۲ ص ۳۶٫

 

[۲۰]- سید یزد­ا­لله طاهری­نسب، همان، ص ۱۵۴ـ ۱۵۵٫

 

[۲۱]- جلال­­الدین قیاسی؛ عادل ساریخانی و قدرت­ا­لله خسرو شاهی، همان، ص ۱۵۵٫

پایان نامه درباره علّت در اصطلاح حقوقدانان – بررسی نوآوری قانون مجازات اسلامی در سببیّت در قتل

.estp-changedby-essin a{color:#0101DF !important}

 

 

علّت در اصطلاح حقوقدانان

 

«حقوقدانان ایرانی نیز با الهام از منابع فقهی، علّت را رفتار مباشر جرم می­دانند؛ رفتاری که با وقوع آن پیدایش معلول، ضروری می­گردد».[۱]
اگر عملیات اجرایی قتل به طور مستقیم و توسط مرتکب انجام شود، قتل به مباشرت صورت گرفته؛ مانند اینکه کسی با دست خود گلوی مجنیٌ­علیه را فشار دهد و در اثر این فشار بمیرد. در این صورت مرگ مستقیماً از عمل مرتکب حاصل شده و او علّت و مباشر قتل است.
«اما گاه این عملیات به صورت غیرمستقیم و مع­الواسطه منجر به ایجاد جنایت می­ شود؛ مانند تیراندازی به مجنیٌ­علیه هرچند واسطه­ قتل وسایل و ابزار است؛ لیکن در هر حال عرف چنین جنایتی را منتسب به جانی می­داند».[۲]
«بنابراین ملاک در مباشرت آن است که جنایت عرفاً منسوب به جانی باشد و میان عمل جانی و جنایت رابطه­ علّیت وجود داشته باشد. هر­چند از دیدگاه دقت عقل، عمل منسوب به جانی شمرده نشود؛ مثلاً کسی که با آهن بر سر دیگری می­کوبد و او را می­کشد در حقیقت خودش علّت مستقیم قتل نبوده است، بلکه آهنِ به کار برده شده علّت قتل است، اما در نظر عرف ضارب، قاتل محسوب می­ شود».[۳]
«مباشرت دو معنا دارد، یک معنای آن ارتکاب جرم به صورت انفرادی است که در این صورت مباشرت در مقابل شرکت به کار می­رود. معنای دیگر آن، ارتکاب جرم به صورت مستقیم و بدون واسطه است که در این صورت، مباشرت در مقابل تسبیب به کار می­رود».[۴]
دکتر لنگرودی در تعریف علّت می­گوید: «امری است که به محض وقوع آن چیز دیگری بدون اینکه تأخیری رخ دهد به دنبال آن واقع شود و آن چیز دیگر را معلول گویند».[۵]
ایشان هنچنین در مبسوط گفته­اند: «علّت(cause)  آنچه که وجود یا عدم چیزی به وجود یا عدم آن بستگی داشته باشد؛ مانند سرمای شدید که علّت یخ بندان است و بیع که علّت نقل عوضین به عاقدین است».   [۶]
دکتر پاد علّت را این­­گونه تعریف کرده ­اند: «علّت هر امری است که از وجود آن وجود معلول و از عدم آن عدم معلول لازم آید؛ مانند قتل با شمشیر و کارد و چوب و خفه­کردن با دست و نظایر آن، که همه­ی اینها از مصادیق علّت تام و مستقیم و بی­واسطه و یا قتل بالمباشره است».[۷]
«بنابراین منظور از علّت در قتل عاملی است که عدم آن ملازم با عدم وقوع جنایت است و وجود آن لزوماً مرگ را به دنبال دارد. که در این صورت رابطه­ انتساب جنایت به آن عامل به حدی قوی است که تشکیک و تردید در آن بلاوجه است».[۸]
در تعریفی دیگر از مباشرت بیان شده: «گاه مرتکب مستقیماً موجب بروز جنایتی می­ شود به ­گونه­ای که عرف بدون هیچ­گونه شک و تردیدی نتیجه را منتسب به وی می­داند؛ این را مباشرت در جنایت می­نامند».[۹] همچنین دکتر گرجی در کتاب دیات گفته­اند: «مباشرت هنگامی است که بتوان تلف نفس را ولو از طریق فراهم­آوردن علل، مستقیماً به شخص جانی نسبت داد به شرط آنکه قصد اتلاف یا قصد ایجاد تلف را نداشته باشد و الاّ جنایت عمدی خواهد بود و موجب قصاص می­گردد».[۱۰]

 

«منظور از واژه­ی “مستقیماً” اعم است از موردی که قاتل هیچ­گونه وسیله­ای به کار نبرد؛ مانند اینکه با ضربات مشت یا با فشاردادن گلوی کسی مرتکب قتل شود یا با وسیله­ای باشد؛ مانند تیر زدن به او یا ذبح­کردن او با چاقو یا قتل بدون تأویل عرفاً منسوب به او باشد؛ مانند

دانلود مقاله و پایان نامه

 انداختن او در آتش، یا غرق­نمودن او در دریا یا انداختن او از بلندی و غیر اینها که با آن صدق می­ کند که قتل منسوب به او باشد یا عمل مرتکب علّت تامه­­ی نتیجه­ مجرمانه و یا جزء اخیر علّت تامه باشد چنین کسی را مباشر جرم گویند؛ مانند کسی که با کشیدن کارد به گلوی دیگری موجب کشتن او می­گردد، بنابراین به کارگیری وسایلی از این قبیل که عرفاً سبب محسوب نشود، تأثیری در عنوان مباشرت در قتل نخواهد داشت».[۱۱]

همچنین در انتساب مستقیم جنایت به مباشر «منظور وقوع بلاواسطه­ فعل جانی نیست، بلکه مقصود وجود رابطه­ مستقیم علّیت است به ­طوری که جنایت مستقیماً از نفس فعل جانی ناشی شده و بتوان گفت نوعاً یا بر حسب خصوصیت­های مورد، تلف از لوازم آن کار است؛ و به عبارت دیگر مباشر کسی است که وقوع تلف عرفاً به نفس کار وی منسوب است و نه به اثر آن».[۱۲]
در تعریفی دیگر از مباشر دکتر هادی صادقی گفته­­اند: «مباشر به کسی گفته می­ شود که نزدیک­ترین علّت قتل را فراهم می­سازد».[۱۳]
ایشان در خصوص نزدیک­ترین علّت قتل این­گونه توضیح داده­اند: «علّت ممکن است بلاواسطه سبب قتل شود یا با­لواسطه؛ مانند جراحات کشنده­ای که موجب سرایت شده و آن سرایت قتل را باعث گردد. بنابراین واسطه­های مذکور هر­­یک علّت مستقلی محسوب می­گردند که از علّت پیشین ناشی شده و موجب پیدایی علّت مابعد خویش می­باشد. اصولاً بیان علّت بلاواسطه­ قتل خالی از مسامحه نیست؛ زیرا فعلی که جانی مرتکب می­گردد، در­واقع موجب پیدایش نزدیک­ترین “علّت به مرگ” است. وقتی جانی کاردی را در قلب مجنی­ٌعلیه فرو می­ کند، بلاواسطه مرگ را سبب نشده است، بلکه جراحت وی علّت توقف قلب است و توقف قلب علّت ازهاق نفس و به همین ترتیب همه­ی افعالی که مسامحتاً علّت بلاوسطه­ی قتل تلقی می­گردند در­واقع مولد “علّت” قتل می­باشند. پس قتل ممکن است دارای “علّت قریب” و یا “علّت بعید” باشد. بنابراین هرگاه کسی با ایجاد علل مختلفی که به دنبال هم می­آیند علّت قریب مرگ را موجب گردد به نحوی که وجود هر­یک از علل مذکور وجود علل بعد و عدم هریک عدم وجود علل بعد از خود را سبب شوند و این تسلسل علل مستقیماً به اراده­ی جانی ختم شده باشد وی مباشر خواهد بود؛ زیرا فعل او اولین علّتی است که موجب پیدایش علل دیگر جنایت شده است.
از این رو ضابط در مباشرت صدق انتساب قتل به فعل جانی است هر­چند جنایت با وسایل و ابزار صورت گرفته باشد، به نحوی که عرف بی­هیچ تأویلی قتل را منتسب به قاتل بداند».[۱۴]
[۱]- سید یزد­ا­لله طاهری­نسب همان، ص ۱۵۵٫
[۲]- سید مهدی حجتی، مجتبی باری، قانون مجازات اسلامی در نظم حقوق کنونی، چاپ اول، تهران، ا­نتشارات میثاق عدالت، ۱۳۸۴، ص ۶۲۳٫
[۳]- عباس زراعت، شرح قانون مجازات، (بخش دیات)، چاپ اول، تهران، ا­نتشارات ققنوس، ۱۳۷۸، ج ۱، ص ۲۶۴٫
[۴]- فهیمه ملک­­زاده، همان، ص ۳۷۶٫
[۵]- محمدجعفر جعفری لنگرودی، همان، ص ۴۶۶٫
[۶]- محمدجعفر جعفری لنگرودی، مبسوط در ترمینولوژی حقوق، چاپ اول، تهران، انتشارات گنج دانش، ۱۳۷۸، ج ۴، ص ۲۶۱۳٫
[۷]- ابراهیم پاد، همان، ص ۱۵۹٫
[۸]- محمد­هادی صادقی، همان، ص ۷۴٫
[۹]- حسین میرمحمد صادقی، جرایم علیه اشخاص، چاپ اول، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۶، ص ۴۵٫
[۱۰]- ابوا­لقاسم گرجی، دیات، چاپ اول، تهران، انتشارات دانشگاه تهران، ۱۳۸۰، ص ۸۳٫
[۱۱]- حسین آقایی­نیا، جرایم علیه اشخاص، چاپ دوم، تهران، نشر میزان، ۱۳۸۵، ص ۴۵ـ ۴۶٫
[۱۲]- محمد­هادی صادقی، همان، ص ۷۶٫
[۱۳]- همان، ص ۷۵٫
[۱۴]- همان، ص ۷۵٫

 

پایان نامه رشته حقوق

دانلود پایان نامه مفهوم شرط – بررسی نوآوری قانون مجازات اسلامی در سببیّت در قتل

.estp-changedby-essin a{color:#0101DF !important}

 

 

 

مفهوم شرط

 

در این گفتار مفهوم لغوی شرط را بیان کرده و سپس مفهوم اصطلاحی آن را شرح می­دهیم.

 

 

 

بند اول) مفهوم لغوی شرط

 

شرط در فرهنگ فارسی معین به معنی قرار، پیمان، عهد، تعلق امری به امر دیگر آمده است.[۱] معنی دیگری که برای شرط آمده است عبارت است از آنچه برای تحقق و انجام­گرفتن امری لازم شمرده می­ شود، آنچه لازمه­ی امری است.[۲]

 

در لغت­نامه­ی دهخدا شرط به معنی گرو بستن، پیمان­کردن، تعلیق­کردن کاری را به کاری آمده است.[۳]

 

در فرهنگ لاروس شرط در معنی لازم گردانیدن و پذیرفتن، لزوم چیزی در معامله به کار رفته است.[۴]

 

نیز شرط به معنی هر قرار خاصی است که به عملی قانونی مرتبط باشد و با حاصل­شدن آن حصول مشروط لازم آید.[۵]

 

دیگر معنی شرط لازم گردانیدن چیزی، گرفتن پیمان و تعلق چیزی به چیزی است.[۶]

 

 

 

بند دوم) مفهوم اصطلاحی شرط

 

شرط در اصطلاح دارای معنی خاصی است. در اینجا این مفهوم را از دید فقهی و حقوقی تعریف می­نماییم.

 

 

 

الف) شرط در اصطلاح فقهی

 

در اصطلاح فقها شرط عبارت است از: «فهو الذی یلزم من عدمه العدم، و لایلزم من وجوده وجود». شرط عبارت است از آنچه که از نبود آن، نبود مشروط لازم می­آید، ولی از وجود آن وجود مشروط لازم نمی­آید.[۷]

 

علامه حلی شرط را چنین تعریف نموده: «فالشرط هو الذی یحصل عنده لا به، کحفر البئر مع الترّدیه، فإنّ الموت بالترّدیه، لکن الحفر شرط، و کذا الإمساک مع القتل، و لایتعلّق القصاص بالشرط».[۸] شرط آن است که با وجود آن نه به وسیله­ آن جنایتی حاصل می­ شود؛ مانند حفر چاه و پرت­کردن شخصی در آن. در این مثال مرگ ناشی از انداختن شخص در چاه است، اما حفر چاه در اینجا شرط است و همچنین نگه داشتن مجنیٌ­علیه توسط دیگری تا ثالث او را بکشد که در این مثال امساک شرط است و شرط موجب قصاص نمی­ شود.

 

ایشان همچنین در کتاب قواعدالحکام گفته­اند: «فالشرط ما یقف علیه تأثیر المؤثّر و لا مدخل له فی العلّیه کحفر البئر بالنّسبه إلی الوقوع إذ الوقوع مستند إلی علّته و هی التّخطّی و لایجب به قصاص بل الدّیه».[۹] شرط آن است که تأثیر علّت منوط به آن است، اما در باب علّیت هیچ­گونه دخالتی ندارد؛ مانند حفر چاه به نسبت افتادن در چاه، چرا که افتادن در چاه مستند به علّت است و علّت افتادن در چاه باعث قصاص نمی­ شود، بلکه باعث دیه می­ شود (البته اگر از باب عدوان باشد).

دانلود مقاله و پایان نامه

 

 

میرزای قمی در کتاب جامع­­الشتات تعریف علامه از شرط را در قواعد پذیرفته و می­فرماید: «اما شرط پس اولی همان است که (علامه) در تعریف آن گفته است که تأثیر علّت موقوف بر آن هست و لکن آن مدخلیتی در علّیت و تولید ندارد، نه بواسطه و نه بلاواسطه و آن موجب ضمان در تلف مال و نفس هست، اما به دیه نه به قصاص به شرطی که بر سبیل عدوان باشد و دیه هم متوجه به فاعل شرط است نه به عاقله».[۱۰]

 

در مفتاح­الکرامه شرط این­گونه بیان شده: «أنّ الشرط ما یقف علیه تأثیر المؤثّر و لا مدخل له فی الفعل­ – أی الموت ­- کحفر البئر فی الطریق بالنسبه إلی الوقوع فیها إذ الوقوع مستند إلی علّته و هو التخطّی».[۱۱]

 

شرط آن است که تأثیر مؤثر متوقف بر آن است، اما دخالتی در فعل که همان مرگ است ندارد؛ مانند کندن چاه در راه که شرط است و افتادن در چاه علّت مرگ است و این به سبب خطای فرد می­باشد.

 

صاحب جواهر نیز در تعریف شرط گفته­اند: «مایقف علیه تأثیر المؤثر و لامدخل له فی العله للزهوق، أی لاتأثیر له، کحفر البئر بالنسبه إلی الوقوع فیها، اذ الوقوع مسند إلی عله، و هی تخطّی».[۱۲] همان­گونه که از تعاریف نمایان است فقها تعریف­های یکسانی از شرط کرده ­اند، ایشان شرط را در تحقق علّت لازم می­دانند در حالی که مدخلیتی در علّت مرگ ندارد.

 

عبدالقادر عوده در تعریف شرط می­گوید: «هو مالا یؤثر فی التلف و لا یحصل بل یحصل التلف عنده بغیره و یتوقف تأثیر ذلک الغیر علیه، أی هو مالا یکون عله للموت و لایجلب الموت، أو هو کل فعل لم یتلف المجنی­علیه، و لم یکن عله فی تلفه، ولکن وجوده جعل فعلا آخر متلفاً أو عله فی التلف، و لولا وجوده ما کان لهذا الفعل الآخر ذلک التأثیر، و مثل ذلک أن یلقی إنسان بآخر فی بئر حفره ثالث بغیر غرض للقتل، فیموت الثانی، فإن ماأثر فی التلف و حصله هو الإلقاء لا حفر البئر، ولکن الإلقاء ما کان یمکن أن یکون له الأثر الذی حدث لولا وجود البئر».[۱۳]

 

شرط آن است که در تلف مؤثر نیست و آن را به­وجود نمی­آورد، بلکه با وجود شرط، تلف به واسطه­ فعل دیگری حاصل می­ شود و تأثیر آن فعل دیگر متوقف بر وجود شرط است؛ به عبارت دیگر شرط علّت مرگ نیست و باعث آن نمی­ شود و آن هر فعلی است که باعث تلف مجنیٌ­علیه نمی­گردد و علّت تلف نیست، لیکن وجود شرط باعث می­ شود که فعلی دیگر علّت گردد و اگر شرط نباشد، این فعل آخر آن تأثیر را در تلف نخواهد داشت؛ مانند اینکه کسی چاهی حفر کند بدون قصد قتل و دیگری فردی را در آن چاه بیندازد و او بمیرد، در اینجا تلف به واسطه­ انداختن در چاه است و نه حفر چاه، اما انداختن در چاه باعث مرگ نمی­شد اگر چاه نمی­بود.

 

از آنچه گفته شد چنین استنباط می­گردد ­که وجود شرط لزوماً باعث به­وجودآمدن علّت نمی­ شود، از طرفی نبود شرط باعث منتفی­شدن علّت می­ شود.

 

 

 

[۱]- فرهنگ فارسی معین، مدخل شرط.

 

[۲]- حسن انوری، همان، ص ۷۴۶٫

 

[۳]- لغت­نامه­ی دهخدا، مدخل شرط.

 

[۴]- خلیل جر، همان، ج ۲، ص ۱۲۶۰٫

 

۶- پرویز اتابکی، فرهنگ جامع کاربردی فروزان، چاپ اول، تهران، نشر و پژوهش فرزان روز، ۱۳۸۰، ج ۳، ص ۱۶۰۴٫

 

[۶]- احمد سیّاح، همان، ج ۱، ص ۷۸۸٫

 

[۷]- الشهید الاول، القواعد و الفوائد، الطبعه الاولی، قم، موسوعه الشهید الاول، مرکز العلوم و الثقافه الاسلامیه، ۱۴۳۰هـ.ق، الجزء الخامس عشر، ص ۱۵۷٫

 

[۸]- ­العلامه الحلی، تحریرالاحکام، همان، ج ۵، ص ۴۲۲٫

 

[۹]- ­العلامه الحلی، قواعدالحکام، همان، ج ۳، ص ۵۸۹٫

 

[۱۰]- میرزا ابی­القاسم­­بن­­الحسن الجیلانی القمی، جامع­­الشّتات، طهران، منشورات شرکه الرضوان، ، ج ۲، ص ۷۴۰٫

 

[۱۱]- محمدجواد حسینی عاملی، همان، ص ۲۲٫

 

[۱۲]- محمدحسن نجفی، همان، ج ۴۲، ص ۱۸٫

 

[۱۳]- عبدالقادر­ عوده، همان، ص ۳۷٫

 
مداحی های محرم