سرمایهی فکریموضوع جدیدی است که به لحاظ نظری در چند سال اخیر در سطح جهانی مطرح شده است. از آن جا که سرمایه فکری منبعی پر ارزش برای کشورها و سازمانها به حساب میآید، میزان رشد و توسعهی آن به سرعت در حال تبدیل شدن به شاخص توسعه یافتگی کشورهاست. سرمایه فکری نوعی سرمایه ارزشمند است که دارایی نامشهود یک سازمان شناخته می شود (استوارت، 1997). از سوی دیگر، این منبع نامشهود به عنوان یکی از باارزشترین منابع شرکتها و سرمایهای کلیدی در رشد کارآفرینی مطرح شده است. اقتصاد امروز مبتنی بر سرمایه فکری است و کالاهای آن دانش و اطلاعات هستند. منابع نامشهود، عواملی غیر از دارایی های مالی و فیزیکی است که در ایجاد ارزش یک شرکت مشارکت دارند و تحت کنترل آن هستند (بونتیس، 1998). امروزه سرمایه فکری مجموعه ای از دانش، تجربه، مهارت شخصی، روابط خوب و توانایی فناوری، منبع مهم مزیت رقابتی و عامل کلیدی سودآوری شرکت محسوب می شود (اسریویهاک، 2008).
محیط کسب و کار مبتنی بر دانش، نیازمند رویکردی است که دارایی های نامشهود جدید سازمانی مثل دانش و شایستگیهای منابع انسانی، نوآوری، روابط با مشتری، فرهنگ سازمانی، نظامها، ساختار سازمانی و غیره را در برگیرد. در این میان، نظریهی سرمایه فکری، توجه روز افزون محققان دانشگاهی و دستاندرکاران سازمانی را به خود جلب کرده است (قلیچ لی وهمکاران، 1385).
در تحقیق حاضر، به مطالعه بر روی سرمایه فکری و رابطه آن با ارزش بازار سهام و همچنین چگونگی تأثیر آن بر عملکرد مالی جاری و آتی شرکتها در بورس اوراق بهادار تهران پرداخته می شود.
1-2-تشریح و بیان موضوع
تحولات نوین در عرصه اقتصاد، جهانی شدن و پیامدهای آن موجب شده تا عملکرد شرکتها بیشتر از پیش مورد توجه قرار گیرد. سهامداران، سرمایهگذاران، مشتریان، مدیران، کارکنان، عرضهکنندگان مواد اولیه، توزیع کنندگان، مؤسسات و نهادهای دولتی، مؤسسات ارائه دهنده تسهیلات و به نوعی، همه کسانی که با مؤسسات مختلف درگیر هستند همواره این مؤسسات را ارزیابی می کنند. در گذشته، بیشتر ارزیابیها به صورت ارزیابی عملکرد شرکتها با شاخص های مالی و ارزیابی دارایی های مالی و ملموس یک موسسه صورت میگرفت.
اقتصاد امروزین، اقتصاد محصولات نامشهود است؛ از اینرو دارایی هایی که این محصولات را ایجاد میکنند نیز عمدتاً دارایی های نامشهود است. سهم تولیداتی نظیر اطلاعات، خدمات مشاورهای، تحقیق و توسعه، خلاقیت و نوآوری و امثال آن در سازمانها رو به افزایش است. محرکههای اصلی تولید در اقتصاد نوین را عواملی نظیر فناوری اطلاعات، طراحی، نرمافزار، دانش و استعدادهای افراد و سرمایه های فکری تشکیل خواهد داد. علاوه بر این و به طور کلی در شرایط رقابت اقتصادی سنگین کنونی، عواملی مانند نام و شهرت شرکت، مشتریان وفادار، تأمین کنندگان قابل اعتماد، کارکنان خلاق و پردانش، برنامه های تحقیق و توسعه، سیستمهای اطلاعاتی مناسب، حق الامتیاز و علائم تجاری و مانند آنها، دارایی های عمدهی شرکتها را تشکیل میدهد. در چنین شرایط پیچیدهای، ارزشگذاری دقیق و قابل اعتماد شرکتها دشوار شده است و با توجه به اینکه روشهای متداول حسابداری، اینگونه دارایی ها را محاسبه و در ارزشیابی کل شرکت منظور نمیکند، فاصله بین ارزش بازار شرکتها و ارزش دفتری، روز به روز بیشتر میشود. این فاصله به ویژه در شرکتهای مبتنی بر دانش و شرکتهای متکی به فناوری پیشرفتهوسیعتر است (فخاریان، 1380).
امروزه، مدل جدیدی از دارایی ها مطرح شده است و بطور کلی دارایی های سازمان را به دو دستهی دارایی های مشهود و دارایی های نامشهود تقسیم می کنند که عموماً دارایی های نامشهود را سرمایهی فکری مینامند، و ارزیابیها به سمت ارزیابی دارایی های نامشهود (سرمایهی فکری) گرایش پیدا کرده است.
افزایش فاصلهی میان ارزش بازار و ارزش دفتری شرکتها منجر به توجه گستردهی تحقیقات به بررسی ارزش حذف شده از صورتهای مالی شده است (مثلاً لو و زاروین، 1999، لو، 2001، لو و رادهاکریشنان، 2003). لو (2001، صفحه 9) بطور مستند میگوید که طی سال های 1977 تا 2001، نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری 500 شرکت آمریکایی از 1 تا 5 برابر افزایش یافته است که در حدود 80% ارزش بازار آن شرکتها در گزارشگری مالی منعکس نشده است.
برای نمونه در سال 1997، ارزش بازار شرکت مایکروسافتمعادل 1488 میلیارد دلار تعیین شد. این مبلغ که برابر مجموع ارزش سهام شرکتهای بوئینگ، مکدونالد، شرکت نفتی تکزاکو و شرکت بوش بود، 4/13 برابر ارزش دفتری شرکت را نشان میداد. به بیان دیگر تنها 7 درصد ارزش واقعی شرکت مایکروسافت با بهره گرفتن از روشهای متعارف حسابداری اندازهگیری و به عنوان دارایی های فیزیکی در ترازنامه منعکس شده بود و 93 درصد بقیه عبارت بود از دارایی های نامشهود شرکت شامل دانش و سرمایههای فکری، تحقیق و توسعه و نام و اعتبار شرکت.
در سال 1994 تحقیق انجام یافته در 2000 شرکت آمریکایی نشان داد که دارایی های مشهود (فیزیکی) حدود یک سوم ارزش بازار را تشکیل میدهد. این تفاوت به هنگام ادغام و خرید شرکتها محاسبه و منعکس میشد. در سال 1995، شرکتآی بی ام برای خرید شرکت لوتوس مبلغ 3/2 میلیارد دلار پرداخت که 8/1 میلیارد دلار از این مبلغ برای تحقیقات در جریان پرداخت شد.
شرکتهای آمریکایی سالیانه 150 میلیارد دلار صرف تحقیق و توسعه میکنند و تحقیقات اخیر نشان داده است که در 375 مورد ادغام و خرید شرکتها، پروژههای تحقیق و توسعه در جریان، بالغ بر 75 درصد ارزش این شرکتها را تشکیل داده است. اینگونه مخارج در واقع سرمایههای عظیم فکری یک سازمان و نوعاً هزینه سرمایهای محسوب می شود، در حالی که هنوز در بسیاری از موارد برمبنای روشهای متداول حسابداری به عنوان هزینهی جاری قلمداد میگردند.
محدودیتهای صورتهای مالی در توضیح ارزش شرکت ناشی از این امر است که منبع ارزش اقتصادی تنها تولید کالای مادی نیست، بلکه ایجاد سرمایهی فکری است. سرمایهی فکری شامل سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری متشکل از مشتریان، فرایندها، پایگاهای اطلاعاتی، علائم تجاری و سیستمهاست (اوینسون و مالن، 1997) و نقش مهمی در ارزش آفرینی شرکت و مزیتهای رقابتی ایفا می کند (کاپلان و نرتن، 2004).
افزایش شناخت و بکارگیری سرمایهی فکری به شرکتها کمک می کند تا کاراتر، اثربخشتر، پربازدهتر و نوآورتر باشند. همچنین موفقیت شرکتها در رقابت، به میزان کمتری به تخصیص استراتژیک منابع فیزیکی و مالی، و به میزان بیشتری به مدیریت استراتژیک سرمایهی فکری بستگی دارد (نمازی و ابراهیمی، 1388).
با وجود افزایش شناخت سرمایهی فکری و تأثیر آن بر ارزش شرکت و مزیتهای رقابتی، معیار مناسب ارزیابی سرمایهی فکری شرکت هنوز در دوران طفولیت به سر میبرد. با این حال روش اندازه گیری سرمایهی فکری ارائه شده توسط پالیک (b، a2000) که در این تحقیق بکار رفته، به عنوان معیاری برای کارایی ارزش افزوده توانایی سرمایهی فکری شرکت پیشنهاد میگردد. مهمترین عنصر ضریب ارزش افزودهی فکری پالیک ناشی از منابع شرکت – سرمایه فیزیکی، سرمایه انسانی و سرمایه ساختاری- است. ضریب ارزش افزودهی فکری بطور گسترده در تجارت و تحقیقات دانشگاهی استفاده می شود (مثلاً فیرر و ویلیامز، 2003).
1-3- اهمیت و اهداف تحقیق
در اقتصاد دانش محور، سرمایهی فکری در ایجاد ارزش در سازمانها نقش مهمی دارد و در دنیای امروز، موفقیت هر سازمان به توانایی مدیریت این دارایی ها بستگی دارد. امروزه شاهد رشد اهمیت سرمایه های فکری، به عنوان یک ابزار مؤثر برای افزایش رقابت شرکتها هستیم. اندازهگیری سرمایهی فکری به منظور مقایسه شرکتهای مختلف، تعیین ارزش واقعی آنها و حتی بهبود کنترلهای آنها ضروری است.
با وقوع انقلاب فناوری اطلاعات، جامعه اطلاعاتی و شبکه ای و نیز پیشرفت سریع فناوری برتر، از دهه 1990 الگوی رشد اقتصاد جهانی تغییرات اساسی کرده است. در اقتصاد جهانی امروز دانش به عنوان مهمترین سرمایه جایگزین سرمایه های مالی و فیزیکی شده است (چن، زو و زی، 2004). در اقتصاد مبتنی بر دانش، میزان بهرهوری از سرمایه فکری به منظور خلق موفقیت، به توانایی در مدیریت این منبع کمیاب بستگی دارد.
بیشتر منابع سازمانی در طول عمر خود، بازدهی کاهشی و یا افزایشی دارند. برای نمونه، یک دارایی فیزیکی در اثر استفاده مستهلک میشود اما ارزش سرمایه فکری در اثر استفاده کاهش نمییابد. پپارد و ریلاندر (1995) بیان می کنند که منابع سرمایه فکری همزمان می تواند توسط کاربران زیادی در جاهای مختلف به کار گرفته شود، بنابراین از لحاظ اقتصادی، غیررقابتی هستند. این بدین خاطر است که زمانی که سرمایه فکری مورد شناسایی و چالش قرار میگیرد ممکن است دانش جدید توسعه داده شود. بنابراین سرمایه فکری اغلب با بازدهی افزایشی شناخته میشود.
روس (1997)، بیان می کند که اگرچه سرمایه فکری ممکن است به ظاهر در ارتباط با رشد فروش و ایجاد ارزش باشد، اما یک هدف عمیقتر دارد:
“هدف اصلی رویکرد سرمایه فکری، تغییر رفتار افراد است“.
هدف این مطالعه، بررسی تجربی رابطه میان سرمایهی فکری و نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری و عملکرد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است. همچنین ما در پیروی از فیرر و ویلیامز (2003)، از ضریب ارزش افزودهی فکری به عنوان معیار کلی توانایی فکری شرکت استفاده میکنیم. به علاوه شرایطی را که سرمایهی فکری به عملکرد مالی شرکت کمک کرده و می تواند به عنوان شاخصی برای عملکرد مالی آتی استفاده شود را بررسی میکنیم.
1- Intellectual Capital
1–Market Value
2– Book Value
3– High Tech
1–Microsoft
فرم در حال بارگذاری ...