“
از منظر دیگر ارزش افزوده سهامدار برابر است با ، ارزش شرکت منهای ارزش بدهی. به عقیده راپاپورت، ارزش شرکت شامل اجزای زیر میباشد (لائورا گیورسا[۱۳۵]،۲۰۰۷):
۱٫ ارزش جاری جریان نقدی پیشبینی شده دوره
۲٫ ارزش باقیمانده[۱۳۶]
۳٫ ارزش اوراق بهادار قابل معامله[۱۳۷]
از آنجا که جریانات نقدی آتی قطعی نمی باشد، لذا برای پیشبینی منطقی در یک دوره بایستی شرکت مورد نظر مورد ارزیابی قرار گیرد. زمانی یک برنامه در شرکت قابل اجراست که جریانات نقدی ورودی و خروجی سالیانه شرکت قابل پیشبینی باشد. لازم به ذکر است جریانات نقدی شرکت بر اساس ارزش فعلی تنزیل میگردند(لائورا گیورسا ،۲۰۰۷).
بنابرین تحلیل ارزش افزوده سهامدار با پیشبینی جریانات نقدی تمامی دوره های برنامه ریزی شده شروع میگردد و نیاز به محاسبه موارد ذیل را دارد :
۱٫ محاسبه ارزش باقیمانده در پایان سال
۲٫ تنزیل جریان نقد و ارزش باقیمانده با بهره گرفتن از هزینه سرمایه
مجوع ارزش فعلی جریان نقد و ارزش باقیمانده هر دوره نشان دهنده ارزش ایجاد شده برای هر دوره میباشد. تغییرات ارزش دوره گذشته، ارزش افزوده سهامدار هر دوره میباشد. در این دیدگاه ارزش افزوده سهامدار از طریق رابطه زیر به دست میآید :
ارزش افزوده سهامداران (SVA) = ارزش فعلی جریانات نقدی عملیاتی طی دوره + ارزش باقیمانده+ اوراق بهادار قابل معامله – بدهی
ارزش باقیمانده از تقسیم جریان نقد آزاد در سال n ام بر نرخ تنزیلی که معادل هزینه سرمایه شرکت میباشد حاصل میگردد.
جریان نقدی آزاد[۱۳۸] – معیاری برای اندازه گیری عملکرد شرکت ها است و وجه نقدی را نشان میدهد که شرکت پس از انجام مخارج لازم برای نگهداری یا توسعه دارایی ها،در اختیار دارد.جریان نقدی آزاد از این حیث دارای اهمیت است که به شرکت اجازه میدهد تا فرصت هایی را جستجو کند که ارزش سهامدار را افزایش میدهد.
مخارج سرمایه ای-جریان خالص وجه نقد ناشی بازده سرمایه گذاری وسود پرداختی-جریان نقد عملیاتی=جریان نقدآزاد
جریان نقدی عملیاتی:وجه نقد ایجاد شده در نتیجه عملیات شرکت است که معمولاً با کسر شدن تمام هزینه های عملیاتی از درآمدها به دست میآید.
۲-۸ بخش هفتم : ارزش افزوده اقتصادی (EVA)[139]
۲-۸-۱ پیشینه و تکامل ارزش افزوده اقتصادی
تکامل سود اقتصادی یا همان ارزش افزوده اقتصادی ریشههای تاریخی دارد که ردپایش را می توان در تعاریف اقتصاددانان کلاسیک از سود باقی مانده (سود اضافی (جست . به عنوان مثال آلفرد مارشال ، اقتصاددان معروف انگلیسی در ١٨٩٠ سود اقتصادی را این گونه تعریف میکند :
سود اقتصادی آن چیزی است که بعد از کسر کل هزینه های سرمایه باقی می ماند که می توان آن را » سود مدیریت «یا » سود تعهد « نیز نامید.
بر اساس تعریف مارشال ، دیدگاه اقتصاددانان کلاسیک در مورد سود به طور ریشه ای متفاوت از ابزارهای حسابداری سنجش سود مانند سود پس از بهره و مالیات و سود نقدی پس از بهره و مالیات و … است. تفاوت کلیدی بین سود اقتصادی و سود حسابداری در این نهفته است که اقتصاددانان اعتقاد دارند یک شرکت واقعاً زمانی سودآور است که : ١ – درآمدهایش بتواند هزینه های جاری عملیاتی و تولیدی شرکت را پوشش دهد ، و ٢ – بازدهی معقولی را برای مالکان که سرمایه شان را در شرکت به کار انداخته اند ایجاد کند.
اساساً نظریه ارزش افزوده اقتصادی بر مبنای دو اصل زیر بنا شده است :
۱) شرکت سودآور نیست ، مگر این که درآمدهایش بیش از هزینه های فرصت آن باشد.
۲) ثروت سهامداران زمانی ایجاد می شود که مدیران شرکت ، تصمیمات سرمایه گذاری را طوری اتخاذ کنندکه ارزش فعلی خالص آن ها (بانرخ تنزیلی حداقل معادل هزینه ی سرمایه ی شرکت) مثبت باشد.
در حالی که ریشههای ارزش افزوده اقتصادی به اقتصاددانان کلاسیک بر میگردد سه اقتصاددان پیشرو آمریکایی قرن بیستم، ایروینگ فیشر[۱۴۰] ، در طول دهه ١٩٣٠ و میلر و مودیلیانی[۱۴۱] از ابتدای دهه ١٩۵٠ تا اواخر دهه ١٩۶٠ معنی کامل تری از سود اقتصادی در حوزه ارزش گذاری شرکت بسط دادهاند.
فیشر ، یک ارتباط اساسی بین خالص ارزش فعلی[۱۴۲] و جریانات نقدی مورد انتظار تنزیل شده ، ایجاد کرد . میلر و مودیلیانی نشان داد که تصمیمات سرمایه گذاری با خالص ارزش فعلی مثبت ، محرک ارزش و قیمت سهام شرکت است.
در طول دهه ١٩٧٠ ، استرن در حال بررسی مشکلات و معایب روش های ارزش گذاری مبتنی بر حسابداری بود ، تا اینکه در سال ١٩٨۶ شریکش آقای استیوارت در مؤسسه مشاوره ای استرن و استیوارت (واقع در نیویورک) کتاب (The Quest for Value) را منتشر کرد . و در این کتاب ، ارزش افزوده اقتصادی را به عنوان روش تعیین ارزش حقوق صاحبان سهام معرفی نمود . در واقع ارزش افزوده اقتصادی در طی ٢٠ سال که استرن و استیوارت با هم کار میکردند ، توسعه یافت (بیدگلی ، فتح الهی ، ۱۳۸۳) .
۲-۸-۲ محاسبه ارزش افزوده اقتصادی(EVA)
ارزش افزوده اقتصادی معیاری است که هز ینه فرصت همه منابع به کار گرفته شده در شرکت را مد نظر قرار میدهد . اگر سود خالص شرکتی برابر هزینه فرصت سرمایه به کار گرفته شده باشد شرکت هیچ ارزشی ایجاد نکرده است (حتی اگر مبلغ سود خالص خیلی زیاد باشد) ، زیرا سهامداران با سرمایه گذاری در پژوره های دیگری با ریسک مشابه بازدهی معادل هزینه فرصت کسب خواهند کرد و اگر سود خالص شرکتی کمتر از هز ینه فرصت سرمایه به کار گرفته شده باشد ارزش شرکت کاهش خواهد یافت و سهامداران فقیرتر خواهند شد ، زیرا اگر در پروژه های دیگری با ریسک مشابه در بازار سرمایه گذاری میکردند ، بازده بیشتری تحصیل میکردند . فقط زمانی که سود خالص شرکت از هزینه فرصت سرمایه به کار گرفته شده در شرکت بیشتر باشد ، ارزش شرکت افزایش یافته و به تبع آن ثروت سهامداران زیادتر می شود . محاسبه این معیار از طریق فرمول ز یر انجام می شود :
با ساده کردن فرمول بالا
و چون
پس با جایگزین کردن آن در فرمول
که اجزای آن عبارتند از :
سرمایه بازده نرخ = r
سرمایه هزینه نرخ = c
سود خالص عملیاتی بعد از مالیات = NOPAT
سرمایه به کار گرفته شده = Capital
همان گونه که اشاره شد نکته کلیدی ارزش افزوده اقتصادی این مطلب است که ارزش ، زمانی ایجاد می شود که نرخ بازده سرمایه گذاری بیشتر از نرخ کل هزینه سرمایه باشد ، یعنی هزینه سرمایه ریسک سرمایه گذاری را در برگیرد . به عبارت دیگر جهت محاسبه ارزش افزوده اقتصادی می توان کل هزینه سرمایه به کار گرفته شده را مستقیماً از سود عملیاتی پس از کسر مالیات کاست . یعنی :
“
فرم در حال بارگذاری ...