وبلاگ

توضیح وبلاگ من

"مقاله-پروژه و پایان نامه | ۲-۲-۲- یافته های پژوهشی خارج از کشور : – 5

نادری و همکاران(۱۳۸۸)، در پژوهشی با عنوان رابطه بین دانش و نگرش جنسی، مؤلفه‌ های عشق و رضایت زناشویی با همسرآزاری نشان دادند که بین مؤلفه‌ صمیمیت در عشق و همسرآزاری رابطه منفی معناداری وجود دارد، هم چنین بین مؤلفه‌ تعهد در عشق و همسرآزاری رابطه منفی معناداری وجود دارد.

 

شاکر و همکاران(۱۳۹۰)، در پژوهشی تحت عنوان بررسی رابطه سبک های دلبستگی و سلامت روانی با سازگاری زناشویی در زوجین، نشان دادند که سلامت روانی و سبک های دلبستگی به میزان ۱۳ درصد واریانس سازگاری زناشویی را پیش‌بینی می‌کند.

 

در تحقیقی چلبیانلو(۱۳۸۳)، رابطه بین شادمانی ذهنی و رضایت زناشویی زوجین را مورد بررسی قرار داد که نتایج نشان داد از ابعاد شادمانی ذهنی دو بعد رضایت از زندگی به صورت مثبت و عاطفه منفی به صورت منفی توسط رضایت زناشویی پیش‌بینی شدند.

 

در تحقیقی که توسط اسماعیلی فارسانی (۱۳۷۴)، تحت عنوان «بررسی ارتباط بین خویشتن پنداری و رضایت از زندگی زناشویی دانشجویان دانشگاه های دولتی و آزاد اصفهان» انجام شد، این نتایج به دست آمد: بین خویشتن پنداری و رضایت از زندگی زناشویی همبستگی وجود دارد. خویشتن پنداری دانشجویان دانشگاه دولتی از دانشگاه آزاد بیشتر است. رضایت از زندگی زناشویی دانشجویان دانشگاه دولتی از دانشگاه آزاد بیشتر است. بین خویشتن پنداری و رضایت از زندگی زناشویی در هر دانشگاه رابطه وجود دارد.

 

در تحقیقی که توسط خداپناهی (۱۳۷۴)، با عنوان «بررسی نقش تهییج طلبی در تحکیم روابط زناشویی» انجام گرفت، این نتایج به دست آمد که بین نمرات تهییج طلبی زوج های سازگار یک همبستگی معنادار وجود دارد، در حالی که در زوج های ناسازگار این همبستگی وجود نداشت. ‌بنابرین‏ هم خوانی سطح تهییج طلبی زوجین به عنوان یک عامل مهم در سازگاری زندگی زناشویی تلقی می‌گردد و ‌بنابرین‏ سطح تهییج طلبی می‌تواند به عنوان عامل بروز ناسازگاری در زندگی زناشویی به شمار آید. جنس و سن به عنوان مهم ترین عوامل تغییر در امتیازات کلی تهییج طلبی به شمار می‌آیند، به طوری که مردان در مجموع بیشتر از زن ها در هر دو گروه سازگار و ناسازگار و در همه رده‌های سنی امتیاز کسب می‌کنند و سطح تهییج طلبی آنان با افزایش سن کاهش می‌یابد. در زمینه رابطه سطح تحصیلی و سطح تهییج طلبی مردان و همسران شان می‌توان گفت که میانگین سطح تهییج طلبی مردان و زنان در سطح دیپلم و بالاتر، بیشتر از مردان و زنان در سطح تحصیلی دیپلم و کمتر می‌باشد، البته عامل تحصیلی در مقایسه با سن و جنس متغیر ضعیف‌تری است. افزون بر هم خوانی سطح تهییج طلبی زوجین که عامل بسیار مهمی در تحکیم روابط زناشویی به شمار می‌آید، عوامل تفاهم و توافق اخلاقی، دوستی و صمیمیت درک صحیح یکدیگر و نیز تناسب تعداد فرزندان نقش برجسته‌ای در تحکیم روابط زناشویی ایفا می‌کند.

 

۲-۲-۲- یافته های پژوهشی خارج از کشور :

 

هنری و میلر[۳۴](۲۰۰۴)، تحقیقی به منظور بررسی مشکلات زناشویی در میانه عمر و میزان اثر آن ها بر رضایت مندی زناشویی انجام داده ‏اند. نتایج این تحقیق نشان داده است که رایج ترین مشکلات عبارت بودند از: موضوعات مالی(۲۷%)، موضوعات جنسی(۸/۲۳%)، شیوه های برخورد با کودکان(۳/۱۵%)، صمیمیت عاطفی(۷/۱۸%)، تمیز کردن منزل(۱۸%)و ارتباط (۳/۱۵%). هم چنین نتایج نشان داد که تمام زمینه‌های مشکلات، همبستگی زیادی با رضایت زناشویی داشتند. در این میان، ارزش‏ها، ارتباط، تعهد، تصمیم‏ گیری، صمیمیت عاطفی و موضوعات جنسی قوی‏ترین اثرمنفی را بر رضایت زناشویی داشتند.

 

نتایج پژوهش اولکر[۳۵](۲۰۰۸)، ارتباط مثبت و معنادار بین سلامت روانی و رضایت از زندگی را نشان داد.

 

پژوهشی که شلزینگر(۱۹۸۲) ‌در مورد زوج های کانادایی که از ازدواج آن ها کمتر از ۱۵ سال گذشته بود، نشان داد که، عوامل زیر در موفقیت ازدواج آن ها بسیار مهم بوده است : احترام متقابل، صداقت متقابل، وفاداری متقابل، عشق متقابل، قابلیت اعتماد متقابل(مصاحبی، ۱۳۸۱).

 

رونی[۳۶] و همکاران(۲۰۰۳)، دریافته اند که بین ابعاد بهزیستی روان شناختی و اضطرابی و خصومت رابطه منفی و معناداری وجود دارد.

 

گاتمن و همکارانش(۲۰۰۲)، در بین زوجین برآشفته، هفت الگوی مشکل‏زا که آن ها را از زوجین سالم متمایز می ‏کند شناسایی نموده ‏اند که عبارتند از: عواطف منفی متقابل، نسبت پایین رفتارهای مثبت به منفی، میزان بالای انتقاد، تدافعی رفتار نمودن تحقیر و عیت جویی و اسناددهی‏های منفی و ثابت به همسر (فورمن[۳۷]، ۲۰۰۲).

 

توینگ[۳۸] و همکاران (۲۰۰۳)، در یک فرا تحلیل به بررسی تحقیقات انجام شده ‌در مورد نقش والدینی و رضایت زناشویی پرداختند و ‌به این نتایج دست یافتند که بین تعداد فرزندان و رضایت زناشویی رابطه ی منفی وجود دارد، هم چنین، اثر منفی والد بودن بر روی رضایت زناشویی در طبقات اجتماعی بالا و جوانانی که دارای بچه بودند بیشتر بود. به علاوه داده ها نشان داند که کاهش رضایت زناشویی بعد از تولد بچه ناشی از نقش تعارض ها و محدودیت در آزادی والدین است.

 

داگلاس و داگلاس[۳۹] (۱۹۹۵)، در پژوهشی دریافتند که فراوان ترین مشکلات ذکر شده از سوی زوجین ‌در مورد خلق زن، خلق شوهر و حل و فصل تفاوت های عقیده ای بود. هم چنین گزارش کردن برخی مشکلات زناشویی از قبیل عدم همراهی، خیانت جنسی، عدم صداقت شوهر و کمبود عشق و عاطفه با خطر بالای طلاق توام بودند.

 

آریندل[۴۰] و همکاران (۱۹۹۹)، نیز در بررسی رابطه بین بهزیستی روان شناختی و سلامت عمومی ‌به این نتیجه رسیدند که با افزایش بهزیستی روان شناختی، سلامت عمومی نیز تحت تاثیر قرار گرفته و افزایش می‌یابد.

 

وایت[۴۱] و همکاران (۲۰۰۴)، در پژوهشی با عنوان پنج عامل بزرگ شخصیتی و برقراری رابطه شخصیت با صمیمت و سبک های دوست داشتن در ۱۱۷ دانشجوی رشته روان شناسی پرداختند. آن ها در این پژوهش از پرسش نامه شخصیتی نئو و مقیاس نگرش های دوست داشتن (LAS) استفاده نمودند و ‌به این نتایج رسیدند که بین روان رنجور خویی با صمیمیت و رضایت از رابطه، رابطه ی منفی وجود دارد. برون گرایی با رضایت از رابطه، صمیمت و سبک های دوست داشتن شهوانی رابطه مثبت دارد. وجدانی بودن با رضایت از رابطه و صمیمیت و سبک دوست داشتن شهوانی و فداکارانه رابطه مثبت دارد.

 

در مطالعه ای اسپوتز[۴۲] و همکاران (۲۰۰۴)، نتیجه گرفتند که عوامل محیطی غیر مشترک و عوامل ژنتیکی کیفیت زناشویی را تحت تاثیر قرار می‌دهند.

 

چارانیا[۴۳] (۲۰۰۷)، در تحقیق خود نشان داد که شخصیت بر رضایت زناشویی تاثیر دارد. نتایج اثرات معنا داری را برای باز بودن، مسئولیت پذیری، سازگاری، دلبستگی اضطرابی، جاذبه منفی و ویژگی اجتماعی – جنسی نشان داد.

مقالات و پایان نامه ها – منابع – 10

و نتایج به دست آمده در قسمت استنباطی ابتدا پایایی پرسش­نامه مورد آزمون قرار ‌می‌گیرد که نتیجه به دست­آمده ۸۷% است که این نشان می­دهد که پرسش­نامه از پایایی خوبی برخوردار است. درادامه برای سنجش نرمالیتی متغیرهای مسئولیت اجتماعی وارتباطات تجاری مدیران از آزمون اسمیرنوف-کلموگروف استفاده شده است که نتایج نشان می­دهد که متغییرها دارای توزیع نرمال هستند. با توجه به اینکه متغیرهااز توزیع نرمال پیروی ‌می‌کنند،‌بنابرین‏ برای آزمون فرضیه فوق از روش آزمون همبستگی پیرسون استفاده می­کنیم.نتایج جدول فوق وسطح معناداری واینکه این مقدار از ۰٫۰۵کمتر شده نشان می‌دهد که فرض صفر مبنی بر مستقل بودن متغیرهای مسئولیت پذیری مدیران وارتباطات تجاری آن ها رد شده،‌بنابرین‏ می­پذیریم که مسئولیت پذیری مدیران با ارتباطات تجاری آن ها رابطه معنادار دارد واز طرفی با توجه به آماره پیرسون که مقداری مثبت دارد ‌می‌توان نتیجه گرفت که نوع رابطه میان این دو متغیر مثبت است بدین معنی که با افزایش مسئولیت­ پذیری مدیران روابط تجاری آن ها نیز تحت تأثیر قرار گرفته وبیشتر می­ شود.

 

۵-۳ پیشنهادهای تحقیق

 

۵-۳-۱ پیشنهادهای کاربردی

 

پژوهش حاضر از جمله پژوهش­هایی است که در فضای اقتصادی ایران در خصوص رابطه بین مسئولیت اجتماعی شرکت ها و ارتباطات تجاری آن ها صورت پذیرفته است، این پژوهش می ­تواند الگوی مناسبی برای مدیران شرکت­ها قرار گیرد.

 

۵-۳-۱ پیشنهادها برای تحقیقات آتی

 

از جمله پیشنهادهایی که در پژوهش­های آتی می ­تواند مورد بررسی قرار گیرد ‌می‌توان به :

 

    • رابطه عملکرد مالی شرکت با ابعاد گوناگون مسئولیت اجتماعی مورد بررسی قرار گیرد.

 

    • با توجه به اینکه فعالیت­های فرهنگی-اخلاقی مدیران اثر مهمی دارد، پیشنهاد می­ شود تا نقش اجرای کارگاه ­های آموزشی در پذیرش مسئولیت­های اجتماعی مدیران بررسی شود.

 

  • بررسی و تدوین راهکارهای عملی در خصوص تقویت و ارتقاء مسئولیت اجتماعی مدیران.

۵-۴ محدودیت­های پژوهش:

 

از آنجا که بخشی از داده ­های این پژوهش بر اساس توزیع پرسشنامه در میان شرکت­ها گردآوری شده است، خالی از مسائل و مشکلات نبوده به طوری که در جمع‌ آوری پرسشنامه ­ها مشکلاتی از قبیل عدم همکاری برخی از شرکت­ها در زمینه تکمیل پرسشنامه وجود داشت که منجر به کوچک شدن حجم نمونه به منظور تجزیه و تحلیل گردید.محدودیت دیگری که ‌می‌توان به آن اشاره کرد این است که بعضی از پاسخ­های ارائه شده توسط شرکت­ها ممکن است به منظور جلوه دادن خودشان در زمینه مسئولیت­های اجتماعی باشد که خود ممکن است تا حدودی بر روی نتایج تاثیر گذار باشد.

 

منابع

 

    1. Sandhu,Kapoor ↑

 

    1. Creyer&Ross ↑

 

    1. Mohr&Webb ↑

 

    1. Turban&Greening ↑

 

    1. Danko ↑

 

    1. Hargoto ↑

 

    1. Johnson ↑

 

    1. Holm&Watts ↑

 

    1. Huang ↑

 

    1. Silverman ↑

 

    1. Zairi ↑

 

    1. Fiorina ↑

 

    1. Herrmans ↑

 

    1. Dunn ↑

 

    1. Bloom ↑

 

    1. Parker ↑

 

    1. Sandhoo&Kapoor ↑

 

    1. Tsoutsoura ↑

 

    1. skat ↑

 

    1. Choi ↑

 

    1. Becchetti ↑

 

    1. Cormier ↑

 

    1. Nelling&Webb ↑

 

    1. Scholtens ↑

 

    1. Aerts ↑

 

"پایان نامه های آماده | نقش مدرسه و دوران تحصیلی: – 4

 

مطالعه­ سیگاری­ها (به نقل از شیفمن[۱۹] و همکاران، ۲۰۰۴) در زندگی روزمره­ نشان می­دهد که آن ها در کنار سیگاری­های دیگر احتمال بیشتری دارد که اقدام به سیگار کشیدن بکنند تا در کنار اشخاص غیرسیگاری.

 

عضویت در گروه همسالان برای نخستین بار کودکان را در فرایندی قرار می‌دهد که بیشترین میزان جامعه پذیری به صورتی ناخودآگاه و بدون هر گونه طرح سنجیده ای در آن انجام می پذیرد. گروه همسالان برخلاف خانواده و مدرسه، کاملا حول محور منافع و علایق اعضا قرار دارد. اعضای این گروه می‌توانند به جستجوی روابط و موضوع هایی­ بپردازند که در خانواده و مدرسه با تحریم مواجه است (ستوده، ۱۳۸۸). تقریباً در ۶۰ درصد موارد، اولین مصرف مواد به دنبال تعارف دوستان رخ می‌دهد. ارتباط و دوستی با همسالان مبتلابه سوء مصرف مواد، عامل مستعدکننده قوی برای ابتلای نوجوانان و جوانان به اعتیاد است. مصرف کنندگان مواد برای گرفتن تأیید رفتار خود از دوستان سعی می‌کنند آنان را وادار به همراهی با خود نمایند. نظریه همنشینی افتراقی مؤید این دلیل است. در این نظریه، کجروی و انحراف اجتماعی ناشی از آن است که فرد رفتار نابهنجاری را در خلال فرایند جامعه پذیری و یادگیری فراگرفته و آن را از طریق همانندسازی یا درونی کردن ارزش ها، در درون خود جایگزین ‌کرده‌است و به صورت رفتار بروز می‌دهد. در این تحلیل، خانواده، دوستان و گروه­همسالان­بیشترین­نقش­را­برعهده­دارند­داوری،(۱۳۸۱).
گروه همسالان، بخصوص در شروع مصرف سیگار، بسیار مؤثرتر است. بعضی از دوستی ها صرفاً حول محور مصرف مواد شکل ‌می‌گیرد.

 

تأثیر گروه همسالان، می ­تواند عامل مهمی در شروع مصرف مواد باشد و این تأثیرات لزوماًً فشار مستقیم برای مصرف مواد نیستند بلکه شکل تطابق با هنجارهای گروه را به خود ‌می‌گیرد. ‌بنابرین‏، نوجوانان استفاده از مواد را به منظور اینکه خودشان را به عنوان عضوی از گروه خاص طبقه بندی ‌می‌کنند شروع ‌می‌کنند. این نشان می­دهد که شبکه­ های اجتماعی می ­توانند تأثیرات قدرتمندی بر مصرف اولیه مواد داشته باشند. همچنین همانندسازی با گروهی که داروهای قانونی مثل سیگار و الکل را مصرف ‌می‌کنند می ­تواند مصرف داروهای دیگر را در اواخر نوجوانی افزایش دهد.(گراهام[۲۰]، ۲۰۰۸)

 

گروه‌‌‌های فرعی که از پذیرش اجتماعی نسبت به هم برخوردار گردیده‌اند، می ­تواند مشتمل بر نوجوانان و جوانانی باشد که با یک گروه فرعی منحرف مرتبط هستند و ارزش‌‌های آن گروه فرعی را پذیرفته‌اند. مارکویتز (۲۰۰۳) بیان کرده چنین طبقه­ای ممکن است دارای چنین خصوصیاتی باشد: ۱٫ دارای رفقا و شرکائی هستند. ۲٫ با همراهی و مشارکت دیگران دست به سرقت می‌زنند. ۳٫ به یک دسته و جمعیت خاص تعلق دارند. ۴٫ از منزل و مدرسه فرار می‌کنند. افراد متعلق به چنین گروه‌‌‌هایی، کمترین مشکل را در ارتباط با همسالان و هم گروه‌‌‌های خود دارند.

 

از سوی دیگر، تأثیر گروه همسالان در دوره بلوغ به اوج می‌رسد؛ یعنی دوره‌ای که این گروه سنی طبق سلیقه ها، نحوه پوشش، اصطلاحات، نهادها‌، ارزش‌ها و قهرمانان خود آماده شکل بخشیدن به یک خرده فرهنگ متمایز می‌باشد، گروه همسالان از طریق اعطای پاداش یا انتقاد و تحریم، در قبال همنوایی یا ناهمنوایی اعضا باهنجار‌‌های گروه، تأثیر بسیار نیرومندی را بر رفتار و شخصیت اجتماعی آنان اعمال می‌کنند.(ستوده، ۱۳۸۸)

 

شواهد نشان می­دهد افرادی که گرایش به سوء مصرف مواد دارند، ممکن است در عمل آن دسته از شبکه­ های اجتماعی را انتخاب کنند که با الگوی مشروب­خواری یا مصرف داروی خودشان هماهنگی دارند. ‌بنابرین‏، دو تبین کلی درباره نحوه ارتباط محیط اجتماعی با سوء مصرف مواد داریم. مدل تأثیر اجتماعی و مدل انتخاب اجتماعی. یک مطالعه طولی درباره ۱۲۰۰ بزرگسال که برای پیدا کردن بهترین مدل برای تبین رفتار مشروب­خواری طراحی شد، شواهدی به نفع هر دو مدل پیدا کرد. در حقیقت تأثیر انتخاب اجتماعی قوی­تر بود که نشان می­دهد اشخاص معمولاً شبکه­ های اجتماعی با الگوهای مشروب­خواری مشابه با الگوی خود را انتخاب ‌می‌کنند. شکی نیست که شبکه­ های انتخاب شده، مشروب­خواری آن ها را تأیید یا تقویت کند، ‌در مورد نوجوانان هم نتایج مشابهی به دست آمده است.(کرنیک و همکاران، ۲۰۰۷، ترجمه شمسی پور، ۱۳۹۰)

 

(سلیمی‌و داوری ۱۳۸۸) ‌در مورد نقش همنشینان بزه­کار می­گویند: احتمال بزه­دیدگی افرادی که رابطه­ شخصی، اجتماعی یا شغلی نزدیکی با بزه­کاران و مجرمان بالقوه دارند، بیش از افرادی است که این ارتباط را ندارند. احتمال کنش متقابل اجتماعی افرادی که در ویژگی‌‌های جمعیتی ـ اجتماعی با مجرمان بالقوه اشتراک دارند، با این دسته از مجرمان بیشتر است. همین امر نیز سبب می‌شود که احتمال بزه­دیدگی این افراد، به دست آن مجرمان، فزونی یابد.

 

نقش مدرسه و دوران تحصیلی:

 

مدرسه:پس از کانون خانواده،مدرسه دومین سازمان اجتماعی است که می ­تواند در سازندگی شخصیت افراد ،سهم به سزایی داشته باشد،به ویژه وقتی پدران و مادران در برخورد با کودکان با شکست مواجه شده باشند،مدارس باید بار سنگین تری را عهده دار شوند. آگاهی مربیان نسبت به اصول بهداشتی روانی باعث می شود که کودکان در کلاس تشویق شوند و مشکلات زندگی روزمره خود را حل کنند و تصورات خود را در زمینۀ زندگی اجتماعی به محک آزمایش بگذارند.ولی اگر به اختلالات عاطفی توجهی نشوند و عوارضی بروز کند،غالبأ باعث ایجاد صدمات دایمی و ناسازگاری های فردی و اجتماعی می­گردد.(فرجاد به نقل از شاه نظری ۱۳۹۰)

 

جنبه‌های مختلفی از آموزش و تحصیلات مانند، عملکرد تحصیلی، پیشرفت تحصیلی و رفتارهای فرد در مدرسه با مصرف مواد و سایر رفتارهای ضد اجتماعی همایند است.تعهد پایین که اغلب با رفتارهای ناسازگارانه در مدرسه، اخراج شدن از مدرسه و حاضر نشدن در کلاس نشان داده می‌شوند، خطر افزایش رفتارهای مشکل آفرین را به همراه دارد. تعهد نسبت به مدرسه معمولاً با دلبستگی به مدرسه و اینکه دانش آموز ارزش تحصیلات را چگونه ارزیابی می‌کند،بستگی دارد (جویسون به نقل از فودرگیل[۲۱]،۲۰۰۸). اخراج از مدرسه و ترک آن در گذشته در مصرف کنندگان هروئین دو برابر بیشر از افراد به هنجار و سالم بوده است.یکی از دلایل اینکه عملکرد ضعیف در مدرسه شکست در برابر انتطارات اجتماعی است. مصرف مواد یکی از راه هایی است که فرد برای مقابله با ناکامی و نا امیدی ناشی از روبه رو نشدن با انتظارات اجتماعی و نقش پذیری به آن روی می‌دهد. موفقیت در نقش هایی همچون( اعضای خانواده،دانش آموز،کارمند و…) با سازگاری اجتماعی رابطه دارد.در تحقیق(فودرگیل و همکاران،۲۰۰۸) ‌به این نتیجه رسیده شد که موفقیت در زمینه تحصیلی در مقطع های معینی به طور معنی داری با مصرف مواد در آینده رابطه دارد. اتمام کردن دبیرستان،خطر اختلالات بعدی در بزرگسالی را کاهش می‌دهد.

"آماده کارشناسی ارشد | ۲-۳- رژیم‌های حاکم بر اجرای داوری خارجی در نظام‌های حقوقی مختلف – 4

 

۲-۲-۳- نوبهار، یاشار (۱۳۸۹) تحقیقی را با عنوان “تجدیدنظر در آرای داوری تجاری بین ­المللی” انجام داد و ‌به این نتیجه رسید که اصولا امکان تجدیدنظر در آرای داوری تجاری بین ­المللی وجود ندارد و در صورت توافق طرفین و یا بر اساس قواعد و مقررات پیش­­بینی شده در برخی از داوری­های سازمانی، آرای داوری بر اساس آن توافقنامه و یا مقررات، قابل تجدیدنظرخواهی می­باشند.

 

۲-۲-۴- محمدزاده، محمود (۱۳۹۰) در مقاله خود تحت عنوان” اجرای احکام داوری تجاری بین‌المللی” در ماهنامه شماره ۳۲ کانون سردفتران چاپ گردیده، نهایتاً در جمع بندی و نتیجه‏گیری مطالب در خصوص ضمانت اجرای احکام داوری تجاری بیان کرد مشکلاتی که اجرای احکام را احاطه می ‏کند، به ویژه اجرای احکام از طریق فشار دولت‌ها نه فقط موارد استثنایی را تشکیل می‏ دهد و اهمیت این حوادث نباید بیش از حد بزرگ جلوه داده شوند، بلکه مسئله متداولی نیز در امر داوری به شمار نمی‏رود که مبین بعضی تخلفات نادر در این امر است، و اجرای احکام اعم از اجباری یا اختیاری دو رکن مرتبط به هم و حتی تکمیل کننده یکدیگر هستند.

 

۲-۲-۵- داوودی، حمیدرضا (۱۳۹۲) در تحقیق خود با عنوان “شناسایی و اجرای آرای داوری تجاری بین‌المللی” نشان داد که احکام صادره از محاکم یک کشور نمی‌توانند در خارج از آن مملکت قوه اجرایی داشته باشند. برای اینکه حکم صادره از محکمه خارجی را بتوان در کشور دیگری اجرا کرد، باید مقامات قضائی آن کشور، حکم مذبور چنین قوه‌ای را اعطا می‌نمایند. اصولاً قدرتی که اجرای احکام قضایی را تحمیل کند، وجود ندارد ولی نفع دولت‌ها، در اجرای احکام خارجی است و در حقیقت ضرورت و احتیاج است که اجرای احکام خارجی را ایجاب می‌کند.

 

۲-۲-۶- ‌نیک‌بخت،حمیدرضا و پیری، فرهاد (۱۳۹۲) “امتناع از شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی باطل شده” را طی مقاله ای که در مجله حقوقی بین‌المللی شماره ۴۸ چاپ گردیده، مورد مطالعه قرار دادند و ‌به این نتیجه رسیدند که شناسایی و اجرای آرای داوری خارجیِ باطل شده، همواره یکی از موضوعات مهم مناقشه برانگیز در حقوق داوری است و دادگاه‌ها و صاحب نظران داوری نیز نظرات مختلفی در این رابطه ابراز ‌داشته‌اند. طبق شق «هـ» بند ۱ ماده ۵ عهدنامه شناسایی و اجرای آرای داوری خارجی ۱۹۵۸ نیویورک که ایران عضو آن است، ابطال رأی‌ توسط مرجع صلاحیت دار، مانع شناسایی و اجرای آن خواهد بود. اما به موجب برخی دیدگاه‌ها، رأی‌ داوری خارجی اگرچه باطل شده باشد، باید مورد شناسایی و اجرا قرار گیرد. در هر صورت، دیدگاه‌های صاحب نظران داوری حاکی از این است که شناسایی و اجرای آرای داوری خارجیِ باطل شده در دو مورد ممکن است؛ الف) در موارد خاص، از طریق اعمال «قدرت اختیاری مازاد» بر اساس صدر بند ۱ ماده ۵ عهدنامه و ب) در صورت وجود قانون مطلوب‌تر و از طریق اعمال «قاعده حق مطلوب‌تر» طبق بند ۱ ماده ۷ عهدنامه.

 

۲-۳- رژیم‌های حاکم بر اجرای داوری خارجی در نظام‌های حقوقی مختلف

 

با توجه به اینکه موضوع داوری خارجی و اجرای آن در کشورها با توجه به معاهدات مختلف و قوانین داخلی آن ها مرتبط می‌باشد هر یک از کشورها شیوه های مختلفی جهت اجرای آرای داوری برگزیده است لذا جهت روشن شدن مطلب، ابتدا کنوانسیون های بین‌المللی که در این خصوص به تصویب رسیده است بیان و در ادامه رژیم های حقوقی مختلف در این زمینه بررسی می‌گردد.

 

۲-۳-۱- کنوانسیون‌های دوجانبه ناظر به اجرای رأی

 

۲-۳-۱-۱- کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷

 

اولین کنوانسیون قابل توجه در این زمینه، کنوانسیون ژنو مورخ ۲۸ سپتامبر ۱۹۲۷ است. این کنوانسیون هنوز در معدودی از کشورهای عضو که به کنوانسیون نیویورک نپیوسته‌اند ، مجری است. ولی ‌در مورد آن دسته از کشورهای متعاهد که به عضویت کنوانسیون نیویورک درآمده‌اند، مطابق بند دو ماده هفت کنوانسیون مذبور، معاهدات ژنو فاقد اثر و منسوخ است.

 

مطالعه این کنوانسیون گر چه از فایده عملی اندکی برخوردار است، ولی به عنوان بخشی از تاریخ حقوق در زمینه موضوع بحث می‌تواند ارزشمند باشد، زیرا روند تکاملی معاهدات چند جانبه را به خوبی نشان می‌دهد. همان طور که اشاره رفت پروتکل ژنو ۱۹۲۳ فقط تحصیل یک نتیجه معین یعنی شناسایی و اجرای رأی‌ صادره را بر دول متعاهد تحمیل کرد (ماده سه) ، بدون اینکه مکانیسم ویژه‌ای را در این زمینه به دست دهد. کنوانسیون ژنو، قدمی پیشتر گذاشت و مکانیسم اجرایی خاصی را در زمینه اجرای آرای داوری خارجی ارائه داد، گر چه نظام اجرایی این کنوانسیون، نظامی پیچیده است. در مجموع می‌توان گفت پیشرفت اساسی آن نسبت به گذشته، در لغو بازنگری رأی‌ داوری خارجی جهت شناسایی و اجراست. به علاوه، اولین مکانیسم چندجانبه جهت شناسایی و اجرای آرای داوری است که محدودیت‌های نظام‌های دوجانبه را از بین می‌برد.[۲۴]

 

مقایسه کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷ با کنوانسیون نیویورک ۱۹۵۸، چند نقض عمده را در این کنوانسیون آشکار می‌سازد:

 

یکم – از لحاظ قلمرو شمول، بسیار محدودتر از کنوانسیون نیویورک است. زیرا، کنوانسیون ژنو ناظر به آرای صادره در دیگر کشور متعاهد، ‌در مورد طرفینی است که تحت صلاحیت قضائی متفاوت کشورهای متعاهد باشند. به تبع، این بحث مطرح گردید که مقصود از تفاوت صلاحیت‌های قضائی حاکم بر طرفین، تفاوت تابعیت طرفین است یا تفاوت اقامتگاه‌های آنان.

 

در کنوانسیون نیویورک شرط تابعیت و به طور کلی تعلق طرفین به یک صلاحیت قضائی خاص رها گردید و تنها محل صدور رأی‌ در نظر گرفته شد.

 

دوم – یکی از شروط اجرای رأی‌، مطابق قسمت «د» از ماده یک کنوانسیون ژنو ۱۹۲۷، نهایی بودن آن است. نتیجه آن که، چون رأی‌ داوری در صورت امکان اعتراض، پژوهش خواهی یا فرجام خواهی، نهایی تلقی نمی‌شود، قابل اجرا بر اساس این کنوانسیون نیست. در حالی که کنوانسیون نیویورک شرط الزام آور بودن رأی‌ را جایگزین نهایی بودن آن نمود و بدین ترتیب مانعیت طرق فوق‌العاده و غیر ماهوی اعتراض به رأی‌ را از سر راه اجرای آن برداشت.[۲۵]

 

آنچه در کنوانسیون ژنو، وضع را از این نیز بدتر می‌کرد، تحمیل بار اثبات نهایی بودن (و حتی دیگر شروط) بر درخواست کننده اجراست. از آنجا که بهترین راه اثبات، اخذ دستور اجرا در کشور محل صدور رأی‌ توسط درخواست کننده است، در واقع خواهان اجرا ناگزیر از تحصیل دو دستور اجرا یکی در محل صدور رأی‌ و دیگری در محل درخواست اجرای آن بوده است. به همین جهت، کنوانسیون ژنو به سیستم دستور اجرای دوگانه توصیف شده است. کنوانسیون نیویورک با گذاشتن بار اثبات مبانی امتناع از اجرا بر معترض به اجرا و نه درخواست کننده، این مشکل را نیز رفع ‌کرده‌است.[۲۶]

پایان نامه رابطه فرهنگ سازمانی و استراتژیهای مدیریت تعارض در شعب بانک سپه قم

یکی ازبخش­های مهم تحقیق ،بخش مربوط به پیشینه و ادبیات تحقیق است؛  یعنی یکی ازکارهای ضروری در هر پژوهشی، مطالعه منابع مربوط به موضوع تحقیق است؛ زیرا سر چشمه علوم را می­توان در پیشینه آنها کاوش کرد. جان دیوئی اعتقاد دارد مطالعه منابع، به محقق کمک می­ کند تابینش عمیقی نسبت به جنبه­ های مختلف موضوع تحقیق پیدا کند. پژوهش­گرنیازداردکه با مراجعه به مدارک و اسناد، پیرامون موضوع و مسأله­ای که برای تحقیق انتخاب کرده است، آگاهی خود را گسترش دهد تابتواند در پرتو اطلاعات به دست آمده مسأله تحقیق  و  متغیرهای خود را دوباره تعریف ومعین کند وکرانه های آنها را مشخص سازد.  این امرکمک می­ کند تا تحقیقات را در راستای مجموعه پژوهش­های هم خانواده قراردهد و آنرا با دستاوردهای تحقیقاتی دیگران هماهنگ کند.

 

در  این فصل مبانی نظری پژوهش ارائه می­گردد. این فصل بطور کلی در سه بخش تقسیم بندی شده است. در بخش اول از این فصل مروری بر ادبیات فرهنگ سازمانی خواهیم داشت. این بخش مشتمل بر مواردی چون مفهوم لغوی فرهنگ، تاریخچه فرهنگ سازمانی، تعاریف موجود از فرهنگ سازمانی، کارکردهای آن، چارچوب­های موجود، سطوح و لایه ­های فرهنگ سازمانی، ابعاد آن، دسته­بندی انواع پژوهش­های انجام شده در این حوزه و تئوری­های ارائه شده در این زمینه است. در دومین بخش مروری بر مبحث تعارض و استراتژیهای مدیریت تعارض خواهیم داشت.  در این بخش مواردی چون انواع تعارض، سیر تطور نگرش ها به تعارض، سطوح تعارض، منابع تعارض، مدیریت تعارض و استراتژیهای حل تعارض مورد بررسی قرار می­گیرند. در بخش نهایی نیز پیشینه تحقیق ارائه می گردد.

 

بخش اول: فرهنگ سازمانی

 

 در اوایل سالهای 1980 فرهنگ سازمانی محور مطالعات رفتار سازمانی قرار گرفت . صدها محقق در این زمینه شروع به تحقیق و مطالعه کردند . کتابهای متعددی منتشر شد . نشریات دانشگاهی مشهور ، بسیاری از شماره های خود را به بحث درباره فرهنگ اختصاص دادند و تقریباً یک شبه ، آن دسته از کتابهای رفتار سازمانی که فاقد فصلی درباره فرهنگ سازمانی بودند ، بدون استفاده ماندند( مورهد و گریفین،510:1374) . ابراز علاقه به فرهنگ سازمانی منحصر به محققان نبود . در کسب و کار نیز آنچنان به موضوع فرهنگ سازمانی توجه نشان داده شد که به مراتب فراتر از توجه به سایر مباحث رفتار سازمانی بود . نشریات مهم تجاری مقالاتی را به چاپ رساندند که در آنها فرهنگ ، کلید موفقیت مدیران معرفی می گردید . عقیده بر آن بود که مدیران موفق کسانی هستند که می توانند بر فرهنگ سازمان خود اعمال مدیریت کنند  هر چند اکنون آن شور و شوق کاهش یافته است ، لیکن مطالعه فرهنگ سازمانی کماکان اهمیت خود را حفظ کرده است . در همین راستا مطالعات و تحقیقات نشان می دهد که فرهنگ سازمانی بر رفتار فردی ، انگیزش ، رضایت شغلی ، خلاقیت و نوآوری ، نحوه تصمیم گیری و میزان مشارکت کارکنان در امور سازمانی ، میزان فداکاری و تعهد کاری ، انضباط ، سخت کوشی ، سطح اضطراب و مانند آن تأثیرگذار است . لذا سازمان ها باید فرهنگی را حاکم کنند که در آن ، افراد انگیزه و توانایی لازم برای فعالیت را داشته باشند و با احساس تعلق نسبت به سازمان خود بتوانند موجبات اثربخشی سازمان را فراهم آورند و ضامن بقای سازمان باشند(حمدی و دیگران،22:1386) .

 

2-2)مفهوم لغوی فرهنگ

 

واژه فرهنگ به این علت استفاده می شود که آن بر الگویی هماهنگ و نظام یافته از رفتار انسان شامل تفکرات ، ارتباطات ، اعمال ، آداب و رسوم ، اعتقادات ، ارزشها و نهادهایی از یک گروه نژادی ، قومی و محلی ، مذهبی یا اجتماعی ، اشاره دارد . فرهنگ اغلب به عنوان کلیت روش هایی که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود ، اشاره می شود(میزراهی و میدن،9:2001).

 

فرهنگ مجموعه ای است از تمامی باورهای مشترک به جان پذیرفته شده که گروهی در طول حیاتش می آموزد . فرهنگ پس ماند موفقیت است(شاین،55:1383) .

 

فرهنگ یکپارچه یا ثابت نیست ، بلکه متغیّر و پویاست و به همین علت فرهنگ نمی تواند به عنوان اینکه به طور یکنواخت و یکپارچه پخش و توزیع شده است و یا اینکه تأثیر یکنواخت و یکپارچه ای روی همه اعضا دارد ، دیده شود(کربین،2002: 638) .

 

بنابراین فرهنگ زائیده یادگیری جمعی است . طرز فکرها و رفتارهایی که مشترکند و کامیابی می آورند عناصری از فرهنگ می شوند . ملاک مناسب بودن یا نبودن عناصر فرهنگ این است که تا چه حد در میدان عمل به کامیابی سازمان در انجام وظایف بنیادینش کمک می کند(شاین،239:1383).

 

باید در نظر داشت که فرهنگ سازی مناسب یک هنر است و باید هنرمندانه به آن پرداخته شود . ویژگی  و مبانی فرهنگی باید باور شوند و به باور افراد برسند تا در زندگی فردی و در سطح جامعه و سازمان نمود داشته باشند(ویلی­نس،2006: 44).

 

به طور کلی فرهنگ به سه روش اصلی به هویتمان کمک می کند :

 

اول ، فرهنگ ما را با توجه به چهارچوبی ، جهت تفسیر دنیای بیرونی و ارتباط با آن آماده می کند .

 

دوم ، فرهنگ به ما کمک می کند بفهمیم که چه اتفاقی برای ما افتاده است .

 

سوم ، فرهنگ به عنوان یک تسهیل کننده در زمان های خاص –  زمانی که ما شدیداً به تکیه کردن روی احساسات و ارتباطاتمان نیاز داریم –  عمل می کند(سوربن،2004: 697).

 

هیچگاه در ادبیات فارسی به طور مستقیم به مفهومی که برخاسته از ریشه کلمه باشد نیامده است. از لحاظ لغوی فرهنگ، واژه‌ای فارسی است که از دو جزء مرکب «فر» و «هنگ» تشکیل یافته است. «فر» به معنی جلو و «هنگ» از ریشه اوستایی «تنگنا» و به معنی کشیدن و بیرون کشیدن گرفته شده است. در زبانهای انگلیسی و فرانسوی واژه Culture بکار می‌رود و نیز معنای آن کشت و کار یا پرورش بوده است (مشبکی،1377: 436). مفهومCultureبه ظاهر پس از سال 1750 میلادی و  برای اولین بار در زبان آلمانی به کار رفته است.              در لغت نامه ی دهخدا، فرهنگ مرکب از فر که پیشاوند است و هنگ که از ریشه “ثنگ” اوستایی به معنای کشیدن و فرهیختن و هر دو مطابق است با ریشۀ ادوکاوادور در لاتین که به معنای کشیدن و نیز به معنای تعلیم و تربیت است. در زبان لاتین نیز لغت Culture از کلمۀ  Cult(Kult) وCultivate به معنی: وسیعتر، پرورش، رشد و نمو ، آداب و رسوم و قواعد یک ملت و پرورش گیاهان و زمین است. کلمه فرهنگ از دو جزء “فر” و “هنگ”  به معنای تعلیم و تربیت می باشد؛ در زبان های انگلیسی و فرانسوی واژه Culture به کار می رود و معنی آن کشت و کار و یا پرورش بوده و هنوز هم در اصطلاحات کشاورزی و باغداری به همان معنا به کار می رود و در زبان های رومانیایی و انگلیسی تا دیر زمانی واژه تمدن را به جای فرهنگ به کار می بردند و از آن معنای پرورش، بهسازی، تهذیب یا پیشرفت اجتماعی را استنباط می کردند. فرهنگ پدیده ای است که از درون شماری خاستگاه های طبیعی و نیرو های اجتماعی سرچشمه می گیرد(طوسی،1372: 5).

 

2-3) ریشه های فرهنگ سازمانی

 

درک اینکه فرهنگ از کجا می آید در واقع یک بخش کلیدی از درک این واقعیت است که فرهنگ چیست ؟ فرهنگ سازمانی از بنیانگذاران ،  محیط و اعضای سازمان نشأت می گیرد(بچتلد،1997: 5)

 

2-3-1) بنیانگذاران سازمان

 

مؤسسان و بنیانگذاران یک سازمان هستند که درباره هویت و موجودیت سازمانی که تأسیس می کنند و این که سازمانشان به دنبال چه هدفهایی باشند و به چه نحوی باید حرکت کنند، تصمیم می گیرند. به همین دلیل نقش آنان اساسی و حیاتی می باشد.

 

2-3-2)محیط

 

محیط به طور غیرمستقیم در شکل دادن فرهنگ سازمانی نقش بسزایی داشته و تعریف کننده ی سیاست سازمانی و نحوه دستیابی به آن است. سازمان هایی که نتوانند فرهنگ خود را مطابق و همسو با مقتضیات خارج سازمان و محیط پیرامون سازمان بنمایند هرگز موفق نخواهند شد و سرانجام نیز از بین خواهند رفت.

 

2-3-3)کارکنان سازمان

 

 انتخاب افرادی که با فرهنگ سازمان، روش و عملکرد اولیه ای که توسط مؤسسان ایجاد شده است هماهنگ نباشند و همسو و هم جهت با آن حرکت نکنند، همچنین فرهنگ اولیه ی سازمان را نپذیرند، بویژه اگر از افراد رده بالای سازمان و جزء مدیران سازمان باشند می تواند فرهنگ سازمان را تغییر داده و جزء ریشه ها و منابع فرهنگ جاری سازمان قرار گیرند. به همین دلیل لازم می باشد افرادی که برای کار در سازمان و فعالیت در جهت اهداف سازمان انتخاب می شوند در خود سازمان باشند (حقیقی، 1380: 531).

 

 2-4)شیوه های خلق فرهنگ

 

فرهنگ به چندین شیوه می تواند درون سازمان خلق شود :

 

1- سهیم شدن در یادگیری :

 

پایان نامه

 

 

اساساً ایجاد فرهنگ یک فرایند است که به عنوان نتیجه یادگیری گروه از طریق دو نیرو روی می دهد : لطمه روحی یا تقویت مثبت .

 

سالهای اول در تاریخچه سازمان احتمالاً برای کارکنان غیر قابل اطمینان و آسیب زا است ، تا اینکه آنها به پیدا کردن راه حل هایی برای مشکلات و مسائل تمایل پیدا می کنند که کاهش دهنده اضطراب و نگرانی ها نیز است . کارکنان یاد می گیرند که از هر دو بازخور مثبت و منفی که آنها به عنوان نتیجه اعمالشان دریافت می کنند ، استفاده کنند ؛ اما آنها معمولاً رفتاری را تکرار می کنند که از تقویت مثبت توسعه پیدا می کند و در نهایت بخشی از فرهنگ سازمان می شود .

 

2- تجربه و مهارت منحصر بفرد :

 

پاسخ گروه به رویدادهای بحرانی معمولا ً هنجاری را خلق می کند که این فرض را توسعه می دهد که گروه چطور باید به یک رویداد مشابه در آینده پاسخ دهد .

 

3- مؤسس ( بنیانگذار ) :

 

 فرهنگ ممکن است از طریق مدل سازی چشم انداز و نگرش رهبران یا مؤسسان گذشته سازمان بوسیله اعضای گروه ایجاد شود ، به عنوان اینکه آنها ارزشها و فرضیات مؤسس را به عنوان ارزشها و فرضیات خودشان اتخاذ می کنند .

 

4- فرهنگ اجتماعی :

 

منبع مهم دیگر فرهنگ سازمانی ، فرهنگ ملی یا اجتماعی محل جغرافیایی است که سازمان تأسیس شده است . این پیشینه فرهنگ افرادی است که استخدام می شوند تا اعضای سازمان شوند.

 

5– جوّ محیطی :

 

ماهیت فعالیتی که یک سازمان به عهده گرفته و نوع محیطی که در آن فعالیت می کند ، ممکن است به عنوان منبع فرهنگ شامل سطح رقابت ، انواع مشتریان و مقررات دولتی عمل کند(دونت،2007: 39) .

 

2-5) فرهنگ سازمانی

 

فرهنگ یک سازمان مینیاتوری از فرایندهای کلان فرهنگی محیط سازمان است و حد و مرز چنین فرهنگی توسط این فرایندها تعیین می شود . هر سازمان جنبه هایی از فرهنگ های ملی ، منطقه ای، صنعتی ، شغلی و حرفه ای را که در آنها فعالیت می کند ، به نمایش می گذارد . هر سازمان تا حدی بر اساس فرایندهای فرهنگی تثبیت شده توسط تعدادی از بازیگران محیطی شکل می گیرد . در عین حال بی واسطه ترین مأخذ تأثیرگذار بر فرهنگ سازمانی ، درون سازمان ( یعنی کارکنانش ) قرار دارد  ( هچ،327:1386 ).

 

فرهنگ سازمانی از جمله مفاهیمی است که تعریف آن نسبت به دیگر مفاهیم سازمانی بسیار دشوار است، به همین جهت از فرهنگ سازمانی ، تعاریف مختلفی از طرف اندیشمندان علوم رفتاری مدیریت بیان شده است. به طور کلی تعاریف فرهنگ سازمانی بین دو حد « روش انجام کارها »و « روش فکر کردن در مورد کارها » قرار می گیرد. در واقع در یک طرف محور ، فرهنگ سازمانی را می توان به عنوان روش انجام دادن کارهای مختلف سازمان و در طرف دیگر آن را به عنوان روش فکر کردن درباره امور مختلف سازمان تعریف کرد. البته بعضی نویسندگان ، فرهنگ را در واژه های فکر و رفتار نیز تعریف نموده اند، برای مثال از فرهنگ چنین تعریف کرده اند: مجموعه اعتقادات و ارزش های مشترک و عمومی و الگوهای مشخص رفتار که در یک سازمان موجود است( زارعی متین،111:1378).

 

شاین فرهنگ سازمانی یا فرهنگ یک گروه را اینگونه تعریف می کند :

 

« فرهنگ سازمانی الگویی از مفروضات اساسی مشترک است که گروه آن را برای حل مشکلات خود و چگونگی انطباق با محیط خارجی و انسجام درونی می آموزد. چون این الگو کارکرد خوبی داشته است، معتبر شناخته می شود و بنابراین به اعضاء جدید به عنوان شیوه صحیح درک ، تفکر و احساس در رابطه با مشکلات منتقل می شود.

 

بنابراین فرهنگ سازمانی خود هدف نیست، بلکه وسیله است . فرهنگ سازمانی شمشیری است دو لبه . از یک سو بستری است که دستیابی به اهداف سازمانی را تسهیل می کند . لبه دوم فرهنگ سازمانی می تواند سدّی باشد بر سر راه اعمال تغییرات در سازمان(شاین،8:1383) .

 

فرهنگ سازمانی برچسب اجتماعی است که از راه ارزشهای مشترک ، تدبیرهای نمادی و آرمانهای اجتماعی ، اعضای سازمان را بهم پیوند می دهد . فرهنگ سازمانی می تواند نیرومند و یا سست باشد و به متغیّرهایی نظیر همبستگی ، ارزشهای مشترک و تعهد فردی به هدفهای جمعی بستگی دارد . برخلاف تصور عامه یک فرهنگ نیرومند به ضرورت فرهنگی خوب به شمار نمی آید . زیرا سرشت ارزشهای بنیادین یک فرهنگ از نیرومندی و قوت آن مهمتر است . برای نمونه فرهنگی قوی ولی مقاوم در برابر تغییر ، ممکن است از جهت سودآوری و رقابت از فرهنگی سست ولی نوآفرین بدتر باشد . از این رو در ارزشیابی فرهنگ سازمانی باید هم به تناسب و شایستگی ارزشهای بنیادین و هم به نیرومندی آن توجه کنیم  ( برومند،56:1382).

 

2-6) تاریخچه فرهنگ سازمانی

 

در ادبیات مطالعات سازمانی، تاریخچه فرهنگ سازمانی به زمان مطالعات هاثورن که توسط التون مایو و همکارانش در اوایل دهه 1930 صورت گرفت، بر می گردد. در ابتدای دهه 1940، کرت لوین و همکارانش مطالعات زیادی را در رابطه ؛ اثربخش تر کردن سازمان ها آغاز نموده اند. در اواخر دهه 1930 نیز چستر بارنارد، فرهنگ سازمانی را تصور اجتماعی خلق شده توسط افراد جهت به دست آوردن مفهومی از زندگی و کار توصیف نمود. در ادبیات مدیریت آمریکایی، واژه فرهنگ سازمانی در سال 1964 توسط بلیک و موتون به کار برده شده است و بعدها دیگران آن را جوّ یا فضای سازمان نامیدند. در سال 1976 آلن و سیلورزویگ واژه فرهنگ سازمانی را به کار بردند و در سال 1982 دیل و کندی و همزمان پیترز و واترمن در کتاب در جستجوی کمال خود که در همان سال منتشر شد به موضوع فرهنگ سازمانی پرداختند. همزمان با دیل و کندی، تحقیقات مؤثر مکنزی نیز در سال 1982 با همکاری دانشگاه هاروارد صورت گرفت. از این زمان به بعد است که مقاله های متعددی در رابطه با فرهنگ سازمانی نوشته شده و به زبان های اروپایی ترجمه می یابد و بحث فرهنگ بین مدیران، مشاوران، و صاحبنظران تحقیقات گسترده ای به خود اختصاص می دهد، به گونه ای که امروزه در تئوری های مدیریت بسیار شناخته شده است.

 

اگرچه پیشینه این بحث را می توان در مستندات دهه 1970، که درباره جامعه پذیری سازمانی و حرفه ای نوشته شده است یافت، اما باید متذکر شد که عمده تلاش نویسندگان آن عصر بر تأثیرات فرهنگ موجود بر اعضای سازمان و فرایند های جامعه پذیری آنان متمرکز بود، اما چگونگی شکل گیری فرهنگ و شیوه تغییر آن کمتر مورد توجه قرار گرفته است. اولین نوشته های جامع و منسجم در رابطه با فرهنگ سازمانی که بر اساس مبانی نظری قوی استوار است، به سال 1984 و 1985 بر می گردد. از جمله مهمترین دستاورد ها و نوشته های این دوره می توان به کتاب ” رهبری فرهنگ سازمانی و زمان” نوشته توماس سرجیوانی و جان کاربالی در سال 1984، و کتاب “فرهنگ سازمانی و رهبری”، نوشته ادگار شاین در سال 1985 و کتاب “فرهنگ و واقعیت های منسجم مربوط به آن” نوشته وی جی سات در 1985 اشاره کرد(زارعی متین،1378: 24) . با این حال، برخی نظریه پردازان معتقدند که موضوع فرهنگ سازمانی، اولین بار در دهه 80 به طور جدی مورد بحث قرار گرفت، زمانی که آمریکایی ها به مدیریت ژاپنی توجه نمودند و متوجه شدند که فرهنگ سازمانی اسلحه مخفی و رمز موفقیت ژاپنی ها در عرصه رقابت بین الملل می باشد. همچنین به دلایل متعددی می توان ادعا نمود که فرهنگ سازمانی واکنشی است به تأکید بیش از حد شرکت های آمریکایی بر اصول برنامه ریزی، سازماندهی و نظام های استراتژیک(اشنایدر و لویی بارسو،1382: 106).

 

به طور کلی ترکیب و هماهنگی  ویژگی های  دهگانه ی زیر اساس فرهنگ سازمانی را تشکیل                     می دهد(رابینز،1388: 371) .

 

    1. ابتکار فردی: میزان مسؤلیت، آزادی و استقلالی که افراد دارند.

 

    1. خطر پذیری: میزانی که کارکنان یک سازمان به ریسک وخلاقیت ترغیب می شوند.

 

    1. هدایت: حدی که مدیریت سازمان اهداف روشن را تدوین کرده و عملکرد بالایی را انتظار دارد.

 

    1. انسجام: حدی که مدیران، واحد های سازمان را به عملکرد هماهنگ با سایر واحدها ترغیب می کند.

 

    1. حمایت مدیریتی: میزان ارتباط سازنده مدیران سازمان با کارکنان.

 

    1. کنترل: تعداد قوانین و مقررات و میزان نظارت مستقیمی که مدیران برای کنترل رفتار کارکنان دارند.

 

    1. هویت: حدی که افراد سازمان بر مبنای آن هویت خود را با سازمان به عنوان یک کل تعیین می کنند.

 

    1. سیستم تشویق: درجه مبتنی بودن پاداش بر شاخص های عملکرد کارکنان تا عوامل دیگر.

 

    1. تحمل اختلاف سلیقه: میزانی که کارکنان به بیان بارز و روشن انتقاد های خود ترغیب می شوند.

 

  1. الگوهای ارتباطی: حدی که ارتباطات سازمانی را به سلسله مراتب رسمی اختیارات محدود می سازد.