روابط اجتماعی بخشی اساسی از زندگی انسان است.انسان ها موجوداتی اجتماعی هستند،که در بسیاری از مسائل به یکدیگر وابسته اند.آن ها به یکدیگر مرتبطند ودرون شبکه ای از خویشاوندان وغیرخویشاندان به به طرق گوناگون جاسازی شده اند؛همچنین بخشی ازجوامع پرجمعیتی هستندکه باآنها شناسایی میشوند؛ با داشتن تعاملات اجتماعی متنوع،مردم به زندگی اجتماعی شان شکل خواهندداد (رلوف هرتولانوس، 39:1394).
انزوای اجتماعی واقعیتی فکری است که درآن فرد عدم تعلق ووابستگی و انفصال تامه ای را با ارزشهای مرسوم جامعه احساس می کند.در این حالت فرد همچنین دارای اعتقادو باور نازلی نسبت به مکانیسم ارزش گذاری وسیستم پاداش اجتماعی است وبا هر آنچه که از نظر جامعه معتبر وارزشمند است خود را هم عقیده و همسو نمی بیند . احساس انزوای اجتماعی معهذا از نظر سیمن به مفهوم فقدان قابلیت سازگاری فرد با زمینه اجتماعی خویش نبوده بلکه مبین انفکاک فکری فرد از استانداردهای فرهنگی است.(محسنی تبریزی 51:1383)
انزوای اجتماعی به عنوان یک حالت،شرایطی نظیردوری و فقدان تماس را می رساند. در چنین شرایطی اعضای یک جامعه مبادلات وآن روابط اجتماعی راکه معمولا باید داشته باشند،را ازدست می دهند.همچنین کاهش تعلق به کل اجتماع،حاشیه ای بودن نیز فزونی می پذیرد (بیرو، 1375 به نقل ازمحمدی دهکردی) انزوای اجتماعی وضعیتی است که در آن شخص فاقد پیوندهای کافی جهت جذب حمایت و منابع اجتماعی است(ساروخانی، 1382).
انزوای اجتماعی افراد درگیر را با احساس خلاء،غمگینی و بی تعلقی مواجه می کند و به شیوه های مختلف بر
تعاملات اجتماعی بادیگران،نحوه زندگی و سلامت جسمانی و روانی تاثیرمیگذارد.
انزوای اجتماعی صدها سال موضوع بشریت بوده، اما این موضوع بطور نظام مند تنها در ۵۰ سال گذشته مورد توجه قرار گرفته است. اگرچه انزوای اجتماعی و بیگانگی دو مفهوم متمایز از یکدیگرند اما با یکدیگر پیوند دارند (بیوردی و نیکولسون[1]، 86:2008،به نقل ازبرزگری دهج). بیگانگی و مؤلفه های آن (انزوای اجتماعی، بی قدرتی، بی معنایی، بی هنجاری، بیگانگی فرهنگی و بیگانگی از خود) پدیده اجتماعی است که در اکثر فرهنگ ها به عنوان معضل و مسأله اجتماعی شناخته می شود. این مفهوم به روش های مختلفی تعریف شده است. تحقیقات مربوط به بیگانگی در طول سال های دهه ۱۹۷۰ به اوج خود رسیده است.
بیگانگی به مفهوم عام آن، که برخی از جامعه شناسان و روانشناسان اجتماعی از آن به گونه ای گسترده برای تبیین برخی از اشکال کنش ها و واکنش ها به جریانات اجتماعی و واقعیتهای پیرامونی، فشارهای روانی و تحمیلات بیرونی و نیز توضیح انفصال فرد از نظام ارزش ها، باورها، هنجارها، اهداف فرهنگی و همچنین جهت اشاره به انفعال، بی علاقگی و عدم مشارکت اجتماعی، سیاسی و صور آسیب شناختی مشارکت استفاده کرده اند، از مفاهیمی است که در تاریخ تفکر اجتماعی قدمت و سابقه طولانی دارد و ریشه های آن به نخستین دوره های تاریخ منظوم بر میگردد؛ آثار اولیه آن در بخشهایی از تاریخ فلسفی، مذهبی، اسطوره ای و ادبیات کهن مشهود است (برزگری دهج، 1390).
انزوای اجتماعی مفهومی است که در حوزه های گوناگون جامعه شناسی و نظریات مختلف جامعه شناسی از جمله جامعه شناسی شهری (کلیننبرگ و دیگران، ۲۰۰۲)، نظریه کنش متقابل نمادین (تویتس،۱۹۸۳) و نظریه های از خودبیگانگی (بانایی و وایز برگ، ۲۰۰۳) بدان پرداخته شده است. در خصوص انزوای اجتماعی و تأثیری که از ناحیه تحولات قرون اخیر پذیرفته است نظرات بسیار متفاوتی ارائه شده است. برخی شهرنشینی، صنعتی شدن و بوروکراسی را عوامل تضعیف کننده پیوندهای اجتماعی دانسته اند و برخی سخن از پیدایش جامعه جدید با نوع پیوندهای جدید به میان آورده اند (برزگری دهج،راضیه).
سلامت پدیده ای است که درجه بالایی از بهزیستی جسمی ،روانی و اجتماعی را با خود به همراه می آورد.اندیشمندان ونظریه پردازان اجتماعی به مقوله سلامت به ویژه سلامت اجتماعی به عنوان یک موضوع مهم توجه نموده اندو انسان پیوسته در پی ارائه تصویری روشن و مناسب از تندرستی بوده است.از بعد تاریخی ،حق سالم بودن یکی از قدیمی ترین حقوق شهروندان هر جامعه ای است که در قوانین اساسی اکثر کشورهای جهان به آن اهمیت داده شده است.باتوجه به اینکه سازمان جهانی بهداشت ،استانداردهای سلامت قابل دسترس را علاوه بر ابعاد جسمانی ،سایر ابعاد روانی و اجتماعی هم دانسته،این مسئله باعث شده که سلامت اجتماعی هم مورد اهتمام قرار گیرد.سلامت اجتماعی به معنی هماهنگی وکنش متقابل بین هرفرد ودیگر اعضای جامعه ومحیط پیرامون که افراد درآن زندگی می کنند است. (افشانی،علیرضا وشیری،حمیده1394)
از طرفی سلامت[2] یکی از ارکان اصلی توسعه پایدار و بخش جدایی ناپذیر شکوفایی و ارتقای کیفیت زندگی است. به عبارت دیگر حفظ و ارتقای سلامت پیش نیاز حرکت در راستای برنامه ریزی های اقتصادی و اجتماعی است. فردی که بهره مند از سلامت جسمی و سایر جنبه های سلامتی باشد پویاتر و موثرتر به فعالیت خود ادامه میدهد. سلامت اجتماعی تابعی از عوامل اجتماعی و فرهنگی است. فرد پس از ورود به محیط اجتماعی و کاری خود با محیط جدیدی روبرو می شود که با زندگی قبلی او متفاوت است و نیز با مسائل و مشکلات عدیده ای روبرو خواهد شد که هر کدام می توانند بر سلامت اجتماعی او خدشه وارد کنند. از دیدگاه جامعه شناسی بخشی از تاثیرات سازنده و مخرب جامعه و محیط کار ناشی از فضای فرهنگی و اجتماعی است که می توانند منبع تنش و فشار و ناراحتی نیروی کار باشد. بنابراین توجه به سلامت و سلامت اجتماعی در رشد و شکوفایی اجتماعی افراد می تواند بسیار مفید باشد (جاوید نسب، 1395).
بنابراین با توجه به اهمیت مطالب ذکر شده، این پایان نامه با هدف بررسی رابطه سلامت اجتماعی با انزوای اجتماعی انجام یافته است.
1-2-بیان مسئله
از جمله بنیادی ترین نیازهای اجتماعی انسان، نیاز به برقراری روابط و تماس های اجتماعی است که سالهای متمادی محققان را بر آن داشته تا از ابعاد و زوایای علوم گوناگون، نحوه شکل گیری، تداوم، ابعاد، ویژگی ها و گسست های احتمالی آن را به کنکاش بگذارند. جامعه شناسی نیز همچون دیگر علوم اجتماعی، از بدو تولدش تمامی توجه خود را مصروف آن داشته تا روابط و ارتباطات انسان ها را در دوران جدید مورد مطالعه قرار دهد؛ زیرا زندگی اجتماعی به عنوان موضوع اصلی مورد مطالعه جامعه شناسی، حاصل ارتباطات انسانی است و اصولا اجتماع چیزی بیش از غلقه ها و تعهدات مشترک نسبتاً پایدار میان افراد با پشتوانه ی تعاملاتی گرم نیست (کلانتری و حسینی زاده، 1394).
انسان موجودی اجتماعی است وزندگی او از زمان تولد به دیگران وابسته است. بنابراین یک زندگی سالم “موفق و با نشاط “بازندگی در اجتماع ونیز ایجاد روابط صمیمانه تحقق می یابد. از نظر سیمن،انزوای اجتماعی واقعیتی است فکری که درآن فردعدم تعلق وانفصال کاملی راارزش های مرسوم جامعه احساس میکند (چلبی و امیرکافی،1383).
از دیدگاه جامعه شناسی، روابط اجتماعی در قالب تماس های اجتماعی، عنصر سازنده ی همبستگی و پایداری اجتماعی در میان مردم تلفى مى گردد (هورتلانوس و همکاران ، 2006: 19). بنابراین جامعه شناسان به طور عمده به تبیین چگونگی ادغام یا انسجام اجتماعی و یا مخدوش شدن روابط اجتماعی، حالات و خصوصیات منفصالانه و پرخاشگرانه فرد در قبال جامعه و ساخت اجتماعی توجه می کنند. یکی از عواملی که می تواند در مقابل انسجام اجتماعی، روابط اجتماعی را تهدید و دچار اخلال کند، پدیده ” انزوای اجتماعی” است. انزوای اجتماعی به عنوان یکی از مؤلفه های بیگانگی، پدیده ای است که صاحبنظران اجتماعی چون مارکس، دورکیم، وبر، زیمل، پارسونز، مانهایم و… به اشکال گوناگون به تبیین آن به عنوان مسأله اجتماعی پرداخته اند (طالب و برزگری دهج، 1391). فرایند اجتماعی شدن یکی از جنبه های مهم رشد انسان است.ذاتی بودن زندگی جمعی درانسان ها ضرورت تماس با دیگران را به عنوان امری اجتناب ناپذیر نموده است .رشد اجتماعی دربردارنده ارتباط سالم ومنطبق باموقعیت در افراداست (نوری ثمرین،1385).
تأکید اصلی در مطالعه انزوای اجتماعی بر فقدان یا ضعف تعاملات، پیوندها و روابطی است که افراد را به صورت عینی به هم متصل می سازد. بدون تردید انزوای اجتماعی افراد را از مشارکت غیررسمی و رسمی در جامعه محروم می سازد. مبادله اجتماعی ودلبستگی اجتماعی را کاهش می دهد. ازتبادل پایدارودائمی افکار واحساسات ازکل به فرد و از فرد به کل جلوگیری می کند.موجب تضعیف یاقطع روابط ومبادلات نامتقارن گرم وروابط گفتمانی می شودازاحساس مشارکت درروابط گرم ،صمیمی وانسانی جلوگیری می کند.فرصت های مناسب رابرای باهم زندگی کردن ،باهم کارکردن ،باهم تجربه کردن وباهم بودن سلب می کندونهایتا روابط طولانی ،پایداروعمیق را غیرممکن می سازد .مواردیاد شده می توانندپیامدهای مختلفی ازجمله احساس تنهایی،احساس عجز،یاس اجتماعی وکاهش تحمل اجتماعی را به دنبال داشته باشند (چلبی ،امیرکافی ،1383).
انزوای اجتماعی اشاره به زندگی بدون مصاحبت، فقدان دیگران مهم و مناسبات مشترک، اعتماد و حرکت به سمت دوره های بحران و گسست در اتصالات عینی و شبکه های روابط اجتماعی اعضای جامعه کرده (هاثورن ، 2006: 522) و بر عملکرد و بهزیستی افراد و پیوستگی اجتماعی درون جامعه تأثیر منفی می گذارد. فُقدان روابط مؤثر، تهدیدی جدّی برای رفاه و سلامتی افراد به وجود می آورد؛ افرادی که روابط استوار و معنادار با سایرین را حفظ نکرده و کسی را ندارند که به هنگام ضرورت به او مراجعه کنند تا حد زیادی در خودشان غوطه ور می شوند. این مسئله اغلب به مشکلات خطرناکی از قبیل اختلالات روانی، افسردگی، عزّت نفس پایین، مشکلات اجتماعی و علائم مریضی جسمانی منجر می گردد و انسان و جامعه را در معرض آسیب های روانی – اجتماعی متعددی قرار داده و در نتیجه سلامت جامعه را به خطر می اندازد (کلانتری وحسینی،1394).
زنان به عنوان یک هویت اجتماعی بزرگ از جمله قشر آسیب پذیری هستند که از عواملی چون طلاق، فوت همسر؛ اعتیاد همسر و غیره متحمل سختی های بسیاری برای حفاظت از زندگی خویش و فرزندان هستند. از آن جایی که انزوای اجتماعی زنان باعث به خطر افتادن کانون خانواده و دوری از اجتماع و حتی منجر به مرگ فرد می گردد، از این حیث توجه دقیق به مسائل و مشکلات آنان بسیار حائز اهمیت است (سام آرام و امینی یخدانی، 1388).
سلامت، موضوعی مطرح در همه فرهنگ هاست و تعریف آن در هر جامعه ای تا اندازه ای به حس مشترک مردمان از سلامت و فرهنگ آنها باز می گردد، ولی معمولا هرگاه از آن سخنی به میان آمده، بیشتر بعد جسمانی آن مورد توجه بوده، در حالی که رشد و تعالی جامعه در گرو
تندرستی آن جامعه از ابعاد جسمانی، روانی و اجتماعی است. سازمان جهانی بهداشت در تعریفی سلامت را به عنوان حالتی از رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی، نه صرفا فقدان بیماری، تعریف می کند (سفیری و منصوریان راوندی، 1393). سلامت اجتماعی به طورخلاصه عبارت ازحالت برخورداری فرد از توانایی بروز وظهور حداکثرفعالیت ها ونقش های اجتماعی و.احساس پیوندباجامعه است،که نمی تواندفارغ ازاحساس آرامش فردی ورابطه متوازن باهنجارهای اجتماعی باشد(محسنی،60:1388) در این میان، سلامت زنان به ویژه مادران، از مفاهیم زیربنایی در توسعه و و رفاه اقتصادی اجتماعی است. همچنین زنان کفیل نسل های بعدی هستند؛ درحالی که اهمیت آنان، اغلب پشت مدیریت های مردانه، کمرنگ و مخفی باقی می ماند (مک کیان ، 2008). از طرفی حق زنان در برخورداری از بالاترین سطح دستیابی به سلامت جسمی، روانی و اجتماعی نیازمند دسترسی آنها به اطلاعات، خدمات درمانی و… می باشد. در بسیاری از موارد، وضعیت سلامت زنان نتیجه عملکرد توأم فرایندهای متعدد مدیریتی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی است که به ناتوانی زنان و محرومیت از حق سلامت آنها کمک می کند. بررسی درباره سلامت زنان علاوه بر آنکه باید با رویکردی کل نگر، چندتخصصی و چندبخشی به خدمات مورد نیاز آنان همراه باشد، در ضمن باید دوره زندگی آنها را نیز مدنظر قرار دهد. شرایط هر مرحله از زندگی زنان نه تنها بر مراحل بعدی زندگی تأثیر دارد، بلکه بر نسل بعدی نیز تأثیرگذار است و این ارتباط بین نسلی از ویژگی های خاص و مهم زنان است (گلدمن و هچ ، 2000). سلامت اجتماعی به معنی هماهنگی و کنش متقابل بین هر فرد و دیگر اعضای جامعه و محیط پیرامون که افراد در آن زندگی می کنند است. در سلامت اجتماعی کمیت و کیفیت روابط بین فردی و میزان ارتباط آنها با جامعه تعریف می شود. بعد اجتماعی سلامت شامل سطوح مهارت های اجتماعی یک فرد، عملکرد اجتماعی و توانایی درک خود به عنوان عضوی از یک جامعه بزرگتر و مشارکت اجتماعی بهینه و افزایشی است . بطور کلی از دید سلامت اجتماعی، هر فرد عضوی از یک خانواده و از یک جامعه بزرگتر است و به شرایط اجتماعی و اقتصادی و بهزیستی فرد در بطن شبکه اجتماعی وی تمرکز دارد. سلامت اجتماعی ریشه در دو محیط مادی مثبت یعنی مسائل مالی و زیستی و محیط انسانی مثبت دارد که به بررسی شبکه های اجتماعی افراد می پردازد (افشانی و شیری، 1394).
با توجه به مطالب ذکر شده؛ این پژوهش در پی پاسخ به این سوال اساسی می باشد که آیا سلامت اجتماعی با انزوای اجتماعی در بین زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز رابطه دارد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
دربیان ضرورت انجام تحقیق و پژوهش درباره انزوای اجتماعی همین بس که با نگاهی به آمار رو به افزایش بی هنجاری و افسردگی و … در جوامع مدرن و در حال پیشرفت، نیاز مبرم به شناخت و برنامه ریزی برای کنترل عوامل این بیماریهای فردی و اجتماعی احساس می شود. یکی از عوامل مؤثری که می تواند در تشدید این بیماریها ذکر شود همانا انزوای اجتماعی و احساس تنهایی در میان نسلهای مختلف جوامع امروزی است. عدم توجه به علل اجتماعی این بیماریها علاوه بر ایجاد مشکلات عدیده در فرد، می تواند موجب اختلال در پرورش نسلی پویا و جامعه پذیر که موتور محرک توسعه هر جامعه ای است گردد (ورشوساز، 1394).
سلامت به صورت فردی یا جمعی، از مهم ترین ابعاد حیات انسان است و شرطی ضروری برای ایفای نقش های اجتماعی به شمار میرود. انسان ها درصورتی می توانند فعالیت کامل داشته باشند که هم خود را سالم احساس کنند و هم جامعه آن ها را سالم بداند (افشانی و شیری، 1394). داشتن تفکرات اجتماعی صحیح و برخورداری فرد از ذهنیت مثبت نسبت به جامعه برای داشتن زندگی اجتماعی بهتر، اولین و مهمترین مرحله از سلامت اجتماعی است که متأسفانه توجه کافی به آن در جامعه نمی شود. بنابراین، با توجه به ماهیت زندگی بشر و چالش هایی که این جنبه از زندگی می تواند با خود برای فرد به وجود آورد، نمی توان از توجه به جنبه های اجتماعی سلامت در کنار جنبه های عینی، عاطفی و معنوی آن غافل شد (سفیری و منصوریان راوندی، 1393).
سلامت اجتماعی، نقش مهمی در تضمین پویایی و کار آمدی هر جامعه ایفا کرده، یکی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف، محسوب می گردد؛ لذا هدف تمامی جوامع این است که شرایطی را فراهم نمایند تا سلامت اعضایشان را حفظ نموده و ارتقا بخشند.
سلامت اجتماعی زنان به عنوان نیمی از جمعیت که می توانند نیروی فعال در پیشرفت و توسعه یک کشور باشند بسیار حائز اهمیت بوده و عدم توجه به این مقوله در میان زنان و بویژه زنان سرپرست خانوار برای جامعه دستاوردی جز عقب ماندگی ندارد. این مقوله توجه بیشتری را میطلبد، زیرا اگر کودکان آینده سازان جامعه هستند، زنان پرورش دهنده آنها بوده و در واقع این زنان هستند که آینده را می سازند. (یحیی زاده و رمضانی، 1392). زنان به دلایل متعدد، بیشتر از مردان درمعرض مسائل روانی و اجتماعی قرار می گیرند. آنان نقش های همسری، مادری و مراقبت از دیگران را برعهده دارند و بخشی از بار کسب درآمد خانوارها را نیز به دوش می کشند؛ بنابراین، توجه به سلامت اجتماعی زنان، به دلیل ایفای نقش های متعدد آنان ضروری است؛ علاوه براین، زنان بدون سلامت اجتماعی کافی و مناسب نمی توانند نقشهای فردی و اجتماعی خود را به گونه ای مؤثر ایفا کنند و مشارکتی فعال در زمینۀ ارتقای سلامت خانواده و جامعه داشته باشند؛ بنابراین، مسئلۀ سلامتی زنان، نه تنها به خودی خود ارزشمند است، بلکه سلامت هر جامعه در گرو سلامت خانواده است؛ بدین ترتیب، سلامت زنان، اساس خانواده و پیش شرط توسعه است (افشانی و شیری، 1394).
باتوجه به اهمیت موضوع وتاثیری که احساس انزوای اجتماعی وتنهایی برزنان میگذاردپیشنهاد میشودبرنامه های جامعی به منظورپیشگیری ازابتلابه احساس انزوای اجتماعی طراحی گردد.این قبیل برنامه ها باید بربهبود کیفیت وکمیت ارتباطات اجتماعی زنان درعرصه های مختلف تمرکز داشته وزنان را قادر سازدتا از اوقات تنهایی خود به طور فعالانه استفاده مفیدی داشته باشند علاوه براین بایستی توجه به سلامت اجتماعی زنان سرپرست خانوار وسالمند به عنوان اقشارآسیب پذیردراولویت قرارگرفته وحمایت مادی ومعنوی ازهرگونه رسانه ای ومطبوعاتی درحوزه سلامت اجتماعی صورت پذیرد.کییزپنج بعد از سلامت اجتماعی را پیشنهاد می دهد که عبارتنداز:انسجام اجتماعی،مشارکت اجتماعی،پیوستگی اجتماعی،پذیرش اجتماعی و شکوفایی اجتماعی (کییز وشاپیرو،2004:2).
بنابراین با توجه به مطالب ذکرشده در رابطه با اهمیت موضوع سلامت اجتماعی و انزوای اجتماعی در جامعه و بویژه بین زنان، ضرورت انجام این تحقیق کاملا مشخص می باشد.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- اهداف اصلی
تعیین رابطه سلامت اجتماعی و انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز
1-4-2- اهداف فرعی
1- تعیین رابطه شکوفایی اجتماعی و انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز
2- تعیین رابطه همبستگی اجتماعی و انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز
3- تعیین رابطه انسجام اجتماعی و انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز
4- تعیین رابطه پذیرش اجتماعی و انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز
5- تعیین رابطه مشارکت اجتماعی و انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز
1-5- فرضیه های پژوهش
1-5-1- فرضیه های اصلی
سلامت اجتماعی با انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز رابطه دارد.
1-5-2- فرضیه های فرعی
1- شکوفایی اجتماعی با انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز رابطه دارد.
2- همبستگی اجتماعی با انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز رابطه دارد.
3- انسجام اجتماعی با انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز رابطه دارد.
4- پذیرش اجتماعی با انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز رابطه دارد.
5- مشارکت اجتماعی با انزوای اجتماعی در زنان مراجعه کننده به بیمارستان شهید محلاتی تبریز رابطه دارد.
فرم در حال بارگذاری ...