معمولاً جامعه را در اولین تقسیم بندی به چند نهاد اصلی تقسیم می کنند. نهاد خانواده، نهاد آموزش، اقتصاد، حکومت و دین، در جوامع پیشرفته نهاد علم نیز در سده اخیر به نهادهای اجتماعی اضافه شده است. نهاد خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است که با ازدواج آغاز می شود. بنابراین، ازدواج از آنجا که مراسم آغازین این نهاد مهم اجتماعی است، اهمیت بنیادین و پایهای دارد. ازدواج موفق پایه و بنیانی عالی برای ایجاد خانوادهای شاد و مستحکم است و هیچ چیزی در جهان نمی تواند زندگی انسانها را شادابتر و بهتر کند مگر افزایش ازدواجهای موفق (میرمحمدصادقی، 1384).
نیاز به برقراری رابطهای پایدار، صمیمی و توأم با عشق و محبت از مهمترین دلایلی است که سرانجام هر زن و مرد را به سمت انتخاب شریک و ازدواج سوق میدهد و بر همین اساس که بیشتر از 90% جمعیت دنیا حداقل یکبار ازدواج کرده اند (حیدری نسب، 1381). ازدواج خشت بنای خانواده است و در صورتی که بخواهیم در خانواده با مشکلات کمتر و آسیب های کمتری روبرو باشیم، نیاز هست که به امر ازدواج توجه کنیم. توجه به ازدواج، توجه به خانواده است. یکی از مهمترین کارهایی که میتوانیم انجام دهیم آموزش است (میرمحمدصادقی، 1384).
ازدواج مهمترین رویداد زندگی فرد است و مهمترین مرحله چرخهی زندگی خانوادگی محسوب می شود. بدین منظور، وجود مجموعه ای از آگاهیها و اطلاعات در جهت ارتقای کیفیت ازدواج الزامی میباشد (رفاهی، 1387). یکی از راههای آگاهی افراد در آستانه ازدواج که بر نگرشها و انتظارات مطلوب و نامطلوب در ازدواج و زندگی زناشویی تأثیر دارد، آموختن مهارت های لازم جهت ارتقاء روابط بین فردی از طریق آموزش به آنها میباشد و آموزش پیش از ازدواج نقش مهمی را در این راستا ایفا می کند (خمسه، 1382).
همسرگزینی و پیمان زناشویی هردو نشانه بالیدگی و پیشرفت شخصی میباشند. گزینش همسر بیگمان یکی از مهمترین تصمیمهایی است که ما در زندگی خود میگیریم )بیرشک، 1384). گرچه ازدواج هنوز بخشی از ساختار جامعه است، اما اکنون دیگر والدین و واسطههای ازدواج، انتخاب همسر را تحمیل نمی کنند و در عوض، بیشتر انتخاب آزاد حاکم است یا اینگونه به نظر میرسد )برنشتاین 1994؛ ترجمه سهرابی،1382). ازدواجهای موفق هستند که در آنها ملاکهای انتخاب همسر به درستی رعایت شده باشد و طرفین از ملاکها خود آگاهی و تعریف روشنی داشته باشند )رفاهی، 1387).
اولویتها و ملاکهای همسرگزینی، ادراکاتی در مورد صفات یا ویژگیهایی هستند که از یک معشوقه خیالی یا همسر بالقوه، مطالبه میشوند وتعداد زیادی از این ادراکات به صورت واضحی با هیجانات در ارتباط هستند )باس، 2007 (. در دهههای گذشته رویکردهای متفاوتی در ارتباط با همسرگزینی شکل گرفته است. که هر یک از آنها، فرایند و چگونگی انتخاب زوجها توسط افراد متفاوت را از دیدگاه های متفاوت مورد تجزیه وتحلیل قرار میدهد. همچنین هر دیدگاه معیارهایی را که هر فرد در هنگام انتخاب همسر مد نظر قرار می دهد، نیز بررسی می کند )دابویس، 2010).
اقدام برای رشد فردی (PGI) که توسط روبیتشک (1998) مفهومسازی شده است، نوعی درگیری فعال و قصدمندانه در فرایند رشد فردی و همچنین در فرایند تغییر و رشد به عنوان یک فرد میباشد. این مقیاس از طریق جستجوی فعالانهی تجارب خودرشد دهنده تمایل کلی به بهبود و ارتقاء خودِ فرد دارد و جهتگیریاش به سوی تغییر و رشد در حیطههای مختلف زندگی میباشد و مجموعه ای از مهارت های گسترش یافته است که شامل شناخت، رفتار، نگرش و انگیزش می شود که یک فرد در هر یک از تجربیات زندگی از خود نشان میدهد (روبیتشک و آشتون، 2009). وقتی که یک فرد به صورت عمدی خودش را درگیر فرایند رشد می کند، گفته می شود که وی در مسیر فعالیت رشد فردی قرار گرفته است. فعالیت رشد فردی سازهای است که نمایانگر علاقه و توجه فرد به رشد و تغییر در زندگی شخصی خودش به طور کل میباشد. اما می تواند برای رفتار واقعی در حیطههای خاصی از زندگی نیز کاربرد داشته باشد. میتوان به PGI به عنوان سازهای فراشناختی، نوعی آگاهی و کنترلِ درگیری عمدی نگریست، کنترل و آگاهیای که بر روی شناختها و رفتارهای ارتقاءدهنده رشد در تمام حیطههای زندگی عمل می کند (روبیتشک، 1998) و نشاندهنده نوعی جهتگیری به سمت درگیری فعالانه و هدفمندانه در فرایند جستجوی رشد میباشد. موضوعاتی که در مشاوره پیش از ازدواج مد نظر قرار میگیرند هدفشان ایجاد تغییرات مثبت در روابط پیش از ازدواج به منظور ارتقاء و بهبود ازدواج است. برنامه های مشاورهی پیش از ازدواج که در ادبیات تحقیقی مربوط به این حیطه مطرح میشوند، شامل موضوعات مختلفی میشوند و این موضوعات در برنامه های مختلف متفاوت میباشد. موضوعاتی که در این حیطه رایجتر هستند شامل موارد زیر می شود: مسایل شغلی، مالی، روابط دوستانه و حمایت اجتماعی، فرزندپروری و کودکان، مذهب، مسایل مربوط به خانواده مبدا، نگرشها و باورها در مورد ازدواج، انتظارات مرتبط با نقش جنسیتی، خصیصههای شخصیتی، ارزشها، سازگاری با زندگی بعد از ازدواج، تعهد به ازدواج، مهارتهای ارتباطی، مهارتهای حل تعارض، مهارتهای مقابله، مدیریت هیجانات، تفریح و سرگرمی، اهمیت گذران زمان با شریک رابطه، حل مسئله، و روابط جنسی. جدای از این موارد، مشاوران باید انگیزه مراجعان را بر شرکت در مداخلاتی همچون مشاورهی پیش از ازدواج مد نظر داشته باشند. مشاوران پیش از ازدواج میتوانند انگیزه مراجعان را با توجه به دلایل آنها برای مراجعه به مشاورهی پیش از ازدواج و بحث در مورد مزایای مشاورهی پیش از ازدواج تحریک کنند (موری، 2006).
ارتباط پیش از ازدواج دورهای است برای دو نفر که همدیگر را نمیشناسند و میخواهند که همدیگر را بشناسند و درک کنند و قبل از اینکه با هم ازدواج کنند، پیوندهای عشقیای خلق کنند که برای زندگی کردن با همدیگر ضروری است. دوستی قبل از ازدواج و نامزدی با هدف تکمیل واقعیت شناخت صورت میگیرد (اوزگون، 2000).
بیان مسأله
در جوامع امروز، زوجهای جوان در اوایل زندگی با مسائل و مشکلات گوناگون و گاه شدیدی مواجه هستند، بنابراین پیشنهاد اصلی و اساسی، بهرهمندی از خدمات مشاورهای پیش از ازدواج است )صافی، 1381). مشاوره پیش از ازدواج یکی از راههای مناسب برای حفظ تداوم خانوادههاست و از آن جهت که بیشتر جنبه پیشگیری دارد تا درمان، اهمیت بالاتری نیز پیدا می کند )حسینی، 1390).
در دنیای جدید مدام در حال تغییر و تحول فعلی، جوامع انسانی به طور متناوب در حال مواجهه با پدیدههای نو از یک سو پیامدهای غیرمنتظره و پیچیده که تأثیر زیادی بر زندگی فردی و اجتماعی آنها دارد هستند. خانواده نیز از این جریان مستثنی نبوده و سیر تکاملی آن نیز گویای این نکته است که خانواده در جریان تغییرات اجتماعی و فرهنگی بسیار چهره عوض کرده است. خانوادههای گسترده به هستهای تغییر کرده و همزمان نقشها و تقسیم کار نیز بسیار متفاوت و متنوع شده است. آداب و رسوم ازدواج و تشکیل خانواده تغییر کرده و تکنولوژیهای نو پدید و رسانه ها نقش مهمی در تغییر شیوه ارتباطات انسانی و رابطههای شخصی ایفا کرده اند. از سویی همزمان با این تغییرات نیازهای انسانها نیز تغییر کرده است، آنها در این دنیای در حال تغییر خواستار آرامش هستند که میخواهند در خانواده پیدا کنند. این آرامش مستلزم آگاهی از مسائل پیچیده جهان امروز است. این مسائل طیف وسیعی در برمیگیرد از مسائل جنسی گرفته تا مهارت های زندگی و ارتباطی که بسیاری از این بحرانها به خاطر مسائلی بوجود می آید که بسیار ساده بوده و ناشی از عدم آگاهی است. سیاستگذاری صحیح اجتماعی و آموزشهای عمومی می تواند تا حدودی از این مسائل بکاهد و آگاهی بخش باشد. شناختن انتظارات منطقی باعث خواهد شد که زوجین با روبرو شدن با تجارب زندگی مشترک نا امید نشده و مهارت های رویارو شدن را یاد بگیرند (چاندران و مالینگام، ترجمه شفیعی و آذرگشب، 1370).
در سالهای اخیر، حرکت برای تقویت زندگی زناشویی به برنامه های آموزشهای قبل از ازدواج کشیده شده است (لو ، زلکیفلی، وانگ و تان ،2002). این آموزشها فرصت مناسبی است که سبب افزایش آگاهی و اطلاع زوجها از نقش خود در ایجاد یک رابطه صحیح و ثمر بخش گشته و بر نگرش و رفتار آنان تأثیر میگذارد (سامراتنگ ، پانواتسو، اماراتیتاد، چایپایم و سیتی امرن، 2003).
آموزشهای قبل از ازدواج دانش نسبت به اهداف ازدواج، شناخت روانشناسی زن و مرد، آگاهی از ملاکهای صحیح ازدواج و برخورداری از شرایط لازم برای ورود به ازدواج تا آموزشهای جنسی را در بر میگیرد (استنلی، ساماتو، جانسون و مارکمن، 2006).
طرح آموزش قبل از ازدواج در ایران از سال 1370 به اجرا درآمده است. هدف از اجرای این طرح، ارتقای سطح آگاهی زوجین در خصوص اهمیت و ضرورت کنترل جمعیت و بهداشت باروری، روشهای مختلف پیشگیری از بارداری، بهبود روابط عاطفی بین زوجین و آشنایی با واحدهای ارائه دهنده خدمات بهداشتی درمانی بوده است (مرندی، 1378)، با این حال این سؤال مطرح است که آیا آموزشهای قبل از ازدواج به شیوه های که امروز در کشور اجرا می شود را میتوان به عنوان یک ابزار مؤثر پیشگیری از مشکلات خانوادگی نظیر طلاق، بارداریهای ناخواسته و ازدواجهای ناموفق به حساب آورد؟ مطالعات متعدد نشان میدهد با وجودی که این مشاورهها آگاهی و نگرش زوجین را افزایش میدهند، ولی این افزایش سطح آگاهی و تغییر نگرش در حد مورد انتظار و قابل قبول به همان اندازه که تقاضا برای برنامه های آموزشی پیش از ازدواج در حال افزایش است، نیاز به شواهد تجربی برای مشخص کردن اثربخشی برنامه نیز در حال افزایش است (کارن، گودین، اوتیس و لامبرت، 2004).
از آنجایی که یکی از عواملی که در یک ازدواج موفق مؤثر است، همان الگوها و روشها و ملاکهای همسرگزینی است و این انتخابها و ملاکها خود نیز متأثر از عوامل و خلق و خو و حالتهای عاطفی و هیجانی افراد قرار دارد و تفکرات غیرمعقول و باورهای غیرمنطقی باعث می شود، که جوانان در انتخاب و گزینش و توجه به این ملاکها تحت تأثیر قرار گیرند و همانگونه که ذکر گردید و با توجه به مسائل و مشکلات بوجود آمده برای جوانانی که دچار ناسازگاریهای زناشویی شده اند و با توجه به آمار طلاق در جامعه و کودکان بیسرپرست، که قربانی یک انتخاب ناآگاهانه و جدایی پدر و مادر از هم میشوند. نقش و توجه جدی به امر گزینش ملاکها و معیارهای همسرگزینی در ازدواج جوانان مشخص و معلوم میگردد (کارن و همکاران 2004). «اگر دخترها و پسرها میدانستند هدف از ازدواج چیست و اگر با معیارهای اصیل در انتخاب همسر آشنایی داشتند به یقین این تعداد از خانوادههای اجتماعی متزلزل نمیشدند» (رشیدپور، 1373).
همچنین از الزامات یک ازدواج موفق، تحول زوجین در زمینه رشد فردی می باشد. مهمترین ابعاد رشد فردی در فرایند زندگی مشترک پس از ازدواج ناظر بر مواردی نظیر رشد فکری، رشد عاطفی، رشد رفتاری، رشد اقتصادی و رشد جنسی میباشد (دشتی و علوی، 1385، نقل از جعفری، 1386). بنابراین هر دختر و پسری که میخواهند با یکدیگر ازدواج کنند باید با تکیه بر توان عقلی و قدرت اندیشیدن، به طور منطقی معیارهای اصولی همانندی را در نظر بگیرند و با توجه به نقاط مشترک و تشابه بیشتر همسر خود را برگزینند (جعفری، 1381). اقدام برای رشد فردی (PGI) شامل مؤلفه های شناختی (همچون انگیزه تغییر، دانش در مورد فرایند تغییر و کارایی مرتبط با فرایند تغییر) و فرایند رفتاری (همچون اهداف کلی مربوط به تغییر شخصی و طرحریزی جهت نیل به آن اهداف می شود (روبیتشک، 2003؛ مارتین، 2009)، و مجموعه ای از مهارت های کسب شده برای ارتقاء خود در حیطههای مختلف زندگی میباشد و تلفیقی از چهار مؤلفهی آمادگی برای تغییر، طرح و برنامه داشتن، استفاده از منابع و رفتار عمدی میباشد. این چهار مؤلفه به صورت مشترک وارد عمل می شود نه متناوب، تا رشد شخصی را بهینه کنند (توئن و روبیتشک، 2012).
در تبیین این یافته میتوان گفت هرچه فرد بتواند منطقی به این مسایل فکر کند، عوامل خطرآفرین و هشداردهنده در ازدواج همچون تصمیم گرفتن برمبنای احساسات، تأکید بر یک بعد برای ازدواج و باورهای غلط در مورد ازدواج را تغییر دهد و از تأثیر منفی آنها در زندگی و ازدواج آگاه باشد، از رشد شخصی بالاتر برخوردار خواهد بود و ازدواج موفقتری خواهد داشت. همچنین از یک سو، از آنجا که این آموزشها شامل مهارت های شناختی مثل کار روی افکار و باورها و انتظارات غلط و عوامل هشدار دهنده و همینطور عوامل رفتاری مثل
آموزش مهارت های رفتاری و تبادلی میشد، و از سوی دیگر رشد شخصی نیز بر بعد شناختی و رفتاری تأکید زیادی دارد، بنابراین میتوان گفت که آموزش این مهارت ها به صورت مستقیم یا غیر مستقیم ابعاد شناختی و رفتاری را مورد هدف قرار میدهد و می تواند بر رشد شخصی افراد تأثیرگذار باشد..
تأثیرات طلاق منجر به مشکلات تبادلی در روابط آتی می شود. این تاثیر در روابطی مثل ازدواج مجدد، خانوادههای ناتنی و کودکان مشهود است. این کودکان وقتی که بالغ میشوند اعتماد و باور کمتری به روابط طولانی مدت خواهند داشت (سگرین و تیلور، 2006). تحقیقات نشان داده که اگر آنها تصمیم به ازدواج بگیرند، مشکلات ارتباطی زیادی را در روابطشان تجربه خواهند کرد. زوجینی که ازدواج مجدد می کنند تبادلات مثبت کمتری از خود نشان می دهند و نسبت به ازدواج اول تبادلات کنارهگیرانهی بیشتری از خود نشان می دهند (هالفورد، نیکولسون و سندرز، 2007)، که این منجر به رضایت ارتباطی پائینتر می شود. نظر به اینکه طلاق چنین تاثیرات منفیای در روابط انسانی دارد، یافتن روش هایی برای پیشگیری از طلاق شایسته توجه است. مارکمن، فلوید، استنلی و استوراسلی (1988) گفتهاند که بجای مداخلات ناشی از مشکلات طلاق، محققان و درمانگران باید بر روی پیشگیری از مشکلات در ازدواج تاکید کنند. بنابراین میتوان بر اهمیت مشاوره و آموزش پیش از ازدواج بر رضایت آتی از زندگی زناشویی و مشکلات زناشویی و متعاقباً طلاق پی برد.
در پژوهش حاضر ملاکهای همسرگزینی شامل ملاکهای محتوایی همسرگزینی (سن، شغل، درآمد، سطح تحصیلات و…) و ملاکهای فرایندی (مجموعه کنشهایی مانند درک طرف مقابل، مهارت های ارتباطی، مهارت کنار آمدن، انعطافپذیری و…) میباشد و ابعاد رشد فردی شامل مؤلفه شناختی (علم به چگونگی تغییر و تعهد به فرایند رشد) و رفتاری (اجرای فرایند رشد) میباشد. با عنایت به اهمیت مسأله پژوهش حاضر و با توجه به اینکه تاکنون در کشورمان مطالعات کافی جهت ارزشیابی برنامه های آموزشی پیش از ازدواج صورت نگرفته است، لازم است با بهره گرفتن از ارزشیابی مؤثق و کارآمد و بهره گیری از الگوی آموزشی مناسب به بررسی اثربخشی آموزشهای قبل از ازدواج پرداخته شود. بنابراین، در این پژوهش به بررسی این موضوع میپردازیم که آیا مهارت های قبل از ازدواج بر ملاکهای همسرگزینی و رشد فردی دختران مجرد تأثیر معنادار دارد؟
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
ازدواج یکی از مهمترین تصمیمات زندگی است. اما این تصمیم زمانی باید گرفته شود که اطلاعات و دانسته های ما و تجربه و پختگی ما در برابر بزرگی این تصمیم اندک و ناتمام است. قبل از ازدواج قدرت و اختیار در تصمیم گیری بسیار است و میتوان از تشکیل ساختارهای مشکلزا دوری کرد. اما پس از ازدواج، هنگامی که ساختارها شکل گرفت تنها میتوان کارکردهای مشکل را کاهش داد و به ندرت میتوان در ساختارها تغییر ایجاد کرد (میرمحمدصادقی، 1384).
سلامت جامعه در گرو تأمین سلامت جسمی، روانی و اجتماعی و یکی از بهترین فرصتها برای آموزش و آماده سازی آنها، موقعیت قبل از ازدواج میباشد که اگر در این زمینه آموزشهای لازم صورت گیرد میتوان به ارتقای سطح فکری و فرهنگی جوانان در راستای انتخاب ملاکهای صحیح در انتخاب همسر و همچنین رفتارهای بعد ازدواج میباشد (رفیعی، 1376).
پژوهشها نشان دادهاند که فقدان آموزشهای کافی در مورد مسائل مرتبط با ازدواج، اطلاعات نا کافی زوجین، ملاکها و باورهای نادرست اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی، ارتباطات ضعیف، ترس از عدم موفقیت در ازدواج، از شایعترین عواملی هستند که ممکن است زندگی زوجین را دچار مشکلات عدیدهای کند. لذا آموزشهای قبل از ازدواج می تواند تا حدود زیادی نقش مؤثری را در این زمینه ایفا نماید (کراون و هینکل،2003). پیشینهی پژوهش در مورد سازهی فعالیت رشد فردی نشان میدهد که مطالعات زیادی در فرهنگها، گروههای سنی مختلف، نمونههای مختلف و سطوح تحصیلی متفاوت در مورد این سازه انجام شده است. این مطالعات نشان داده که PGI به متغیرهای مختلفی همچون شیوه رشد (آگاهی- غیرعمدی، ناآگاه- غیرعمدی و آگاهی- عمدی) جهتگیری نقش جنسیتی، بهزیستی روانشناختی (روبیتشک، 1999)، کاوشهای حرفهای و هویت شغلی (روبیتشک و کوک، 1999)، الکلیسم والدین، عملکرد خانواده و سلامت روانشناختی (روبیتشک و کاشوبک، 1999)، معنویت و مذهبی بودن (کالدول، 2000)، عملکرد خانواده چندبعدی (ویتاکر و روبیتشک، 2001)، خودکارآمدی، سلامت روان و رفتار خطرپذیری (اوگونیمی و مابیکوج، 2007) ارتباط دارد. با توجه به اینکه در بعضی مطالعات رشد فردی به عنوان متغیر مستقل و در بعضیها به عنوان متغیر وابسته و در بعضی به عنوان متغیر تعدیل کننده مورد بررسی قرار گرفت است، و از آنجا که در جامعه ما تحقیق چندانی در این حیطه انجام نشده است، بنابراین مطالعات حاکی از این است که این حیطه نیاز به بررسیهای بیشتری دارد. همچنین با توجه به عدم انجام پژوهشهای مناسب و عمیق در راستای اثربخشی مهارت های قبل از ازدواج بر ملاکهای همسرگزینی و رشد فردی دختران مجرد و اهمیت تعیین ملاکهای صحیح و ارزشی توسط جوانان برای همسرگزینی، انجام این پژوهش از اهمیت خاصی برخوردار است.
اهداف تحقیق
هر حرکت علمی اهداف متعددی را دنبال می کند. یک دسته از این اهداف عمومی هستند، که هر محققی در شروع کار به آنها توجه دارد از جمله شروع حرکتی مثبت در جهت حل مسائل موجود و گشودن راه به منظور کشف مسائل جدید. هدف اصلی این تحقیق، تبیین اثربخشی مهارت های پیش از ازدواج بر ملاکهای همسرگزینی و رشد فردی دختران مجرد است. که به صورت زیر قابل طرح می باشد:
هدف اول: تبیین اثربخشی آموزش مهارت های پیش از ازدواج بر رشد فردی در افراد شرکت کننده در پژوهش.
– Berneshtain
– Buss
[3] – Dabuis
[4] –Personal Growth Initiative
[5] – Robitschek
[6] –Robitschek and Ashton
– mury
– Özgüven
– Chandran and Malingam
– Low, Zulkifli, Wong,Tan
– Somrongthong and Panuwatsu and Amarathithadd and Chaipayom and Sitthi-amorn
– Stanley and Samato and Johnson and Markman
– Caron, Godin, Otis, Lambert
– Martin
– thoen & Robitschek
– Segrin & Taylor
– Halford, Nicholson & Sanders
– Markman, Floyd, Stanley and Storaasli
– craven and Hincle
– Robitschek and Cook
– Kashubeck
– Caldwell
– Whittaker and Robitschek
– Ogunyemi and Mabekoje
فرم در حال بارگذاری ...