محدودیت مشارکت در نظامهای استبدادی و تمرکزگرا که دوران زیادی از تاریخ بشر را در برمیگیرند باعث شده است تا دانشمندان و نظریهپردازان سیاسی بحث مشارکت مردم در سرنوشت خویش را بطور جدی دنبال کنند. امروز نیز بحث مشارکت درحکومتهای مردم سالار اندیشمندان را به سوی شیوه ها و راههای آن کشانده است و این امر باعث شده است تا نظریه های مختلفی در ارتباط با قبض و بسط مشارکت و راهکارهای متفاوت آن ارائه گردد. مشارکت سیاسی یکی از مباحث جامعه شناسی سیاسی است و یکی از شاخص های توسعه سیاسی در کشورها به شمار میرود. توسعه سیاسی خود یکی از ابعاد توسعه همه جانبه است. از این رو پرداختن به مقوله به مشارکت سیاسی می تواند روشنگر یکی از ابعاد توسعه یافتگی باشد.
همچنین از ابتدای تشکیل جوامع بشری تا پیدایش دولتشهرهای آتن و نیز شکل گیری و ایجاد دولت –
ملتهای امروزی مسأله مشارکت مردم در امور حکومت و کشورداری و نیز شیوه ها و چگونگی این مشارکت مورد توجه اندیشمندان سیاسی بوده است. بسته به اوضاع و شرایط اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و همینطور نوع حکومتها در دورهها و مکانهای مختلف، میزان و شکل مشارکت تفاوتهای زیادی را نشان میدهند. در طول تاریخ بشر، نظامهای مختلفی شکل گرفتهاند که شیوه های عمل هر کدام با دیگری متفاوت است و نیز در مورد مشارکت مردمی هرکدام مسیرخاصی را دنبال کرده اند. موضوع مشارکت به عنوان یکی از رهیافتهای نوین در مباحث توسعه مطرح است و صاحبنظران مباحث توسعه پس از تجربه چندین دهه برنامه های توسعه به این نتیجه رسیده اند که یکی از موثرترین راههای رسیدن به توسعه واقعی و بادوام، همان جلب مشارکت مردم در فرایند توسعه از مرحله تصمیم گیری تا اجرا و همچنین با صرفهترین و پایدارترین روش است. تحقیق حاضر که به منظور مطالعه تطبیقی میزان مشارکت سیاسی در بین دانشجویان دانشگاه اصفهان و دانشجویان دانشگاه آزاد واحد نجف آباد صورت گرفته، در پنج فصل تدوین شده است: فصل اول کلیات تحقیق، شامل بیان مسئله، اهداف، اهمیت و ضرورت تحقیق، تعریف مفاهیم و محدودیت و مشکلات تحقیق میباشد. فصل دوم که ادبیات تحقیق است دربرگیرنده مباحثی نظیر انواع مشارکت سیاسی، سطوح مشارکت سیاسی، تئوریهای مشارکت سیاسی، مروری بر تحقیقات پیشین، چارچوب نظری تحقیق، فرضیات تحقیق و مدل نظری خواهد بود. فصل سوم را روششناسی تحقیق تشکیل میدهد که در آن مباحثی نظیر روش تحقیق، جامعه آماری، حجم نمونه، روش نمونهگیری، تعریف نظری و عملیاتی متغیرها و … ارائه خواهد شد. فصل چهارم، تجزیه و تحلیل دادهها میباشد که در آن یافتههای توصیفی و آزمون فرضیات خواهد آمد. بالاخره فصل پنجم، نتایج و پیشنهادات است.
1- 1 تعریف و بیان مسئله
مشارکت در لغت به معنای همکاری کردن، شرکت داشتن و شریک شدن است. مشارکت در واقع شرکت داوطلبانه گروهی از مردم در برنامهها و طرحهای سیاسی، اجتماعی است که در توسعه ملی نقش اساسی را دارند. مشارکت برانگیختن حساسیت مردم و در نتیجه افزایش درک و توان آنها برای پاسخگویی به طرحها و برنامه های توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی میباشد. در مشارکت حدود دخالت مردم در فرایند تصمیم گیری تا آنجاست که بر زندگی آنان تأثیر میگذارد یعنی این حق مداخله باید موجب حل مشکلات خود و جامعه شود. با این وصف مشارکت می تواند به عنوان ابزاری برای رونق بخشیدن به فعالیتهای سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در نتیجه شتاب دادن به آهنگ توسعه و بسط عدالت اقتصادی و اجتماعی باشد. مشارکت ابزار افزایش و توزیع فرصتهای شرکت جستن مردم در تصمیمگیریهای جمعی، همیاری و دیگریاری در توسعه و پیشرفت کشور می باشد (کلانتری، 1375 : 17).
یکی از انواع مشارکت، مشارکت سیاسی است که به معنای شرکت در امور سیاسی و گزینش رهبران سیاسی توسط مردم است. در مواردی مشارکت سیاسی فقط از طریق رأی تحقق مییابد لیک در بسیاری موارد، بعضی بدان قناعت نمی کنند و در تبلیغات سیاسی یا شرکت در احزاب ایفای نقش مینمایند (ساروخانی، 1375: 156). مشارکت سیاسی در اصطلاح به معنای همکاری سازمانیافته شهروندان برای انتخاب رهبران خویش، شرکت موثر در فعالیتها و امور اجتماعی و سیاسی و تأثیرگذاشتن بر ترکیب هدایت سیاسی دولت است. فرهنگ سیاسی مشارکتی به این معناست که افراد از نفوذ نظام سیاسی برخود و میزان تأثیرگذاری خود بر نظام سیاسی آگاهی دارند و با علم به تأثیرگذاری متقابل آن دو بر یکدیگر نسبت به ساخت سیاسی، اداری و روند تصمیم گیری و امر اجرایی حساسیت نشان می دهند و تلاش می کنند در خطیمشی و تصمیمات نظام سیاسی تأثیر بگذارند. پس داشتن فرهنگ سیاسی و فرهنگ سیاسی مشارکتی در امور، برای مشارکت امور امری ضروری است. بنابراین احساس مسئولیت کردن نسبت به سرنوشت و اداره امور مملکتی یک وظیفه و تکلیف شرعی برای همه مردم است و اما عقل نیز بر این ضرورت تاکید می کند. انسان بالطبع اجتماعی است و زندگی اجتماعی بر اساس روابط انسانها با یکدیگر امکان پذیر می شود. در این فرایند فرد و جامعه بر هم تأثیر میگذارند و بر افراد جامعه لازم است نقش خود را در این تأثیرگذاری و تأثیرپذیری بدرستی ایفا کنند. مسائل سیاسی و امور مربوط به حکومت از اهم مسائل هرجامعه است. افراد باید با مشارکت فعال خویش در سرنوشت خود و جامعه دخالت کنند و در سیاستگذاریها، تصمیمات و چگونگی اداره امورکشور تأثیرگذار باشند. چرا که اگر در تعیین سرنوشت خود مشارکت نورزند بر اساس کششهای موجود در عالم خلقت دیگران با سلطه بر آنها برای آنان تصمیم گیری خواهند کرد، آنها را به دنبال خود میکشانند و چه بسا به ورطه هلاکت میاندازند. پس مشارکت سیاسی برای حیات فکری و زندگی با عزت امری ضروری است.
یک مفهوم عمومی از مشارکت، در قالب بسیج مردم برای بر عهده گرفتن طرحهای توسعه اقتصادی، سیاسی، اجتماعی اشاره دارد. تعبیر دیگری در مورد مشارکت آن را به عنوان پدیده یا فرایند اختیاردادن به جدا افتادگان و محرومان میشناسد. در تعریف دیگری، مشارکت، شرکت مؤثر همه افراد در امور جمعی، از طریق بسیج کلیه امکانات بالقوه گروهی به منظور استفاده از آنها در فرایند تصمیم گیری و اجرا می باشد (محسنی، 1366: 99).
شرط مهم برای مشارکت سیاسی وجود نهادهای مناسب مشارکتی میباشد که شرایط لازم را برای سامانمند کردن تقاضاها و مشارکت سیاسی افراد و گروهها را مهیا میسازد. به همین خاطر ورود بیش از حد نیروهای اجتماعی اخلالگر در مسیر نوسازی و توسعه سیاسی در جامعههایی که ثبات سیاسی و نهادها و نهادمندی مناسبی را ندارند به توسعه سیاسی آسیب میرساند، مشارکت سیاسی باید در قالب نهادهای نیرومند سیاسی و مردم از قبیل احزاب سیاسی و گروههای سیاسی و صنفی، انسجام، تعدیل و نظم بپذیرد.
منظور از مشارکت سیاسی در این پژوهش:«تمامی فعالیت های قانونی یا غیرقانونی شهروندان غیر حکومتی که به صورت داوطلبانه و در قالب یک سازمان یا خارج از آن، درسطح ملی یا محلی به منظور تأثیر مستقیم یا غیر مستقیم بر انتخاب کارگزاران حکومتی و یا تعیین سیاستها و خطمشیهای آنان انجام گرفته، چه این فعالیتها با موفقیت همراه شود یا به شکست بیانجامد است»
تمامی جوامع جهت تحقق توسعه سیاسی، اقتصادی و فرهنگی در جریان نوسازی بامسائل و تضادهای ذاتی مواجه میشوند. در حوزه توسعه سیاسی یکی از بحرانهایی که جوامع درمسیر نوسازی با آن روبرو میشوند بحران مشارکت است که حل آن مستلزم فراهم نمودن شرایط مناسب جهت مشارکت عمومی در امر حکومتی است. مشارکت سیاسی هم نتیجه وجود آزادی و توسعه سیاسی در جامعه و هم عامل استقرار و حفظ بقای آنها است و بدین لحاظ هم شرط لازم برای توسعه اجتماعی و سیاسی یک جامعه است و هم نتیجه آن. به نظر میرسد که در کشور ایران نیز بسان دیگر کشورهای در حال توسعه به دلیل اینکه تجربه طولانی از دموکراسی ندارند و چند دهه بیش نیست که از نظام دیکتاتوری فاصله گرفتهاند به همین خاطر هنوز راههای زیادی وجود دارد تا بتوان مشارکت سیاسی را در جامعه ایران نهادینه کرد و طرح مسئله مشارکت سیاسی هر چند به کرات، شاید بتواند در دست یافتن به این مهم، کمک شایانی کند. و همچنین باید گفت که جامعه ایران به خصوص در صد سال اخیر دچار تحولات اساسی شده است که به تعبیری ناشی از قدم گذاردن به مرحله مدرنیسم است. همزمان با درگیر شدن هرچه بیشتر جامعه با پیامدهای مدرنیسم برخی مفاهیم و دستاوردهای آن مانند انتخابات آزاد، قانون اساسی و حکومت قانون نیز وارد عرصه های زندگی اجتماعی و سیاسی ایرانیان شد. این ارزشها در تقابل جدی با ارزشهای پدرسالارانه و اقتدارگرایانهی قرار گرفته است که ناشی از سنت دیرینه حکومتهای مطلقه از نوع استبداد شرقی است. از این رو، بحث مشارکت سیاسی یکی از مباحث مهم در جامعه ایران میباشد (وثوقی و هاشمی، 1383: 162).
همچنین کشور ما ایران با پشت سرگذاشتن یک انقلاب وهشت سال جنگ با عراق (67-1359) اکنون در جریان نوسازی و توسعه با مسائل عدیده ای روبروست که ازجمله آنها میتوان مشارکت شهروندان در سیاست و حیات سیاسی کشور را بیان کرد. و از طرف دیگر تمایل به کنش آگاهانه و میل به مسئولیت پذیری واخلاق مسئولیت از عالیترین تمایلات نظم شخصیت فرد و از مهمترین نشانه های توسعه سیاسی جامعه محسوب می شود.احساس مسئولیت به شخص این امکان را میدهد که به طور هم زمان فعال باشد، برای کسب موفقیت کوشش کند و در عین حال نسبت به جامعه ای که در آن زندگی می کند احساس تعلق عاطفی داشته باشد،بدین ترتیب مشاهده می شود که مشارکت در جامعه سیاسی متاثر از لوازم وملزوماتی است که بدون در نظر گرفتن آن امکان مشارکت برای آحاد جامعه فراهم نمی شود.دانشگاه به عنوان مهمترین نهاد و دانشجویان به عنوان قشر متخصص، روشنفکر و آگاه به مسائل سیاسی میتوانند نقش بسیار مهمی در توسعه همه جانبه سیاسی، اجتماعی،اقتصادی جامعه داشته باشد. دانشجویان درانتخابات همواره جزءگروه هایی بوده که میزان مشارکت بالایی داشته اند .لذا شناخت عوامل موثر بر مشارکت سیاسی دانشجویان حائز اهمیت بیشتری است .دانشگاه اصفهان و دانشگاه آزاد نیز از این قضیه مستثنی نیست.و همین امر باعث شده است تا در این پژوهش ضمن پاسخگویی به این سوال که: چرا میزان مشارکت دانشجویان در فعالیتها در مسائل سیاسی از فردی به فرد دیگر متغیر است به بررسی راهکارهای افزایش مشارکت سیاسی دانشجویان نیز پرداخته شود.
1-2 ضرورت و اهمیت تحقیق
ضرورت خاص این تحقیق، اهمیت بحث مشارکت سیاسی در جامعه ما میباشد. جامعهای که به لحاظ جمعیتی جوان است. لذا باید با شناخت عوامل موثر بر مشارکت سیاسی افراد در این زمینه، برنامهریزیها و اقدامات بهتری انجام داد. مشارکت سیاسی علاوه بر القائ حس شرافت و منزلت برای افراد آنها را با وظایف و مسئولیت هایشان آگاه میسازد و فهم وشعور سیاسی آنها گسترش مییابد. انسان زمانی به کمال اخلاقی میرسد که در فرایند اقتدار خویش را از دست خواهند داد مواجه میشود..
همچنین اغلب کشورهای دنیا به سمت توسعه سیاسی روز افزون پیش میروند و در کشور ما نیز تلاش هایی در این زمینه صورت گرفته است. سخن راندن از توسعه سیاسی بدون پرداختن به مشارکت سیاسی مفهومی نخواهد داشت. امروزه مشارکت سیاسی مردم، زیربنا و بنیاد توسعه سیاسی کشورها را تشکیل میدهد. این مشارکت به ویژه در نظامهای مردمسالار از اهمیت زیادی برخوردار است. مشارکت سیاسی برای حکومت دارای منافع عملی ویژهای است که فقدان آن به سامان سیاسی و اهداف بلند مدت آن زیان وارد می کند. اگر نظام سیاسی زمینه لازم به منظور حضور گستردهتر و واقعیتر مردم را (به ویژه در راستای کاهش هزینه های ناشی از این حضور) فراهم نکند، قدرت به سمت شخصی شدن میل پیدا می کند و نظام مردم سالاری رو به افول خواهد گذاشت.
یکی از مهمترین شاخص های توسعه سیاسی میزان مشارکت همه جانبه مردم در انواع گروهها و برنامه های اجتماعی، سیاسی بویژه انجمنهای داوطلبانه و سازمانهای غیردولتی است، زیرا بیتوجهی به این موضوع می تواند موجب تضعیف شکل گیری مفهوم شهروند فعال و همچنین علایق عمومی و هویت اجتماعی افراد گردد و این امر خصوصاً درکشورهای جهان سوم که در معرض فشارهای مضاعف در روند جهانی شدن قرار دارند از اهمیت بسیاری برخوردار است. در جوامعی که زندگی گروهی در آنها زمینه گسترش زیادی ندارد، نوسازی اجتماعی همه جانبه معمولاً با کاهش مشارکت سیاسی همراه است، به عبارت دیگر فرد تنها و منزوی در این جوامع با افزایش قدرت دولت بیشتر احساس ضعف و بیقدرتی می کند (رضایی، 1375: 54). آلموند و وربا معتقدند اگر یک انقلاب سیاسی در سراسر جهان امروزی جاری باشد این انقلاب را میتوان انقلاب مشارکت نامید، در همه ملل جهان این عقیده که انسان معمولی باید درگیر مشارکت در نظام سیاسی باشد عقیدهای عام و گسترده است (Almond and verba,1963:4). پس گرچه دولتها دارای حق انحصاری استفاده از قدرت در جوامع هستند لیکن افراد باید آزاد باشند تا در مسائل حکومتی و سیاسی مشارکت کنند، مسئولیت بپذیرند و در شکل دادن به زندگی خود نقش بازی کنند و این فعالیت فرد را از حالت رعیت به شهروند ارتقاء میدهد. این دگرگونی به برکت مشارکت حاصل شده و زمینه را برای اخلاق مدنی و احساس مسئولیت شهروندان آماده میسازد. مشارکت سیاسی مردم، کارایی نظام سیاسی و حکومتی را افزایش میدهد وکانالهای مشارکت، افکار عمومی را در جهت کارایی نظام سیاسی و حکومتی از طریق انتقال خواسته ها تجهیز می کند.
امروزه مشارکت سیاسی هم به عنوان یک ارزش سیاسی مهم مطرح است و هم به عنوان وسیله کارآمدی برای توسعه اجتماعی و توسعه انسانی. «در مروری بر ادبیات توسعه سیاسی روشن می شود که – به جز چند مورد استثنایی- توسعه با واژه های مشارکت، دموکراسی و برابری تعریف شده است . . . نویسندگان ادبیات توسعه سیاسی و نوسازی یکی پس از دیگری دموکراسی، برابری و مشارکت را اصول برگشت ناپذیر وابسته به صورتهای معین تحول اجتماعی و سیاسی قلمداد کرده اند» (گن ذیر، 1369 : 252 – 251).
بنابراین مشارکت سیاسی هم نتیجه وجود آزادی و توسعه سیاسی در جامعه و هم عامل استقرار و حفظ بقای آنهاست، و بدین لحاظ هم شرط لازم برای توسعه اجتماعی و سیاسی یک جامعه است و هم نتیجه آن.
لذا مطالعه و تحقیقات در این زمینه ضروری به نظر میرسد تا درحد امکان این مقاومت کاهش یابد و با فراهم سازی زمینههای تغییر و در گرگونی سازمان سیاسی جامعه زمینه رشد فکری و ساختارهای مشارکتی جدید نیز فراهم آید
1-3 اهداف تحقیق
– تعیین رابطه بین سن و میزان مشارکت سیاسی.
– تعیین رابطه بین پایگاه اقتصادی – اجتماعی افراد و میزان مشارکت سیاسی.
– تعیین رابطه بین میزان استفاده از وسایل ارتباط جمعی و میزان مشارکت سیاسی.
– تعیین رابطه بین میزان دینداری و میزان مشارکت سیاسی.
– تعیین رابطه بین نگرش سیاسی والدین و میزان مشارکت سیاسی.
– تعیین رابطه بین عضویت در تشکلهای سیاسی و میزان مشارکت سیاسی.
– تعیین رابطه بین اعتماد به دولت و میزان مشارکت سیاسی.
– تعیین رابطه بین احساس بیقدرتی سیاسی و میزان مشارکت سیاسی.
– تعیین رابطه بین احساس اثربخشی سیاسی و میزان مشارکت سیاسی.
1-4 تعریف مفاهیم
مشارکت سیاسی: «مشارکت سیاسی، درگیر شدن فرد در سطوح مختلف فعالیت در نظام سیاسی از عدم درگیری تا داشتن مقام رسمی سیاسی است» (راش، 1381: 123). و در دایرهالمعارف علوم اجتماعی این تعریف به چشم میخورد: «مشارکت سیاسی عبارتست از آن فعالیت داوطلبانهای که اعضای یک جامعه در انتخاب حکام به طور مستقیم یا غیرمستقیم و در شکل گیری سیاستهای عمومی انجام میدهند» (McClosky, 1972 : 252).
پایگاه: موقعیت اجتماعی و جایگاهی که فرد در گروه یا در مرتبه اجتماعی یک گروه در مقایسه با گروههای دیگر احراز میکند. پایگاه حقوق و مزایای شخص را تعیین میکند (کوئن، 1376: 83).
رسانههای جمعی: وسایل ارتباط جمعی، مجموع فنون، ابزار و وسایلی را میرساند که از توانایی انتقال پیامهای ارتباطی، حسی و اندیشهای در یک زمان به شمار بسیاری از افراد مخصوصاً در فواصل زیاد برخوردار است (بیرو، 1370: 219).
دینداری: پذیرش تمام یا بخشی از عقاید، اخلاقیات و احکام دینی به نحوی که شخص دیندار خود را ملزم به تبعیت و رعایت از این مجموعه بداند» (حشمتیغمایی، 1380: 190).
احساس بیقدرتی: از نظر لوین احساس بیقدرتی سیاسی اعتقاد فرد به این است که عمل او بر تعیین سیر وقایع سیاسی تأثیر ندارد در این حالت فرد به این باور رسیده که جامعه به وسیله گروه کوچکی از افراد قدرتمند اداره می شود که صرفنظر از هر نوع فعالیت یا عمل او همچنان قدرت خود را حفظ می کند و فرد در چنین حالتی کل فرایند سیاسی را توطئهای مخفیانه که هدف آن بهره برداری از مردم و بازی کردن با آنها است میداند (محسنی تبریزی، 1375: 89).
نگرش سیاسی: نگرش سیاسی آمادگی درونی برای انجام عمل به نحوی خاص در برابر پدیدهای سیاسی است. خواه این پدیده یک ایدئولوژی باشد، خواه یک نیرو، مسأله و یا امر مرتبط به احزاب یا افراد سیاسی باشد (بیرو، 1370: 72).
اعتماد نهادی: اعتماد نهادی یکی از اشکال اعتماد اجتماعی است. به تعبیر کلمن اعتماد تسهیل کننده مبادلات در فضای اجتماعی است و هزینه مذاکرات و مبادلات اجتماعی را به حداقل میرساند و برای حل مسائل مربوط به نظم اجتماعی نقش تعیین کننده دارد (کلمن، 1377: 297). اعتماد اجتماعی بر انتظارها و تعهدهای اکتسابی و تأیید شده به لحاظ اجتماعی دلالت دارد که افراد نسبت به یکدیگر و نسبت به سازمانها و نهادهای مربوط به زندگی اجتماعیشان نشان می دهند و با روابط متقابل تعمیم یافته قرین است (ازکیا، 1380: 9).
نگرش سیاسی: نگرش سیاسی آمادگی درونی برای انجام عمل به نحوی خاص در برابر پدیدهای سیاسی است. خواه این پدیده یک ایدئولوژی باشد، خواه یک نیرو، مسأله و یا امر مرتبط به احزاب یا افراد سیاسی باشد (بیرو، 1381: 72).
1-5 تاریخچه مشارکت سیاسی در جهان
برخی از نویسندگان و به ویژه کسانی که در حوزه مشارکت سیاسی قلم زده اند سخنانی را مطرح کرده اند که گویا مشارکت و به ویژه مشارکت سیاسی نزدیک و یا برابر با دموکراسی است:«آلکسی دوتوکویل» غالبا حکومت دموکراسی را رژیمی توصیف می کند که در آن« مردم کم و بیش در حکومت خود مشارکت دارند، و معنای آن با ایده آزادی سیاسی ارتباط نزدیک دارد» (باتامور، 1380: 28).
«تا آنجا که به سیاست مربوط می شود، مسئله مشارکت به قدمت طرح مفهوم دموکراسی است» (قدیمی، 1380: 9). و برخی نیز دموکراسی را خویشاوند نزدیک مشارکت سیاسی دانسته اند. «مشارکت و عموزاده سیاسیاش دموکراسی، هنگامی به اوج تحول میرسد که گروههایی از کارگران اصلی و شهروندان قاطعانه در فکر احیای زمینی باشند که رویش زندگی می کنند» (مک لکان، 1377: 13).
امروزه وقتی از دموکراسی سخنی به میان آید، غالباً منظور از دموکراسی پارلمانی است که در اروپای غربی قرن شانزدهم ظاهر شده و انقلاب کبیر فرانسه (1789) نقطهای عطف بزرگی برای آن به شمار میآید. البته تشکیل نخستین پارلمان اروپا باز میگردد به انگلستان قرن سیزدهم و به دوران ادوار اول (1307-1272). که به میل خود پارلمانی به وجود آورد که در آن نمایندگان تمام طبقات شرکت داشتند و سپس آنرا به دو مجلس اعیان و عوام تقسیم کرد. از آن تاریخ به بعد، انگلیس به مادر پارلمان موسوم شده است. اگر معتقد به نظریه خلق الساعه در مسائل اجتماعی باشیم و اگر همچون اهل اشاعه، کانون تمدن جهان را این کشور و یا آن کشور بشمار آوریم، با این گفته که مشارکت از قرن شانزدهم و از اروپای غربی آغاز شده است هم عقیده خواهیم بود.
برخی از افراد که تمدنهای باستانی را میشناسند ممکن است دموکراسی را به یونان باستان و در دولت شهرهای یونان و به خصوص در آتن (قرن پنجم پیش از میلاد) بازگردانند که در آن عموم مردم (به استثنای زنان و بردگان) مستقیماً در وضع قوانین شرکت میکردند. اما کار باستان شناسان و مردم شناسان نشان میدهدکه مشارکت هم به معنای عام آن و هم به معنای محدود آن در حوزه سیاسی، مسئلهای بسیار کهنتر است. در جوامع قبیلهای کهن، به یک معنا شاید دموکراسی از امروز نیز قویتر در جامعه حضور داشته است. هم به معنای برخورداری مساوات گرایانه همه اعضاء از شرایط اقتصادی نسبتاً یکسان و هم از لحاظ دخالت مستقیم و بدون واسطه در مسائل گوناگون سیاسی و اجتماعی.
موریس دوورژه در کتاب «اصول سیاست» تحت عنوان رژیمهای سیاسی و بنیانهای اجتماعی – اقتصادی مینویسد: « در تاریخ بیماری واگیردار دیکتاتوری با دوره های دگرگونیهای سریع همزمان بوده است… بر عکس در جوامع کم رشد، ولی با ثبات، مثالهای جالبی از دموکراسیهای کثرتگرا یافت میشوند. وضع پارهای از شهرهای بربر آفریقای شمالی چنین بود. این شهرها نظامهای انتخاباتی کم و بیش کامل، تفکیک قوای تقریباً پیشرفته و مجالسی سیاسی به نام «جماعه» داشتند. پس از پیدایش دولتهای ملی بسیاری از جوامع کوچک و خاصه دموکراسیهای باستانی بر نمونه مشابهی پایهگذاری شده بودند…(دوورژه، 1369: 150).
«مثالهای دیگری را میتوان از جوامع کهنتری که قومشناسان مطالعه می کنند به عاریت گرفت، بسیاری از مواقع، در این جوامع تصمیمات به طور دسته جمعی توسط مجالس مرکب از اعضاء قبیله گرفته می شود. در انجمنهای آفریقایی آیین مذاکرات به نحوی است که در دموکراسی به کار میبندند. این« دموکراسی واحدهای کوچک» در همه احوال با پیدایش مجموعههای بزرگ ملی از میان نرفت. بلکه غالباً در سطح محلی به جای ماند. حتی در چهارچوب رژیمهای استبدادی در سطح دولت با نوعی مشارکت ساکنان آن صورت گرفته است»(همان: 151). شکی نیست که هر چقدر دموکراسی به معنای عام و خاص آن در جامعهای فراگیرتر باشد، مشارکت و از جمله مشارکت سیاسی به همان نسبت نمود و گسترش بیشتری یافته و روان تر عمل می کند.
وجود مشارکت سیاسی مردم حتی در نظامهای دیکتاتوری از آنجا ناشی می شود که مشارکت سیاسی تنها رأی دادن و یا حرکات مثبت و موفق و قانونی نیست و به قول«مایرون وینر» «مشارکت سیاسی هر عمل داوطلبانه موفق یا ناموفق، سازمان یافته یا بدون سازمان، دورهای یا مستمر، شامل روشهای مشروع و نامشروع برای تأثیر بر انتخاب رهبران و سیاستها و ادراه امور عمومی در هر سطحی از حکومت یا ملی است»(مصفا، 1375: 20). تا اینجا میخواهیم این نتیجه را گرفته باشیم که عمر مشارکت به اندازه عمر بشریت است نه به اندازه عمر دموکراسی و از طرفی دموکراسی خود معلول مشارکت است و نه علت آن و هم در جوامع استبدادی همه انواع مشارکت و از آنجمله مشارکت سیاسی وجود داشته است، اگر چه شیوه ها و نحوه بروز این مشارکت متفاوت بوده است.
1-6 تاریخچه مشارکت سیاسی در ایران
مشارکت سیاسی مردم در صورتی میسر میشود که مجموعه عواملی بتوانند بدون برخورد با مانع قانونی، اجتماعی و ذهنی، بیوقفه عمل کنند و اندیشههای متنوع سیاسی را در سازوکارهای دموکراتیک دخالت دهند و آن را بپذیرند؛ به گونهای که بخشی از نیروهای سیاسی وادار به سکوت و انزوا نشوند. بنابراین، مشارکت سیاسی هنگامی دستیافتنی است که شهروندان، صرفنظر از عقاید دینی، سیاسی یا ویژگیهای جنسیتی و قومی، بتوانند در یک مجموعهی منسجم و درهم تنیده، خود را تبیین کنند. این مجموعه زیر نام و ویژگیهای دولت مدرن(ملی یا فدرال) ممکن است در برگیرندهی انواع اندیشههای سیاسی و پذیرای مشارکت آنان در امور شود. آیا ایران فرصتی به دست
آورده تا مشارکت سیاسی را به مفهوم وسیع و علمی آن تجربه کند؟ اگر این تجربه وجود داشته، سیر تحولات آن چگونه بوده است؟
مروری بر تحولات در یک قرن اخیر، ایران چندین تجربهی تاریخی و فرصتهای کوچک و بزرگ را از کف داده است. قدرت غیرپاسخگوی سیاسی در ایران ریشههای ژرف تاریخی دارد و اذهان را به خود معتاد کرده است. هرگاه نخبگان، از هرگروه، خواستهاند ثابت کنند که میشود ناگهانی و در پناه انقلاب و اصلاحات، قدرت سیاسی را پاسخگو کرد، عاقبت کار ثمری بدست نیامده است. با اینحال، تجربههای گرانقدری در زمینه مشارکت سیاسی در تاریخ معاصر ایران ثبت شده که آینده ساز است.
در آستانهی هزارهی سوم میلادی، موانع دیدگاهی و اجتماعی در برابر مشارکت سیاسی هنوز موضوع چالشی جدی است که با وجود پشت سرگذاشتن دو انقلاب (مشروطه و اسلامی) و چندین نهضت و رفرم همچنان ادامه دارد. در این زمینه، جلوههای روشن چالش در جریان انقلاب مشروطه و پیامدهای آن در ارتباط با مشارکت سیاسی و انقلاب اسلامی دیدنی است. نخستین انقلاب در سال 1906میلادی اتفاق افتاده است و دومین انقلاب در سال 1979.
نخبگان ایرانی که اغلب تحصیلکردههای غرب بودند، در سالهای آخر از قرن نوزدهم میلادی بحث «قانون» را با بهره گرفتن از ورود صنعت چاپ به ایران گشودند. برخی چهرههای دینی نیز به روشنفکران غربگرا روی خوش نشان دادند و متوجه شدند که جامعهی ایرانی از ظلم و بی عدالتی به تنگ آمده و برای رهایی آمادگی دارد. صاحبنظران انگیزههای انقلاب مشروطه را به شیوههای گوناگون تعریف میکنند. از آن جمله گفته میشود:
در ایران، حکومتها گرایش به استبداد داشتهاند، از این رو پناه بردن مردم به قانون، تلاش برای تعیین حد و مرزهایی برای حکومت و رهایی از تجاوز مأمورین دولت بوده است. از نگاه تاریخی، قضا همیشه بخشی از حکومت بوده و استقلال نداشته است. از سوی دیگر چون تعریف روشنی هم از حق و حقوق و آزادیهای فردی وجود نداشته و حدود این حقوق به تعریف قاضی (حاکم شرع) یا نماینده دولت وابسته بوده است، آرزوی داشتن یک نظام قضایی مستقل طغیان بر ضدحکومت محسوب میشده است.
طغیان بر ضدحکومت به امید دستیابی به دستگاه قضایی مستقل و حکومت قانون، انقلاب مشروطیت را سامان بخشید و رهبران غربگرا و رهبران دینی، این طغیان را سمت و سو دادند؛ تا جایی که ایران از سال 1906 میلادی وارد عصر قانون اساسی شد و برای نخستین بار مردم با حکومت قانون و سازوکار قانونگذاری آشنا شدند.
نظام حکومتی ایران تا این سال استبدادی از نوع سلطنتی بود. در این نظام سلاطین حکومت میکردند و سلطنت به طور موروثی به اولاد و اعقاب ذکور آنها منتقل میشد. از پارلمان خبری نبود. مردم در تعیین خطمشی سیاسی حکومت نقش نداشتند. محاکم شرع با حمایت سلطان که سایهی خدا شناخته میشد و با حضور منحصر به فرد حاکم شرع، دعاوی را در دهات و شهرها حل و فصل میکردند و محکومین را به استناد تفاسیری که خود از شریعت داشتند، به مجازات میرساندند.
در نتیجهی انقلاب مشروطیت مقرر شد شاه سلطنت کند ــ نه حکومت ــ مجلس تشکیل شود و مردم در جریان انتخابات آزاد، نمایندگان خود را به این مجلس بفرستند. برای نخستین بار اصل مشارکت سیاسی مردم ایران در امور پذیرفته شد و نخستین قانون اساسی ایران آن را به رسمیت شناخت. البته تصویب قوانین ناظر بر انتخابات و سایر قوانین مرتبط با مشارکت سیاسی به آینده موکول شد. بدینسان ایران به قرن بیستم میلادی گام نهاد و ایرانیان در مسیری از حرکت سیاسی راهی شدند که به صورت ظاهر نظام پارلمانی مبتنی بر اصل مشارکت حاصل آن بود. در نتیجهی این دگرگونی، شالودههای نظام سیاسی کهن فرو ریخت، اما شالودههای سنتهای کهن در اذهان مردمی که به آن خو گرفته بودند، باقی ماند. اکثریت روحانیون و صاحبان منابر تا سالها نهایت کوشش خود را به کار گرفتند تا ذهنیت غالب بر مردمی که پای منابرشان سینه میزدند دست نخورده باقی بماند و از دموکراسی غربی و مظاهر آن تأثیر نپذیرد.
از طرف دیگر نخبگان راه یافته به نخستین مجالس قانونگذاری هم چندان از سنتهای کهن که مشارکت سیاسی را محدود و مشروط تعریف میکرد، فاصله نگرفته بودند. جهت مثال، به موجب مادهی 10 قانون انتخابات مجلس شورای ملی مصوب 1329 هجری قمری «زنان»، مرتکبین قتل و سرقت، مقصرین سیاسی که بر ضد اساس حکومت قیام کردهاند، صغار و مجانین، ورشکستگان به تقصیر، همچنین اشخاصی که از دین اسلام خارج شده باشند، از حق رأی و انتخاب نمایندگان مجلس محروم شدهاند.
نظر به این که در جریان قانون گذاری بخصوص دربارهی زنان (نیمی از جمعیت) اصل مشارکت تا سالها در مرکز توجه قرار نگرفته است، باید گفت مشروطهخواهی زیر فشار نیروهای مهیب سنتی از محتوای فلسفی و مبانی تجددگرایانهی خود جدا شده و با ایجاد یک پارادوکس، گاه بسیار به سنتگرایی نزدیک شده و حتی پارلمان را دستمایهای برای قانونی کردن این گرایش ریشهدار قرار داده است.
صرفنظر از آن چه گذشت، با وجود عوامل بازدارنده، از مشروطه به بعد شاهد تصویب قوانین و مقرراتی بودهایم که روند عرفی شدن را در پیش گرفته و حتی با تأخیر به اصل مشارکت زنان اعتنا کرده است. بند 1 مادهی 10 قانون انتخابات مصوب 1329 هجری قمری و بند دوم از مادهی سیزدهم همان قانون که زنان را از حق رأی دادن و انتخاب شدن محروم ساخته بود، به موجب مادهی واحدهی مصوب سال 1343حذف شد. بدین ترتیب پارلمان برخلاف نظرات فقها و با آنکه اعتبار فتاوی آنها در اصول اول و دوم متمم قانون اساسی مشروطه ملحوظ بوده است، عمل کرد و به حکم قانون، بی اعتنا به نظرات شرعی، حق مشارکت را برای زنان پذیرفت و نیمی از جمعیت بر پایهی قانون از محرومیت در زمینهی مشارکت رهایی یافتند.
برپایهی قانون اساسی مشروطه، سه اقلیت زرتشتی، مسیحی و کلیمی میتوانستند نمایندگانی در مجلس شورا داشته باشند؛ اما وضعیت سایر اقلیتهای دینی در آن قانون اساسی مسکوت گذاشته شد و در نتیجه برخی از اقلیتها، مثلا بهائیان، هرگز اجازهی قانونی برای مشارکت سیاسی نیافتند. استخدام آنها در مراکز دولتی که در دوران محمدرضا شاه پهلوی تا حدودی میسر شد، موکول به این بود که آنها در تقاضانامهی خود برای شغلیابی جای دین را سفید بگذارند. هرگاه مینوشتند «بهایی» حتی در آن رژیم سیاسی که متهم به رواداری نسبت به بهائیان بود، فرد بهایی استخدام نمیشد. بگذریم از موانع دیدگاهی که راه بر آنها میبست و حتی در مواردی موجبات تخریب اماکن مقدس متعلق به آنها را توسط عوامل رژیم میسر میساخت.
در مرور شتابزدهی بالا از انقلاب مشروطه، تا حدودی از موانع و امکانات مشارکت مردم در امور سخن به میان آمد؛ اما تاکید اصلی بر برخی جهات قانونی بود. موانع اجرایی که ناشی از فزونطلبی دربار و حلقههای قدرت مرتبط با آن بود، راه را بر مخالفان و منتقدین حکومت میبست. به سخن دیگر، نظام گزینش توسط مراکز امنیتی بخصوص ساواک به اجرا گذاشته میشد و هرگاه فردی از داوطلبان ورود به رقابتهای انتخاباتی مجلس شورای ملی از صافیهای امنیتی نمیگذشت و وفاداری او به حکومت شاه (نه سلطنت بر پایهی قانون اساسی مشروطه) مورد تأیید نبود، نمیتوانست به رقابت انتخاباتی راه یابد. بنابراین در بحث مشارکت در ایران پس از انقلاب مشروطیت نمیتوان از مرزهای «قانون «و «اجرا» ناگفته گذشت. سوای چند دوره از ادوار مجلس شورای ملی، همواره موانع امنیتی سد راه مشارکت بود و عوامل دربار پهلوی غالباً تلاش میورزیدند تا با نظام گزینشی ــ امنیتی، از بحرانهای سیاسی که احتمال میدادند با ورود منتقدان دربار به مجلسین شورای ملی و سنا ایجاد شود، جلوگیری کنند. به سخن دیگر، با آنکه دربار پهلویها توانست در زمینههایی چون سیستم قانونگذاری نوین و امور زنان عرفیگرایی را در برابر شریعتگرایی تقویت کند، اما در کارنامهی اجراییاش، اصل مشارکت چندان اعتبار و ضمانت اجرایی نداشت. با وجود قانون اساسی مشروطه که شاه را از «حکومت» منع کرده بود و به «سلطنت» فراخوانده بود، حکومت شاهانه در محاصرهی حلقههای قدرت مرتبط با آن، نتوانست آن گونه که لازم بود به اصل مشارکت مردم در امور سیاسی احترام بگذارد. در سال 1357 (1979میلادی) اصل مشارکت در امور، موتور و انگیزه انقلاب شد. اگر مابعد از پیروزی انقلاب در سال 1357 تا الان که حدود 29 سال میگذرد را به سه دوران تقسیم کنیم یعنی از سال 1357 تا سال 1368و از سال 1368 تا سال 1376 و از سال 1376 تا الان ما باز هم شاهد مشارکت سیاسی افراد بودهایم و می توان گفت که به نسبت این چند سال و انتخابات گوناگون از جمله: انتخابات ریاست جمهوری، انتخابات مجلس شورای اسلامی، انتخابات خبرگان رهبری و انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا در چندین مرحله تقریباً هر سال یک انتخابات داشته ایم که میزان مشارکت در هر کدام از این سالها چشم گیر بوده است.
ما در عصری زندگی میکنیم که ورزش در زندگی بیشتر افراد جامعه رسوخ کرده است. افراد بنا به دلایل مختلف در برنامه های فعالیت بدنی شرکت می کنند. علاقه و شرکت در ورزشهای رزمی مانند کاراته، تکواندو و ووشو در سالهای گذشته به میزان زیادی افزایش یافته است. برای مثال بیرر ( 1996 ) عنوان می کند بیش از 75 میلیون نفر در ردهی نوجوانان در سرتاسر جهان، حداقل در یکی از ورزشهای رزمی حضور فعال دارند(1). در بین رشتههای مختلف ورزشی، ورزش تکواندو را میتوان به دلیل جذابیتهای خاصش، پرطرفدارترین ورزش رزمی در بین کشورها و ملتها معرفی نمود. چرا که در حال حاضر بیش از 150 کشور، این ورزش را بعنوان یکی از ورزشهای رسمی کشور خود پذیرفته اند(2). در ایران علاقمندان زیادی به ورزش پرتحرک تکواندو میپردازند بطوریکه این ورزش بصورت یک ورزش مدرسهای در آمده است(3). اما به دلیل طبیعت برخوردی بودن ورزش تکواندو میزان شیوع آسیب در این رشته ورزشی بخصوص در حیطه رقابتی و قهرمانی در سطح بالایی قرار گرفته است(4). یکی از دلایل بروز این آسیبها این است که در این ورزش در حین تمرین و بخصوص مبارزات حدود 90 درصد ضربات توسط پاها از طریق حرکات پر قدرت- ظریف و سریع خم و راست شدن زانو و در درجات مختلف دامنه حرکتی مفصل ران اجرا میشوند (5). همچنین در خلال بالا آوردن اندام تحتانی احتمال برخورد ضربات مستقیم به ران و زانوی فرد وجود دارد بنابراین در این رشته ورزشی مفصل زانو همیشه تحت فشار و استرس زیادی است و به تبع آن احتمال بروز آسیب این مفصل نیز بالاست(3).
در سالهای گذشته تحقیقات چندی در جهت ارزیابی میزان آسیبهای رخ داده در ورزشهای رزمی بخصوص تکواندو صورت گرفته است. رهنما و همکاران (2007) با تحقیق بر روی تکواندوکاران ردهی ملی ایران میزان آسیب را به ازای هر 1000 ورزشکار شرکت کننده در مسابقات 6/53 مورد گزارش کردند و عنوان کردند که از هر 100 ورزشکار27 نفر در معرض آسیب قرار داشتند. میزان آسیبهای رخ داده در اندام تحتانی با 5/60 درصد به طور معناداری بیشتر از سایر نقاط بدن بوده است (7/169=x2 و 05/0>p). همچنین میزان آسیبهای عضلانی-وتری به طور معناداری بیشتر از سایر آسیبها بوده است(05/0>p). نتایج همچنین نشان داد مهمترین عوامل ایجاد آسیب، خطای تکنیکی حریف (8/17 درصد)، کاربرد تکنیک اشتباه (3/11 درصد) و آسیبدیدگی قبلی (1/11 درصد) بود و از نظر پزشک مسابقات مربیان، و ورزشکاران مهمترین سازوکار بروز آسیب مربوط به ضربهی حریف (4/63 درصد) و ضربه زدن به حریف (8/21 درصد) بوده است(6).
کاظمی و همکاران(2008) در تحقیقی که آسیبهای تکواندوکاران را به مدت 9 سال ارزیابی کرد، گزارش داد که 532 نفر آسیب دیدهاند شامل 363 مرد و142 زن و 27 نفر دیگر که جنسیت آنان ثبت نشد و 367 نفر آسیب مجدد داشتند. میانگین آسیب برای ورزشکاران با آسیب مجدد، 78/2 آسیب بوده و تفاوتی بین میزان کلی آسیبها در پسران و دختران مشاهده نشد. در این تحقیق شایعترین مکانیزم های آسیب شامل: ضربات تدافعی 9/43 درصد، ضربات تهاجمی 7/34 درصد، آسیب دیدگی قبلی 9/11 درصد و افتادن 9/3 درصد بوده اند و شایعترین محلهای آسیب را نیز، سر با 86/18 درصد، پا با 16/16 درصد، انگشتان با 43/9 درصد و زانو با 42/8 درصد تشکیل دادند. در نواحی مختلف بدن به ترتیب اندام تحتانی با 7/54 درصد، سر و گردن با 3/23 درصد، اندام فوقانی با 2/12 درصد و تنه با 8/9 درصد در معرض آسیب بودند(7).
با توجه به افزایش روزافزون تعداد افراد شرکت کننده در فعالیتهای ورزشی به ویژه ورزش قهرمانی، سلامت ورزشکاران بیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. علاوه بر این، با توجه به هزینه هایزیاد درمان برای بسیاری از آسیبهای ورزشی و همچنین خسارات جبرانناپذیری که ممکن است در نتیجه آسیب دیدگی به ورزشکاران، مربیان و حتی دیگر افراد جامعه وارد شود، تلاش و توجه محققان و دیگر متولیان امور ورزش بر شناخت نوع، شدت، مکانیزم و شیوع آسیب دیدگی در رشتههای مختلف ورزشی متمرکز شده است تا بتوان راه کارها و راهبردهایی در راستای کاهش و پیشگیری از بروز آسیب دیدگی ارائه داد(8). با توجه به کمبود مطالعات انجام شده در خصوص آسیب زانو به خصوص در ورزشکاران تکواندوکار نخبه، هدف از این مطالعه بررسی شیوع و مکانیسم آسیبهای مفصل زانو در تکواندوکاران حرفهای است.
1-2- شرح و بیان مساله پژوهشی
امروزه ورزش بخش تفکییک ناپذیری از موضوع سلامتی و تندرستی به حساب می آید و شرکت در فعالیتهای ورزشی بعنوان وسیلهای برای دستیابی به زندگی سالم و با نشاط قلمداد می شود(9). مزایای متعدد تندرستی و فعالیت بدنی، به حمایت عمومی از فعالیت بدنی و ورزش منظم منجر شده است. با وجود این مزایا، ورزش و تمرینات، با خطراتی همچون آسیبهای عضلانی اسکلتی همراه هستند(10).
مطالعه و بررسی آسیب های ورزشی و شناخت عوامل ایجاد کننده و برنامه ریزی جهت پیشگیری از آنها در ورزش حرفهای امروزی از اهمیت و جایگاه ویژهای برخوردار است. چرا که بروز این آسیبها سالیانه مخارج سنگینی بر دوش باشگاههای ورزشی وارد می کند(3). ورزش تکواندو از سبکهای غنی و زیربنایی هنرهای رزمی است که سابقه آن به 1500 سال قبل برمیگردد. شیوهء مبارزه در آن آزاد و به گونه ای است که از دستها و پاهای غیرمسلح برای ضربه زدن و دفاع در برابر حریف استفاده می شود. در این ورزش ضربه به سر و صورت حریف آزاد است. به دلیل طبیعت برخوردی ورزش تکواندو و استفادهء زیاد از حرکاتی مانند ضربهزدن، ساقبهساق شدن و افتادن، میزان شیوع آسیب در این رشته ورزشی در سطح بالایی است(4و11).
در بین رشتههای مختلف ورزشی، ورزش تکواندو را میتوان به دلیل جذابیتهای خاصش، پرطرفدارترین ورزش رزمی در بین کشورها و ملتها معرفی نمود. چرا که در حال حاضر بیش از 150 کشور، این ورزش را بعنوان یکی از ورزشهای رسمی کشور خود پذیرفتهاند(2). این رشته ورزشی در 140 کشور دنیا به صورت رسمی دنبال می شود و 120 کشور به صورت رسمی در فدراسیون جهانی تکواندو عضوند(11). در ایران علاقمندان زیادی به ورزش پرتحرک تکواندو میپردازند بطوریکه این ورزش بصورت یک ورزش مدرسهای در آمده است(3).
در مطالعه ای بیرر و هالبروک در طول 18 سال به بررسی شیوع آسیبهای ورزشهای رزمی پرداختند که نتایج آن 36 درصد آسیب در تکواندو و 31 درصد در کاراته و 7 درصد در جودو را نشان داد(12). تحقیقات گذشته بالاترین ناحیه شیوع آسیب تکواندوکاران را اندام تحتانی با میانگین 64/53 درصد گزارش کردند. در این میان مفصل زانو یکی از شایعترین محلهای بروز آسیب در اندام تحتانی محسوب می شود(13).
مفصل زانو در حقیقت بزرگترین مفصل بدن و یکی از مهمترین مفاصل بدن از لحاظ ایجاد ثبات و استحکام تحمل وزن بدن است. با وجود این به دلایلی همچون فشار نسبتا زیاد و بافت عضلانی نا متعادل از آسیبپذیرترین مفاصل بدن بشمار می رود(14). ورزش تکواندو به دلیل طبیعت برخوردی، دارای 80 درصد تکنیکهای ضربه است(13). بدلیل اینکه در این ورزش حدود 90 درصد از ضربات از طریق خم و راست شدن زانو به بدن حریف وارد می شود دور از ذهن نخواهد بود که زانوها در معرض آسیب بیشتری قرار داشته باشند(3).
اولسن و همکاران(2006) به این مطلب اشاره کردند که بهترین راهبرد جلوگیری و پیشگیری از آسیب شناسایی فاکتورهایی است که موجب بروز آسیب میشوند(15). در سالهای گذشته تحقیقات چندی در جهت ارزیابی میزان آسیبهای رخ داده در ورزشهای رزمی بخصوص تکواندو صورت گرفته است ولی تحقیقاتی که بطور اختصاصی آسیبهای مفصل زانوی تکواندوکاران را ارزیابی کند یافت نشده است. لذا هدف از این تحقیق بررسی شیوع و مکانیسم آسیبهای مفصل زانو در تکواندوکاران حرفهای است.
1-3- اهمیت و ارزش تحقیق
تکواندو یکی از هنرهای رزمی است که میتوان آن را بعنوان اولین ورزش رزمی المپیکی مطرح کرد. هماکنون تکواندو را میتوان بعنوان پر طرفدارترین ورزش رزمی در جهان معرفی کرد. در ایران نیز این ورزش حدود 40 سال سابقه دارد و افراد زیادی به صورت آماتور و حرفهای به این ورزش مشغولند(2). به دلیل ماهیت مبارزهای و رقابتی این رشته ورزشی، احتمال بروز آسیب ورزشکاران این رشته در سطح بالایی است(4و11). یکی از شایعترین مفاصل آسیبپذیر در تکواندوکاران مفصل زانو می باشد.
هر ساله مبالغ هنگفتی صرف درمان آسیبهای ورزشی در ورزشکاران می شود که مفصل زانو از جمله این آسیبهاست که پس از آسیب، ورزشکاران را تا مدتی از صحنه ورزش دور می کند. و این از لحاظ اقتصادی مقرون به صرفه نمی باشد(16).
اولسن و همکاران (2006) به این مطلب اشاره کردند که بهترین راهبرد جلوگیری و پیشگیری از آسیب شناسایی فاکتورهایی است که چگونگی اتفاق افتادن آسیب را شرح میدهد(15). بنابراین بررسی آسیبهای مفصل زانو در ورزش تکواندو با توجه به سیل عظیم طرفداران و ورزشکارانی که در این رشته فعالیت دارند و همچنین شیوع زیاد آسیبهای زانو در این ورزش(2)، توجه ویژهای را میطلبد. در تحقیقات گذشته آسیبهای مفصل زانو در ورزش تکواندو کمتر مورد توجه و بررسی واقع شده است و تا کنون اطلاعات مفیدی در این زمینه ارائه نشده است، بنابراین ضرورت انجام یک بررسی و تحقیق علمی در این زمینه جهت بالا بردن میزان آگاهی افراد به منظور پیشگیری از وقوع آسیب کاملا احساس می شود، لذا هدف از این تحقیق بررسی شیوع علل و مکانیسم آسیبهای مفصل زانو در تکواندوکاران حرفهای است.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی
بررسی شیوع و مکانیزم آسیبهای زانو در تکواندوکاران حرفهای ایران.
1-4-2- اهداف فرعی تحقیق
1-5- فرضیه ها یا سوالهای ویژه تحقیق
1-6- محدودیتهای تحقیق
1-6-1- محدودیتهایی که کنترل آنهادر اختیار محقق نبوده است
چون تحقیق گذشته نگر بوده و از آزمودنیها در مورد گذشته سوال شده است امکان دارد اطلاعات راجع به آسیبهای جزیی و خفیف بطور کامل بیاد نیامده باشد. به هر حال برای کاستن از شدت این محدودیت، ابتدا پرسش نامه بطور دقیق و شفاف طراحی شده و سپس منظور و هدف از هر سوال بطور کامل برای فرد آسیبدیده شرح داده شد. و در آخر مدارک پزشکی بازیکنان آسیبدیده در باشگاهها مورد بررسی قرار گرفت.
1-6-2- محدودیت هایی که کنترل آنها در اختیار محقق بوده است
برای کنترل برخی عوامل، محدودیتهای زیر از طرف محقق اعمال شده است.
برای کنترل نوع رشته، جامعه آماری فقط به رشته ورزشی تکواندو محدود شده است.
برای کنترل جنس، جامعه آماری فقط به مردان اختصاص داده شد.
برای کنترل میزان تجربه و سطح مهارت، جامعه آماری فقط به تکواندوکارهای حاضر در لیگ برتر محدود شد.
1-7- تعریف واژه ها
1-7-1- تعاریف نظری
پیچ خوردگی (اسپرین)
اسپرین زمانی رخ میدهد که بر مفصل و لیگامنت آن نیرویی فراتر از دامنه طبیعی آن وارد شود و تارهای لیگامنت بصورت کامل یا تعدادی تارها، پاره می شود.که در هنگام اتفاق افتادن این آسیب ممکن است فرد آسیب دیده صدایی شبیه به پوپ بشنود(9).
استرین
استرین زمانی رخ میدهدکه یک تاندون بر اثر نیرو و فشار بیش از حدکشیده یا پاره (به صورت کامل یا ناقص) شود(9).
دررفتگی
جابهجا شدن استخوان در مفصل از جای اصلی خود که ممکن است همراه با پارگی و آسیب به لیگامنتها و کپسول مفصلی باشد، را دررفتگی گویند(9).
شکستگی
زمانی رخ میدهد که استخوان درز یا شکاف برداشته و یا شکسته شود. شکستگی بسته به نوع آن، همراه با آسیب به بافت نرم اطراف شکستگی و پوست آن ناحیه می باشد(9).
بیشتمرینی
زمانی ورزشکار دچار بیشتمرینی می شود که زمان کافی برای بهبودی و استراحت بعد از تمرین و فعالیت خود نداشته باشد. تکرار فشار بر لیگامنت، تاندون، مفصل و استخوان منجر به ایجاد این آسیب می شود(9).
1-7-2- تعارف عملیاتی
بازی خانگی (میزبان)
زمانی که بازی در شهر و یا استادیوم اختصاصی تیم مورد نظر انجام گیرد، بازی خانگی نامیده می شود.
بازی خارج از خانه(میهمان)
زمانی که بازی در شهر و یا استادیوم اختصاصی تیم مقابل انجام شود، بازی خارج از خانه نامیده می شود.
:
خواب رفتاری فیزیولوژیک است که قسمتی از زندگی روزانه هر فرد را تشکیل میدهد و به عنوان روند مناسبی جهت بازیافت، تجدید و احیای عملکرد سیستم عصبی و سیستمهای فیزیولوژیکی بدن مطرح میباشد و همین طور میتواند بر ساعت بیولوژیک بدن تأثیرگذار باشد. خواب مکانیسم فیزیولوژیک بدن در بازیافت توان از دست رفته و خستگی ناشی از فعالیتهای مغز و بدن در طول زندگی روزمره و یک معیار مهم در حفظ سلامت جسمی و روانی انسان میباشد (گایو و همکاران، 2007). بیخوابی ممکن است به دو صورت مستقیم و غیر مستقیم سبب تحمیل هزینه های اجتماعی گردد، که هزینه های مستقیم شامل هزینه اقدامات تشخیصی، درمان و ویزیت پزشکان و هزینه های غیر مستقیم شامل ناتوانی های مرتبط با وضعیتهای پزشکی متعاقب بیخوابی، کاهش تولید و تصادفات رانندگی ناشی از بیخوابی میباشد (لوایزا و همکاران، 2001). حدود یک سوم افراد بالغ در طول عمر خود نوعی اختلال خواب را تجربه می کنند که در این میان بیخوابی، شایعترین و شناخته شده ترین اختلال خواب است. بیخوابی احساس ناکافی بودن خواب از نظر مقدار یا کیفیت آن است و معمولا با خواب آلودگی در طی روز ارتباط ندارد (سادوک و همکاران، 2003). مطالعات، ریسک افسردگی را در افراد دچار کمخوابی تا چهار برابر ذکر کردهاند و در کل نتایج مطالعات آیندهنگر نشانگر این امر است که اشکالات خواب ممکن است اولین علامت اختلالات روانی از قبیل افسردگی، اضطراب، سوء مصرف الکل و بیش فعالی همراه با کاهش تمرکز باشد (لوایزا و همکاران، 2001، گایو و همکاران، 2007).
تعدادی از افرادی که دارای آمادگی جسمانی مطلوبی هستند مانند افراد نظامی، کارگرانی که شیفتهای چرخشی دارند و ورزشکارانی که به مناطق مختلف با ساعتهای زمانی متفاوت سفر می کنند، و علاوه بر این افرادی که به ارتفاع میروند خوابهایی بدون کیفیت و همراه با افزایش تعداد دفعات بیداری را گزارش کرده اند (ویلمور و کاستیل، 1380). مدارک موجود پیشنهاد می کنند که ورزشکاران از تأثیرات بیخوابی بر اجرا نگران هستند (لگر و همکاران، 2005).
امروزه پذیرفته شده است که محرومیت از خواب (SD) می تواند بر اجرای انسان تأثیر منفی داشته باشد. تحقیقات آزمایشگاهی نشان دادهاند که شماری از عملکردهای حسی، ادراکی و حرکتی می تواند توسط بیخوابی و یا خواب کافی تغییر یابند (اینویه و همکاران، 1989). بیخوابی کامل(TSD) بر توجه، اجرای روانی-حرکتی، عملکرد، زمان عکس العمل، حافظه کوتاه مدت، چابکی، عملکرد بصری، خستگی و …. تأثیر منفی میگذارد (هورن و استبرگ، 1976، هورن و پتیت، 1958). شماری از جمعیت های شاغل و یا ورزشکار ممکن است در معرض بیخوابی و یا کمخوابی قرار گیرند. این شمار میتواند شامل افراد نظامی، کارگران و یا ورزشکارانی که به مناطقی با محدوده زمانی متفاوت سفر میکنند، باشد. علاوه بر این، افرادی که به ارتفاعات بالا سفر میکنند و یا از تجهیزاتی مانند چادرهای فاقد اکسیژن کافی استفاده می کنند، خواب های بیکیفیت و همراه با افزایش تعداد دفعات بیداری را گزارش کرده اند (فیلیپس و همکاران، 1989).
نخوابیدن و یا کمخوابیدن به مدت یک یا دو روز منجر به پدیدهای به نام وام خواب می شود که از آن به عنوان اختلاف میزان ساعاتی که افراد نیاز به خواب دارند و ساعاتی که میخوابند، یاد می شود. این پدیده را شاید بتوان به افزایش میزان هورمون خواب در بدن نسبت داد، گرچه تحقیق روی خلبانان هواپیماهای مسافربری با پروازهای طولانی مدت آن نظریه را رد کرد، ولی تاکنون توجیه قابل قبولتری برای این پدیده ارائه نشده است (ماتئو، 1977). هرگاه هرگونه اختلالی در این فرایند در یک ورزشکار بوجود آید، موجبات نگرانی آن ورزشکار را به همراه خواهد آورد و نگرانی ناشی از این اختلال مشکل آفرینتر از کمبود خواب در اجرای بهینه مهارت های ورزشی است (آنگوس، 1985، هاتیوگلیو، 1997). اگرچه که به نظر میرسد محرومیت از خواب موجب ایجاد شرایط استرسزا میشود، اما نتایج واقعی از مطالعات بدست آمده مؤید چنین قضیهای نمی باشد (سیلی، 1955). به نظر میرسد که اثر محرومیت از خواب در مورد عملکرد ذهنی آزمودنیها مشهود باشد و پارامترهای فیزیولوژیکی نظیر ضربان قلب، حداکثر اکسیژن مصرفی، فشار سیستولیک و دیاستولیک در طول محرومیت از خواب تغییر معناداری نداشته باشند و عدم توانایی در حفظ و پایداری عملکرد ذهنی در طول این دوره، به خستگی روانی مرتبط باشد. بنابراین در صورتی که ورزشکاران به لحاظ ذهنی و روانی آماده باشند و از انگیزه کافی برخوردار باشند، نباید در مورد عملکردشان پس از یک یا دو شب بیخوابی نگران باشند (ونهلدر، 1999). اما از طرفی کمبود اطلاعات و از طرفی دیگر عدم تشابه نتایج مطالعات، لزوم انجام پژوهشهای بیشتر را در این زمینه آشکارتر مینماید.
2.1 بیان مسئله و فرضیات تحقیق:
بیشتر ورزشکاران، متخصصان و مربیان ورزشی بر این باورند که استراحت فیزیکی و خواب به مدت زمان کافی برای تمام اجراهای ورزشی و فعالیت های بدنی حیاتی است. اما متاسفانه، شواهد و مدارک کافی برای اثبات این ادعا وجود ندارد. از طرفی، برخی از مدارک موجود پیشنهاد می کنند که ورزشکاران از تأثیرات بیخوابی بر اجرا نگران هستند (لگر و همکاران، 2005). با این وجود، در حال حاضر اطلاعات علمی کافی در زمینه تاثیرات فیزیولوژیکی و روانشناختی بیخوابی وجود ندارد. به طور کلی میتوان گفت که تأثیر بیخوابی بر عواملی چون قدرت عضلانی، توان هوازی و بیهوازی و بعضی از متغییرهای فیزیولوژیکی مانند ضربان قلب، تهویه و مصرف اکسیژن) به طور کافی مشخص نشده است (دواسمس و همکاران، 1995). در مورد روابط جنبه های متعدد خواب و عملکرد ورزشی مطالعات تقریبا اندکی انجام گرفته است. یکی از دلایل اندک بودن مطالعات و شواهد مربوط به این زمینه می تواند این باشد که اعمال بیخوابی به آزمودنیها میتواند از لحاظ اخلاقی با مشکل مواجه است.
مطالعاتی که برتأثیر بیخوابی انجام شده است نشان دادهاند که بیخوابی 72-30 ساعته واکنشهای قلبی-تنفسی به ورزش و اجرای هوازی و غیرهوازی را تغییر نمی دهند (کوپس و همکاران، 1993؛ دواسمس و همکاران، 1995). به هر حال مشاهده شده است که 30 ساعت بیخوابی متغیرهای قلبی-تنفسی در ورزش را کاهش میدهد (آزبوی و همکاران، 2009). گزارش شده است که اجرای ورزشی در بعضی از افراد میتواند نسبت به بیخوابی حساس باشد و در برخی دیگر چنین نباشد (آزبوی و همکاران، 2009). مطالعات تجربی بسیار کمی بر روی تأثیر بیخوابی در اجرای ورزشی اجرا شده است (آزبوی و همکاران، 2009). در واقع چند مورد از تحقیقاتی که بر روی تأثیر بیخوابی بر اجرای ورزش انجام شده است یافته های متناقضی را گزارش کرده اند و هیچ تحقیقی نیز به مطالعه تاثیر بی خوابی بر بازیکنان آماتور فوتبال
نپرداخته است.
پیشرفت روزافزون علوم ورزشی و یافته های جدید در قلمرو ورزش و کاربرد آنها در توسعه و بهبود وضعیت جسمانی، روحی و روانی، اجتماعی، فیزیولوژیکی، تکنیکی و تاکتیکی ورزشکاران،موجب جهش حیرت انگیز رکوردها و نتایج حاصل از اجرای حرکات ورزشی شده است. این پیشرفت و ترقی مدیون گزارش های تحقیقی بیشماری است که در زمینه کاربرد علوم ورزشی از قبیل علم تمرین، فیزیولوژی ورزش، روانشناسی ورزش، تغذیه ورزش و غیره صورت گرفته است. فوتبال یکی از رایج ترین و محبوب ترین ورزش ها در جهان محسوب می شود (اکبلوم، 1986؛ تامیلتی، 1993؛ اینکلار، 1994؛ جوردن و همکاران، 1996). در سال های اخیر، مدارس فوتبال حرفه ای متعددی برای تربیت بازیکنان جوان و مستعد در سراسر جهان دایر شده است (استرویر و همکاران، 2004)که نشان از رشد روزافزون آن در بین نوجوانان و جوانان کشورهای جهان دارد. در طی سال های گذشته، اطلاعات علمی قابل توجهی در مورد فیزیولوژی و پزشکی فوتبال جمع آوری شده است. این تحقیقات عمدتا نیمرخ آنتروپومتریک و فیزیولوژیک ایده آل بازیکنان نخبه و آماتور فوتبال در آمریکا و غرب اروپا را ارزیابی کرده اند، در حالی که اطلاعات توصیفی در مورد ویژگی های بازیکنان نخبه و آماتور فوتبال در سایر نقاط جهان بسیار کم و محدود است (استوجیک، 2003). در کشور ما نیز با توجه به رشد روزافزون فوتبال در بین نوجوانان و جوانان کشور، بجاست که با تعمق بیشتر به این رشته نگریسته شده و با بهره گرفتن از روش های علمی، موانع موجود تا حد امکان شناسایی و از سر راه برداشته شوند. فوتبال ورزشی دشوار است که در آن فعالیت های متعددی به صورت هوازی و بی هوازی از قبیل دوهای با شتاب تند شونده یا کند شونده سریع، تغییر جهت های سریع، شوت زدن، تکل زدن و … وجود دارد (بنگسو و لیندکوسیت، 1992؛ ویسلوف، 1998). بر اساس نتایج تحقیقات، بازیکنان فوتبال برای موفقیت در آن نیاز به ویژگی های فیزیکی و فیزیولوژیکی سطح بالایی از قبیل توان هوازی، توان بی هوازی، قدرت عضلانی، سرعت، چابکی و انعطاف پذیزی دارند (میناسیان، 1376؛ بنگبو و همکاران، 1991؛ آرناسون، 2004) که بی خوابی می تواند تاثیری بر این فعالیت ها داشته باشد. با این همه، گزارش تحقیقات مختلفی (بنگبو همکاران، 1991؛ ریلی، 1994؛ استرویر و همکاران، 2004) نشان داده اند که الگوی فعالیت های بازیکنان فوتبال در پست های مختلف بازی متفاوت است. با توجه به اینکه نیازهای فیزیولوژیکی بازیکنان در پست های مختلف بازی متفاوت است، انتظار می رود که این ویژگی ها در پست های مختلف بازی نیز متفاوت و تاثیر بی خواب نیز بر آنها متفاوت باشد (دیسالو و پیگوزی، 1998). بیشتر تحقیقات انجام شده در این زمینه نیز موید این مطلب است که نیمرخ فیزیولوژیک بازیکنان فوتبال در پست های مختلف بازی متفاوت است (پوگا و همکاران، 1991؛ دیویس و همکاران، 1992؛ ورما و همکاران، 1997؛ ویسلوف، 1998؛ بنگسبو، 2002).
مکانیزمی که توسط آن بیخوابی کوتاه مدت (کمتر از 36 ساعت) می تواند بر اجرای جسمانی تاثیر بگذارد، همچنان که بسیاری از تحقیقات پیشین اشاره کرده اند، واضح نیست. این امر میتواند به دلیل تغییرات ایجاد شده در عوامل قلبی-عروقی مانند اکسیژن مصرفی، نسبت تبادل تنفسی، ضربان قلب و یا سایر فاکتورهای عصبی از قبیل زمان عکس العمل ارادی و غیر ارادی باشد (فیلیپ و همکاران، 2005؛ تومپوروسکی و همکاران، 1986). در برخی تحقیقات نشان داده شده است که دوره های محرومیت طولانی از خواب (تا 65 ساعت) اختلالاتی را در خلق و خوی بوجود آورده و باعث می شود که عملکرد شناختی فرد کاهش یابد. این موارد با طولانی شدن دوره بیخوابی افزایش مییابد (نایتون 1970؛ مورگان، 1982؛ ویلکینسون، 1985).
متأسفانه، مطالعه مشابهی در مورد تاثیرات بیخوابی بر زمان عکس العمل انجام نگرفته است. اما تعداد اندکی از تحقیقات آزمایشگاهی نشان دادهاند شماری از عملکردهای حسی، ادراکی و حرکتی می تواند توسط بیخوابی و یا نداشتن خواب کافی تغییر یابند (لاموند و همکاران، 2006). بیخوابی کامل ممکن است بر توجه، اجرای روانی- حرکتی، عملکرد، زمان عکسالعمل، حافظه کوتاه مدت، چابکی، عملکرد بصری، خستگی و …. تأثیر منفی بگذارد (هاکی و همکاران، 1997، هورن و استبرگ، 1976). صرف نظر از گزارشات مربوط به تأثیر منفی بیخوابی بر اجرای بهینه در عملکردهای اجرایی ساده (دپینیو و همکاران، 2006)، ثابت شده است که عملکردهای پیچیده نیز می تواند توسط بیخوابی تحت تأثیر قرار گیرد (هاریسون و همکاران، 2000). عوامل ویژهای از قبیل انگیزش، تمرکز، زمان واکنش، بازخوردهای اجرایی و وظایف چندگانه حرکتی می تواند تحت تأثیر بیخوابی و یا کمخوابی قرار گیرند (لنگفریسیر و همکاران، 1994).
در واقع، شمار زیادی از انسانها اعتقاد دارند که میزان 5 ساعت خواب در طول شبانه روز برای عملکرد مطلوب آنها کافی میباشد، اما واقعیت این است که این میزان خواب تنها برای برآورده ساختن نیازهای اولیه بدن آنها کافی میباشد و با از دست دادن یک یا دو ساعت خواب به طور منظم موجب پدید آمدن وام خواب میشود (بویانت، 1992). اما متأسفانه، مطالعاتی که بتواند تأیید کننده این ادعا باشند بسیار اندک هستند و نمیتوان به طور قطع آن را رد یا تایید کرد.
لذا، با توجه به اندک بودن شواهد و مطالعات مربوط در این زمینه و نیز تناقض موجود در میان این مطالعات، در این تحقیق قصد داریم اثر یک دوره 24 ساعتی محرومیت از خواب بر روی برخی از فاکتورهای آمادگی جسمانی بررسی نماییم که: آیا توان هوازی بیشینه، توان بی هوازی بیشینه، سرعت، چابکی و زمان عکس العمل در پست های مختلف بازی بازیکنان آماتور فوتبال تاثیر دارد یا نه؟
3.1 فرضیات تحقیق:
4.1 هدف و ضرورت تحقیق
هدف عمده هر شاخهای از علوم مختلف، گسترش اطلاعات مربوط در آن زمینه و در نتیجه بهبود و افزایش کارآیی آن است که در این راستا علوم ورزشی نیز مستثنی نمی باشد. یکی از نیازهای اساسی انسان خواب است و در اغلب موارد اختلال خواب یک نشانه زودرس در بیماریهای روانپزشکی است (کاپلان و همکاران، 2002). چرخه خواب و بیداری یکی از چرخههای بیولوژیک است که توسط عملکرد فیزیولوژیک، در روشنایی و تاریکی، برنامه های کاری، مراقبت و سایر فعالیتها تحت تأثیر قرار میگیرد و ساعت بیولوژیک انسان نقش مهمی را در این چرخه بازی می کند (لیما و همکاران، 2002). در بین اختلالات خواب، بیخوابی و احساس خواب آلودگی طی روز از شایعترین مشکلات پیش روی افراد است. شماری از جمعیتهای شاغل و ورزشکار ممکن است در معرض بیخوابی و یا کمخوابی قرار گیرند. شیوع اختلالات خواب در جوامع انسانی بین 15 تا 42 درصد است (تروپی و همکاران، 1990).
عملکرد ورزشکاران در طول روزها، در مناطق مختلف جهان که هر کدام شامل مناطق زمانی خاصی هستند و مرتبا برای مسابقات به جاهای مختلف سفر میکنند هنوز به طور کلی مطالعه نشده است (بینک و همکاران، 1986). شواهدی وجود دارد که نه تنها اجرای ورزشی این ورزشکاران در این مناطق خاص ضعیفتر میشود، بلکه همچنین تعیین برنامه های ورزشی و به دنبال آن برنامه تمرینات جدی این ورزشکاران را کاهش میداد (ویلمور و کاستیل، 1380). چندین عامل ممکن است در این عوامل منفی دخیل باشند که شامل بی نظمی ساعت بدن در هماهنگی فوری به این مناطق جدید زمین است (انجمن پزشکی آمریکا، 1994) که ورزشکاران را ملزم میکند با این شرایط غیرطبیعی بدنی و کمبود و کاهش خواب به تمرین و مسابقه بپردازد که در نهایت منجر به کاهش کلی در اجرا و خلق و خوی می شود (آزبوی و همکاران، 2006، فیلیپ و همکاران، 1989). هماهنگی ضعیف ساعت بدن و کمبود خواب همچنین در افراد شب کار هم دیده شده است (بینک و همکاران، 1986). که همچنین برای آنها باعث اجرای ضعیفتر با افزایش اشتباه در تصمیم گیری و بروز حوادث ناگوار شده است (فیلیپ و همکاران، 1989،بویانت و همکاران، 1992، چن و همکاران، 1991، هیوم و همکاران، 1993).
مخصوصا این مسئله برای مربیهای تیمها خیلی مهم است چون مسئول برنامه های تمرینی و هماهنگی در مسابقات ورزشکاران هستند و بعید است برای مربیان که فعالیت بازیکنان را بیشتر از حد معمول ادامه بدهد که در نهایت منجر به تخمین اشتباه بازیکنان از سرعت سازگاریشان با منطقه جدید زمانی بشود.
مطالعات مربوط به تأثیر بیخوابی بر پاسخهای قلبی-عروقی به ورزش نشان داده است که کمبود خواب از 30 تا 72 ساعت تغییری را در پاسخهای قلبی-عروقی به ورزش نشان نداده است (گریفیت و همکاران، 2006، رایک و همکاران، 1972)، همچنین در اجراهای هوازی و بیهوازی (هیل و همکاران، 1994). این عقیده وجود دارد که خواب کافی برای حداکثر اجرای ورزشی ضروری است (سوئیسی و همکاران، 2003).
نمو یک فعالیت زیستی است که در خلال دو دهه نخستین زندگی انسان (و9 ماه زندگی قبل ا زتولد) رخ میدهد. در هنگام نمو، فرد بالیده نیز میشود. واژههای نمو و بالیدگی، اغلب با هم به کار میروند و زمانی نیز به صورت مترادف. اما هریک به فعالیتهای زیست شناختی ویژهای اطلاق میشود. ماهیت یکپارچه نمو وبالیدگی، با تعامل ژنها، هورمونها، مواد مغذی و محیطی ایجاد میشود که فرد در آن زندگی میکند(1). بدن طبق الگوی مشخصی که به الگوی نمو حلقوی معروف است، رشد میکند. هر یک از دستگاهها و بافتهای متعدد بدن الگوهای نمو خاص خود را دارند. درک الگوها و تغییرات نمو و فرایند افزایش سن برای کمک به رشد مهارتهای حرکتی افراد ضروری است. همچنین، آگاهی از این الگوها مهم است زیرا نمو درخلال دورههای جهشی از عوامل بیرونی تأثیرپذیری بیشتری دارد. بعضی از عوامل تأثیرگذار محیطی مثبت هستند و در شکوفایی استعداد به افراد کمک میکنند، در حالیکه عوامل دیگر ممکن است در نمو و بالیدگی اندام جهش ایجاد کنند (1). مشخص کردن تأثیرات محیطی بر نمو مشکل است. به عنوان مثال، اغلب به فعالیت جسمانی منظم به عنوان امری ضروری برای نمو بهینه نگریسته میشود، اما مشخص کردن آثار آن بسیار مشکل است. برای ارزیابی نقش فعالیت بدنی منظم و ورزش در نمو وبالیدگی، باید به روند وابسته به سن وجنس در فعالیت بدنی در طول مراحل کودکی و نوجوانی توجه داشته باشیم (2). نیز از زمانیکه کودکان در موقعیت ورزشی قرار میگیرند، به وضعیت بدنی و میزان تغییرپذیری بدنی آن ها باید توجه شود (1). گرچه فعالیت متوسط با فواید قلبی-عروقی و تغییرات مثبت در ترکیب بدن مرتبط میشود، فعالیت بدنی شدید در طول کودکی و نوجوانی ممکن است به طور منفی روی نمو و رشد نوجوانی اثر بگذارد. بنا به یافتهها ژیمناستها کوتاهتر و سبکترند و به طور معنیداری درصد چربی بدنی کمتری از دختران همسال گروه کنترل یا دیگر ورزشکاران شرکتکننده در رشتههای دیگر مانند شنا دارند (3). تأخیر در نمو و بالیدگی جنسی به خوبی در گروههای ورزشکار دختر زبده به ویژه ژیمناستها، دوندگان مسافتهای طولانی گزارش شدهاست (2). وارن (1980) تأکید کرد تمرین بدنی توانفرسا قبل از بلوغ ممکن است باعث نمو و رشد نوجوانی نابهسامان شود. سن قاعدگی(شاخص بالیدگی جنسی) در ژیمناستها از شناگران که تمرین را در سن قابل قیاس شروع میکنند، دیرتراست (4). ترکیب بدنی، برای تبیین تأخیر قاعدگی در میان ورزشکاران زبده به کار میرود. طبق نظریه فریسون بین تنظیم چرخه قاعدگی و سطح چربی بدن ارتباط وجود دارد و وی پیشنهاد کرده که حداقل سطح 17% چربی بدن برای شروع قاعدگی بحرانی است. البته این نظریه حمایت نشده است . همچنین بنا به مطالعات قبل تمرین شدید قبل از بلوغ ممکن است عملکرد هیپوفیز-هیپوتالاموس را تغییر دهد و باعث تأخیر در قاعدگی شود (5).
1- 2: بیان مسئله
امروزه، ژیمناستهای جوان برنامه تمرینی با میزان و شدت پیشرونده ازسنین پایین انجام میدهند. برای مثال، اغلب ژیمناستهای دختر زبده به سن 5 یا6 سالگی، بیش از20 تا 30 ساعت در طول هفته، سراسر کودکی و نوجوانی تمرین میکنند. شرکت طولانی در ژیمناستیک سطح بالا ممکن است ورزشکاران جوان را در معرض عقب ماندگی نموی یا بلوغ دیررس قرار دهد (6). با توجه به افزایش تعداد شرکتکنندگان دختر نوجوان در تمرین ورزشی شدید، مسائل تندرستی مربوط به سهگانه زنان قهرمان مسئلۀ نگرانکنندهای شدهاست. در برخی فعالیتها مانند ورزشهای هنری/نمایشی و ورزشهای نیازمند قدرت بدنی بالا، افزایش وزن میتواند به طور منفی، عملکرد را تحت تأثیر قراردهد (7). در نتیجه، زندگی یک ورزشکار نوجوان شرکتکننده در این فعالیتها اغلب شامل ترکیبی از تمرین بدنی شدید به همراه استرس برای رسیدن به اهداف وزنی نامعقول، جهت بهبود عملکرد ویا جذابیت بصری میشود . در نتیجه تلاش برای کنترل وزن یا رسیدن به اندام مطلوب، منجر به الگوهای ناهنجار غذاخوردن میشود که با تأخیر در نمو و بالیدگی جنسی ورزشکاران نوجوان مرتبط شده است (8).به طور میانگین، ورزشکاران دختر بیشتر رشتهها، قامتی برابر یا بالاتر از میانگین جمعیت مرجع دارند. در بازیکنان بسکتبال، والیبال، تنیس و شنا نشاندادهشده که از ده سالگی به بعد میانگین قامتها بالای صدک پنجاهم جمعیت مرجع است (9). گرچه ژیمناستها، پیوسته مقادیر میانگین پایینتر از صدک پنجاهم را نشان میدهند (10). با وجود قامت کوتاه طبیعی ژیمناستهای سطح بالا و فواید تندرستی آشکار فعالیت بدنی در طول نمو، این نگرانی وجود دارد که شرکت ژیمناستها در رژیمهای تمرینی سنگین ممکن است آن ها را در معرض اثرات معکوس نمو و بالیدگی قرار دهد. این نگرانی، منبع بحثهای بسیار در متون پژوهشی شده است و با دشواری در تشخیص بین زمینه ژنتیکی در قامت کوتاه و بالیدگی تأخیری و اثرعوامل محیطی مانند تغذیه و ورزش که ممکن است روی نمو وبالیدگی اثر گذار باشند، ترکیب شده است (6).
سن قاعدگی در ژیمناستها از شناگران و بازیکنان تنیس که تمرین را در سن یکسانی شروع میکنند دیرتر است (11). بریسون و همکاران (1982) بر اساس نظریه فریسون متذکر شدند که قاعدگی یک رویداد پایانی در بلوغ است واگر آن تحت تأثیر تمرین ورزشی قرار گیرد پس مراحل قبلی رشد جنسی نیز باید تحت تأثیر قرار بگیرند (12). برنینک وهمکاران (1982) دریافتند این موضوع در مورد رشد سینه و رشد موهای زهار برای ژیمناستها و نه شناگران، زمانیکه با یکدیگر و با غیر ورزشکاران به سن 13-9 سال مقایسه شدند صحت دارد (13). البته برقراری رابطه علی بین تمرین ژیمناستیک و عقب ماندگی نموی یا بلوغ دیررس، به خاطر تعامل پیچیده بین عوامل محیطی و ژنتیکی بسیار مشکل است (6).
به نقل از مالینا و همکاران (2013) این مسئله مورد توجه دهه های 1970 و 1980 بوده است. زمانیکه اندام نادیا کمانچی و الگا کربوت در بازیهای المپیک و قهرمانی جهان بهعنوان جثههای دختران قبل از بلوغ با اندام دختران قبل از بلوغ المپیادهای 1950ام (لاریسا لاتینیا) مقایسه شد، محققان دریافتند میانگین سن ژیمناستهای هنری/نمایشی دختر از اواسط 1960 تا 1980 افزایش یافته است اما میانگین قد و وزن آن ها تغییر اندکی داشته است (14-16). حداقل سن برای شرکتکنندگان در مسابقات جهانی در سال 1987، 13 سال بود و در مسابقات جهانی در سال 1997 به 16 سال افزایش یافت. میانگین سن از زمانیکه افزایش یافته است به این شرح است: 16.5 سال (مسابقات جهانی 1987)، 17.4سال (مسابقات جهانی 1997)، 18سال (بازیهای المپیک 2000)، 18.8سال (بازیهای المپیک 2008).
ولی برخلاف افزایش سن، میانگین قد و وزن شرکتکنندگان از سال 1987(kg45،cm154) تا سال 2000 (kg43،cm152) و تا بازی های المپیک 2008 (kg45،cm153) ،کمی تغییر یافته است (17, 18).
نگرانیها راجع به نمو خطی و رشد بلوغ در کودکان شرکتکننده در ژیمناستیک افزایش یافته است (19, 20). اغلب قامت کوتاه و بلوغ تأخیری مشاهده شده در ژیمناستهای هنری/نمایشی دختر به اثر تمرین شدید ژیمناستیک نسبت داده شده است (21).شاید این، اکتساب زودتر سطوح پیشرفته تمرین و رقابت در میان دختران، بهویژه در طول فاصله جهش نمو نوجوانی را منعکس میسازد. از طرفی، بنا به نتایج اکثر تحقیقات، تمرین اثری روی نمو و بالیدگی ندارد. طرفداران این عقیده که تمرین ژیمناستیک تأثیر آشکاری روی نمو و بالیدگی ورزشکاران جوان ندارد طبق معمول به این شواهد میپردازند که ادعا میکند ژیمناستهای سطح بالا قبل از شرکت در ورزش ژیمناستیک به نسبت کوتاه بودند (6). با مرور ادبیات دریافتیم تا کنون روشن نشده که این اثر طبیعت یا تربیت / تمرین است . برای پاسخ به این سؤال که آیا مشخصات نمو و بالیدگی مشاهده شده در ژیمناستها پیامد تمرین، رشدجسمانی طبیعی یا تعامل بین این دو است، باید مطالعات بیشتری انجام شود (10). همچنین بیشتر مطالعات از تأثیر بالقوه تمرین روی بالیدگی جنسی بر میانگین سن شروع قاعدگی دیرتر که در ورزشکاران دختر مشاهده شده، متمرکز شدهاند (22). نیز اغلب مطالعات انجام شده روی ورزشکاران، عوامل تأثیرگذار مانند وضعیت اجتماعی- اقتصادی و … بر سن قاعدگی را در نظر نگرفتهاند (23). همچنین مطالعات کمی تأثیر تمرین ورزشی بر رشد سینه و موهای زهار را در نوجوانان بررسی کردهاند (24). پلومن (1989) با مطالعه تحقیقات قبلی دریافت سن قاعدگی در ورزشکاران در مقایسه با جمعیت مرجع ، دیرتر رخ میدهد و اندازه تأخیرها تا حدودی به رشته ورزشی وابسته است. یک مسئله در این مطالعات وجود دارد و آن این است که بار تمرینی یا دیگر عوامل محیطی یا ژنتیکی تأثیرگذار بر قاعدگی احتمالا اندازگیری نشده است (24, 25). با وجود این مشکلات، ارتباط قوی بین ورزش و تأخیردر قاعدگی وجود دارد و نشان دادن اینکه آیا رابطه علت و معلولی بین ورزش و تأخیر در سن قاعدگی وجود دارد با اهمیت است (24). به نقل ازمالینا اطلاعات کافی درباره تأثیر تمرین شدید در ورزشهایی مانند وزنهبرداری، غواصی، ژیمناستیک، اسکیت که به کوتاهی قد و تغییرات تناسب بدن منجر میشود وجود ندارد (26). آکادمی طب اطفال امریکا، خطرات
تمرین شدید و ورزش حرفهای در ورزشکاران جوان را مشخص کرد و عنوان کرد :” اگر چه نگرانی های زیادی درباره ورزش های رقابتی و شدید در کودکان وجود دارد، اما اطلاعات کافی درباره پذیرش یا رد این خطرات وجود ندارد (27). همچنین تحقیقات قبلی اثر عوامل موثر بر نمو و بالیدگی جنسی را علاوه بر تمرین، کنترل ننموده و نیز بنا به پیشنهاد مطالعات قبلی، بار، شدت و سطح تمرین در پژوهش های قبلی مشخص نشده است.از طرفی با مطالعۀ پژوهشهای قبلی دریافتیم تأثیر تمرین ورزشی بر نمو و بالیدگی جنسی در رشتههای والیبال و تنیس روی میز که شدت آن ها کمتر از ژیمناستیک است و معمولا ورزشکاران از سن 5 یا 6 سالگی وارد این رشته نمیشوند، کمتربررسی شده است. لذا با توجه به نتایج مطالعات قبلی و چالشهای موجود هدف از تحقیق حاضر پاسخ علمی به پرسشهای زیر است :
بین ورزشکاران رشتههای مختلف ورزشی در نمو و بالیدگی جنسی چه تفاوتی وجود دارد؟ بین ورزشکاران با وضعیت مختلف بلوغ در نمو و بالیدگی جنسی چه تفاوتی وجود دارد؟ بین ورزشکاران با سطوح مختلف تمرین در نمو و بالیدگی جنسی چه تفاوتی وجود دارد؟
1-3:ضر ورت تحقیق
نمو بهینه به هر دو عوامل محیطی و ژنتیکی بستگی دارد. عمدتا قد بزرگسالی یک کودک در حال رشد تحت شرایط مطلوب به زمینه ژنتیکی وابسته است (28). در میان عوامل محیطی که می توانند الگوی بهینه نمو را تغییر دهند استرس و تمرین بدنی شدید است (29). ارلاندسون و همکاران (2008) در مطالعۀ طولی خود روی ژیمناستها، شناگران و تنیسبازان 18-9 ساله به این نتیجه رسیدند که ژیمناستها به طور معنیداری کوتاهتر از تنیسبازان و شناگران در همه سنین تقویمی در طول نوجوانی بودند (30). به نقل ازکلینترو و پلیلی (2003) میانگین درصد چربی ژیمناستها به طور معنیداری کمتر از گروه کنترل بود (31). گرچه این یافتهها به ارتباط بین تمرین ورزشی شدید و نمو در دختران ژیمناست اشاره دارند، ولی آن ها قطعی نیستند . در تفسیر اطلاعات نمو و رشد ورزشکاران، بسیاری متغیرهای دیگر از قبیل شدت و شطح تمرین نیز باید مورد توجه قرارگیرند (11). همچنین فعالیتهای ورزشی ممکن است رشد بلوغ، بالیدگی جنسی و رویداد اصلیاش قاعدگی را تحت تأثیر قرار دهد (4, 32, 33). تأثیر این عوامل در ورزشهای مختلف از قبیل شنا و ژیمناستیک ثبت شده است (34). کلیسنسو همکاران (1992) دریافتند سن شروع قاعدگی در ژیمناستها 2.1±15.6سال ودر جمعیت کنترل 1.2±13.2 سال میباشد (35).
گرچه فعالیت بدنی و ورزش عموما تأثیرات مثبت روی نمو کودکان دارد اما ممکن است در صورت انجام آن به طور افراطی و بسیار شدید، تأثیرات منفی بر جای بگذارد. نیاز به بررسی کمی و کیفی برنامههای تمرین کودکان احساس میشود تا حدود فعالیت بدنی شدید در طول دورۀ کودکی و نوجوانی را مشخص نمایند (2).
1-4:اهداف تحقیق
1-4-1-: هدف کلی تحقیق
تأثیر سطح تمرین بر نمو وبالیدگی جنسی دختران ورزشکار نوجوان
1-4-2: اهداف ویژه
1-5: فرضیههای تحقیق
1-6: قلمرو تحقیق
1-7: محدودیتهای تحقیق
1-9: تعاریف نظری و عملیاتی واژه ها و اصطلاحات
عملکرد ورزشی ورزشکار به ظرفیت و عملکرد دستگاههای بدن ورزشکار بستگی دارد. دستگاههای عصبی و عضلانی دو دستگاه اصلی درگیر در حرکت و فعالیت بدنی میباشند که دستگاههای دیگر نظیر دستگاههای قلبی، عروقی، تنفسی، غدد درونریز، گوارشی و ایمنی نقش کمکی داشته که احتیاجات بیولوژیک دو دستگاه اصلی درگیر را برآورده میسازند. بیشتر محققین بر این عقیدهاند که گرچه کاهش ظرفیت فیزیولوژیکی دستگاه عصبی و افزایش فشارهای روانشناختی موجب بروز زودرس خستگی دستگاه عصبی مرکزی میشوند، لیکن مستقیماً عضلات را تحت تأثیر قرار نمیدهد بلکه کاهش فعالسازی مرکزی یا عصبی عضلات اسکلتی، نقش کلیدی در بروز زودرس خستگی کلی بدن یا افت عملکرد مطلوب دستگاه عضلانی دارد (11). دستگاه عصبی مرکزی با عملکرد مطلوب خود می تواند فرکانس و دامنه ایمپالسهای عصبی که به عضلات اسکلتی میفرستد را افزایش داده و شدت و دوام انقباض عضلات در حال کار را افزایش دهد و به ظرفیت اجرایی ورزشکار کمک کند. این موضوع در رابطه با تسریع در ریکاوری نیز صادق است زیرا رابطه تنگاتنگی بین دستگاه عصبی و دستگاه عضلانی و دیگر دستگاههای حمایتی که نیازهای عضلانی را برطرف می کنند وجود دارد و درصورتی که دستگاه عصبی سریعتر به حالت اولیه بازگردد، به طبع آن ریکاوری در دیگر دستگاهها نیز تسریع خواهد شد (23). کمکهای ارگوژنیک[1] روشهای مختلفی هستند که توسط آنها میتوان به طور مستقیم موجب بهبود عملکرد دستگاه عصبی مرکزی و تأخیر در بروز خستگی طی اجرای ورزشی و تسریع در ریکاوری شد. موسیقی اغلب به عنوان کمک ارگوجنیک برای برانگیختگی در ورزش و تمرینات ورزشکاران بکار گرفته میشود (37). عوامل مهم و تأثیرگذاری در ویژگیهای برانگیزاننده موسیقی وجود دارد که عبارتند از اینکه اولاً افراد به عکسالعمل نشان دادن نسبت به محرکهای ریتمیک، تمایل نهفتهای دارند یا در حقیقت پاسخ ریتمیک به موسیقی، نهفتهترین عامل در فرد است (26) و ثانیاً جنبهه ای هارمونیک و ملودیک موسیقی به خصوص ریتم و سرعت آن می تواند اجرای شنونده را تغییر دهد و بر حالات روحی وی تأثیر بگذارد به این معنی که صدا میتواند باعث ایجاد تغییر در امواج مغزی شود که فعالیتهای فیزیکی را خلق میکنند (37). فعالیت الکتریکی یا امواج کرتکس مغزی آلفا، بتا، دلتا و تتا از لایه های فوقانی کرتکس بخصوص شاخههای دندریتی سلولهای هرمی و احتمالاً نرونهای ارتباطی موجود در این ناحیه سرچشمه میگیرند و هر کدام فرکانس خاصی دارند که تحت شرایط فیزیکی، فیزیولوژیکی و سایکولوژیکی معینی نظیر خواب عمیق، بیداری، هوشیاری و فعالیت موج غالب زمینه را در مورد فعالیت الکتریکی مغز تشکیل میدهند. به راحتی می توان امواج مختلف مغزی یا فعالیت الکتریکی کرتکس را به وسیله صوتهایی با فرکانسهای مختلف از جمله فرکانسهای آلفا، بتا، دلتا و تتا تحریک کرد و حالاتی مانند خواب عمیق، هیپنوتیزم، آرامش، ریلکس عالی، رفع استرس و دلواپسی، کاهش درک زمان و فشار کار، بازدهی بالا، مدیتیشن، افزایش حافظه، بهبود و افزایش توجه و تمرکز، خلاقیت، افزایش تواناییهای ذهنی و جسمی، هوشیاری، آموزش عالی، تفکر مثبت و پردازش اطلاعات در سطح عالی را با توجه به هر هدفی که میخواهید، از طریق انتخاب پخش موج مربوطه و گوشدادن به مدت دلخواه به آن ایجاد نمود (7). به نظر میرسد اگر خصوصیات ریتمی موسیقی به جای پیروی از الگوی مهارت های فیزیکی از الگوی فعالیت الکتریکی مغز یا همان امواج مغزی پیروی کنند باعث ایجاد تغییرات بارزتری در امواج مغزی میشوند که فعالیتهای فیزیکی را خلق میکنند.
1-2- بیان مسئله
اجرا یا عملکرد ورزشی ورزشکار امری بسیار پیچیده است که عوامل فیزیولوژیک و روانشناختی (جسمانی و روانی) چندی از جمله وضعیت تغذیه، عملکرد دستگاه عصبی مرکزی، قدرت و مهارت، شرایط محیطی و تولید انرژی آن را تحت تأثیر قرار می دهند (54). عوامل فیزیولوژیک به تنظیم انرژی در گروههای عضلانی خاص و عوامل روانشناختی به خوشایندبودن فعالیتبدنی، تمایل و انگیزه انجام آن مربوط میباشند. بنابراین عوامل فیزیولوژیک تا حد زیادی بر اجرای جسمانی و مغزی، ظرفیت متابولیک تولید انرژی از مواد غذایی، قدرت و استقامت عضلانی مؤثرند (26). از طرف دیگر چگونگی پردازش اطلاعات در مغز و ارسال سیگنالهای عصبی از دستگاه عصبی مرکزی به عضلات که خوشایندبودن، تمایل و انگیزه اجرای جسمانی، زمان عکسالعمل، هماهنگی حرکتی و ثبات آن را تحت تأثیر قرار میدهد، کنترل عصبی اجرای جسمانی را تحت تأثیر قرار میدهد. لذا استرس یا فشار ناشی از فعالیتبدنی و ورزش، ممکن است اجرای مغزی و جسمانی را تضعیف کند و در نتیجه قدرت و استقامت عضلانی، تمرکز حواس یا قدرت مغزی، درک، توجه، هوشیاری، حالات خلقی و غیره را تحت تأثیر قرار داده موجب کاهش اجرای ورزشی شود (11). بطور کلی چنین میتوان اظهار کرد که پاسخ فرد نسبت به استرس یا فشار ناشی از فعالیتبدنی یا ورزشی به درک شرایط موجود نظیر میزان احساس فشارکار یا شدت فعالیتبدنی و خستگی و میزان آمادگی جسمانی ورزشکار بستگی دارد (54). دستگاههای عصبی، غدد درونریز و ایمنی تقریباً بطور منحصر بهفردی پاسخ فرد به فشارکار یا شدت فعالیتبدنی را مدیریت می کنند. دستگاه عصبی باید توانایی برقراری ارتباط با قسمت های مختلف خود، پردازش اطلاعات و ارسال فرامین مناسب به سراسر بدن بخصوص عضلات در حال کار را بوسیله یک سیستم نروترانسمیتری دقیق، پیچیده و پرکار داشته باشد. دستگاه عضلانی نیز بایستی قادر به انجام فرامین صادره از طرف مغز باشد. مربیان و ورزشکاران به وجود این رابطه تنگاتنگ کاری بین دستگاه عصبی-عضلانی آگاهند و به دنبال استفاده از راهبردهای عملی و اثربخش برای تقویت این رابطه کاری در جهت بهبود اجرای ورزشی و یا تسریع ریکاوری می باشند که گاهاً به دوپینگ ورزشی منتهی می شود. با بهتر شدن روشهای شناسایی و کشف موارد دوپینگ و امکان محروم شدن از رقابتهای ورزشی، مربیان و ورزشکاران در پی استفاده از راههای قانونی و مجاز برای افزایش توده، قدرت، انرژی و استقامت عضلانی، عملکرد مغزی، تسریع در ریکاوری و بهبود حالات خلقی و بطور کلی توسعه اجرای ورزشی میباشند. لذا به منظور تأثیر مستقیم بر ظرفیت و عملکرد فیزیولوژیک دستگاههای خاصی از بدن و یا کاهش فشارهای روانشناختی به استفاده از کمکهای ارگوژینک روی آوردهاند. این کمکها به صورت فیزیکی یا مکانیکی، شیمیائی یا فارماکولوژیک، تغذیهای و روانشناختی ارائه میشوند که ممکن است موجب افزایش عملکرد دستگاه عصبی مرکزی، افزایش مقدار ذخیره یک ماده بازدارنده، افزایش اتکا به ذخایر سوختی خاصی از طریق مهیا کردن یک منبع سوختی مکمل، کاهش تولید محصولات متابولیکی که واکنشهای انرژیزا را مهار می کنند، افزایش جریان خون و اکسیژنرسانی و کاهش زمان برگشت به حالت اولیهی یا تسریع در ریکاروی گردند (4). بنابراین کمکهای ارگوژنیک روشهای مختلفی هستند که توسط آنها میتوان به طور مستقیم ظرفیت فیزیولوژیکی برخی دستگاههای خاص را در بدن از جمله دستگاه عصبی-عضلانی تحت تأثیر قرار داد و یا با رفع فشارهای روانشناختی که موجب افت ورزشی ورزشکار میشوند اجرای ورزشی ورزشکار را بهبود بخشید و یا در بازگشت به حالت اولیهی آن تسریع به وجود آورد (37). در طبقه بندی و یا مقولههای مختلف کمکهای ارگوژنیک مواردی مختلفی مطرح شده که پخش موسیقی نیز یکی از آنها میباشد (4). مربیان و ورزشکاران متناسب با رشته ورزشی، میزان آمادگی جسمانی و شرایط فصلی مسابقه از کمکهای ارگوژنیک یک یا چند مورد فیزیکی، فیزیولوژیکی و یا سایکالوژیک استفاده مینمایند. اگر طی دوره تمرینی سازگاریهای تمرینی و تغذیهای دلخواه در بدن ورزشکار بوجود نیامده باشند به احتمال قوی عملکرد دستگاه عصبی و عضلانی با بروز خستگی در این دو دستگاه، تضعیف شده و به عملکرد ورزشی ورزشکار لطمه وارد می شود. کاهش ظرفیت فیزیولوژیکی برخی دستگاههای خاص در بدن از جمله دستگاه عصبی-عضلانی و یا فشارهای روانشناختی باعث بروز زودرس خستگی و موجب افت ورزشی ورزشکار میشوند (11). همهی ما کم و بیش با این موضوع برخورد داشتهایم که گاهی یک ورزشکار به علت بروز خستگی زودرس، عملاً کارآیی خود را از دست داده و اغلب نیز چنین وضعیتی باعث شده نتواند نتیجه ورزشی مطلوبی را کسب کند. لذا طرحریزی راهبردهای مقابلهای برای به تأخیر انداختن خستگی ناشی از کاهش ظرفیت فیزیولوژیکی و یا فشارهای روانشناختی از نظر فیزیولوژیک و علم تمرین شایسته توجه است تا مربیان ورزشی بتوانند با بهره گرفتن از اطلاعات بدست آمده در این زمینه، میزان درک فشارکار و بروز خستگی زودرس در بازیکنان خود را مهار کرده یا آن را به تأخیر اندازند و با بهبود عملکرد فیزیولوژیکی دستگاههای بدن از جمله دستگاه عصبی-عضلانی بازیکنان خود از وجود آنها تا انتهای یک رقابت ورزشی استفاده نموده و به نتیجه دلخواه خود نایل شوند. گزارش شده است که موسیقی ممکن است موجب بهبود اجرا و تمرینات ورزشی شود. در طول تمرینات منظم مانند دویدن، موسیقی میتواند تمرکز ورزشکار را محدود و در نتیجه توجه شخص را نسبت به احساس خستگی منحرف کند. این تکنیکی است که بسیاری از دوندگان ماراتن و ورزشکاران ورزشهای سهگانه به آن به عنوان مسئلهای مهم و منحصر به فرد مینگرند. موسیقی میزان برانگیختگی شخص را تغییر میدهد و بنابراین به عنوان شکلی از تحریک که اهمیت زیادی در مسابقات دارد، مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین موسیقی به عنوان مسکنی برای فرو نشاندن اضطراب و افزایش اعتماد به نفس وزرشکاران بکار گرفته می شود و درک زمان و فشارکار را تحت تأثیر قرار میدهد (47). به دلیل وجود تشابهاتی بین ریتم موسیقی و الگوی حرکات بدن انسان، گوش دادن به موسیقی در مورد ناتوانی فیزیکی و اجرای ورزشی مفید واقع میگردد. بنابراین تطابق موسیقی با ورزش، همواره افزایش بازده شرکتکنندگان در تمرینات ورزشی را به دنبال داشته است. در ارتباط با این نکته، در صورتی که خصوصیات ریتمی موسیقی از الگوی مهارت های فیزیکی پیروی نماید، قادر است اکتساب و اجرای مهارت های حرکتی را افزایش داده و محیط آموزشی بهتری را ایجاد نماید (48). برای اثبات این مورد شواهدی از ورزشهای ژیمناستیک و شنا ارائه شده است (38). به همین دلیل در طبقه بندی انواع موسیقی به موسیقی کاربردی اشاره شده و برخی محققین در زمینه ویژگیهای این گونه موسیقی و استفاده از آن در امر ورزش، درمان و توانبخشی تحقیقاتی را انجام دادهاند که میتوان به تحقیق پریست و چو در این رابطه اشاره نمود. مغز نیز همانند امواج صوتی، ارتعاشات مخصوص به خود را داشته و از آنها جهت ارتباط با قسمتهای دیگر بافت عصبی و بخشهای مختلف بدن استفاده میکند (20). این ارتعاشات مغزی همان فعالیت الکتریکی مغز یا امواج مغزی هستند که خصوصیات ریتمی موسیقی می تواند بجای تبعیت از الگوی مهارت های فیزیکی یعنی آنچه در مورد موسیقی کاربردی مطرح است، از آنها پیروی نماید. در موسیقی امواج مغزی، خصوصیات ریتمی موسیقی از ارتعاشات مغزی یا همان فعالیت الکتریکی مغز که امواج مغزی نامیده میشوند تبعیت می کند. تا کنون در امر ورزش، درمان و توانبخشی همانند موسیقی کاربردی، موسیقی امواج مغزی مورد پژوهش قرار نگرفته است. لذا لازم است که در این زمینه نیز تحقیقاتی صورت گیرد تا میزان تأثیرگذاری موسیقی امواج مغزی در مقایسه با موسیقی کاربردی مورد ارزیابی قرار گیرد. همچنین در بارهی پاسخهای فیزیکی و فیزیولوژیکی به موسیقی کاربردی، بیشتر میزان درک فشارکار، ضربان قلب، قدرت گرفتن با دست و سرعت را مورد ارزیابی قرار دادهاند در صورتی که میتوان تحقیقاتی در بارهی تأثیر موسیقی کاربردی و امواج مغزی بر میزان لاکتات خون، حداکثر اکسیژن مصرفی، تهویهی دقیقهای، فشار خون و غیره را مورد بررسی قرار داد.
1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش
نتایج تحقیقاتی که در رابطه با موسیقیدرمانی و توانبخشی انجام شدهاست نشان دادهاند که از موسیقی میتوان به عنوان عامل افزایشدهنده تواناییهای فیزیکی، محرک روانشناختی، تسهیلکننده تغییرات مثبت حالات خلقی و کاهشدهنده درک فشار کار توسط فرد حین فعالیتبدنی و ورزش استفاده نمود. همچنین در بارهی پاسخهای فیزیکی و فیزیولوژیکی به موسیقی، در زمینه تأثیر موسیقی بر فعالیتهایبدنی و ادراکی، درک زمان، حافظه، رفتارهای حرکتی و غیرحرکتی، سلامتی عمومی، سلامتی روان، احساس درد، اجراهای حرکتی و ورزشی هوازی و بیهوازی و ورزشهای رقابتی و قهرمانی مطالعاتی انجام شده است. مطالعاتی که در رابطه با دو مورد آخر یعنی اجراهای حرکتی و ورزشی هوازی و بیهوازی و ورزشهای رقابتی و قهرمانی انجام شده اند، بیشتر میزان درک فشار کار، ضربان قلب، قدرت گرفتن با دست و سرعت را مورد ارزیابی قرار دادهاند در صورتی که میتوان تحقیقاتی در بارهی تأثیر موسیقی بر میزان لاکتات خون، حداکثر اکسیژن مصرفی، تهویهی دقیقهای، فشار خون و غیره را مورد بررسی قرار داد. خصوصیات ریتمی موسیقی که در این مطالعات مورد استفاده قرار گرفته است از الگوی مهارت های فیزیکی پیروی می نموده است در صورتی که میتوان از موسیقی استفاده کرد که خصوصیات ریتمی آن به جای پیروی از الگوی مهارت های فیزیکی از الگوی فعالیت الکتریکی مغز یا همان امواج مغزی پیروی کند. در زمینه ورزش قهرمانی نیز مربیان و ورزشکاران به منظور تأثیر مستقیم بر ظرفیت و عملکرد فیزیولوژیک دستگاههای خاصی از بدن و یا کاهش فشارهای روانشناختی به استفاده از کمکهای ارگوژنیک روی آوردهاند. این کمکها به صورت فیزیکی یا مکانیکی، شیمیائی یا فارماکولوژیک، تغذیهای و روانشناختی ارائه میشوند و ممکن است موجب افزایش عملکرد دستگاههای خاصی از بدن از جمله دستگاه عصبی مرکزی و به تبع آن دستگاه عضلانی شوند (4). گوش دادن به موسیقی بر اساس الگوی مهارت های فیزیکی می تواند شاخصهای فیزیکی، فیزیولوژیکی و سایکولوژیکی را تحت تأثیر قرار دهد و در نتیجه موجب بهبود عملکرد دستگاه عصبی-عضلانی، تأخیر در بروز خستگی و تسریع در ریکاوری شود (39). حال این سؤال مطرح است که اگر خصوصیات ریتمی موسیقی به جای پیروی از الگوی مهارت های فیزیکی از الگوی فعالیت الکتریکی مغز یا همان امواج مغزی پیروی کند آیا تغییرات فیزیکی، فیزیولوژیکی و سایکولوژیکی بارزتر و در دامنه وسیعتری ایجاد خواهد شد؟ آیا این تغییرات بارزتر و وسیعتر موجب بهبود بیشتر اجرای ورزشی و تسریع در ریکاوری خواهند شد؟ تا با طرحریزی راهبردهای خاص موسیقیائی به توان موجب بهبود عملکرد دستگاه عصبی-عضلانی، تأخیر در بروز خستگی و تسریع در ریکاوری شد و ورزشکاران بتوانند با بهره گرفتن از نتایج بدست آمده موجبات بهبود اجرای ورزشی خود و تسریع در ریکاوری را بوجود آورده با بکارگیری راهبردهای قانونی و سالم طی مسابقات ورزشی، زمان حضور در رختکنها و در فواصل بین رقابتهای ورزشی از حداکثر ظرفیتها و تواناییهای فیزیکی، فیزیولوژیکی و روانشناختی خود در رقابتهای ورزشی استفاده کنند و به نتایج ورزشی مطلوب نائل شوند. دستگاه عصبی باید توانایی برقراری ارتباط با قسمت های مختلف خود، پردازش اطلاعات و ارسال فرامین مناسب به سراسر بدن بخصوص عضلات اسکلتی در حال کار را بوسیله امواج مغزی و یک سیستم نروترانسمیتری دقیق، پیچیده و پرکار داشته باشد. دستگاه عضلانی نیز بایستی قادر به انجام فرامین صادره از طرف مغز باشد. مربیان و ورزشکاران به وجود این رابطه تنگاتنگ کاری بین دستگاه عصبی-عضلانی آگاهند و به دنبال استفاده از راهبردهای عملی و اثربخش برای نتایج تحقیقاتی که در رابطه با موسیقیدرمانی و توانبخشی انجام شدهاست نشان دادهاند که از موسیقی میتوان به عنوان عامل افزایشدهنده تواناییهای فیزیکی، محرک روانشناختی، تسهیلکننده تغییرات مثبت حالات خلقی و کاهشدهنده درک فشار کار توسط فرد حین فعالیتبدنی و ورزش استفاده نمود. همچنین در بارهی
پاسخهای فیزیکی و فیزیولوژیکی به موسیقی، در زمینه تأثیر موسیقی بر فعالیتهای بدنی و ادراکی، درک زمان، حافظه، رفتارهای حرکتی و غیرحرکتی، سلامتی عمومی، سلامتی روان، احساس درد، اجراهای حرکتی و ورزشی هوازی و بیهوازی و ورزشهای رقابتی و قهرمانی مطالعاتی انجام شده است. مطالعاتی که در رابطه با دو مورد آخر یعنی اجراهای حرکتی و ورزشی هوازی و بیهوازی و ورزشهای رقابتی و قهرمانی انجام شده اند، بیشتر میزان درک فشار کار، ضربان قلب، قدرت گرفتن با دست و سرعت را مورد ارزیابی قرار دادهاند در صورتی که میتوان تحقیقاتی در باره تأثیر موسیقی بر میزان لاکتات خون، حداکثر اکسیژن مصرفی، تهویهی دقیقهای، فشار خون و غیره را مورد بررسی قرار داد. خصوصیات ریتمی موسیقی که در این مطالعات مورد استفاده قرار گرفته است از الگوی مهارت های فیزیکی پیروی می نموده است در صورتی که میتوان از موسیقی استفاده کرد که خصوصیات ریتمی آن به جای پیروی از الگوی مهارت های فیزیکی از الگوی فعالیت الکتریکی مغز یا همان امواج مغزی پیروی کند. در زمینه ورزش قهرمانی نیز مربیان و ورزشکاران به منظور تأثیر مستقیم بر ظرفیت و عملکرد فیزیولوژیک دستگاههای خاصی از بدن و یا کاهش فشارهای روانشناختی به استفادهی از کمکهای ارگوژنیک روی آوردهاند. این کمکها به صورت فیزیکی یا مکانیکی، شیمیائی یا فارماکولوژیک، تغذیهای و روانشناختی ارائه میشوند و ممکن است موجب افزایش عملکرد دستگاههای خاصی از بدن از جمله دستگاه عصبی مرکزی و به تبع آن دستگاه عضلانی شوند (4). گوشدادن به موسیقی بر اساس الگوی مهارت های فیزیکی می تواند شاخصهای فیزیکی، فیزیولوژیکی و سایکولوژیکی را تحت تأثیر قرار دهد و در نتیجه موجب بهبود عملکرد دستگاه عصبی-عضلانی، تأخیر در بروز خستگی و تسریع در ریکاوری شود (18). حال این سؤال مطرح است که اگر خصوصیات ریتمی موسیقی به جای پیروی از الگوی مهارت های فیزیکی از الگوی فعالیت الکتریکی مغز یا همان امواج مغزی پیروی کند آیا تغییرات فیزیکی، فیزیولوژیکی و سایکولوژیکی بارزتر و در دامنه وسیعتری ایجاد خواهد شد؟ آیا این تغییرات بارزتر و وسیعتر موجب بهبود بیشتر اجرای ورزشی و تسریع در ریکاوری خواهند شد؟ تا با طرحریزی راهبردهای خاص موسیقیائی به توان موجب بهبود عملکرد دستگاه عصبی-عضلانی، تأخیر در بروز خستگی و تسریع در ریکاوری شد و ورزشکاران بتوانند با بهره گرفتن از نتایج بدست آمده موجبات بهبود اجرای ورزشی خود و تسریع در ریکاوری را بوجود آورده با بکارگیری راهبردهای قانونی و سالم طی مسابقات ورزشی، زمان حضور در رختکنها و در فواصل بین رقابتهای ورزشی از حداکثر ظرفیتها و تواناییهای فیزیکی، فیزیولوژیکی و روانشناختی خود در رقابتهای ورزشی استفاده کنند و به نتایج ورزشی مطلوب نائل شوند. دستگاه عصبی باید توانایی برقراری ارتباط با قسمت های مختلف خود، پردازش اطلاعات و ارسال فرامین مناسب به سراسر بدن بخصوص عضلات اسکلتی در حال کار را بوسیله امواج مغزی و یک سیستم نروترانسمیتری دقیق، پیچیده و پرکار داشته باشد. دستگاه عضلانی نیز بایستی قادر به انجام فرامین صادره از طرف مغز باشد. مربیان و ورزشکاران به وجود این رابطه تنگاتنگ کاری بین دستگاه عصبی-عضلانی آگاهند و به دنبال استفاده از راهبردهای عملی و اثربخش برای تقویت این رابطه کاری در جهت بهبود اجرای ورزشی و یا تسریع ریکاوری می باشند که گاهاً به دوپینگ ورزشی منتهی می شود. به نظر میرسد این روش قانونی و سالم جایگزین مناسبی جهت رفع عوارض دوپینگ ورزشی و کسب نتایج مطلوب باشد. از نتایج این تحقیق در زمینه بهبود و درمان بیماریهای روحی-روانی نظیر افسردگی که فعالیتبدنی برای بهبود آنها مفید است نیز میتوان استفاده نمود. نتایج احتمالی این پژوهش برای مربیان و ورزشکاران فرصتی به وجود میآورد تا بجای استفاده از روشهای ارگوژنیک غیرمجاز که اغلب اوقات عوارض جبران ناپذیری برای ورزشکار درپی دارد از یک برنامهی کمکهای ارگوژنیک مجاز، ساده، کمهزینه و در دسترس استفاده کنند.
1-4-اهداف پژوهش
1-4-1– هدف کلی
هدف کلی از اجرای این پژوهش بررسی تأثیر گوشدادن به موسیقی مهیج، آرامشبخش، ترکیبی و تحریککننده امواج مغزی حین فعالیتبدنی بیشینه بر بهبود اجرای ورزشی در دانشجویان دختر تربیتبدنی بود.
1-4-2- اهداف اختصاصی
1-5- فرضیه های پژوهش
1-5-1- فرض کلی
گوشدادن به موسیقی مهیج، آرامشبخش، ترکیبی و تحریککننده امواج مغزی حین فعالیتبدنی بیشینه بر بهبود اجرای ورزشی دانشجویان دختر تربیتبدنی تأثیر متفاوتی دارد.
1-5-2- فرضیه های اختصاصی