مهاجرت در مفهوم کلی خود، جزء مکمل تاریخ انسان است: از کوچ مداوم قبایل عشایری تا تحرک نیروی کار در جوامع صنعتی جهان امروز جستجو برای زیستگاه جدید، همواره مورد توجه بشر بوده و بشر تا میتوانسته برای بهتر شدن شرایط زندگی خویش اقدام به جابجایی محل سکونت خود نموده است. تحرک جغرافیایی جمعیت موضوع مطالعه جغرافیدانان، جامعهشناسان و برنامه ریزان میباشد. انسان اولیه به دلایل مختلف از جمله بهبود بخشیدن به وضعیت زندگی، حس تنوعطلبی، اجبار سیاسی، امنیت و غیره به تغییر محل سکونت خود میپرداخته است. این جابجاییها با آنچه امروز تحقق مییابد کاملاً متفاوت است. از آنجا که در گذشته رشد جمعیت و جابجایی انسانها در مقیاس کوچکتری صورت میگرفت، تأثیر این جابجاییها بر ساختار اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی مناطق مهاجرفرست و مناطق مهاجرپذیر چندان قابل ملاحظه نبوده و حتی امری کاملاً طبیعی و بعضاً مفید تلقی میشد. امّا در سالهای اخیر موضوع مهاجرت به عنوان یکی از مسائل مهم اجتماعی شهرها، از دغدغههای اصلی برنامه ریزان و مدیران شهرها بوده و پیامدهای منفی آن بر مبداء و مقصد را مورد برسی قرار دادهاند. بنابراین مهاجرت تحت عنوان یک فرایند می تواند ناشی از تنگناهایی باشد که قسمتی از آن به ویژگیهای وضعیت محلی و قسمتی دیگر با فرصتهای شغلی و تسهیلات آموزشی بهداشتی که مراکز شهری عرضه میدارند، بستگی داشته باشد، خانوراهای روستای به دنبال کاهش و یا افزایش درآمد خویش به تبعیت از وابستگی اقتصادی و سیاسی روستا به شهر و نیز آگاهی از فرصتهای شغلی موجود در شهرها به همراه برخورداری و استفاده سریعتر از این تسهیلات رفاهی و معیشتی با توجه به دوری و نزدیکی روستا به مراکز شهری به سوی این کانونها مهاجرت کرده و عموماً با دستیابی به رفاه نسبی برای همیشه در این سکونتگاهها ماندگار میشوند (زالی، 1391: 28).
در این فصل ابتدا به مساله مهاجرت پرداخته می شود، اینکه چرا مهاجرت به عنوان یک مسأله اجتماعی باید مطالعه گردد و بعد از توضیح و شناسایی این مساله، ضرورت انجام این پژوهش و علت انتخاب روش کیفی برای مطالعه این تحقیق اهداف و سوالاتی باید در طول این نوشتار باید به آنها پاسخ داده شود مطرح گردیده است.
1-1- بیان مسأله
مهاجرت به عنوان یک پدیده جمعیتی قدمتی به اندازه زندگی بشر دارد. انسان اولیه همچون انسان امروزی برای دست یافتن به زندگی بهتر اقدام به ترک محل زندگی کرده و به محیط دیگری نقل مکان میکرده است. بنابراین، هدف از مهاجرت همواره بهبود شرایط زندگی بوده است. با اینحال پس از انقلاب صنعتی و به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، به علت افزایش بیش از حد مهاجرت در برخی از کشورها و مناطق دنیا پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مهاجرت برای مناطق مهاجرفرست و مهاجرپذیر بیش از حد مورد توجه قرار گرفته است.
«مهاجرت یکی از چهار عامل اصلی تغییر و تحول جمعیت بوده، به دلیل ماهیت خود می تواند علاوه بر تغییرات درازمدت و طولانی، آثار سریع و کوتاهمدت نیز در تعداد و ساختار جمعیت ایجاد کنند» (زنجانی،1380: 12). از آنجا که مهاجرتها معمولاً در سنین کار و فعالیت (64-15 سالگی) صورت میگیرد، باعث تغییراتی در ساختار سنی و جنسی جمعیت مبداء و مقصد می شود که خود پیامدهای عمدتاً اقتصادی و اجتماعی را به دنبال دارد (همان:6). مهاجرت داخلی یک فرایند مهم در بسیاری از کشورهاست که عکسالعمل مردم نسبت به عواملی نظیر نابرابریهای اقتصادی منطقهای، ناکامی اجتماعی و عدم رضایت در بسیاری از جنبه های زندگی را منعکس می کند. مهاجرت شدید که قریب به 300 سال پیش در جوامع اروپایی آغاز شده بود و در کشورهای در حال توسعه در ارتباط مستقیم با برنامه های عمرانی در دهه1960 شکل گرفت. شکل غالب مهاجرت که در این سالها بیشتر روستا – شهری بود موجب متورم شدن سریع شهرها شد که خود پیامدهای بی شماری را به دنبال داشت، رکود در مناطق غیر شهری ، شلوغی بیش از حد شهرها، خدمات اجتماعی نامناسب، افزایش انحرافات و جرایم، پایین آمدن کیفیت محیط زیست، کمبود امکانات بهداشتی و آب آشامیدنی سالم از جمله آثاریاست که مهاجرت از خود بر جای گذاشت (زالی، 1391: 29).
ﻣﻬﺎﺟﺮت و ﺟﺎﺑﺠﺎﻳﻲ ﻣﻜﺎﻧﻲ اﻧﺴﺎنﻫﺎ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﭘﺎﻳـﺪار در رﺷـﺘﻪﻫـﺎیﮔﻮﻧـﺎﮔﻮن ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻮﺟﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان را ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﻌﻄﻮف داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ راﺑﻄـﻪ اﻧﺴﺎنﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻜﺎن در ﻗالب ﭘﺪﻳﺪهی ﻣﻬﺎﺟﺮت ﻗﺮار داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﮔﺴـﺘﺮدﮔﻲ ﻣﻬـﺎﺟﺮت در دﻧﻴﺎی اﻣﺮوز، ﻫﻤﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺸﺮی ﺑﻨﺤﻮی ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ ﻣﻬﺎﺟﺮت ﺑﺨﺼﻮص ﻣﻬﺎﺟﺮت ﺟﻮاﻧـﺎن از روﺳﺘﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻣﻮاﺟﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ (ﺳﺠﺎدﭘﻮر، 1384: 64). در سراسر جهان بهویژه پس از جنگ جهانی دوم مهاجرتهای روستایی به عنوان پدیدهای جمعیتی در عرصه های ملی و بین المللی مطرح شد. اگرچه این مهاجرتها در آغاز طبیعی و منطقی به نظر میرسید اما بعد از چند دهه و به دنبال آثار و پیآمدهای نامطلوب آن در کشورهای کمتر توسعه یافته، غیرمنطقی و مشکلزا تلقی می شود (طاهرخانی،1380: 68).
غالباً در کشورهای در حال توسعه جهان، مهاجرت روستائیان به شهرها، در درجه اول به سوی شهرهای پایتختی بوده و بعد آن مراکز استانها مورد توجه مهاجران قرا میگیرد که علت این امر بیشتر پاسخی به علل و انگیزههای اقتصادی میباشد. ضعف ساختاری مناطق روستایی سبب گردیده تا روستائیان برای بدست آوردن فرصتهای بهتر به مناطق شهری مهاجرت نمایند. گریزناپذیری مهاجرت بویژه در میان اقشار دانشآموخته به عنوان فرار مغزهای روستایی تعبیر شده است؛ لذا مهاجرت برای کسب موفقیت نتیجه منطقی این شعار گشته: «شما بازنده خواهید شد اگر روستا را ترک نکنید» بدین ترتیب ارزشهای سنتی اجتماعات کوچک روستایی با منطق سادگی و بیپیرایگی در مقایسه با فرهنگ شهری رنگ میبازد و مهاجرت به عنوان یکی از پیامدهای آن تظاهر مییابد (قاسمی سیانی، 1388: 147). در مقابل تأثیرات منفی و مخرب مهاجرت بر توسعه شهری در مناطق جهان سوم مبهوت کننده بود، بعضی از این جوامع با اتخاذ سیاستهایی خاص مانند قوانین اجباری و ایجاد امکانات در مراکز روستایی و تبدیل آنها به شهرهای کوچک، مهاجرت داخلی خود را کنترل نموده و مانع از رشد شدید نقاط شهری شدند (وثوقی، 1366: 58 ).
پدیده مهاجرت در همهی کشورهای دنیا اتفاق میافتد و به جز در مورد مهاجرتهای اجباری که بر اساس مسائل سیاسی و حوادث طبیعی روی میدهد، تمامی مدارک و شواهد حاکی از این است که جوانان بیش از سایر گروههای سنی، تن به مهاجرت می دهند و در طولانی مدت با مهاجرت آنان ممکن است تولید نسل در جامعه کاهش بیابد (قاسمی سیانی،1388: 146).
حرکات جمعیت برای اجتماع مثل نبض انسان میباشد که بوسیله آن میتوانیم نشانه های سلامت و بیماری جامعه را تشخیص دهیم. درجهای از حرکتهای جمعیتی طبیعی و مفید میباشد که نشانه سلامت و طبیعی بودن آن اجتماع میباشد. اما کندتر شدن یا تندتر شدن حرکت جمعیتی می تواند نشانه بیماری اجتماعی باشد که با پیگیری علت تندی و کندی حرکتهای جمعیتی می توان اصل بیماری را شناخت و در پی درمان بود. حرکتهای جمعیتی در یک اجتماع محصولی از تعاملات میان عوامل خارجی و عوامل داخلی آن هستند که فراموش کردن نقش هر یک از این عوامل، ما را در یافتن حقیقت ناکام خواهد گذاشت. بنابراین لازم است برای شناخت این پدیده به عوامل داخلی و خارجی، یعنی نیروهای اجتماعی مطرح و برآیند آنان بر حرکتهای جمعیتی یا پدیده مهاجرت تأتیر میگذارند، توجه کنیم (زاهد، 1385: 169). مهاجرت از روستا به نقاط شهری در کشورهای توسعهیافته از قرن هفدهم آغاز شده و در اوایل قرن بیستم به اوج خود رسید و پس از آن از شدت افتاد؛ اما در کشورهای جهان سوم در اثر برنامه ریزی مناطق روستایی و شهری، مهاجرت روستایی مراحل آغازین خود را می پیماید (قاسمی سیانی،1388: 146).
مهاجرتهای روستایی عمدتاً از فقدان زیرساختهای اقتصادی و خدمات زیربنایی مناسب در روستاها از یک سو و انتظار درآمد و اشتغال بهتر به همراه وجود خدمات و تهسیلات رفاهی، آموزشی و بهداشتی برتر در شهرها از سوی دیگر، متأثر میگردد. از طرفی نیز تسلط یک سویه شهر بر روستا در دهههای اخیر بخصوص در ایران بعد از اصلاحات ارضی موجب بهم خوردن روابط متقابل شهر و روستا گردید؛ و وابستگی متقابلی که در کارکردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشتند از بین رفته و در حال حاضر به تضعیف هر چه بیشتر روستا از نظر بنیه اقتصادی و توسعه برتر شهری به نسبت روستا انجامیده است؛ و این امر نه تنها زمینه مهاجرتهای روستا – شهری را فراهم کرده بلکه آن را نیز تشدید نموده است (اذانی و بوستانی، 1392: 98).
در آغاز دهه شصت (1960)، اولین دهه توسعه که بوسیله سازمان ملل اعلام شد، تئوری قراردادی توسعه بر این باور بود که در کشورهایی که دارای نیروی کار انسانی زراعی اضافی باشند، توسعه تنها بوسیله انتقال این نیروی انسانی از بخش کشاورزی به صنعت، به گونهای که نیروی کار به صورت کاراتری مورد استفاده قرارگیرد، امکانپذیر است. کشورهای کم توسعه یافته سعی خود را دو چندان کرده تا توسعه صنعتی را در مناطق شهری بزرگ که مستعد این کار هستند، تشویق نمایند به این امید که توسعه صنعتی به نوبهی خود، انگیزههای اقتصادی مورد لزوم را برای دیگر بخشهای اقتصادی فراهم سازد؛ بر همین اساس راهبردهای توسعه، خواستار مهاجرت وسیع کشاورزان کمکار از مزارع به سوی شهرها شد که باید برای تحرک توسعه صنعتی به کار گرفته شوند (ابراهیمزاده، 1388: 158). اما در آغاز دهه هفتاد (1970)روشن شد که این راهبرد طبق برنامه پیش نمیرود؛ در حالیکه بازده واقعاً رشد کرده بود ولی مزایای توسعه حاصل نگشته بود. مهمتر آنکه پدیدههای بیکاری و کمکاری و قابلیت تولید پایین نه تنها در منطق روستایی دوام یافت، بلکه نرخ بالای بیکار و کمکاری در مناطق شهری تجربه شد. مهاجرین زیادی بجای آنکه از منافع رشد سریع صنایع بهرهمند شوند با فقر وسیع در مناطق شهری و روستایی روبرو گشتند (همان: 159).
پدیده مهاجرتهای داخلی (روستا به شهر) در کشورهای جهان سوم بر خلاف نظریات کارکردگرایی به عنوان یکی از مشکلات اجتماعی است. که عمدتاً به علت اشکال در الگوی توسعه این کشورها، در جریان میباشد. آثار سوء این پدیده به وضوح در مشکلاتی از قبیل بیکاری پنهان، حاشیهنشینی، بزهکاریهای اجتماعی و وابستگی این کشورها می تواند در تولیدات اساسی به کشورهای توسعه یافته مشاهده میگردد.
بیتردید تمامی کشورهای در حال توسعه، مهاجرت جوانان روستائی را مهمترین مسئله جمعیتی خود میدانند. هم اکنون رشد انفجاری شهرهای بزرگ و تخلیهی مراکز روستایی از غامضترین مشکلات رویاروی کشورهای در حال توسعه محسوب می شود. باور همگانی بر این اصل استوار است که نرخ بالای بیکاران شهری، امکانات ناکافی، پایین بودن استانداردهای زندگی و سرانهها در مناطق روستایی، کمبود امکانات رفت و آمد و دیگر خدمات سبب رویآوردن کوچندگان روستایی به شهرها است. در این راستا گردش جریان منابع سرمایه گذاریهای مادی و تمرکز قابل توجه آن در شهرها سبب تشدید تراکم جمعیت در متروپلهای ناحیهای و تخلیه مناطق روستایی گردیده است. وقتی شرایط اجتماعی – اقتصادی و جغرافیایی یک مکان قادر به پاسخگویی نیازهای افراد نباشد، حرکت و جابجایی جمعیت امری اجتنابناپذیر است. در این بین نیازهای انسان تنها با تأمین مایحتاج اولیه تأمین نمی شود؛ چرا که میل به احترام، کسب ارزشهای اجتماعی، میل به پیشرفت و موفقیتهای اجتماعی و اقتصادی و نیز بوجود آوردن شرایطی جهت پرورش استعدادهای درونی، میل به رشد و توسعه در ابعاد اجتماعی – اقتصادی نیز میتوانند از مهمترین نیازهای انسان قلمداد شود. در حقیقت مهاجرت وسیلهای هنجاری در جهت دستیابی به ارزشهای مادی و معنوی است (طاهرخانی، 1382: 92)
کشورهای در حال توسعه و از جمله در ایران، رشد شهرنشینی بیش از آن که محصول صنعتی شدن و بهبود شیوه های تولید، چه در بخش کشاورزی و چه در بخش صنعت باشد، از علل رانشی موجود در مناطق روستایی و عوامل جاذبه شهری (از جمله عدم تعادل های درآمدی به نفع مناطق شهری) اثر پذیرفته است. از یک سو، در جریان مهاجرت از روستا به شهر، بخش اعظم مهاجران را جوانان تشکیل میدهندکه این امر باعث سالخوردگی جمعیت روستایی (نیروی کار در بخش کشاورزی ) شده، زمینه بروز مشکلاتی را فراهم خواهد آورد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه انگیزه مهاجرت از روستا به شهر، بهرهمندی و دستیابی به امکانات بیشتر است، توجه مهاجران بیشتر به کلانشهرهایی است که بنا به دلایلی مانند سیاستهای نادرست تبدیل به کانون تمرکز امکانات و خدمات شده و همین امر باعث افزایش شدید تراکم در این شهرها و پیامدهای ناشی از آن شده است (تفدیسی و احمدیشاپورآبادی، 1391: 134).
عامل مهاجرت روستاییان به شهرها در چند دهه اخیر سبب شده تا جمعیت شهرنشین کشورهای در حال توسعه به شدت افزایش یابد. اقشار کم درآمد ساکن در نواحی روستایی و شاغل در فعالیتهای تولیدی سنّتی به جهت در حاشیه واقع شدن این بخش و به منظور رهایی از فقر و بهره گیری از خدمات وامکانات، راهی شهرها می گردند (عنابستانی، 1390: 134 ). خانوارهای روستایی به دنبال کاهش یا افزایش درآمدخویش به پیروی از وابستگی اقتصادی و سیاسی روستا به شهر و نیز آگاهی از فرصتهای شغلی موجود در شهرها و برخورداری و استفاده سریعتر از این تسهیلات رفاهی – معیشتی با توجه به دوری و نزدیکی روستاها به مراکز شهری، به سوی این کانونها مهاجرت می کنند. معمولاً آنها با دستیابی به رفاه اجتماعی نسبی، برای همیشه در این سکونتگاهها ماندگار میشوند؛ در نتیجه در پی گسترش ارتباطات روستا شهری و افزایش تماس میان ساکنین این دو سکونتگاه، روستائیان با نیازهای جدید روبرو میشوند که این نیازهای اجتماعی- اقتصادی در اغلب موارد، در محیطهای روستایی برآورده نمی شود، از این رو، نوعی نبود تعادل و نابرابری میان جوامع روستایی و شهری ایجاد می شود که در نتیجه روستائیان در راستا برآوردن نیازهای معیشتی-رفاهی خود به شهرها مهاجرت می کنند (شایان و کهنهپوشی،1392: 119).
در دهه 45 و 55 خیل عظیمی از روستاییان به مناطق شهری مهاجرت کردند. این مهاجران دو دسته بودند که هر دو به نوعی تأثیر منفی بر توسعه اقتصادی اجتماعی کشور بر جای گذاشتند. دسته اول، کارگران، زارعان خرده پا یا دهقانان فقیری بودند که به امید کاریابی و جهت تامین معیشت خود راهی شهرها شدند، پیامدهایی که این دسته از مهاجران بر جای گذاشتند حاشیه نشینی، بیکاری، ناهنجاریهای اجتما عی در شهرها و افزایش فقر، بروز مشکلات بهداشتی، خدمات رفاهی، و اشتغال کاذب بود. دسته دوم، سرمایهدارانی که با گرفتن غرامت اصلاحاتی ارضی از دولت وارد شهرها شدند، اما به جای سرمایه گذاری در تولیدات و صنایع به سوداگری و بورسبازی زمینها پرداختند که حاصل آن ایجاد تورم عظیمی در شهرها بود که به موجب آن تفاوت سطح دستمزدها در شهر و روستا به وجود آمد، هزینه های خانواده افزایش یافت و قیمت زمین و مسکن نیز بالا گرفت (وثوقی، 1366: 75). این در حالی است که روستا و جامعه روستایی بخش مهمی از جوامع در حال توسعه را تشکیل میدهد. تجربه توسعه به ویژه در این گروه ازجوامع نشان میدهد که توسعه روستایی نقش مهمی در رسیدن به اهداف توسعه در سطح ملی دارد. بهگونهای که بسیاری از صاحبنظران، توسعه روستایی را موتور محرکهی توسعه در کشورهای جهان سوم به خصوص در مراحل اولیه توسعه دانسته و دستیابی به آن را ضرورتی اجتنابناپذیر میدانند (علیایی و کریمیان،1390: 84).
با آغاز شهرنشینی و از سویی جریان اصلاحات ارضی در ایران، مهاجرت جوانان روستایی به شهرها شدت گرفت. این روند در افزایش جمعیت شهری و کاهش جمعیت روستایی، بیانگیزگی حضور در روستا و دگرگونی هویت مهاجران جوان تأثیر گذارتر بود و جوانان را هر چه بیشتر با اصالت، زادبوم و کارهای کشاورزی بیگانه میکرد و گسست شغلی و فرهنگی و اجتماعی را دامن میزد. چون مهاجران از قشر جوان بودند هر جوان برای تضمین آینده و رسیدن به آرزوهای ذهنی خود نیاز به تأمین درآمد بیشتر را احساس میکرد و میتوانست در شهرها به راحتی با شغلهای خدماتی، واسطهگری و دستفروشی چندین برابر روستا درآمد داشته باشد. از طرفی، وجود جاذبههای شهری مانند پارکهای زیبا و تفریحی، امکانات ایاب و ذهاب، وجود مغازههای رنگارنگ از جمله خوراکی، پوشاکی، لوازم خانگی و غیره در کنار طرف و از طرف دیگر، عدم سنخیت روحیهی تنوع طلبی جوانان با محیط سرد و آرام روستا آنها را تشویق به مهاجرت میکرد و بازگشت او را به روستا با لباسهای قشنگ و تعریفهای جذاب از شهر، محیط ذهنی جوانان را برای مهاجرت مساعد مینمود. در این بین رسانه های جمعی نیز باعث شده تا جوانان با اصلیترین نهادهای جامعه (مثلاً خانواده) فاصله بگیرند و با فرهنگهای خارجی آشنا تماس پیدا کنند که این امر باعث کمرنگ شدن کارکردهای خانواده می شود و نتیجه آن بروز انواع بزهکاری و خشونت در میان جوانان می شود. در این بین مهاجرتهای روستا- شهری این تقابل را افزایش داده و وقتی فرهنگهای مختلف با آداب و رسوم و هنجارهای متفاوت در یک شهر جمع می شود، هر فرد و هر گروهی با یک نوع هنجار متفاوت رفتار می کند و از آنجا که اشخاص محیطشان را عوض کرده اند دیگر به هنجارهایی که قبلاً در محیط خودشان به آنها عمل میکردند، پایبند نیستند و نتیجه آن بروز آشفتگی و هرج و مرج در جامعه مقصد می شود. روی دیگر سکه مهاجرت از شهر به روستا تراکم جمعیت شهری و رواج مشاغل کاذب و برخی از آسیبهای اجتماعی است و در طرف مقابل یعنی روستاها خالی از جمعیت و مخصوصاً جمعیت فعال شده و با خروج هر جوان روستایی از روستا، رکود فعالیت کشاورزی و افزایش واردات و خروج ارز از کشور را در پی خواهد داشت (قاسمی سیانی،1388: 163). به طوری که افزایش روستاگریزی و فرار از محرومیت روستایی در سالهای 1375تا 1385 افزایش یافته و نرخ رشد منفی جمعیت روستایی از 11 استان به 25 استان افزایش یافته است، همچنین دامنه تغییرات 2 تا 87/2 نرخ رشد منفی جمعیت روستایی تردیدی در روستاگریزی مناطق روستایی کشور بر جای نمیگذارد (شایان و همکاران، 1392: 119). در حال حاضر، به علت عدم توسعه متعادل و متوازن بین مناطق شهری و روستایی مهاجرت در سطح کشور هم چنان ادامه دارد و بر حجم آن در دهه اخیر به شدت افزوده شده به طوری که 7/16 درصد از جمعیت کشور 75- 85 جابه جا شده اند. این نسبت در دهه 55-65 برابر 22 درصد بوده و در دهه (75-65) برابر 5/13 درصد بوده است (زالی، 1391: 30).
در ایران مهاجرت یکی از عوامل اساسی و مهم تحولات فضایی کشور محسوب شده، و به عنوان اثرگذارترین عوامل تحولات شهری از آن نام بردهاند. در فاصله دو سرشماری 1355تا 1365 حدود 5/1 میلیون نفر از نقاط روستایی به نقاط شهری مهاجرت کردند که اکثر آنها را تحصیلکردگان روستایی و روستائیان فقیر را تشکیل میدادند. در فاصله دو سرشماری بعدی یعنی 1385-1375 نیز 2/2 میلیون نفر مهاجر روستا-شهری ثبت شده است (زنجانی،1371: 199).
بررسیهای داخلی و خارجی که درباره مهاجرت به خصوص مهاجرت از روستا به شهر انجام شده، توافق دارند که تمایل و تصمیم گیری برای مهاجرت به سن و جنس و تحصیلات بستگی دارد. افراد 15 تا 30 ساله در جریان مهاجرت سهم عمده را دارند. طبق نتایج سر شماری 1375، بیشترین مهاجران زن و مرد در سنین 24-20 ساله (1320766نفر) قرار دارند، همچنین در سرشماری یاد شده نسبت جنسی کل کشور 103 و نسبت جنسی مهاجران 123 گزارش شده است (مرکز آمار ایران، سرشماری نفوس و مسکن سال 1375)، که نشان میدهد بیشترین مهاجران کشور را مردان تشکیل می دهند. مردان بیشتر برای کسب درآمد، دانش، اشتغال و غیره مکان اقامت خود را ترک می کنند. از آنجا که اکثر مهاجران را جوانان جویای کار تشکیل میدهند، در نتیجه نوعی عدم تعادل (از نظر ساختار سنی) بین جمعیت شاغل در مناطق شهری (قطب مشاغل صنعتی و خدماتی) و مناطق روستایی (قطب مشاغل کشاورزی) پدید آمده است. این عدم تعادل به صورت سالخوردهتر شدن جمعیت کشاورز، و جوانتر شدن جمعیت شاغل در بخشهای صنعت و خدمات جلوهگر می شود (رمضانیان، 1380: 224).
تحقیقات در خصوص مهاجرت روستائیان به شهرها عمدتاً بر آن است تا تبیین کنند که چرا روستائیان مهاجرت می کنند و عوامل مؤثر بر آن چیست؟ اگر چه عوامل اقتصادی و غیراقتصادی به طور هماهنگ در ایجاد انگیزه مهاجرت روستا-شهری مؤثرند، بی تردید در فرایند تصمیم گیری برای مهاجرت بطور نسبی عامل تأثیرگذار در اشخاص و از مناطق گوناگون متفاوت است: چرا که طیفی گسترده از افراد و قشرها را شامل می شود که زمینه های متفاوت برای مهاجرت دارند.
جمعیت آماری این بررسی را جوانان روستایی شهرستان سراب در آذربایجان شرقی تشکیل می دهند: زیرا آنها به دلیل ویژگیهای روانی و اجتماعیشان برای مهاجرت مستعدترند. بخش کشاورزی ایران بیشتر در روستاها و به طور سنتی اداره میشوند. در واقع جوانان روستایی نیروهای کار بالقوهی آینده برای اشتغال در بخش کشاورزی محسوب میشوند. اکثر بررسیها نشاندهنده این امراست که جریانهای مهاجرتی در ایران عمدتاً از روستا به شهر است. بیتردید استمرار روندهای کنونی از طریق تأثیر بر ساختار سنی و جنسی جمعیتهای روستایی، باعث سالخوردگی جمعیت شاغل در بخش کشاورزی شده است و در نتیجه موانعی جدی بر سر راه توسعه پایدار روستایی پدید آورد (کاظمیپور و قاسمیاردهایی،1387 :131).
استان آذربایجانشرقی در دهههای گذشته، تحت تأثیر مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به ویژه جغرافیایی، با نقل و انتقالات شدید جمعیتی روبرو بوده است. این استان در 50 سال گذشته بیشترین میزان مهاجر فرستی را در بین استانهای ایران داشته است. به گونه ای که خالص مهاجرت آن از حدود 101- هزار نفر در سال 1345 به حدود 153-هزار نفر در سال 1385 رسیده است (حاتمی و بیکمحمدی،1389 : 25). در فاصلهی دو سرشماری (1385-1375)، بالغ بر 268 هزار نفر از جمعیت استان آذربایجان شرقی به سایر نقاط کشور مهاجرت کرده اند، شهرستان تبریز با سهمی بالغ بر 40 درصد از کل مهاجرین بیشترین میزان مهاجر فرستی را در بین نقاط مختلف آذربایجانشرقی به خود اختصاص داده است. شهرستان میانه با بیش از 32500 نفر و شهرستان سراب بیش از 26000 نفر، در رتبه های بعدی قرار دارند (وزارت کشور، معاونت برنامه ریزی،1391، برنامه پنجم توسعه: 18).
همان طور که ذکر شد، شهرستان سراب بعد از شهرستان تبریز و میانه در رتبهی سوم مناطق مهاجر فرست استان آذربایجانشرقی قرار
دارد. بر اساس سرشماری سال 1365 جمعیت شهرستان سراب 161904 نفر بوده و در سرشماری سال 1375 با نرخ رشد 84/0- درصد به 148831 نفر رسیده بود. این در حالی است که بیشترین رشد جمعیت در ایران طی دهه1360 اتفاق افتاده است. با ادامه روند رشد منفی بر اساس سرشماری سال 1385جمعیت این شهرستان به 133617 نفر کاهش یافت. با تفکیک جمعیت شهری و روستایی این نتیجه بدست می آید که جمعیت شهری رشدی بطئی داشته و این جمعیت روستایی است که باعث رشد منفی جمعیت شهرستان شده، به طوری که جمعیت روستایی شهرستان در سرشماری سال 1365 معادل114151 نفر بوده که با رشد منفی 46/1- در سال 1375 به 106239 نفر کاهش یافته بود، و در سال 1385 با رشد 71/1- به 77089 نفر رسید. در سرشماری سال 1390 جمعیت روستایی شهرستان سراب به 72441 نفر تنزل یافته است (مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری نفوس و مسکن سرشماریهای 1365، 1375، 1385و 1390). این نکته نشان میدهد که جمعیت روستایی شهرستان همچنان با شدت در حال مهاجرت میباشد و اگر این روند در چند سال آینده ادامه یابد، باید شاهد خالیشدن جمعیت از اکثر روستاهای شهرستان باشیم و چون اقتصاد شهرستان سراب بیشتر متکی به کشاورزی است و حدود 70 درصد شاغلین این شهرستان در این بخش مشغول به کارند. بیتردید ادامه روندهای کنونی مهاجرتهای روستا-شهری و افزایش رشد منفی جمعیت روستایی به سالخوردگی بیشتر در بخش کشاورزی و در نتیجه به مانعی جدی بر سر راه توسعه روستایی تبدیل خواهد شد (دفتر برنامه ریزی و آمار استانداری آذربایجان شرقی، فرمانداری شهرستان سراب).
این پژوهش با تمرکز بر جوانان روستایی شهرستان سراب درصدد بررسی تمایلات مهاجرتی آنها و انواع سبکهای مهاجرتی آنهاست. در واقع میخواهیم بدانیم تمایلات مهاجرتی در بین جوانان روستایی چگونه است؟ معانی نهفته در پس تمایلات مهاجرتی جوانان چیست؟ چند سبک تمایل به مهاجرت وجود دارد؟ بنابراین منظور از تمایل به مهاجرت در این بررسی خود مهاجرت نیست بلکه مهاجر بالقوه است؛ یعنی شخصی که اگر فرصت و یا شرایطی برایش فراهم شود تمایل دارد جابجا شود (کاظمیپور و قاسمیاردهایی، 1386: 131) افراد مورد تحقیق در این پژوهش کسانیاند که بیشتر مستعد مهاجرت هستند یعنی جوانان روستایی موردهای مطالعه در این تحقیق میباشد.
1-2- ضرورت انجام تحقیق
از میان پدیدههای مختلف اجتماعی، پدیده جمعیت به لحاظ صفات گوناگون خود نمایانترین مشخصهی کلی هر سرزمینی است، جمعیت نقطه عطفی است که تمامی عناصر دیگر از آن شکل میگیرند و متأثر میشوند. بنابراین جمعیت مهمترین عنصر اساسی و تحلیلی و متمایز کننده مکان و تشکیلات فضایی است که موضوع اصلی علوم اجتماعی را تشکیل میدهد.
هر نوع برنامه ریزی و تعیین خط و مشیهای اقتصادی و اجتماعی در سطوح مختلف ناحیهای، منطقهای و ملی ، مستلزم آگاهی از کم و کیف پدیدههای دموگرافیکی است. روند مهاجرتهای روستایی در کشورهای توسعه یافته به تدریج صورت گرفته و مراکز شهری به طور نسبی به نیروی کار روستائیان نیازمندند. اما در جهان سوم فقر روستایی که پایین بودن درآمد کشاورزی، کاهش بهرهوری و کمکاری نمودهای عمده آن هستند، مهاجران را از مناطق روستایی به مناطقی میراند که فرصتهای بیشتری وجوددارد (بیکمحمدی و حاتمی، 1389:).
مهاجرت میتواند برانگیزندهی توسعه، تفاهم و همزیستی و تأمینکننده منافع کلی جامعه باشد و یا به تجمع جمعیت در شهرهای بزرگ یا در محدوهای خاصی از سرزمین بینجامد و از طریق آن مشکلاتی را در تنظیم بهینه امور و بویژه خدمات مورد نیاز ایجاد کند و به عدم تعادل اقتصادی در مبداء مهاجرتها منجر شود، و تخلیهی سرزمین از نیروی کار توانمند از نظر اقتصادی، اجتماعی و علمی و فنی را به دنبال داشته باشد (زنجانی،1380: 2).
بررسی پدیده مهاجرت روستا به شهر در کشورهای جهان سوم از این لحاظ حائز اهمیت است که: اولاً از یک سو مهاجرت روستائیان به شهرها اقتصاد روستایی را از نیروی انسانی کارآمد برای فعالیتهای کشاورزی محروم می کند. ثانیاً خروج قشرهای جوان و فعال از روستاها، ساخت نظام اجتماعی روستاها را با خطر از هم گسیختگی مواجه میسازد و ثالثاً باعث عارضه در اقتصاد شهری که آمادگی پذیرش هجوم شتابزده روستائیان را ندارد، میگردد. آثار سوء مهاجرتهای روستایی در کشورهای جهان سوم میتوان در بیکاریهای پنهان حاشیهنشینی، فشار بر روی امکانات شهری بخصوص امکانات تولیدی و معضلات اجتماعی-روانی موجود در شهرهای این کشورها مشاهده نمود (ایمان، 1384: 166 ). در کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران، مهاجرت از روستا به شهر در زمرهی مهمترین مسائل اجتماعی و اقتصادی به شمار میآید. این مهاجران هم در مبدأ و هم در مقصد مسائل و مشکلاتی از جمله؛ بروز نابسامانیهای متعدد ناشی از فشار بر منابع و امکانات محدود جوامع شهری، بیکاری و کمکاری، کمبود فضای زیستی و آموزشی، آلودگی هوا و محیط زیست، سالخوردگی و زنانهشدن نیروی کار کشاورزی، تخلیه روستاها و غیره را به وجود میآورند (قاسمیاردهایی، 1385: 53) که امروزه به عنوان یکی از مشکلات حاد کشور مطرح است، مسأله مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و مراکز استان یکی از مسائل مهم این استان تلقی میسود.
تداوم مهاجرتهای بیرویهی روستائیان کشور را میتوان شاخصی در فقدان نگرش ناحیهای در فضایابی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در برنامه ریزی توسعه کشور تلقی کرد. اعمال سیاستهای تمرکزگرایانه در مکانگزینی این فعالیتها، ازیک سو عامل تمرکز خدمات و تسهیلات رفاهی – معیشتی در شهرها شده است و از سوی دیگر، محرومیت و فقر روستایی را به دنبال داشته است. تداوم این روند نابرابر سبب شکاف و دوگانگی چشمگیر بین شهر و روستا شده است و آنها را به قطبهای جاذب و دافع جمعیتی تبدیل کرده است، به گونه ای که تلقی روستاها به عنوان کانونهای ناامن و محروم از نظر اقتصادی و اجتماعی، منجر به تشدید انگیزههای مهاجرت در روستائیان، به امید برخورداری از حداقل امکانات در شهرها و حتی در شهرهای کوچک و روستا- شهرهایی شده است که از زمان کسب هویت شهری شدن آنها چندی نمیگذرد؛ بنابراین مهاجرت به که عنوان «فرایند» میتوان بر آن اطلاق کرد، می تواند ناشی از تنگناهایی باشد که قسمتی از آن به ویژگیهای وضعیت محلی و قسمت دیگر به فرصتهای شغلی و تسهیلات آموزشی–بهداشتی که مراکز شهری عرضه میدارند، بستگی داشته باشد (شایان و کهنهپوشی، 1392: 118).
بررسی مهاجران از لحاظ مدت اقامت نشان داد که مدت اقامت کم تر از پنج سال درصد بیشتری را نسبت به مدت اقامت پنج سال و بیشتر دارد. در مهاجرت های داخلی ۱۳۷5 سهم مهاجرتهای کوتاهمدت بیشتر از مهاجرتهای انجام شده طی دوره ۸۵ بلند مدت است. این مسئله نشان میدهد که مردم همچنان تمایل به مهاجرت دارند و با احتمال زیاد بر شدت جریان های مهاجرتی در دهه آینده افزوده خواهد شد (قاسمیاردهائی و حسینیراد، 1388: 207).
مطالعه مهاجرت در استان آذربایجانشرقی از این حیث اهمیت دارد که طبق گزارشهای مرکز آمار ایران و براساس سرشماریهای انجام شده در چند دهه اخیر، این استان از مهاجرفرستترین استانهای ایران محسوب می شود. در این میان، غیر از مرکز استان یعنی کلانشهر تبریز بقیهی نقاط استان به عنوان مناطق مهاجر فرست تلقی میشوند، و براساس سرشماری 1385، شهرستان سراب یکی از شهرستانهای مهاجرفرست استان آذربایجانشرقی محسوب می شود ( سرشماری نفوس و مسکن سال 1385). این در حالی است که منطقه سراب به سبب وجود زمینهای مسطح و مرغوب برای کشاورزی و وجودآب کافی در جلگهی سراب و همچنین قرار گرفتن معادن آلومینیا سینیت (مادهی اولیهی تولید آلومینیوم) می تواند شرایط بهتری را برای ساکنین ایجاد کند، اما به دلایل متعددی از میزان مهاجرفرستی بالایی برخوردار است (دفتر آمار وارقام استانداری آذربایجانشرقی، فرمانداری سراب). در جریان مهاجرتهای روستا-شهری، جوانان همیشه اولین گروههایی هستند که روستا را ترک می کنند، فرایند تصمیم گیری برای مهاجرت به طور نسبی در اشخاص و در مناطق گوناگون متفاوت است، چرا که طیفی گسترده از افراد و اقشار را تشکیل می دهند که زمینه های متفاوت برای مهاجرت دارند.
کمتر پژوهش کیفی در مورد مهاجرت و تمایلات مهاجرتی در ایران انجام شده است. از این رو مطالعه کیفی تمایلات مهاجرتی در میان جوانان منطقه سراب می تواند به شناسایی دلایل تأثیرگذار مهاجرت و شناخت معانی ذهنی آنان از مهاجرت از این منطقه کمک نماید.
1-3- اهداف تحقیق
هدف کلی این پژوهش تحلیل کیفی تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی که در روستاهای شهرستان سراب به منظور بدست آوردن هدفهای جزئی که در زیر عنوان شده اند می باشد:
- شناخت تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی
- شناخت سبکهای مختلف تمایلات مهاجرتی جوانان شهرستان سراب
- شناخت معانی نهفته در پس کنشهای مهاجرتی جوانان
- شناخت فرایند شکل گیری سبکهای تمایل به مهاجرتی جوانان روستایی شهرستان سراب
1-4- پرسشهای تحقیق
1) تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی شهرستان سراب چگونه است؟
2) اصولاً چند سبک تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستان سراب وجود دارد؟
3) معانی نهفته در پس کنشهای مهاجرتی چیست؟
4) فرایند شکلگیری هر یک از سبکهای تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستان سراب چگونه است.
فرم در حال بارگذاری ...