موضوع افت تحصیلی دانش آموزان و پیشرفت آموزشی آنها به منظور کاهش هزینه ها و افزایش بهره وری و کارایی نظام آموزشی در سه دهه اخیر به یکی از مهم ترین مباحث مهم نظام آموزشی ما تبدیل شده است، این چالش که در حال حاضر مسئولان نظام آموزشی و بسیاری از اولیای دانش آموزان را به نحوی با خود درگیر کرده است، به یکی از حوزه های فعال در تحقیقات پژوهشگران تبدیل شده است و مباحث علمی فراوانی در بین روانشناسان، مشاوران و متخصصان تعلیم و تربیت، پیرامون ابعاد مختلف این موضوع تا به امروز در جریان است، به عنوان مثال میتوان به مهدویغروی مریم، خسروی معصومه و نجفی محمود (1391)، مظاهری امیر و مظاهری مسعود (1392) سورگی سیروس (1392) و بسیاری دیگر اشاره کرد.
از آنجاییکه خانواده نقش اساسی در حفظ سلامت روانی، اجتماعی و جسمانی کودکان دارد، یکی از مهمترین عناصر تاثیرگذار بر عملکرد تحصیلی دانش آموزان نیز به شمار میرود، ازاین رو نابسامانی خانوادگی، مشکلات روحی و روانی نوجوانان و جوانان، عدم کنترل پدر و مادر بر انتخاب دوستان، قایل شدن آزادی بی حد و حصر یا به عبارت دیگر اعتقاد به رهایی و بی بند و باری فرزندان و تمایل نوجوانان و جوانان به تفریحات ناسالم از جمله عناصری هستند که می تواند یک فضای نا سالمی را به وجود آورد و وضعیت تحصیلی فرزندان را تحت الشعاع خود قرار دهد.
تاکنون تحقیقات بنیادی فراوانی در خصوص ساختار خانواده و رابطه آن با رشد و توسعه شخصیت فرزندان در ابعاد مختلف صورت پذیرفته است. براساس نظریه بامریند(1991)، سبک های فرزند پروری به عنوان واسطه ی بین متغیرهای هنجاری آنان و جامعه پذیری فرزندان عمل می کند و با شایستگی های اجتماعی آنان رابطه دارد. الیس(2003)، نشان داد که بین سبک های فرزند پروری مقتدرانه با سازماندهی، پیشرفت تحصیلی و جهت گیری عقلانی در کودکان رابطه مثبت وجود دارد همچنین تحقیقات دیگری نشان داده است که نوجوانانی که والدین خودکامه دارند کمتر متکی به خود هستند ونمی توانند به تنهایی کاری انجام دهند یا از خود عقیده ای داشته باشند شاید به این دلیل که به قدر کافی فرصت نداشته اند که عقاید خود را بیازمایند یا مستقلانه مسئولیت قبول کنند در ضمن این نوجوانان اعتماد به نفس کمتر واستقلال وخلاقیت کمتری دارند، ذهن کنجکاوی ندارند، از لحاظ اخلاقی کمتر رشد یافته اند ودر برخورد با مشکلات روزمره عملی، تحصیلی وذهنی انعطاف پذیری کمتری دارند (گوای ،1997).
علاوه براین جامعه مورد بررسی در این رساله یعنی فرزندان جانبازان جنگ در استان اصفهان، به طور خاص با مسائل جبری دیگری که ساختار خانواده و والدین و دانش آموزان را به طور مستقیم و غیرمستقیم تحت تاثیر قرا میدهد دست به گریبان هستند. توجه به اینکه در هر جنگی علاوه بر آسیب های جبران ناپذیر جسمی، صدمات روحی روانی (که اصطلاحاً PTSD نامیده می شود) نیز به شرکت کنندگان در آن وارد می شود، که از جمله علائم آن ، سعی در اجتناب کردن از افکار و احساس های مربوط به ضربه، فعالیتها، مکانها یا افراد یاد آور خاطره ضربه، کاهش قابل ملاحظه علاقه یا شرکت در فعالیتهای مهم اجتماعی، احساس گسستگی با دیگران ، محدودیت عاطفی مثل نداشتن احساسهای عاشقانه ، احساس کوتاهتر شدن آینده، نداشتن انتظار شغل، ازدواج، فرزند، عمر طبیعی داشتن، اختلال خواب، احساس تحت فشار بودن، اختلالات درکی و تفکر (از جمله هذیان، توهم، تصورات آزاردهنده، خطاهای حسی کاذب و واکنشهای هذیانی)، دردهای روانتنی (از جمله سردرد، خستگی و دردهای عضلانی، ناتوانی در نقشهای اجتماعی و …) میباشد. با توجه به این مسائل در خانواده جانبازان PTSDنیز به دلیل مشکلات خاص جانباز و تأثیر این مشکلات بر همسر و فرزندان، جوّ خانواده آرامش لازم را نخواهد داشت، چرا که در نتیجه عوارض ناشی از جنگ این افراد برخلاف افراد عادی، معمولا با مسائلی ازجمله عدم مسؤولیتپذیری، ناتوانی در انجام نقش پدری و …روبرو هستند و جرّ و بحثهای کلامی زیادی با افراد خانواده خود دارند (شریفیراد غلامرضا و مطلبی محمد 1385). لذا کودکان چنین خانوادهای در شرایط یکسانی نسبت به سایر کودکان قرار ندارند، از این رو ممکن است از وضعیت تحصیلی متفاوتی نیز برخوردار باشند. بنابراین بررسی وضعیت تحصیلی فرزندان جانبازان PTSD از اهمیت زیادی برخوردار است و لازم است به طورخاص مورد توجه محققان، روانشناسان، روانپزشکان، مسؤولین بنیاد ، مسئولین آموزش و پرورش و معلّمان قرار بگیرند.
به منظور برطرف نمودن مشکلات تحصیلی فرزندان شاهد و ایثارگر، ستادی در آموزش و پرورش به همین نام به وجود آمده است. در بین مسئولین این ستاد که مسئولیت رسیدگی و بهبود شرایط تحصیلی فرزندان جامعه تحت پوشش خود را برعهده دارند، همواره این سئوال مطرح بوده که با توجه به اینکه فرزندان جانبازان بدلایل ذکر شده در شرایط یکسانی نسبت به فرزندان سایر خانوادهها قرار ندارند، و فرزندان شهدا نیز از نعمت وجود پدر در خانواده بهره مند نیستند، آیا نیاز به حمایت های آموزشی و پرورشی بیشتری دارند؟ و مهمتر اینکه کدامین ابعاد از شرایط زندگی فرزندان، برای بهبود و یا اصلاح در اولویت قرار دارند؟ در این راستا دو بعد از مسائل این قشر خاص مورد توجه محقق قرار گرفته است. یکی از این ابعاد وضعیت سلامت عمومی جانبازان است، که شامل 4 خرده مقیاس شامل افسردگی، اختلال در عملکرد اجتماعی، اضطراب و بیخوابی و علائم روانتنی است که تصور می شود ساختار خانواده و در نتیجه شرایطی که فرزندان در آن درحال رشد هستند، تاثیر قابل ملاحضهای داشته است. همچنین شیوه فرزندپروری آنها و ارتباط آن با وضعیت روحی و جسمانی آنها نیز بعد دیگری از وضعیت خاص این جامعه است که مورد بررسی قرار گرفت. بنابراین پژوهش حاضر با هدف برسی رابطه بین سلامت عمومی جانبازان و سبک های فرزند پروری آنان با وضعیت تحصیلی فرزندان انجام پذیرفت. لذا سئوال کلی که در این پژوهش به آن پاسخ داده شد، این است که کدام یک از سبک های فرزند پروری با وضعیت تحصیلی فرزندان شاهد و ایثارگر رابطه دارد و تاثیر آسیب های وارده ناشی از جنگ در وضعیت تحصیلی در چه حدی می باشد ؟
ضرورت انجام تحقیق
جنگ به عنوان یک عامل استرس زا می تواند منجر به عوارض ناگواری در زندگی انسانها شود. افرادی که مستقیما در جنگ شرکت می کنند و به نوعی در معرض ترومای ناشی از این بلای خانمان سوز قرار می گیرند، اولین قربانیان جنگ هستند. اثرات جنگ تا اعماق خانواده ها و جامعه نیز نفوذ می کند. خانواده مجروحین، معلولین، شهدا و اسرا قربانیان فراموش شده جنگ محسوب می شوند. شیوه های فرزندپروری جانبازان ممکن است متاثر از وضعیت جانبازی و سلامت روانی آنان باشد که می تواند در وضعیت تحصیلی فرزندان آنها موثر واقع شود. از طرف دیگر، یکی از وظایف ذکر شده در اساسنامه طرح شاهد، تربیت، آموزش و رشد همه جانبه فرزندان شاهد و فرزندان جانبازان می باشد که در آینده بتوانند باکسب دانش و معنویت اسلامی انسانهایی مفید و مثمرثمر برای جامعه خویش باشند.
با بهره گرفتن از نتایج این تحقیق میتوان با تعیین نوع ارتباط سبک تربیتی ایشان بر نتیجه عملکرد تحصیلی فرزندان در جهت اصلاح شیوه های فرزندپروری آنها ازطریق اطلاع رسانی و برگزاری دوره های مشاوره خانواده اقدم نمود. لذا علاوه بر ستاد شاهد آموزش و پرورش، بنیاد شهید و امور ایثارگران نیز می تواند براساس یافته های این تحقیق اقدام به برنامه ریزی از طریق اختصاص اعتبارات لازم در راستای تقویت بنیه علمی فرزندان جانبازان نماید.
برخی از صاحبنظران در حیطهی تعلیم و تربیت مانند جودیت ریچ هریس معتقدند که والدین، هیچگونه اثر بلند مدتی بر روی شخصیت یا هوش فرزندان خود ندارند . به نظر او ، والدین کودک ، نقش اساسی در دوران کودکی فرزند خود دارند اما هیچگونه تاثیر بلند مدت بر هوش یا شخصیت یا شیوه ی رفتارفرزند خود، در شرایطی که کنار او نیستند ، بر جا نمی گذارند . بر اساس نظر وی ، بررسی تازه یی نشان داده کودکانی که بیشترین اوقات 3 سال اول زندگی خود را در مراکز مهد کودک سپری کرده بودند با کودکانی که د رخانه بودند ، از نظر رفتار یا سازگاری ، فرقی با هم نداشتند .کودکانی که باید با خواهران وبرادران خود برای جلب توجه والدین رقابت کنند ، از نظر شخصیتی ، با تک فرزندان خود فرقی ندارند .
البته برخی از محققان نیز مانند جروم کیگان با این نظر مخالفند. به نظر او اثرات والدین بر کودکان تاثیر آشکاری دارد. والدینی که به طور مستمر با فرزندان خود حرف میزنند و برای آن ها کتاب میخوانند، معمولاً کودکانی به وجود میآورند که وسیع ترین خزانه لغات، بالاترین نمره هوش و بهترین نمرات درسی را دارند.
اهداف کلی و جزئی
از جمله اهداف ویژه این تحقیق می توان به شناخت سبک فرزند پروری جانبازان و ایثارگران و بررسی رابطه آن با وضعیت تحصیلی دانش آموزان اشاره کرد، علاوه بر این می تواند به شناخت ابعاد مشکلات و دغدغه های این افراد در خصوص عوامل موثر بر وضعیت تحصیلی این فرزندان منجر شود.
با توجه به اینکه ایثارگری از جمله مفاهیمی است که در کلیه فرهنگها مورد توجه و احترام ویژه ای است و بعلاوه در کشور ما این مفهوم بار ارزشی نیز پیدا نموده، لذا منش و بینش آنان می تواند به عنوان الگویی برای نسل بعدی قرار گیرد. همچنین خانواده ی آنان در انتقال این ارزش نقش بی بدیلی دارند. اگر یافته های این تحقیق بتواند در این فرایند تاثیر گذار باشد هدف آرمانی این تحقیق حاصل شده است.
یافته های این تحقیق برای ایثارگران ، فرزندان آنان ، مسئولین آموزش وپرورش و سازمان بنیاد شهید و امور ایثار گران کاربرد دارد.
این تحقیق در بین دانش آموزان ستاد شاهد صورت می گیرد و نتایج آن در بین همان دانش آموزان کاربرد خواهد داشت به این نحو که امکان برسی نگرش والدین که همان ایثارگران منطقه باشد را فراهم می کند و می توان برنامه های آموزشی ویژه ای برای آنان به اجرا در آورد .
سئوالات
آیا بین شیوه های فرزندپروری والدین و وضعیت تحصیلی فرزندانشان رابطه وجود دارد؟
آیا شیوه های فرزندپروری وضعیت تحصیلی فرزندان جانباز را پیش بینی می کند؟
آیا بین وضعیت سلامت عمومی جانبازان و وضعیت تحصیلی فرزندانشان رابطه وجود دارد؟
آیا وضعیت سلامت عمومی، وضعیت تحصیلی فرزندان جانباز را پیش بینی می کند؟
آیا وضعیت سلامت عمومی، شیوه فرزندپروری جانباز را پیش بینی می کند؟
آیا شیوه های فرزندپروری و وضعیت سلامت عمومی جانباز، وضعیت تحصیلی فرزندان را پیش بینی می کند؟
1-5 فرضیه ها
بین شیوه های فرزندپروری والدین و وضعیت تحصیلی فرزندانشان رابطه معناداری وجود دارد.
بین وضعیت سلامت عمومی جانبازان و وضعیت تحصیلی فرزندانشان رابطه معناداری وجود دارد.
بین وضعیت سلامت عمومی جانبازان و شیوه فرزندپروری ایشان رابطه معناداری وجود دارد.
6-1 تعاریف مفهومی وعملیاتی متغیرها
سبک فرزندپروری:
اصطلاح فرزندپروری از ریشه پریو به معنی “زندگی بخش” گرفته شده است. منظور از شیوههای فرزند پروری، روشهایی است که والدین برای تربیت فرزندان خود بهکار میگیرند و بیانگر نگرشهایی است که آن ها نسبت به فرزندان خود دارند و همچنین شامل معیارها و قوانینی است که برای فرزندان خویش وضع می کنند. ولی باید پذیرفت که رفتارهای فرزند پروری به واسطه فرهنگ، نژاد و گروههای اقتصادی تغییر میکند. شیوههای فرزند پروری شامل دو معیار عمده هستند: محبت و کنترل والدین.
بر اساس این دو شاخص مهم، شیوههای فرزند پروری را به سه دسته عمده تقسیم می کنند:
شیوه مقتدرانه، شیوه سهل گیرانه، شیوه مستبدانه.
1-شیوه مقتدرانه
والدینی که از این شیوه استفاده میکنند، واقعیتها را به کودکان خود منتقل میسازند، و تمایل بیشتری برای پذیرش دلایل کودک خود در رد یک رهنمود (دستور) از خود نشان میدهند. این والدین سخنوران خوبی هستند و اغلب برای مطیع سازی از استدلال و منطق بهره میجویند و به منظور توافق با کودک با او گفتوگو میکنند، از رفتارهای نامطلوب نمیترسند و تاب مقاومت در برابر عصبانیت کودک را دارند. والدین مقتدر به تلاشهای کودکان در جهت جلب حمایت و توجه پاسخ میدهند و از تقویتهای مثبت بیشتری استفاده میکنند.
این والدین در بعد محبت نیز عملکرد خوبی دارند و در ابراز محبت و علاقه و مهربانی دریغ نمیورزند. آن ها حقوق ویژه خود را به عنوان یک بزرگسال میشناسند و به علایق فردی و ویژگیهای خاص کودک خود نیز آگاهی دارند.
کودکان این والدین، فعال، دارای اعتماد به نفس، استقلال رای، واقع گرا، باکفایت و خشنود، توصیف شدهاند. آن ها به دلیل اینکه والدینشان فرصتهای زیادی در تصمیم گیری و انتخاب در اختیارشان قرار میدهند و به خاطراینکه مورد عشق و محبت واقع میشوند از نوعی احساس امنیت عاطفی برخوردارند.
2-شیوه سهل گیرانه
والدین سهلگیر کنترل کمتری بر کودکان خود اعمال میکنند و خواستههای آن ها چندان معقول نیست. خانواده این والدین نسبتا آشفته است. فعالیت خانواده، نامنظم و اعمال مقررات، اهمال کارانه است. والدین کنترل کمی بر کودکانشان دارند، همینطور در خصوص انضباط کودک از نگرشهایی متعارض برخوردارند. والدین سهل گیر در عین آنکه به ظاهر نسبت به کودکان خود حساس هستند، اما توقع چندانی از آن ها ندارند. فقدان خواستههای معقول همراه با خودداری از ارائه دلیل و گفتوگو با کودک، همواره از ویژگیهای این شیوه به شمار میرود. این والدین به ندرت به فرزندان خود اطلاعات صحیح یا توضیحات دقیق ارائه میدهند. در عین حال والدین سهل گیرانه زورگو و سرکوبگر هستند. آن ها از روشهای احساس گناه استفاده میکنند. این والدین همچنین در بیشتر موارد در مواجهه با بهانهجویی و شکایت کودک، سر تسلیم فرود میآورند.
3-شیوه استبدادی
نمایش قدرت والدین اولین عاملی است که این شیوه را از دو شیوه دیگر متمایز میسازد. این والدین بسیار پرتوقع بوده و پذیرای نیازها و امیال کودکان نیستند. پیامهای کلامی والدین یک جانبه و فاقد محتوای عاطفی است. والدین مستبد غالبا هنگام اعمال دستورات، دلیلی ارائه نمیدهند. این والدین نسبت به سایر والدین در میزان مرعوب شدن در برابر رفتارهای نامطلوب، در حد متوسطی قرار دارند (آقا محمدیان،حمیدرضا و مهران حسینی، 1384).
در میان این سه شیوه، والدین درشیوهی استبدادی کمترین مهرورزی و محبت را از خود نشان میدهند. به ویژه این والدین به ندرت در رابطهای که منجر به خشنودی کودک شود، شرکت میکنند. آن ها عموما نسبت به تلاشهای کودکان برای حمایت و توجه بیتفاوتند و به ندرت از تقویت مثبت استفاده میکنند. ابراز محبت در این الگو در پائینترین سطح قرار دارد. این والدین، تایید، همدلی و همدردی اندکی را نسبت به فرزندان خود ابراز میکنند و شواهد اندکی مبنی بر روابط قوی میان مادر و فرزند وجود دارد. در حقیقت بر اساس گزارشهای موجود، این والدین برای کنترل کودکان خود از شیوههای ایجاد ترس استفاده میکنند و هیچ گونه تفاهمی بین والدین مستبد و فرزندانشان وجود ندارد. این والدین اطاعت کودک را یک حسن تلقی میکنند و در مواقعی که اعمال و رفتار کودک در تعارض با معیارهای آن ها قرار میگیرد، از تنبیه و اعمال زور برای مهار خواسته کودک استفاده میکنند(آقا محمدیان،حمیدرضا و مهران حسینی، 1384).
سبک فرزندپروری شامل 3 مقیاس کلی است که در بالا به آنها اشاره شد و در این پایان نامه توسط پرسشنامه سبک فرزندپروری بامریند ارزیابی شده است.
سلامت عمومی: منظور همان سلامت روانی است و به طور کلی برای اطلاق به کسی به کار می رود که در سطح بالایی از سازگاری و انطباق رفتاری و هیجانی قرار دارد، نه صرفاً کسی که بیمار روانی نیست.
تعریف عملیاتی: شامل چهار مقیاس نشانه های بدنی، اضطراب و بیخوابی، کارکرد اجتماعی و علائم افسردگی است که از طریق پرسشنامه سلامت عمومی GHQ-28 بدست می آید.
جانباز: جانباز کسی است که در راه کیان و شرف و دین به دفاع پرداخته و علیرغم کوششهایش در حفظ جان، دچار آسیب های جسمی و روحی روانی می گردد(اساسنامه طرح شاهد، 1385).
درصد جانبازی: مبنای عددی است که به میزان صدمات جسمانی و روانی ناشی از جنگ طبق آیین نامه کمیسیون پزشکی بنیاد شهید و امور جانبازان به جانبازان اختصاص می یابد و بر اساس آن خدمات بنیاد شهید ارائه می گردد(اساسنامه طرح شاهد، 1385).
ستاد شاهد: طبق یکی از بندهای فرمان 10 ماده ای امام خمینی(ره) در هنگام تاسیس بنیاد شهید، جهت رسیدگی به امور تحصیلی فرزندان جانبازان و شهدای انقلاب، ستادی در آموزش و پرورش در سطح کشور، استان، و شهرستان ها تشکیل گردیده که جامعه تحت پوشش آن شامل فرزندان شهدا،فرزندان جانبازان 50 درصد به بالا و فرزندان آزادگان هستند(اساسنامه طرح شاهد، 1385).
وضعیت تحصیلی: معلومات یا مهارتهای اکتسابی عمومی یا خصوصی در موضوعات درسی است که معمولاً بهوسیلهی آزمایشها و نشانهها یا هر دو که معلمان برای دانشآموزان وضع میکنند اندازهگیری میشود(تنهای رشوانلو، فرهاد-حجازی الهه1388).
از آن جاییکه محقق قصد دارد رابطه بین وضعیت تحصیلی دانش آموزان را باسبک فرزندپروری والدین مورد بررسی قرار دهد لازم است از معیار مناسبی جهت مقایسه دانش آموزان ازنظر تحصیلی استفاده شود. یکی از این معیارها معدل کل دانش آموز است که در این پژوهش از آن برای ارزیابی وضعیت تحصیلی دانش آموزان استفاده شده است.
فرم در حال بارگذاری ...