:
تا پیش از سال 1980، بیشتر روشهای آموزشی، مبتنی بر انتقال دانش با تأکید بیشتر بر نتیجهی یادگیری بودند، نه فرایند یادگیری. هدف از آموزش، توانا کردن دانش آموختگان برای دریافت اطلاعاتی بود که توسط متخصصان تأیید شده و معلمان – که تنها وسیلهی انتقال دانش به دانش آموزان منفعل هستند – انتقال میدادند. تانگهاناکانوند (2006) معتقد است که در این وضعیت، معلمان به عنوان انتقال دهندگان اطلاعات، و دانش آموزان به منزلهی دریافت کنندگان منفعل دانش انتقال یافته از سوی معلمان، شناخته میشدند. این روش، کمترین میزان شرکت فعالانهی دانش آموزان را در نظر میگرفت و برای تغییر آن، دگرگونی ای اساسی در ساختار تعلیم و تربیت پیشنهاد گردیده است (نفیسی و همکاران، 1390، ص 128).
با درک این نیاز آموزشی، تلاشهای بسیاری از ناحیه پژوهشگران صورت گرفته است تا بتوانند روشهایی مناسب برای آموزش بیابند و تأثیر این روشها را در پژوهشهای میدانی به آزمایش بگذارند. از جملهی این تلاشها، که در سالهای اخیر بسیار مورد توجه قرار گرفته است، استفاده از روشهای آموزشی تلفیقی در آموزش و فعالیتهای یاددهی یادگیری است.
مطرح شدن برنامههای درسی تلفیقی در آموزش بیشتر از آنکه به محاسن این برنامهها برگردد، مربوط به معایب برنامههای درسی موضوع محور و سنتی است. در برنامههای درسی سنتی، محتوای دروس برای دانش آموزان به صورت خشک، بی روح، انتزاعی و غیر منطبق با کیفیت یادگیری در محیط طبیعی ارائه میگردد. و هر چه به عمق موضوعهای آموزشی افزوده میشود، جدایی از زندگی بیشتر میگردد. این رویکرد، یادگیرنده را به سوی یک بعدی بودن، اعتقاد بدون دلیل و رقابت به جای همکاری سوق میدهد (شعبانی، 1387، ص 89). لذا این اندیشه که برنامههای آموزش و پرورش زمینهیادگیری انفعالی اندیشههای راکد را فراهم میسازد، به کرات مورد نقد قرار گرفته است به گونهای که وایتهد اظهار ناراحتی میکند که به دلیل تجمع بی هدف دانش انبوه، راکد و بدون استفاده در دانش آموزان، تفکر و اندیشه در آن ها متوقف شده است (مهرمحمدی و احمدی، 1380، ص 200).
اما در نقطه مقابل این موضوع، برنامههای درسی تلفیقی وجود دارند که در آن دانش آموزان ارتباط برنامهها را با زندگی واقعی و عینی در مییابند و توانایی مواجهه با مسائل زندگی در آن ها به وجود میآید. این برنامههای زمینه ساز رشد روزافزون دانش و اطلاعات دانش آموزان، دارای انعطاف با برنامههای زمان بندی مدارس، موجد شرایط لازم برای تحقق شرایط یادگیری مؤثر فراگیران و پرورش دهندهی مهارتهای فکری سطح بالا در یادگیرندگان میباشند (مهرمحمدی و احمدی، 1380، ص 210 تا 212). استفاده از روشهای تلفیقی برای آموزش مسائل مربوط به زندگی واقعی افراد بیشتر از سایر موضوعات آموزشی مورد توجه بوده است. از جملهی موضوعات مهم آموزشی مرتبط با زندگی واقعی، مباحث مرتبط با سلامت و سواد سلامت است. بنا به تعریف، سواد سلامت میزان ظرفیت فرد برای کسب، تفسیر و درک اطلاعات اولیه و خدمات سلامتی است که برای تصمیمگیری متناسب لازم است (بوهلمن و همکاران، 2004). سواد سلامت حاصل تشریک مساعی عوامل اجتماعی و فردی بوده و به نگرانیها و ابعاد سواد در زمینه سلامتی میپردازد (طهرانی بنی هاشمی و همکاران، 1386، ص 2).
یکی از اهداف اصلی کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه در کل جهان، کمک به بهبود سلامت شهروندانشان است. برخورداری از سواد سلامت به طور بالقوه برای توانمندسازی افراد به منظور مدیریت بهتر سلامت و بیماری خود، بهبود پیشگیری، تشخیص فعال و درمان دقیق تر، و تسهیل ارتباط بین متخصصان مراقبتهای بهداشتی و بیماران، مورد استفاده قرار میگیرد. همچنین میتواند به دسترسی برابر به مراقبتهای بهداشتی با تسهیل سازی فرایند دسترسی کمک نماید (کمیته سواد سلامت دیجیتال شهروندان اروپا، 2014، ص 2). اما با وجود اهمیت بسیار زیاد سواد سلامت، به این موضوع در ایران چندان پرداخته نشده است، لذا این مطالعه با هدف بررسی تأثیر محیطهای یادگیری تلفیقی (تعاملی – تجربی) بر آموزش سواد سلامت دانش آموزان پایه ششم ابتدایی در سال تحصیلی 94-93 شکل گرفته است.
(1-2) بیان مسئله:
سلامت یکی از نعمات الهی است که خداوند به انسان ارزانی داشته و بدیهی است که انسان برای حفظ آن باید تلاش کند، سلامت به عنوان یک ارزش فردی و اجتماعی، بر طبق اساسنامه سازمان جهانی بهداشت و از دیدگاه همه ملتها و نزد همه مکاتب، یکی از مهمترین و ابتدایی ترین حقوق و نیازهای بشری تلقی شده است و دست یافتن به بالاترین سطح آن از اهداف اجتماعی و ملی تمام دولت ها به حساب میآید. هر کشوری برای دستیابی به اهداف بهداشتی مورد انتظار خود اقداماتی را در سطح ملی پیش بینی میکند و با ترسیم چشم اندازهای آینده، بررسی و شناسایی نیازهای بهداشتی خود، تعیین چالش های این حوزه، تدوین راهبردها و رویکردهای کلان و روشهای اجرایی به طراحی
برنامههای عمل اقدام میکند (اسکندری و رفیعی فر، 1384، ص 4).
اما به رغم بهبود در بهداشت جهانی در طول قرن بیستم، نابرابریهای سلامت در حال افزایش است. شواهد نشان میدهد که کاهش نابرابری سلامتی نیازمند فعالیت در عرصههای تعیین کنندهی سلامت جوامع شامل: درآمد، آموزش، اشتغال، قدرت سیاسی و دیگر فاکتورهای مرتبط است (ماگفورد، 2010). در بین فاکتورهای مطرح شده، بحث آموزش، همواره نکتهای کلیدی به حساب آمده است.
مدارس به عنوان پایگاههای اصلی آموزش، از جملهی ضروریات در روند دستیابی به سواد سلامت، و نهادی اساسی در ایجاد ثروت و سلامت در هر کشورند. از آموزش نیز به عنوان عاملی کلیدی در کاهش فاصلهی بین فقیر و غنی، یاد گردیده است و میتوان گفت ارتباطی قوی بین فقر و ضعف سلامت وجود دارد (بانک جهانی، 1996). رابطهی بین فقر و ضعف سلامت، یک رابطه ساده نیست. این رابطه، یک رابطهی چند وجهی و دو طرفه است. ضعف سلامت میتواند یک کاتالیزور برای حرکت مارپیچی فقر و فقر نیز به نوبهی خود میتواند به ایجاد و تداوم ضعف سلامت منجر شود (گرانت، 2005، ص 4).
اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:
تبیین و درک فرایند یادگیری همواره یکی از مهمترین دغدغههای انسان بوده است و هنوز هم بسیاری از رموز آن پوشیده مانده است (پلیهال و بورن، 1997). از جملهی موضوعات چالش انگیز در زمینهی یادگیری در مدارس، بحث سلامت و سواد سلامت دانش آموزان است که از پایه اول ابتدایی تا عالیترین مراحل دانشگاهی همواره مورد توجه قرار دارد. بر این اساس برنامهریزی پیرامون مسائل بهداشتی و سلامت دانش آموزان به منظور ارتقاء آگاهی و توسعه فرهنگ بهداشتی این گروه، از اهمیت و اولویت خاصی برخوردار است.
سواد سلامت از جملهی موضوعاتی است که در صورت محدود بودن، با رفتارهای بهداشتی ضعیف، خودمدیریتی ناکارآمد در بیماریهای مزمن، افزایش بستری شدن در بیمارستانها و افزایش هزینههای مراقبتهای بهداشتی در ارتباط است (دی والت و مک نیل، 2013، ص 3). در حالی که، بهداشت و سلامتی از حقوق انسانی کودکان هر جامعه محسوب میگردد و صاحبنظران، مسائل بهداشتی دانش آموزان را بعد از گروه مادر و کودک، در اولویت برنامههای بهداشتی قرار دادهاند، زیرا این گروه از آسیب پذیرترین قشرهای جامعه در مقابل تهاجم انواع عوامل اجتماعی، روانی، و جسمانی میباشند و بیشترین آسیب به آنان وارد میشود، حال آن که خود در ایجاد آن نقشی ندارند. بخش اعظم این آسیب ها ناشی از عدم وجود دانش، بینش و رفتارهای بهداشتی در افراد است در حالی که بشر دانش و تکنولوژی ممانعت از آن ها را در اختیار دارد (اسکندری و رفیعی فر، 1384، ص 7). بیشترین آسیبهای وارده از ناحیه آموزشهای نامناسب در ارائه مفاهیم و موضوعات مرتبط با بهداشت است که در مدارس ارائه میشود. با وجودی که تجربه و تحقیق نشان داده است که کودکان و بزرگسالان زمانی که فعالانه در جریان یادگیری قرار میگیرند، بهتر و مؤثرتر یاد میگیرند (کریم زاده شیرازی و حیدرنیا، 1379، ص 28)، اما هنوز هم در بسیاری از روشهای آموزش معمول مدارس، از شیوههای غیرفعال و نامناسب آموزشی استفاده میشود.
بر این اساس ضرورت و اهمیت پژوهش حاضر را از جوانب زیر میتوان تبیین نمود. در جنبهی اول ضعف آموزشهای مرسوم و موجود در مدارس برای انتقال مفاهیم بهداشتی به دانش آموزان است. ضعف عمدهی بسیاری از آموزشهای موجود، در عدم تلفیق این آموزشها با زندگی واقعی کودکان است. موضوعی که به کارگیری آموختههای فراگیران را در زندگی شخصی بسیار محدود می کند. در دیدگاه دوم اهمیت توجه به سواد سلامت دانش آموزان و مباحث مرتبط با سلامت است که به عنوان یکی از شاخصهای توسعه یافتگی در سطوح بالا مورد توجه قرار دارد. و دیگر اینکه بر اساس تئوری راجکی (1982) که «تجربه ی مستقیم را در برابر تجارب غیر مستقیم» مطرح نمود، استفاده از محیطهای تجربی میتواند رفتار افراد را به شکلی عمیق تر تحت تأثیر قرار دهد و همبستگی قوی تری بین نگرش و رفتار افراد ایجاد نماید (به نقل از کولماس و آگیمان، 2002، ص 242). لذا استفاده از محیطهای یادگیری تعاملی تجربی به دو دلیل اهمیت استفاده از روشهای نوین و فعال آموزشی و همچنین لزوم بهرهگیری از فعالیت تجربه محور فراگیران، از جملهی مباحثی است که در حوزهی پژوهشهای آموزشی، نیازمند و مطالعه و تحقیق بیشتر است.
(1-4) اهداف پژوهش:
(1-4-1) هدف کلی:
تعیین تأثیر محیطهای یادگیری تلفیقی (تعاملی تجربی) بر سواد سلامت دانش آموزان
بر اساس تقسیم بندی سازمان بهداشت جهانی (1996) از مؤلفههای سواد سلامت، این مؤلفهها در سه دستهی کلی شامل (سواد بهداشتی، سواد درمانی، و سواد پیشگیرانه) تقسیم بندی میشوند. بر این اساس اهداف جزیی این پژوهش در سه مورد نوشته میشوند.
(1-4-2) اهداف فرعی پژوهش:
- تعیین تأثیر محیطهای یادگیری تلفیقی (تعاملی تجربی) بر سواد بهداشتی دانش آموزان مورد مطالعه
- تعیین تأثیر محیطهای یادگیری تلفیقی (تعاملی تجربی) بر سواد درمانی دانش آموزان مورد مطالعه
- تعیین تأثیر محیطهای یادگیری تلفیقی (تعاملی تجربی) بر سواد پیشگیرانه دانش آموزان مورد مطالعه
Tang·hanakanvnd
Bohlman
European citizens’ digital health literacy
Magford
Grant
Plihal & Born
DeWalt & McNeill
Rajecki
Kollmuss & Agyeman
فرم در حال بارگذاری ...