گفتار دوم: مالکیت منابع آب در قانون اساسی
قانون اساسی هر کشور که در حقیقت قواعدی که حاکم بر اساس حکومت و صلاحیت قوای مملکت و حقوق و آزادیهای فردی بوده و برتر از سایر قواعد حقوقی میباشد و به عنوان قانون مادر نامیده میشود، اساس و مبانی سایر قوانین و مقررات را مشخص میسازد. این قانون در اصل ۴۵ خود در خصوص انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات مالکیت انفال و اراضی موات و دریاها و دریاچهها و غیره مقرر میدارد.
«انفال و ثروتهای عمومی از قبیل زمینهای موات یا رها شده، معادن، دریاچهها، دریاها، رودخانهها و سایر آبهای عمومی، کوهها، درهها، جنگلها، نیزارها، بیشههای طبیعی، مراتعی که حریم نیست، ارث بدون وارث و اموال مجهولالمالک و اموال عمومی که از غاصبین مسترد میشود در اختیار حکومت اسلامی است تا بر طبق مصالح عامه نسبت به آنها عمل نماید».
در تبعیت از اجرای این اصل، قوانین بعدی از جمله قانون توزیع عادلانهی آب، تمام آبهای سطحی و زیرزمینی را در زمرهی مشترکات عمومی آورده و مسئولیت حفظ و اجاره و نظارت بر بهرهبرداری از آنها را به دولت واگذار نموده است.
در حقیقت این اصل کلیه مشترکات عمومی و ثروتهای ملی و اموال عمومی و اموال مباح و مالکیت آبها را متعلق به حکومت اسلامی
دانسته که بایستی طبق مصالح عموم از آنها بهرهبرداری و استفاده شود و تنها دولت از باب اعمال تصدی و حاکمیت حق نظارت از آنها را به عهده گرفته است. به عبارت دیگر از وقتی که آب به صورت ثروت ملی یا مال مشترک شناخته شد در قانون آثاری که برای این امر مترتب است، این است که هر شخص نمیتواند خودسرانه منابع آبی را حیازت و از آن بهرهبرداری کند، یعنی در واقع این که ما در اصل ۴۵ قانون اساسی آب عمومی را ثروت مشترک میدانیم معنایش این است که از وقتی که ثروت مشترک است و در اختیار حکومت است دیگر بهرهبرداری از آب جزء یا اجازه دولت مقدور نیست.[۱]
انفال هم عبارت است از ثروتهای خدادادی که به عنوان ثروت عمومی توسط امام عادل در راه خدا و برای رفاه مردم به مصرف میرسد.
قرآن کریم انفال را از آن خدا و پیامبر خدا(ص) میداند که به منظور اصلاح ذاتالبین در اختیار پیامبر(ص) قرار میگیرد این اموال که اصولاً بدون جنگ به دست میآید (فی) نامیده میشوند. مصرف فی در قرآن به تفصیل بیان شده که آن را میتوان به ایتام، مساکین و در راهماندگان و جهت مصارف آنها اختصاص داد. اموال عمومی که به حکم قرآن در اختیار پیامبر قرار گرفته بعد از آن در اختیار امامان معصوم و سپس به نواب آنها (فقهای جامعالشرایط) میرسد.
با وجود این اصل در قانون اساسی دولت با در اختیار داشتن انفال و ثروتهای عمومی، سهم بسزایی از ابتکار عمل را در راه بر طرف کردن فقر و محرومیت خواهد داشت.[۲]
در اینجا به دو اصل مهم توجه خاص شده، اول آنکه اکثر منابع جزء انفال و ثروتهای عمومی به حساب آمدهاند و ملک خصوصی افراد نبوده و قابل تملک خصوصی نیز به شمار نمیآیند. دوم آنکه اختیار آن را با حکومت اسلامی قرار داده است.[۳]
چگونگی استفاده از انفال را قانون اساسی معین نساخته ولی آنچه مسلم است در قوانین عادی باید زمینههای استفاده از انفال روشن گردد. با این وجود باید دیدگاه اقتصادی استفاده از این منابع با حفظ اصل نگهداری از آنها بیشتر مدنظر باشد. اما آنچه که صحیحتر به نظر میرسد این است که خروج موضوعی مالکیت آنها از مالکیت خصوصی طبیعتاً به افزایش حاکمیت دولت و کنترل و نظارت بر این منابع میافزاید.
هر چند که به نظر میرسد دولت بتواند با بهرهگیری از اصل فوق ضمن حفظ مالکیت عمومی این منابع را از سلطهی اشخاص حقیقی و حقوقی خارج و برای کسب درآمد آن را به بخش خصوصی واگذار نماید، ولی بهرهبرداری آن توسط بخش خصوصی باید تا حدی صورت گیرد که به مالکیت عمومی این منابع صدمهای وارد نیاید. در حال حاضر به نظر میرسد روند کنونی سیاست دولت نیز در این چارچوب باشد.
به نظر میرسد انفال دانستن منابع آبی از نظریات اقلیت فقها استنباط و استخراج شده است در حالی که در مقررات قانون مدنی ما که برگرفته از فقه شیعه و به تبعیت از نظریات اکثریت فقها و با مدنظر قرار دادن حقوق سایر کشورها تنظیم یافته، منابع آبی جزء مشترکات دانسته شده است و از آن منابع تعبیر به مشترکات عمومی میشود که در قانون مدنی هم آشنا به ذهن میرسد.
[۱]. بابایی، احمد، جزوهی آموزشی مسائل حقوقی صنعت آب، سال ۱۳۸۰، ص ۹٫
[۲]. بابایی، احمد، جزوهی آموزشی مسائل حقوقی صنعت آب، سال ۱۳۸۰، ص۳۰٫
[۳]. مدنیان، غلامرضا، حفاظت قانونی از منابع آبهای داخلی، پایاننامه کارشناسی ارشد، دانشگاه شهید بهشتی، سال ۱۳۷۸، ص۳۵٫
فرم در حال بارگذاری ...