:
یکی از اهدافی که از طریق پرداختن به موسیقی در مدارس دوره ابتدایی محقق می شود، استفاده از کارکرد های آن در فرایند یاددهی و یادگیری می باشد.در جریان یاددهی یادگیری حواس و هوش های گوناگون دخالت دارند و هرچه در این امر از هوش های زیادی استفاده می شود به همان میزان از آموزش تک بعدی، یک سویه وانفعالی دور شده و به سوی آموزشی تعاملی پویا و پایدار و چند بعدی حرکت خواهد شد. یکی از هوش های به اثبات رسیده انسان هوش موسیقیایی موزون است اگر روند آموزش با ریتم، وزن و آهنگ همراه باشد درک مفاهیم آموزشی برای دانش آموزان بهتر و سهل تر خواهد بود اگر در آموزش مفاهیم درسی به فراخور موضوع از موسیقی استفاده شود فرایند یاددهی-یادگیری با موفقیت بیشتری انجام خواهد شد. امروزه موسیقی و تاثیرات نوروفیزیولوژیک آن مورد توجه بسیاری از محققان در سراسر دنیاست(کیهانی و شریعت پناهی،1387). تنفس، گام برداشتن، ضربان قلب، همگی سیمایه های موزون و یا ریتمیک از حیات جسمانی ما به شمار می آیند(استور، 2001). توانایی بیان و احساس ضرب در کودک و بزرگسال فراتر از لذت بردن و واکنش های پیش پا افتاده آنها به موسیقی ساده است. ضرب های یکسان زیر بنای توانایی درک الگوهای گفتار و زبان به شمار می آید و به همین جهت واجد اهمیت بسیاری است(جنسن، 1386). بین شناخت و موسیقی ارتباط وجود دارد، چی هو و چون(2003) آموزش موسیقی به صورت نظام مند و منظم را در زمینه پردازش حافظه موثر می داند، کولیر و لوگان (2000) نیز بر این باورند که عملکرد حافظه کوتاه مدت با بهره گیری از تحریکات موزون شنیداری متناوب، بهتر از زمانی است که تحریکات بینایی به کار برده می شود . گفته می شود که موسیقی از راه تصویر سازی ذهنی، تقویت حافظه را به دنبال دارد(خلف بیگی و همکاران، 1385).
نشانه ها و علائم متعددی وجود دارد که نشان می دهد شبکه های عصبی اختصاصی پردازش موسیقی در مغز به صورت کاملا مستقل و جداگانه (مستقل از دیگر ساختارهای عصبی مغز) عمل می کنند(ملایری و همکاران، 1384). تقویت و تسهیل عملکرد شبکه های دخیل در موسیقی در نیمکره چپ (از طریق آموزش زود هنگام موسیقی)، توانایی ذهنی مربوط به این نواحی، که شامل اجزای مورد نیاز ذهن برای استدال می شوند، را افزایش می دهد. نتایج تحقیقات در ایران نیز نشان دهنده افزایش رشد شناختی کودکان و افزایش توانایی استدلال عمومی بر اثر آموزش موسیقی بوده است(میربها و همکاران،1382).
1-2-بیان مساله:
از آنجا که یادگیری اساس رفتار انسان را تشکیل می دهد، فرد از طریق یادگیری است که با محیط خود آشنا می شود. زندگی در هر مرحله ای از رشد و برای ادامه ی آن مستلزم یادگیری است زیرا قسمت عمده رفتار انسان آموختنی است. زبان و بیان احتیاجات خود، بروز عواطف،
کنترل احساسات، معاشرت با همنوعان و رشد قوه ی تفکر از طریق آموختن امکان پذیر است.
بنابراین توجه به یادگیری و لحاظ موضوع مربوط به آن در فعالیت های تربیتی شرط اساسی موفقیت مربیان است(شریعتمداری، 1390، ص314). اصطلاح اختلال یادگیری را اولین بار ساموئل کرک در سال 1963 در انجمنی از والدین که در شهر نیویورک تشکیل شده بود، پیشنهاد کرد(نریمانی و همکاران، 1391، به نقل از شهیم و هارون رشیدی، 1386). این اختلال به طور عمده در کودکان 7تا 10 ساله دیده می شود(کاپلان، سادوک و گرب، 2002 و ترجمه پورافکاری، 1382). با توجه به این که پردازش موسیقی در مغز در مناطقی متفاوت از مناطق درگیر در ادراک سایر اصوات از جمله گفتار، صورت میپذیرد امروزه از موسیقی درمانی در توانبخشی ذهنی و جسمی و نیز کمک به رشد دقت شنیداری و بهبود توجه و تمرکز و در نهایت رشد مهارتهای گفتاری استفاده میشود. این امر در مورد مبتلایان به اختلال یادگیری بیشتر صدق میکند(زاده محمدی، 1384).
1-3-اهمیت و ضرورت تحقیق:
یکی از روش های مفید برای یادگیری مطالب به ویژه برای دانش آموزان، جایگزینی مطالب و مفاهیم جدید به جای اشعار و ترانه های موسیقی است. زمانی که فرد مطالب و اندیشه ها و کلمات را با موسیقی تنظیم و هماهنگ می نماید، ضمن اینکه مناطق مختلفی از مغز فعال می گردند، مطالب در شاهراه های متفاوت حافظه ذخیره شده و به این ترتیب ، قدرت یادگیری مطالب تقویت می گردد(همان،ص 129).
کودکان مبتلا به اختلال یادگیری کودکانی هستند که دارای الگوهای غیر معقول در درک این جهان می باشند. الگوهای عصب شناختی آنان به نظر می رسد تا اندازه ای از کودکان هم سنشان که این اختلال ها را ندارند، متفاوت می باشند. افراد مبتلا به اختلال یادگیری در نوعی ناکامی تحصیلی و اجتماعی مشترک هستند. آنان آنچه را که دیگران در همان سطح هوشی به انجام می رسانند قادر نیستند انجام دهند(کالاگر و همکاران، 1387). در بروز اختلالات یادگیری عوامل مختلف آموزشی، محیطی، روانشناختی و حتی ژنتیکی دخیل اند و شامل نقایص نورولوژیک (عصب شناختی)، تحصیلی، اجتماعی، عاطفی و سازشی می شوند(نریمانی و همکاران، 1391، به نقل از رومن، 1998).
در حوزه روانشناسی، موسیقی را همچون زبان های رایج دنیا نوعی زبان دانسته اند که مناطق خاص خود را در مغز دارد و همچون زبان، درک آن نیازمند آموزش است(کیهانی و شریعت پناهی،1387). یک تجربه لذت بخش می تواند بیماران را در برابر شرایط ناامید کننده یا ناخوشایند زندگی تامین و حمایت کند. باتوجه به اینکه بسیاری از دیدگاه ها به تاثیر موسیقی به مثابه یکی از روش های درمان در بهبود عملکرد کودکان دارای اختلال ویژه معتقدند و با نظر به اهمیت موسیقی درمانی، پژوهش حاضر با هدف بررسی این شیوه بر کاهش اختلال یادگیری کودکان انجام می شود.
1-4- اهداف پژوهش:
1-4-1- هدف کلی:
نقش آموزش مبتنی بر موسیقی بر کاهش اختلال یادگیری دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی شهرستان گیلانغرب در سال 93-92
1-4-2- اهداف فرعی:
1-نقش آموزش مبتنی بر موسیقی بر کاهش اختلال خواندن دانش آموزان ابتدایی شهرستان گیلانغرب.
2- نقش آموزش مبتنی بر موسیقی بر کاهش اختلال نوشتن دانش آموزان ابتدایی شهرستان گیلانغرب.
3- نقش آموزش مبتنی بر موسیقی برکاهش اختلال ریاضی دانش آموزان ابتدایی شهرستان گیلانغرب.
4-نقش آموزش مبتنی بر موسیقی بر کاهش اضطراب اجتماعی دانش آموزان ابتدایی شهرستان گیلانغرب.
5-نقش آموزش مبتنی بر موسیقی بر افزایش شناخت اجتماعی دانش آموزان ابتدایی شهرستان گیلانغرب.
1-5- فرضیههای تحقیق:
1-آموزش مبتنی بر موسیقی در کاهش اختلالات یادگیری دانش آموزان تاثیر دارد.
2-آموزش مبتنی بر موسیقی در کاهش اختلال خواندن دانش آموزان تاثیر دارد.
3- آموزش مبتنی بر موسیقی در کاهش اختلال نوشتن دانش آموزان تاثیر دارد.
4- آموزش مبتنی بر موسیقی در کاهش اختلال ریاضی دانش آموزان تاثیر دارد.
5- آموزش مبتنی بر موسیقی در کاهش اضطراب اجتماعی دانش آموزان تاثیر دارد.
6- آموزش مبتنی بر موسیقی در افزایش شناخت اجتماعی دانش آموزان تاثیر دارد.
از مسئولیتهای مهم و اساسی در واحدهای صنعتی ، برنامه ریزی و کنترل موجودیها است
فعالیتها گرد آوری شده با عنوان کنترل موجودیها همواره مورد توجه خاص مدیریت ، بخش کنترل مواد و سفارشات و مهندسی صنایع است . سایر واحدهای صنعت نیز با توجه به اهداف و وظایفی که به عهده دارند هر یک به نوعی خاص ، سیستمهای برنامه ریزی و کنترل موجودیهای خود را با نظامها و استراتژی های مناسب هماهنگ کرده .
در این میان وظیفه مسئولین و دست اندارکارن بخش کنترل تولید و موجودیها و مهندسی صنایع و مدیریت مواد و سفارشات آن است که با در نظر گرفتن اهداف و استراتژیهای کل سازمان و ضمن توجه به مجموعه عوامل و شرایط حاکم بر سازمان روشها و سیاستهایی را اتخاذ نموده و به اجرا در آورنده که دراقتصاد کل سازمان اثر مثبت داشته باشد .
درشرایط امروزی صنعت با بهره گرفتن از سیستمهای پیشرفته تر تولید سیستمهای انعطاف پذیر ( FMS ) و تولید به هنگام( JIT ) سعی می شود که سطح موجودی ها را در کارخانه پائین نگهدارند . با این حال هنوز سرمایه درگیر به صورت موجودی در بسیاری از شرکتها و کارخانه های تولید بسیار زیاد می باشد .
علیرغم هزینه های مرتبط با نگهداری موجودیها ، داشتن موجودی در کارخانه امری غیر قابل اجتناب می باشد . مساله مهم این است که هزینه های روبرو شدن با کمبود کالا و مواد اولیه و قطعات یدکی ، مشکلات توقف تولید ، از دست رفتن فرصت فروش کالا وکسر
شهرت سازمان را در برخواهد داشت . در مواردی ممکن است که ضرر و زیان های مورد بالا از هزینه نگهداری موجود بیشتر شود .
هدف اصلی برنامه ریزی تولید موجودی این است که با تجزیه و تحلیل شرایط و هزینه ها ، مناسبترین سیاستهای را برای سفارش و نگهداری موجودی در کارخانه بگیرند .
فعالیتهای برنامه ریزی تولید و کنترل موجودی ، همانگونه که از نامش معلوم است به دو بخش برنامه ریزی تولید و بخش کنترل موجودی قابل تجزیه است در بخش برنامه ریزی تولید ، برنامه ریزی سیاستها و شیوه های مناسب و اقتصادی برای تولید بهتر مشخص می گردد و دربخش کنترل موجودی نقش اجرا کننده و به کار گیرنده و نظارت روی موجودیها می باشد .
امور برنامه ریزی و کنترل موجودیها باید با همکاری و تبادل نظر نزدیک با حسابداری صنعتی ، بخش فروش و بازار یابی ، امور تولید بخش خرید و تدارکات و انبارها و به بررسی شرایط و تدوین سیاستها و نظام تولید و موجودی خود می پردازند.
سیستم برنامه ریزی مواد یک سستم اطلاعاتی برای هماهنگی برنامه های تفضیلی در سیستمهای تولید چند مرحله ای می باشد در این
سیستم قطعات و مواد با توجه به محصول نهایی برنامه ریزی می شوند یا به عبارتی وابسته به محصول نهایی می باشند . در سیستم برنامه ریزی مواد ابتدا محصول نهایی را در نظر می گیریم ، سپس آن را به اجراء تشکیل دهنده اش تجزیه می کنیم و آنگاه با توجه به زمان احتیاج به هر یک از مواد و قطعات برنامه ریزی های لازم را انجام می دهیم . این سیستم به ما کمک می کند تا بتوانیم فعالیتهای مربوط به تدارک قطعات و مواد را مشخص و زمان انجام آنها را در طول برنامه تعیین کنیم . در این سیستم اجزاء تشکیل دهنده محصول شناسائی شده میزان هر یک از اجزاء تعیین و طول زمان لازم برای تهیه آنها موعد مقرر مشخص می شود یک سیستم (MRP) اساساً برای پاسخ به این سئوال طراحی می گردد که برای رسیدن به مقاد یر پیش بینی نشده در برنامه سالانه تولید ( MPS ) چه کالایی ، به چه مقدار و در چه زمانی باید خریداری یا ساخته شوند ؟
فصل اول:
1-1تاریخچه برنامه ریزی احتیاجات
MRP دراوایل دهه 1960 به عنوان یک رویکرد کامپیوتری به برنامه ریزی تدارک و تولید مواد در آمریکا شکل گرفته و کتاب راهنمای کامل آن در سال 1975 توسط ارلیکی منتشر گردید.
بدون شک تنکیک MRP پیش از جنگ جهانی دوم نیز به صورت دستی و به شکلی تلفیقی در بخش های مختلف اروپا بکار گرفته می شد. با این حال، آنچه که ارلیکی دریافت، این بود که کامپیوتر امکان بکارگیری کلیه جزئیات تکنیک MRP را فراهم ساخته و این امر تکنیک مزبور را در مدیریت موجودیهای در جریان تولید بسیار اثر بخش می سازد.
طرح اولیه فوق برای بکارگیری کامپیوتری MRP، بر مبنای یک پردازشگر لیست مواد (BOMP) ایجاد گردیده بود. این پردازشگر، برنامه تولیدی اقلام والد را به برنامه تولید یا خرید اقلام جزء تبدیل می نمود. این امر با بسط دادن یا باصطلاح انفجار نیازمندی های محصول بالاترین سطح در طول لیست مواد (BOM)، به منظور تعیین تقاضای قطعات انجام می گرفت. سپس تقاضای ناخالص پیش بینی شده، با موجودی های در دست و سفارشات در طول افق زمانی برنامه ریزی و در هر سطح از BOM مقایسه می گردید. این سیستمها روی کامپیوترهای بزرگ(مین فریم( پیاده شده و در بخش های متمرکز بر برنامه ریزی مواد در شرکت های بزرگ اجرا می گردیدند.
با گذر زمان، نصب این سیستم ها در شرکت های مختلف گسترش یافت و به منظور افزایش دامنه عملکرد این سیستم های نرم افزاری، توابع عملیاتی متعددی به آنها اضافه گردید. از جمله توسعه های صورت گرفته بر روی سیستم اولیه میتوان به سر برنامه تولید(MPS)، کنترل فعالیت تولید (PAC)، برنامه ریزی سرانگشتی ظرفیت (RCCP)، برنامه ریزی احتیاجات (نیازمندی های) ظرفیت (CRP)، و خرید اشاره نمود.
ترکیب مدول های برنامه ریزی یعنی (CRP,MRP,MPS) و مدول های اجرایی (یعنی PAC و خرید) و نیز ایجاد شرایطی که سیکل برنامه ریزی بتواند از سیکل اجرایی بازخوردهای لازم را دریافت نماید، منجر به نوع کامل تری از MRP گردید که به آن MRP حلقه بسته گویند. با اضافه کردن مدول های مالی خاصی به MRP حلقه بسته و همچنین توسعه سربرنامه تولید به منظور پذیرش وظایف کامل تری به عنوان یک برنامه اصلی یا مرجع و بالاخره امکان پشتیبانی برنامه ریزی بازرگانی از لحاظ جنبه های مالی آن، سیستم کاملی حاصل میشود که در واقع رویکردی یکپارچه را برای مدیرتی منابع تولیدی ارائه می دهد. این MRP توسعه یافته، برنامه ریزی منابع تولیدی یا MRP-II نامیده می شود. از سال 1980همچنان که پیاده سازی MRP روی کامپیوترهای کوچکتر و ریزکامپیوترها امکان پذیر می گردید، نصب سیستم های MRPنیز به روند صعودی خود ادامه می داد.
فراگیر شدن MRP ناشی از تلاش و به عبارتی جهادی است که جامعه کنترل تولید و موجودی آمریکا(APICS) در اوایل دهه 1970 به راه انداخت. نقطه تمرکز حرکت فوق در واقع ایجاد این باور بود که MRP یک راه حل مطمئن است، زیرا یک سیستم یکپارچه ارتباطات و پشتیبانی تصمیم گیری است که کلیه فعالیتهای تولیدی- تجاری را پشتیبانی می کند. همچنین بر این نکته تأکید می شد که لازمه موفقیت برنامه های اجرایی MRP، در اصل تعهد مدیریت و آمزوش کلیه نیروهای تولیدی می باشد. به این ترتیب نقش تکنیک های بهینه سازی مبتنی بر تحقیق در عملیات و علم مدیریت به تدریج کمرنگ گردید. آن چه مرتباً تصریح می شد این بود که مسائل واقعی موجود در صنایع، مسائل مرتبط با نظم، آموزش، درک و ارتباطات می باشند(نه مسائل عددی و بهینه سازی). این پیام که توسط APICS مطرح و تبلیغ می شد، از طریق گروه کثیری از مشاوران(که اغلب همچون حواریون آن بودند) در هر گوشه بازگو شده و از طرف صنایع کامپیوتر نیز که مشتاق گسترش کاربرد آن بودند چون پژواکی تکرار می گردید.
از جمله مهمترین عللی که منجر به استفاده گسترده از MRP به عنوان یک تکنیک مدیریت تولید گردید، استفاده آن از قابلیت های کامپیوتر برای ذخیره سازی و دستیابی به حجم بالایی از اطلاعات بود که این امر خود برای اداره هر شرکت ضروری می نمود. به علاوه سیستم MRP به ایجاد هماهنگی میان فعالیتهای مختلف همانند مهندسی، تولید و مواد در واحد تولیدی کمک میکرد. به این ترتیب جذابیت MRP II نه تنها به خاطر نقش آن به عنوان یک پشتیبان تصمیم گیری مدیریت بود، بلکه از آن مهمتر نقش یکپارچه کننده آن در سازمان تولیدی بود که آن را حایز اهمیت می نمود.
امروزه تفکراتی در زمینه چگونگی یکپارچه سازی سیستم هایی از نوع MRP با محیط تولید یکپارچه کامپیوتر(CIM) و کفایت چنین سیستم هایی در مقیاسه با فلسفه های تولیدی جایگزین مانند تولید بموقع(JIT) و تکنیک های انحصاری مانند تکنولوژی تولید بهینه(OPT) چنین سیستم هایی، و نیز شکست های مکرر در دستیابی به مزایای وعده داده شده آنها، سئوالات متعددی در زمینه اثر بخشی MRP مطرح می گردند.
در همه شهرهای بزرگ همه روزه ما شاهد ویرانگری تعمدی و رفتارهای غیرمسئولانه و ضداجتماعی وندال هایی هستیم که عمداً کمر به تخریب و نابودی هر آنچه زیباست و هر آنچه متعلق به همگان است بستهاند. نقاشیهای به نمایش درآمده در گالریها، آثار باستانی و عتیقههای موجود در موزهها، ابنیه تاریخی و اماکن مذهبی، مجسمههای نصب شده در میادین، پارکها و اماکن عمومی، منازل خالی از سکنه، پارکها و فضاهای سبز عمومی، چراغهای معابر، صندلیهای اتوبوس و مترو، کتابهای کتابخانهها، تلفنهای عمومی و دهها موضوع مورد تخریب دیگر از جمله موضوعاتی هستند که در اثر وندالیسم متحمل خسارات و صدمات گردیده و مورد تخریب قرار میگیرند (تامپسون، 2004: 12).
امروزه در بسیاری از شهرهای بزرگ وندالیسم بصورت یک مشکل اجتماعی حاد مطرح است که نه تنها سلامتی و امنیت جامعه را به مخاطره می اندازد، بلکه هزینه های مالی گزافی را تحمیل مالیات دهندگان و ساکنین این شهرها می کند. برخلاف بسیاری از جرائم و انحرافات، آثار وندالیسم مشهود و پیداست. به زعم هوبر (1991) و ویلکینسن (1995) عصیان روزافزون انسان، علی الخصوص نسل جوان، در برابر تحمیلات اجتماعی و نیروهای قاهر و سرکوبگر بیرونی نه تنها مبین احساس اجحاف و درماندگی آنها بلکه گویای خشم و پرخاشگری آنان در اثر احساس اجحاف و درماندگی است. از این رو وندالیسم مرضی نوظهور و مدرن در جامعه جدید است که عکس العملی است خصمانه و واکنشی است کینه توزانه به برخی از صور فشارها، تحمیلات ناملایمات، حرمان ها و اجحافات بیرونی و اجتماعی (سیف، 1383: 61).
در متون جامعه شناسی انحرافات و آسیب شناسی اجتماعی، وندالیسم کراراً به مفهوم داشتن نوعی روحیه بیمارگونه به کار رفته که مبین تمایل به تخریب آگاهانه، ارادی و خودخواسته اموال، تأسیسات و متعلقات عمومی است (ویلکینسن، 1995؛ کلارک 1991 به نقل از سیف، 1383).
تحقیق حاضر میکوشد با کمک مباحث نظری و اطلاعات تجربی به دست آمده از تحقیق به بررسی علل پدیده و ندالیسم در بین دانش آموزان بپردازد. در ادامه بحث پیرامون ویژگیهای افراد نوجوان متمایل به ناهنجاری در این راستا با کاربرد روش پیمایش سعی شده است که اطلاعات مورد نیاز با توجه به اهداف و فرضیههای تحقیق جمع آوری شود (ساعتچی، 1374: 27).
بیان مسئله
در طبقه بندی انواع جرائم، خصوصاً در سنخ شناسی صور انحرافات و بزهکاریهای اجتماعی، اغلب صاحب نظران و محققان وندالیسم را به مثابه جنایتی خرد و از انواع بزهکاریهای نوجوانان به شمار آوردهاند (مییرو کلینارد 1986؛ ژانورن 1963 به نقل از شعاری نژاد، 1373: 30).
در شرایطی که همبستگی متقابل فرد و جامعه از میان برود و فرد نتواند به کمک مکانیزم ها و ابزار هایی که جامعه در اختیارش قرار می دهد به اهدافش دست یابد در نتیجه از راهای دیگری که خلاف است سعی میکند به آن اهداف برسد در نتیجه می گوییم که فردنابهنجار شد و وقتی این حالت به صورت عام در جامعه شیوع پیدا می کند می گوییم جامعه دچار آنومی یا نا بسامانی شد و به عبارتی با از بین رفتن ارزشها و هنجار یا ضعیف شدن هنجار ها و ارزشها اعضای جامعه دیگر ارزشها و اهداف مشترکی را قبول ندارند (شعاری نژاد، 1373: 31).
به نظر مرتون: «بی هنجاری هنگامی به وقوع می پیوندد که فرد قادر نباشد با وسائلی که جامعه مشخص کرده به اهداف خود دست یابد و عکس العمل طبیعی این وضعیت روی آوردن به این انحراف است» (احمدی، 1380: 12).
نابهنجاری ها در قالبهای مختلفی در جامعه ظهور پیدا می کنند مانند سرقت ،اعتیاد،فرار از خانه،فحشا… که ناشی از طلاق، اختلافات والدین،ستیز خانوادگی و … . یکی از این نابهنجاریها گرایش جوانان به تخریب می باشد که تخریب در نوع خود می تواند شامل تخریب اموال عمومی، فضای سبز، جاده ها، دیوارها و … باشد. که چنین فردی را در اصطلاح جامعه شناسان وندال میگویند و کسی که گرایش به این گونه تخریبها دارد را وندالیسم نامیده میشود. تخریب اموال عمومی از سوی جوانان و نو جوانان دارای عواض و پیامدهای مادی و معنوی میباشد. اما در نگاه دقیق تر به این قضیه میتوان ابعاد عوارض انسانی را بسیار فراتر دید لذا با توجه به اینکه اکنون به دفعات شاهد تخریب اموال عمومی مانند کیوسکهای تلفن، اتوبوسها، کندن جادهها، خراب کردن دیوارها، شکستن شیشههای مغازهها و به هم ریختن ورزشگاه ها از سوی جوانان و نوجوا نان بودهایم لذا در این پژ وهش، بیشتر به د نبال علل و عوامل رخ دا دن چنین رفتارهای نا بهنجارانه از سوی جوانان بودیم. تلاش ما در این تحقیق بر این بود که با دیدگاهی علمی به بررسی پدیده وندالیسم در بین دانش آموزان بپردازیم که در قسمت نتایج و جمعبندی به آن اشار ه میشو د (ضابطی، 1385: 35).
برخی تحقیقات اشاره به حضور وندانها در گروه های بزهکار نموده و معتقدند که فشار گروهی و اهداف گروهی در بروز رفتار مجرمانه
دخیل و مؤثراند. بعبارت دیگر وندان ها غالباً بطور جمعی به تخریب اموال عمومی دست می زنند. از این رو مقاصد گروهی و نه فردی در پس چنین رفتاری نهفته و پنهان است (ضابطی، 1385: 35).
در مباحث آسیب شناسی عامل یادگیری رفتار بزهکارانه از سوی بسیاری از صاحب نظران انحرافات اجتماعی و آسیب شناسان گوشزد شده است. برخی تحقیقات نشان داده اند که وندالیسم همچون بسیاری از رفتارهای مجرمانه و بزهکارانه در خرده فرهنگهای بزهکار بوجودآمده، منتقل شده و آموخته میشود. (ضابطی، 1385: 36)
وید (1984) معتقد است که وندالیسم با عنایت به مفهوم، تعریف، انگیزشها و انگارهها بر انواع اکتسابی، شیوهای بدخواهانه، بازی و تفنن و کینه جویانه یا انتفاعی شمول دارد. مع الوصف اغلب تحقیقات مبین ترکیبی از صور فوق بودهاند. این خود نه تنها نیاز به پارادایمها و رویکردهای جدیدی را در مطالعه وندالیسم مطرح ساخته است بلکه بر استفاده از یک رویکرد التقاطی و ترکیبی تأکید می کند (ضابطی، 1385: 37).
ضرورت و اهمیت تحقیق
آمارهای ترخیص شده حکایت از وسعت، شدت، دامنه، تعدد و تنوع وندالیسم در بخشهای خدمات، محیط ریست، آموزش، بهداشت، تفریحات و نظایر آن و نیز سنگینی خسارات وارده و هزینههای تعویض و تعمیر وسایل و اشیای (تخریب شده دارد (کلارک، 1991؛ هوبر، 1991 به نقل از اسلامی، 1389: 12).
در تبیینهای جامعه شناختی همواره به رفتارهای همراه با خشونت اهمیت فراوانی داده شد است و از آنجائیکه وندالیسم نوعی از انحرافات اجتماعی محسوب می شود نمود آن در مدارس و مراکز آموزشی قابل توجه میباشد. خسارتهای ناشی از وندالیسم در اغلب کشورها حائز اهمیت است، بودجههای دولتی زیادی سالانه صرف ترمیم وسایل و اشیاء تخریب شده (میز و صندلیهای شکسته شده و … ) توسط وندالها میشود. به هر ترتیب هرچه تخریبکارها رفتارهای ویرانگرانه بیشتری در مدارس داشته باشند به همان اندازه مرکز آموزشی و مدرسه می بایست از هزینههای آموزشی دیگر کاسته و از سرانه آموزشی مبلغی را برای ترمیم میز و صندلیهای شکسته شده و … نماید. در این بررسی نیز سعی شده تا به برخی از نکات ضرورتهای مطالعه رفتارهای وندالیستی پرداخته شود که مهمترین آنها عبارتند از: کنترل رفتارهای تخریبگرانه در محیط آموزشی و جلوگیری از رسوخ و سرایت گسترده آن به بطن جامعه؛ کاهش تاثیرات این نوع رفتارها در بروز شکاف اخلاقی در میان دانش آموزان مدارس؛ کاهش هزینههای مدارس جهت ترمیم و بازسازی ابزارهای آسیب دیده مدرسه و تخصیص اینگونه بودجهها جهت کیفی سازی برنامههای آموزشی؛ توجه و تعدیل بحران اخلاقی ناشی از دست نوشته ها و خطوط مبتذلی که توسط وندالها بوجود میآید؛ کنترل آسیب های اجتماعی که،ممکن است به دیگر دانش آموزانی که رفتارهای وندالیستی ندارند انتقال یابد؛ و همچنین از اهمیتهای مهم دیگر،ایجاد حس مشارکت و مالکیت اموال عمومی در دانش آموزان جهت حفظ مناسب اموال مرکز آموزشی یا مدرسه است (اسلامی، 1389: 13).
لازم به ذکر است که در باب موضوع وندالیسم هنوز پژوهشهای گستردهای صورت نگرفته (محسنی تبریزی، 1382: 18) و اینکه در استان نیز طرحی به این عنوان از سوی هیچ ارگان و سازمانی پیشنهاد نگردیده در نتیجه آموزش و پرورش استان میتواند پیش قدم در اجرای این طرح گردد تا مأخذی برای طرحهای آتی دیگر ارگانها شود.
اهداف تحقیق:
با توجه به وسعت و گسترده بودن رفتارهای تخریبکارانه، اهداف پژوهش را به دو دسته کلی و جزئی قابل تقسیم است.
هدف کلی : علل مؤثر بر بروز رفتارهای وندالیسمی در بین دانش آموزان مدرسه راهنمایی شهید مولود بهزادی دیزج ارومیه در سال تحصیلی 91-90
اهداف جزئی:
1) تعیین رابطه مدیریت مشارکتی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه
2) بررسی رابطه بین روابط انسانی کارکنان و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه
3) تعیین رابطه بین نوع نظارت(کنترل محیطی) و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه
4) تعیین رابطه بین امکانات محیط آموزشی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه
5) تعیین رابطه بین تراکم محیطی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه
سوالات تحقیق
1- آیا بین مدیریت مشارکتی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد؟
2- آیا بین روابط انسانی کارکنان و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد؟
3- آیا بین نوع نظارت(کنترل محیطی) و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد؟
4- آیا بین امکانات محیط آموزشی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد.
5- آیا بین تراکم محیطی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد؟
فرضیههای تحقیق
1- بین مدیریت مشارکتی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد.
2- بین روابط انسانی کارکنان و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد.
3- بین نوع نظارت(کنترل محیطی) و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد.
4- بین امکانات محیط آموزشی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد.
5- بین تراکم محیطی و گرایش دانش آموزان به رفتارهای تخریبگرانه رابطه وجود دارد.
یکی از مهمترین و اساسی ترین مفاهیم علوم اجتماعی و روانشناسی که دلالت ها و آثار مختلف آن، عرصه های مختلف از جمله نظام آموزشی و سیاست گذاری، برنامه ریزی و فعالیت های آن را تحت تاثیر قرار می دهد، مفهوم هویت[1] می باشد. در واقع، باید گفت هویت از جمله مفاهیم بین رشته ای[2] است که در حوزه های مختلفی چون فرهنگ، سیاست، اخلاق، عرفان و حتی اقتصاد مورد توجه قرار گرفته و البته از مفاهیم و مباحث بنیادی در حوزه های علوم روانشناسی و علوم اجتماعی است ( گودرزی، 1390). اهمیت و جایگاه این مفهوم در برنامه های آموزشی و درسی مقطع متوسطه[3]، که نوعاً با نوجوانان و جوانان 13 تا 18 ساله، که در حال گذار از مراحل حساس رشد هویت خود می باشند، از برجستگی بیشتری برخوردار است. چرا که یکی از تکالیف عمده نوجوانان در جامعه، یافتن پاسخی عملی به این سؤال است که من کیستم ؟ دقیقا به همین علت است که یکی از وظایف مهم نظام های آموزشی، کمک به نوجوانان در زمینه رشد موزون و مناسب هویت خود می باشد. در واقع، از نظام آموزش و پرورش انتظار است که به نوجوانان کمک کند تا خود را چنانکه هستند و بدان گونه که می توانند باشند، به درستی بشناسند و شیوه زندگی خود را بر اساس توانایی ها، استعدادها، هدفهای کوتاه مدت، میان مدت و بلند مدت و در راستای تحقق باورها و آرزوهایی که دارند، سازماندهی کنند. به بیان دیگر، مدرسه به عنوان یکی از مهم ترین نهادهای آموزشی، فرهنگی و ایدئولوژیکی است که می تواند نقش مؤثری در زمینه ایجاد و تثبیت هویت داشته باشد ( صادق زاده، 1387).
بر کسی پوشیده نیست که انسان فطرتاً خداجو آفریده شده است و میل و گرایش باطنی به خدا دارد. به عبارتی از آموزه های ذاتی مختص انسان که تعبیر به فطرت میشـود در سه بعد معرفتی و شناختی، گرایشی و توانشی به ترتیب در انسان حس خدایابی و میـل به خداگرایی و توانایی قرب الیاالله وجود دارد که در نهاد آدمی به ودیعه گذاشته شـده است (اکبری،1392 ).چنان که خداوند در قرآن کریم خطاب به پیـامبر اکـرم(ص) میفرمایند: »فَذَکﱢرْ إِنﱠما أَنتمذَکﱢرٌ پیامبر یادآوری کن که تو تنهـا تـذکار دهندهای« این آیه صریحاً بیان میکند که انسان فطرتاً خداجوست و هویت هر فردی با دین و اعتقاد به خدا آمیخته است. البته این امر بالقوه بوده و نیاز به شکوفایی و فعلیـت دارد. همانطور که بین خودشناسی و خداشناسی ملازمه وجود دارد، بین خودفراموشی و خدافراموشی هم ملازمه هست و این حاکی از شناخت فطـری و علـم حـضوری بـه خداست. تفکر دینداری، تفکری است که مبتنی بر یک مذهب باشد. فرد مذهبی مطـابق دستورات پیامبران و شرایع مذهبی به واجبات دینی عمل نمـوده و از محرمـات پرهیـز مینماید. در بعد تعاملی، فرد دارای باورهای مذهبی، خدا را پنـاه خـود دانـسته و بـا او اُنس میگیرد، شادیهایش را موهبت او دانسته و در مشکلات و سـختیهـا از او مـدد میجوید (عسگری و همکاران، 1391).
اهمیت مسأله هویت از آنجا کـه یکـی از عناصـر لازم بـرای انـسجام اجتمـاعی در جامعه است، بیشتر روشن میشود. در فرهنگ معین آمده است: هویت یعنـی: -1 ذات باری تعالی، -2 هستی، وجود؛ -3 آن چه موجب شناسایی شخص باشد و حقیقـت جزئیه یعنی هرگاه ماهیت با تشخص لحاظ شود هویت گویند و گاه بـه معنـی وجـود خارجی است و مراد تشخیص است و هویت گاه بالذات و گاه بالعرض اسـت. در فرهنگ عمید هویت به معنای حقیقت شیء یا شخص که مشتمل بـر صفات جوهری او باشد، اشاره شده است. به یک معنا هویـت عبـارت اسـت از آنچـه سبب تشخص و یا آنچه موجب شناسایی فرد می شـود. اصـطلاح هویت از دهه 1950 رایج شده است. هویت یک ساختار روانی ـ اجتمـاعی اسـت کـه بذر شکلگیری آن در سالهای پیش از نوجوانی پاشـیده مـیشـود. اریکـسون و دیگـر روانشناسان معتقدند، تمایل به هویتیابی از نوجوانی شروع میشود. از مشخـصه هـای اصلی هویت، انتخاب ارزشها، باورها و هدفهای زندگی اسـت، یافته ها نشان میدهد رشد هویت را در حوزه تجربه دینـی مـیتـوان روشن کرد (الیسات و پرات، 2014).
مذهب همواره مورد توجه روانشناسان بوده است. به ویژه در بیش از دو دهه اخیـر و با گسترش مباحث مربوط به روانشناسی، نقش سالم و رو بـه رشـد مـذهب، توجـه بسیاری از روانشناسان را برانگیخته است. مناسک دینـی از جملـه مؤلفه های کلیدی هویت ملی است که هـم توجیـه معنـوی و ذهنـی دارد و هـم جلـوه بیرونی. معنای درونی و نمایش بیرونی مناسک دینـی، هویـت یـک قـوم را از دیگـری متمایز میکند. کمتر مراسم و برنامه ای را میتوان یافت که از نظر قـدمت، حـضور دل، همگانی بودن و هماهنگی بیرونی به پای مناسک و عبـادات دینـی برسـد. در عبـادات، عابدان خود را در پیشگاه موجودی ماورایی حس میکنند و مستقیم و غیرمستقیم بـا آن ارتباط برقرار می کنند. باورهای مذهبی و اعتقـاد بـه وجـود خـدای یگانه در خودشناسی و شکلگیری یک دیدگاه واحد از خود نقش دارد. در همین زمینه تحقیقات نشان داده است که هویت افراد مذهبی تا حدی شکل گرفته است و اعـضای گروه های مذهبی به یک تعریف روشن از خود رسـیدهانـد. بـه عبارتی تحولات اجتماعی و مذهبی نقش مهمی در هویت اساسـی فـرد دارنـد؛ دیـن و هویت دینی دژ محکمی در زندگی مردم و هویت آنان در اروپای مرکزی و شرقی است(تومکا، 2012).
در سوی دیگر مسأله بحران هویت مطرح میشود که ناشی از عوامـل گونـاگونی از جمله ضعف باورهای مذهبی است. در حوزه جامعهشناسی ریشه بحـران هویـت را در جامعه و ساختارهای فرهنگی و در حـوزه روانشناسـی ریـشه آن را در امـور فـردی و روانی فرد جستجو می کنند. انتخاب واژه »بحران هویت« برای انتقال از نوجوانی به بزرگسالی اشاره به حساسیت این دوران دارد، زیرا در ایـن دوران اسـت که فرد یا موفق به تعریفی مناسب و قابل قبول از خود میشود که بـا شـرایط فـردی و محیط اجتماعی او هماهنگ است و یا این که دچار سردرگمی شده و از نظر فردی رنج خواهد برد و تعریف او از خودش با معیارهای اجتماعی در تضاد خواهد بود. انتخـاب واژه بحران همان وضعیت مرزی بـین سـردرگمی و کـسب هویـت، یکپـارچگی و یـا اغتشاش است. بحـران هویـت ممکـن اسـت در هـر مرحلـه ای از زندگی انسان رخ دهد؛
در شرایط اضطرابانگیز و دشوار که هویت شکل یافتـه یـارای کمک به سازگاری با شرایط جدید را ندارد، فرد دچار بحران هویت می شود. از میان روانشناسان، اریکسون به مفهوم هویت، بحـران هویـت و آشـفتگی هویـت تأکید می کند. بحران هویت مفهومی است که او برای توصیف عدم توانایی نوجـوان در قبول نقشی که جامعه از او انتظار دارد، به کار میبرَد. ایـن بحـران بـدان جهـت جـدی است که عدم موفقیت در رویارویی با آن پیامدهای وخیمی دارد. شخصی که فاقد یـک هویت متشکل است، در خلال زندگی بزرگسالیاش با مشکلات متعددی مواجه خواهد شد. عدم موفقیت در شکل دادن به هویت فردی، خود بحرانی ایجاد میکند که بحـران هویت نام دارد (شرفی، 1388).
این حالت سبب میشود وی احساس کنـد منـزوی، تهی، مضطرب و مردد شده است چنان که در طی آشفتگی هویـت، فـرد ممکـن اسـت احساس کند به جای آنکه در حال پیشرفت باشد دچار پسروی اسـت. کلّ بحران هویت با نشانه های افسردگی، اضطراب و شک و تردید تعریف شـده اسـت. با این اوصاف فرد برای خروج از ایـن بحـران بایـستی در پی ارزشهای مثبت و پایدار در فرهنگ، مذهب یا ایدئولوژی خود باشـد تـا از درهـم ریختگی هویت رها شود و هویت اصیل خویش را بازیابد، در پژوهشی نشان داده شـد که فرایند کسب هویت و داشتن ارزشها و اهداف با هم روابط متقابل دارند (دوریـز و همکاران، 2012).
با این تفاسیر در این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این پرسش هستیم که آیا بین باورهای مذهبی و بحران هویت و سبک های هویت در نوجوانان دختر شهرستان رشت رابطه وجود دارد؟
بر اساس تعریفی که گروه بین المللی جامعه شناسی درباره هویت ارائه کرده است، هویت را مجموعه ای از کارهایی می داند که فرد با رضایت خاطر برای استراحت، تفریح یا به منظور توسعه آگاهی ها، فراگیری غیر انتفاعی و مشارکت اجتماعی و داوطلبانه بعد از رهایی از مسائل شغلی، خانوادگی، اجتماعی به آن می پردازد. بر این اساس، اوقات هویت فرصت آزادی است که برای اجرای کاری خاص از آن بهره برداری نمی شود ولی در عین حال می تواند ضمن آنکه طیف وسیعی از فعالیت های مختلف را در می گیرد، انتخاب آن نیز برعهده فرد می باشد(هادوی، 1390).
نگرشها و گرایشها در اوقات هویت که موضوع اصلی این پژوهش را نیز شامل می شود از مسائلی است که تحت تأثیر عوامل مختلفی چون سن، شغل، میزان تحصیلات، علاقه مندی، درآمد، محل زندگی، تعداد اعضای خانواده، میزان دسترسی و. .. قرار می گیرد. با این حال، یکی از اساسی ترین عواملی که از آن به عنوان شالوده اصلی شکلدهی نگرش ها و گرایش های انسان یاد می شود (هویت)، در سوق دهی فرد در جهت ساخت و پرداخت نگرشها و گرایشها نسبت به اوقات هویت به عنوان ابزاری کمکی در راستای انتخاب و تجربه نقشهای گوناگون، از اهمیت خاصی برخوردار است. با توجه به تعاریف فوق آیا نمیتوان اوقات هویت را زمان بازگشت به خود، به دور از تعهدات فردی، شغلی و اجتماعی نامید. به عبارت دیگر میزان درک فرد از مفهوم «من»، تصویر توانمندیها فردی است که او را به سمت و سوی انتخاب و یا حتی عدم انتخاب فعالیت مورد نظر در زمان هویت سوق می دهد. انتخاب نقش و نحوه حضور در آن توسط افراد، از مهمترین رویکردهای عملی به منظور تلاش برای شکل گیری هویت و رهایی از بحران آن می باشد. از این روست که حضور فرد در برنامه های از پیش تعیین شده هویتی که معمولا بر اساس علاقه و انتخاب انجام می گیرد می تواند کارکردهای ذیل را با توجه به نتایج ارائه شده از سوی سیگلمن به دنبال داشته باشد:
در بررسی رابطه میان هویت و نگرش و گرایش اوقات هویت، هنگامی که با هویت های شکل گرفته روبرو هستیم، به این معنا که افراد دارای درکی مشخص نسبت به خود، چیستی خود و دیگران دارند، استفاده بهینه از هویتهایی که در آنها هدف اصلی رشد و شکوفایی است نیز پیش بینی می شود. این در حالی است که حالت عکس آن نیز امکان پذیر است. افرادی که در بحران هویتی به سر برده و یا بر اساس انواع هویتی مارسیا، دارای هویتی سردرگم هستند، درباره آنها دو رویکرد نسبت به نحوه پاسخگویی به فعالیت های هویتی پیش بینی می شود: اول اینکه برای پاسخگویی به سئوالات بسیاری که در ذهن آنها بدون پاسخ مانده است و رهایی از بحران، سعی در آزمایش نقشهای گوناگون داشته و بیآنکه پاسخ لازم را بیابند آن را رها می کنند. در حالت دوم، فعالیت های گوناگون برای فرد هیچ عکسالعمل درونی و پاسخ مثبت به همراه نداشته و رویکرد فرد، اجتناب و حتی بی تفاوتی است. بنابراین تشکیل هویت که همان فرایند رسیدن به شخصیت وحدت یافته بزرگسالی است نیاز به توجه هر چه بیشتر داشته و به طور غیر مستقیم بافت مفهومی فرهنگ یک جامعه را بر مبنای هویت اجتماعی افراد رقم میزند. آنچه مسلم است ورود معضلات فرهنگی و اجتماعی مانند پوچ گرایی، غرب زدگی، مدگرایی، پانکیسم، هیپی گری، گرایش به اعتیاد و بی بندوباری و. .. که در میان جمعیت جوان جامعه قابل مشاهده است، حاصل عدم برنامه ریزی دقیق فرهنگی بر پایه اصول و کارکردهای امروزی جامعه می باشد(عسگریو همکاران، 1391).
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف اصلی
بررسی رابطه بین باورهای مذهبی و بحران هویت با سبک های هویت در نوجوانان دختر شهرستان رشت
تعیین رابطه بین باورهای مذهبی و بحران هویت نوجوانان دختر
تعیین رابطه بین باورهای مذهبی و سبک های هویت نوجوانان دختر رابطه وجود دارد.
آیا بین باورهای مذهبی و سبک های هویت نوجوانان دختر رابطه وجود دارد؟
آیا بین باورهای مذهبی و بحران هویت نوجوانان دختر رابطه وجود دارد؟
بین باورهای مذهبی و بحران هویت با سبک های هویت در نوجوانان دختر شهرستان رشت رابطه معنی دار وجود دارد.
بین باورهای مذهبی و سبک های هویت نوجوانان دختر رابطه وجود دارد.
بین باورهای مذهبی و بحران هویت نوجوانان دختر رابطه وجود دارد.
مفهوم«سرمایه اجتماعی»(Social Capital) در دهه های گذشته بحث ها و جدل های بسیاری را در علوم اجتماعی- و به ویژه در جامعه شناسی، پدید آورده است. گروهی از جامعه شناسان و دیگر اندیشمندان آمریکایی و اروپایی و برخی از نویسندگان ایرانی بر این باورند که مفهوم«سرمایه اجتماعی» هم می تواند، جامعه شناسان را در بررسی علمی نابسامانی های جامعۀ امروز یاری رساند و هم قادر است همانند«شاه کلیدی» در دست سیاست گذاران و مدیران اجرایی جامعه، زمینۀ مبارزۀ درست با این نابسامانهای را فراهم آورد. در باور این گروه از جامعه شناسان و پژوهشگران علوم اجتماعی ریشه همه – یا دست کم- بسیاری از نابسامانی ها یا ناهنجاریهای جامعۀ امروز در کمبود یا نبود سرمایه اجتماعی نهفته است.
استقبال کم نظیر از این مفهوم در حوزه های گوناگون علوم اجتماعی مانند جامعه شناسی(Bordieu; 1983; Coleman 1988)، علوم سیاسی (Putnam 1993; Fakuyma 1999) و اقتصاد (Collier 1998; paldam & Sernden 1999) سبب شده است تا در دو دهه گذشته بخش مهمی از ادبیاتی که در این چند حوزه تولید شده به بررسی کم و کیف سرمایه اجتماعی در جامعه های صنعتی امروز اختصاص یابد. در این میان رویدادهای اجتماعی مهم دهه های گذشته مانند:فروپاشی نهاد خانواده و ناپایدارشدن روابط اجتماعی در آمریکا و اروپا، کاهش میزان همبستگی اجتماعی در کلان شهرهای جهان و از رونق افتادن فعالیت های اقتصادی در برخی از ناحیه های کلان شهرها، گسترش ناهنجاری های رفتاری در میان جوانان و نوجوانان و ناامنی در مدرسه های آمریکایی و انگلیسی و … و نیز فراز و نشیب ها و پیچیدگی هایی که در اجرای سیاست همگرایی میان اعضای اتحادیه اروپا به ویژه پس از به گردش درآمدن پول واحد اروپایی «یورو» پدید آمد(conscise projects2000-2003) همگی زمینه های لازم برای نظریه پردازی دربارۀ این مفهوم را فراهم آورد و سبب شد تا انبوهی از کتابها، مقاله ها، گزارش ها و …«سرمایه اجتماعی» را به مفهومی«اسطوره ای» بدل سازد(Dcfilippis, 2001) سازمان جهانی بهداشت نیز کیفیت زندگی را احساس فرد از وضعیت زندگی خود در قالب نظام ارزشی و فرهنگی و بر پایه ی آرمان ها، انتظارات، استانداردها و علایق فرد تعریف کرده است که دارای حیطه های جسمی، روانی، سطح استقلال، ارتباطات اجتماعی، محیطی و عقاید شخصی می باشد.
ویژگی مفهوم کیفیت زندگی آن است که بتواند شامل تمام کیفیات (مفاهیم) جامعه شناختی شود. یعنی گسترده بزرگی از مفاهیم جامعه شناسی می تواند در چتر کیفیت زندگی قرار بگیرد. اما وجه مهم این مفهوم آن است که معمولاً برای بررسی عملکرد و نتایج سیاست ها و برنامه ها مورد استفاده قرار می گیرد.(اسچیوسلروفیشر، 129:1985) به همین خاطر معمولاً در هر زمینه بنابر انتظارات سیاستگذاران و مجریان برنامه های اجتماعی تعریف می شود. برخی مؤلفان کیفیت زندگی را تنها احساس کلی خوشبختی دانسته اند(میلبراث36:1978).
در این پژوهش می کوشیم چگونگی تأثیرگذاری جنبه های ساختاری(نقش ها، قواعد، شبکه ها، شیوه ها و رسوم) و شناختی(هنجارها، ارزش ها، اعتماد، انسجام، معامله متقابل، نگرش ها و باورها) سرمایه اجتماعی و همچنین متغیرهای زمینه ای بر رضایت کیفیت زندگی در بین پرسنل بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) شهر اراک مورد بررسی قرار دهیم.
2-1ایده آغازین
اصطلاح سرمایه اجتماعی در سه دهه گذشته موضوع بررسی های بسیاری در علوم اجتماعی و بویژه در جامعه شناسی بوده است. این اصطلاح توانست در کمتر از دو دهه ادبیات بسیار گسترده ای را به خود اختصاص دهد و به مفهوم کمابیش اسطوره ای تبدیل شود. مفهوم سرمایه اجتماعی می تواند جامعه شناسان را در بررسی علمی نابسامانی های جامعه امروز یاری رساند و هم قادر است همانند شاه کلیدی در دست سیاستگذاران و مدیران اجرایی جامعه، زمینه مبارزه درست با این نابسامانیها را فراهم آورد و باعث بالا رفتن سطح کیفیت زندگی افراد جامعه شود. در این پژوهش ایده آغازین در ذهن پژوهشگر چنین بوده است که عوامل اصلی سرمایه اجتماعی نقش مهمتر و پر رنگتری در بالا بردن سطح کیفیت زندگی افراد جامعه خواهد داشت.
3-1پرسش آغازین
از دیدگاه بزرگان جامعه شناسی به ویژه «ریمون بودون» و «آلن توون» و«پی یر بوردیو» موضوع تحقیق الزاماً باید در قالب پرسش آغازین و هر چه صریحتر و روشن تر بیان شود.«کرلینجر» نیز معتقد است مسائلی که ابتدا به صورت سؤالی مطرح شوند قابلیت تجزیه و تحلیل و تبیین علمی بیشتری خواهند داشت(کرلینجر، 42:1377) بر این اساس ضمن بررسی و شناخت اهمیت و ابعاد پدیدۀ سرمایۀ اجتماعی و کیفیت زندگی این سؤال پیش می آید که چگونه سرمایۀ اجتماعی بر ارتقاء یا تنزل سطح کیفیت زندگی افراد جامعه تأثیر می گذارد؟
4-1تاریخچه مطالعاتی
اصطلاح سرمایه اجتماعی را نخستین بار در سال 1916 توسط هانی فان مطرح شد که بر جنبه کار خیر، دلسوزی متقابل ورابطه اجتماعی تاکید داشت. اگرچه پیش از آن و در قرن نوزدهم، این مفهوم به صورت غیر مستقیم از سوی کارل مارکس طرح شده بود. پس از هانیفان، به مدت نزدیک به نیم قرن، اثر قابل توجه ای در اینباره منتشر نشد تا این مفهوم در اثر کلاسیک “جین جاکوب”[1](1961) با عنوان «مرگ و زندگی در شهرهای بزرگ آمریکایی»[2] مجدداً به کار گرفته شد. وی در این کتاب توضیح داده است که شبکه های اجتماعی فشرده در حومه ی قدیمی و مختلط شهری، صورتی از سرمایه ای اجتماعی را تشکیل می دهند و در زمینه حفظ نظافت، نداشتن جرم و جنایت خیابانی و بهبود کیفیت زندگی در مقایسه با عوامل نهادهای رسمی مانند نیروی حفاظتی محیط و نیروی انتظامی، مسئولیت بیشتری از خود نشان می دهند. “گلن لوری”[3] اقتصاددان همچون “ایوان لایت”[4] جامعه شناس، اصطلاح سرمایه اجتماعی را در دهه 1970 برای توصیف مشکل توسعه اقتصاد درون شهری به کار برد. در اقتصاد گویا اولین بار”پیر بوردیو”[5] از این عنوان استفاده کرده است ولی اولین نظریه ها را “کلمن”[6] و “پاتنام”[7] ارائه داده اند.
گرچه مفهوم کیفیت زندگی از اواخر قرن بیستم مورد توجه جامعه شناسان قرار گرفته است، اما ریشه های آن در جامعه شناسی را می توان تا اواسط قرن بیستم پی گرفت. در جامعه شناسی اولین اثر مهم درباره کیفیت زندگی از آگبرن(1946) می باشد که دربارۀ حیات روستایی در ایالات متحده نوشته شده است. در دهۀ 1960 هنگامی که جامعه شناسان علیه چیرگی شاخص های اقتصادی واکنش نشان دادند، مفهوم کیفیت زندگی در پژوهش های اجتماعی اهمیت یافت اما آن هنگام تمام شاخص های کیفیت زندگی، عینی بودند. در دهۀ 1970 شاخص های ذهنی هم برای سنجش کیفیت زندگی اضافه شدند، اولین بار کمپل و همکاران در اثر خود در سال 1976 به شاخص های ذهنی و روان شناختی کیفیت زندگی در سطح ملی و بین المللی می پردازند. در ایالات متحده آمریکا از دهه 1960 انستیتو تحقیقات اجتماعی در میشیگان و مرکز نظرسنجی شیکاگو کیفیت زندگی را می سنجد و از سال 1995 با تأسیس انجمن بین المللی پژوهش های کیفیت زندگی، سنجش این مفهوم به خوبی نهادینه شده است.(فیلپس، 2006). توجه به مفهوم کیفیت زندگی در مجامع علمی و نیز در میان سیاست گذاران روبه فزونی است و این مفهوم در بسیاری از حوزه های علوم اجتماعی و بهداشتی مورد استفاده قرار می گیرد. به واقع می توان گفت که کیفیت زندگی مفهومی بین رشته ای در علوم اجتماعی است.
سرمایه اجتماعی در ایران
طی سالیان اخیر بحث سرمایه اجتماعی در ایران نیز مورد توجه بسیاری از محققان و نظریه پردازان قرار گرفته و در پی آن، بسیاری از کارهای نظری و تجربی نیز صورت گرفته است. آنچه از میان این آثار و نتایج منتشر شده آنها می توان استخراج کرد، چند حکم کلی است. اول اینکه سرمایه اجتماعی در ایران به صورت عمومی پایین است. دوم اینکه سرمایه اجتماعی درون گروهی بیش از سرمایه اجتماعی بین گروهی در ایران فعال است و البته سرمایه اجتماعی درون گروهی نیز بیش از پیش در حال فرسایش و تقلیل است(شارع پور، 101:1380 و تاجبخش 158:1382).
در پی این مباحث، تحقیقات تجربی نیز تا حددی میزان نازل سرمایه اجتماعی در ایران را نشان می دهد. این تحقیقات به تأسی از موارد مشابه خارجی صورت گرفته و هر یک به میزان و در سطحی به رابطه سرمایه اجتماعی و مسائل اجتماعی دیگر می پردازند. به عنوان نمونه تحقیقاتی صورت گرفته است که رابطه سرمایه اجتماعی را با رفاه بهزیستی، توسعه و رشد اقتصادی سنجیده است و در نهایت از ارتباط معنادار بین این دو خبر داده اند(بعنوان مثال نگاه کنید به غفاری، 1383 و 1385).
میرطاهر موسوی و همکاران(1386) میزان سرمایه اجتماعی را در استان های مختلف کشور و رتبه های آن ها را در یک تحقیق پیمایشی تعیین کرده اند. صرف نظر از قضاوت در باره اعتبار شاخص ها، اگر این رتبه ها را بر اساس درجه توسعه یافتگی استان های مختلف مورد مطالعات قرار دهیم، نتایج قابل توجهی بدست می آید. طبق مطالعات صورت گرفته استان های کشور از لحاظ شاخص های توسعه به پنج دسته به شرح زیر تقسیم می شوند(موسایی و دیگران، 1387).
دسته اول، استان های کاملاً توسعه یافته شامل: تهران، خراسان، اصفهان، کرمان، فارس و یزد
دسته دوم، استان های توسعه یافته شامل: قم، مرکزی و آذربایجان شرقی
دسته سوم، استان های در حال توسعه شامل: هرمزگان، چهارمحال و بختیاری، قزوین، مازندران، گیلان، گلستان، آذربایجان غربی، همدان، خوزستان و سمنان
دسته چهارم، استان های توسعه نیافته شامل: اردبیل، لرستان، کردستان، بوشهر و سیستان وبلوچستان.
دسته پنجم، استان های کاملاً توسعه نیافته شامل: کهکیلویه و بویر احمد و ایلام.
سرمایه اجتماعی دارای بالاترین رتبه بوده در حالی که دسته اول دارای کمترین میزان سرمایه اجتماعی است. دو دسته دیگر نیز در رتبه وسط قرار دارند. به زبان ساده تر با ادغام گروه چهارم و پنجم رابطه معکوسی بین درجه توسعه یافتگی و سرمایه اجتماعی وجود دارد و این مطلب به این دلیل است برنامه های توسعه در ایران به احتمال قوی در پنجاه سال اخیر سرمایه های اجتماعی گذشته را دچار فرسایش کرده، بدون این که بتواند سرمایه اجتماعی از نوع جدید را جایگزین آن سازد.
به هر حال به نظر می رسد بررسی های تجربی در ایران همچون تحقیقات سایر کشورها نشان داده است که نوع برون گروهی سرمایه اجتماعی یا همان سرمایه اجتماعی متصل کننده، عامل مثبت است و نوع درون گروهی سرمایه اجتماعی یا همان سرمایه اجتماعی پیوند دهنده تا حد زیادی به صورت منفی و بازدارنده عمل می کند. اما با تکیه بر نظریه همیاری نباید فراموش کرد که آنچه در این میان اهمیت دارد، ذکر این نکته است که درباره ایران نیز نمی توان مستقل از سایر کشورها، نظریه پردازی کرد. به بیان دیگر، اگر به بررسی رابطه سرمایه اجتماعی با توسعه و رشد اقتصادی می پردازیم، نباید فراموش کنیم که این رابطه، بیش از هر چیز در زمینه اجتماعی و تاریخی یک جامعه معنا می یابد و هرگز رابطه ای علی و ضروری نبوده و نیست و از آن مهمتر اینکه، به هر حال سرمایه اجتماعی وجوه، ابعاد و شاخص های گوناگونی دارد که دفاع از رابطه بین تمامی آنها با توسعه اقتصادی چندان بدیهی به نظر نمی رسد. پس باید دید و سنجید که بین کدام یک از ابعاد، وجوه و شاخص های سرمایه اجتماعی با مفهوم مورد نظر رابطه وجود دارد. اکنون با مباحثی که مطرح شد، می دانیم که سرمایه اجتماعی در یک زمان و مکان خاص به گونه ای عمل می کند که الزاماً در زمان و یا مکان دیگر نمی توان پیش بینی کرد که همان گونه عمل نماید.
ضمن اینکه الزاماً و همواره تأثیر سرمایه اجتماعی، مثلاً بر رفاه اجتماعی و توسعه و رشد اقتصادی مثبت نیست. پس درباره پژوهش های جاری در باب سرمایه اجتماعی باید کارهای نظری و تجربی تازه ای انجام پذیرد تا فرضیات موجود، اثبات یا رد شود. ضمن اینکه، برای هر کار تجربی ای که صورت می گیرد، نیاز مبرم به یک بانک اطلاعاتی قوی و مستند است، امری که متأسفانه در ایران هرگز مورد توجه نهادهای مسئول قرار نگرفته و عزمی هم برای ایجاد چنین بانکی وجود ندارد.
5-1 بیان مسئله
در سال های اخیر سرمایه اجتماعی به عنوان یک مفهوم بسیار مرسوم و مورد بحث وجدل به صورت شعار روز سیاستمداران ونخبگان دانشگاهی درآمده است. سرمایه اجتماعی مفهومی چند بعدی در علوم اجتماعی و تاثیر گذار بر بسیاری از حوزه های جامعه است ودر ادبیات مرتبط با توسعه نیز جایگاهی ویژه یافته است ،به گونه ای که برخی آن را حلقه ی مفقوده ی توسعه میدانند.
توجه جدی به مفهوم سرمایه اجتماعی به دهه1960 میلادی وجنبش های اجتماعی مانند فمنیسم و برابری خواهی سیاهان باز میگردد.(توکوپل،1347 و دورکیم،1381)
سرمایه دارایی است که می توان از آن برای دستیابی به منابع مطلوب استفاده کرد و همچنین آن را سرمایه گذاری کرد تا خود را افزایش دهد. پیربوردیو جامعه شناس مارکسیستی در جستجوی منابع طبقه مسلط برای باز تولید فرادستی خود چهار نوع سرمایه را نام برده است:
1-سرمایه مادی 2- سرمایه فرهنگی 3- سرمایه اجتماعی 4- سرمایه نمادی یاانسانی(بوردیو و واکوانت،1992: 119)
سرمایه اجتماعی مجموعه هنجارهای موجود در سیستم های اجتماعی است که موجب ارتقای سطح همکاری اعضای آن جامعه گردیده و موجب پایین آمدن سطح هزینه های تبادلات و ارتباطات می گردد، یعنی سرمایه اجتماعی به عنوان توانایی افراد برای کار با یکدیگر در جهت اهداف عمومی در گروه ها و سازمان ها تعریف میشود.(فوکویاما، 1999)
از نظر پاتنام منظور از سرمایه اجتماعی وجوه گوناگون سازمان های اجتماعی نظیر اعتماد، هنجارها وشبکه هاست که می توانند با ایجاد و تسهیل امکانات هماهنگ، کاریی جامعه را بهتر کنند (ازکیا و غفاری،1383 :278)سرمایه اجتماعی را می توان حاصل پدیده های ذیل در یک سیستم اجتماعی دانست:اعتماد متقابل،تعامل اجتماعی متقابل، گروه های اجتماعی، مشارکت اجتماعی، هویت اجتماعی و گروهی، احساس وجود تصویری مشترک از آینده، کار گروهی و انسجام اجتماعی.(فلورا، 1999: 240)
در میان انواع سرمایه ها، سرمایه اجتماعی ویژگیهای خاصی دارد:
اولا تنها سرمایه ای است که رابطه ای است و در ضمن رابطه اجتماعی بوجود می آید،
دوم آنکه مانند برخی دیگر از انواع سرمایه به طور کامل انتفال پذیر نیست،
ویژگی مهمتر آنکه سرمایه اجتماعی فرد رابطه روشنی با جایگاه او در شبکه اجتماعی جامعه دارد. حال همین جایگاه فرد است که میزان بهره او از کیفیتهای زندگی را مشخص می سازد.
سرمایه اجتماعی هر جامعه ناشی از وضعیت فرهنگی و اجتماعی موجود است. در واقع سرمایه اجتماعی یکی از شاخص های مهم وضعیت اجتماعی و فرهنگی جامعه است.
سرمایه اجتماعی شامل شبکه ها وهنجارها واعتماد اجتماعی که جزء زندگی اجتماعی هستند، شهروندان ومشارکت کنندگان را قادر می سازد تا برای رسیدن به اهداف مشترک با یکدیگر همکاری می نمایند. مشارکت بیشتر مردم در نهادهای اجتماعی وعدم وجود موانع مشارکت مدنی نقش موثری در افزایش سرمایه اجتماعی دارد و افزایش سرمایه اجتماعی نقش مهمی در مشارکت سیاسی، اقتصادی و اجتماعی خواهد داشت.
وجود سرمایه اجتماعی کلید استقرار جامعه مدنی و حیات شهروندی و فقدان سرمایه اجتماعی مانع اساسی بر تاسیس و استقرار آن است. جوامع دارای این نوع سرمایه بستری مناسب برای شکل گیری جامعه مدنی توانمند، پاسخگو و کار آمد فراهم می سازند. اما درمقابل، تهی شدن یک جامعه از سرمایه اجتماعی به ناکار آمدی بسیاری از سیاست ها و طرح های پیشنهادی در حوزه برنامه ریزی منجر می شود.
سرمایه اجتماعی در جامعه ای تابعی از موجودی فضیلت های اخلاقی آن جامعه است و با همه سطوح کلان (دولت ها و نهادهای حکومتی) میانه(حکومت هابی محلی، سازمان ها و نهادهای مدنی ) وفرد (رفتار فردی ) ارتباط دارد . ( حاجی پور ، 1385 :57)
لیندستروم معتقد است که سرمایه اجتماعی هم در کاهش رفتارهای خطرآفرین برای تندرستی و همچنین در رویارویی با نابرابرهای اقتصادی – اجتماعی و چنین رفتارهایی سودمند است .(لیندستروم،2002))
ویلکینسون نیز دریافته است که سرمایه اجتماعی با میزان جرائم خشونت آمیز نسبت معکوس دارد، یعنی هر اندازه میزان سرمایه اجتماعی پایین تر باشد جرایم خشونت آمیز بیشتر است وبالعکس)ویلکینسون، 1998 : 102)
دیگر متغیر اصلی در این پژوهش کیفیت زندگی می باشد که به عنوان یک متغیر وابسته در نظر گرفته شده است تا به بررسی میزان تاثیر سرمایه اجتماععی بر آن بپردازیم.
برخی مولفان کیفیت زندگی را تنها احساس خوشبختی دانسته اند.
سازمان بهداشت جهانی نیز کیفیت زندگی را بهزیستی در حوزه های اجتماعی و روانی و فیزیکی میداند و آن را چنین تعریف می کند:کیفیت زندگی ادراک فرد از موقعیت زندگی خود در چارچوب نظام های فرهنگی و ارزشی است که در آن زندگی می کند و با اهداف و معیارها و دغدغه های او رابطه دارد.
بنابر توضیحات فوق روشن است که مفهوم سرمایه اجتماعی پدیده ای است اجتماعی (social ) است که خصلت جمعی (issue) دارد و بی توجهی به آن در دهه های گذشته در برخی کشورهای جهان دیده شده است که از جمله به فروپاشی نهاد خانواده، ناپایدار شدن روابط اجتماعی، کاهش میزان همبستگی اجتماعی، از رونق افتادن فعالیت های اقتصادی، گسترش ناهنجاری های رفتاری در میان جوانان ونوجوانان و ناامنی در موسسه های آموزشی، از میان رفتن اعتماد اجتماعی و انسجام اجتماعی در بین افراد جامعه می توان اشاره کرد. بی توجهی به این پدیدهاستانداردها ومعیارهای جامعه را مورد تهدید قرار می دهد و جامعه را به چالش می کشد.
کیفیت زندگی نیز طبق تعریف میلبراث احساس کلی خوشبختی است که سازمان بهداشت جهانی هم آن را بهزیستی در حوزه های اجتماعی، روانی وفیزیکی و به نحوی به رفاه اجتماعی افراد جامعه مرتبط است و برای ارتقای سطح رفاه و کیفیت زندگی افراد بایستی عوامل تاثیر گذار بر آن شناسایی و تقویت شوند. پس پژوهش را با این پرسش آغاز می کنیم که آیا سرمایه اجتماعی بر کیفیت زندگی افراد تاثیر دارد یا ندارد؟
6-1حدود مطالعاتی
در هر تحقیق حدود مطالعاتی اساساً به تعیین مرزها، کرانه ها و حدود تحقیق می پردازد تا بدین وسیله گستره و دامنه پژوهش مشخص و معین گردد. در پژوهش های علوم انسانی به صورت اعم و علوم اجتماعی به صورت اخص الزاماً تعیین محدوده های زمانی و مکانی اهمیت ویژه ای برخوردار است. محدوده مکانی این رساله در بین پرسنل بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) شهر اراک و محدودۀ زمانی آن نیز سال 1389 می باشد. البته محدوده و قلمروی نظری این مطالعه در حوزۀ اجتماعی بوده که بنابراین حدود مطالعاتی این پژوهش پرسنل بیمارستان امیرالمؤمنین(ع) شهر اراک می باشد.
7-1 اهمیت و ضرورت تحقیق
مفهوم سرمایه اجتماعی یک مفهوم فرارشته ای است که اخیرا مورد توجه بسیاری از شاخه های علوم انسانی قرارگرفته است. این مفهوم درواقع پل ارتباطی مهمی بین اقتصاد، جامعه شناسی و علوم سیاسی خواهد بود تا با نگرشی جدیدتر به بررسی ارزشهای اجتماعی، مخصوصا ارزش ارتباطات مردمی برای دستیابی به اهداف مشترک کلان بپردازد(فیلد،2003، به نقل از مسعود ماجدی و عبدالعلی لهسایی زاده، 1385)
مفهوم سرمایه اجتماعی بر روابط میان انسانها تمرکز دارد. روابطی که در تمام لحظات زندگی روزمره و در طول عمر انسانها جریان داشته و رفتارو نگرش آنها را تحت تاثیر قرار میدهد(رنانی،1381 :35) به طور کلی می توان مفهوم اصلی سرمایه اجتماعی را در سه جمله بیان کرد: ارتباطات مهم هستند، با ایجاد ارتباط با یکدیگر مردم دست به کارهایی میزنند که به تنهایی یا قادر به انجام آن نیستندیا برای انجام آن مشکلات فراوانی خواهند داشت(حسینی،1384 : 62 ) .وجود سرمایه اجتماعی شرط لازم ونه کافی برای نتیجه بخشی سرمایه ها وسیاست های اجتماعی واقتصادی است. بررسی دقیق تر سرمایه اجتماعی، ما را به این مطلب می رساند که بدون وجود این سرمایه، هیچ اجتماعی به هیچ سرمایه ای نمی رسد.
امروزه، سرمایه اجتماعی نقشی بسیار مهمتر از سرمایه فیزیکی و انسانی را در جوامع ایفا می کند و شبکه های روابط انجام بخش میان انسان ها و سازمان هاست. در غیاب سرمایه اجتماعی سایر سرمایه ها اثربخشی خود را از دست می دهند و بدون سرمایه اجتماعی، پیمودن راه های توسعه و تکامل فرهنگی و اقتصادی ناهموار و دشوار می شود.
از جمله اثرات بی توجهی به مفهوم سرمایه اجتماعی که در دهه های گذشته به وضوع در برخی کشورهای جهان دیده شده است عبارتند از: فروپاشی نهاد خانواده و ناپایدارشدن روابط اجتماعی کاهش میزان همبستگی اجتماعی، از رونق افتادن فعالیت های اقتصادی، گسترش ناهنجاریهای رفتاری در میان جوانان و نوجوانان و ناامنی در مؤسسه های آموزشی، از میان رفتن اعتماد اجتماعی و انسجام اجتماعی در بین افراد جامعه که بی توجهی به این موضوع باعث ایجاد اختلال و بی نظمی عمومی در جامعه خواهد شد. و در نتیجه باعث کاهش سطح کیفیت زندگی افراد و اقشار جامعه خواهد شد، بنابراین برای بالا بردن سطح کیفیت زندگی و رفاه اجتماعی افراد جامعه توجه جدی به این موضوع امری لازم و اجتناب ناپذیر است و توجه بیشتر مسئولان و مقامات و دست اندرکاران این امر را می طلبد.