امروزه پیشرفت صنعت و تکنولوژی در میان جوامع انسانی،قدرت و ثروت را افزایش داده است ولی امکان زندگی با آرامش و صلح و اطمینان را از انسان سلب کرده و در حقیقت کیفیت فدای کمیت شده و اعتدال و تناسب کنار رفته و مشکلات عصبی روانی و روان تنی ،جانشین آن شده است.عواقب فیزیکی و روان شناختی چنین مشکلاتی ،توانایی برای عملکرد در خانواده ،جامعه و محل کار را مختل کرده و در بسیاری از موارد باعث از هم پاشیدگی خانواده ها،سوء مصرف مواد،خودکشی،بی کاری،فقر، و انزوای اجتماعی می گردد.در حالی که بسیاری از این عواقب بحرانی با توجه مسائل مربوط به بهداشت روان و حمایت به موقع افراد،قابل پیشگیری است(هرمن،2008).
بار قابل ملاحظه ی هیجانی،اجتماعی و اقتصادی اختلال افسردگی برای مبتلایان ،خانواده و اجتماع از یک سو و تخمین شیوع سالیانه 9/2 تا 6/12 در صدی این اختلال در جمعیت عمومی ،همراه با در نظر داشتن میزان خطر سراسر زندگی در حدود 17 تا 19 در صد می باشد(کسلر و دیگران،2004 به نقل از کنی و ویلیامز 2012).
سازمان بهداشت جهانی،پیش بینی نموده است تا سال 2020،استرس به عنوان دومین ایجاد کننده بار بیماری-سلامتی در کل جهان خواهد بود.بررسیها نشان می دهد که 5 علت از 10 علت مهم بار هیجانی بیماریها به اختلالات روانی مربوطند (موری-لوپز2008).
در فرهنگهای اولیه بیماریهای جسمی و روانی را در نتیجه قوای اسرار آمیزی مانند ارواح شیطانی و پلیدی می دانستند.در یونان و روم قدیم,300تا500سال پیش از میلاد مسیح,بقراط نظریه مزاج ها را در رابطه با اینکه چرا مردم بیمار می شوند پیشنهاد کرد. از نظر بقراط تعادل بین مزاج ها سلامت را باعث می شوند.بهداشت روان از پیشینه ای به قدمت انسان متمدن و تاریخچه ای کوتاه به لحاظ علمی برخوردار است با اینکه فلاسفه هزاران سال در خصوص سعادت داد سخن می راندند,صرفا در سال 1908بود که به تدریج کمیته بین المللی سلامت روان تاسیس شد.( برواتی1389).
از نظر سازمان بهداشت جهانی سلامت ,حالت خوب بودن کامل از نظر جسمی,روانی,و اجتماعی است.در دایره المعارف بریتانیا سلامت به توان مستمر جسمی,هیجانی,ذهنی,و اجتماعی فرد برای مقابله با محیطی که در آن به سر میبرد اطلاق می گردد.سلامت از نیازهای اساسی انسان است که در توسعه پایدار نقش حیاتی دارد.(عبدالرزاق جزایری2001).
برنامه ملی بهداشت روان جمهوری اسلامی ایران در سال 1365 توسط کمیته ای متشکل از کارشناسان و صاحب نظران بهداشتی و بهداشت روان کشور و مشاور وقت بهداشت روان منطقه ای سازمان جهانی بهداشت تهیه و تنظیم گردید.(شاه محمدی1387).
در مجموع هدف اصلی بهداشت روان پیشگیری از وقوع ناراحتی ها و حفظ سلامتی روانی به منظور ایجاد یک محیط فردی و اجتماعی سالم ,مناسب و همچنین درمان اختلالهای جزیی رفتار که از وقوع بیماری روانی شدید جلوگیری می کند(حجتی1388).
حوادث زندگی تاثیر فراوانی روی میزان استعداد ابتلا به بیماری دارند.حوادث تغییر دهنده زندگی حوادثی هستند که در طی یک تا دو سال قبل از بروز بیماری ایجاد شده اند.اکثر کسانی که حادثه استرس زای خفیف تا متوسط را تجربه می کنند،از دفاع های روانی مختصر و موثر استفاده می کنند،و به سرعت استراتژی های رویا رویی موفقی را به کار می گیرند. به طور معمول وقتی حادثه استرس زای اخیر بیش از حد شدید باشد،حتی اگر شخص مکانیسم دفاعی و رویارویی خوبی داشته باشد،احتمال بیماری در آینده نزدیک زیاد است.فشار روانی مقابله و آسیب پذیری با یکدیگر تعادل دارندفدر واقع در برخورد با فشار های روانی ،واکنش های عملی جهت دار به حمله ، عقب نشینی و تعدیل روانی تقسیم میشوند،و به این ترتیب همه آنها را می توان واکنش های طبیعی تلقی کرد,مگر آنکه به صورت افراط و تفریط در آیند(بنازون و همکاران،2006) .
در سراسرزندگی افراد با نیازها و خواسته های مزمن و شدید روبرو می شوند که می تواند آنها را چه از لحاظ جسمی و چه از لحاظ روانی ، به طور منفی و به طرق مختلف تحت فشار قرار دهد،دراینجاست که نقش متغیرهای درونی در پاسخ به رویدادهای زندگی و نتیجه آن را در ااهمیت بهزیستی ذهنی می بینند،(لارسر2010).
بررسیهای متعددی نشان میدهد که اختلالات روانی عمدتا در افرادی دیده می شود که به دلیل دارا بودن ضعف شخصیتی،نسبت به جنگ یا دیگر استرسهای موقعیتی آسیب پذیر هستند(گلاس،2006). نقص افراد در رویارویی با موقعیتهای نا گوار نتیجه عدم رشد کامل شخصیت تلقی می شد،و این تلقی با نگرش روانکاوانه علی الخصوص نوروز عصبی مطابقت داشت (بورنه،2009).
روش های کاهش استرس و افزایش سلامت روان مبتنی بر بهوشیاری (بهوشیاری) که به عنوان یک رویکرد شناختی نوین ،برای درمان باثبات تر درد مزمن و کاهش استرس توسط جان کابات زین و همکاران(2007) پیشنهاد شد یک مداخله ی کوتاه مدت(8جلسه)و ساختار یافته است.هدف آموزش برنامه روش های کاهش استرس و افزایش سلامت روان مبتنی بر بهوشیاری تغییر محتوی افکار نیست بلکه هدف ،ایجاد یک نگرش یا رابطه ی متفاوت با افکار،احساسات و عواطف می باشد که شامل حفظ توجه کامل و لحظه به لحظه و داشتن نگرش همراه با پذیرش و به دور از قضاوت است(ولز2010)
بیان مسأله
یکی از رایج ترین مشکلاتی که همه افراد را در سنین متفاوت مورد حمله قرار می دهد استرس یا فشار روانی است .تقریبا اکثر مردم تصور می کنند که می دانند استرس چیست,ولی نسبتا عده معدودی درک صحیحی آن دارند و از اثرات آن در بدن اگاه بوده و میدانند چگونه می توان آن را کنترل کرد ,و با آن کنار آمد و حتی از آن به نفع خود استفاده کرد.زندگی بدون استرس غیر ممکن است.چون استرس عاملی است که فرد را در مواجهه با مسائلی که از آنها شناختی ندارد یا اتفاقاتی که به وضوح فرد را مورد تهدید قرار میدهد ,آماده می
سازد (چینی) .
استرس اثرات عمیقی بر سلامت انسان دارد وچگونگی برداشت افراد نسبت به استرس و پاسخی که به آن می دهند مشخص می کند که استرس چه اثراتی را بر روی وضعیت سلامتی آنها خواهد داشت .همواره گفته شده استرس یکی از مخربترین عوامل سلامتی انسانهاست ،اما امروزه مشخص شده که این ادعا تنها در نیمی ازموارد صادق است .زیرا روشی که ما برا ی پاسخ در برابر استرس بر می گزینیم از خود استرس مهمتر است. اثرات استرس ،هم می تواند مثبت باشد و هم منفی از نگاه مثبت،استرس می تواند به عنوان یک عامل محرک ،موجب ارتقاء کیفیت زندگی بشود و از نگاه منفی استرس موجب تخریب وضعیت سلامتی است. استرس این توانایی را به انسان می دهد که بتواند نسبت به خطرها و تهدید ها به خوبی پاسخ دهد.
اندکی استرس برای بقای انسان ضروری است وهمچنین عامل محرکی برای افزایش توانایی اوست عامل استرس زا می توان شامل هر گونه حادثه و شرایط جسمی ،روانی و محیطی باشد که موجب آغاز پاسخ استرس گردد .اندکی استرس برای ارتقاء زندگی به مطلوبترین سطح میتواند موجب افزایش کارآیی جسمانی و فکری بشود .(فاسم زاده 1386)
انچه موجب فشار روانی واسترس فرد است ،می تواند در دیگری بی تاثیر باشد .افراد نه تنها در تجارب خود از حوادث زندگی ، بلکه از اسیب پذیری در برابر این حوادث نیز با یکدیگر متفاوتند.استرس ناشی از یک موقعیت ویژه به ارزیابی فرد ازآن موقعیت و نیروی فرد از آن موقعیت و نیروی رویاروئی با آن بستگی دارد اما در هر صورت این امر به کاهش سلامت روانی منتج می شود(نماینده ، 1389). سلامت روان عبارتست از توانایی افراد برای دست یابی به اهدافی که برای خود در نظر گرفته است (پاتی، 2010).
مفهوم سلامت جسم وروان جنبه ای از مفهوم سلامت جسمی، روانی و اجتماعی است، که علی رغم تلاشهایی که از سوی پیشگامان حوزه سلامت در جهان به منظور تأمین هر چه بیشتر سلامتی انسانها به عمل آمده است هنوز معیار قاطعی در زمینه تعریف و مصداق کامل سلامتی جسم وروان در افراد وجود ندارد. توجه به سلامت فکر و جسم پس از جنگ بین الملل اول در برخی از دانشکده های اروپا به تدریج متداول شده است تا آنجا که در سال 1944، نوزده کشور در اروپا و آمریکا دارای جمعیت های طرفدار بهداشت جسمی وروانی شدند ( منصوری ،1390).
باید گفت سلامت روان عبارتست از داشتن سازگاری کافی و احساس خوب بودن از دیدگاه روان شناختی، متناسب با معیارهای قابل قبول روابط انسانی و جامعه (ساعتچی، 1385). سلامت روان علاوه بر بدن سالم، به محیط و شرایط زندگی سالم نیاز دارد. این که محیط و عوامل مختلف آن چگونه بر ساختار جسمی و روانی فرد تأثیر می گذارد و فرد با چه شیوه ای با کشمکش های محیطی مبارزه می کند، موضوعی است که رویکردهای مختلف روان شناسی هر کدام با توجه به دیدگاه اختصاصی خود پیرامون ماهیت انسان و نیروی انگیزشی او سلامت روان انسان را به شیوه خاصی تبیین کرده اند. به عنوان مثال برخی از این رویکردها، سلامت روان را فرایندی مستمر دانسته اند و برخی دیگر آن را در قالب هنجارها و پیروی از آداب و سنن اجتماعی جستجو کرده اند و گروهی دیگر به هر دو جنبه توجه نموده اند. به عنوان مثال روانپزشکی و روانشناسی بالینی در آسیب شناسی روانی بر اصل انسان بهنجار تأکید داشته اند و بهنجاری یا سلامت را معادل «فقدان علایم بیماری» می پنداشته اند اما وضعیت جاری روانشناسی جهان حاکی از توجه شایان روان شناسان به مفهوم سلامت در قالبی ورای بهنجاری و فقدان علایم بیماری است (آزاد، 1386). ودراین مسیر اموزشها و مداخلات متعددی هستند که به افزایش این قالب کمک شایانی میکنند. پژوهش های پیشین( مایر و سالووی،2000،سیدنی،2010، توماس و توماس،2009) نشان می دهد افرادی که از مولفه بهوشیاری به استفاده می کنند کسانی هستند که احساسات خود را بخوبی می شناسند و هدایت می کنند و احساسات دیگران را نیز درک و به طرف اثر بخشی با آن برخورد می کنند در هر حیطه ای از زندگی معمولاًممتاز هستند (خواه در روابط عاطفی و صمیمانه باشد و خواه در فهم قواعدناگفته ای که در خط سازمانی به پیشرفت می انجامد ( مایر و سالووی،2000).حال اگر نظر مایر(2000) را بپذیریم، پس بی تناسب نخواهد بودکه بپذیریم کسانی که مهارتهای بهوشیاری را دریافت می کنند بیشتر و بیشتر می توانند خود را هدایت کنند و این هدایت بی تاثیر در افزایش سلامت روانی شخص و کاهش استرس وی نخواهد بود لذا با توجه به اهمیت استرس و سلامت روانی فرد در زندگی این ضرورت احساس می شود که بدنبال راه هایی برای افزایش سلامت روانی افراد باشیم . می توان گفت یکی از پیشنهاد ها آموزش مهارت هایی است که این مهم را عملی سازد و به مین منظور پژوهشگر در این راستا به پژوهش پرداخته و به دنبال یافتن پاسخ این سوال پژوهش است که آیا آموزش بهوشیاری دانشجویان بر افزایش سلامت روان و کاهش استرس انان موثر است؟
Bottom of Form
اهمیت و ضرورت تحقیق
دوران جوانی یکی از مراحل مهم و برجسته رشد و تکامل اجتماعی و روانی فرد میباشد که در این دوره نیاز به برقراری روابط سالم و تعامل هیجانی و رفتارهای بدون استرس و کاهش تعارض مورد توجه است.
مطمئناً یک جامعه خردمند میتواند به افراد سایر روشهای ممکن برای حل تعارض را آموزش دهد.اهمیت و ضرورت آموزش بهوشیاری به دانشجویان توجه به نیازهای واقعی جوانان یک جامعه میباشد. این آموزشها تواناییهای فرد را برای مقابله مفید و موثر و پرداختن به کشمکشها و موقعیتهای زندگی افزایش میدهد. مستقیمترین روش مداخله به منظور ارتقاء توانایی روانی ـ اجتماعی مداخلههایی هستند که استرس راکاهش و تواناییهای شخصی و اجتماعی آنان و سلامت روانی انان را تقویت میکند. این نوع مداخله را در رابطه با دانشجویان میتوان از طریق آموزش بهوشیاری که در محیط آموزشی یعنی دانشگاه ارائه نمود. بنابراین با توجه به نقش برجسته آموزش بهوشیاری در روابط بین فردی و سلامت روانی که در زندگی بسیار مهم میباشد نیاز به استفاده از این آموزشها پر رنگ به نظر میرسد.
اهداف تحقیق
تعیین اثر بخشی آموزش بهوشیاری در سلامت روان و استرس
تعیین اثر بخشی آموزش بهوشیاری در سلامت روان و استرس
-Herman
.Life time risk
.Kessler
Kenny
Williams
Murray
.Lopez
Benazon
.Larser
.Glass
.Bourne
.Wellz
Paati
-Mire & sallovi
-Sidney
-Tomas & Tomas
فرم در حال بارگذاری ...