با توجه به ضخامت و وزن پایین قطعات ساخته شده توسط بتن تقویت شده با الیاف شیشه, استفاده از آرماتور در ساخت این محصولات غیر ممکن است. به همین منظور در این شرایط برای بهبود رفتار بتن تحت بارهای کششی و خمشی و افزایش طاقت, از الیاف شیشه استفاده می شود.
از بتن تقویت شده با الیاف شیشه میتوان به منظور ساخت قطعات در اشکال و طرحهای مختلف استفاده کرد. در گذشته از این بتن تنها در تولید محصولاتی با کاربرد غیر سازهای در ترمیم ساختمانها, آستر فاضلاب, پوشش تونلها, دیوار محافظ بستر رودخانه و موانع صوتی, استفاده شده است. اما در سالهای اخیر, این بتن به عنوان مادهای با کاربرد سازهای قابل قبول در ساخت کف سالنهای صنعتی, سقفهای پیش ساخته و برجهای مخابراتی, مورد استفاده قرار گرفته است [۱۹].
پس از تعریف بتن مسلح به الیاف شیشه و بررسی روشهای مختلف تولید این بتن, در این فصل ویژگیهای بتن مسلح به الیاف شیشه و میزان ﺗﺄثیر الیاف شیشه بر روی خصوصیات مکانیکی این بتن مورد مطالعه قرار گرفته است.
بتن مسلح به الیاف شیشه، مادهای کامپوزیت شامل یک ملات از سیمان هیدرولیکی و سنگدانه ریز است که با الیاف شیشه تقویت می شود. این بتن مقاومت فشاری بالای ملات سیمان را با مقاومت بسیار بالای خمشی و کششی که از جانب تقویت با الیاف به وجود آمده است، همراه میسازد [۲۰]. میزان الیاف به کار رفته در این بتن با توجه به کاربرد این محصول و شیوه تولید آن، بین ۱ تا ۶ درصد وزنی بتن مسلح به الیاف شیشه در نظر گرفته می شود [۲۰].
استفاده از بتن مسلح به الیاف شیشه در همه موارد نسبت به بتن سنتی به صرفه تر نمی باشد؛ اما در مکانهایی که نیاز به پاشیدن بتن بر روی سطحی است که استفاده از روشهای سنتی در آن مشکل و زمان بر است و یا در پروژه هایی که سرعت اجرای بالا مدنظر است, هزینه
استفاده از بتن مسلح به الیاف شیشه نسبت به بتن سنتی کمتر خواهد بود.
همانطور که گفته شد بتن مسلح به الیاف شیشه دارای سطح مقطع نازکی است، که سبب پایین بودن وزن این محصول میشود. این امر منجر به صرفه جویی در عملیات جابجایی، انبار کردن، حمل و نقل, نصب و در نتیجه کاهش هزینه و زمان ساخت و بهره برداری این بتن در مقایسه با بتن سنتی میشود. همچنین با توجه به وزن پایین این بتن, بارهای وارد بر اجزای ساختمان کاهش یافته و هزینههای تمام شدهی سازه کاهش مییابد [۲۰].
محصولات تولید شده توسط بتن مسلح به الیاف شیشه ایمن هستند، مقاومت شیمیایی خوبی دارند و پوسیده یا خورده نمیشوند. GFRC از مواد غیر آلی ساخته میشود و نمیسوزد. طراحی این بتن به گونه ای است که قابلیت عبور شعلههای آتش و همچنین مقاومت مطلوبی در برابر آتش سوزی دارد. با این وجود بر اساس آئین نامهی ASTM E119 [21], بعد از گذشت ۱۵ دقیقه, دوام این بتن در مقابل آتش سوزی, به میزان عایق بندی و مقاومت حرارتی مصالح تشکیل دهنده آن بستگی دارد.
بنابر آنچه که گفته شد, با توجه به ویژگیهای این بتن از جمله مقاومت در برابر ترک خوردگی, مقاومت در برابر تنشهای حرارتی و مقاومت قابل قبول این بتن در برابر حملهی مواد شیمیایی مضر, عمر مفید بتن مسلح به الیاف شیشه افزایش مییابد و هزینه های تعمیر و مرمت این بتن به حداقل میرسد.
به طور کلی دو شیوه اصلی برای تولید بتن مسلح به الیاف شیشه وجود دارد:
در این روش برای تولید بتن مسلح به الیاف شیشه, ملات ساخته شده و الیاف بریده شده به طور همزمان داخل مخلوط کن با هم ترکیب میشوند [۱۶].
با توجه به کاهش کارایی بتن در صورت استفاده از الیاف شیشه, بهمنظور تولید یک بتن پیش مخلوط باکیفیت بالا، در مرحله اول تمام مصالح شامل سیمان، ماسه، آب و مواد افزودنی باهم در یک مخلوطکن ترکیب شده تا یک دوغاب باکیفیت و کارایی مناسب تولید شود. مرحله دوم، الیاف بهآرامی به ملات اضافه میشوند [۲۰].
طول الیاف شیشه بکار رفته در روش پیش مخلوط بین ۱۲ الی ۲۵ میلیمتر است. حداکثر میزان الیاف قابل استفاده در این روش, ۳% وزنی بتن مسلح به الیاف شیشه میباشد [۲۰]. استفاده از مقادیر بیشتر الیاف, باعث گلوله شدن الیاف و کاهش کارایی بتن می شود.
[۱] Glass Fiber Reinforced Concrete
[۲] Premix
[۳] Spray
فرایند هیدراسیون سیمان در دمای محیط یک فرایند نسبتاً کند است. به همین دلیل محصولات بتنی معمولاً این امکان را مییابند تا طی چندین هفته پس از بتن ریزی, عملآوری شوند و از این طریق استحکام و مقاومت مورد نیاز خود را بدست آورند.
محصولات تولید شده توسط بتن مسلح به الیاف شیشه, به طور عادی مقاطعی نازکتر و w/c پایینتری نسبت به بتنهای معمولی دارند. بنابراین اگر این محصولات پیش از تکمیل فرایند هیدراسیون به شکل مناسب عملآوری نشوند, رطوبت خود را به سرعت از دست داده و استحکام مورد نیاز خود را به دست نمیآورند [۱۶]. به همین منظور برای اطمینان از گیرش کامل سیمان در این بتن, به مدت ۷ روز عملآوری مرطوب انجام می شود.
برای اطمینان از تکمیل فرایند هیدراسیون، نمونهها بلافاصله پس از تولید تحت عملآوری مرطوب نگه داشته میشوند. امروزه چندین روش برای دستیابی به این امر مورد استفاده قرار میگیرد، که عمدتاً عبارتند از: انبار کردن در محفظهی مرطوب، آب بندی نمونهها در
بسته های پلی اتیلن، فرو بردن کلی نمونهها در آب [۲۰].
دوره عملآوری مرطوب را میتوان به ۳ بخش تقسیم کرد [۲۰]:
برای این منظور میتوان با قرار دادن نمونهها در یک پوشش پلی اتیلن, جریان هوا را در سرتاسر سطح نمونه به حداقل رسانید و در نهایت محصول قادر میباشد تا حداکثر میزان آب ممکن را حفظ کند.
این مرحله پیش از انبار کردن یا بهره برداری از نمونهها انجام می شود. در این مرحله نمونهها باید قبل از بهره برداری, با شرایط آب و هوایی محیط تطبیق داده شوند.
به طور کلی هر فرایند عملآوری به نوع محصول، شیوه تولید و طرح اختلاط محصول بستگی دارد. در طول دوره عملآوری بتن مسلح به الیاف شیشه, مقاومت و استحکام محصولات از یک مقدار اولیه ارتقا مییابد. بنابراین برای جلوگیری از اعمال تنش بیش از حد به نمونهها در این شرایط, باید چگونگی خارج کردن نمونهها از قالب، جابجایی و همچنین روند عملآوری اصلی نمونهها, مورد توجه قرار گیرد.
به دلیل زمان بر بودن فرایند عملآوری مرطوب, در اکثر مواقع این فرایند به شکل مناسب انجام نمیگیرد. بنابراین در سال ۱۹۸۰ تحقیقاتی توسط انجمن سیمان پرتلند به منظور بر طرف کردن مشکلات ناشی از عملآوری ۷ روزهی بتن مسلح به الیاف شیشه انجام گرفت. آنها به این نتیجه رسیدند که افزودن اکریلیک پلیمر به میزان ۵ درصد حجم کل بتن, می تواند جایگزین مناسبی برای عملآوری مرطوب باشد [۱۶].
استفاده از پلیمر باعث تولید یک غشای کامل در اطراف ذرات تشکیل دهنده بتن شده و در نتیجه از خروج رطوبت موجود در بتن جلوگیری می کند. امروزه از مواد پلیمری به میزان ۲ الی ۱۰ درصد وزنی سیمان در بتن مسلح به الیاف شیشه استفاده می شود. در این روش پس از خارج کردن نمونهها از قالب، محصول تولید شده توانایی عملآوری در شرایط محیط را دارا میباشد [۲۰].
[۱] Post curing
یکی از طبیعیترین گروههایی که می تواند نیازهای انسان را ارضا کند خانواده است. وظیفهی خانواده مراقبت از فرزندان و تربیت آنها، برقراری ارتباطات سالم اعضا با هم و کمک به استقلال کودکان است، حتی اگر کودک کم توان ذهنی[۱]، نابینا[۲]، یا ناشنوا[۳] باشد. کم توان ذهنی یک وضعیت و حالت خاص ذهنی است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و یا پس از تولد کودک پدید می آید (میکائیلی، ۱۳۸). بی تردید تولد و حضور کودکی با کم توانی ذهنی در هر خانوادهای می تواند رویدادی نامطلوب و چالشزا تلقی شود که احتمالاً تنیدگی، سرخوردگی، احساس غم و ناامیدی را به دنبال خواهد داشت. شواهد متعددی وجود داردکه نشان می دهند والدین کودکان دارای مشکلات هوشی، به احتمال بیشتری با مشکلات هیجانی، اقتصادی و اجتماعی که غالباً ماهیت محدود کننده، مخرب و فراگیر دارند، مواجه میشوند (مانند خمیس[۴]، ۲۰۰۷). در چنین موقعیتی گرچه همهی اعضای خانواده وکارکرد آن، آسیب میبیند(هرینگ[۵] وهمکاران، ۲۰۰۶) مادران به علت داشتن نقش سنتی “مراقب“، مسئولیتهایی بیشتری در قبال فرزند ناتوان خود به عهده میگیرند که در نتیجه، با مشکلات روانی بیشتری مواجه میشوند. فرض بر این است که مشکلات مربوط به مراقبت از فرزند مشکلدار، والدین، به ویژه مادر را در معرض خطر ابتلا به مشکلات مربوط به سلامت روانی قرار میدهد (اولسون و هوآنگ، ۲۰۰۱؛ مک کانکی و همکاران[۶]، ۲۰۰۷). مادر، نخستین شخصی است که به طور مستقیم با کودک ارتباط برقرار می کند.
رویارویی مادر با فرزند کم توان ذهنی، نیاز کودک به مراقبت دایمی، اهمیت فراهم ساختن شرایط ویژهی رشد، تجربهی تنش والدین ناشی از وجود رفتارهای آیینی، مشکلات زبانی، قشقرق و فقدان مهارت مراقبت از خود در این گروه از کودکان، همگی زمینه را برای تضعیف کارکرد طبیعی مادر فراهم مینمایند. وجود چنین مشکلاتی افزایش میانگین اختلالات روانی در مادران کودکان استثنایی و به ویژه مادران دارای کودک کم توان ذهنی را در مقایسه با مادران کودکان عادی در پی خواهد داشت. هم چنین داشتن توقعات و انتظارات دور از توانایی کودکان و برآورده نشدن آنها موجب ناکامی والدین می شود.
تولد یک کودک کم توان ذهنی در مادرانی که به مدت ۹ ماه بارداری، انتظار یک کودک سالم و با ویژگیهای طبیعی را داشته اند موجبات احساس گناه و تقصیر، ناکامی و محرومیت ناشی از طبیعی نبودن کودک را در مادر فراهم می کند که بالطبع غم، اندوه و افسردگی را به دنبال خواهد داشت. در مجموع، چنین شرایطی می تواند سبب گوشهگیری، عدم علاقه به برقراری رابطه با محیط، احساس خودکم بینی و بی ارزشی در مادر شود و پیامدهای منفی همچون اضطراب، پرخاشگری (نریمانی و همکاران، ۲۰۰۷)، حرمت به خود پایین (محمدی و دادخواه، ۲۰۰۱) و افسردگی شدید (لاجوردی، ۱۹۹۲) را در مادران به دنبال داشته باشد و سلامت آنها را به خطر اندازد.یکی از مهم ترین منابع زمینه ساز این گروه از مشکلات روان -شناختی از دست دادن امید به زندگی و نداشتن رضایت زناشویی است (شمس اسفندآبادی، ۲۰۰۷).
کم توانی ذهنی نوعی ناتوانی رشدی است که در هنگام تولد و یا دوره کودکی، بروز می کند.کم توانی ذهنی به صورت سطحی از عملکرد ذهنی پایینتر از میانگین تعریف شده که محدودیتهای معناداری را در مهارت های زندگی روزانه ایجاد می کند.کم توانی ذهنی از طریق محدودیتهای معنادار کارکردهای ذهنی و سازگاری رفتاری همانند مهارت های فکری، اجتماعی و سازگاری عملی، شناخته می شود(انجمن کم توانی ذهنی آمریکا، ۲۰۰۲).کودکان کم توان ذهنی، به سه گروه شامل کودکان دارای ناتوانی ذهنی خفیف، متوسط و شدید تقسیم می شوند.
امروزه خانوادههای بسیاری از داشتن فرزند کم توان ذهنی به سبب مسائلی مانند هزینه های اقتصادی سنگین، اختلافها و ناسازگاریهای زناشویی، محدودیتها در روابط اجتماعی، تحمل ترحم و رفتارهای دلسوزانه دیگران، بروز ناسازگاریهای رفتاری در سایر فرزندان و دشواری در تصمیم گیری برای بچهدارشدن مجدد رنج میبرند. حضور این کودکان به اعتقاد مینوچین[۷] به سلامـت وتـعادل خـانـواده آسیب میرساند و خطر بروز عملکرد نادرست خانواده و والدین را افزایش میدهد (مینوچین، ۱۳۷۵). بررسیها نشان دادهاند که مادران دارای فرزند کم توان ذهنی، در مقایسه با مادران کودکان عادی، سطح بهزیستی روانشناختی پایینتری (آیزنهاور و همکاران[۸]، ۲۰۰۵) دارند.
در سالهای اخیر،گروهی از پژوهشگران حوزه سلامت روانی ملهم از روا ن شناسی مثبت نگر، رویکرد نظری متفاوتی برای مطالعه این مفهوم برگزیدهاند.آنان سلامت روانی را معادل کارکرد مثبت روانشناختی، تلقی وآن را در قالب اصطلاح “بهزیستی روانشناختی” مفهومسازی کرده اند. این گروه نداشتن بیماری را برای احساس سلامت کافی نمیدانند، بلکه معتقدند که داشتن احساس رضایت از زندگی، پیشرفت بسنده، تعامل کار آمد و مؤثر با جهان، انرژی و خلق مثبت پیوند و رابطه مطلوب با اجتماع و پیشرفت مثبت، از مشخصههای فرد سالم است (رایان ودکی[۹]، ۲۰۰۱؛ کارادماس[۱۰]، ۲۰۰۷).
حرکت روانشناسی مثبتگرا مانند (سلیگمن و چکینزنت میهالی[۱۱]، ۲۰۰۰) بر مطالعه نقش قابلیتهای بشر مخصوصاً در زمینه بالینی تأکید کرده است. “روانشناسی مثبت نگر” مطالعه علمی فضائل و نقاط قوت آدمی است (شلدون و کینگ[۱۲]، ۲۰۰۱).
در مورد مثبتگرایی پژوهشهایی صورت گرفته است.میتوان گفت نخستین فردی که به افزایش شادی و نشاط همت گمارد، مایکل فوردایس بود (فوردایس[۱۳]، ۱۹۷۷؛ ۱۹۸۱).
چند متخصص ایتالیایی بر اساس دیدگاه به زیستی روانی ریف و سینگر[۱۴] (۱۹۸۸) یک الگوی درمانی به نام بهزیستی درمانی ابداع کردند (رویینی و فاوا[۱۵]، ۲۰۰۴ ؛ فاوا (۲۰۰۹). پنبیکر[۱۶] (۱۹۹۸) و بورتون و کینگ[۱۷] (۲۰۰۴) از تأثیر نوشتن درباره هیجانهای مثبت بر روی خلق و شادتر شدن گزارش دادهاند. فردریکسون[۱۸] بر مبنای الگوی ساخت و توسعه هیجانهای مثبت روشهایی را برای افزایش هیجانهای مثبت در افراد تدوین کرده و تأثیر مطلوب آنها را نشان داده است (فردریکسون، ۲۰۰۹). لوبومیرسکی[۱۹] و همکاران و هم چنین سلیگمن و همکاران هم در مطالعات مختلف شیوه هایی را برای افزایش شادی و نشاط پایدار و افزایش خشنودی از زندگی و معناداری در زندگی تدوین و به کار بردهاند. در مطالعات سلیگمن[۲۰]، پارکز و رشید[۲۱] (۲۰۰۶) از مقایسه روش رواندرمانی مثبتگرا در درمان افسردگی با روشهای مرسوم از جمله دارو درمانی و شناخت درمانی و درمان رفتاری شناختی گزارش شده است. مطابق گزارشهای فوق رواندرمانی مثبتگرا تأثیر بیشتری در مقایسه با سایر روشهای مورد اشاره داشته است. سین و لوبومیرسکی[۲۲] (۲۰۰۹) در فراتحلیل مطالعات انجام شده روانشناسی مثبتگرا در کاهش افسردگی گزارش اثر بخشی مطالعات مختلف را ارائه کرده اند.
از دیدگاه علوم رفتاری وروانشناختی وضعیت روانی،جسمانی و نحوه تجربهی درد یا شادی از آرایش ذهنی روانی وسبک اندیشهی هر فرد صورت میگیرد و هر چه که فراختر، بزرگتر وزیباتر فکر کنیم زندگی عینی خودمان را گستردهتر، عمیقتر ولذتبخشتر میکنیم و این شیوه تفکر باعث بالا بردن کیـفیت زندگــی می شود.
این پژوهش با طرح این سوال که آیا آموزش مهارت های مثبتاندیشی بر بهزیستی روان شناختی، امید به زندگی و رضامندی زناشویی مادران دارای فرزندکم توان ذهنی موثر است ؟ طراحی واجرا شده است.
[۱]. Mental Retarded
[۲]. Blindness
[۳]. Deafness
[۴]. Khamis
[۵]. Herring
[۶]. McConkey
[۷]. Mynvchyn
[۸]. Eisenhower
[۹]. Vdky Ryan
[۱۰]. Karadmas
[۱۱]. Seligman & Mihaly Chkynznt
[۱۲]. Sheldon & king
[۱۳]. Fvrdays
[۱۴]. Reef & Singer
[۱۵]. Zincoid & ICT
[۱۶]. Pnbykr
[۱۷]. Burton & King
[۱۸]. Frdryksvn
[۱۹]. Lvbvmyrsky
[۲۰]. Seligman
[۲۱]. Parkes & Rashid
[۲۲]. Sin & Lvbvmyrsky
عقب ماندگی ذهنی یک وضعیت و حالت ذهنی خاص است که در اثر شرایط مختلف قبل از تولد و هنگام تولد و یا پس ازتولد کودک پدید آید، عقب ماندگان ذهنی افرادی هستند که به علت وقفه یا کمبود رشد ذهنی در شرایط عادی قادر به استفاده مطلوب از برنامه های معمولی آموزش و پرورش، سازگاری اجتماعی و تطبیق با محیط نمیباشند. تعریفی که از نظر اکثریت قریب به اتفاق مجامع علمی و صاحب نظران روانشناسی مورد قبول میباشد تعریفی است که از سوی انجمن آمریکای عقبماندگی ذهنی(AAMR)[1] ارائه شده: «عقبماندگی ذهنی سطحی از عملکرد هوش عمومی است که میزان آن به طور معنادار (دو انحراف معنادار) پایینتر از میانگین بوده و همزمان با نقایصی در رفتار سازشی(سازش یافتگیهای فردی و اجتماعی) همراه بوده و در دوران رشد (تشکیل نطفه تا ۱۸ سالگی) ظاهر میگردد» (میلانی فر، ۱۳۷۴).
افروز (۱۳۷۷) اظهار میدارد: عقبماندگان ذهنی آموزشپذیر افرادی هستند که بهرههوشی آنان ۷۰-۵۰ میباشد و قادر به فراگیری حداقلی از اطلاعات عمومی و درسهای رسمی کلاس از قبیل خواندن و نوشتن و حساب کردن و مهارت های مناسب شغلی بوده و میتوانند در اداره زندگی خود از تحصیل خویش بهرهمند شوند.
میلانی فر(۱۳۷۴) عقبماندهی ذهنی آموزشپذیر را افرادی میداند که هوشبهر آنها بین۷۰-۵۱ است این افراد از لحاظ دانستن لغات ضعیفاند، مفاهیم را خود درک نمی کنند، آموزش کلامی عادی ندارند و از لحاظ عاطفی واکنشهای لازم را به دست نمیآورند.
تواناییها و ناتواناییهای مختلف، اثرات متفاوتی بر زندگی خانوادگی دارد. معمولاً ماهیت استثنایی بوده، واکنش خانواده را تعیین می کند. کودکی که ناشنوا است، خانواده را برای تغییر در سیستم ارتباطی تحت فشار قرار میدهد و این منازعهای است برای خانواده که از زبان
علامتی یا شفاهی استفاده کنند یا خیر؟ کودکی که بیماری مزمن دارد فشارهای هیجانی و اقتصادی بر خانواده وارد خواهد کرد، کودک ناتوانای یادگیری نیاز به حمایت تحصیلی دارد و ممکن است باعث شود که خانواده مکانهای آموزشی را که پیشرفت تحصیلی را قوت میبخشد، بررسی کند.
هم چنین، چنین شدت استثنایی بودن ممکن است بر واکنش خانواده اثر داشته باشد. کودکان مبتلا به ناتوانی های شدیدتر ممکن است نسبت به دیگران کاملاً متفاوت رفتار کنند. برخی از ناتوانیها مثل ناشنوایی و ناتواییهای یادگیری در مقایسه با برخی دیگر از ناتواییها مثل بینایی قابل مشاهده نیستند، آنها با احتمال کمتری در کودک دیده میشوند. نکته قابل توجه این است که اگر چه ناتوانیها شدید از یک سو منجر به داغ ننگ در خانواده می شود اما از سوی دیگر آنها به روشنی بیانگر ناتوانی کودک هستند، باوری که خانوادهها به تبیین آن نیازمند هستند (هالان[۳] و همکاران، ۱۳۷۱)
خانوادههایی که کودک معلول دارند به تناسب نوع، شدت معلولیت، وضعیت اقتصادی و اجتماعی و سن کودکشان و نیز در زمینه رفتار سازش به اطلاعات و مهارت های ویژه نیاز دارند که مهمترین آنها به گفته قصبه (۱۳۸۴) به شرح زیر میباشد:
[۱]. American Assoctuon On Mental Retadstion
[۲]. Educable Mental Retared
[۳]. Halan et al.
سلیگمن و چیکزنت میهای (۲۰۰۰) و کامپتون (۲۰۰۵) ابعاد و حوزه های روانشناسی مثبتگرا را در سه سطح تعریف می کنند:
سطح ذهنی
روانشناسی مثبتگرا در سطح ذهنی در باره تجارب ذهنی ارزشمند است :
قناعت و خشنودی (در گذشته)، آسایش روانی (بهزیستی ذهنی)، امید و خوشبینی(به آینده و در بارهی آینده)،
غرقهگی[۱] و نشاط و شادی (در حال حاضر).
سطح فردی
روانشناسی مثبتگرا در سطح فردی در بارهی صفات مثبت فردی است:
شجاعت، مهارت های بین فردی، احساس زیباشناختی، بخشش، پشتکار و استقامت، دور اندیشی، نوآوری و ابتکار، معنویت، استعدادهای خلاقانه، خردمندی و حکمت، ظرفیت عشق ورزی و کششهای مثبت درونی و علائق.
سطح گروهی
در سطح گروهی روانشناسان مثبتگرا به نهادها و فضائل مدنی میپردازند:
شهروندی بهتر، مسئولیت پذیری، توجه به منافع اجتماعی،دگردوستی(کمک به همنوع)، مدنیت، نوسازی اجتماعی، مدارا، اخلاق کار، خانواده خوب، مدارس خوب و اجتماع خوب (نهادهای مثبت و خوب) .
مفهوم اساسی در نظریه روانشناسی مثبتگرا درباره شادکامی و سعادت آدمی، زندگی کامل است. بر اساس دیدگاه سلیگمن (۲۰۰۲) زندگی کامل ترکیب سه زندگی خوب[۳] است.
این سه زندگی خوب که به تعبیری مسیرهای دستیابی به شادمانی و خشنودی از زندگی هستند عبارتند از:
بر اساس نظر روانشناسان مثبتگرا زندگی شادمانه آن نوع زندگانی است که فرد در آن با تمسک به هیجانهای مثبت در بارهی گذشته، حال و آینده به سعادتمندی را پی میگیرد. مشخصه زندگی شادمانه هیجانهای مثبت است و به رویکرد لذتگرایانه[۷] زندگی خوب نزدیک است.
هیجانهای مثبت[۸] سه دستهاند:
الف) لذایذ آنی خود به دو دسته تقسیم میشوند ۱- لذایذ بدنی و ۲- لذایذ سطح بالاتر.
لذاید بدنی هیجانهای لحظهای و آنی هستند که از حواس آدمی سرچشمه میگیرند مثل لذت حاصل از خوردن یک غذای خوشمزه و لذیذ یا لذت ناشی از یک بوی خوش و…
لذایذ سطح بالاتر نیز آنی و زود گذرند ولی ناشی از وقایع و رویدادهایی پیچیدهتر بوده و بیشتر یادگرفتنی هستند تا حاصل حواس مثل احساسات ناشی از راحتی، سرخوشی، مزاح و شوخی، تن آرامی و …
خشنودی لذایذ حاصل از فعالیتهایی هستند که عمر پایدارتری در مقایسه با لذایذ دارند مثل خشنودی حاصل از خواندن یک کتاب یا …
راه دیگر دستیابی به زندگی کامل توسل به عوامل خشنود کننده (ترضیه نفس[۹]) است. این نوع دیگری از زندگی است که پیچیدهتر از زندگی شادیبخش است.
عوامل خشنود کننده گروه دیگری از هیجانهای مثبت درباره حالند که بر خلاف لذتهای زودگذر احساس نیستند، بلکه فعالیتند مثل کوه رفتن، ورزش کردن، بازی و …
ویژگی اصلی مسرتبخشها آن است که این فعالیتها انسان را کاملاً غرق خود میسازند و به نوعی از خود بی خود میسازند به گونه ای که گذشت زمان را احساس نمیکنیم. این فعالیتها موجب بروز حالتی میشوند که در متون روانشناسی مثبتگرا از آن به عنوان غرقهگی یاد کرده اند (چیکزنت میهای[۱۰]، ۱۹۹۰ و ۲۰۰۰).
مسرتبخشها را نمیتوان به دست آورد یا اگر هم به دست آورد نمی توان حفظشان کرد مگر به توانمندهای اخلاقی(ذاتی) و فضیلتهای شخصی. توانمندیها و فضایل راههای کسب ترضیهی نفس و به این ترتیب وسایل حصول به یک زندگی خوبند (سلیگمن،۲۰۰۲).
پترسون و سلیگمن (۲۰۰۴) در کتاب توانشها و فضایل میگویند “ ما بالاترین توانمندیهای شخصی را توانمندیهای منشی(ذاتی) نامیدهایم. این نظر قدمتی دیرینه دارد به دیرینگی ارسطو و در دیدگاه های نوین روانشناسی موارد مشابه آن را میتوان در ایده انسان با عملکرد کامل راجرز، مفهوم خود شکوفایی مزلو و نظریهی خود تعیینگری رایان و دسی دید (به نقل محمودی، ۱۳۸۹).
[۱]. Flow
[۲]. full life
[۳]. good life
[۴]. a pleasant life
[۵]. a engagement life
[۶]. a meaning life
[۷]. hedonic approach
[۸] . positive emotions
[۹]. gratification
[۱۰] Csikszentmihalyi