حاکمیت شرکتی به عنوان یکی از موضوعات مهم هدایت شرکت ها از دهه 1990 در انگلستان، آمریکا و کانادا در پاسخ به مشکلات ناشی از عدم اثربخشی هیأت مدیره در عملکرد شرکت های بزرگ مطرح شد و به سرعت به سایر بخش ها و سیستم بانکی تسری یافت. حاکمیت شرکتی را مجموعه روابط میان هیأت مدیره، مدیر، سهامداران و کلیه ذی نفعان (از جمله کارکنان) تعریف کرده اند که تأمین کننده منافع کلیه اشخاص ذی نفع باشد. حاکمیت شرکتی تعیین کننده ساختاری است که توسط آن اهداف سازمان تدوین شده و ابزار دستیابی به این اهداف و نظارت بر عملکرد مشخص می شوند(حسنزاده و علیزاده، 1389).
حاکمیت شرکتی به مجموعهای از فرایندها، اصول، سیاستها و قوانین اطلاق میشود که بر نحوه اداره و کنترل کردن سازمانها تاثیر میگذارد. همچنین، حاکمیت شرکتی در بر گیرنده روابط بین ذینفعان و اهدافی است که سازمان براساس آن اداره میشود. سهامداران، مدیران و هیاتمدیره یک سازمان، ذینفعان اصلی آن به شمار میآیند. سایر ذینفعان نیز عبارتاند از کارکنان، مشتریان، قانونگذاران، محیط و به طور کلی جامعه(حساس یگانه، 1388).
اگر چه اخیراً تحقیقات زیادی به موضوع حاکمیت شرکتی در اقتصادهای در توسعه پرداخته اند، ولی به تاثیر حاکمیت شرکتی بر هزینه حقوق صاحبان سهام در اقتصادهای در حال توسعه توجه کافی معطوف نگردیده است. به منظور توجه به این کاستی ها ، این تحقیق برخی از مفاهیم و موضوعات کلیدی حاکمیت شرکتی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را مورد بحث و بررسی قرار می دهد.
1-2- بیان مساله
طی سالهای اخیر تحولات عمدهای در محیط کسب وکار در عرصه جهانی پدید آمده است که تاثیرات عمیق و متعددی بر کارکرد و فعالیت شرکتها بر جای گذاشته است. از جمله این تحولات میتوان به جدایی بیش از بیش مدیریت از مالکیت، توسعه شرکتهای سهامی، افزایش رقابت و ریسک شرکتها، توسعه اقتصادی مبتنی بر دانش و سرمایه های فکری، تحول سریع در فناوری اطلاعات، توجه به توسعه پایدار، اهمیت یافتن مسئولیتهای اجتماعی و رعایت اخلاق سازمانی اشاره کرد. با توسعه و تعمیق این عناصر در عرصه اقتصادی و تاثیر آنها بر نحوه اداره شرکتها، ادامه حیات و پایداری آنها بیش از پیش در گروه ارزش آفرینی برای همه ذینفعان است. تحقق اهداف و استراتژی های ارزش آفرین نیازمند سیستمهای دقیق و اطمینان بخش سنجش عملکرد و کنترل است. مکانیزم ها و سازو کارهای مناسب برای پیشبرد و نتیجه گیری مطلوب از برنامهها، لازمه تحقق برنامهها و اهداف تعیین شده است. راهبری اصولی و نظاممند این مکانیزم ها و اعمال کنترل اثر بخشی برای پیشبرد برنامهها و تحقق اهداف سازمانی مستلزم استقرار و بهره برداری از مکانیزم های مناسب حاکمیت شرکتی است.
حاکمیت شرکتی واکنشی به مسأله نمایندگی است که از جدایی مالکیت از مدیریت ناشی می شود. تا قبل از سالهای دهه 1970 که جنسن و مکلینگ تئوری نمایندگی و تضاد منافع را ارائه نمودند، کمتر به موضوع ساختار راهبری شرکتها توجه میشد. براساس فروض تئوری نمایندگی بین منافع سهامداران و مدیریت یک تعارض بالقوه وجود دارد و این تعارض ناشی از عدم تقارون اطلاعاتی بین صاحبان سهام و مدیران است که منجر به ریسک نمایندگی می شود. سهام داران با بهره گرفتن از راه های گوناگون مانند پاداش مدیران در جهت کم کردن مشکل نمایندگی به طور مؤثر باعث افزایش هزینه حقوق صاحبان سهام می شوند. برای کاهش ریسک نمایندگی و در نتیجه کاهش هزینه حقوق صاحبان سهام شرکت ها به پیاده سازی مجموعه ای از سازوکارهای حاکمیت شرکتی داخلی نیاز دارند. این سازو کارها مجموعه ای از فعالیت هایی است که به تضمین شفافیت و انصاف در رفتار مدیران منتهی می شود. به عبارت دیگر حاکمیت شرکتی داخلی مایل به همسو سازی منافع سرمایه گذاران و مدیران در یک مسیر واحد و اطمینان از اینکه شرکت در جهت منافع سرمایه گذاران و سهام داران به عنوان مالکان اصلی شرکت اداره می شود، می باشد.
مکانیسم های حاکمیت شرکتی باعث کاهش مشکل نمایندگی در شرکت ها می شود. کیفیت این مکانیسم ها امری نسبی بوده و از شرکتی به شرکت دیگر تغییر می کند. کیفیت حاکمیت شرکتی فرض می شود که در تمام مراحل ایجاد ارزش در شرکت وجود داشته باشد. یکی از روش های ایجاد ارزش کاهش هزینه حقوق صاحبان سهام می باشد. بنابراین انتظار می رود کیفیت حاکمیت شرکتی می تواند بر حقوق صاحبان سهام مؤثر باشد.
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
در بازار سهام اکثر کشورها مشکل نمایندگی فقط بین مالکیت و مدیریت مطرح نیست بلکه علاوه بر آن یک مشکل نمایندگی بین سهام داران اکثریت و اقلیت نیز وجود دارد چرا که سهام داران اکثریت می توانند در هیئت مدیره نفوذ کرده و بر روی آن تاثیر گذار باشند. استفاده از چارچوب تئوری نمایندگی، با توجه به منافع سهامداران اکثریت که معمولا با منافع سهامداران اقلیت همسو نمی باشد، این فرضیه را مطرح می کند که ساختار هیئت مدیره ممکن است یک ابزار مهمی برای سهام داران اقلیت در جهت حفظ منافع خودشان به حساب بیاورند. اندرسون (2004) چشم انداز جدیدی درباره نقشی که ویژگی های حاکمیت شرکتی و در رأس آن اندازه و استقلال هیئت مدیره در کاهش تضاد بین سهامداران با منافع گوناگون ایجاد کرده و بیان می کند که در کشورهایی که حمایت کمی از سهامداران اقلیت در مقابل سهامداران اکثریت وجود دارد این نقش بیشتر اهمیت پیدا می کند. بنابراین این فرضیه مطرح می باشد که حاکمیت شرکتی نقش موثری در تعدیل قدرت سهام داران بزرگ و کاهش تضاد بین گروه های سهامداران بازی می کند.
با توجه به نقش حاکمیت شرکتی در کاهش مشکل نمایندگی و به تبع آن کاهش هزینه های نمایندگی می توان انتظار داشت که کیفیت مکانیسم های حاکمیت شرکتی می تواند باعث تعدیل هزینه نمایندگی و در نتیجه باعث افزایش سود شرکت شود. با مرور موارد پیش گفته این انتظار وجود دارد که سرمایه گذاران کیفیت پایین اداره شرکت ها را به عنوان ریسک تجاری قلمداد کرده و نگهداری سهام این شرکت ها را در سبد سهام خود به عنوان تعدیل کننده ریسک مثبت سایر سرمایه گذاری ها تلقی نمایند به عبارت دیگر سرمایه گذاران عوامل ریسک اداره شرکت ها را در مدل هزینه حقوق صاحبان سهام موثر می دانند.
با وجود اینکه پژوهش هایی در بازارهای پیشرفته در اثبات این ادعا انجام شده، ولی درکشور ما به دلیل جدید بودن بحث حاکمیت شرکتی کمتر به این موضوع پرداخته شده است؛ بنابراین، در این پژوهش به دنبال آن هستیم تا رابطه بین کیفیت حاکمیت شرکتی و هزینه حقوق صاحبان سهام را در شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران را بررسی نمایم.
1-4- اهداف تحقیق
هر پژوهش برای دستیابی به اهداف خاص صورت میگیرد، این اهداف خود را در قالب مساله پژوهش نمودار میسازد و از طریق آن آشکار می شود اهداف پژوهش می تواند به صورت کلی یا فرعی مطرح شود (خاکی، 1386).
با توجه به فرضیات تحقیق به طور اخص اهداف این تحقیق به شرح زیر تعیین می گردد:
هدف اصلی این تحقیق بررسی این است که آیا کیفیت حاکمیت شرکتی داخلی می تواند باعث تعدیل هزینه حقوق صاحبان سهام گردد یا نه. اهداف دیگری نیز می توان برای این تحقیق مد نظر قرار داد به شرح ذیل می توان آنها را بیان کرد:
هدف کاربردی این تحقیق تعیین عوامل آن دسته از سازو کارهای حاکمیت شرکتی که بر هزینه حقوق صاحبان سهام مؤثر است. سرمایهگذاران، سهام داران، مدیران، سازمان حسابرسی و سازمان بورس و اوراق بهادار از جمله بهره وران این تحقیق هستند.
1-5- فرضیات تحقیق
فرضیه در واقع بیان حدس و فرض در مورد روابط احتمالی بین دو یا چند متغیر است پس در درجه اول، فرضیه بیانی است مبتنی بر احتمال نه یقین، در درجه دوم فرضیه ها معمولا به شکل جملات تفسیری یا خبری بیان می شود و طبعا به طور اعم یا اخص متغیری را به متغیر دیگر مرتبط می سازد(ساده،1375).
یک فرضیه، یک حدس مبتنی بر دانش با تجربه در مورد حل یک مسئله است و آن را می توان بعنوان یک رابطه فرضی بین دو متغیر می دانست که به صورت گزاره های قابل آزمون ارائه می شود. بیان مسئله تنها به صورت کلی پژوهش را هدایت می کند و تمام اطلاعات ویژه
پژوهشی را در بر ندارد. بنابراین مسئله هرگز بصورت کلی پژوهش را هدایت می کند و تمام اطلاعات ویژه پژوهشی را در بر ندارد، بنابراین مسئله هرگز به صورت علمی حل نخواهد شد مگر اینکه به فرضیه یا فرضیاتی تبدیل شود (خاکی، 1384).
با توجه به اهداف و سوالات تحقیق فرضیه های تحقیق به شرح ذیل بیان می شود:
الف) فرضیه اصلی:
– بین کیفیت حاکمیت شرکتی داخلی و هزینه حقوق صاحبان سهام رابطه معناداری وجود دارد.
ب) فرضیه های فرعی تحقیق:
1-6- قلمرو تحقیق
از لحاظ قلمرو تحقیق، قلمرو موضوعی، مکانی و زمانی تحقیق به شرح زیر تدوین می گردد:
قلمرو موضوعی این تحقیق بررسی رابطه بین کیفیت حاکمیت شرکتی وهزینه حقوق صاحبان سهام است.
قلمرو مکانی تحقیق شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران است.
قلمرو زمانی پژوهش نیز ازسال 1385تا1390(یک دوره5 ساله) تعیین می شود.
1-7- روش تحقیق
تحقیق حاضر از شاخه تحقیقات شبه تجربی و نوع پس رویدادی(با بهره گرفتن از اطلاعات گذشته)است که براساس اطلاعات واقعی بازار سهام و صورت های شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران انجام خواهد گرفت. اطلاعات اساسی این تحقیق، قیمت بازار سهام و اطلاعات مربوط به صورت های مالی شرکت ها است. به همین منظور برای جمع آوری داده های تحقیق از بانک اطلاعاتی نرم افزار ره آورد نوین و تدبیرپرداز استفاده خواهد شد.
تحقیق حاضر با رویکرد روش، تحقیقی توصیفی از نوع همبستگی می باشد چرا که هدف از تحقیق توصیفی، توصیف عینی ، واقعی و منظم خصو صیات یک موقعیت یا یک موضوع است یعنی آنچه که هست بدون هیچ گونه دخالت و استنتاج ذهنی تحقیق ارائه می گردد. همبستگی نیز عبارت است از رابطه بین دو یا چند مجموعه از جفت متغیرها که درجه این رابطه بوسیله ضرب همبستگی پیرسون سنجیده و توصیف می گردد.
زمینه فلسفی این تحقیق، مکتب مدرنیسم یا اثبات گرایی (با هستی شناسی عینیت گرا، شناخت شناسی عاری از ارزشهای محقق، و روش شناسی کمی و محاسباتی) است. همچنین، این تحقیق دارای جهت گیری کاربردی، استراتژی همبستگی، و از نوع اجرایی توصیفی- پیمایشی است که سعی دارد با بهره گرفتن از یک نمونه منطقی، نتایج و یافته ها را به کلیت جامعه آماری تعمیم دهد. همچنین پژوهش حاضر به روش قیاسی – استقرایی انجام شده است به این معنی که از روش قیاسی به مطالعات چارچوب نظری و پیشینه پژوهش از راه مطالعات کتابخانهای، مقالات، اینترنت و برای قبول یا رد آزمون فرضیات از راه استقرایی به جمع آوری اطلاعات پرداخته می شود. این پژوهش همچنین به صورت پیمایشی و میدانی انجام می گیرد.
1-8- جامعه آماری و روش نمونه گیری
برای انجام این تحقیق شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شدند و نمونه آماری از میان این شرکتها انتخاب گردید. نمونه شامل شرکتهایی است که همه شرایط زیر را دارا باشند:
1-9- تعاریف واژههای تخصصی
1-10- ساختار کلی تحقیق
فصل اول شامل بیان مساله و چارچوپ نظری پژوهشی، اهمیت وضرورت پژوهشی، اهداف پژوهشی، فرضیه ها و مدلهای پژوهش، روش پژوهش، تعریف عملیاتی واژگان کلیدی و ساختار پژوهش می باشد.
فصل دوم شامل ادبیات و پیشینهی پژوهش می باشد. در این فصل پس از ارائه مفاهیم بنیادی، برخی از پژوهش های مختلفی که در ارتباط با موضوع انجام گرفته، مورد بررس قرار گرفته است.
فصل سوم روش پژوهش را مورد بحث قرار میدهد در این فصل ابتدا فرضیه های پژوهش و تعریف عملیاتی متغیرهای پژوهش و سپس روش پژوهش شامل جامعه و نمونه ی آماری پژوهش قلمرو مکانی و زمانی پژوهش، روش و ابزار گردآوری اطلاعات و روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات و آزمون فرضیه ها بیان شده است. در نهایت مدل های پژوهش تشریح خواهد شد.
فصل چهارم تجزیه و تحلیل اطلاعات را مورد بحث قرار می دهد. در این فصل ضمن ارائه آمار توصیفی متغیرهای پژوهش، نتایج حاصل از آزمون فرضیه ها مورد بحث قرار خواهد گرفت.
فصل پنچم شامل ارائه یافته ها، نتیجه گیری و پیشهادها میباشد. این فصل با ارائه یافته های پژوهش شروع شده و سپس به بررسی یافته ها ونتیجه گیری می پردازد. در خاتمه پیشهادهایی ارائه می گردد.
Anderson
Research methodology
Sample selection
در این پژوهش به بررسی اطلا عات جمع آوری شده از روی فهرستی از شرکت های پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران به بررسی رابطه بین معیارهای حاکمیت شرکتی و عملکرد شرکت ها می پردازیم.
یکی از عوامل بهبود کارایی اقتصادی، حاکمیت شرکتی است، که در برگیرنده مجموعه ای از روابط میان مدیریت شرکت، هیئت مدیره ،سهامداران و سایر گروه های ذینفع است.
نظام راهبری شرکتی مجموعه دستورالعمل ها، ساختارها، فرایندها و هنجارهای فرهنگی است که شرکت ها با رعایت آنها به اهداف شفافیت در فرایندهای کاری، پاسخگویی در مقابل ذینفعان و رعایت حقوق ایشان دست خواهند یافت. مکانیسم های راهبری شرکتی باعث کم شدن مشکلات نمایندگی در شرکت ها می شود.کیفیت این مکانیسم ها امری نسبی بوده و از شرکتی به شرکت دیگر متفاوت است. راهبری شرکتی قوی در شرکتها، مهمترین ابزار جلوگیری از فساد محسوب میشود. مطالعات صورت گرفته حاکیست که با ضعف حاکمیت شرکتی، فساد مالی افزایش یافته و به دنبال آن سرمایهگذاری مستقیم داخلی و خارجی تنزل، مخارج دولت افزایش و رشد اقتصادی کاهش مییابد. حاکمیت شرکتی در سطح خرد دستیابی به اهداف شرکت و در سطح کلان تخصیص بهینه منابع را دنبال می کند.
بر اساس آیین نامه نظام راهبری شرکتی، مصوب11/8/1386 هیئت مدیره بورس اوراق بهادار تهران، ماموریت حاکمیت شرکتی بدین گونه است:
نظام راهبری شرکت که با حفظ تعادل میان اهداف اجتماعی و اقتصادی و اهداف فردی و جمعی سر و کار دارد ، موجب ترغیب استفاده کارآمد از منابع الزام پاسخگویی شرکت ها درباره وظیفه مباشرت برای اداره منابع می شود (قالیباف اصل و رضایی،1386). پیچیدگی روابط اقتصادی و اجتماعی در بنگاه های اقتصادی و بروز تضاد منافع در حوزه های متفاوت میان گروه های مختلفی که به نحوی با بنگاه های اقتصادی در تعامل هستند، نیاز به استقرار یک نظام راهبری مناسب در شرکت ها که حامی حقوق و منافع همه گروه های ذینفع باشد را بیش از پیش ضروری می سازد.
در این پژوهش سعی شده معیارهای حاکمیت شرکتی در سه بعد مورد بررسی قرار گیرد که عبارت است از:
طبق پژوهش های انجام شده اگر شرکت ها در جهت بهبود و ارتقای وضعیت راهبری شرکتی تلاش کنند این موضوع تاثیر مثبتی میتواند بر عملکرد و ارزش شرکت داشته باشد.
یکی از گروه های اصلی استفاده کنندگان صورت های مالی، سهامداران هستند. در این میان سرمایه گذاران نهادی با توجه به مالکیت بخش قابل توجهی از سهام شرکتها و نقش راهبردی خود، از نفوذ قابل ملاحظه ای در شرکتهای سرمایه پذیر برخوردار بوده و محرکهایی برای نظارت بر فعالیتهای آنها دارند. ضمن آنکه از انگیزه و توان کافی نیز برای اعمال کنترل دقیق بر مدیران و ایجاد تغییر در ساختارهای مدیریتی برخوردارند. در این پژوهش ارتباط بین درصد سهامداران نهادی و کیوتوبین به عنوان معیار اندازه گیری عملکرد واحد تجاری مورد بررسی قرار گرفته است. مطابق با تعریف بوش (2002) سرمایه گذاران نهادی،سرمایه گذاران بزرگ نظیر: بانکها، شرکت های سرمایه گذاری و صندوق های بازنشستگی هستند. عموماً این گونه تصور می شود که حضور سرمایه گذاران نهادی ممکن است به تغییر رفتار شرکت ها منجر شود. این امر از فعالیت های نظارتی نشات می گیرد که این سرمایه گذاران انجام می دهند(والری و جنکینز ،1044،2006).
در یک نگاه کلی حاکمیت شرکتی، شامل ترتیبات حقوقی، فرهنگی و نهادی می شود که سمت و سوی حرکت و عملکرد شرکتها را تعیین می کنند. عناصری که در این صحنه حضور دارند، عبارتند از سهامداران و ساختار مالکیت ، اعضاء هیئت مدیره و ترکیباتشان، مدیریت شرکت که توسط مدیر عامل یا مدیر ارشد اجرایی هدایت می شود و سایر ذینفع ها که امکان اثر گذاری بر حرکت شرکت را دارند(نمازی و کرمانی ، 1387 ).
سیستم حاکمیت شرکتی به عنوان مکانیزم نظارتی و اعمال کنترل رفتارهای مالی و مدیریتی تلقی می گردد و این سیستم ها هماهنگ با نظام حقوقی و فرهنگی هر شرکت(سازمان) تدوین می گردد و سازوکارهای آن با توجه به این شرایط تدوین می گردد. مهم ترین اجزاء این سیستم در شرکت نسبت اعضای موظف و غیر موظف هیئت مدیره، استقلال آنها از مدیران اجرایی، وجود یا عدم وجود کمیته ها از جمله کمیته حسابرسی و نیز وجود سرمایه گذاران نهادی می باشد. اگر این اجزا و سازوکارها به درستی اعمال شود موضوع نظارت و کنترل به درستی تحقق می یابد(بنجامین1،2009).
ترکیب اعضای هیئت مدیره در مکانیزم های حاکمیت شرکتی نقش حیاتی ایفا می کند. هر چه تعداد مدیران مستقل عضو هیئت مدیره افزایش یابد، احتمال اشتباه و جعل گزارشات کاهش می یابد. از دیدگاه نظریه نمایندگی حضور مدیران غیرموظف مستقل در هیئت مدیره شرکتها و عملکرد نظارتی آنان به عنوان افرادی مستقل، به کاهش تضاد منافع موجود میان سهامداران و مدیران شرکت کمک شایانی می کند(رحمانی و همکاران،1389).
به منظور تقلیل مشکلات نمایندگی ناشی از احتمال عدم همسویی منافع بین مدیران و سهام داران، باید بر تابع مطلوبیت هر یک از دو طرف و نحوه تسهیم منافع و ریسک بین آنان تمرکز نمود. بدین طریق، می توان مدیران را در به کار گیری توانایی ها و مهارت هایشان در راستای منافع مالکان، ترغیب نمود و در آنها انگیزه ایجاد کرد. پرداخت پاداش به مدیران، بعنوان جزئی از حق الزحمۀآنان، یکی از روش های مطرح به منظور انگیزش مدیران و یکی از ابزارهای رایج، به منظور همسو نمودن دید گاه ها و عملکرد مباشران در راستای افزایش ثروت سهامداران است.
امروزه یکی از مهمترین مسائل مالی شرکتها، اندازه گیری عملکرد آنها می باشد. اندازه گیری عملکرد شرکتها از آنجا که پایه بسیاری از تصمیم گیریها در داخل و خارج از شرکت می باشد، دارای اهمیت است. تصمیم گیری مربوط به سرمایه گذاریها، افزایش سرمایه شرکتها، رابطه نمایندگی و بسیاری از تصمیمات دیگر، همگی مبتنی بر اندازه گیری عملکرد است.
پس از پیدایش مشکلات نمایندگی به جهت حفظ منافع عمومی می بایست اطلاعات مصون سازی شده و منافع مدیران و مالکان همسو می شد. لذا از مکانیسم های مختلفی در این خصوص استفاده شد مثل کاربرد تئوری اخلاق در حسابداری، ایجاد چهارچوب نظری و استانداردهای حسابداری، کنترلهای داخلی، حسابرسی داخلی و مستقل، وجود مدیران غیراجرایی در هیئت مدیره، بکارگیری رویه های بلندمدت پاداش حتی در قانون گذاری بوسیله دولت. با این همه باز هم مشکلات کمتر نشده بلکه دارای پیچیدگی های بیشتری شد. علت آن شاید نبود مکانیسم هایی از راهبری شرکتی است که بتواند علاوه بر مطابقت بر تمام معیارهای گفته شده، به هدف غایی شرکت یعنی افزایش ارزش شرکت منجر شود. حاکمیت شرکتی عاملی است که می تواند باعث بهبود عملکرد شرکت شده و برخی سازوکارهای مختلف آن عبارتند از: سرمایه گذاران نهادی، مدیران غیراجرایی، حسابرسی مستقل شرکت، کنترلهای داخلی، کمیته حسابرسی، نظارت قانونی و… . تعریف و عملیاتی کردن مفهوم عملکرد شرکت امر پیچیده ای بوده و معمولا برای انجام آن از شاخصهای اقتصادی مختلفی استفاده می شود، از میان انواع مختلف این شاخصها در پژوهش حاضر از شاخص کیوتوبین به عنوان معیار سنجش عملکرد مالی شرکتها استفاده شد.
لذا با توجه به اهمیت موضوع، در این تحقیق تلاش می شود که رابطه بین سه معیار حاکمیت شرکتی(درصد سهامداران نهادی، درصد اعضای غیرموظف، پاداش هیئت مدیره) بر عملکرد شرکتها مورد بررسی قرار گیرد.
1-2- بیان مساله تحقیق
یکی از مهمترین انگیزه های افراد برای سرمایه گذاری ، کسب سود و ثروت است. ایجاد ارزش و افزایش ثروت سهامداران در بلندمدت از جمله مهمترین اهداف بنگاه های اقتصادی نیز به شمار می رود و افزایش ثروت تنها در نتیجه عملکرد مطلوب شرکت حاصل خواهد شد. هدف اصلی هر بنگاه اقتصادی ایجاد ارزش برای مالکان آن است. بطور یقین، هدف سرمایه گذاران از سرمایه گذاری در یک شرکت، کسب بازدهی متناسب با سرمایه گذاری انجام شده است. اگر شرکت یا سازمان در ایجاد ارزش موفق باشد، نه تنها سرمایه گذاران و افراد داخلی شرکت، بلکه در سطح وسیع تر ، جامعه نیز از این ارزش منتفع می شود(کاشانی و رسائیان؛1386).
هیئت مدیره1: افرادی که مسئول حفظ منافع مالکان می باشند و این مسئولیت را از طریق کنترل تصمیمات راهبردی (استراتژیک) مدیریت ارشد ایفا می کند .
مواد 107 تا 143 قانون تجارت ایران به ضوابط مربوط به هیئت مدیره شرکتهای سهامی اختصاص دارد. در این قانون، عضو اجرایی هیئت مدیره((موظف)) و عضو غیراجرایی هیئت مدیره((عضوغیرموظف)) نامیده شده اند . اعضا موظف علاوه بر مسئولیتهای عضویت در هیئت مدیره دارای حضور فیزیکی(همانند تصدی سمت مدیریت اجرایی در شرکت) می باشند ولی عضو غیرموظف حضور فیزیکی در شرکت ندارند و فقط در تصمیم سازیها و تصمیم گیریها شرکت دارند. همچنین در ادبیات حاکمیت شرکتی ، چهار مجموعه از ویژگیهای هیئت مدیره : ترکیب، خصوصیات، ساختار و فرایند را برمی شمرد .خصوصیات هیئت مدیره در برگیرنده سوابق اعضا مانند تجربه، مدت تصدی پست، سوابق کارکردی، استقلال، مالکیت سهم و سایر متغیرهایی است که بر منافع و عملکرد اعضا و اثربخشی هیئت مدیره تاثیرگذار است. هیئت مدیره اثربخش با اعضای قوی و خوش نام و بی طرف باعث جذب سرمایه گذاران و افزایش سرمایه شرکت می گردد و در نتیجه بر عملکرد بهتر شرکت تاثیر بسازیی می گذارد. معیارهای ارزیابی عملکرد مالی شرکتها را می توان به دو دسته حسابداری و اقتصادی تقسیم کرد. در معیارهای حسابداری، عملکرد شرکت با توجه به داده های حسابداری ارزیابی می شود در حالیکه در معیارهای اقتصادی، عملکرد شرکت با توجه به قدرت کسب سود دارائیهای موجود و سرمایه گذاری بالقوه و با عنایت به نرخ بازده هزینه سرمایه ارزیابی می گردد. بسیاری براین باورند که مبنای منطقی ارزیابی عملکرد هیئت مدیره و اعضای آن، از مباحث مطرح شده در سطح بین المللی و در مورد حاکمیت شرکت و حرفه هیئت مدیره شکل گرفته است؛ این روند در ادامه به تدریج از ریشه اصلی خود که همان تمرکز بر روی رضایت مندی سهامداران و قانون گذاران بود، به حیطه هایی چون: مشتریان، کارکنان و … و حتی خود اعضای هیئت مدیره گسترش پیدا کرده است. در نتیجه هیئت های مدیره در سده 21 با چالش های جدیدی رو به رو هستند، به گونه ای که در نتیجه آن نیازمند شناخت بیشتر تحولات تکنولوژیک، فشارهای اجتماعی و رقابت های بین المللی اند(لانگ1،2006).
به باور صاحبنظران، ارزیابی عملکرد، یکی از راه هایی است که هیئت های مدیره از راه آن می توانند میزان توجه و جدیت خود را در زمینه عملکرد خودشان، نشان دهند.همچنین طرحهای پاداشی سهام یکی از افزارهای اصلی در قراردادهای استخدامی به شمار می رود. این طرحهای پاداشی سهام اصولا به منظور همسو کردن منافع مدیران و سهامداران به کارکنان رده بالا و اعضای هیئت مدیره شرکت تعلق می گیرد. در اینجا این سوال مطرح می شود که آیا پاداش و اعضای هیئت مدیره بر عملکرد شرکتها تاثیرگذار بوده است؟ از آنجایی که سرمایه گذاران نهادی بزرگترین گروه از سهامداران را تشکیل می دهند، نقش آنها در نظارت بر مدیران و تاثیر بر عملکرد شرکتها، از اهمیت بالایی برخوردار بوده و انتظار می رود حضور این مالکان در ترکیب سهامداران بر عملکرد شرکت موثر باشد. در ضمن این سوال پیش می آید که آیا سرمایه گذاران نهادی انگیزه یکسانی برای نظارت فعالانه بر مدیریت دارند و آیا تاثیر آنها بر عملکرد شرکتها مشابه است؟
در تحقیق حاضر بدنبال مشخص کردن رابطه بین عملکرد شرکت بعنوان متغیر وابسته و معیارهای حاکمیت شرکتی در سه بعد (درصد سهامداران نهادی، درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره، پاداش هیئت مدیره) بعنوان متغیرهای مستقل در شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد.
1-3- اهمیت و ضرورت انجام تحقیق
هدف پژوهش علمی، کشف واقعیت ها و برقرار کردن رابطه میان آنها و تبیین شرایط و رویدادهاست. این تببین باید به نحوی صورت گیرد که به یک رشته تعمیم های منطقی منجر شود تا در صورت امکان، بتوان بر آن اساس، به پیش بینی رویدادها پرداخت(دلاور،1372).
امروز در اهمیت و جایگاه حاکمیت شرکتی برای موفقیت شرکتها تردیدی نیست چرا که این موضوع با توجه به رخدادهای سال اخیر و بحرانهای مالی شرکتها اهمیتی بیش از پیش یافته است. بررسی علل و آسیب شناسی فروپاشی برخی از شرکتهای بزرگ که زیانهای کلانی به ویژه برای سهامداران داشته است ناشی از ضعف سیستمهای حاکمیت شرکتی آنها بوده است. تحقیقات نشان می دهد که حاکمیت شرکتی میتواند باعث ارتقاء استانداردهای تجاری شرکتها، تشویق، تامین و تجهیز سرمایه ها و سرمایه گذاران و بهبود امور اجرایی آنها گردیده و یکی از عناصر اصلی در بهبود کارایی اقتصادی شرکتهاست چرا که ناظر بر روابط سهامداران، هیئت مدیره، مدیران، سایر ذینفعان آنهاست. لذا هدف از این تحقیق نشان دادن رابطه معیارهای حاکمیت شرکتی بر عملکرد شرکتها مورد بحث جهت برخوردار بودن از حاکمیت شرکتی کارآ و تاثیر آن عملکرد شرکتها است در همین راستا بررسی رابطه معناداری بین درصد سهامداران نهادی، درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره و پاداش هیئت مدیره بر عملکرد ضرورت خواهد یافت. در واقع، هدف کلی این تحقیق بررسی رابطه بین معیارهای حاکمیت شرکتی و عملکرد شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران می باشد.
1-4- اهداف تحقیق
هدف این پژوهش بررسی رابطه بین معیارهای حاکمیت شرکتی و عملکرد شرکت می باشد. برای تعیین رابطه بین معیارهای حاکمیت شرکتی بر عملکرد شرکت سه هدف زیر تعریف شده اند:
1- بررسی رابطه بین درصد سهامداران نهادی بر عملکرد شرکت.
2- بررسی رابطه بین درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره بر عملکرد شرکت.
3- بررسی رابطه بین پاداش هیئت مدیره بر عملکرد شرکت.
1-5- کاربران نتایج تحقیق
نتایج این پژوهش می تواند برای رفع نیازهای اطلاعاتی گروههای مختلف زیر کاربرد داشته باشد :
1-6- سوالات تحقیق
1- آیا بین درصد سهامداران نهادی و عملکرد شرکت رابطه معناداری وجود دارد؟
2- آیا بین درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره و عملکرد شرکت رابطه معناداری وجود دارد؟
3- آیا بین پاداش هیئت مدیره و عملکرد شرکت رابطه معناداری وجود دارد؟
1-7- فرضیه های تحقیق
فرضیه، نوعی پاسخ مشروط به مسئله پژوهش است؛ که معمولا به صورت ارتباط بین متغیر های وابسته و مستقل بیان می شود.
فرضیه1: بین درصد سهامداران نهادی و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجود دارد.
H0: بین درصد سهامداران نهادی و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجود ندارد.
H1 : بین درصد سهامداران نهادی و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجود دارد.
فرضیه2: بین درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجود دارد.
H0: بین درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجود ندارد.
H1 : بین درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجود دارد.
فرضیه3: بین پاداش هیئت مدیره و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجود دارد.
H0 : بین پاداش هیئت مدیره و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجودندارد.
H1 : بین پاداش هیئت مدیره و عملکرد شرکت ارتباط معناداری وجود دارد.
1-8- معرفی متغیرهای تحقیق
1-8-1- متغیرهای مستقل: متغیرمستقل در این پژوهش به شرح زیر است:
1-8-2- متغیرهای کنترل: متغیر کنترل در این پژوهش به شرح زیر است:
Firm size = Log ( مجموع دارائیها )
1-8-3- متغیر وابسته: متغیر وابسته در این پژوهش به شرح زیر است:
این نسبت توسط آقای جیمز توبین2در سال 1969 مطرح شد. هدف وی برقراری یک رابطه علت و معلولی بین شاخص کیوتوبین و میزان سرمایه گذاری انجام شده توسط شرکت بود . اگر شاخص کیوتوبین محاسبه شده برای شرکت بازار بزرگتر از یک باشد، انگیزه زیادی برای سرمایه گذاری وجود دارد، بعبارتی نسبت کیوتوبین کوچکتر از یک باشد سرمایه گذاری متوقف می شود. در صورتیکه شرکت از تمامی فرصتهای سرمایه گذاری بهره برداری کند ارزش نهایی کیوتوبین بسوی عدد یک میل پیدا می کند. به منظور به حداقل رسانی گرایش بالقوه متغیرهای حذف شده در نتایج، مجموعه ای از متغیرهای کنترلی را بکار برده ایم : اندازه شرکت و نسبت بدهی بلندمدت به کل دارائیها.
ارزش بازار حقوق صاحبان سهام + سهام ممتاز + بدهی بلندمدت + دارائیهای جاری – بدهیهای جاری
کیوتوبین =
کل دارائیها
1-9- تعریف واژه های اصلی تحقیق
از آنجا که در تعریف و عنوان مسئله، واژه هایی به کار می رود که گاهی اوقات دارای معانی یکسان برای عموم نمی باشد، لذا به منظور جلوگیری از سوء تفاهم و استفاده نامطلوب از مفاهیم، واژگان به کار رفته در مساله را باید به نحوه مشخص تعریف کرد.
واژه های به کار رفته در این تحقیق به صورت زیر تعریف می شوند:
1-9-1- حاکمیت شرکتی: حاکمیت شرکتی عبارت است از مجموعه ای از قوانین و مقرارت و عواملی که به کنترل عملیات شرکت می پردازند و به عبارت دیگر حاکمیت شرکتی محدوده عملیات شرکت را تعریف می نماید. در چنین ساختاری مشارکت کنندگان در فعالیتهای شرکت همچون مدیران، کارگران و عرضه کنندگان سرمایه که بازده مشارکت خود را ادعا می کنند موضوع اصلی بحث راتشکیل می دهند(گیلان و اتارکس،1998).
1-9-2- عملکرد شرکت: بکارگیری منابع شرکت برای کسب بازده و حداکثر کردن ارزش شرکت که با معیار بازده سهام، بازده دارائیها و بازده حقوق صاحبان سهام اندازه گیری می شود.
1-9-3- سهامداران نهادی: به شخصیت های حقوقی یا موسساتی اطلاق می شود که به خرید و فروش حجم عظیمی از اوراق بهادار می پردازد. مانند بانکهای دولتی و خصوصی، شرکتهای بیمه و سازمان های تامین اجتماعی، صندوق بازنشستگی، صندوقها و شرکتهای سرمایه گذاری، بنیادها و نهادها.
1-9-4- درصد اعضای غیرموظف هیئت مدیره: اعضاء هیئت مدیره شرکتها یا موظف هستند یا غیرموظف. اعضاء موظف علاوه بر مسئولیتهای عضویت در هیئت مدیره دارای حضور فیزیکی (همانند تصدی سمت مدیریت اجرایی درشرکت) می باشند ولی عضو غیرموظف حضور فیزیکی در شرکت ندارند و فقط در تصمیم سازیها و تصمیم گیریها شرکت می کند.
1-9-5- پاداش هیئت مدیره: شرکتهای سهامی عام می توانند پس از تصویب در مجمع عمومی شرکت، پاداشی را برای اعضای هیئت مدیره خود در نظر بگیرند به عبارت دیگر مبلغ پاداش مصوب مجمع عمومی سالیانه است.
1-10- نوع روش تحقیق
اگر چه در روش های تحقیق در همه روش های علوم انسانی اساساً از یک ساختار کلی تبعیت می کند، اما به حکم اصول و مبانی آموزش و یادگیری به دلیل ویژگیهای تخصصی هر یک رشته ها، شایسته است این مقوله علمی برپایه عرصه های علمی و مصداق های عینی هر رشته مطالعه شود(سکاران،اوما؛ترجمه صائبی و شیرازی،1391،1).
از جهت هدف، این تحقیق کاربردی محسوب می گردد. بسیاری از سازمانها به تحقیقات کاربردی توجه دارند و محققان و مشاوران را برای بررسی مشکلات مورد علاقه خود به کار می گیرند تا راه حلهای علمی برای اصلاح یک موقعیت مشکل آفرین بیابند.
به عبارت دیگر تحقیق کاربردی تلاشی برای پاسخ دادن به یک معضل و شکل علمی است که در دنیای واقعیت وجود دارد(خاکی،1382،79).
از جهت نوع طرح تحقیق، تحقیق حاضر از نوع تحقیقات پس رویدادی است. در این نوع تحقیقات، هدف بررسی روابط موجود بین متغیرها است و داده ها از محیطی که به گونه ای طبیعی وجود داشته اند و یا از وقایع گذشته که بدون دخالت مستقیم محقق رخ داده است، جمع آوری و تجزیه و تحلیل می شود.
1-11- ابزارهای گردآوری اطلاعات
داده ها و اطلاعات مربوط به این پژوهش به دو دسته تقسیم می گردند: دسته اول مربوط به ادبیات موضوعی و پیشینه تحقیق که برای جمع آوری آن بصورت کتابخانه ای و نشریات و مقالات فارسی و لاتین استفاده می شود. دسته دوم مربوط به اطلاعات فرضیات و متغیرهای پژوهش است که داده های آماری پژوهش از صورتهای مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1386 الی 1392 بدست خواهد آمد. صورتهای مالی شرکتهای فوق از پایگاه اطلاعاتی بورس اوراق بهادار تهران قابل استخراج می باشد.
1-12- جامعه آماری، روش نمونهگیری و حجم نمونه
جامعه آماری مورد نظر این تحقیق کلیه شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران طی سالهای 1386 الی 1392 می باشد. گروه نمونه، یک مجموعه فرعی از جامعه آماری است که با مطالعه آن محقق قادر است نتیجه را به کل جامعه آماری تعمیم دهد. برای نمونه گیری از روش نمونه گیری حذف سیستماتیک به شرح زیر استفاده شده است:
1- دوره مالی شرکتهای نمونه منتهی به پایان اسفند ماه باشد و در دوره زمانی مورد بررسی، تغییری در آن ایجاد نشده باشد.
2- اطلاعات مالی آن در دسترس باشد.
3- جز شرکتهای واسطه گری مالی، سرمایه گذاری، نهادهای پولی و بانکی و هلدینگ نباشد.
4- شرکتها باید قبل از سال 1386 در بورس پذیرفته شده و تا سال 1392 عضویت آن تداوم داشته باشد.
قلمرو تحقیق از بعد زمانی، اطلاعات شرکتهای نمونه در یک دوره 7 ساله در فاصله زمانی سالهای 1386 تا 1392 می باشد.
1-13- روش های تجزیه و تحلیل اطلاعات
تجزیه و تحلیل داده های این پژوهش و آزمون فرضیات آن توسط نرم افزارهای Excel و Eviews انجام شد به این ترتیب که اطلاعات فراهم شده توسط پایگاه های اطلاعاتی ابتدا در نرم افزار Excel دسته بندی و مرتب شدند و سپس به نرم افزار Eviews منتقل گردید تا آزمون آماری مورد نظر بر روی آنها انجام شود. همچنین برای تجزیه و تحلیل رابطه بین متغیرها و آزمون فرضیات تحقیق از آزمونهای: آماره توصیفی، همبستگی، رگرسیون، آزمون کیوتوبین استفاده شد.
امروزه سیستمهای اطلاعاتی حسابداری نقش بسیار مهمی در گردش فعالیت سازمانها ایفا نموده، در مجموعه محیط اقتصادی کشورها وظیفه ای با اهمیت بر عهده دارند. بسیاری از تصمیمات اقتصادی بر اساس اطلاعات حاصل از این سیستمها اتخاذ شده، سهم عمدهای از مبادلات اوراق بهادار به خرید و فروش سهام شرکتها اختصاص دارد که آن نیز به نوبه خود می تواند تحت تأثیر ارقام و اطلاعات حسابداری باشد. هرگونه پژوهش در زمینه نحوه اثرگذاری اطلاعات حسابداری بر طیف وسیع تصمیمگیرندگان ذینفع در شرکتها، به درک بهتر از چگونگی نقش این اطلاعات و ضرورت افشای بیشتر و بهتر آنها کمک می کند. از آنجا که سهامداران و بستانکاران دو گروه اصلی استفادهکننده اطلاعات مالیاند و فراهم آوردن اطلاعات مربوط و قابل اتکا برای این دو گروه، از دغدغههای اصلی مدیریت و سیستمهای اطلاعاتی حسابداری به شمار میرود، توجه به کیفیت اطلاعات تهیه شده برای این دو گروه ضرورتی خاص دارد (ثقفی و عرب مازار یزدی، 1389).
گزارشهای مالی بایستی اطلاعات لازم برای ارزیابی وضعیت مالی و بنیه اقتصادی بنگاه، ارزیابی عملکرد و توان سودآوری، ارزیابی چگونگی تأمین مالی و مصرف وجوه نقد، ارزیابی چگونگی ایفای مسؤلیت مباشرت مدیریت و انجام تکالیف قانونی و فراهم کردن اطلاعات مکمل برای درک بهتر اطلاعات مالی ارائه شده و پیش بینی وضعیت آتی را فراهم نماید. در نتیجه این گزارشها اهمیت بسزایی در تحقق اهداف یاد شده دارند و افزایش کیفیت آنها می تواند موجب کاراتر بودن سرمایه گذاریهای شرکتها و حفظ و توسعه منابع آنها گردد. با توجه به توضیحات فوق میتوان نشان داد که، شرکتها با افزایش گزارشگری و کیفیت اطلاعات ارائه شده، میتوانند سرمایه گذاریهای خود را به مرز کارایی نزدیکتر نمایند. در نتیجه علاقه مندی شرکتها به تهیه و ارائه گزارشهای مالی با کیفیت، افزایش مییابد. همچنین استفادهکنندگان یا تصمیمگیرندگان مختلف از جمله سرمایهگذاران، در تجزیه و تحلیلها و تصمیم گیری های خود میتوانند بر گزارشات مالی بهعنوان یک منبع مهم اطلاعاتی اتکا کرده و این امر باعث سرمایه گذاریهای مناسب و تخصیص بهینه منابع میگردد (خدایی و یحیایی، 1389).
1-2 بیان مسأله
بعضی از سرمایه گذاران شامل افراد درون سازمانی مانند مدیران، تحلیلگران آنها و مؤسسههایی که از این افراد اطلاعات دریافت می کنند به اخبار محرمانه دسترسی دارند. هرچه اطلاعات محرمانه بیشتر باشد، دامنه تفاوت قیمتهای پیشنهادی خرید و فروش سهام بین سرمایه گذاران افزایش مییابد و در نتیجه بازده سرمایه گذارانی که به این گونه اطلاعات دسترسی ندارند، کاهش مییابد. این قضیه با نتایج پژوهشهایتجربی زیادی هماهنگ است. قائمی و وطنپرست (1384)، ضمن اشاره به سابقه مفصل موضوع در سطح دنیا، نشان دادهاند در بورس اوراق بهادار تهران هم افزایش عدم تقارن اطلاعاتی بین معاملهگران، دامنه قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام را وسیعتر می کند. چنانچه اطلاعات محرمانه وجود نداشته باشد، آثار اطلاعات عمومی موجود توسط بازارسازها در قیمت سهام منعکس می شود. یعنی بازارسازها در هنگام دریافت اطلاعات، قیمت را به سطحی مناسب هدایت می کنند و در نتیجه خرید و فروش غیرعادی هم صورت نمیگیرد.
برای تبیین تأثیر عدم تقارن اطلاعاتی بر کیفیت افشا و کیفیت گزارشگری مالی، لازم است ریشه عدم تقارن اطلاعاتی بین سرمایه گذاران مورد کندوکاو بیشتری قرار گیرد. منشأ بخش عمدهای از عدم تقارن اطلاعاتی، فرصتهای سرمایه گذاری و رشد شرکتها است و بخشی از آن نیز ریشه در روشهای جمعآوری و گزارش اطلاعات توسط مدیریت دارد. عدم تقارن اطلاعاتی ناشی از فرصتهای رشد و سرمایه گذاری به مدیریت امکان بیشتری برای دستکاری صورتهای مالی میدهد تا بتواند به وسیله مبادلات خودی و همچنین افزودن بر مزایای جبران خدمات، منابع را به خود منتقل کند. چنین تلاش هایی هزینهبرند، زیرا چنین فعالیتهایی مدیریت را از بیشنهسازی ارزش شرکت منحرف می کند و باعث ایجاد هزینه های نمایندگی می شود. علاوه بر این، معمولاً مدیران نسبت به گزارش زیانها بیمیل هستند. وجود استانداردهایی مبنی بر الزام به تأییدپذیری کمتر برای شناسایی زیانها، می تواند موجب شود اطلاعاتی را که مدیران تمایلی به افشای آن ندارند، افشا شود (رضازاده و آزاد، 1387).
از سوی دیگر، صاحبان سرمایه، اعتبار دهندگان، دولت و دیگر استفادهکنندگان از گزارشهای مالی شرکتها برای تصمیم گیری در زمینه خرید، فروش، نگهداری سهام، اعطای وام، ارزیابی عملکرد مدیران و دیگر تصمیمهای اقتصادی مهم به اطلاعات مالی معتبر، مربوط و باکیفیت نیاز دارند. به طور کلی، سرمایه گذاران زمانی در یک واحد اقتصادی سرمایه گذاری می کنند که نخست درباره آن اطلاعات کافی (شامل اطلاعات مالی) داشته باشند و در ثانی به این اطلاعات اطمینان کنند. اعتباردهندگان نیز بدون اطلاع از وضعیت مالی و عملکرد مالی یک واحد نمیتوانند منابع مالی خود را در اختیار آن قرار دهند. بنابراین، انتظار میرود کیفیت افشای اطلاعات ارائه شده بهوسیله شرکتها بر تصمیم گیری و ارزیابی استفادهکنندگان مؤثر باشد. اطلاعات افشا شده بهعنوان بخشی از سازوکارهای کنترلی به سرمایه گذاران در منضبط کردن مدیران شرکتهای سرمایهپذیر کمک کرده، این موضوع مدیران را ترغیب می کند تا در راستای منافع سهامداران و بهبود عملکرد شرکت، گام بردارند (بوشمن و اسمیت، 2003). که دراینجا مبحث کیفیت گزارشگری مالی مطرح می شود.
کیفیت گزارشگری مالی یک ساختار وسیع است هدف اساسی گزارشگری مالی ارائه اطلاعات مفید برای اهداف تصمیم گیری سرمایه گذاران و سایر استفادهکنندگان صورتهای مالی میباشد.کیفیت گزارشگری مالی را به عنوان وفاداری اطلاعات انتقال داده شده به فرایند گزارش تعریف کرده اند. کیفیت گزارشگری مالی سبب ارتقای سودمندی اطلاعات مالی می شود. بنابراین، واضح است که قانونگذاران و سرمایه گذاران برای داشتن گزارشگری مالی با کیفیت بیشتر همعقیده هستند؛ زیرا اعتقاد نهایی این است که کیفیت گزارشگری مالی به طور مستقیم روی بازارهای سرمایه اثرگذار است (لویت، 1998). بنابراین، با توجه به اینکه کیفیت گزارشگری مالی تأثیر بااهمیتی بر بازارهای سرمایه دارد، میتوان نتیجه گرفت که در سطح کلان، کیفیت گزارشگری مالی دارای اثرات اقتصادی است.کیفیت گزارشگری مالی شرکتها را ملزم می کند که بصورت داوطلبانه گستره وکیفیت گزارشهای مالی را بالا ببرند تا اطمینان حاصل شود که شرکتکنندگان در بازار به منظور اتخاذ تصمیمات مطلوب در باب سرمایه گذاری، اعتبار و … اطلاعات کافی را دارند. اطلاعات با کیفیت بالا شفافیت اطلاعاتی بیشتری ارائه می کنند. با توجه به مقامات راهبردی دخیل در ارزیابی گزارشگری مالی مانند هیئت تدوین استانداردهای حسابداری مالییا کمیته جنکینزمشخصات لازم و اصلی شامل مربوط بودن، قابل اتکا بودن، شفافیت و وضوح میباشند. این نکته توسط چن و همکاران (2011)،مورد تأکید قرار گرفته است که اطلاعات حسابداری با کیفیت بالا یک وسیله ارزشمند برای مقابله با عدم تقارن اطلاعاتی میباشند. حال مسئله اصلی این پژوهش این است که آیا عدم تقارن اطلاعاتی بر کیفیت افشا و کیفیت گزارشگری مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران نقش مؤثری ایفا می کند یا خیر واگر اینگونه است این تأثیر چگونه قابل تفسیر است؟ وتأثیر متغیرهای اثرگذار بر کیفیتافشا و کیفیت گزارشگری مالی شرکتها در بازه زمانی مورد بررسیپژوهش چگونه است؟
1-3 اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
انجام این پژوهش از جهات بسیاری دارای اهمیت است ولی از سه جهت به طور اساسی دارای ارجحیت است که به طور خلاصه در ذیل بیان شده است.
اول اینکه، چند عامل مشخص شرط رقابت کامل است، از جمله: الف) بینهایت بودن تولیدکنندگان و مصرف کنندگان (ذرهای بودن بازار) ب) آزادی ورود به بازار و خروج از آن ج) شفافیت اطلاعات. همانطوری که گفته شد شفافیت اطلاعات یکی از شرایط رقابت کامل میباشد.که در صورت فقدان آن عدم تقارن اطلاعاتی به وجود می آید واین عامل باعث پیدایش رانت میگردد(میدری، 1373).
دوم اینکه، کیفیت بالای افشا و تقارن اطلاعاتی موجب هماهنگی بیشتر مدیران و سرمایه گذاران در رابطه با تصمیمهای سرمایه گذاری می شود. برعکس، هرچه کیفیت افشای اطلاعات پایینتر و عدم تقارن اطلاعاتی بین مدیران و سرمایه گذاران بیشتر باشد، سرمایه گذاران به جهت پذیرش ریسک بیشتر، هزینه سرمایه بالاتری را مطالبه می کنند (آمیهود و مندلسون، 1986).
سوم اینکه،گزارشهای مالی یکی از منابع اطلاعاتی در دسترس بازارهای سرمایه است که انتظار بر آن است که نقش مؤثری در توسعه سرمایه گذاری و افزایش کارایی آن ایفا نماید. در اینباره اساتید، محققان و اهل حرفه حسابداری به دنبال افزایش کیفیت گزارشگری مالی به عنوان ابزاری برای ادای مسئولیت پاسخگویی به نیازهای جامعه بوده اند. به عنوان مثال بنا بر مفاهیم نظری گزارشگری مالی، هدف صورتهای مالی عبارت از ارائه اطلاعات تلخیصی و طبقه بندی شده درباره وضعیت مالی، عملکرد مالی و انعطافپذیری مالی واحد تجاری است که برای طیف گستردهای از استفادهکنندگان صورتهای مالی در اتخاذ تصمیمات اقتصادی مفید واقع گردد. دستیابی به این هدف، مستلزم آن است که اطلاعات مزبور در درجه نخست، مربوط و قابل اتکا بوده ودر درجه دوم قابل فهم و قابل مقایسه باشد (کمیته فنی سازمان حسابرسی، 1388).
بنابراین،در این پژوهش ارتباط بین عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت افشا و کیفیت گزارشگری مالی مورد مطالعه قرار گرفته است. که بنا به دلایل و مطالب گفته شده یک ضرورت مهم است و امید است این پژوهش باعث افزایش شفافیت اطلاعات صورتهای مالی و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و بالابردن کیفیتافشا شود که از آن طریق کیفیت گزارشگری مالی افزایش یابد. تا ذینفعاناستفادهکننده از گزارشهای مالی (سرمایهگذاران، اعتباردهندگان و سایر استفادهکنندگان صورتهای مالی) را برای اخذ تصمیمات مهم مالی یاری دهد.
1-4 اهداف پژوهش
1-4-1 اهداف کلی
هدف کلی این پژوهش تجزیه و تحلیل ارتباط بین توزیع ناهمسان اطلاعات و کیفیت افشای اطلاعات مالی و کیفیت گزارشهای مالی شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میباشد.
1-4-2 اهداف فرعی
1-4-3 اهداف کاربردی
هدف کاربردی پژوهش استفاده بهتر و مفیدتر استفادهکنندگان صورتهای مالی از گزارشهای مالی باکیفیت بالاتر میباشد و این هدف از طریق همسوکردن اهداف مالکان با علایق سهامداران متفاوت از طریق کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و بالابردن کیفیت افشای اطلاعات مالی و افزایش کیفیت گزارشگری مالی محقق می شود. چرا که شرکت به عنوان یک سازمان متشکل از بخشهای مستقل و علایق گوناگون لحاظ می شود.شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران میتوانند برای تهیه صورتهای مالی با کیفیت بالا و همچنین اخذ تصمیمات مالی مفید به یافته های این پزوهش اتکا کنند و از یافته های پژوهش بهترین استفاده را داشته باشند. یافته های این پژوهش نه تنها برای شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران مفید است بلکه برای کلیه تهیهکنندگان گزارشهای مالی و استفادهکنندگان از این گزارشها مانند سرمایهگذاران، اعتباردهندگان، حسابرسان و سایر ذینفعان مفید میباشد.
1-5 فرضیه های پژوهش
پژوهش حاضر در جستجوی آن است تا با بررسی رابطه “عدم تقارن اطلاعاتی” و “کیفیت افشا” و “کیفیت گزارشگری مالی” میزان اثرگذاری کیفیت اطلاعات بر گزارشهای مالی را مشخص نماید تا از این طریق بر بهینه بودن سرمایه گذاریهای صورت گرفته توسط مدیران، مؤثر واقع شود. در این پژوهش از معیارهای قابلیت اتکای اطلاعات مالی و بهموقع بودن اطلاعات مالی برای سنجش کیفیت افشا و همچنین از معیارهای مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی و محافظهکاری شرطیحسابداری و محافظهکاری غیرشرطی حسابداری و کیفیت اقلام تعهدی برای سنجش کیفیت گزارشگری مالی استفاده شده است.و اینکه به دلیل وجود مشکل هم خطی درمدل کلی،رابطه بین متغیرها به صورت جداگانه وبهمنظور شفاف شدن بیشتر کار و بررسی موضوع در سطح تفضیلی سعی شده فرضیه ها بصورت فرعی و یا ریزتر تجزیه شوند. پس با عنایت به مطالب فوق بیان این فرضیه ها موضوعیت پیدا می کند:
فرضیه اصلی 1 : بین عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت افشا رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی اول: بین عدم تقارن اطلاعاتی و قابلیت اتکای اطلاعات مالی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی دوم: بین عدم تقارن اطلاعاتی و بهموقع بودن اطلاعات مالی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه اصلی2 : بین عدم تقارن اطلاعاتی و کیفیت گزارشگری مالی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی اول: بین عدم تقارن اطلاعاتی و مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی دوم: بین عدم تقارن اطلاعاتی و محافظهکاری شرطی حسابداری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی سوم: بین عدم تقارن اطلاعاتی و محافظهکاری غیرشرطی حسابداری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی چهارم: بین عدم تقارن اطلاعاتی وکیفیت اقلام تعهدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه اصلی 3 : بین کیفیت افشا و کیفیت گزارشگری مالی رابطه معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی اول: بین قابلیت اتکای اطلاعات مالی و مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی دوم:بین قابلیت اتکای اطلاعات مالی و محافظهکاری شرطی حسابداری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی سوم:بین قابلیت اتکای اطلاعات مالی و محافظهکاری غیرشرطی حسابداری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی چهارم:بین قابلیت اتکای اطلاعات مالی و کیفیت اقلام تعهدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی پنجم: بین بهموقع بودن اطلاعات مالی و مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی ششم: بین بهموقع بودن اطلاعات مالی و محافظهکاری شرطی حسابداری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی هفتم:بین بهموقع بودن اطلاعات مالی و محافظهکاری غیرشرطی حسابداری رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
فرضیه فرعی هشتم:بین بهموقع بودن اطلاعات مالی و کیفیت اقلام تعهدی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد.
1-6 تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرها
1-6-1 عدم تقارن اطلاعاتی
عدم تقارن اطلاعاتی به حالتی اطلاق می شود که یکی از طرفین مبادلهکننده کمتر از طرف دیگر در مورد کالا یا وضعیت بازار اطلاعات داشته باشد، به عبارت دیگر توزیع اطلاعات بین دو مبادلهکننده ناهمسان باشد(میدری، 1373). در این پژوهش عدم تقارن اطلاعاتی به عنوان متغیر مستقل تعیین شده است، مدل سنجش این متغیر به صورت زیر است:
در این رابطه:
SPREADمعرف دامنه تفاوت قیمت پیشنهادی خرید و فروش سهام
AP معرف میانگین قیمت پیشنهادی فروش سهام شرکت i در دوره t
BPمعرف میانگین قیمت پیشنهادی خرید سهام شرکت i در دوره ی t
tمعرف سال مورد بررسی
iمعرف شرکت مورد بررسی
1-6-2 کیفیت افشا
کیفیت افشا میزان اطلاعاتی است که از سوی شرکتها در متن صورتهای مالی اساسی یا در یادداشتهای همراه، برای کمک به تصمیم گیری ارائه می شود. این اطلاعات توضیحات مفصلی را در مورد وضعیت مالی و نتایج حاصل از عملکرد آن ارائه می کند (همتفر و مقدسی، 1391). در این پژوهش کیفیت افشا در ارتباط با عدم تقارن اطلاعاتی (فرضیه اصلی 1) به عنوان متغیر وابسته عمل کرده و در ارتباط با کیفیت گزارشگری مالی (فرضیه اصلی3) به عنوان متغیر مستقل عمل کرده است.
کیفیت افشا یکی از متغیرهای درونزای این پژوهش است. در این پژوهش از امتیازهای سالانهی کیفیت افشای شرکتی محاسبه شده برای شرکتهای پذیرفته شده در بورس اوراق بهادار تهران، طی سالهای 1387 لغایت 1391 استفاده شده است. امتیاز اطلاعرسانی ناشران بر اساس وضعیت اطلاعرسانی آنها از نظر قابلیت اتکا و بهموقع بودن ارسال اطلاعات محاسبه شده است.
1-6-2-1 قابلیت اتکای اطلاعات مالی
برای اینکه اطلاعات مفید باشد باید قابل اتکا باشد. اطلاعاتی قابل اتکاست که عاری از اشتباه و تمایلات جانبدارانه با اهمیت باشد و به طور صادقانه معرف آن چیزی باشد که مدعی بیان آن است یا بهگونهای معقول انتظار میرود، بیان کند. بیان صادقانه، رجحان محتوا بر شکل، بیطرفی، احتیاط و کامل بودن ویژگیهای لازم برای قابل اتکا بودن است (کمیته تدوین استانداردهای حسابداری، 1387).
میزان نوسانها و تغییرات پیشبینیهای ارسالی و همچنین تفاوتهای میان مبالغ پیش بینی شده و عملکرد واقعی حسابرسی شده نیز، معیار قابلیت اتکا در این محاسبهها هستند.
1-6-2-2 بهموقع بودن اطلاعات مالی
بهموقع بودن یکی از مهمترین ویژگیهای کیفی اطلاعات مالی محسوب می شود بهموقع بودن به این مفهوم است که اطلاعات باید در کوتاهترین زمان و به سریعترین شکل ممکن در دسترس استفادهکنندگان قرار گیرد. هر چه فاصله زمانی بین پایان سال مالی و تاریخ انتشار صورتهای مالی واحدهای تجاری کوتاهتر باشد، سودمندی حاصل از صورتهای مالی حسابرسی شده سالانه واحدهای تجاری افزایش مییابد. افزایش فاصله زمانی بین پایان سال مالی و تاریخ انتشار صورتهای مالی، احتمال فاش شدن اطلاعات به نفع گروهی از استفادهکنندگان و به زیان سایرین را افزایش میدهد (مرادی و پورحسینی، 1388).
بهموقع بودن اطلاعات بر اساس زمان ارسال آنها از سوی شرکت، پیشبینیهای درآمد هر سهم، صورتهای مالی میاندورهای حسابرسی نشده، صورت وضعیت پرتفوی، اظهارنظرهای حسابرس نسبت به پیش بینی درآمد هر سهم اولیه و شش ماهه، صورتهای مالی میان دورهای شش ماهه، صورتهای مالی حسابرسی نشده و حسابرسی شدهی پایان دوره مالی و محاسبهی میزان تأخیر در ارسال اطلاعات، مورد محاسبه قرار گرفتهاند.
1-6-3 کیفیت گزارشگری مالی
توان صورتهای مالی در انتقال اطلاعات عملیات شرکت و به طور خاص پیش بینی جریانهای نقدی موردانتظار آن به سرمایه گذاران (مدرس و حصارزاده، 1387).
کیفیت گزارشگری مالی ضوابطی است که اطلاعات مفید وسودمند را از سایر اطلاعات تفکیک می کند و سودمندی اطلاعات مالی را ارتقا می
دهد (نوروش، 1377).
در این پژوهش کیفیت اقلام تعهدی و مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی و محافظهکاری حسابداری به عنوان معیار سنجش کیفیت گزارشگری مالیدر نظر گرفته شده است و کیفیت گزارشگری مالی متغیر وابسته تعیین شده است.
1-6-3-1 مدیریت سود از طریق اقلام تعهدی
به طور کلی، مدیریت سود از دو طریق امکان پذیر است:مدیریت سود مبتنی بر ارقام حسابداری و مدیریت واقعی سود.در حالت اول مدیریت از طریق اقلام تعهدی اختیاری بهآرایش ارقام حسابداری مطابق با اهداف مطلوب خود می پردازد.اما در حالت دوم، مدیریت با اتخاذ برخی تصمیمات عملیاتی و به عبارت دیگر دستکاری فعالیتهای واقعی به مدیریتواقعی سود روی آورده و به سود مورد نظر خویش دست مییابد. هلی و والن مدیریت سود را به این صورت تعریف می کنند: ” مدیریت سود زمانی رخ میدهد که مدیران از قضاوت در گزارشگری مالی و ساختار معاملات برای دستکاری گزارشهای مالی و گمراه کردن برخی افراد ذینفع در مورد فعالیتهای تجاری شرکت یا اثرگذاری بر نتایج قراردادهای مبتنی بر ارقام حسابداری گزارش شده استفاده کنند.” مدیریت سود از طریق اقلام تعهدیبهوسیله مدل تعدیل شده جونز اندازه گیری شده است.
( ) ( ) +
در این رابطه:
TA معرف مجموع اقلام تعهدی
Aمعرف مجموع دارایی ها
REVمعرف مجموع درآمد(فروش)
PPEمعرف اموال، ماشینآلات و تجهیزات ناخالص
پس از تخمین پارامترهای مدل بالا از طریق مدلهای سری زمانی و یا مقطعی، اقلام تعهدی غیراختیاری (NDA) به شرح زیر برای ” دوره برآورد ” حساب میشوند:
1-6-3-2محافظهکاری حسابداری
تعریفی که توسط محققان از محافظهکاری حسابداری صورت گرفته است، آنرا اینچنین بیان می کند: “محافظهکاری حسابداری، یک مفهوم حسابداری است که منجر به کاهش سود انباشته گزارش شده از طریق شناخت دیرتر درآمد و شناخت سریعتر هزینه،ارزیابی پایین دارایی و ارزیابی بالای بدهی می شود.”
واتز (2003)محافظهکاری حسابداری را اینچنین تعریفکرده است:
لزوم تفاوت قائل شدن در اثباتپذیری شناسایی سود در مقابل زیان. طبق این تعریف از محافظهکاری، پیش بینی سودهای آتی، بایستی از قابلیت اثباتپذیری بیشتری نسبت به زیانهای آتی برخوردار باشد.
رایان (2006)، محافظهکاری را به دو نوع محافظهکاری شرطی و محافظهکاری غیرشرطیتقسیم کرده است. محافظهکاری شرطی، محافظهکاری است که توسط استانداردهای حسابداری الزامی شده است. یعنی شناخت به موقع زیان در صورت وجود اخبار بد و نامطلوب و عدم شناخت سود در مواقع وجود اخبار خوب و مطلوب. برای مثال کاربرد قاعدهی اقل بهای تمام شده یا خالص ارزش فروش در ارزیابی موجودی کالا، نوعی محافظهکاری شرطی است. به این نوع مخافظهکاری، محافظهکاری سود و زیان و یا محافظهکاری گذشتهنگر نیز میگویند. اما محافظهکاری غیرشرطیاز طریق استانداردهای پذیرفتهشدهی حسابداری، الزامی نشده است. این نوع محافظهکاری، کمتر از واقع نشان دادن ارزش دفتری خالص داراییها به واسطه رویه های از پیش تعیین شده حسابداری است. این نوع محافظهکاری، به محافظهکاری ترازنامه و یا محافظهکاری آیندهنگر نیز معروف است.
محافظهکاری حسابداری با مدل بسط یافته باسو اندازه گیری شده است.
AIit = α1 + α2 (Mit – 1 – Bit- 1) + (β0 Δ
در این رابطه:
AIitمعرفسود عملیاتی هر سهم برای شرکت i در دوره t، که از صورت سود و زیان قابل استخراج است.
Mt-1 معرفمبنای تعیین ارزش بازار است که از طریق قیمت ابتدای دوره هر سهم در بازار اوراق بهادار تهران اندازه گیری می شود.
Bt-1معرف ارزش حسابداری (ارزش دفتری) است و از تقسیم حقوق صاحبان سهام ابتدای دوره بر تعداد کل سهام حاصل می شود.
∆Mt+معرف مجموع افزایش تغییرات قیمت سهام به صورت ماهانه میباشد و نشاندهنده مجموع رویدادهای اقتصادی است که منبع اخبار خوب بوده اند و موجب افزایش قیمت سهام شده اند.
∆Mt– معرف مجموع کاهش تغییرات قیمت سهام به صورت ماهانه میباشد و نشاندهنده مجموع رویدادهای اقتصادی است که منبع اخبار بد بوده اند و موجب کاهش قیمت سهام شده اند.
1αمعرف میزان محافظهکاری غیرشرطیطی دوره میباشد.
2α معرف بخشی از تفاوت ارزش دفتری و قیمت بازار است که در سود دوره t ثبت شده اند و ناشی از بازشناخت، محافظهکاری غیرشرطی دوره های گذشته یا بازشناخت تغییرات گذشته ارزش بازار میباشند.
میزان محافظهکاری شرطیاز مدل زیر بدست میآید:
0β – 1β = Ct
1-6-3-3 کیفیت اقلام تعهدی
اقلام تعهدی به عنوانتفاوت بین سود حسابداری و جریان وجه نقد تعریف شده است. فرض می شود که جریانوجه نقد، اصلیترین عنصری است که سرمایه گذاران به آن ارزش می دهند و با توجه بهآن، کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سود حسابداری را شناسایی می کنند. در واقع میتوانبرای سرمایهگذاران، کیفیت اقلام تعهدی را درجه نزدیکی سود شرکت با میزان جریانهاینقدی ایجاد شده تعریف کرد. بنابراین کیفیت اقلام تعهدی ضعیف این درجه نزدیکی را کاهش میدهد و باعث می شود که ریسک سرمایهگذار در ارتباط با تصمیم گیری در موردشرکت خاص افزایش یابد (فرانسیس، 2005).
تای (2004)، کیفیت اقلام تعهدی را اینچنین تعریف کرده است:
“حدی که اقلام تعهدی شناسایی جریان نقد را تعدیل و یا منتقل می کند تا ارقام تعدیل شده، عملکرد واحد تجاری را بهتر اندازه گیری کند، وسود و جریان نقد آتی را پیش بینی نماید.”
کیفیت اقلام تعهدی با مدل دیچو سنجیده شده است.
در این رابطه:
OCFمعرف جریانهای نقدی عملیاتی
ΔREVمعرف تغییرات در درآمد
PPEمعرف اموال، امکانات،تجهیزات
iمعرف شرکت مورد بررسی
tمعرف سال مورد بررسی
1-6-4 متغیر کنترلی
اندازه شرکت
دراین پژوهش مجموعه دارایی های شرکت به عنوان معیار اندازه گیری اندازه شرکت در نظرگرفته شده است. برای محاسبه اندازه شرکت،از لگاریتم طبیعی ارزش شرکت(جمع دارایی ها) در پایان دوره استفاده شده است(دانگ وژانگ، 2008). همچنین زیمرمن(1983)ازلگاریتم جمع درآمدفروش به عنوان نماینده اندازه شرکت استفاده نمود.اندازه شرکت از طریق مدل زیر محاسبه می شود.
در این رابطه:
SIZEمعرف اندازه شرکت
MVمعرف ارزش بازار شرکت
iمعرف شرکت مورد بررسی
tمعرف سال مورد بررسی
بازار سرمایه نقش مهم و حیاتی در اقتصاد کشورها ایفا می کند. بنابراین، توجه به این بازار و مبانی اساسی تصمیم گیری درآن خصوصا درایران که ادبیات جوانی را دراین مورد داراست، ضروری است. یکی ازعناصر کلیدی تصمیم گیری در این گونه بازارها، صورتهایمالی شرکتها خصوصا صورت سود و زیان آنها است. این صورت مالی حاوی عنصر کلیدی مالی یعنی سود خالص می باشد وانتظار می رود سود خالص نتیجه عملکرد یک واحد اقتصادی را برای یک دوره مالی نشان دهد و یکی از اقلامی است که مورد توجه طیف وسیعی از استفاده کنندگان صورت های مالی قرار می گیرد. در فرایند اندازه گیری سود از سیستم تعهدی استفاده می شود. بدین ترتیب که اقلام تعهدی شناخت جریان نقد را طی دوره تعدیل می کنند تا ارقام تعدیل شده، عملکرد واحد اقتصادی را بهتر اندازه گیری کنند. ازنظر بارت وهمکاران(2005) بکارگیری برآوردها در صورتهای مالی، سود را تحت تاثیر قرار می دهد و ممکن است منجر به سودی متفاوت با نتیجه عملکرد واحد تجاری شود. به هرحال اقلام تعهدی همیشه بر اساس برآوردهایی هستند که اگر این برآوردها اشتباه باشند باید دراقلام تعهدی آتی وسود آتی اصلاح شوند. خطای برآورد و اصلاحات بعدی آن از مفید واقع شدن اقلام تعهدی میکاهد. از نظر دچو و دیچو(2002) کیفیت اقلام تعهدی با افزایش میزان خطای برآورد اقلام تعهدی کاهش می یابد. کیفیت اقلام تعهدی با پایداری سود رابطه مثبت دارد و پایداری سود یکی از ابزارهای ارزیابی کیفیت سود می باشد. ازجمله عوامل موثر بر میزان خطای اقلام تعهدی سرمایهدرگردش، ترکیب این اقلام و سطح محافظهکاری مدیریت، در گزارشگری صورتهای مالی است. ترکیب اقلام تعهدی نیز خود تحت تاثیر استراتژی بکارگرفته شده از سوی مدیریت در قبال سرمایه درگردش است. مدیریت سرمایه درگردش نیز ازجمله مهمترین مسائل ساختار مدیریتی است. مدیریت سرمایه درگردش بیانگر سیاستها و تصمیماتی است که در بخش سرمایه درگردش به منظور تغییر در انواع داراییهای جاری و منابع تأمین مالی کوتاه مدت اعمال میشود و کنترل صحیح این بخش میتواند تأثیر بسزایی بر سودآوری شرکت داشته باشد (طالبی،1377). محافظهکاری نیز که همان اعمال احتیاط در فرایندهای سیستم حسابداری از زمان شناسایی و ثبت اولیه اطلاعات تا انتشار اطلاعات مالی است، به عنوان یک عامل پیشگیرانه از خوشبینی بیش ازحد مدیران واحد تجاری تلقی می کنند، اما پایبندی زیاد حسابداران و تهیه کنندهگان گزرشهای نهایی می تواند منجر به ایجاد ذخایر پنهان در سیستم حسابدرای بشود. در واقع احتیاط به عنوان یکی از اصول حسابداری بحثبرانگیز است، به نحوی که برخی از صاحبنظران این اصل را پاسخ خامی از سوی حسابدارن برای مقابله با عدم قطعیت موجود در رویدادها میدانند(ثقفی، 1381).
1-2 بیان مساله
تداوم فعالیتهای بنگاههای اقتصادی تا میزان زیادی به مدیریت منابع کوتاه مدت آن بستگی دارد، زیرا فعالیتهای عملیاتی در یک دوره عادی که معمولا سالانه است به شناخت سرمایهدرگردش و مدیریت مطلوب آن مربوط می شود به طوری که از این طریق، نتایج مورد انتظار تحقق یابد و امکان تداوم فعالیت در بلندمدت فراهم شود (نیکومرام وهمکاران،1380). مدیریت سرمایه درگردش در دو گروه مدیریت دارائیهای جاری و مدیریت بدهیهای جاری تقسیم می شود. ایجاد تعادل در دارائیهای جاری و
بدهیهای جاری از اهمیت خاصی برخوردار است به طوری که تصمیم گیری در مورد یکی بر روی دیگری تاثیر زیادی میگذارد. در اداره امورسرمایهدرگردش یک واحد تجاری استراتژی های گوناگونی وجود دارد که ازتلفیق استراتژی دارائیهای جاریواستراتژی بدهیهای جاری حاصل می شود(رهنمای رودپشتی و کیایی،1391). به طور کلی مدیران در اداره واحدهای انتفاعی یا خطرپذیر هستند و یا اینکه خطرگریزند (نیکومرام وهمکاران،1380). مدیران سرمایهدرگردش نیز از این مقوله مستثنی نیستند این مدیران از دو راهبرد برای مدیریت سرمایه درگردش استفاده مینمایند.
در استراتژی محافظه کارانه (درمدیریت دارائیهای جاری) این راهبرد وجود دارد که شرکتها با نگهداری پول نقد و اوراق بهادار قابل فروش میکوشند نقدینگی خود را حفظ کنند. خطر این روش بسیار اندک است زیرا قدرت نقدینگی نسبتا زیاد، به شرکت این امکان را میدهد بدهی ها را در موعد مقرر پرداخت کند. همچنین به خاطر نگهداری موجودیهای زیاد خطر ازدست دادن مشتری اندک است و شرکت کمتر با خطر ورشکستگی مواجه خواهد شد، اما بازدهی شرکت پائین است(همان منبع).
در استراتژی جسورانه (در مدیریت دارائیهای جاری)، این رویکرد در ارتباط با سرمایه درگردش وجود دارد تا وجوه نقد و اوراق بهادار قابل فروش به حداقل ممکن برسد و میزان سرمایه گذاری در موجودی کالا کاهش یابد، ریسک این رویکرد بسیار بالا است و خطر عدم توان پرداخت تعهدات و از دست دادن مشتری بسیار زیاد است اما در مقابل بازدهی شرکت به خاطر تهیه دارائیهای ثابت و گردش عملیاتی زیاد
دارائیهای جاری افزایش می یابد.
در استراتژی محافظه کارانه (در مدیریت بدهیهای جاری) مدیر محافظهکار میکوشد تا در ساختار مالی شرکت، میزان وامهای کوتاه مدت را به حداقل برساند. و برای تهیه دارائیهای جاری، از وامهای بلند مدت که بهره شناور دارند، استفاده می کند. در پارهای مواقع به جای اخذ این گونه وامها، از منابع دیگری نظیر سرمایه صاحبان سهام تامین مالی می کند. شرکتی که وامهای کوتاه مدت را به حداقل ممکن میرساند احتمال ریسک ورشکستگی و ناتوانی در پرداخت به موقع وامها را به شدت کاهش میدهد. همچنین استفاده از وامهای بلندمدت و حقوق صاحبان سهام به جای وامهای کوتاه مدت باعث افزایش هزینه سرمایه و کاهش نرخ بازده سهامداران شرکت می شود.
در رویکرد استراتژی جسورانه (در مدیریت بدهیهای جاری) مدیر میکوشد سطح وامهای کوتاه مدت را به حداکثر برساند و دارائیهای جاری خود را از محل این وام ها تامین کند . اگر سطح وامهای کوتاه مدت یک شرکت به حداکثر برسد خطر احتمال این که شرکت نتواند به موقع آنها را باز پرداخت کند افزایش خواهد یافت. وقتی بازار با کمبود پول و اعتبار مواجه است گرفتن وامهای کوتاه مدت به آسانی میسر نمی شود و هزینه آن بالا خواهد رفت.
سیاستی که یک مدیر در اداره امور سرمایه درگردش شرکت در پیش میگیرد ممکن است با توجه به دارائی های جاری و بدهیهای جاری باشد. اگر شرکتی در مورد بدهیهای جاری یک استراتژی جسورانه اتخاذ کند و در مورد دارائیهای جاری نوعی استراتژی محافظه کارانه درپیش گیرد سیاست کلی شرکت متعادل و بین ریسک و بازده نوعی توازن برقرار میگردد. چنانچه شرکت هم در مورد مدیریت دارائیهای جاری و هم در مورد مدیریت بدهیهای جاری سیاست جسورانه اتخاذ کند سیاست کلی شرکت متهورانه و ریسک و بازده افزایش مییابد. بنابراین بسته به ریسک پذیری مدیر ترکیب اجزای خالص سرمایه درگردش متغیر است. همچنین با توجه به اینکه مدیران ریسک پذیر در مقایسه با مدیران محافظهکار وجوه نقد کمتری نگهداری می کنند و در موقع لزوم نیاز به تامین وجوه مورد نیاز از منابع خارجی دارند. این سوال وجود دارد که آیا این انگیزه در مدیران جسور وجود دارد که به وسیله بالا بردن کیفیت اقلام تعهدی و افزایش محتوای اطلاعاتی گزارشهای حسابداری و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی، هزینه های تامین مالی را کاهش دهند؟ به بیان دیگر آیا استراتژی مدیریت در ارتباط با سرمایه درگردش بر انگیزه مدیریت در بالا بردن کیفیت اقلام تعهدی سرمایه درگردش موثر است؟ آیا ترکیب خالص سرمایه درگردش، باتوجه به این که پتانسل دستکاری و همچنین نزدیکی به ارزش بازار در اقلام تشکیل دهنده سرمایه درگردش یکسان نیست، کیفیت اقلام تعهدی آن را تحت تاثیر قرارد میدهد؟
اقلام تعهدی نقش مهمی درفرایند گزارشگری بازی می کنند. زیرا مشکلات زمانبندی و نبود انطباق نهفته در ارقام وجه نقد را کاهش میدهند. اما اتکا پذیری و مفید بودن اقلام تعهدی مورد تردید است. چرا که مدیران با توجه به ذهنی بودن و برآوردی بودن این ارقام قادرند آنها را دستکاری کنند تا سود گزارش شده را سازگار با اصول پذیرفتهشده حسابداری و مطابق میل خود تعدیل کنند(عرب مازار یزدی و همکاران ،1385). ذکر این نکته قابل تأمل است که، اصل محافظهکاری اصولا در یک نظام حسابداری تعهدی وجود دارد، به بیان دیگر حسابداران با بهره گرفتن از اقلام تعهدی اختیاری میتوانند سطح مورد انتظار محافظهکاری خود را برای تهیه صورتهای مالی تعیین نمایند(ستایشی وهمکاران 1392). یکی ازعوامل تاثیر گذار در کاهش کیفیت اقلام تعهدی از نظر خواجوی و همکاران(1389) تاثیری است که محافظهکاری بر پایداری سود میگذارد. بهترین نوع محافظهکاری، مقابله هزینه های جاری با درآمدهای جاری است. این در حالیست که محافظهکاری به سبب شناسایی سریعتر زیانها و کاهش ارزش دارایی ها، موجب می شود بخشی ازهزینه های دوره آینده با درآمدهای دوره جاری مقابله شوند. چنین تطابق محافظه کارانهای نوسان بیشتری در سود ایجاد می کند و باعث می شود سودها نا پایدارتر شوند(میرزایی و مهرآذین، 1391).
ازآنجایی که بین مدیران و سرمایه گذاران )مالکان( تضاد منافع وجود دارد، احتمالا مدیران در دوره تصدی خود اقدام به بیش نمایی سودها و کمنمایی زیانها می کنند. درصورتی که کیفیت افشا پایین باشد، ناقرینگی اطلاعاتی میان مدیران و سرمایه گذاران بالا میرود و در نتیجه امکان مدیریت سود فرصت طلبانه به وجود میآید. از سوی دیگر به دلیل وجود هزینه های نمایندگی و تحمل این هزینهها توسط مدیران، آنها مشوقهایی برای ارائه گزارشهای مالی باکیفیت دارند. انتظار میرود شرکتهای دارای کیفیت افشای بالا، اطلاعات قابل تاییدی در رابطه با عملکرد مالی، ضعفهای مالی و سایر رویدادهای نامطلوب ارائه کنند (رحیمیان و میمند، 1392). در این رابطه یکی از ویژگیهای کیفی اطلاعات، محافظهکاری است که سابقهای طولانی درحسابداری دارد(باسو،1997). این تحقیق به دنبال پاسخی برای این سوال است که آیا اقلام تعهدی در گزارشهای مالی که محافظه کارانه تهیه میشوند با کیفیتتر هستند یا اقلام تعهدی موجود در گزارشهای مالی که سطح کمتری از محافظهکاری دارند؟ آیا بین سطح محافظهکاری مدیران درگزارشگری مالی و کیفیت اقلام تعهدی رابطهای وجود دارد؟
1-3- اهمیت وضرورت تحقیق
اقلام تعهدی تعدیلهای موقتی هستند که سعی در کاهش و برطرف ساختن مشکلات مربوط به زمانبندی جریانات نقدی و تحقق درآمد دارند. بدلیل آنکه اقلام تعهدی نیازمند مفروضات و پیش بینی جریانهای نقدی آینده هستند و بدیهی است که هر برآوردی با خطا همراه است، بنابراین کیفیت اقلام تعهدی با افزایش در خطای پیش بینی کاهش مییابد. برآوردهای دقیق به معنی تطابق مناسب بین اقلام تعهدی جاری و جریان نقد حال، گذشته و آینده است و برآوردهای نادرست از مفید واقع شدن اقلام تعهدی میکاهد، براساس این دیدگاه، کیفیت اقلام تعهدی حدی است که اقلام تعهدی موجب جریان نقدی می شود(نوروش و همکاران،1388). بنابراین بررسی عوامل موثر بر برآورد اقلام تعهدی ضروری به نظر میرسد، واز آنجا که اقلام تعهدی سرمایه درگردش و جریان نقد عملیاتی بیشتر قابل بررسی هستند، و معمولا دوره ایجاد و حذف آنها یک سال است، در این تحقیق کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش بررسی شده است. هریک از انواع اقلام تعهدی آثار متفاوتی برجریانهای نقد آینده میگذارد که ازتفاوت در عملکردشان ناشی می شود(میرزایی و مهرآذین، 1391). این مساله باعث ارتباط بین ترکیب اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه در گردش و جریانهای نقد می شود. مدیریت سرمایه درگردش که عبارت است از تعیین و ترکیب منابع و مصارف سرمایه درگردش به نحوی که ثروت سهامدارن افزایش یابد(ریموندپی نوو،1380)، به نوبه خود با تاثیر بر ترکیب اقلام تعهدی سرمایه درگردش برکیفیت اقلام تعهدی سرمایه درگردش اثر میگذارد. از سوی دیگر این فرض محتمل است که در یک مدیریت ریسک پذیر به دلیل نیاز بیشتر برای تامین وجوه نقد، تمایل بیشتری به بالا بردن شفافیت و کاهش عدم تقارن اطلاعاتی و در نتیجه پایین آوردن هرینه تامین مالی وجود داشته باشد. بنابراین ترکیب اقلام سرمایه درگردش و انگیزه مدیریت در بالا بردن سطح افشاء، دو دلیلی است که لزوم بررسی رابطه بین استراتژی مدیریت سرمایه در گردش و کیفیت اقلام تعهدی را بوجود میآورد.
عامل دیگری که بر خطای برآورد اثر میگذارد، نحوه قضاوت مدیریت در هنگام مواجه شدن با ابهام است. محافظهکاری عبارت است از درجهای از مراقبت که در اعمال قضاوت برای انجام برآورد، درشرایط ابهام نیاز است بگونهای که درآمدها یا دارایی ها بیشتر از واقع و هزینهها و بدهیها کمتر از واقع ارائه نشوند(کمیته فنی سازمان حسابرسی، 1381) بیانیه شماره 2، هیات استانداردهای حسابداری مالی محافظه کاری را واکنشی محتاطانه به ابهام در تلاش برای اطمینان از اینکه ابهام و ریسک های ذاتی شرایط تجاری به گونه ای مناسب مد نظر قرار گرفتهاند میداند. طبق این تعریف، ابهام و ریسک عوامل مهمی در تشریح محافظهکاریاند. همچنین هیات استانداردهای حسابداری مالی(1980) چنین بیان میدارد، که اگر ابهام وجود نداشته باشد نیازی به محافظه کاری نیست، هرچه ابهام و ریسک وجود داشته باشد نیاز بیشتری به محافظهکاری بوجود میآید. ازسوی دیگر، باسو محافظهکاری را یکی از ویژگیهای کیفی میداند که به دلیل وجود هزینه های نمایندگی و مدیریت سود فرصت طلبانه بوجود آمده است(شوروزی و همکاران ، 1391). دراین پژوهش رابطه بین سطح محافظهکاری و کیفیت اقلام تعهدی بررسی شدهاست.
1-4- اهداف پژوهش
1-4-1- هدف کلی پژوهش
1- شناخت اثر استراتژی مدیریت درترکیب اقلام سرمایه درگردش بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش
2- شناخت اثرسطح محافظهکاری اعمال شده توسط مدیریت در گزارشگری مالی برکیفیت اقلام تعهدی مرتبط باسرمایه درگردش
1-4-2- اهداف ویژه پژوهش
1- شناخت اثرات استراتژی جسورانه بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش
2- شناخت اثرات استراتژی میانه رو بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش
3- شناخت اثرات استراتژی محافظه کارانه بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش
4- شناخت اثرات گزارشگری با محافظه کاری بالا بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش
5- شناخت اثرات گزارشگری با محافظهکاری متوسط بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش
6- شناخت اثرات گزارشگری مالی با محافظهکاری پایین بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه در گردش
1-4-3- اهداف کاربردی
1- ارائه راهکار به استفادهکنندگان از صورتهای مالی جهت پیش بینی میزان کیفیت اقلام تعهدی با بهره گرفتن از نوع استراتژی بکارگرفته شده درخصوص سرمایهدرگردش
2- ارائه راهکار به استفادهکنندگان از صورتهای مالی جهت پیش بینی میزان کیفیت اقلام تعهدی با بهره گرفتن از سطح محافظهکاری در گزارشگری مالی
1-5- فرضیه ها
1-5-1- فرضیه اصلی اول:
استراتژی های سرمایه درگردش بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثیر معناداری دارند.
1-5-1-1 استراتژی های جسورانه بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثیر معناداری دارند.
1-5-1-2 استراتژی های میانهرو بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثیر معناداری دارند.
1-5-1-3 استراتژی های محافظه کارانه بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثیر معناداری دارند.
1-5-2- فرضیه اصلی دوم:
محافظهکاری در گزارشگری مالی بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثیر معنادار دارد.
1-5-2-1محافظهکاری پایین در گزارشگری مالی بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثیر معناداری دارد.
1-5-2-2محافظهکاری متوسط در گزارشگری مالی بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثیر معناداری دارد.
1-5-2-3محافظهکاری بالا در گزارشگری مالی بر کیفیت اقلام تعهدی مرتبط با سرمایه درگردش، تأثیر معناداری دارد.
1-6- تعریف مفهومی و عملیاتی متغیرهای پژوهش
1-6-1- متغیرهای مستقل
متغیرهای مستقل این پژوهش شامل استراتژی های مدیریت سرمایه درگردش اقلام تعهدی و سطح محافظه کاری در گزارشگری مالی هستند.
1-6-1-1 استراتژی های سرمایه در گردش
اولین متغیرهای مستقل پژوهش استراتژیهای سرمایه درگردش میباشد، تعریف مفهومی این متغیر به شرح زیر است:
استراتژی محافظه کارانه: استراتژی است که در آن نسبت سرمایه درگردش خالص و قدرت نقدینگی بیش از حد بالاست.
استراتژی جسورانه: در این استراتژی بر خلاف استراتژی محافظه کارانه داراییهای جاری شرکت در کمترین میزان ممکن و در عوض بدهیها در بیشترین میزان ممکن قرار دارد.
استراتژی میانه رو: این استراتژی حد وسط استراتژی محافظهکارانه و استراتژی جسورانه است و میزان داراییها و بدهیهای جاری یا در بیشترین مقدار ممکن، یا در کمترین مقدار ممکن در شرکت قرار دارد.
که به صورت متغیرهای کیفی بوده و برای بررسی و تحلیل آنها به صورت متغیر کمی و در قالب نسبت جاری، نسبتآنی و نسبت بدهیجاری (رهنمای رودپشتی و کیایی، 1387) با متوسط صنعت مقایسه کرده و همانطور که بیان شد در حالتهای مختلف بیانگراستراتژیهای مختلف است(حسن پور و شیوا، 1388).
1-اگر نسبت جاری و آنی هر دو بالاتر از متوسط صنعت باشند:
– نسبت بدهی جاری بالاتر از متوسط صنعت مورد انتظار است نشان دهنده انتخاب استراتژی میانهرو است.
– نسبت بدهیجاری در حدود متوسط صنعت و یا کمتر از آن نشان دهنده انتخاب استراتژی محافظه کارانه است.
2- اگر نسبت جاری و آنی هر دو کمتر از متوسط صنعت باشند:
– نسبت بدهیجاری پایینتر از متوسط صنعت مورد انتظار است نشان دهنده انتخاب استراتژی میانهرو است.
– نسبت بدهی جاری در حدود متوسط صنعت و یابیشتر از آن نشان دهنده انتخاب استراتژی جسورانه است.
3- اگر یکی از دو نسبت جاری یا آنی در حدود متوسط صنعت باشد و نسبت دیگر بالاتر از متوسط صنعت باشد:
– نسبت بدهی جاری بالاتر از متوسط صنعت مورد انتظار است نشان دهنده انتخاب استراتژی میانهرو است.
– نسبت بدهیجاری در حدود متوسط صنعت و یا کمتر از آن نشان دهنده انتخاب استراتژی محافظه کارانه است.
منظور از «بالاتر» ،«پایینتر» و « در حدود» متوسط صنعت، در زیر مشخص شده است:
بالاتر: بیش از میانگین، با فاصله بیش از 25 درصد انحراف از میانگین.
در حدود: بیشتر یا کمتر از میانگین، با فاصله کمتر از 25 درصد انحراف معیار از میانگین.
پایینتر: کمتر از میانگین، با فاصله بیش از 25 درصد انحراف معیار از میانگین.
هدف از این تقسیم بندی در مقایسه با تقسیم بندی دو حالتی کمتر یا بیشتر از میانگین، افزایش دقت و تفکیک استراتژیها برای حالت های نزدیک به متوسط صنعت است (شاه ویسی و سلطانزاده،1391).
نسبت جاری: دارایی جاری بر بدهی جاری
نسبت آنی: دارایی دارایی جاری پس از کسر موجودی کالا بر بدهی جاری
نسبت بدهی جاری: بدهی جاری بر کل دارایی ها(همان منبع).
1-6-1-2- محافظهکاری
محافظهکاری در گزارشگری مالی دیگر متغیر مستقل تحقیق بوده و به معنای عدم تقارن در برخورد با ویژگی قابلیت تایید درآمدها و هزینهها(سودها وزیانها) به منظور شناسایی در متن صورتهای مالی یا افشاء در یادداشتهای همراه است(باسو1997). هر چه عدم تقارن ویژگی قابلیت تایید به عنوان پیش نیاز در شناسایی درآمدها و هزینهها (سودها و زیانها) افزایش یابد درجه یا میزان محافظهکاری بکار گرفته شده در تهیه و تنظیم گزارشهای مالی نیز افزایش مییابد(رحمانی و همکاران1390).
مدل باسو:
باسو با بکارگیری بازده سهام برای اندازه گیری اخبار توانست میزان عدم تقارن زمانی در شناسایی اخبار بد و اخبار خوب را معیاری از رفتار محافظه کارانه مورد آزمون قرار دهد. زیرا این تفسیر از محافظهکاری رابطه سود-بازده را تحت تاثیر قرار میدهد. از این رو، باسو با بهره گرفتن از رابطه رگرسیونی زیر بین سود و بازده سهام، دریافت که پاسخ سود نسبت به اخبار بد(بازده منفی سهام) به هنگامتر از پاسخ سود نسبت به اخبار خوب(بازده مثبت سهام) است.
(1- 1)
دراین رابطه :
E = سود حسابداری
P= ارزش بازار حقوق صاحبان سهام
R= بازده سهام {تفاوت قیمت هرسهم شرکت در پایان دوره و قیمت هر سهم در ابتدای دوره بعلاوه تعدیلات ناشی از عایدات سهام (شامل سود،سهام جایزه و …) تقسیم بر قیمت هر سهم در ابتدای دوره}
D= متغیرمجازی {درصورتیکه اخبار بد وجود داشته باشد برابر یک ودر غیر اینصورت برابر با صفر است}
همچنین در این رابطه b2 ، پاسخ سود را نسبت به بازده های مثبت و b2+b3 ، پاسخ سود را نسبت به بازده های منفی اندازه گیری می کند. محافظهکاری بیانگر این است که b2+b3>b2 یعنی b3>0 باشد. باسو b3 را ضریب عدم تقارن زمان سود نامید و بدین ترتیب معیار عدم تقارن زمانی سود را معیاری برای اندازه گیری محافظهکاری معرفی کرد(کاوه مهرانی و همکاران، 1390).
در این پژوهش ضرایب محافظه کاری برای هر شرکت بوسیله مدل باسو استخراج شده، سپس، شرکتها براساس ضریب محافظه کاری مرتب شده و به سه گروه تقسیم شده اند. یک سوم بالای طیف به عنوان شرکتها با گزارشگری محافظه کارانه بالا، یک سوم پایین طیف به عنوان شرکتها با گزارشگری تندرو(بامحافظه کاری پایین) و مابقی به عنوان شرکتها با گزارشگری میانه رو(محافظه کاری متوسط) در نظر گرفته شده اند.
1-6-2- متغیر وابسته
دراین تحقیق متغیر وابسته کیفیت اقلام تعهدی میباشد. در توضیح آن باید گفت سود خالص قابل تفکیک به دو جزء نقدی و تعهدی میباشد. جزء تعهدی سود در برگیرنده و منعکس کننده برآوردها و قضاوتهای مدیریت است که بطور بالقوه می تواند متأثر از انگیزههای منفعت جویانه وی نیز باشد. در تحقیق حاضر، جهت اندازه گیری کیفیت اقلام تعهدی از مدل دچو و دیچو (2002) استفاده شدهاست. این مدل عبارت است از برازش رگرسیون اقلام تعهدی جاری بر جریانهای نقدی عملیاتی سه دوره قبلی، جاری وآتی. در این مدل فرض می شود که اقلام تعهدی با کیفیت بالا، در نهایت، به شکل جریانهای نقدی منعکس می شوند. این در حالی است که اقلام تعهدی که به طور صحیح برآورد نشده اند، با جریان های نقدی ارتباط ضعیفتری دارند. انتظار میرود مدیرانی که محیط تجاری شرکت را بهتر میشناسند و از ریسکهای آن آگاهی بیشتری دارند، اقلام تعهدی را با دقت بالاتری برآورد کنند(جاکسون،2011). بر این اساس، چگونگی انعکاس جریانهای نقدی شرکت در اقلام تعهدی کل، از طریق مدل ذیل برآورد می شود.
(1-2) |
= تغییر در اقلام تعهدی سرمایه در گردش بصورت ذیل محاسبه شدهاست
TCA = Δ (CA – CL – Cash) که در آن:
CA = دارایی های جاری
CL = بدهیهای جاری
Cash = مانده نقد
CFO = جریانهای نقد عملیاتی
کلیه متغیرهای مدل رگرسیونی فوق با تقسیم بر ارزش دفتری دارایی های ابتدای دوره، وزن دهی شده اند. باقیماندههای حاصل از مدل رگرسیونی فوق، منعکس کننده سطحی از اقلام تعهدی جاری هستند که توسط جریانهای نقدی قابل توضیح نیستند و نشان دهنده کیفیت اقلام تعهدی میباشند. بطوری که در مدل فوق، بالا بودن انحراف معیار اقلام باقیمانده نشان دهنده پایین بودن کیفیت اقلام تعهدی است(دستگیر، رستگار، 1389).
تصمیمگیری بهینه برای سرمایهگذاری در واحدهای تجاری و به بیان بهتر، تخصیص بهینه منابع کمیاب مستلزم وجود اطلاعات مالی برای تصمیم گیری است. نقش اصلی سیستم حسابداری به عنوان یک سیستم اطلاعاتی عبارت است از فراهم نمودن اطلاعات مورد نیاز استفاده کنندگان. این موضوع در بیانیههای مفهومی نهادهای تدوین استاندارد بویژه در مفاهیم نظری گزارشگری مالی ایران(مفاهیم نظری گزارشگری مالی، فصل اول، بند 1، 1385) به خوبی مد نظر قرار گرفته است.
وجود اطلاعات مالی مربوط به کاهش عدم اطمینان یا ریسک کمک میکند. با توجه به اینکه به دلیل وجود عدم اطمینان در محیط فعالیتهای سرمایهگذاری، شرایط ایدهآل برقرار نیست (و بنابراین نمیتوان ارزش شرکت را به صورت ارزش فعلی جریانات نقدی آتی بیان کرد)، لازم است سرمایهگذاران براساس مجموعه اطلاعات در دسترس، خود نسبت به پیش بینی آیندهی شرکت و در نتیجه اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری مناسب اقدام نمایند. دستهای از اطلاعات که میتواند آیندهی شرکت را تا حدودی به تصویر کشد، فرصتهای سرمایهگذاری پیش روی شرکت است. آگاهی از این اطلاعات میتواند سرمایهگذار را در قیمتگذاری سهم و یا تصمیمگیری مناسب یاری کند. تصور بر این است مجموعه اطلاعات منکعس در فرصتهای سرمایهگذاری پیش روی شرکت، اهمیت نسبی دیگر متغیرهای تصمیم را تحت تاثیر قرار دهد. بنابراین ارزشیابی این متغیرها از سوی سرمایهگذاران نیز تحت تاثیر قرار میگیرد.
1-1.بیان مساله و تشریح موضوع
ارزش تعادلی یک شرکت و تخصیص منابع بازار سرمایه به اطلاعات موجود دربارهی تصمیمات مالی و سرمایهگذاری شرکت بستگی دارد. بازار فرصتهای سرمایهگذاری را به معنای داشتن فرصتهای مطلوب پیش روی شرکت دانسته و تا حدودی آن را در جریانهای نقد عملیاتی و سودهای پایدار انعکاس میدهند. بازار در ارزیابی فرصتهای سرمایهگذاری واکنش یکنواخت و همسانی ندارد. سوالی که پیوسته به ذهن متبادر میشود این است که چرا واکنش بازار به اخبار خوب یا بد موجود در سود و جریانهای نقد عملیاتی برخی شرکتها نسبت به سایرین بیشتر است؟
خبر خوب یا بد موجود در سودهای دوره جاری ممکن است بیانگر دورنمای رشد آتی شرکت باشد. در این حالت انتظار میرود ضریب واکنش سود بزرگتر باشد. ممکن است گفته شود که سود خالص مبتنی بر بهای تاریخی نمیتواند اطلاعاتی را درباره رشد آتی شرکت ارائه دهد. به هر حال این ادعا لزوماً صحیح نیست. اگر فرض شود سود خالص دوره جاری، سودآوری به طور غیرمنتظره بالای برخی از پروژههای سرمایهگذاری اخیر شرکت را نمایان سازد. این خبر خوب ممکن است بیانگر این باشد که شرکت از رشد بالایی در آینده برخوردار خواهد بود. البته یک دلیل این است که تا اندازهای که سودآوری بالا استمرار یابد، سودهای آتی داراییهای شرکت را افزایش خواهد داد. به علاوه، موفقیت در پروژهای موجود، ممکن است بیانگر این باشد که این شرکت قادر است پروژههای موفق بیشتری را در آینده شناسایی و اجرا نماید، به طوری که بتوان آن را یک شرکت رشدی نامید. چنین شرکتهایی میتوانند به آسانی سرمایه جذب نمایندکه این خود منبعی برای رشد بیشتر خواهد بود. بنابراین تا اندازهای که اخبار خوب موجود در سودهای دوره جاری بیانگر فرصتهای رشد است، ضریب واکنش سود بالاتر خواهد بود (اسکات، 2003).
شواهد مربوط به اینکه ضریب واکنش سود برای شرکتهای دارای فرصتهای رشد – از دید بازار – بزرگتر است برای اولین بار توسط کولینز و کوتاری (1989) ارائه شده است. آنها مستند کردند که بازار پیش از اینکه فرصتهای سرمایهگذاری در سود خالص شناسایی شوند، از آنها آگاه است و بنابراین قیمت بالاتری را برای سهم پیشنهاد خواهد نمود.
اما باید این موضوع را نیز مد نظر قرار داد که سرمایهگذاران با وجود فرصتهای سرمایهگذاری پیش روی شرکت، رابطه بین دو جزء تشکیلدهنده سود (یعنی بخش نقدی سود و بخش تعهدی) را با ارزش شرکت چگونه ارزیابی میکنند و در نتیجه چقدر ارزش میدهند. برنارد و استوبر (1989) را میتوان در زمره نخستین کسانی دانست که معتقد به تغییر مفاهیم ارزشیابی بخش نقدی و بخش تعهدی سود بر حسب شرایط مختلف بودند. بسیاری از محققین به پیروی از برنارد و استوبر (1989) به بررسی نقش ویژگیهای سود، مثلاً پایداری سود، در تعیین ارتباط ارزشی اجزای تشکیلدهنده سود پرداختند (علی 1994؛ پایفِر و دیگران 1998؛ اسلوان، 1996).
در اکثر این تحقیقات تمرکز بر خود سود، یا تفکیک اجزای نقدی و تعهدی آن شده است. ویژگی متمایز تحقیق جاری این است که علاوه بر این ملاحظه، به میزان توجه بازار به پایداری سود با وجود فرصتهای سرمایهگذاری شرکت نیز تمرکز میکند. آگاهی از پایداری سود میتواند در پیشبینی بازدهها مورد استفاده قرار گیرد. میتوان انتظار داشت که سود در صورتی دارای نقش ارزشیابی باشد که مدیران حاضر به گردآوری و ارائه اطلاعاتی برای پیشبینی جریانهای نقدی به منظور استفاده در تصمیمگیریهای داخلی، از جمله انجام سرمایهگذاریهای سودآور و در نتیجه دستیابی به رشد بیشتر باشند و سود این پیشبینیها را حکایت کند(فرانکل و لیتاو، 2009). از طرفی تحلیلگران مالی و سرمایهگذاران در تعیین جریانهای نقدی آتی به رقم سود حسابداری به عنوان تنها شاخص تعیینکننده توجه نمیکنند، بلکه برای آنها پایداری و تکرارپذیربودن سود گزارش شده بسیار مهم است(کردستانی و مجدی، 1386).
انتظار میرود تحلیلگران و سرمایهگذاران از فرصتهای سرمایهگذاری پیش روی شرکت برای ارزشیابی سودهای پایدار و جریانهای نقد عملیاتی استفاده کنند. در طرح تحقیق حاضر تلاش میشود نقش فرصتهای سرمایهگذاری در واکنش بازار به سود حسابداری، اجزای نقدی و تعهدی آن، و پایداری سود (یعنی میزان استمرار سود عملیاتی) تمرکز گردد.
1-2. اهمیت و ضرورت تحقیق
فرصتهای سرمایهگذاری بیانگر مخارج اختیاری ناشی از تصمیمات سرمایهگذاری و تامین مالی مدیران است که انتظار میرود نرخهای بازده غیر عادی عاید کنند. فرض میشود مدیران نسبت به سرمایهگذاران بیرونی اطلاعات بیشتری درباره این فرصتهای سرمایهگذاری دارند و بهتر ملاحظات این اطلاعات را برای ارزش شرکت درک میکنند. بنابراین هر چه سهم فرصتهای سرمایهگذاری در ارزش شرکت زیادتر باشد، عدم تقارن اطلاعات بین مدیران و سرمایهگذاران بیرونی بیشتر است.
ارزشیابی بازار از سود، جریانهای نقد و اقلام تعهدی تا اندازهای بستگی به میزانی دارد که این معیارها عدم تقارن اطلاعات مربوط به فرصتهای سرمایهگذاری را کاهش میدهند. بویژه، هر چه کاهش بیشتری در عدم تقارن اطلاعات به سبب افشای سود، جریانهای نقد و اقلام تعهدی صورت گیرد، ارزش بازار این معیارها افزایش مییابد. لذا این مطالعه از این جهت اهمیت مییابد که سودمندی سود، پایداری آن، جریانهای نقد عملیاتی و اقلام تعهدی را به عنوان منبع اطلاعاتی درباره فرصتهای سرمایهگذاری به بوتهی آزمایش میگذارد، سودمندی این منابع میتواند گواهی بر آن باشد که فرصتهای سرمایهگذاری، منبعی برای کاهش عدم تقارن اطلاعات است.
در حال حاضر شواهد تجربی کمی درباره رابطه بین فرصتهای سرمایهگذاری و میزان ارزشمندی سود، پایداری سود و جریان وجه نقد عملیاتی وجود دارد. به علاوه نتایج حاصل از تحقیقات پیشین در مورد رابطه بین فرصتهای سرمایهگذاری و ارتباط ارزشی سود حسابداری در تضاد با یکدیگر قرار دارند. بطور مثال کولینز و کوتاری (1989) توانستند رابطه مستقیم بین ضریب واکنش سود و نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری حقوق صاحبان سهام – به عنوان شاخص فرصتهای سرمایهگذاری – را مستند نمایند؛ اما احمد (1994) نشان داد که ضریب واکنش سود در جهت عکس سرمایهگذاری در تحقیق و توسعه (R&D) تغییر میکند. امیر و لِو (1996) نیز نشان دادند که نه سود و نه جریان نقدی عملیاتی، هیچیک در صنعت ارتباطات دارای ارتباط ارزشی نیستند، به جز زمانی که بطور همزمان با اطلاعات غیر مالی مد نظر قرار گیرند. اربابیان و فدائینژاد (1385) نیز نشان دادند بین بازده مازاد انباشته تعدیل شده با بازار و نسبت ارزش بازار به ارزش دفتری هر سهم – به عنوان نماینده رشد – رابطه معناداری وجود دارد.
با توجه به اینکه در سطوح مختلف فرصتهای سرمایهگذاری، عوامل مختلفی حکمفرما میباشند، ممکن است ضریب واکنش جریان وجه نقد عملیاتی و ضریب واکنش سودهای پایدار و در نتیجه ضریب واکنش سود، در دامنه فرصتهای سرمایهگذاری رفتاری غیریکنواخت داشته باشند. بنابراین لازم است مدل مورد استفاده به گونهای طراحی شود که بتواند رفتار غیریکنواخت احتمالی ضرایب واکنش را در سطوح مختلف نشان دهد. به نظر میرسد شواهد مربوط به اینکه چرا و چگونه با تغییر در میزان فرصتهای سرمایهگذاری، اهمیت نسبی جریان وجه نقد عملیاتی و پایداری سود در تعیین ارزش تغییر میکند؛ میتواند بطور بالقوه برای سرمایهگذاران و تحلیلگران مفید واقع شود. از طرفی با تعیین رابطه بین متغیرهای فوق، انتظار میرود حسابداران بتوانند درک خود را از نحوه سودمندی اطلاعات حسابداری برای سرمایهگذاران افزایش دهند. این امر خود میتواند از طریق درک میزان ارزشمندی محصول حسابداری، حسابداران را در ارائه محصول با کیفیت تر تشویق و به تهیه صورتهای مالی سودمندتر منتهی شود.
1-3. اهداف تحقیق
اهداف این تحقیق را میتوان در دو حوزه طبقه بندی کرد:
سیاستی/کاربردی
پژوهشهای حوزه ارتباط ارزشی توجه و علاقه طیف وسیعی از اقشار غیردانشگاهی از قبیل مراجع تدوین استانداردهای حسابداری، سایر تدوین کنندگان مقررات مانند سازمان بورس و اوراق بهادار و نهادهای نظارتی مربوط، بانکهای مرکزی، مدیران شرکتها و سایر استفاده کنندگان از صورتهای مالی و اطلاعات حسابداری را به خود جلب نموده است.
اصلیترین هدف این تحقیق، آگاه ساختن سرمایهگذاران از میزان مربوط بودن و قابلیت اتکای اطلاعات حسابداری در اتخاذ تصمیمات سرمایهگذاری و ارزشگذاری و همچنین نقش متغیرهای مختلف در تبیین سودمندی این اطلاعات است. از طرفی بر اساس نتایج حاصل از این تحقیق، تدوینکنندگان استانداردهای حسابداری قادر خواهند بود تا وزن نسبی دادههای حسابداریِ بیانگر فرصتهای سرمایهگذاری در میزان ارتباط ارزشی سود را مشخص کرده و برای انجام تعدیلات و یا تغییرات مورد نیاز در استانداردها به منظور بهبود گزارشگری دادههای مربوط به این متغیرها، تصمیمات آگاهانهتری را اتخاذ نمایند.
از سوی دیگر به نظر میرسد نتایج حاصل از این تحقیق میتواند در تعیین ارزش شرکت بطور بالقوه برای سرمایهگذاران و تحلیلگران مفید واقع شده و به بهبود تصمیمات سرمایهگذاری کمک نماید.
پژوهشی/دانشی
هدف دیگر این تحقیق، بررسی مغایرت نتایج تحقیقات قبلی صورت گرفته در این حوزه از ادبیات حسابداری است. بررسی مطالعات انجام شده در سایر کشورها، حاکی از وجود ناسازگاری در یافتههای مطالعات حوزه یاد شده است. انجام تحقیق حاضر میتواند ضمن ارائه شواهدی جدید از محیطی متفاوت، گامی هر چند کوچک را در راستای تبیین یافتههای ناسازگار مطالعات پیشین بردارد.
1-4. سؤالات تحقیق
این تحقیق به طور خاص به دنبال یافتن پاسخهایی برای سوالات زیر است:
1- آیا عدم تقارن اطلاعات ناشی از مجموعه فرصتهای سرمایهگذاری شرکت، رابطه بازده و سود را تحت تاثیر قرار میدهد؟
2- آیا افزایش فرصتهای سرمایهگذاری موجب تغییر ضریب واکنش پایداری سود میشود و اگر جواب مثبت است در چه جهتی تغییر مییابد؟
3- ارتباط ارزشی جریانهای نقد عملیاتی با وجود فرصتهای سرمایهگذاری چگونه است؟
4- آیا خطای اندازهگیری در اقلام تعهدی حسابداری، با وجود فرصتهای سرمایهگذاری، اطلاع دهنده بودن سود را کاهش میدهد؟
نتایج پاسخ به این سوالات شواهد تجربی فراهم میکنند که ضریب واکنش سود و جریان نقد عملیاتی با وجود فرصتهای سرمایهگذاری چگونه خواهد بود.
1-5. فرضیههای تحقیق
نتایج و قواعد حاصل از فرضها را که با بهره گرفتن از روابط و دلایل منطقی از یک پدیده بدست آمده، فرضیه گویند. فرضیه از سوالات تحقیق آشکار میشود. با توجه به سوالات این تحقیق، فرضیههایی بهصورت زیر مطرح میشود:
فرضیه اول: با افزایش میزان فرصتهای سرمایهگذاری، ضریب واکنش سود افزایش مییابد.
فرضیه دوم: با افزایش میزان فرصتهای سرمایهگذاری، ضریب واکنش پایداری سود افزایش مییابد.
فرضیه سوم: با افزایش میزان فرصتهای سرمایهگذاری، ضریب واکنش جریانهای نقد عملیاتی افزایش مییابد.
فرضیه چهارم: با افزایش میزان فرصتهای سرمایهگذاری، ضریب واکنش اقلام تعهدی افزایش مییابد.
1-6. روش انجام تحقیق
تحقیق حاضر از نوع تحقیقات توصیفی– همبستگی میباشد(در تحقیق توصیفی از نوع همبستگی، محقق به بررسی روابط بین دو یا چند متغیر میپردازد). به طور خلاصه، روش انجام تحقیق حاضر به صورت گامهای زیر میباشد:
1-7. شرح واژهها و اصطلاحات کلیدی
برخی از واژهها و اصطلاحاتی که به طور رایج در این تحقیق مورد استفاده قرار میگیرند، به صورت زیر تعریف میشوند. تعریف اصطلاحات از یک سو موجب جهتدهی بحث و از سوی دیگر موجب پیشگیری برداشتهای متفاوت خوانندگان از اصطلاحات کاربردی میشود.
1-8. استفاده کنندگان از نتایج تحقیق
به نظر میرسد نتایج حاصل از این تحقیق نه تنها میتواند در تعیین ارزش شرکت بطور بالقوه برای سرمایهگذاران و تحلیلگران مفید واقع شود، بلکه همچنین با تعیین رابطه بین متغیرهای مورد مطالعه، حسابداران میتوانند درک خود را از نحوه سودمندی اطلاعات حسابداری برای سرمایهگذاران افزایش دهند. این امر خود میتواند به تهیه صورتهای مالی سودمندتر منتهی شود. از طرفی تدوینکنندگان استانداردها نیز میتوانند از نتایج حاصل از این تحقیق در ارزیابیهای خود برای تدوین استانداردهای آتی استفاده نمایند. بنابراین به طور خلاصه انتظار براین است که در صورت تحقق اهداف مورد نظر در این تحقیق، نتایج آن قابل استفاده برای افراد زیر باشد:
در بهرهگیری از نتایج بدست آمده و آگاهی از میزان اهمیت اثربخشی استانداردهای حسابداری مربوط به گزارشگری مالی از نظر تولید اطلاعات باکیفیت و سودمند برای استفاده کنندگان، بویژه افشای اطلاعات مکمل دربارهی پروژههای سرمایهگذاری و تعهدات سرمایهای.
به عنوان بخشی از رسالت اطلاع رسانی و حمایت از سرمایهگذاران و نیز الزام شرکتها به اطلاعرسانی اطلاعات سودمند.
به عنوان ابزارهای انعطاف پذیر در تصمیمگیریهای مالی و راهنمایی و مشاوره سرمایهگذاران بالقوه و بالفعل.
در راستای معرفی و بحث پیرامون تحقیقات ارتباط ارزشی و محتوای اطلاعاتی سود و تلاش برای انجام امور تحقیقاتی برای بررسی این حوزه از تحقیقات.
1-9. ساختار کلی تحقیق
طرح کلی گزارش تحقیق حاضر با توجه به مراحل فرایند تحقیق علمی به شرح زیر است:
فصل اول: هدف تحقیق به عنوان گامی در جهت توسعه تحقیقات اثباتی برای درک بهتر نقش فرصتهای سرمایهگذاری در ارزشیابی سود و جریانهای نقد عملیاتی در این فصل بیان و سپس موضوع تحقیق تشریح و توجیه اهمیت آن مطرح گردیده است. در نهایت خلاصهای از روش انجام تحقیق در پایان فصل ارائه شده است.
فصل دوم: این فصل بهطور فشرده نگاهی به مبانی نظری پشتوانهی انجام این تحقیق دارد و با بررسی یافتههای تجربی درباره موضوع این تحقیق و موارد مشابه به بررسی اهمیت و تشریح نظری متغیرهای مورد استفاده میپردازد و سپس پیشینهمختصری از تحقیقات انجام شده قبلی در ارتباط با موضوع تحقیق در سطح داخلی و بینالمللی ارائه میدهد.
فصل سوم: در این فصل به تبیین روش تحقیق پرداخته میشود. فرضیههای تحقیق، تعریف عملیاتی متغیرها، جامعه آماری، روش پردازش دادهها، مدل مورد استفاده و روش تجزیه و تحلیل دادهها توضیح داده شده است.
فصل چهارم: این فصل به تجزیه و تحلیل یافتهها و اطلاعات اختصاص مییابد و در دو بخش آمارههای توصیفی و استنباط آماری، ابتدا نگاهی کوتاه به آمارههای پراکندگی دادههای جمع آوری شده خواهد داشت و سپس مدلهای مختلف تجزیه و تحلیل رگرسیون ارائه و نتایج آزمونهای آماری بیان میگردد.
فصل پنجم: در این فصل ابتدا نتایج تشریح و مورد ارزیابی قرار گرفته، و با یافتههای تحقیقات مشابه قبلی مقایسه شده است. سپس محدودیتهای احتمالی برای تعمیم نتایج ارائه گردیده است. در خاتمه زمینههایی برای تحقیقهای آتی مطرح شده است.
1-10. خلاصه فصل
در این فصل با بیان و تشریح موضوع، مساله تحقیق بیان گردید و ضمن تبیین اهمیت و ضرورت آن، اهداف تحقیق تشریح گردید. در ادامه با طرح فرضیه و روش اجرای تحقیق، برخی از اصطلاحات کلیدی مورد استفاده تعریف گردید و در پایان خلاصهای از ساختار کلی تحقیق بیان شد.
-Collins and Kothari