:
بیشک بالاترین و والاترین عنصری که در موجودیت هر جامعه دخالت اساسی دارد، فرهنگ آن جامعه است؛ بدین ترتیب، فرهنگ هر جامعه هویت و موجودیت آن جامعه را تشکیل میدهد و با انحراف فرهنگ، هر چند جامعه در بعدهای اقتصادی، سیاسی، صنعتی و نظامی قدرتمند و قوی باشد، ولی پوچ و پوک و میانتهی است (امام خمینی، 1365: ج 15 ص 243) بنابراین، فرهنگ در حقیقت همه چیز یک جامعه است، هیچ بنیاد اجتماعى و اقتصادى بدون اتکاء به یک فرهنگ شکل نمىگیرد.
اساساً جایگاه فرهنگ درکشور ایران دارای فرازو نشیبهایی بوده است؛ به طوریکه مواجهه جامعه ایرانی با فرهنگ و نگرش غربی و مدرن، طبعاً درفرهنگ، آداب و رسوم و شیوههای زندگی جامعهی ایرانی تأثیراتی داشته که نهایتاً به تغییروتحول درسبک زندگی ایرانی و اسلامی منجر شده است؛ بدین ترتیب، چه بسا بتوان گفت که برهمین اساس، یک زندگی شبه مدرن را که بارقههایی ازسنت نیز درآن وجود دارد، برای جامعه ایرانی رقم زده است.
البته این مواجهه دردوران صفویه آغاز گردیده و اگرچه شروع آن درحوزهی جغرافیا و مکانی بوده است؛ ولیکن به تدریج با شروع جنگهای ایران و روس و حضور کشوهای استعماری انگلیس چگونگی تأثیرات فرهنگ غرب و مدرنیته درکشور ایران اشکال جدیدی به خود گرفت؛ به گونهای که درزمان پهلوی با فعالیتهای روشنفکرانی که درکشورهای غربی فارغ التحصیل شده بودند، تشدید یافت.
البته درکشورایران ازدیرباز همواره مسئلهی تماس، برخورد، پذیرش، طرد، مقابله و یا همزیستی میان فرهنگی سنتی-اسلامی ایرانی و ورود فرهنگ غربی مطرح بوده است که بالطبع بعد ازپیروزی انقلاب اسلامی ایران و رویکرد دینی حکومت اسلامی ایران فعالیتهای و تهاجمات فرهنگی دشمنان را تشدید کرده و تهاجم فرهنگی دشمنان انقلاب اسلامی ایران همواره درجریان بوده و هست که مقام معظم رهبری مکرراً مسئولین نظام و دست اندرکاران فرهنگی جامعه را نسبت به مقابله با این رویکرد دشمنان توصیه نموده است و یکی ازدغدغههای فکری ایشان نیز معرفی سبک زندگی اسلامی است که لازمهی شکلگیری آن را تقلید نکردن از غرب دانستهاند و این امرخطیر را یکی ازوظایف مهم و خاصهی حوزههای علمیه دانسته و البته مساعدتهای نخبگان علمی را نیز دراین کار مؤثر میدانند، که درراستای ترویج این سبک زندگی براساس آموزههای دینی و اسلامی، مؤلفههای این زندگی را درقالب شعارهای سال مطرح نموده و درطول سال نیز درسخنرانیها و خطبههای نمازهای جمعه و فطر به آن میپرداختند؛ تا بدین سبب، مردم و مسئولین نظام، با اهتمام به هریک ازشعارها درزندگی خود، شیوه و سبک زندگی خود را اصلاح نمایند؛ به طوری که وقتی شعارهای سال را مرور میکنیم، به طور مشخص، تمرکزاین شعارها را درچگونگی مصرف میتوان درک نمود، زیرا ایشان چهار سال متوالی یعنی ازسال 1374 تا 1377 را صرفاً به خودداری مردم و مسئولین ازاسراف و ریخت و پاش درمصرف توصیه نموده و تأکید برصرفهجویی و قناعت داشتهاند، بدین ترتیب، درصدد اصلاح مصرف و سبک زندگی مردم برآمده و درسال 1388 مشخصاً راهبرد اصلاح الگوی مصرف را بیان میکنند.
بنابراین، معرفی سبک زندگی دینی و اسلامی یکی ازدغدغههای رهبرانقلاب اسلامی است که ما را برآن داشته است، دراین پژوهش ضمن بررسی سبک زندگی ازمنظر جامعه شناسان، شاخصهای آن را برشمرده و با بهرهگیری ازاین شاخصها، سبک زندگی دینی و اسلامی را درآثار مکتوب و شفاهی مقام معظم رهبری شناسایی نموده و گفتمان سبک زندگی اسلامی را درمنظر ایشان معرفی نماییم.
ازاین رو، دراین پژوهش با بهره گرفتن ازروش تحلیل گفتمان لاکلا و موفه که ازقابلیتهای خوبی برای بررسی این موضوع برخوردار است، نگارنده کلیهی آثار مکتوب وشفاهی 23 سالهی رهبرانقلاب اسلامی را ازسال 1368 تا سال 1391 (به عنوان جامعهی آماری) به صورت چشمی مطالعه نموده و گفتمان سبک زندگی دینی و اسلامی را ازمنظر مقام معظم رهبری مورد مداقه قرارداده است که ازیافتههای این پژوهش میتوان به شناسایی این گفتمان، دالهای اصلی، برتر و فرعی آن اشاره نمود که بعد ازآن نیز، چگونگی مفصل بندی این دالها نیز ترسیم شده است که شامل یک دال مرکزی و چهاردال برتر و شش دال فرعی میباشد؛ البته بعد ازمعرفی کردن گفتمان سبک زندگی اسلامی ازمنظر مقام معظم رهبری، این گفتمان را با گفتمان سبک زندگی ازمنظر جامعه شناسان مقایسه نموده و وجوه تمایز آن بیان شده است که مهمترین تفاوت آن درمفهوم مصرف میباشد که درگفتمان جامعه شناسان مصرف اولاً: نوعاً مادی بوده و ثانیاً: مهمترین عامل ایجاد و تفاوت سبک زندگی انسانها به شمار میرود؛ ولیکن مصرف درگفتمان رهبرانقلاب اسلامی، اولاً مادی نبوده و ثانیاًٌ: تنها عامل نیست، بلکه صرفاً یکی ازعوامل ایجاد سبک زندگی اسلامی میباشد؛ البته این دوگفتمان دارای وجوه تمایزبیشتری میباشند که درفصل پنجم این پژوهش به پارهای ازآن پرداخته شده است.
فصل نخست
کلیات تحقیق
طرح مسئله، اهداف، ضرورت و اهمیت، سؤالات تحقیق…
طرح مسئله:
درتحلیلهای جامعه شناسی امروز، فعالیتهای مصرفی، منشاء مدرن ساختار هویتی بهشمار میروند که این نکته محصول تغییر آهنگ زندگی و فراغت بشر امروزاست.
مفهوم بسیط و گویای سبک زندگی، ابزار توان مندی جهت تحلیل الگوهای مصرف و تعیین مرزهای تشابه و تمایز درمیان گروه های مختلف
اجتماعی است و امروزه ادبیات جامعه شناسانه به طور فزایندهای براهمیت چگونگی و نوع مصرف، درشکل بخشیدن به موقعیت و روابط اجتماعی تأکید میورزند (خادمیان، 1388: 9) بدین لحاظ، سبک زندگی جایگاه رفیعی می یابد؛ به گونهای که ازیک منظر به عنوان الگویی ازکنش اجتماعی و تمییزدهنده افراد (ذکائی، 1386: 23) و بیانگر طبقه اجتماعی مدنظر است و ازمنظردیگر، به عنوان راه و روش زندگی و معرف ایستارها و ارزشهای یک فرد یا یک گروه میباشد (آزاد ارمکی، 1386: 1) بنابراین، سبک زندگی را میتوان به مجموعهای از رفتارها تعبیر کرد که فرد آن ها را به کار میگیرد تا نه فقط نیازهای جاری او را برآورد، بلکه روا یت خاصی را که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است در برابر دیگران مجسم سازد (گیدنز، 1378: 120).
در دهه اخیر، سازه های اجتماعی که در بستر هویت معنا پیدا میکنند مثل طبقه (نظام تولید ) از بین رفته است (اباذری، 5:1381 ) و جهت گیری جامعه شناسی معاصر به سمت پذیرش اهمیت رو به افز ایش حوزه مصرف و فعالیتهای سبک زندگی در شکل دادن به هویت شخصی و جمعی است (رحمت آبادی، 1385: 238) بدین ترتیب، سبک زندگی در حوزه جامعه شناسی فرهنگ مطرح می شود؛ بنابراین، سبک زندگی جوامع مختلف متناسب با فرهنگ غالب آن شناخته میشود و بالطبع درجامعه ایران _به ویژه بعد ازوقوع انقلاب اسلامی_ که برپایه فرهنگ دین مدارانه استواراست، سبک زندگی مردم، صبغه دینی داشته و درواقع بیانگر هویت دینی آنان میباشد.
اگرچه، دین مداربودن جامعه ایرانی، تأثیرات مثبت وقوع انقلاب اسلامی و تشکیل حکومت اسلامی ایران، درشیوه و سبک زندگی مردم ایران تغییرات بنیادینی گذاشته است؛ ولیکن نباید تأثیرات و نقش ابزاروتکنولوژی دهه های اخیر ازجمله اینترنت، ماهواره را درتغییرات سبک زندگی نادیده گرفت؛ امروزه نقش فرایندهای فرهنگی فراملی و جهانی شدن فرایندهای تولید و مصرف کالاهای فرهنگی درسبک زندگی مردم تأثیرات زیادی گذاشته است؛ به ویژه اینکه اینها به عنوان دستاویزی جهت تهاجم فرهنگی کشورهای غربی برعلیه برخی کشورهای دنیا بوده است؛ تا آن جا که حتی دولتها نیز درجهان معاصر به آن توجه ویژهای کردهاند؛ «به گونهای که هژمونی فرهنگی را مطرح ساخته و با کنترل و هدایت فرهنگ، به مقاصد خود دست یازیدهاند» (هانتینگتون، 1388: 13) که مقام معظم رهبری سالها پیش خطر آن را تحت عنوان تهاجم فرهنگی به مسئولین و مردم گوشزد کرده بودند.
به هرحال، با توجه به تجربهی جدید دینی بودن انقلاب اسلامی، بالطبع هم خوانی و مطابقت سبک زندگی مردم با سبک زندگی دینی ازدغدغه های مسئولین عالی رتبه و مشخصاً مقام معظم رهبری است؛ بدین سبب، ایشان به عنوان رهبری انقلاب اسلامی، درصدد معرفی و بازیابی سبک زندگی دینی مردم می باشد و علاوه بررهنمودهای خاص به کلیهی مسئولین، درآغازین ساعات هرسال، درراستای معرفی مؤلفه های سبک زندگی دینی، شاخصههایی را _تحت عنوان شعارهای سال_ به منظور شناخت مسئولین، مردم و به ویژه نسل جوان، درجهت نهادینه نمودن درکلیه شئونات زندگیشان معرفی مینمایند.
بدین ترتیب، اساسیترین سؤال این تحقیق، شناسایی مؤلفهها و ویژگیهای سبک زندگی دینی دراندیشه مقام معظم رهبری می باشد که به اقشار مختلف جامعه _به ویژه قشرجوان_ کمک میکند درراستای هرچه بیشتر دینی نمودن زندگیشان، درجهت هویت یابی فردی و اجتماعی خود نیز گام بردارند؛ زیرا در دهه های اخیر در میان عوامل مؤثر بر شکل گیری فرهنگهای جوانان نقش فرایندهای فرهنگیِ فراملی پررنگ تر شده است و جهانی شدن فرایندهای تولید و مصرف کالاهای فرهنگی نقشی تعیینکننده در این زمینه داشتها ند (شالچی، 1386: 94)
اهداف تحقیق:
الف) هدف اصلی تحقیق:
ب ) اهداف فرعی تحقیق:
ضرورت و اهمیت موضوع:
امروزه همگان به نقش و جایگاه مهم فرهنگ درزندگی روزمره جوامع انسانی واقف بوده و اذعان داشتهاند؛ به طوری که نظریهپردازان فرهنگی، نه تنها تأثیرات آن را درلایه لایه های زندگی بشر برشمرده اند، بلکه نقش آن را درسایرحوزه ها ازجمله: سیاست و اقتصاد نیز مؤثر دانسته اند؛ زیرا فرهنگ رکن اصلی پیشرفت است؛ به گونهای که درتمامی شئونات زندگی بشر تأثیر گذاشته و شیوه و سبک های زندگی مختلفی را به ارمغان آورده است؛ ازاین رو، فرهنگ به قول هرسکوتیس: بنایی است که مبین تمامی باورها، رفتارها، دانش ها، ارزشها و مقاصدی است که شیوه و سبک زندگی هر ملت را مشخص می کند (ورجاوند،1382: 25) بنابراین، سبک زندگی که همگام با فرهنگ هرجامعه است، ازاهمیت خاصی برخوردارشده است که به تعبیری بیانگر جایگاه طبقاتی افراد درجامعه و ازسویی نیز معرف هویت فردی و اجتماعی مردم می باشد.
ازطرفی، مواجهه تمدن ایرانی-اسلامی با فرهنگ و تمدن غرب –که امروزه تحت عنوان سلطه فرهنگی برتمام جهان سیطره یافته است- سبب تغییر و تحولاتی دربخشی ازاقشار جامعه ایرانی –به ویژه جوانان- شده است؛ به طوری که دربرخی موارد، درهویت و ارزش های آنان بحران به وجود آورده است و البته نباید نقش دوران پهلوی و تجدد آمرانه شان که باعث تشکیک و تشتت بسیاری درنگرش ها، آداب و رسوم، سنن اجتماعی و باورها _حتی باورهای دینی_ بوده را نادیده گرفت؛ ازاین رو، اصلاح و تقویت سبک زندگی مردم دین دار جامعه ایرانی، یکی ازضروریاتی است که مقام معظم رهبری به عنوان رهبر این نهضت و حکومت، دغدغه های فراوانی دارند و به فراخور فرصتهای اجتماعی، درصدد معرفی شاخصه ها و ویژگی های سبک زندگی دینی و اسلامی برآمده و مؤلفه های این سبک زندگی دینی را معرفی نموده اند که برخی ازآن ها عبارتنداز: پرهیز ازاسراف و تبذیر، دوری ازتجملات و زیاده خواهی، اصلاح الگوی مصرف، اهمیت قایل شدن به هویت های جمعی ازجمله خانواده، تحول درنظام آموزش و پرورش، اقبال جمعی به دانش و علم آموزی و….
بنابراین، هرجامعهای متناسب با فرهنگ غالب و متداول خود، سبک های زندگی مختلفی را پیش رو دارد و جامعه ایرانی که یک جامعه دینی است که ضمن خواهان حفظ ارزش های اسلامی، قصد آن دارد که سبک های زندگی خود را نیز با فرهنگ دین اسلام متناسب و تنظیم نماید؛ ازاین رو، ضرورت دارد، مؤلفه های این گونه سبک زندگی را دراندیشه رهبر و مرجع دینی خود شناسایی نماید تا با رعایت آن، فردایی بهتر ازامروز _ به عنوان یک نگرش و تفکر اسلامی که ائمه اطهار نیز برآن تأکید داشته اند_ گام بردارد؛ بدین ترتیب، شناسایی و معرفی مؤلفههای سبک زندگی دینی درتقابل با سایرسنخ های سبک های زندگی ازمنظر عالیترین مقام دراین حکومت اسلامی _که رهبری آن است_ مسئله ای است که پرداختن به آن ضروری و امری حیاتی می باشد.
سؤالهای اصلی تحقیق:
1- گفتمان و ویژگیهای سبک زندگی دینی-اسلامی دراندیشهی مقام معظم رهبری چیست؟
2- مؤلفه های سبک زندگی دینی-اسلامی دراندیشهی مقام معظم رهبری چیست؟
3- هنجارهای مصرف درسبک زندگی دینی ازمنظرمقام معظم رهبری چگونه است؟
سؤال های فرعی تحقیق:
1- گفتمان سایرسنخ های سبکهای زندگی ازجمله سبک زندگی غربی چیست؟
2- گفتمان سبک زندگی سنتی و دینی چگونه است؟
3- سبک زندگی دینی-اسلامی دارای چه مؤلفه هایی می باشد؟
4- تفاوت هنجارهای مصرف درسبک زندگی اسلامی با غربی چیست؟
5- تفاوت های مؤلفه های سبک زندگی دینی با سایرسنخهای سبک زندگی ازجمله غربی چیست؟
دانلود متن کامل پایان نامه مقطع کارشناسی ارشد رشته علوم اجتماعی
دانشکده علوم انسانیپایان نامه دوره کارشناسی ارشد رشته جامعه شناسی
تحلیل مقایسه فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی ایران ( اصلاح طلب و اصولگرا)
1390 – 1389
آذر 1390
تکه هایی از متن پایان نامه به عنوان نمونه :
(ممکن است هنگام انتقال از فایل اصلی به داخل سایت بعضی متون به هم بریزد یا بعضی نمادها و اشکال درج نشود ولی در فایل دانلودی همه چیز مرتب و کامل است)
فهرست مطالب | صفحه |
فصل اول: موضوع تحقیق | 1 |
بیان مسأله. | 1 |
ضرورت و اهمیت موضوع | 13 |
هدف پژوهش | 15 |
فصل دوم: ادبیات نظری فرهنگ سیاسی | 16 |
پیش درآمد | 16 |
تئوریهای فرهنگ سیاسی | 21 |
تئوریهای فرهنگ سیاسی ( غیر بومی) | 22 |
آلموند و وربا | 22 |
والتر روزنبام | 27 |
داگلاس و تامپسون | 29 |
دانیل لازار | 32 |
آلموند و پاول | 33 |
مارک تسلر | 34 |
تئوریهای فرهنگ سیاسی نخبگان | 39 |
لوسین پای | 39 |
والتر روزنبام | 41 |
تئوریهای فرهنگ سیاسی ایران | 41 |
چلبی | 42 |
سریع القلم | 42 |
بشیریه | 44 |
سمیح فارسون و مهرداد مشایخی | 45 |
دستگاه مفهومی پژوهش | 47 |
فرضیه های پژوهش | 50 |
فصل سوم: چارچوب روششناختی | 52 |
عملیاتی کردن مفاهیم | 52 |
فرهنگ سیاسی | 52 |
معرفهای تجربی فرهنگ سیاسی | 60 |
نخبگان سیاسی | 64 |
معرف تجربی نخبگان سیاسی | 64 |
روش پژوهش | 65 |
واحد تحلیل و واحد مشاهده | 67 |
جمعیت آماری و حجم نمونه | 68 |
روش نمونه گیری | 69 |
کد گذاری و استخراج داده ها | 69 |
اعتبار | 69 |
پایایی | 70 |
فصل چهارم: تحلیل تجربی داده ها | 71 |
تحلیل توصیفی | 71 |
اعتماد سیاسی | 75 |
احساس پاسخگویی مسئولین دولتی | 80 |
احساس قدرت سیاسی | 82 |
احساس امنیت سیاسی | 83 |
حمایت از آزادی بیان | 85 |
تساهل و مدارا | 86 |
احترام به حقوق شهروندی | 88 |
جمعبندی | 89 |
فصل پنجم: نتیجه گیری | 91 |
پیش درآمد | 89 |
نتایج توصیفی | 89 |
دلالتهای نظری | 93 |
دلالتهای عملی | 98 |
محدودیتهای پژوهش | 99 |
سخنی با پژوهشگران | 99 |
سخن آخر | 100 |
پینوشت | 101 |
منابع و مأخذ | 109 |
فهرست جداول | صفحه |
جدول شماره 1-1 داوری پژوهشهای انجام شده در زمینه فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی | 13 |
جدول شماره 2-1- انواع فرهنگ سیاسی و مؤلفه های آن از نظر آلموند و وربا | 26 |
جدول شماره 2-2 خرده فرهنگهای سیاسی آرمانی در نظریه تامپسون | 32 |
جدول شماره 2-3 گونه شناسی فرهنگ سیاسی تسلر بر اساس ابعاد رفتاری و هنجاری | 38 |
جدول شماره 2-4 ابعاد مطالعه فرهنگ سیاسی | 50 |
جدول شماره 3-1- بررسی مؤلفه های فرهنگ سیاسی دموکراتیک و اقتدارگرا در پژوهشهای پیشین | 57 |
جدول شماره 3-2- مؤلفه های فرهنگ سیاسی ایران در پژوهشهای پیشین | 58 |
جدول شماره 3-3 ارزشهای فازی | 66 |
جدول شماره 3-4 درجه بندی فازی مفاهیم | 67 |
جدول شماره 3-5 ضریب آلفای کرونباخ . | 70 |
جدول شماره 4-1 توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب جنسیت | 72 |
جدول شماره 4-2 توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سن . | 72 |
جدول شماره 4-3 توزیع فراوانی پاسخگویان بر حسب سواد | 73 |
جدول شماره 4-4 توزیع فراوانی مطلق پاسخگویان بر حسب وضعیت تأهل | 74 |
جدول شماره 4-5 توزیع فراوانی درآمد خانوار پاسخگویان در هر ماه ( بر حسب هزار تومان) | 74 |
جدول شماره 4-6 توزیع فراوانی هزینه خانوار پاسخگویان در هر ماه ( بر حسب هزار تومان) | 75 |
جدول 4-7 توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه اعتماد بین شخصی | 77 |
جدول شماره 4- 8 توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه اعتماد نهادی | 79 |
جدول شماره 4- 9 توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه اعتماد سیاسی نخبگان سیاسی | 80 |
جدول شماره 4-10توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه احساس پاسخگویی مسئولین دولتی | 81 |
جدول شماره 4-11 توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه احساس قدرت سیاسی | 83 |
جدول شماره 4-12 توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه احساس امنیت سیاسی | 84 |
جدول شماره 4- 13 توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه حمایت از آزادی بیان | 86 |
جدول شماره 4- 14 توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه تساهل و مدار | 87 |
جدول شماره 4- 15 توزیع درجه عضویت پاسخگویان در زیر مجموعه احترام به حقوق شهروندی | 89 |
جدول شماره 4-16 مقایسه توزیع درصدی درجه عضویت پاسخگویان در مجموعه فرهنگ سیاسی | 90 |
جدول شماره 5-1 شاخص های فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی ایران | 92 |
جدول شماره 5-2 میانگینهای فازی شاخص های فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی | 93 |
جدول شماره 5-3 تقسیم بندی شاخص های فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی | 94 |
فهرست شکلها | صفحه |
شکل شماره 1- 1- روابط تأثیرگذاری بین شاه و نخبگان سیاسی | 4 |
شکل شماره 2 -1 دستگاه مفهومی پژوهش | 47 |
فصل اول
موضوع تحقیق
در این فصل ابتدا به بیان مسأله و بررسی پژوهشهای پیشین پرداخته شده است و در ادامه ضرورت علمی و اجتماعی انجام این پژوهش، اهداف آن و سؤالات علمی مورد بحث قرار گرفته است.
بیان مسأله
جامعه ایران یکی از جوامع در حال توسعه است، سالهاست ایرانیان خواهان آزادی و عدالت در جامعه خود هستند، این خواسته را میتوان در رخدادهای سیاسی- اجتماعی ایران به وضوح مشاهده کرد، از انقلاب مشروطیت گرفته تا انقلاب اسلامی تا جنبش دوم خرداد و اتفاقات اخیری که بعد از انتخابات دوره دهم ریاست جمهوری( سال 1388) افتاد؛ همه بیانگر خواسته های آزادی خواهانه و عدالت خواهانه مردم ایران است. در این میان نقش نخبگان سیاسی در دستیابی به توسعه سیاسی بسیار حیاتی است. اگر بخواهیم در مقام مقایسه برآییم اهمیت نخبگان کشورهای درحال توسعه در فرایند توسعه سیاسی، حتی از نخبگان کشورهای توسعه یافته نیز بیشتر است؛ اغلب این کشورها در شرایطی به دوران مدرن وارد شده اند که فاقد امکانات داخلی در همراهی با این فرایند بودند. چنین نقصانهایی، نخبگان سیاسی این کشورها را با فشارهای مضاعفی برای تغییرات داخلی و هماهنگی با این فرایند که بعد جهانی هم دارد مواجه کرده است. به علاوه در این گونه جوامع امکانات تغییر به ویژه از نوع فرهنگی آن تقریبا” در انحصار نخبگان سیاسی است. بنابراین بررسی فرهنگ سیاسی نخبگان در جوامع در حال توسعه بسیار حائز اهمیت است، فرهنگ سیاسی نخبگان ” با ایستارها، احساسات و الگوهای رفتاری کسانی سرو کار دارد که در درون نظام سیاسی از طریق گردش کار ویژه استخدام سیاسی به نقشهای فعّالی دست یافتهاند و بر بروندادهای نظام تأثیری مستقیم دارند.”(لوسین پای و همکارن،161:1380)
رجوع به پژوهشهای پیشین و بررسی آنها، باعث می شود که این پژوهش بتواند از مباحث نظری آنها الهام بگیرد و از هم پوشانی پژوهش جلوگیری کند. در این زمینه یعنی بررسی فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی، پژوهشهای نسبتا” کمی در ایران انجام شده است، پژوهشهای انجام شده در زمینه فرهنگ سیاسی نخبگان در ایران را میتوان از لحاظ تاریخی به دو دسته کلی تقسیم کرد: 1- پژوهشهایی که فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسیِ قبل از انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دادهاند؛ زونیس (1976) ، سید امامی (1376) ، قیصری ( 1380) و سراوانی ( 1383) را میتوان در این دسته قرار داد. 2- پژوهشهایی که فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسیِ بعد از انقلاب اسلامی را مورد بررسی قرار دادهاند؛ نصرتینژاد ( 1379)، ابراهیم آبادی ( 1384) و وردی زاده ( 1385) را هم میتوان در دسته دوم قرار داد. هریک از این پژوهشها به بررسی چرایی و چگونگی فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی ایران پرداختهاند. بعد از انقلاب اسلامی تغییرات عمدهای در ساختار نخبگان سیاسی به وقوع پیوست در حالیکه پژوهشهایی که به بررسی و نوعشناسی فرهنگ سیاسی نخبگان ایران بعد از این زمان پرداخته باشند، بسیار کم بوده است و باید به این نکته توجه کرد که این دسته از پژوهشها هم خالی از اشکال نیستند،
در این بخش تمرکز بر روی پژوهشهایی است که در زمینه فرهنگ سیاسی نخبگان سیاسی انجام شده است، البته پژوهشهای دیگری که در زمینه فرهنگ سیاسی ایران انجام شده است هم مورد بررسی و تقسیم بندی قرار گرفتهاند که میتوان این تقسیم بندی را در پی نوشت مطالب یافت(1).
این بخش با نگاهی بر کتاب نخبگان سیاسی ایران اثر ماروین زونیس (1971) آغاز شده است، این پژوهش در مورد نخبگان سیاسی ایران است که در زمان پهلوی دوم ( محمد رضا شاه ) تدوین شده است، زونیس در این کتاب فرضیه خود را اینگونه مطرح می کند: ” در جوامعی که فرایندهای سیاسی آن در درون ساختارهای رسمی دولت کمتر نهادینه شده است، نگرشها و رفتار افراد پرقدرت، راهنمای قابل اعتمادی برای تغییر سیاسی محسوب می شود( زونیس،8:1971). هدف پژوهش زونیس این است که میخواهد روند رشد و توسعه سیاسی را در ایران از طریق تحلیل نقش نخبگان سیاسی بررسی کند. زونیس نخبه سیاسی را در ایران مفهومی تجربی و رفتاری میانگارد (همان:9). و کسانی را نخبه سیاسی میداند که هم از لحاظ سیاسی فعّالتر و هم از قدرت سیاسی بیشتری برخوردار باشند. او3000 نخبه سیاسی را در آن زمان شناسایی می کند که شاخص شناسایی این افراد قدرت آنها در تصمیم گیری های سیاسی بوده است. از بین این 3000 نفر، 167 نفر را برای مصاحبه و انجام پژوهش انتخاب می کند، او ادعا می کند که مجموعه کوچکی از متغیرهای معنیدار ناشی از روابط درون فردی وجود دارند که جوهره سیاست ایران را تشکیل میدهند. زونیس از طریق مصاحبه با نخبگان، چهار اصل نگرشی را در بین آنها کشف می کند: 1- بدبینی سیاسی؛ 2- بی اعتمادی شخصی؛ 3- عدم امنیت آشکار؛ 4- بهره کشی میان فردی. این چهار اصل جهتگیری منش شناختی عمومی را به ما معرفی می کنند که زمینه رفتار نخبگان سیاسی را تعیین می کنند. زونیس در پژوهش گسترده خود در مورد نخبگان سیاسی در ایران به این نتیجه رسیده است که هر چه یک نخبه در نظام سیاسی ایران به مدت طولانیتر و بیشتر مشارکت دارد، عدم امنیت، بدگمانی و بی اعتمادی بیشتری هم از خود بروز میدهد. و براساس یافته های او تلاقی این عوامل در میان اعضای نخبگان سیاسی پر قدرتتر، فعّالتر و مسنتر بالاتر از حد معمول پاسخ مجموع نخبگان است و دوباره یافته های زونیس این گونه نشان میدهد، افرادی که به تازگی به درون مناصب نخبگی وارد شده و درون الگوهای آن اجتماعی شده و در سطوح سلسله مراتبی آن بالاتر رفتهاند، سطح بالاتری از بی اعتمادی، ناامنی و عدم تعهد را به نمایش گذاشتهاند.
به بیان دیگر زونیس استدلال می کند که هرچه اعضای نخبگان سیاسی بیشتر و بهتر فرهنگ سیاسی را پذیرفته باشند، از یک طرف آن نگرشهای سیاسی را که جهتگیری عام آنها را بهتر نشان میدهد بیشتر به نمایش میگذارند و از طرف دیگر این نگرشهای سیاسی نخبگان به بازتولید زیربنای آن خط مشیهایِ سیاسی میانجامد.
The political Elite Of Iran.[2]
Marvin Zonis.[3]
:
سازمان های جامعه محور (CBOs) مفهومی است که تعریف خاص، دقیق و جامعی برای آن وجود دارد و نه تاریخچه پیدایش معینی دارد. با این حال رشد بی سابقه اینگونه سازمان ها، به ویژه در دهه های اخیر باعث شده است که ساختار آن از مفهومی تقریبا ناشناخته با حیطه وظایف ثابت و محدود به گونه ای، شگفت انگیز تغییر یافته و به بازیگری قدرتمند در عرصه ملی و بین المللی تبدیل شود. بسیاری معتقدند نفرت و دلزدگی از جنگ های جهانی سبب شد تا ملت ها، همپا با نوسازی خویش، به تدریج به ضرورت مشارکت در امور مربوط به کشور و حکومت خود پی برده و با سازماندهی خویش، در چارچوب هایی همانند سازمان های جامعه محور(CBOs)، نوع همکاری و تعامل با دولت را نهادینه سازند. بعدها این ساختار تکامل یافت و به اهرمی تبدیل شد که می توانست با بهره گیری از مهمترین عامل قدرت خویش -یعنی کسب قدرت و مشروعیت ازمردم- به اعمال فشار بر دولت برای تغییر در وضعیتی نامطلوب، توجه به اموری خاص و یا انجام فعالیتی ویژه بپردازد.
فقدان منابع مکتوب و در دسترس در زمینه سازمان های جامعه محور (CBOs) در کشور عزیزمان، همواره
از موانع مهم موجود بر سر راه این نهادها به شمار می آید. رشد و گسترش سریع و وسیع این سازمان ها به ویژه در میان جوانان، نوید بخش حرکتی سازنده در عرصه مشارکت جویی است، با این حال محدود کردن حیطه فعالیت به عرصه های داخلی نقیصه ای است که متاسفانه طیف وسیعی از سازمان های داخلی را در بر گرفته است. سالهای سال است که در کشورمان نهادهای خودجوش و غیروابسته به ترتیبات دولتی، پا گرفته و ادامه حیات داده و گاهی نهادهای مقتدری هم به وجود آورده اند که دوام چند صد ساله ای نیز داشته اند. ویژگی این تشکل ها و جمعیت ها در سرزمین ما این است که همگی آنها، هم ریشه در سنت دارند، هم آداب شریعت، و پاسخی بوده اند به نیازهایی که تحولات تاریخی فراهم می کرده اند. در حقیقت نهادهای خیریه مردمی و همچنین هیئت های مذهبی و عزاداری، از جمله نمودهای بارز این تشکل ها هستند که هر چند بسیاری از آنان همخوانی کاملی با معیارهای مدرن و کلاسیک غیردولتی ندارند، اما بسیاری از ویژگیهای خاص آن همچون غیر دولتی بودن و داوطلبانه بودن را به شکلی طبیعی دارا هستند
(مجتهدزاده، 1379: 29-28).
بیان مسئله:
یکی از راههای دستیابی به توسعه، کارآمدی سازی سیستم و انجام بهتر امور و اثر بخشی در فعالیت ها در ایران تقویت نهادهای جامعه محور است. تقویت و ایجاد شرایط لازم برای ادامه حیات صحیح و موثر نهادهای جامعه محور در جامعه میتواند به توسعه اساسی و پایدار در سیستم ها رقم بزند. در جامعه امروز ایران این نهادها میتوانند مشارکت سیاسی را بالا برده و رقابت سیاسی و تحرک اجتماعی سالم به وجود آورند، البته شروط تحقق این کارکردها، قانون مند بودن دولت است. آنها در صورتی میتوانند تأثیرگذار باشند که اولاً درست تشکیل شوند و ثانیاً کارکردهای واقعیشان را به نمایش بگذارند، از سوی دیگر، فعالیت مستمر و طولانی مدت داشته باشند، بتواند به وظایف مصرح و مورد نظری که از آنها انتظار می رود بپردازند، با موانع کمی برای فعالیت مواجه شوند و هزینه های کمی را برای فعالیتهایشان پرداخت نمایند .
با نگاهی به تاریخ نهادهای جامعه محور در ایران به نظر می رسد که کمتر نهادهای وجود داشته که بتوانند قوام نهادی داشته باشند و بتوانند در ساختار سیاسی و اجتماعی ایران تدوام یابد.البته مشکل اصلی در زمینه نهادهای جامعه محور مدرن است، بعضی از نهادهای جامعه محور سنتی قوام و دوام و استمرار کافی را داشته اند و در ساختار ایران حضور و عمل نموده اند. به نظر می رسد مشکل اساسی در سیستم ایران این است که آمادگی پذیرا بودن به نهادهای مدرن اجتماع محور نیست و در زمینه بومی آنها مشکل کمتری دارد. این موضوع علت متعددی دارد که می توان برخی از این علل را شامل بیگانه هراسی جدی و به دیده تردید نگریستن به هر عنصر و نهاد خارجی و تقابل اعتقادی که از آنها متصور هستند، و غیره اشاره نمود. چرا نهادهای جامعه محور سنتی مانند مساجد، تکایا، هیئت های مذهبی و غیره از استمرار کافی برخوردار هستند و علل ماندگاری و دوام آنها چیست؟ چرا نهادهای جامعه محور سنتی از دوام بیشتری در قیاس با نهادهای مدرن جامعه محور برخوردار هستند؟
از این روی اینکه چه موانعی برای استقرارCBO های مدرن وجود دارد محور اساسی این پایان نامه را تشکیل می دهد.
در مورد عدم استقرار نهادهای مدنی مدرن دلایلی زیادی قابل طرح است که بعضا جامعه شناختی هستند مانند پایین بودن سرمایه اجتماعی، اعتماد اجتماعی نسبت به این نهادها، فرهنگ سیاسی غیر مشارکتی و بعضا این دلایل سیاسی هستند که می توان به ساختار رژیم های سیاسی، ساختار قوانین و غیر اشاره نمود (ازغندی، 1379: 72 ).
برای بستر سازی استقرار این نهادها نیز استراتژی های زیادی مطرح است. برخی معتقدند، تغییر ساختار دولت، از حالت سنتی و استبدادی
و مبدل شدن آن به دولتی دموکراتیک و قانونمند زمینه را برای ایجاد این نهادها را فراهم میآورد. برای عبور از جامعه سنتی به جامعه باز و دارای نهادهای جامعه محور تغییر منش مردم و نیروهای اجتماعی هم لازم است، آنها باید به جای انتظار به ظهور ناجی و قهرمان به خود اتکایی برسند و عوض ترس و خودسانسوری باید مننقدانه و شجاعانه آراء خود را طرح، خزافه پرستی و باور به سنت های غلط را کنار بگذارند و راه خرد و دانش را پیش گیرند و به جای اعتقاد به قضا و قدر و تسلیم برابرآن به این درک برسند که انسان، خودش سرنوشتش را میسازد(شارپ و هلوی، 1386: 21).
اما مشکل اساسی سر راه این موضوع این است که عموما نهادهای قدرت مانع جدی در مقابل فرایند استقرار و نهادینگی CBO ها هستند. عموما ذات قدرت سیاسی انحصار طلب است و به ویژه گفتمانهای سیاسی اقتدار طلبانه، موانعی بر سر راه ایجاد و استقرار آنها هستند. بنابراین استقرار و نهادمندی سازمان های جامعه محور نه تنها به تحولات در حوزه ساختارهای اجتماعی و اقتصادی، بلکه به تغییر در ساختارهای قدرت و ذات قدرت نیز بستگی دارد، بنابراین در بحث از موانع استقرار جامعه مدنی نهادهای جامعه محور در ایران باید از شرایط سه گانه یعنی موانع اجتماعی، موانع فرهنگی و موانع سیاسی صحبت نمود
(بشیریه، 1378 : 63).
از نظربرخی دیگر، استقرار نهادهای جامعه مدنی نیازمند پیش زمینههای اجتماعی ـ اقتصادی، روانشناختی ـ آموزش و ارتباطی است. معمولاً دشمنان جامعه مدنی روی زمینههای نارس اقتصادی اجتماعی و تاریخی تأکید می کنند، اما مهمترین عامل برای رشد و گسترش جامعه مدنی، نفس فعالیت آن حتی به صورت نارس است. نمیتوان گفت که باید همه شرایط نهادهای مدنی پیدا شود تا آنگاه جامعه مدنی شکل بگیرد. شرایط تحقق جامعه مدنی به وسیله عملکرد نهادهای جامعه محورقوام مییابد. در سیاست نمیتوان منتظر فرصتهای بزرگ شد؛ فرصتهای بزرگ هیچگاه دست نمیدهد، باید از هر فرصت کوچکی برای دموکراتیزه کردن جامعه بهره جست.
از دیر باز کسانی که داعیه قیومیت بر مردم داشتهاند، جامعه ایران را برای دموکراسی نارس میشمردهاند یا آماده آن نمیدانستهاند. امروز هم همین مطالب را در خصوص نهادهای جامعه محور مطرح میکنند، اما نهادهای جامعه محور تا آنجا که به نیروهای هوادار آن مربوط میشود نیازمند مبارزه مستمر در جهت استقرار آن است. (بشیریه، 1378: 56)
با توجه به مطالب یاد شده این پایان نامه درصدد است تا به تحلیل موانع جامعه شناختی تحقق نهادهای جامعه محور در ایران بین سالهایی (1384-1357) بپردازد و با توجه به منابع موجود در این زمینه این موانع را تحلیل و موشکافی کند.
سوالات تحقیق:
سوالات اصلی این پایان نامه عبارتند از:
1) آیا می توان ریشه بی ثباتی نهادهای جامعه محور در ایران بین سالهای (1384–1357) را در ساختارهای فرهنگی جستجو کرد ؟
2) آیا می توان ریشه بیثباتی نهادهای جامعه محور در ایران بین سالهای (1384-1357) را میتوان در ساختارهای اجتماعی یافت ؟
3) آیا می توان ریشه بیثباتی نهادهای جامعه محور در ایران بین سالهای (1384-1357) را میتوان در ساختارهای سیاسی یافت ؟
اهمیت و ضرورت :
در تاریخ معاصر ایران شکلگیری نهادهای جامعه محور با موانع سرسختی روبرو بوده است، چنین به نظر میرسد این موانع با جلو آمدن تاریخ، سرسختی خود را تقویت نموده، به طوری که امروزه جامعه ایران راه دشواری را در استقرار نهادهای جامعه محور میپیماید. هدف از طرح این تحقیق اهمیت و جایگاه نهادهای جامعه محور و آسیبشناسی شکلگیری این نهادها در ایران در سالهای 1384- 1357 و تحلیل موانع جامعهشناختی تحقق آن میباشد.
ایران کشوری در حال گذر است که بحثهای مربوط به نهادهای جامعه محور در آن رواج یافته است. بحثهای مربوط به حاکمیت قانون، مشارکت سیاسی مردم، آزادی بیان و مطبوعات از دستاوردهای نهادهای جامعه محور است که زمزمههای آن از زمان مشروطیت آغاز شد؛ از این جهت انقلاب مشروطه را میتوان نقطه عطفی در این زمینه به شمار آورد، اما استبداد رضاخان، نبود مشروعیت و مقبولیت رژیم و همچنین ناکامی مشروطیت باعث شد هیچ اقدام مهمی در نهادهای جامعه محور مستقل از دولت دوره پهلوی شکل نگیرد. به نوعی انقلاب اسلامی را نیز میتوان در راستای تحقق همان هدف قلمداد کرد. زیرا مسیر این تحولات منفک و جدا از تحولات امروز ایران نیست و ضروری است که درباره نهادهای جامعه محور مستقل از دولت، شاخصها اهداف و راههای دستیابی به آن به مطالعه و تحقیق بپردازیم.
عدم شناخت کافی از مضمون و محتوای ساختاری و عملکرد شبکهها و نهادهای جامعه محور باعث میشود که ما مرزهای فعالیتها در این عرصه را نشناسیم و به همین دلیل تصوری موجود است که نهادهای جامعه محور (CBOs) را مانند حزب سیاسی تلقی میکند و وظایف و کارکرد یک حزب سیاسی را از آن ها توقع دارد(از غندی، 1379 : 66).
متأسفانه ناتوانی احزاب و سازمانهای سیاسی در ایفای نقش واقعی خود در جامعه و بخصوص در سالهای (1384-1357) برای برخی دانسته یا ندانسته این توقع را دامن زده است که نهادهای جامعه محور (CBOs) باید ضعفها و کاستیهای آنها را جبران کنند و اگر نهادهای جامعه محور این وظایف را انجام ندهند با بر چسبهای گوناگون روبرو میشوند و این تراژدی آنجا تکمیل میشود که همین گروههای سیاسی ـ ایدئولوژیک که توان انجام کارهای حزبی و سازمانی خود را ندارند با تمام قوا و سمت گیریهای ایدئولوژیکشان محیطهای فعالیت حقوق بشری را نیز آلوده دستهبندیهای سیاسی میکنند و از این طریق بازدودن همدلی و اعتمان میان نهادهای جامعه محور (CBOs) به همبستگی جامعه توسعه یافته ایرانیان لطمه وارد میسازند(بشیریه، 1381: 28).
با توجه به آنچه در فوق ذکر گردید انجام تحقیقاتی در این زمینه را مبرم میسازد تا جامعه ایران و به خصوص قشر روشنفکر عوامل و موانع ساختاری استقرار نهادهای جامعه محور را شناخته و در این زمینه با انجام گامهایی کاربردی در رشد و پیشرفت آن قدم گذارند.
اهداف تحقیق:
اهداف تحقیق حاضر شامل سه مقوله اهداف اصلی، فرعی و کاربردی دستهبندی شده است.
هدف اصلی:
هدف اصلی این تحقیق تحلیل موانع جامعه شناختی استقرار نهادهای جامعه محور (CBOs) در ایران بین سالهای 13874-1357 میباشد.
-community based organization
-social capital
وقتی کودکی متولد می شود ، یکی از نخستین سوالات این است که آیا دختر است یا پسر ؟ به نوزادان دختر لباس صورتی رنگ می پوشانند و اتاق اورا بارنگ های ملایم و روشن تزیین می کنند و به نوزادان پسر البسه ی آبی رنگ می پوشانند و اتاق های آنان معمولا رنگ های بسیار تند و روشن دارد . از اولین روز حیات ، نوزاد انسان در دنیایی که بار جنسیتی زیادی دارد زتدگی را آغاز می کند . (گولومبوک ، فی وش ، 1377 :31)
جنسیت در طول زمان های مختلف به شیوه های متفاوت ادراک ، تفسیر و ارزش گذاری می شود و گذر جوامع از وضعیت سنتی به مدرن به بازتعریف هویت انسانی و اجتماعی زنان و مردان منتهی شده است .
در جوامع سنتی خانواده گسترده نقش بسیار مهمی در تربیت و جامعه پذیری جنسیتی فرزندان و کودکان بر عهده داشته است . امروزه با ورود به دنیای مدرن و تبدیل خانواده از گسترده به
هسته ای خانواده نقش خود را به عنوان جایگاه اصلی جامعه پذیری جنسیتی فرزندان حفظ کرده است .
آنچه اهمیت دارد که در بیشتر فرهنگ ها خانواده تحت تاثیرفرهنگ پدرسالاری نتوانسته عاری از تبعیض جنسیتی باشد که این به نوبه ی خود در تقویت جامعه ی پدر سالار و نابرابر نقش داشته است .به عنوان مثال جلوگیری از تحصیل دختران باعث می شود از شناخت حقوق انسانی خود و حضور در اجتماع باز بمانند.
یکی از اهداف فمینیست ها اثبات این مسئله بوده است که تفاوت های بین دوجنس (زن و مرد ذاتی نیست ، فمینیست های لیبرال تفاوت بین دو جنس را نتیجه ی نحوه ی جامعه پذیری و شرطی سازی نقش های جنسیتی می دانند و معتقدند که با پسرها و دخترها تقریبا از لحظه ی تولد با شیوه های متفاوتی رفتار می شود که احتمالا زنان را از پرورش تمامی استعدادهایشان به عنوان انسان باز می دارد . (ابوت و والاس ، 1380 ، 228)
زمانی که شخصی به عنوان زن یا مرد مقوله بندی می شود ، از جنسیت برای سازماندهی و تفسیر اطلاعات اضافی درباره ی آن شخص و شکل دادن به انتظارات رفتاری او ، استفاده می شود ، این مسئله هنگام تولد و یا حتی زودتر از آن آغاز می شود . پزشکان و والدین اغلب سعی می کنند مقوله ی یک جنس را به کودک نسبت دهند و اندام ها ی جنسی را متناسب آن بسازند. (سفیری ، ایمانیان ، 1388:88)
به گفته ی فمینیست ها در خانواده دو ساختار درهم تنیده برای انقیا د زنان دست اندرکار است :
1) جایگاه زن در مقام همسر و مادر ؛
2) روندهای تربیتی خانواده که منش های زنانه و مردانه را در فرزندان نهادینه می کند و آنان همین منش ها را به فرزندان خود منتقل می کنند و به این تربیت سلطه ی مرد و فرودستی زن را تداوم می بخشند . (ابوت و والاس ،1390 : 114)
بنابر دیدگاه فردگرایی ، جامعه پذیری والدینی ، منبع اولیه اکثر تفاوت های جنسیتی در ویژگی ها و خلق و خوی شخصیتی می باشد . برای جلب حمایت از این دیدگاه ، پژوهشگران مطالعاتی را به منظور بررسی زمینه هایی که والدین به طور متفاوتی با فرزندان دختر و پسر خود رفتار می کنند طراحی کردند . در صورت اثبات رفتار متفاوت والدین با فرزندان دختر و پسر خردسالشان ، مشکل تر از آن است که بنظر رسد . (سفیری ، ایمانیان ، 1388 : 89)
به نظر می رسد که والدین ( به ویژه پدر ها ) به طرز متفاوتی با کودکان دختر وپسر خود تعامل دارند ؛ اما این تفاوت ها در رفتار والدین ، منحصر به محدوده های خاصی مثل انتخاب اسباب بازی و شیوه ی تنبیه می باشد . کودکان فعالانه درگیر فرایند جامعه پذیری می شوند و کاربرد کلیشه های جنسیتی را در مورد خود و دیگران یاد می گیرند . (سفیری و ایمانیان ، 1388 : 118)
فرض بر آن است که کلیشه های جنسیتی منعکس کننده باورهای تعیین شده ی فرهنگی درباره جنسیت است . ممکن است تصور شود که به موازات تغییر نظرگاه های اجتماعی درباره ی زن و مرد ، کلیشه ها نیز تغییر خواهد کرد نتایج شگفت انگیز است ، تحقیقات گویای آن است که کلیشه های جنسیتی ، با توجه به انقلاب های فرهنگی که از آغاز دهه ی 1960 و آغاز دومین نهضت زنان رخ داده است به آن سرعتی که ما فکر می کرده ایم تغییر پیدا نکرده است . ( گولومبوک ، فی وش ، 1377 :43)
با توجه به تغییرات فرهنگی ، اجتماعی و اقتصادی موجود ، هر نسلی در مقایسه با نسل پیشین ، به تساوی حقوق جنس ها بیشتر متعهد می شود و درصدد ایجاد محیط و فرصت برابر برای بروز تمامی استعدادهای انسانی زنان و مردان در حوزه های متفاوت اجتماعی بر می آید.
این تحقیق به شناخت تعصبات جنسیتی در خانواده و میزان تحول نگرش های والدین با توجه به میزان تحصیلات ، رده سنی ، مذهب …..می پردازد .
بیان مسئله
با وجود دگرگونی در ساختار خانواده ونقش های خانوادگی ، بدون تردید خانواده همچنان یکی از ارکان و نهادهای اصلی جامعه به شمار می رود . درونی کردن ارزش ها و هنجارهای جنسیتی از خانواده سرچشمه می گیرد . والدین ممکن است با رفتارهای تبعیض آمیز جنسیتی ، نابرابری در خانواده را تداوم بخشند که اگر در سطح اجتماعی و فرهنگ جامعه قابل پذیرش باشد و صورتی همگانی به خود بگیرد باعث کاهش اعتماد به نفس یک جنس (زنان ) در مقابل جنس دیگر (مردان ) و قبول تبعیض و نابرابری در جنس ستم دیده می شود . اما چنانکه والدین تبعیض های جنسیتی را کنار گذاشته و کلیشه های جنسیتی را کمرنگ تر نمایند در جامعه پذیری فرزندان دختر و پسر دید یکسانی داشته باشند ، زنان می توانند جایگاه خانوادگی و اجتماعی بهتری به دست آورند و استعدادهایشان را به بهترین نحو شکوفا نمایند که این به نوبه ی خود در توسعه ی هر چه بیشتر جامعه انسانی عمل خواهد نمود.
توجه مجامع بین المللی و پژوهشگران علوم انسانی در چند دهه ی اخیر به زنان و مسائل آنان معطوف شده است ، تا آنجا که سازمان ملل متحد ، در محاسبه ی شاخص های توسعه ی انسانی هر کشور ، تبعیض های جنسیتی برضد زنان را نیز لحاظ کرده است . (گریفین و مک کنلی ، 1378 : 199)
هم والدین و هم محیط اجتماعی در شکل گیری انعطاف پذیری جنسیتی ، نقش دارند . برخی الگوهای خانوادگی ، احتمال بیشتری دارد که کودکان را با نگرش های انعطاف پذیرتر پرورش دهند . فرهنگ و جامعه نیز با هدف پیام های سوگیرانه درباره ی نقش های جنسیتی مساوات طلبانه را گسترش دهند . ساختار اجتماعی که میزان قدرت متمایز را برای زنان و مردان استمرار می بخشد منجر به نقش های جنسیتی و کلیشه های جنسیتی غیر قابل انعطاف می شود . (اکرم ، 1383: 115)
براساس نظریه جامعه پذیری جنسیت ، فرایند جامعه پذیری گرایش ها و هویت جنسیتی را در خانواده درونی کرده و آن را به فرزندان انتقال می دهد و باعث دائمی شدن سلطه ی مرد و مطیع بودن زن می شود چرا که معمولا از زنان تصویری آرام ، مطیع ، منفعل ، عاطفی ، و وابسته و از مزدان تصویری مستقل ، استوار ، شایسته ، توانا و مصمم ترسیم می شود و در چنین شرایطی زنان نقش جنسیتی سنتی مطیع بودن و در مقابل مردان نقش سلطه گرای مردانه را می پذیرند. (اعظم آزاده ، دهقان فرد ، 1385 : 161 )
اهداف تحقیق
اهداف پژوهش به شرح ذیل دنبال می شود :
1) شناخت نگرش جنسیتی والدین نسبت به فرزندان دختر و پسر و نقش آن در ایجاد نابرابری جنسیتی
2 )شناخت تحول نگرش جنسیتی و الدین بر اساس گروه سنی آنها (تفا وت دیدگاه والدین جوان با والدین مسن )
ضرورت تحقیق
این تحقیق ضرورت دارد زیرا در صورتی که نگرش نابرابر جنسیتی والدین بدون شناخت باقی بماند و کلیشه های جنسیتی خانواده ها در برخی موارد مانع رشد صحیح زنان باشد لطمه های فردی ،اجتماعی ، فرهنگی ، اقتصادی خود را خواهد داشت . زیرا در این صورت تداوم نابرابری جنسیتی باعث می شود که زنان نتوانند هم پای مردان پیشرفت کنند و از طرفی دیگر تحت اختیار و سیطره ی آنها باقی می مانند که به کاهش کارایی مفید آنها در سطح اجتماعی و به تبع آن نبود رسمی آنها در سطح اقتصاد خواهد انجامید .
این تحقیق توسط دانشگاه ها که یکی از مکان های اصلی فرهنگ سازی و انتقال و تحول فرهنگی محسوب می شود قابل استفاده برای دانشجویان خواهد بود .
عمده ترین استفاده کنندگان از نتایج پژوهش حاضر ، محققان علوم اجتماعی ، سازمان مطالعات زنان ، رسانه ها و عامه ی مردم می باشند .
فرضیه های تحقیق
در این تحقیق به دلیل استفاده از روش کیفی فرضیه های تحقیق در حین جمع آوری اطلاعات صورت بندی وتبیین می شود . زیرا محققان تحقیقات کیفی اعتقادی بر عام بودن پدیده ها در شرایط مختلف ندارند .
در سال های اخیر توجه برخی از اندیشمندان بخصوص جامعه شناسان دلسوز ، برای نیل به توسعه همه جانبه کشور و حل مشکلات کنونی و پیشگیری از مشکلاتی که در آینده بر سر راه توسعه جامعه مان ، قرار گرفته است ، کوشیده اند تا با مطالعه و بررسی زمینه های اجتماعی و اقتصادی و فرهنگی جامعه ، ضمن شناسایی ساختار کلان جامعه ، ریشه های کژکارکردی ها را مورد تامل ، و مناسبات و روابط میان آنها و تعامل و تاثیرگذاری آنها بر یکدیگر را مورد بررسی قرار دهند . توجه به ساختار و کارکرد گروه های اجتماعی و نقش آنها در توسعه اقتصادی – اجتماعی ، نگاهی نو، در این زمینه است . برخی دیگر از اندیشمندان بدون صحبت از ساختار موجود آموزش و پرورش معتقدند که باید نگاهی تازه به آن داشته و آن را نوعی سرمایه گذاری میدانند که الویت یک و یا دو را بین نیازهای جامعه دارد . همه برنامه ریزی ها در آموزش و پرورش حول محور معلم، دانش آموز و کتاب می چرخد ، درتحقیق حاضر با بهره گیری از روش اسنادی و تحلیل محتوای کیفی و مصاحبه با دست اندرکاران دفتر برنامه ریزی و تالیف کتاب های درسی ، معلمان و مدیران، کوشش به عمل آمده تا نقش ساختاری و کارکردی معلمان در تهیه و تدوین کتاب های درسی و همچنین ساختار و کارکرد گروه های اجتماعی در ایران از انقلاب اسلامی تاکنون، بررسی شود. بخش شکلی تحقیق در سه فصل، ابتدا به توجیه علمی، و سپس در فصل دوم ضمن پرداختن به مبانی و چارچوب نظری ، رویکرد محقق به عنوان چراغ راه مشخص شده است . در فصل سوم در تبیین مبانی روش شناختی موضوع تحقیق، تکنیک ها و روش های تحقیق به همراه پرسشنامه باز و شیوه جمع آوری داده ها ، شیوه استخراج و تجزیه و تحلیل آنها، ارائه گردیده است. در بخش محتوایی فصل چهارم، داده های جمع آوری شده با عنوان دستآوردهای تحقیق، به رشته تحریر درآمده و نتایج کلی حاصل از یافته های تحقیق نیز در فصل پنجم تحت عنوان جمع بندی، نتیجهگیری و راهکارها بیان شده است.
دستآوردها و یافته های برگرفته از مطالعات اکتشافی و مقدماتی
حیات اجتماعی از تعامل انسان با محیط خود شکل می گیرد. و پایداری آن، به ماهیت ساختاری و کارکردی روابط و مناسبات اجتماعی، بستگی دارد . در روابط و مناسبات اجتماعی به هنگام تعاملات انسانی با یکدیگر، تقسیم کار صورت می گیرد. و در این تقسیم کار گروه ها شکل می گیرند. از جمله گروه زنان، مردان، کارگران، کشاورزان، جوانان،… و معلمان . اینها را “گروه” می نامیم چون با هم فرق دارند. کارکرد، وظیفه و هدف دارند ،تکرار شده و تداوم دارند و از دل اینها ساختارها و نهاد ها و سازمان های اجتماعی بوجود میآیند.
در ایران بنا به دلایلی، گروه ها ساختارمند و نظام مند نیستند و ساختاری نا نوشته دارند. یکی از این گروه ها، معلمان هستند. این گروه که در زیر مجموعه های رسمی آموزش و پرورش، با عنوان گروه های آموزشی تعریف شده اند، ظاهرا در چهار چوب قوانین موجود، می توانند موجبات اصلاح و تغییرات جزیی کتاب های درسی را سبب شوند. اما آیا همه معلمان می توانند آزادانه نظر خود را در زمینه تغییرات، ابراز کنند. آیا معلمان عضو گروه های آموزشی، نماینده همه اقلیت های قومی، نژادی، دینی،و… هستند؟ آیا این گروههای سازمان نیافته،
ناموزون و ناهماهنگ که همواره تحت تاثیر عوامل مختلف سیاسی، اقتصادی، فرهنگی و … قرار دارند، روی روند و فرایند توسعه، اثراتی دارند؟ آیا معلمان، به عنوان گروه اجتماعی، در ایران دارای ساختار و کارکرد مشخص و پایدار هستند؟ آیا وقتی که عمده ترین فعالیت آموزشی و پرورشی از طریق معلمان صورت میگیرد، به عنوان متخصص، در تهیه و تدوین کتب درسی نقش اساسی دارند؟ تحقیق زیر در پاسخ به این سئوالات، ساماندهی شده است.
بخش اول
طرح تحقیق
انسان ها در جوامع انسانی از طریق تشکل های انسانی، که بعد ها در اثر ساختارمند شدن به صورت گروههای اجتماعی در می آیند، به حیات و بقای خود ادامه می دهند. در واقع، یکی از پدیده های مهم زندگی اجتماعی، پیدایش و شکل گیری تشکل ها و گروه های اجتماعی است که افراد را در روابط و مناسبات پیچیده اجتماعی قرار می دهد. تشکل ها و گروه های اجتماعی به افراد جامعه مجال می دهند نه تنها احساسات، عواطف و خواست های خود را متبلور سازند، بلکه نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی خود را از این طریق برآورده سازند. ” جامعه از تشکیل گروه های اجتماعی سازمان و هستی می یابد. انسان اولیه نیز بدون سازمان های اجتماعی ابتدائی خود نمی توانست بقای خود را تضمین کند. تقسیم کار اجتماعی، نقش و پایگاه اجتماعی، در شکل گیری گروه های اجتماعی و سازمان بندی آنها بسیار موثر افتاده است “. (سیف اللهی، 1388، 161) انسانهای اولیه در قالب گروه های کوچک توانستند به جمع آوری خوراک، تجدید نسل و دفاع از خود بپردازند در حقیقت، رابطه جدالی و متقابل انسان و سازمان های اجتماعی به شکل گیری گروه های اجتماعی منجر شده است. نقش و کارکرد گروه های اجتماعی در جوامع امروزی، تعیین کننده و سازنده حرکات اجتماعی است. گروه های انسانی که در تحقق نیازها و خواسته های خود، زندگی اجتماعی را تداوم بخشیده و جامعه انسانی را تشکیل داده اند، از لحاظ رشد، توسعه و تحول در سطوح و اشکال گوناگونی قرار گرفته اند. ” انسان از اولین برخوردهای زندگی اجتماعی، که به ایجاد روابط اجتماعی می انجامد، خود را در گروه هایی مییابند که هستی، بینش، شخصیت و آرمان آنان را در ارتباط با گروه ها مشخص و معین می کنند. هرفرد در جامعه از طریق گروه های اجتماعی به شبکه روابط پیچیده اجتماع بزرگ یعنی (جامعه) پیوند می خورد و از آن طریق نیازهای زیستی، روانی و اجتماعی خود را تامین می کند. بودن در گروه به فرد قدرت و اهمیت می بخشد. فرد جهان خارج را از دید این برخوردهای درون گروهی و برون گروهی مشاهده و ارزیابی کرده، نقش و موقعیت خود را در می یابد. در واقع انسان در شبکه ای از گروه های اجتماعی قرار دارد. این شبکه گروههای اجتماعی، از گروه دونفری آغاز و تا گروه های اجتماعی وسیعی، مانند گروه های قومی، طبقاتی و جامعه انسانی و سرانجام جامعه جهانی را در بر می گیرد.(سیف اللهی، 1388، 172)
یکی از گروه های اجتماعی، گروه معلمان می باشد، معمولا، این گروه در ایران در ایفای نقش خود احساس می کنند که زمینه مطلوب برای همراهی و همکاری آنان در آموزش و پرورش وجود ندارد و آنچنان که باید به بازی گرفته نمی شوند. به طور جدی از آنها کمک گرفته نمی شود و یا در نظام دهی نظام آموزشی و تعیین سیاست های آموزشی، نقش آنچنانی ندارند. مثلا کتاب های درسی که سال به سال عوض می شوند، نیازهای آموزشی و تخصصی جامعه را برآورده نمی سازند و یا نحوه آموزش و نوع آموزش با نیازهای سازمانها و جامعه ما، هماهنگ نیست. چنانچه اعزازی و رضا زاده مقدم در گزارش خودشان می گویند: به طور کلی نقش زنان در کتاب های درسی مدارس چه از لحاظ کمی و چه از لحاظ کیفی با نقش هایی که زنان در جامعه امروز ایفا می کنند، هیچ تشابهی ندارد و دختران در این کتاب ها با نقش های اجتماعی که توان و استعداد احراز آن ها را دارند، آشنا نمی شوند. از طرفی محتوای کتابهای درسی بازتاب ایدئولوژی مسلط و یکسونگری جنسی بر محیط آموزشی و جامعه است.(سیف اللهی، 1390، 242)