یکی از جنبه های زندگی اجتماعی انسان هویت اجتماعی و نحوه شکل گیری آن است .عوامل گوناگونی درحوزه زندگی اجتماعی و شکل گیری آن نقش دارند مانند خانواده، مدرسه، رسانه های جمعی و …. . هویت یکی از موضوعات مهم زندگی اجتماعی درجوامع معاصر است. هر جا بحث از وفاق و همبستگی اجتماعی یا عدم وجود آنها مطرح می شود، موضوع هویت نیز به میان میآید. هویت اجتماعی دارای انواع گوناگونی چون هویت خانوادگی، قومی، نژادی، ملی و شخصی و … است. برجستهترین عنصر هویت شخص ، هویت جنسیتی است. هویت جنسیتی ، آن بخش از رفتارها و نگرشهای فرد نسبت به جنسیت خویش است که تحت تأثیر شرایط فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرد. هویت جنسیتی از طریق تعامل اجتماعی شکلگرفته و از کانال کارگزاران جامعهپذیری (خانواده، مدرسه، دوستان، رسانه های گروهی ) به افراد منتقل میگردد جامعه ایرانی در سالهای اخیر از لحاظ پرداختن به موضوعات و مسائل زنان دستخوش تغییر وتحولات عینی و ملموس بسیاری شده است. طبیعی است که این تحولات بر هویت و مکانیزم شکل گیری و هویتیابی تأثیرات شگرفی گذاشته باشد. به همین دلیل امروزه هویت زن ایرانی ترکیبی باز اندیشانه از هویتهای سنتی و مدرن است .در چنین چارچوبی زنان جامعه ما با تکیه بر دو رویکرد سنتی و مدرن و حتی ترکیب این دو هویت، در پی باز تعریف هویت اجتماعی خود هستند. در جامعه ایران هویتها شکلی سیال و متغییر یافتهاند.یکی از مهمترین منابع تغییر هویتها در جامعه امروزی، از جمله در عرصه زندگی زنان، رسانه های جمعی میباشند.تأثیر رسانه های نوین برجامعه ،بالاخص جنبه ارتباطی آن که به تمامی ابعاد زندگی بشرتسری یافته است انکارناپذیر میباشد.همچنین نقش مؤثر رسانه های جمعی در زندگی اجتماعی و تأثیر نافذ آن در شکل بخشی به هویت باعث شده تفاوتهای از پیش موجود بین هویت و شیوه های نگرش و شیوه های رفتار، در پرتو تازهای نگریسته شود.
در عصر ارتباطات دستیابی به مخاطبان و اثرگذاری بر آنان از اهداف دست اندرکاران رسانه های مختلف است. یکی از مهمترین عناصر ایجاد ارتباط با مخاطب، اثری است که رسانه بر او میگذارد. اثرگذاری رسانه ها همواره مورد توجه گردانندگان، اندیشمندان حوزه های مطالعات رسانهای و دولتها بوده است.در واقع برای کسانی که متصدی و متولی رسانه ها هستند همواره این پرسش مطرح است که آیا رسانه ها می توانند تأثیری برمخاطبان داشته باشند.؟ گسترش وسایل ارتباط جمعی (تلویزیون ، ماهواره ، اینترنت) بحث تأثیر این وسایل بر مخاطبان از جنبه های مختلف نظیر تغییر آموزش سبکزندگی ، ایجاد سلیقهها و علایق جدید ، تحریک حس مصرف گرایی ، تجدد طلبی و نوگرایی ، آموزش و پرورش کودکان و نوجوانان ، ارتقای سطح آگاهیها و دانش عمومی و … به طور جدی مطرح کرده است.
وسایل سنتی ارتباطی در سالهای اخیر جای خود را به وسایل الکترونیکی دیجیتالی ارتباط از راه دور داده است. وسایل جدید با ظرفیتها و قابلیتهای بسیار نقش تعیین کننده ای در تغییر در ابعاد مختلف جامعه به عهده دارند.رسانه های جدید از تفاوت میان رسانه های گوناگون کاسته و فعالیتهای ارتباط جمعی و خصوصی را به هم نزدیک کرده اند یک رسانه واحد را می توان هم مورد استفاده عمومی و هم تخصصی قرارداد.رسانه های ارتباطی را میتوان نه تنها در جهت چالش و تضعیف ارزشها و باورهای سنتی ، بلکه به منظور گسترش و تحکیم سنتها نیز مورد استفاده قرار داد. تلویزیون در دهههای اخیر از رسانهای با چهار انتخاب برای بیننده در بسیاری از نقاط ، به رسانهای با بیش از پنجاه انتخاب تغییر کرده است. کانالهای قابل دسترسی عموم معمولاً با حداقلی از آموزش فرصتی را برای افراد فراهم می کند تا برنامهها و پیامهای خود را ایجاد و از نظر زمانی برنامه ریزی کنند و انتقال دهند.استفاده از ماهوارهها برای پخش برنامه های تلویزیونی تحول عظیمی در تولید و پخش برنامهها در سطح وسیع ایجاد کرده است . عدم امکان کنترل امواج ماهواره ای باعث شده که حجم وسیعی از برنامه های برونمرزی به فضای فکری جامعه وارد شده و بر ابعاد مختلف زندگی فردی و اجتماعی تأثیر گذارد. با وجود اختلاف
هایی که دیدگاه های گوناگون در خصوص میزان، ابعادو چگونگی اثرگذاری رسانه ها دارند ، هیچ یک از آن ها این نکته را که رسانه ها توان تأثیرگذاری دارند نفی نمی کنند. به عبارت دیگر میپذیرند که این امکان به صورت بالقوه در رسانه وجود دارد فقط گستره و دامنه این تأثیر متفاوت است.
1-2) بیان مسئله
هویت یکی از موضوعات مهم زندگی اجتماعی در جوامع معاصر است. هر جا بحث از وفاق و همبستگی اجتماعی یا عدم وجود آنها مطرح می شود، موضوع هویت نیز به میان می آید . یک جنبه از هویت مبتنی بر تشابهات و مشترکات بین افراد و یک جنبه از آن مرتبط با تمایز “ما” و دیگران است .
هویت ابتدا به معنای «یکی شد » و در روانشناسی به معنای «یکی شدن خود» مطرح گردیده است .هویت از نظر جامعه شناسی صرفاً یکی شدن خود نیست، بلکه ” یکی شدن با خود و دیگران” محسوب می شود که توضیح دهنده هویت فردی و اجتماعی است .بر اساس نظریه هویت، فرایند هویت یک سیستم کنترل است که مجموعه ای از هنجارها و ضد هنجارها را در فرد و جامعه به وجود می آورد. هویت مجموعه معانی است که چگونه بودن را در خصوص نقشهای اجتماعی به فرد القا می کند و یا وضعیتی است که به فرد میگوید او کیست و مجموعه معانی را برای فرد تولید می کند که مرجع کیستی و چیستی او را تشکیل میدهد( دوران، 1387: 26).
هویت اجتماعی دارای انواع گوناگونی چون هویت خانوادگی، قومی، نژادی، ملی و شخصی و … است. برجسته ترین عنصر هویت شخصی، هویت جنسیتی است که بعدی از هویت است و ما خود را به یکی از دو مقوله مرد یا زن منتسب می کنیم، یعنی به خودمان برچسب مذکریا مؤنث میزنیم. هویت جنسیتی، آن بخش از رفتارها و نگرشهای فرد نسبت به جنسیت خویش است که تحت تأثیر شرایط فرهنگی و اجتماعی شکل میگیرد.در واقع هویت جنسیتی از طریق تعامل اجتماعی شکل گرفته و از کانال کارگزاران جامعهپذیری (خانواده، مدرسه، دوستان، رسانه های گروهی ) به افراد منتقل میگردد. افراد از طریق این هویت، به باز تولید ارزشها، نگرشها و رفتارهایی می پردازند که محیط اجتماعی برای آنان تعیین کرده است . بخش مهمی از شناختهای مربوط به هویت جنسیتی، ناشی از، عقاید قالبی و کلیشههای جامعه است. براساس کلیشههای جنسیتی زنان و مردان در جامعه دارای ویژگیها ، رفتار و حالت روانی خاص هستند و قابلیت انجام وظایف و کارهایی خاص را پیدا می کنند. امروزه در جامعه ایرانی هویت جنسیتی سنتی دستخوش تغییر گردیدو هویت جنسیتی مدرن از نظر فرهنگی بطور کامل پذیرفته نشده، هویتهای سنتی به تدریج مورد سوال قرار گرفتهاند و هویتهای جدید سر برآوردهاند که نه یکپارچگی گذشته را دارند نه ثبات پیشین را . در چنین وضعیتی زنان و دختران جوان جامعه ما با ترکیبی باز اندیشانه از هویتهای سنتی و مدرن ،در پی باز تعریف هویت جنسیتی خود هستند .
یکی از مهمترین منابع تغییر هویت جنسیتی زنان و دختران ،رسانه های جمعی است. درجهان کنونی پیشرفت سریع وسایل ارتباط جمعی ،فرصت به روز شدن را در اختیار افراد قرار می دهد و قشر جوان و زنان ازجمله گروههای هدف برای رسانه ها محسوب می شوند.رسانه ها تولیدکننده ی پیامهای رمزدار یا موضوعات فرهنگیاند و نقش به سزایی درحمل و ارائه این پیامها دارند ، آنها باعث میشوند افراد نگرش ویژهای نسبت به جامعه داشته باشند.استفاده از رسانه های ارتباطی ،زندگی اجتماعی را به طریقی بنیادین دگرگون کرده است .آنها با ایجاد بسترهای فرهنگی افکار عمومی جامعه را مطابق الگوهای خود شکل می دهند و تغییرات اساسی در رویه ،رفتار، طرز تفکر و منش افراد ایجاد می کنند .
رسانه ها درشکل دادن به بینشها و ادراکهای ما درباره نقشهای جنسیتیمان نقش مهمی ایفا می کنندکه با نقشهای کلیشهای فرهنگی سازگاری دارند. از جمله این رسانه ها میتوان به تلویزیون اشاره کرد .در اکثر کشورهای توسعه یافته، تلویزیون وسیع ترین گستره مخاطبان را در میان تمام رسانه ها به خود اختصاص داده است. تلویزیون از بدو تولد فرد وجود دارد و جزئی از زندگی اوست .تلویزیون یکی از مهمترین رسانه های جمعی است که در برنامه های مختلف مانند فیلم، سریال، تبلیغات و غیره، زنان و مردان را در نقشهای مختلف نشان میدهد تصویر فرهنگی زنان دختران در برنامه های تلویزیونی داخلی نیز درجهت حمایت وتداوم نقش سنتی و تقویت مفاهیم پذیرفته شده درباره زنانگی و مردانگی است.نتایج مطالعات نشان داده است برنامه های تلویزیونی در ساعات پر بیننده، تصویری بسیار کلیشهای و اغلب با ویژگیهای سنتی و پدرسالارانه از زنان ارائه می دهند ( میرساردو و صداقت ، 1386 :30-31).
در این نقشها زنان معمولاً منفعل ، تسلیم و کم اهمیت هستند و در نقشهای همسر ،مادر و کدبانو یا در مشاغل فرعی و کسلکننده ظاهر میشوند، این رسانه ها سعی می کنند این نقشها را در نظر زنان طبیعی جلوه دهند و زنان را به عنوان موجوداتی حاشیهای بازنمایی کنند (ریاحی ،110:1386) .
. Identity
Gender Identity
:
سلامت به دلیل تأثیر فراوانی که بر کیفیت و طول عمر انسان دارد ، همیشه یکی از دغدغه های جدی برای بشریت بوده است . سلامت توسط سازمان بهداشت جهانی به عنوان وضعیتی از تندرستی کامل جسمی ، ذهنی و اجتماعی تعریف شده است ، و نه صرفاً عدم ناخوشی یا ناتوانی (کاکرهام و ریتچی ، 1997 : 51) . سازمان بین المللی مهاجرت در سال 1999 مدلی از تعیین کننده های فردی و محیطی که کیفیت زندگی مرتبط با سلامت را تحت تأثیر قرار می دهند ، ارائه کرده است ؛ تعیین کننده های فردی عبارتند از : جریان زندگی ، سبک زندگی ، رفتار سلامت ، رفتار بیماری ، شخصیت ، انگیزه فردی و وضعیت زیست شناختی . اما تعیین کننده های محیطی عبارتند از : شرایط اجتماعی و فرهنگی ، عوامل سیاسی و اقتصادی ، عوامل فیزیکی و جغرافیایی و مراقبت های اجتماعی و بهداشتی (1999 : 61) . در طول تاریخ و همزمان با پیشرفت های رخ داده در حوزه های مختلف زندگی ، بسیاری از عوامل تأثیرگذار بر سلامت افراد نیز تغییر یافته اند . لذا با تغییرات عمده ای که در سبک زندگی افراد روی داده است ، بطور کلی کیفیت زندگی بهبود یافته و مسائل سلامت نیز ، در جهان امروزی ، تحت کنترل و نظارت بیشتر قرار گرفته اند .
امروزه ماهیت و ابعاد خود بیماری تغییر کرده است . در زمان های پیشین ، عمده ی بیماریها ، امراض عفونی مثل سل ، مالاریا ، وبا و فلج اطفال بودند . این بیماری ها غالباً سرایت عمومی پیدا می کردند و می توانستند کل یک جمعیت را تهدید کنند . در کشورهای صنعتی امروزی این امراض وخیم عفونی جزو علل فرعی مرگ و میر هستند و بعضی از آنها کاملاً ریشه کن شده اند . رایج ترین علل مرگ و میر در این کشورها ، در زمان حاضر ، بیماریهای مزمن غیر عفونی همانند سرطان ، ناراحتی قلبی ، دیابت یا بیماری های دوره ای است . به این تحول ، گذار سلامتی می گویند (گیدنز ، 1387 : 230) . همچنین باید اضافه نمود که هرچند در جوامع پیشامدرن بالاترین نرخ مرگ و میر در میان نوزادان و کودکان دیده می شد ، امروزه نرخ مرگ و میر با افزایش سن بالاتر می رود . لذا ، چونکه مردم عمر بیشتری می کنند و عمدتاً از بیماریهای مزمن کشنده ای رنج می برند ، به رهیافت نوینی در قبال تندرستی و مراقبت نیاز است . (همان : 230) . لذا ، یکی از مباحث مهم در حوزۀ سلامت ، مدیریت سلامت است ، که اشاره به مسئول بودن فرد در قبال سلامتی و بهداشت خود دارد ؛ به عبارتی دیگر ، فرد باید در مدیریت سلامت خود نقش مهمی را ایفا کند و دربارۀ تندرستی خود بتواند تصمیم گیری نماید . در جامعه ای که بر مسئولیت فردی شخص در قبال سلامتی اش تأکید می شود ، اطلاعات سلامت نقش مهمی را برای شخصی که جستجوگر اطلاعات سلامت است و مسئولیت سلامت خود را نیز بعهده دارد ، ایفا می کند (احدزاده ، 1391 : 2) . برپایه ی این بحث ، درک و باور رو به رشدی وجود دارد که فقط متخصصان پزشکی نیستند که صاحب دانش و معرفتی درباره ی سلامتی و بیماری اند . همه ی ما در وضعیتی هستیم که می توانیم رفاه و سعادت خویش را برمبنای فهمی که از بدن خویش داریم و از طریق انتخاب هایی که در جریان زندگی روزمره ی خود ، درباره ی رژیم غذایی ، ورزش ، الگوهای مصرف و سبک زندگی کلی مان به عمل می آوریم ، مورد تعبیر و تفسیر قرار دهیم و به آن شکل بخشیم (گیدنز ، 1387 : 230) .
هم اکنون ، ما در عصری زندگی می کنیم که اطلاعات بیشتری از منابع گوناگون در دسترس ما قرار می گیرد و می توانیم در تصمیم گیری های مان درباره ی زندگی خود از آنها استفاده کنیم . مراقبت از سلامتی نیز از این قاعده مستثنی نیست . افراد به نحو فزاینده ای به «مصرف کنندگان سلامتی» تبدیل می شوند ؛ یعنی موضع فعالانه ای در قبال سلامتی و رفاه خویش اتخاذ می کنند . در این باره ، با توسعه در تکنولوژی اطلاعات ، رسانه ها به عنوان یکی از اجزای قدرتمند جامعۀ مدنی و تأثیرگذار بر افکار عمومی به شمار می آیند که می توانند با آموزش و اطلاع رسانی ، دانش ، نگرش و رفتار ها را متأثر از خود سازند و افراد جامعه را آمادۀ مشارکت و تصمیم گیری در جهت کنش و رفتاری خاص نمایند . هرچند برخی ، رسانه های گروهی را غالباً با تفریحات و سرگرمی ها مرتبط می دانند ، و از این نظر ، در زندگی اکثر مردم نسبتاً فرعی و حاشیه ای دانسته می شوند ، اما چنین دیدگاهی بسیار ناقص و محدود است : ارتباطات جمعی دربرگیرنده ی بسیاری از جنبه های دیگر فعالیت های اجتماعی ما نیز هست . رسانه هایی مانند روزنامه یا تلویزیون تأثیر و نفوذ پردامنه ای روی تجربه های ما و همچنین روی افکار عمومی دارند . دلیل این تأثیر و نفوذ فقط این نیست که این رسانه ها به طریقی بر نگرش ها و ایستارهای ما تأثیر می گذارند ، بلکه این است که آنها ابزارهای دسترسی به دانش و معرفتی هستند که بسیاری از فعالیت های اجتماعی ، وابسته به آن است (همان : 653) . یک رسانه می تواند سبک روابط انسانی را شکل دهد و معیار عملکردهای موجود در این رابطه را مشخص کند . در ارتباط با این تأثیرگذاری ، با توجه به اهمیت موضوع سلامت و شعار جهانی « انسان سالم ، محور توسعه » ، بسیاری از سیاستگذاریها و برنامه ریزی های کلان ملی و بین المللی برای ارتقای سطح بهداشت و سلامت جوامع انجام می شود و رسانه های جمعی نیز سعی نموده اند ، با گسترش قلمرو انتشار و پخش برنامه های خود ، در کانال هایی عمومی و اختصاصی ، در این زمینه نقش پررنگی را ایفا نمایند . در واقع می توان گفت ، در سراسر مراحل زندگی ، افراد با منابع متعدد اطلاعات در مورد مطالب بهداشتی برخورد می کنند که بیشتر آنها رسانه هایی از
قبیل تلویزیون ، رادیو ، روزنامه ، مجله ، اینترنت و فیلم هستند که پس زمینه ی ثابت زندگی ما را تشکیل می دهند و حاوی پیام های متعدد تلویحی یا صریح در مورد سلامت و بهداشت اند (سیل ، 1387 : 2) .
در پژوهشی که در پیش روی داریم ، در فصل اول ، به ترتیب الف) بیان مسئله ب) اهمیت و ضرورت تحقیق ج) اهداف تحقیق د) سؤالات تحقیق ، مورد بحث قرار خواهند گرفت .
2-1 بیان مسئله :
یکی از مفاهیم کلیدی در توضیح رفتار اجتماعی انسان ، مفهوم سبک زندگی است که از جمله ی مهمترین توسعه های نوین در نظریۀ جامعه شناختی می باشد . سبک زندگی را می توان به مجموعه ای کم و بیش جامع از عملکردها تعبیر کرد که فرد آنها را به کار می گیرد چون نه فقط نیازهای جاری او را برمی آورند بلکه روایت خاصی را هم که وی برای هویت شخصی خود برگزیده است در برابر دیگران متجسم می سازد (گیدنز ، 1388 : 122) . شیوه های زندگی بصورت عملکردهای روزمره درمی آیند ، عملکردهایی که در نوع پوشش ، خوراک ، طرزکار ، و محیط های مطلوب برای ملاقات با دیگران تجسم می یابند (همان :120) . سبک زندگی را می توان در زیرشاخه ها و انواع گوناگونی تعریف و تقسیم بندی نمود ؛ یکی از این زیرشاخه ها سبک زندگی سلامت محور است . بطورکلی ، این دسته از سبک های زندگی را می توان به عنوان شیوه های زندگی اتخاذ شده ای از سوی افراد سالم تصور نمود که می خواهند سلامت شان را حفظ و یا افزایش دهند و نیز خود را از آسیب و بیماری دور نگه دارند(کاکرهام و ریتچی، 1997 : 58-57) .
یکی از مسائل پیش روی جوامع امروزی همانطورکه اشاره شد ، بیماریهای مزمن یا غیرواگیر هستند . بنابر گزارشات منتشر شده از سازمان جهانی بهداشت (2006) ، 60% علل مرگ و میر و 43% بار جهانی بیماریها ، مربوط به بیماریهای عمدۀ غیرواگیر است و در ایران نیز این نوع از بیماریها ، علت 70% از مرگ و میرها را بخود اختصاص میدهند . در این باره راتزن بیان داشته است که بیماریهای غیر مسری ؛ همچون بیماریهای قلبی ، دیابت ، چاقی ، سرطان ها و بیماریهای تنفسی ، عامل اصلی 5/56 میلیون مورد از مرگ و میرها در سال ، برای کل جهان می باشند و بیش از یک میلیارد نفر از بزرگسالان در سراسر جهان دچار چاقی و یا دارای اضافه وزن هستند . همچنین تخمین زده شده است که 177میلیون نفر مبتلا به انواع بیماریهای دیابت باشند ، که دو سوم آنها در کشورهای در حال توسعه زندگی می کنند(راتزن، 2004 : 1) . در ایران بیماریهای قلبی-عروقی رتبۀ اول را از نظر مرگ و میر به خود اختصاص داده اند و 50% از مرگ و میرهای سالیانه مربوط به این نوع از بیماریها می باشد (جوادی و همکاران ، 1390 : 989) . سرطان نیز یکی از مسائل مهم و اصلی بهداشت و درمان در این کشور و تمام دنیا می باشد ، بطوریکه سومین علت شایع مرگ و میر است و در هر سال بیش از 70 هزار مورد جدید سرطان در کشور ما اتفاق می افتد ؛ میزان بروز آن تقریباً 100 به 100هزار نفر می باشد (MUS , 2011) . همچنین در زمینۀ حوادث رانندگی باید افزود ، بر اساس گزارش سازمان بهداشت جهانی در سال 2002 روزانه 96 نفر در ایران بر اثر این حوادث ، جان خود را از دست می دهند . بگونه ای که طی دهۀ 1388-1379 ، بر اثر تصادفات رانندگی ، 235هزار نفر کشته و بیش از 2 میلیون نفر مجروح شده اند . در استان کرمانشاه و مرکز این استان -شهر کرمانشاه- نیز بر اساس رتبه بندی در میان علل اصلی مرگ ومیر ، مشابه با وضعیت این رتبه بندی در سطح ملی ، بیماریهای قلبی عروقی رتبۀ اول(40درصد ، سالیانه 4500نفر) را به خود اختصاص داده است ، سپس سوانح و حوادث غیرعمد رتبۀ دوم(5/12درصد ، سالیانه 1200نفر) ، و در رتبۀ سوم انواع بیماریهای سرطان و تومورهای مختلف(10درصد ، سالیانه 1150نفر) قرار دارند . سازمان جهانی بهداشت(2006) ، برپایه ی گزارشات خود بیان می دارد که افراد می توانند با داشتن رژیم های غذایی سالم تر ، حفظ تناسب اندام و عدم استعمال دخانیات به میزان 80% از وقوع بیماریهای قلبی و دیابت نوع2 پیشگیری نمایند . همچنین برآورد شده است که 40% سرطانها با داشتن سبک زندگی سالم تر قابل پیشگیری هستند . انتخاب چنین سبکی از زندگی ، در وهله ی اول ، نیازمند داشتن آگاهی و شناخت کافی در رابطه با شاخص های سبک زندگی سلامت محور می باشد و همانگونه که قبلاً نیز اشاره شد ، وسایل ارتباط جمعی ، به عنوان منابع پراهمیت اطلاعاتی ، در تعیین معیارهایی جهت عملکرد افراد ، نقش مؤثری دارند . این وسایل ، خود مولود و محصول اندیشۀ انسانند ، از این رو ، منبعث از جامعه و متأثر از آنند ، اما بعداز آنکه پیدا شدند و بکار رفتند ، برحسب طرز استفاده ای که از آنها به عمل می آید ، می توانند سالم ، آرام بخش یا مضر و انحراف انگیز باشند(ساروخانی ، 1384 : 73) . اندیشمندان حوزۀ ارتباطات ، نقش ها و وظایفی را برای وسایل ار تباط جمعی برشمرده اند ؛ همانند نقش های تفریحی ، خبری ، همگن سازی ، آگاه سازی و احساس تعلق(همان : 92-84) . رسانه های گروهی نه تنها به ما اطلاعات لازم برای زندگی در جامعۀ متجدد را می دهند ، بلکه تعیین می کنند که جوامع چه آگاهی هایی را لازم است داشته باشند و چه چیزهایی ارزش است . بنابراین در راستای آگاهی رسانی رسانه ها ، وظیفۀ آموزش دهی از اهداف اصلی آنها است(خاموشی ، 1390 : 170).
وسایل ارتباط جمعی ، بویژه رسانه های نوین ، در امر گسترش اطلاعات سلامت از قابلیت زیادی برخوردار هستند و می توانند نیاز اطلاعاتی افراد را جهت مدیریت سلامت خود بر طرف نمایند . ارضاء این نیاز در حوزه ای از تنوع اطلاعاتی و همچنین تنوع رسانه ای اتفاق می افتد که در هیچ دوره ای از زندگی انسان وجود نداشته است . رسانه ها همواره با نمایش و معرفی تازه ترین نوآوریهای پزشکی ، تغییر در رفتار سلامت ، تولید اطلاعات سلامت ، نمایش تصاویر مربوط به سلامت و سبک زندگی مرتبط با آن نقش برجسته ای را در زندگی انسان امروزی بازی می کنند . نمایش های رسانه ای ، باورها و ادراکات افراد از سلامت و بیماری را می سازند یا بر آنها تأثیر می گذارند و این باورها و ادراکات به نوبۀ خود رفتار سلامت فرد را تحت تأثیر قرار می دهند . مسائل سلامت که در رسانه ها به نمایش گذاشته می شود ، به سرعت می تواند نگرش مخاطب را تغییر دهد . علاوه بر شکل دادن باورها و ادراکات ، نمایش های رسانه ای می توانند تولید معنا کنند(لپتون ، 1999 : 260) . با توجه به اهمیت تأثیرات این وسایل در حوزۀ سلامت ، باید بیان داشت که علیرغم قدمت زیاد مطالعات در حوزه ارتباطات -که حداقل به اوایل قرن بیستم بازمی گردد – اما در دهه های اخیر توجه به نقش رسانه های جمعی در ارتقاء رفتار سلامت ، از طریق فعالیت های رسانه ای برای متقاعدساختن افراد ، شدت بیشتری یافته است(کارنو و بارگون ، 2002 : 19) . در این باره باید اظهار داشت که در جامعۀ ما متأسفانه با وجود مطالعات فراوان در زمینۀ تأثیرات رسانه ای در حوزه هایی همچون اعتیاد ، شکاف بین نسلی ، گرایشات سیاسی ، نگرش های فرهنگی و اخلاقی ، سلامت روان ، خشونت و … ، توجهی درخور اهمیت به بررسی این تأثیرات در سبک زندگی سلامت محور و دانش ، نگرش و رفتارهای مرتبط با این سبک از زندگی صورت نگرفته است .
1) World Health Organization
2) International Organization For Migration
3) Health Transition
4) Health Management
5) Lifestyle
6) Healthy lifestyle
7) Ratzan
8) Medical University of Shiraz
رسانهها با تحولاتی که در جنبههای مختلف از بعد فنآوری، حجم، محتوی و روش داشتهاند، به عنوان حاملان و منتقلکنندگان پیام میتوانند در ساخت آگاهیهای عمومی مؤثر باشند. آنها بدون در نظر گرفتن مرزهای جغرافیایی امکان حضور در همه نقاط را پیدا کردهاند. بنابراین کسانی که در بوجود آوردن آگاهی عمومی اثر بالاتری داشته باشند میتوانند در شکلدهی به آن موفقتر باشند.
بوجود آوردن آگاهی عمومی با بهره گرفتن از ابزارهایی است مطبوعات به عنوان یکی از این ابزارها و صدا و سیما به عنوان ابزار دیگر در این راستا مطرح است و چون نفوذ حضور، نحوهی بیان و شکل انتقال پیام در رسانه صدا و سیما به طرز ویژهای است که مخاطب را میتواند با انواع و اقسام شگردها و روشهایی که در آن هست به خود جلب کند لذا این رسانه میتواند در نحوه ایجاد و دگرگونی در آگاهی عمومی پرنفوذترین و مؤثرترین عامل باشد.
از طرفی در عصر حاضر، شناسایی مؤلفههای شهروندی تعریف فرهنگ شهروندی و چگونگی انتقال این مفاهیم به مردم و اِعمال این ویژگیها و خصوصیات در زندگی اجتماعی یکی از مهمترین نگرانیها در هر کشور است. زیرا که رفاه و امنیت هر جامعهای در گروه مشارکت و همکاری شهروندان آن است. اما زمانی مشارکت خواهند کرد که هر یک به عنوان شهروند یعنی افرادی آزاد و صاحب حق و حقوق و حوزه عمل شناسایی شوند و سپس به تکالیف خود یعنی رعایت قانون، ضوابط و مقررات به اختیار تن دهند و در چارچوب حقوق و تکالیف خود مشارکت ورزند و این مهم مستلزم آگاهی و شناخت کافی شهروندان از عناصر اصلی فرهنگ شهروندی و شهرنشینی و به ویژه حقوق و تکالیف شهروندی است (نوروزی، 1385، 28).
لذا در جهان امروز رادیو و تلویزیون به عنوان یکی از مهمترین وسایل ارتباط جمعی، نقش محسوس و مؤثری در آگاهی افراد بر عهده دارند. چنانکه این وسایل با انتقال اطلاعات و پیامهای مختلف و از طریق تبادل دو سویه اطلاعات و افکار با مخاطبان در شکلگیری آگاهیهای افراد و جهت دادن به آن تأثیر بارزی دارند.
به گونهای که در جوامع پیشرفته امروزی، افراد به عنوان مخاطبان پیامهای رادیو و تلویزیونی میکوشند تا ضمن آشنایی با نقش اجتماعی خود از آزادیها و مسئولیتهای فردی و اجتماعی خود نیز آگاهی یابند. بنابراین استفاده از رسانهها را میتوان از مهمترین سرمایههای اجتماعی و فرهنگی هر جامعه قلمداد کرد که با کمک آنها ضمن آگاهی دادن به افراد جهت آشنایی با حقوق، نقش و مسئولیتهای خود تسهیل اجرای حقوق، نقشها و انجام مسئولیتها افراد را در جامعه فراهم میآورند (برگر و دیگران، 1381، 75).
با توجه به جایگاه بارز رادیو و تلویزیون در جامعه ما و آگاهیهایی که افراد جامعه در حوزههای مختلف سیاسی، فرهنگی، اجتماعی و مدنی از طریق این رسانهها بدست میآورند در این مطالعه ابتدا سعی خواهیم نمود که میزان استفاده افراد از این رسانهها را بدست آورده و مقدار استفاده از رسانهها تا چه اندازه میتواند در آگاهی افراد از حقوق شهروندی مؤثر باشد. سپس راههای تأثیرگذاری بیشتر رسانهها را مورد بررسی قرار خواهیم داد. بنابراین تحقیق حاضر در این راستا تلاش میکند که به این اهداف برسد.
بیان مسئله
تحولات تاریخی رسانهها بیانگر وابستگی شدید اعتلای تفکر و آگاهی انسان به ابزارهای ارتباطی است چنانکه گسترش آگاهی، معرفت و تفکر به توانمندیهای متعددی در انسان منجر شده است که امروز شاهد آن هستیم. انسان در کسب و گسترش آگاهی و انتقال آن از راه پیام مدیون رسانهها بود و هست در جامعه امروزه رسانهها با تولید و توزیع مطلوب اطلاعات نقش زیادی در بالا بردن آگاهیهای گوناگون و ضروری به عهده میگیرند و جامعه را در نیل به تعالی و ترقی همه جانبه یاری میکنند.
در دنیای امروز، سیاست، حکومت و جوامع بیش از گذشته رسانهای شده و حیات بشری به شکل شگفتآوری با رسانهها عجین شده است (بسرا، 2007: 15-14).
بر این اساس است که مهدیزاده رسانهها را فراگیرترین نهاد تولید، بازتولید و توزیع معرفت و آگاهی در جهان معرفی میکند به گونهای که محتوای آنها را منبع قدرتمندی درباره آگاهی از جهان اجتماعی در نظر میگیرد (مهدیزاده، 1387: 10-9).
از طرفی در جوامع امروزی مفهوم شهروندی معنایش بیش از عضویت در یک جامعه پیدا کرده است. کسب مهارتهای شهروندی و یا به عبارت دیگر تبدیل شدن به یک شهروند مؤثر و کارآمد مستلزم آشنایی و آگاهی از حقوق و تکالیف است، نگرشهای قوام یافته نسبت به ارزشهای اجتماعی، حساسیت نسبت به فرهنگ و آداب و سنن احترام به شأن و منزلت انسانی و تلاش برای صلح و حفظ محیط زیست است و همچنین رفتارهایی مانند مشارکت اجتماعی، شرکت در فعالیتهای داوطلبانه و انسان دوستانه، شرکت در انتخابات و حفظ نظم اجتماعی، افراد را به شهروندان فعال و کارآمد یک جامعه تبدیل میکند. لذا فردی که خود را شهروند میداند و در هویت شهروند قرار میگیرد، دارای مجموعهای به هم پیوسته از آگاهیها، تصورات و انتظارات است که رابطه او با محیط اجتماعیاش را تعریف و تنظیم میکند (حسام، 13.83: 28).
بنابراین شهروند واقعی با آگاهی از توانایی ها و نیازهای خود و با توجه به شرایط اجتماعی جامعه اش درصد است تا بر محیط اجتماعی زندگیاش نظارت کند و در مواقع لزوم به تغییر شرایط و محیط پیرامونش بپردازد. لذا شهروند واقعی باید از حقوق خود مطلع باشد. این آگاهی باید تا حدی باشد که شهروند را به تحرک وادارد و به وی قدرت فعال شدن در محیط اجتماعی را بدهد (حسام، 1382: 12).
بدیهی است که در هر جامعهای، نظام اجتماعی باید از طرق مختلف آگاهیهای لازم را در زمینهی حقوق شهروندی در افراد جامعه ایجاد کند. با وجود آنکه آموزش و پرورش رسمی ظرفیتهای فراوانی برای آگاهی و آموزش مفهوم شهروندی و رفتارهای مدنی دارد به نظر میرسد که با توجه ماهیت به این مفهوم، نهادهای دیگر اجتماعی همانند رسانهها، در ادامه این آگاهیها و آموزشها کارآمدتر و اثربخشتر عمل کنند. به ویژه در سالهای اخیر نقش رسانههای جمعی در آگاهی از حقوق شهروندی مورد توجه و تأکید قرار گرفته است.
با مراجعه آمار درمورد گوش دادن به رادیو و بویژه تماشای تلویزیون در جامعه به اهمیت این رسانهها پی میبریم و در شرایط کنونی در بعضی از روزها بیش از نود درصد مردم به طور متوسط به تماشای تلویزیون و گوش دادن به برنامههای رادیویی به لحاظ زمان و حجم مخاطبان افزوده شده است. زیرا با افزایش پوشش و علاقه مخاطبان به رادیو و تلویزیون و دیگر رسانه ها و امکان استفاده از رادیو و تلویزیون افزوده و نقش وسایل ارتباطی در تحولات اجتماعی بیشتر شده است (آزاد ارمکی، 1387: 6).
لذا در جهان معاصر، در جوامع توسعه یافته و در حال توسعه یکی از حوزههایی که به شدت تحت تأثیر آگاهیها و آموزشها و بازنماییهای رسانهای قرار دارد. گستره مهارت های شهروندی رفتارهای مدنی و مشارکت اجتماعی است (رضایی بایندر، 1382: 131).
پژوهشگران بسیاری نقش های مثبت و منفی رسانهها را در این گستره مورد بررسی قرار دادهاند. از جمله جرج گربنر که به بررسی محتوای برنامههای تلویزیونی و تأثیر آن بر ادراک و رفتار گروههای مختلف بینندگان داشت. استدلال می کند که برنامههای تلویزیونی آثار دراز مدت تدریجی و غیرمستقیم اما متراکم و با اهمیت دارد (وود، 2000). مطالعه دیگری که مک کامبز و شاو در مورد برجستهسازی بعضی موضوعات که در رسانههای گروهی به ویژه تلویزیون انجام دادهاند. به این نتیجه رسیدهاند که تأکید رسانهها بر یک موضوع و درک مردم از آن موضوع به عنوان موضوع مهم 96 درصد بوده است. بررسی یافتهها حاکی از آن است که رسانهها میتوانند با ارائه آگاهیها و الگوهای رفتاری، چارچوبهای مرجع و اطلاعات مطلوب، به افزایش آگاهیها، مهارتهای شهروندی و شکلگیری رفتارهای مدنی کمک کنند.
همچنین براساس تحقیقی که در سطح استان لرستان توسط ملیحه شیانی در رابطه با وضعیت شهروندی در لرستان انجام گرفته میزان آگاهی شهروندان از حقوق خود و مشارکت آنها در مسائل مختلف در حد متوسط میباشد (شیانی، 1383).
بیانگر آن است که حقوق شهروندی در بین شهروندان از وضعیت مناسبی برخوردار نمیباشد. حال با توجه به بهرهمندی تقریاً صد در صدی مردم شهرستان خرمآباد در دسترسی به برنامههای رادیویی و تلویزیونی ملی و محلی (استانی) و همچنین تخصیص بخشی از برنامههای رادیو و تلویزیونی ملی و محلی به حقوق شهروندی از جمله حقوق سیاسی، اجتماعی و مدنی این تحقیق به دنبال آن است که استفاده از رادیو و تلویزیون مرکز لرستان تا چه میزان میتواند آگاهی شهروندان را از حقوق شهروندی به دنبال داشته باشد و استفاده از مدلهای ارتباطی تا چه حد میتواند آگاهی افراد را در زمینه حقوق شهروندی به همراه داشته باشد.
اهمیت و ضرورت تحقیق
وسایل ارتباط جمعی به عنوان یکی از مهمترین وسایل ایجاد تغییرات در جوامع بشری، به جامعه و افراد آن کمک می کند تا در مسیر و خط مشی معین خود موفقتر و با آگاهی و اطلاعات بیشتری حرکت ورزند و در چگونگی تعامل متقابل شهروندان تأثیر گذاشته و کنشها و واکنشها را جهتدار و متناسب با دیگر ابعاد جامعه بسازد (اوبرین، 1984: 65-60).
از طرف دیگر گسترش وسایل ارتباط جمعی (اعم از رادیو، تلویزیون و…) جهت تأثیر این وسایل بر مخاطبان را از جنبههای مختلف نظیر آموزش، ایجاد سلیقه و علایق جدید، نوگرایی، ارتقای سطح آگاهیها و دانش عمومی و … به طور جدی مطرح کرده است (بیابانگرد، 1387).
آگاه سازی و تربیت شهروندی زمینه را برای تربیت انسان، مهارت و فهم لازم برای داشتن یک نقش مؤثر در جامع در سطح محلی، ملی و بینالمللی را فراهم میآورد و آنها را شهروندانی آگاه، متفکر و مسئول که مسئولیتهای خود را به خوبی میشناسد تبدیل می کند.
لذا توسعه پایدار به عنوان مهمترین نتیجه آگاهیسازی و تربیت شهروندی متمدن جایگاه کلیدی در توسعه ملتها دارد. بسیاری از صاحب نظران برای توسعه پایدار سه رکن متصور شدهاند: پایداری زیست محیطی (اکولوژی)، پایداری اقتصادی و پایداری اجتماعی (شریبیرگ 2000، نیلو 2001، دال 2000) که شهروند مطلوب، مفید و آگاه به حقوق و وظایف شهروندی خود را میتوان هسته مرکزی سه رکن توسعه پایدار دانست (همان). در تحقیقی که در ارتباط با سنجش مؤلفههای فرهنگی- اجتماعی و نقش آن در توسعه استان، نتایج تجربی نشان میدهد که شهروندان لرستانی منجمله خرمآباد از وضعیت مناسبی در رابطه با این مؤلفهها برخودار نمیباشند (گنجی، 1381). با توجه به اینکه رسانهها نقش مهمی در آگاهسازی و ایجاد نگرش و عمل اجتماعی در بین افراد جامعه دارند میتوانند با برنامههای خود نقش مهمی را در تحقق توسعه پایدار در ابعاد مختلف داشته باشد.
جهان وارد هزاره سوم گشته ،عصری که فناوریهای نوین ارتباطی و اطلاعاتی توانسته اند دهکده جهانی را به ارمغان آورند.اکنون جامعه شناسی نوپای دوران صنعتی بیش از پیش با ارتباطات پیوند خورده،و به طور قطع ویقین جامعه شناسی و فرهنگ پیشرو درآینده ای نه چندان دوربا جامعه ای شبکه ای –اطلاعاتی درگیر خواهد بود که لازمه آن تغییر پارادایم تحلیلی کنونی به تحلیل شبکه های اجتماعی مبتنی بر فناوری اطلاعات و بازنگری در روشها ومتد انتقال عناصر فرهنگی خواهد بود. محیط اجتماعی در عصر جهانی شده حاضر یک محیط رسانه ای است لذا متغیر های مستقل جدیدی پا به عرصه فرهنگ جوامع گذاشته اند که در پژوهشهای پیشین لحاظ نگردیده اند. فنآوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی روش کارکرد ما را دگرگون کرده و امور اقتصادی و اجتماعی و حتی نحوه تفکر ما را تغییر دادهاند.
تجارت، بانکداری، اوقات فراغت و سرگرمی، خدمات، خط تولید، آموزش، و بهداشت در عصر حاضر نسبت به ده سال قبل کاملاً متفاوت شده و مردم این تغییر را که فنآوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی موجب آن شدهاند، بهتدریج تشخیص میدهند. ترکیبی از رایانهها، ماهوارهها، اینترنت، تلفن همراه و سایر وسایل الکترونیکی، که ابزار اطلاعات و ارتباطات مدیریتاند، فنآوری اطلاعاتی و ارتباطی را تشکیل می دهند که موجب عمل و عکسالعمل مؤثرتر و کاراتر امور میشوند و باعث بروز مشاغل جدید، صنایع نوین و خلاقیتهای پیدرپی در کشورهای توسعهیافته شده، و نیز تغییراتی در روش زندگی به وجود آوردهاند (استوور، 1375: 10). اما از سوی دیگر، با اذعان به کاربردهای فراوانی که فنآوریهای نوین اطلاعاتی و ارتباطی به ارمغان میآورد، پیدایی این فنآوریها، بحث و جدلهای متعددی را بر سر آثار فردی و اجتماعی، کوتاهمدت و بلندمدت، سطحی و زودگذر و یا عمقی و دیرپای، و کلا آثار مثبت و منفی آنها به راه انداخته است. در حالیکه به نظر میرسد بعضی، برغم مشاهده سرعت سرسامآور گسترش دسترسی به شبکه های کامپیوتری، و اذعان به توان حیرتآور رسانه های ارتباطی جدید، رسانه ها را واجد آثاری تصنعی و زودگذر به حساب میآورند که اصولاً هیچ مطالب اساسی درباره آنها نمیتوان گفت (تامپسون، 1379: 10).
آموزش و پرورش نیز به عنوان یکی از نهاد های اصلی جامعه نمی تواند فارغ از این عرصه نوو بدون درنظر گرفتن آثار و تبعات پیشرفتهای تکنولوژیکی نوین به فعالیت سنتی خویش یعنی پرورش و انتقال عناصر فرهنگی به نسل جدید ادامه حیات دهد. زیراکه فناوریهای نوین ارتباطی با فراهم کردن امکان پیدایش جامعه ای شبکه ای، افراد و جوامع را در قالب های جدید هویت سازی نموده اند. (کاستلز:1380 ،201) این امر نه تنها بر ارتباط و تعامل انسانها با یکدیگر موثر افتاده بلکه ساختارها و نهادها را نیز با چالش روبرو ساخته است .
در این میان جامعه پذیری مدرسه ای نیز به عنوان یکی از مولفه ها و عملکردهای رسمی در مدارس عنصری بسیار مهم در هویت بخشی ،استمرار و تعمیق عناصر فرهنگی و ارزشها و هنجارهای رسمی به دانش آموزان می باشد. ورود ناخوانده ولی گریزناپذیر تکنولوژی های نوین ارتباطی از جمله موبایل به عرصه فرهنگ و آموزش وپرورش علی رغم استفاده های تکنیکی و … از آنها چالشهایی را پیش روی کارگزارن عرصه انتقال فرهنگی و متصدیان امر جامعه پذیری در مدارس گذاشته که حل این مسئله مستلزم پژوهشهایی تجربی و کارشناسانه است.
مطالعه حاضر با دو سؤال اصلی آغاز میشود: 1) تلفن همراه در بین دانش آموزان متوسطه دختر و پسر چه کاربردهایی دارد 2) آیااین الگوی استفاده از موبایل با جامعه پذیری مدرسه ای ارتباط معنادار دارد ؟یا خیر؟
فصل اول
کلیات
بیان مساله
اهمیت وضرورت تحقیق
اهداف وسوالات تحقیق
فوایدوکاربردهای تحقیق
بیان مساله
حضور فزاینده و گریزناپذیر تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی در زندگی فردی و جمعی عصر ما لزوم توجه ویژه و محققانه به آثار و تبعات مثبت ومنفی آنان را نه تنها ضروری بلکه پر اهمیت نموده است.تا جایی که امروزه فنآوری اطلاعات و ارتباطات همراه با فنآوری زیستی و فنآوری نانو سه ضلع مثلثی را تشکیل می دهند که مسیر و جهت علوم و فنون را چند دهه آینده را تعیین می کنند.( معتمد نژاد:1384)دراین بین فنآوریهای نوین ارتباطی واطلاعاتی با فراهم کردن امکان پیدایش«جامعه ای شبکه ای »که افراد و جوامع را در قالبهای تازه هویتهای تازه بخشیده (کاستلز،1387:ص 20) نه تنها قواعد و قوانین سنتی حاکم بر ارتباط و تعامل میان انسانها بلکه نوع نگرش یا به قول هابرماس زیست جهان ما را نسبت به خود و جهان تغییر داده است .( اولسون: 1377: 5)
یکی از مهم ترین این ابزارهای ارتباطی و اطلاعاتی که امروزه کاربردهای روزافزونی در میان خیل گسترده جامعه پیدا کرده تلفن همراه (موبایل ) است که به زعم پورو جامعه شناس معاصر بر خلاف سایر تکنولوژیها توانسته است از سوی اقشار و طبقات مختلف سنی و جنسیتی و اجتماعی تقریبا به یک اندازه مورد استقبال قرار گیرد . (موسوی : 89: 15) جامعه ایرانی نیز از این قاعده مستثنا نبوده تا جایی که امروزه سخن از وجود حداقل 35 میلیون خط موبایل در کشور بر سر زبانهاست . (نشریه تخصصی ارتباطات ، زمستان 87)اگر ویژگیهایی از قبیل :«تعاملی بودن،جمع زدایی ، شکست مفاهیم زمان ومکان ، تمرکز زدایی ، ظرفیت بالا و انعطاف پذیری را برای فنآوریهای نوین ارتباطی واطلاعاتی در نظر بگیریم (آقاجانی ، نوشین، 1383:15) متوجه خواهیم شد که این رسانه ها با فرهنگ جامعه در ارتباطی تنگاتنگ قرار دارندو در این بین موبایل با داشتن یکسری ویژگیهای جذاب به راحتی توانسته است جایگاهی ویژه ای را به خود اختصاص داده وبصورت یک کالای فرهنگی ظاهر شود.
ورود موبایل به عرصه اجتماعات بشری چالشهایی جدی را در عرصه های مختلف فرا هم آورده که لزوم توجه پژوهشی را در سرلوحه برنامه های فرهنگی طلب می کند . یکی از این حوزه های چالش برانگیز آموزش و پرورش و کارکرد های آن از یک طرف و ورود ابزاری چند رسانه ای به نام موبایل از طرف دیگر می باشد. اگر جامعه پذیری را کارکرکردی مهم برای جامعه بدانیم که طی آن هر فرد هنجارها ،ارزشها و الگوهای رفتاری را که جامعه ی وی بر آنها تاکید دارد بصورت جزئی از وجود خود در می آورد .(بلیک رید و هارلدسون: 1387:86)و با در نظر گرفتن اینکه جامعه پذیری فرایندی است که بدنبال آموزشهای عام بدست می آید و موجب حلول قوانین رفتاری هرجامعه و همه انتظارات فرهنگی آن در کل شخصیت افراد می گردد،(دفلور ،ملوین و دنیس آورت دی : 1383:637) بدون تردید می بایست بر این نکته اذعان کامل داشت که آموزش و پرورش یکی از نهاد های اصلی جامعه است که کارکرد آشکار و اصلی آن جامعه پذیری دانش آموزان است. این مقوله تا جایی اهمیت دارد که عده ای از محققان، آموزش و پرورش را در معنای اعم آن جامعه پذیری دانش آموزان قلمدادنموده اند.(علاقه بند :1378:56) حال این واقعیت مطرح می شود که در این عرصه تخصصی و ویژه (مدرسه ) مهمانی ناخوانده به نام موبایل وارد شده که علیرغم ممنوعیتها ومحدودیتهای قانونی و عرفی که پیرامون استفاده از آن در محیطهای آموزشی وضع گردیده ولی کماکان و به طور گریزناپذیر این محددیتها را در نوردیده و روز به روز جایگاه ویژه ای را در دست و دل دانش آموزان به خود اختصاص داده است وآنچه در این رابطه تامل بر انگیز است آن است که ورود ونفوذ این تکنولوژی به عنوان یک ابزار چند رسانه ای (مولتی مدیا ) که از جذابیت خاصی نیز برخوردار است به طور قطع و یقین چالشهایی را در مسیر جامعه پذیری دانش آموزان بوجود آورده که غفلت از آن می تواند پیامد های اجتناب ناپذیری را در آینده نزدیک به همراه داشته باشدبراین اساس هدف عمده پژوهش حاضر شناسایی این نکته مهم است که موبایل چه تاثیراتی بر روند جامعه پذیری مدرسه ای در بین دانش آموزان دارد به عبارتی آیا موبایل در جهت هماهنگی با جامعه پذیری مدرسه ای عمل می کند یاخیر؟
لذا با توجه به مباحث مطرح شده در بالا سئوال اصلی این پژوهش اینگونه مطرح می شود که :
«آیا موبایل در جهت تقویت کارکرد اصلی مدارس یعنی «جامعه پذیری دانش آموزان » عمل می کند یاخیر؟»
اهمیت و ضرورت تحقیق
اینگلهارت پس از انجام تحقیقات تجربی و طولی خود پیرامون تحولات فرهنگی جوامع مختلف بر این نکته اذعان داشته که «دگرگونی مهم فرهنگی زمانی رخ می دهد که تغییر جنبه های اساسی فرهنگ منجر به بروز شکاف نسلی گردد زیرا این دگرگونی در میان گروه های جوانتر با سهولت بیشتری انجام می گردد.»(اینگلهارت ،ص20) حال اگر این سخن اینگلهارت را با این گزاره که آن هم حاصل پژوهشهای متعددی است ، یعنی «گذار از یک مرحله تمدنی مثلا صنعتی به مرحله بعد (فراصنعتی ) در گرو پیشرفت و توجه به تکنولوژی های نوین ارتباطی و اطلاعاتی است . » جمع نماییم ، لزوم توجه بیشتر به آثار و تبعات فرهنگی اجتماعی تکنولوژی های اطلاعاتی و ارتباطی بر ما بیشتر مبرهن خواهد شد.
اذعان به کاربردهای فراوانیکه فنآوریهای ارتباطی و اطلاعاتی برای جامعه به ارمغان آورده اند نباید ما را از آثار و تبعات فردی ، اجتماعی ، کوتاه مدت و دراز مدت ، سطحی و یاعمقی آنان غافل نماید. آموزش وپرورش در خط مقدم تعامل یا تقابل با آثار فردی و اجتماعی تکنولوژی ارتباطی اطلاعاتی نوین (موبایل ) قرار دارد. چند سالی است که پیوسته در قالب بخشنامه یا آیین نامه های آموزشی دستوراتی مبنی بر ممنوعیت استفاده از موبایل توسط دانش آموزان در مدرسه صادر می گردد ولی واقعیت این است که طبق تحقیقات انجام گرفته سن استفاده از آن حتی به سن دانش آموزان مدارس ابتدایی نیز انتقال یافته است.(مجله تربیت : زمستان 88) حال اگر بپذیریم که اغلب نظریات اخیر در مورد تاثیرات فرهنگی رسانه ها بر این باورند که رسانه ها با عرضه کردن نقش ها و رفتارهایی که با ثبات اجتماعی در ارتباطندبه عنوان عاملی مهم هم در جامعه پذیری رسمی و هم غیر رسمی ایفای نقش می کنند و از طرف دیگر مردم زمان معتنابهی از وقت خویش را صرف آنها می کنند پس براستی امروزه اینان در صف اول عوامل جامعه پذیر کننده قرار دارند.(گیل و ادمز: 98) پس توجه و لزوم بررسی پیرامون موبایل به عنوان یک ابزار چند رسانه ای و جذاب از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به عنوان نمونه بررسی تاثیرات متقابل موبایل بر کنشهای متقابل و رفتارها و الگوهای مصرف انسانها در جهان تا جایی اهمیت یافته که اخیرا برخی محققان اصطلاح موسیولوژی که ترکیبی ازکلمه موبایل وسوسیولوژی بوده ومعرف حوزه جدیدی است که به مطاله رفتارهای اجتماعی فرهنگی دردنیای موبایل میپردازد را وارد حوزه مطالعات جامعه شناسی نموده اند.( موسوی :89:123) نباید فراموش کرد که مطالعه و پژوهش پیرامون ابعاد اجتماعی فرهنگی موبایل بویژه برای گسترش حوزه مطالعات جامعه شناختی و گسترش عرصه دانش اجتماعی در این حوزه اهمیت بنیادی دارد زیراکه میزان و عمق مطالعات در این خصوص حداقل در کشور ما (ایران) بسیار اندک و سطحی می باشند.
از سوی دیگرتا شناخت درستی از نوع کاربری و میزان استقبال و جایگاه و نوع نگرش خاصی که نوجوانان و جوانان ما نسبت به هر نوع تکنولوژی نوینی از جمله موبایل دارند بدست نیاید امکان برنامه ریزی منطقی و متقن در جهت جلوگیری از تبعات و آثار منفی اینگونه تکنولوژیها امکان پذیر نخواهد بود.
علاوه بر این ،هم اکنون که موبایل با گسترش و سرعتی غیر قابل کنترل توانسته است هوش و حواس دانش آموزان را به تسخیر خود درآورد به طوری که بیشترین میزان اوقات فراغت و حتی غیر فراغت( ساعات حضور در کلاس ) آنانرا به خود اختصاص میدهد. یکی ازدغدغه های اصلی متولیان امرجامعه پذیری دانش آموزان ( اعم از معلمان ، مدیران و مربیان و اولیا و کادر اداری ) آنست که آیا این وسیله ارتباطی به آنچه که آموزش و پرورش بدنبال آن است- جامعه پذیری-کمک می کند یا خیر واین دغدغه و نگرانی که یک دلمشغولی جدی است ضرورت بررسی مسئله را دو چندان می کند.
اهداف تحقیق
ما در انجام این پژوهش به دنبال رسیدن به اهداف زیر خواهیم بود:
1- شناسایی الگوی استفاده از موبایل ( اعم از نوع نگرش ، میزان ونحوه استفاده) در بین دانش آموزان مقطع متوسطه
2-شناسایی رابطه و همبستگی احتمالی (اعم از معنادار یا غیرمعنادار) میان نحوه استفاده موبایل با میزان جامعه پذیری دانش آموزان در مدرسه
انسان موجودی اجتماعی است و همواره به صورت جمعی زندگی کرده است و نیازهای خود را به وسیله دیگران و به مدد آنها رفع کرده است. اما در این خصوص دو سؤال در ذهن ایجاد می شود : 1) آیا انسان به دلیل اینکه به صورت طبیعی به همزیستی با دیگران گرایش دارد، به حیات اجتماعی وارد شده؟ یا 2) چون اجتماع مهد بالیدن انسان بوده، این تمایل اجتماعی در او به وجود آمده است؟
در پاسخ به موارد بالا به طور کلی میتوان گفت که چه انسان به صورت غریزی به این وضعیت رسیده باشد و چه عامل بیرونی بر او مؤثر افتاده باشد، آموختن اجتماعی زیستن، همکاری و مشارکت در امور جامعه به او لازم و ضروری است. زیرا گستره و میزان مشارکت افراد یک جامعه در تحقق زندگی بهتر و جامعهای توسعه یافتهتر اثر قابل توجهی دارد و باعث همبستگی و وحدت در جامعه خواهد شد. بنابراین میتوان ادعا کرد یکی از زمینه های اصلی توسعه و برنامه ریزی در دنیای جدید، توجه به مشارکت فعال و اثربخش و همهجانبه و فرایندهای تقویتکننده آن میباشد.
در زمینه اخلاق اجتماعی مشارکت و تقویت آن در سطح جامعه، آنچه نظر بسیاری از جامعهشناسان و همینطور روانشناسان اجتماعی را به خود معطوف داشته، بوجود آوردن «احساس تعلق اجتماعی» و فعال نمودن آن در افراد میباشد. تعلق اجتماعی وضعیتی است که هر فرد بر اثر آن سعی می کند منافع شخصی خویش را بر مبنای منافع و اهداف اجتماعی دنبال کند و بر این اساس توان و نیرو خود را در جهت اثبات تعهد و مسئولیت نسبت به امور مختلف جامعه به کار میگیرد و بنابراین در متن جامعه و مصالح مربوط به آن فعالانه زندگی می کند. در این رابطه دورکیم عنوان می کند که منظور از احساس تعلق اجتماعی آن است که یک فرد از نظر روانی و اجتماعی خود را با جامعه هماهنگ میداند و به طور فعال در امور آن مشارکت نموده و نسبت به دیگران و در کل جامعه تعهد زیادی احساس می کند. بنا به اعتقاد دورکیم، وقتی حس تعلق به جامعه در افراد وجود داشته باشد، یک حس همانندی و قرابت به وجود خواهد آمد و پیوندهای عاطفی و دلمشغولیها و منافع مشترک افراد را به هم پیوند میدهد که نتیجه آن افزایش و تشدید تماسهای آنان و گسترش ارتباطات در سطح جامعه است. افراد یک جامعه با قبول مسئولیت اجتماعی خویش و مشارکت در امور جامعه از نقش حاشیهای بودن خود جلوگیری مینمایند و در مسائل مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و … تأثیرگذار میشوند و این مهمترین ابزار برای یک مدیریت خوب بویژه در کشورهای جهان سوم که در مسیر توسعه و پیشرفت قرار گرفتهاند، میباشد.
پس بسترسازی برای ایجاد و گسترش مشارکت مسئولانه و آگاهانه افراد و یا به عبارتی شهروندان در امور متفاوت اجتماعی و سیاسی و فرهنگی یکی از اولویتهای مهم و ضروری محسوب می شود و چنانچه بخواهیم مؤثر واقع گردد مستلزم تغییراتی در اندیشه و عمل است که باید از درون جامعه بجوشد و در قالبهای مقبول و پایدار جامعه و دولت تبلور یابد.
2-1 بیان مسئله
یکی از مؤلفه های راهبردی در توسعه و پایداری هر جامعه که ریشه در بطن زندگی اجتماعی دارد، «مشارکت» میباشد. مبتنی بر یک فرایند است، فرایندی که طی آن توانمندسازی انسانها، افزایش بهرهوری،کاهش مشکلات و پیشرفت جامعه عملی می شود.
با ورود به قرن بیست و یکم و با گسترش جوامع و بویژه رشد شهرنشینی، فرایند مشارکت و الگوهای آن تغییر یافتهاند، که به دنبال آن لزوم بازبینی در این مفهوم و ارائه الگوهای متناسب با نیازهای امروزی کاملاً محسوس میباشد. یکی از مواردی که حتماً باید مورد اصلاح قرار گیرد نوع مدیریت و اجرای آن در جامعه است. به این ترتیب مدیریت متمرکز که مبنای تمام تصمیمگیریها و برنامه ریزیها از بالا به پایین میباشد، در دنیای کنونی پاسخگو نمی باشد و از عهده رفع نیازهای جامعه و گروه های مختلف برنمیآید، پس نیازمند تغییر نظام مدیریتی از متمرکز به غیر متمرکز (برنامه ریزی از پایین به بالا) میباشیم. از جمله فاکتورهای این نوع مدیریت وجود مشارکت در سطح جامعه و در بین مردم است. به عبارتی محور آن حول مردمی کردن امور میچرخد، به شکلی که مردم در فعالیتهای خرد و کلان وارد شوند و توانایی های بالقوه خود را به منصه ظهور برسانند که طی آن اطمینان و همبستگی در سطح جامعه برقرار می شود.
اما پدیده مشارکت بطور اخص در کشورهای جهان سوم که در مسیر توسعه و نوسازی گام برمیدارند، مورد توجه و بررسی است. در کشور ما که مطابق معیارهای جهانی کشوری در حال توسعه نامیده می شود، همواره این سئوال مطرح بوده است که چگونه میتوان این روند را تسریع بخشید؟ چرا که در جریان توسعه اگر بتوان مردم را در امور مربوط به محیط اجتماعیشان درگیر کرد، آنگاه میتوان از پیامدهای مثبت آن در جهت تسریع و تسهیل امر توسعه بهره برد. از اینرو باید باید به دنبال عوامل تقویتکننده آن بود. به عنوان مثال تقویت احساس تعلق اجتماعی در میان شهروندان به عنوان «فرایندی که فرد نسبت به مکان، محیط، شیء یا امری احساس تعهد، مسئولیت و همهویتی پیدا می کند.»(وحیدا و نیازی،21:1383) بستری مناسب را جهت افزایش مشارکت و کاهش مشکلات اجتماعی مهیا می کند. در کشورهای در حال توسعه منجمله ایران، به دلیل قرار گرفتن در دوران گذار، بسترها و عوامل ایجاد احساس تعلق اجتماعی دچار تغییر می شود. بنا به نظر دورکیم، در دوران گذار هنجارهای موجود در جامعه در معرض تغییر و تحول قرار خواهند گرفت که در نتیجه آن احتمال
کمرنگ شدن تعلقات اجتماعی افراد به جامعه و به تبع آن تغییر الگوهای همکاری در امور مختلف اجتماعی، سیاسی، فرهنگی و… قوت خواهد یافت. به همین دلیل درک درست چگونگی و میزان احساس تعلق اجتماعی و تأثیر آن بر عملکرد افراد در اجتماع به عنوان یک مسئله قابلیت بررسی و مطالعه را دارد.
به دنبال قابلیت مطرح شده، این مطالعه به بررسی اثر متغیر احساس تعلق اجتماعی شهروندان و رابطه آن با میزان مشارکت آنها در زمینه های اجتماعی، فرهنگی و سیاسی، که جای خالی بررسی آن در مطالعات مربوط به مشارکت مشهود است، می پردازد و به واسطه ارتباط با متغیر مستقل اثر متغیرهای زمینهای افراد را بر میزان مشارکت آنها در ابعاد مختلف مورد ارزیابی قرار میدهد. جامعه مورد مطالعه این پژوهش شهر تهران است، در این خصوص باید گفت که چون شهر تهران جزو کلانشهرهای جهان محسوب می شود و از گروه ها و اقشار متفاوت اجتماعی، فرهنگی و طبقاتی تشکیل شده و در یک کشور در حال توسعه قرار دارد، بررسی وضعیت مشارکت شهروندان در این شهر و کاوش علل و عوامل مؤثر بر آن می تواند نتایج کاربردی فراوانی را در برنامه ریزیها داشته باشد. بنابراین بهتر آن دیده شده است که دو گروه یا قشر که از نظر اجتماعی، فرهنگی و طبقاتی متفاوت باشند مورد بررسی و مقایسه قرار گیرند. بدین جهت شهروندان دو منطقه 3 و 12 از مناطق 22 گانه شهر تهران را به عنوان نمونه آماری مد نظر داریم.
منطقه 3 یکی از مناطق شمال شهر تهران میباشد که ساکنین به نسبت قدیمی آن افرادی هستند که از نظر مالی، اجتماعی و طبقاتی جزء اقشار متمول جامعه محسوب میشوند و به عبارت عامیانه «بالا شهر» محسوب می شود. اما منطقه 12 یکی از مناطق مرکزی رو به جنوب شهر تهران است که بنا به نظر شهرداری یکی از مناطقی است که جمعیت مهاجر از سایر نقاط کشور به نسبت بیشتر در این منطقه ساکن میشوند و بنا براین از نظر اجتماعی، فرهنگی، طبقاتی بسیار متفاوت از منطقه 3 میباشد و همین تفاوتهای میان ساکنین، عمدهترین دلیل انتخاب این دو منطقه به عنوان نمونه آماری است.
3-1 اهمیت و ضرورت مسئله
مفهوم «مشارکت» همگام با تغییرات در جامعه دچار تحول شده و با تکامل جامعه این مفهوم نیز متکامل شده است. میتوان گفت در جوامع امروزی به سبب مقتضیات زندگی جدید این پدیده اهمیت خاصی یافته، یعنی گستردگی جوامع و افزایش جمعیت، تنوع اقشار و تنوع مسایل اجتماعی و … موجب پررنگ شدن نقش مشارکت شده است، چرا که مشارکت مردم در فرایندهای تصمیم گیری از یکسو و اعتقاد و التزام مدیران به بهره گیری از نظرات آنها در اتخاذ و اجرای تصمیمات از سوی دیگر زمینه ساز پیشگیری از مشکلات بالقوه و درمان مشکلات بالفعل خواهد بود.
بنا به نظر گیدنز ما ناچاریم زندگی خود را به شیوهای فعالتر از آنچه در نسلهای پیشین درست بود بسازیم و باید برای پیامدهای آنچه انجام میدهیم و عادتهای شیوه زندگی که برگزیدهایم فعالانه مسئولیت بپذیریم، یعنی باید تعادلی جدید بین مسئولیتهای فردی و جمعی بیابیم.(گیدنز،43:1378) اما محقق شدن این امر همیشه میسر نیست، در صورتیکه مسئولیت پذیری و مشارکت یکی از مهمترین ابعاد اجتماعی، فرهنگی و سیاسی در هر جامعه وخصوصاً جامعه رو به رشد ما است و البته بسیاری از مشکلات ساختاری و عملکردی برنامه ریزیها ناشی از نارساییهایی است که در این حوزه وجود دارد. آنچه در این میان بر مسائل موجود میافزاید این است که نه مفهوم مشارکت و ابعاد آن به خوبی تعریف شده و نه عوامل تقویتکننده و یا در طیف دیگر تضعیفکننده آن موضوع مورد بررسی جدی قرار گرفته است.(محسنی و جاراللهی،11:1382) به این ترتیب بررسی عوامل مؤثر بر مشارکت شهروندان در ابعاد مختلف جهت پیشبرد اهداف لازم و ضروری است.
مسلماً مردم میخواهند در جامعه به حساب آمده و در رفع مشکلات کمک کنند و در واقع به عنوان شهروند بتوانند نظرات خود را مطرح کرده و آنها را پیگیری کنند و به تبع سازمان های برنامهریز هم سخت نیازمند شراکت مردم در تصمیمگیریها و اجرای آنها هستند تا به موفقیت دست یابند، اما عموماً مشاهده می شود که مردم در یک حالت بی تفاوتی قرار دارند و هیچ حس تعلقی در میان آنان نسبت به جامعه دیده نمی شود و در نتیجه مشارکت فعالی در امور مختلف جامعه ندارند، که در نهایت این جامعه است که متحمل ضرر و زیان و در نتیجه عقبافتادگی می شود. چگونگی محقق شدن این امر از جمله مشکلاتی است که مدیران و برنامه ریزان توسعه در ایران با آن درگیر هستند که این موضوع نیازمند مطالعات جدی و کاوشهای فراوان است. امید آنکه بررسی حاضر نتایج ارزنده و کاربردی در بر داشته باشد.
4-1 اهداف پژوهش
اهداف اصلی :
5-1 سئوالات پژوهش