امروزه توجه روزافزون به مباحثِ با مضمون تصمیمگیری بیش از پیش مورد توجه صاحبان صنایع و بهویژه، مدیران در تمامی نهادها اعم از انتفاعی و غیرانتفاعی، صنایع و خدمات و نیز پژوهشگران قرار گرفته است. این امر در دنیای مغلوب شدهی امروزی بسیار حائز اهمیت بوده و میتواند دو قطب توسعه و موفقیت سازمانی یا نابودی آن را در پی داشته باشد.
در این فصل، کلیات تحقیق مورد بحث قرار گرفته و به مباحث اصلی تحقیق با نگاه اجمالی نگریسته میشود. در این فصل پس از بیان مسأله، سؤالهای تحقیق پدیدار میشوند و بعد از بیان اهیمت و ضرورت تحقیق، فرضیههای مناسب نگارش و در نتیجه، اهداف موردنظر تحقیق بیان میشوند. سپس در ادامه با بیان مباحثی نظیر روش تحقیق و قلمرو تحقیق این فصل بسته میشود.
1-2- بیان مسأله
امروزه سازمانها –اعم از کوچک و بزرگ- درگیر موقعیتها و شرایط به مراتب پیچیدهتر نسبت به گذشتهاند. موضوعاتی مانند رقابت فشرده در بازار، نوسانهای اقتصادی، بحرانهای روزمره در روابط بینالمللی، پیشرفت سریع فناوری در اغلب زمینهها، حساسیت بیشازپیش عامل انسانی در سازمان و بسیاری از مسائل دیگر، مدیریت سازمان را بسیار از گذشته، دشوار کرده است (فرساد و تیرانداز، 1390، 61).
در گذشته هرگز کلماتی مانند هرج و مرج و عدم قطعیت در سرلوحه فعالیتهای تجاری قرار نداشت، اما امروزه بسیاری از سازمانها تحت تأثیر آشوبهای محیطی هستند. در مداوای یک سازمان بیمار حتماً باید به شرایط محیطی، اقتضائات و کارکنان توجه کافی داشت (طبری و قربانی، 1388، 31). تصمیمگیری اولین وظیفه هر مدیر است. تصمیمگیری زیربنای اساسی مدیریت است و اگر مدیران تصمیم گیر نباشند، مدیر نخواهند بود و میتوان گفت، بیشتر وقت مدیران به تصمیمگیری اختصاص یافته است (حمید نجف آقایی و همکاران، 1381، 94). عمل تصمیمگیری در اداره امور سازمانها به قدری مهم است که برخی نویسندگان سازمان را شبکه تصمیم و مدیریت را عمل تصمیمگیری تعریف کردهاند (طبری و قربانی، 1388، 34).
همانطور که اشاره شد، در ادبیات مدیریت وظایف اصلی مدیران عبارتند از: برنامه ریزی،سازماندهی، هدایت، نظارت، کنترل و تصمیمگیری (برادران حسنزاده و همکاران، 1388، 186). هربرت سیمون تصمیمگیری را جوهر و اساس مدیریت تلقی میکند به گمان وی مدیریت، چیزی جز تصمیمگیری نیست و مدیر موفق را میتوان تصمیمگیرندهای موفق دانست. در دنیای واقع نیز مدیریت با این مهم در آمیخته است و مدیر در انجام تمامی وظایف خود ناگزیر به نوعی تصمیمگیری است (رمضانی، 1386، 136).
مدلهای تصمیم گیری هر کدام از این طبقهبندیها با توجه به این که کدام دسته عوامل فردی، سازمانی و محیطی را بر نحوه واکنش و رفتار افراد در هنگام مواجهه با شرایط تصمیمگیری دخیل میدانند با یکدیگر متفاوت میباشند. بنابراین تصمیمگیری هسته مرکزی برنامه ریزی را تشکیل میدهد. یک برنامه نمیتواند وجود داشته باشد مگر اینکه تصمیم ایجاد شده باشد (وینز و کنتز، 1993، 199). همچنین از طرفی، مدلی برای دخیل دانستن ارزشها در تصمیمگیری در داخل کشور وجود ندارد.
تصمیمهای دنیای واقعی معمولاً با محیطهای لبریز از فشار، درون دادهای ناکافی، اطلاعات ضد و نقیض، فشارهای بودجه، ضیق وقت، منابع نادر و بسیاری عوامل دیگر روبهروست که بر مسائل سایه میافکنند و کیفیت تصمیمها را تهدید میکنند (نجف آقایی و همکاران، 1381، 94). عدم کیفیت در تصمیمگیری باعث بروز خسارتهایی به سازمان و کارکنان آن میشود زیرا در برخی موارد، نتیجهگیری به حدی مهم است که بروز خطا ممکن است ضررهای جبران ناپذیری را بر ما تحمیل کند (برادران حسنزاده و همکاران، 1388، 188). از اینرو، عدم تصمیمگیری صحیح را میتوان دلیلی بر بهرهوری پایین شرکتها و سازمان های ایرانی دانست.
امروزه همگان براین باورند که سازمان چیزی بیش از دوایر، سلسله مراتب و اختیارات است. یک سازمان مانند فرد دارای شخصیت است. شخصیتی که از ویژگیهای انعطافپذیری، خلاقیت و مانند آنها برخوردار است (حمدی و همکاران، 1388، 18). از اینرو، سازمان میتواند با بازخوردهایی که به عنوان یک شخصیت به کارکنان و مدیران می دهد، نحوهی عملکرد آنها به خصوص تصمیمگیری آنها را تحت تأثیر قرار دهد. بازخوردهایی که به پرسنل ارائه میشود عامل مهمی است که در این پایاننامه مورد سنجش قرار میگیرد. براساس نظریههای ناچیزی که در این زمینه موجود است، فرض بر آن است که بازخورد میتواند باعث تصمیمگیری صحیح و بهموقع شود.
بحث دیگری که در این پژوهش مطرح است، بحث ارزشها و اثرگذاری آنها در تصمیمگیری است. این اعتقاد وجود دارد که عملکرد تنها در یک فضای تصمیمگیری معنی پیدا میکند. تصمیمگیری و خطمشیگذاری یکی از عناصر سیستم است که تحت تأثیر ارزشها قرار دارند و این ارزشها بهطور مدام بر تصمیمهای مدیران و کارکنان تأثیر میگذارد (باقریان، 1379، 15). برطبق شواهد ناچیزی که وجود دارند، ارزشها زمینهی تصمیم افراد را دربرگرفته و برتصمیمگیری آنها تأثیرگذار است زیرا افراد در سازمانها با پیروی از نظام ارزشی حاکم بین ارزشها، تصمیمات و اقدامات خود؛ رابطهای مستقیم برقرار میکنند (معمارزاده و جهانگیرفرد، 1389، 4).
در آخر این پرسش ذهن پژوهشگر را مشغول کرده است که چگونه بازخورد و زمینهی تصمیم، رفتار تصمیمگیری مبتنی بر ارزش را تحت تأثیر قرار میدهد؟
1-3- سؤالهای تحقیق
- آیا بین زمینهی تصمیم و رفتار تصمیمگیری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین بازخورد سیستم و رفتار تصمیمگیری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم خودهدایتی و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم انطباق و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم سنت و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم نیکخواهی و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم جهانگرایی و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم انگیزش و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم خوشیگرایی و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم دستیابی و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم قدرت و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
- آیا بین زمینهی تصمیم امنیتی و رفتار تصمیمگری مبتنی بر ارزش رابطهی معناداری وجود دارد؟
1-4- ضرورت و اهمیت تحقیق
در عصر تحولات اقتصادی، اجتماعی و فناورانه، سازمانهای مختلف به شدت متحول شدهاند (اجتهادی و شاهطالبی، 1387، 2). بحث تصمیمگیری امروزه بیش از پیش مورد توجه تمامی جامعه آکادمیک و صنعتی قرار گرفته است زیرا تصمیمگیری یکی از محوریترین فرایندها در سازمان محسوب شده و به عنوان وظیفهی اصلی مدیران تمامی سطوح مطرح میباشد (هاراکلئوس، 1996، 16). به نحوی که برخی صاحبنظران معتقدند که “تمام مدیریت، تصمیمگیری است” (کریسپین، 1996، 43).
عدم توجه به بحث تصمیمگیری موجب خسارتهایی به سازمان میشود زیرا گریفت، تصمیمگیری را قلب سازمان و مدیریت تلقی میکند. نیومن کیفیت مدیریت را تابع کیفیت تصمیمگیر ی میداند و مدعی است که تصمیمگیری به تنهایی مهمترین وظیفه مدیر است (طبری و قربانی، 1388، 34).
مدیران همواره در انجام تمامی وظایف خود با شرایطی مواجه میشوند که لزوم تصمیمگیری از جانب آنها را میطلبد. همین امر نفوذ و جایگاه بسیار مهم وظیفه تصمیمگیری را در تمامی وظایف مدیران و فرایندهای سازمانی نیز نشان می دهد (هادیزاده مقدم و طهرانی، 1387، 125) و نگریستن از بُعدی جدید به این مقوله را تشویق میکند.
تجربه نشان داده است، در زمانی که تصمیمگیری با پیچیدگی فزاینده مواجه میشود، تکیه تصمیمگیرندگان بر ارزشهای شخصی نیز بیشتر میشود. نکتهای که در اینجا حائز اهمیت میباشد این است که ارزشهای شخصی بر تصمیمگیرندگان مؤثر میباشد.
دغدغهای که پژوهشگر در این موضوع پژوهش دارد آن است که مسائل و مشکلات حوزه تصمیمگیری بهخصوص در شرایط ناپایدار را کاهش دهد تا بستری آماده کند که با راهکارهای علمی بتوان به تصمیمات معقولتر و مطلوبتر دست یافت.
در مجموع، پژوهش حاضر از آن جهت اهمیت دارد که اجرای وظایف دشواری که بر عهده مدیران است، مستلزم تحمل مخارج سنگینی است که برای تأمین آنها می بایست منابع کافی در اختیار باشد. و چون تصمیمات مدیریت نقش بهسزایی در این راستا دارد و منابع محدود هستند، از این رو، شناخت و پیش بینی دیدگاهی که در تصمیمگیری دارند و نیز منجر به تصمیم آنها میشود میتواند ضرورت یابد و با توجه به گفتههای بالا توجیهپذیر باشد.
نجف آقایی، حمید؛ کوزهچیان،هاشم؛ آذر، عادل و احسانی، محمد
برادران حسنزاده، حسن؛ نژاد ایرانی، فرهاد و لطفالهی حقی، ماهرخ
Herbert Simon
Weinz, H and Koontz, H
حمدی، کریم؛ کاوسی، اسماعیل و صهری، حمیدرضا
Haracleous, L. Th
Chrispin, P
Gryft
Newman
فرم در حال بارگذاری ...