فرایند اجتناب ناپذیر پیری بدون شک آغاز می شود. انسان ها طی فرایند زیستی، با مرحله ای به نام سالمندی رو به رو می شوند. این مرحله، در گذرگاه رشد طبیعی به دست می آید؛ به طوری که با سرنوشت آدمی عجین شده و ضرورتی گریز ناپذیر محسوب می شود. از سویی، کاهش نرخ رشد جمعیت و از سوی دیگر، بهبود مراقبت های پزشکی، به افزایش میانگین عمر در بیشتر کشور های جهان منجر شده است (شانکار، مک مان، دماکاکوس، هامر و استپتو[1]، 2017).
جمعیت کشور ایران نیز در شرایط غیرقابــل منتظره ای در حال پیرشدن و سالمندی می باشد. به طوری که این گروه سنی با افزایش امید به زندگی دارای سریع ترین رشد جمعیت در بین جمعیت جهان می باشد. سیاست کنترل موالید، کاهش مـرگ و میر، افزایش امیـد بـه زنـدگی، رشـد خـدمات بهداشـتی و تکنولوژی درمانی و تشخیصی و افـزایش قابـل ملاحظـه ی جمعیت سـالمندان سـبب شـده اسـت کـه از آن بـا عنـاوین گوناگونی مانند خاکستری شدن جمعیت، پیرشدن ملت هـا و اورژانس جهانی یاد شود. افزایش روزافزون جمعیت سالمندان در جهان یکـی از چـالش برانگیزتـرین موضـوعات در حـوزه سلامت محسوب می شود. (رجبی، 1395).
تغییر ساختار خانواده از گسترده بـه هسـته ای، بـالارفتن سن و عدم پذیرش سالمندان در خانواده تغییراتی را در سبک زندگی سالمندان بوجود آورده است. برنامه های جدیـد بـرای کمک به سالمندان به وجود آمـده انـد و مؤسسـات ویـژه ای تحت عناوین سرای سالمندان یا آسایشگاه، سالمندانی را کـه نیاز به حمایت دارند می پذیرند. با بالاتر رفتن سـن نیـاز بـه خدمات مراقبتی و بهداشتی نیز افزایش پیدا می کند و سـهم ویژگی های جمعیت شناختی سالمندان نظیر سن، جنس، تحصیلات، تعـداد فرزنـدان، شـغل و وضـعیت اقتصـادی در کیفیت زندگی و سلامت روان سالمندان، مؤثر است (3). به باور روانشناسان، در دوران سـالمندی وضـع بهداشـت روانی فرد سالمند در آفرینش دقایق خوب و بد تأثیر فراوانـی دارد و در واقـع بایـد پـذیرفت کـه رعایـت بهداشـت روانـی سالمندان در ایجاد شرایط زیست محیطی برای آنان جـز بـه یاری بررسی دقیق رویدادهای زندگی و درک صحیح شـرایط و معضلات موجود امکان پذیر نیست. تنهایی و بـی پنـاهی و توقعـات و انتظارهـای بـرآورده نشـده سـالمند از اطرافیـان، اضـطراب و نگرانـی هـای ناشـی از قـرار گـرفتن در وضـع نامطلوب، بحران ناامیدی، ترس از سپردن به سرای سالمندان و احساس بی کفایتی و بی ارزشی از دیگـر مسـائل اسـترس زای دوران کهولت اســت. امـروزه افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانی و معضل عمومی زندگی بشر است. در ایران افسردگی 35 الی 45 درصد از بیماری های روانی را به خود اختصاص می دهد که متأسفانه این رقم روز بروز سیر صعودی می یابد. (کولایی، حیدری و فلسفی نژاد، 1394).
امید درمانی هم یعنی حالت انگیزشی مثبت بر اساس حالت مشتق شده از نوعی تعامل و کنش موفقیت آمیز که مبتنی است بر عاملیت (انرژی درونی هدفمندسازی خود) و سپس مسیریابی و برنامه ریزی در راستای نیل بدان اهداف و آمال ها (لوید[2] و همکاران، 2009). به عبارت ساده تر، امید درمانی یک برنامه درمانی است که بر اساس نظریه امید اشنایدر به منظور افزایش تفکر امیدوارانه و تقویت فعالیت های مربوط به پیگیری هدف طراحی شده است. در این درمان، شرکت کنندگان ابتدا با اصول نظریه امید آشنا می شوند و سپس به آنها آموزش داده می شود که چگونه این اصول را در زندگی خود بکارگیرند. شرکت کنندگان یاد می گیرند که چگونه اهداف مهم، قابل دستیابی و قابل اندازه گیری را تعیین کنند، گذرگاه های متعدد برای حرکت به سمت این اهداف تعیین کنند، منابع انگیزشی و تأثیر متقابل هر مانع برانگیزش را شناسایی کنند، پیشرفت به سمت هدف را بازنگری کنند، اهداف گذرگاه ها در صورت لزوم اصلاح کنند (شریفی، شهبازی و گودرزیان، 1394).
با توجه به اهمیت مطالب ارائه شده، پژوهش حاضر با هدف بررسی اثر بخشی امید درمانی در کاهش اضطراب، افسردگی و احساس تنهایی سالمندان مراکز نگهداری شهر تبریز انجام یافته است.
1-2- بیان مسئله
با توجه به افزایش شاخص امید به زندگی در ایران طبق گزارش سازمان بهداشت جهانی که امروز در مردان ایران ۶۷ سال و در زنان ایرانی ۷۱ سال می باشد، می توان حدس زد که آمار سالمندان ایرانی رو به افزایش است. براساس پیش بینی کارشناسان، در اینده های نه چندان دور در جهان، از هر پنج نفر یک نفر سالمند خواهد بود. با افزایش تعداد سالمندان مساله بهداشت، سلامت و تأمین آسایش و رفاه آنان در جامعه هر روز ابعاد تازه و گستردهای پیدا می کند. ما در آینده در برابر مسائل جدی درباره سالمندان و حل مشکلات آنها قرار خواهیم گرفت. بنابراین، سالمند و شرایط ویژه افراد سالمند و تأمین بهداشت روانی و جسمانی آنها از جمله مسائلی است که توجه ویژه ای را می طلبد. سالمندان به عنوان یکی از گروه های آسیب پذیر جوامع تلقی و توجه خاصی به آنها می شود و در طی سالهای اخیر به علت کاهش میزان مرگ و میر و بهبود شرایط بهداشتی و افزایش امید به زندگی، جمعیت سالمندان بیش از هر دورهای از تاریخ می باشد (جمال زاده و گلزاری، 1393).
با توجه به افزایش سالمندان در جامعه جهانی، کشور ما نیز از این قاعده مستثنی نیست. در فرهنگ ایرانی، سالمندان مورد احترام اقشار جامعه هستند و اگر ما به تمام خانواده های ایرانی نگاه بیندازیم خواهیم دید که همه با سالمندان و مشکلاتی که این دوره به همراه دارد، دست به گریبانند. با توجه به صنعتی شدن جامعه، در زندگی کنونی برای بسیاری از خانواده ها نگهداری از سالمندان بخصوص در شهرهای بزرگ بسیار مشکل شده است. سالمندان مسائلی خاصی خود را دارند و تأمین بهداشت روانی و جسمانی آنها از جمله مسائلی است که توجه ویژهای را می طلبد (خواستار، 1394).
لازم به ذکر است که دوره سالمندی با بیماریها و اختلالات زیادی همراه است که از این میان می توان به سه تا از مهمترین این اختلالات یعنی اقسردگی[3]، احساس تنهایی[4] و اضطراب[5] اشاره کرد. در بسیاری موارد خانواده ها از مشکلات مربوط به دوران پیری آگاهی دارند اما به دلایل گوناگون برای حل آنها هیچ اقدام جدی نمی کنند و البته خود سالمندان نیز به دلایلی مثل ترس، خجالت و عدم آگاهی از مسائل و مشکلاتشان ، معمولاً آنها را مطرح نمی کنند (بشکانی، 1393).
افسردگی بیماری سختی است، که علاوه بر آن که از نظر روحی و اجتماعی یأس آور است اغلب بیمارهای جسمی که زندگی را تهدید می کنند،
وخیمتر می کند و در موارد زیادی منجر به خودکشی سالمندان می شود، هنگامی که سالمندان افسرده را در جامعه می بینیم سؤالی برای ما مطرح می شود که چرا آنها چنین وضعیتی دارند؟ چطور می توانیم به آنها کمک کنیم؟ و از آنجا که سالمندی دوره استراحت و آرامش است پس چرا ما می بینیم که آنها دست به خودکشی می زنند؟ سستی و رخوت آنها به چه دلیل است؟ آیا میتوان آن را ناشی از بیکاری آنها دانست و به این دلیل که دیگر به فعالیتهای تولیدی دست نمیزنند؟ اگرچه یکی از این دلایل می تواند ناشی از بیکاری باشد و اینکه خود را دیگر غیر مفید میدانند، اما میتواند ناشی از عدم امیدواری باشد؟
هنگامی که در محیطهای آسایشگاه ها وارد می شویم، با ساختمانی خالی از صمیمیت مواجه می شویم، و انسانهایی را می بینیم که به امید اینکه چه زمانی عمر آنها به پایان میرسد روزها را سپری می کنند.انسانهایی که در جایی کز کرده اند و فکر می کنند. و فکر می کنیم نمی توانیم به آنها نزدیک شویم، و هیچ حرف مشترکی با آنها نداریم. یکی دیگر از اختلالاتی که شیوعی بیشتر از افسردگی در سالمندان دارد، اضطراب است که باعث ایجاد تشویش و نگرانی هائی در آنها میشود والبته سالمند این نوع نگرانی ها را یکی از نشانه های لاینفک و طبیعی پیری می داند (چانگ، کیم، آسکو، جونز، کوک و آمتمان[6]، 2015).
البته، منشا این اختلالات متفاوت است و هر کدام به صور گوناگونی به نمایش در می آیند در برخی موارد با مشکلات جسمانی اشتباه گرفته میشوند. در نتیجه کمک مناسب برای سالمندان صورت نمی گیرد. ریچمن (۱۹۵۹) اظهار داشته است که احساس تنهایی تجربه عاطفی دردناک، ترس آور، عام و خطیری است که پیامدهای آسیب شناختی گسترده ای دارد. همچنین پپلاو (۱۹۸۲) عنوان می کند که احساس تنهایی شخصی، یک احساس وحشت بیان نشده، نومیدی یا احساس بیقراری افراطی است. این احساسات تسریع کننده اعمال خودکاری است که اشخاصی دیگر را وادار می کند تا در تماس با فرد تنها قرار بگیرند. بدین ترتیب، ممکن است نوعی از تماس اجتماعی که فرد نیاز دارد فراهم شود. ساکنان خانه سالمندان ریسک بیشتری برای احساسات منفی از جمله: اضطراب، افسردگی، غم واندوه و… دارند. در این مکانها، احساسات منفی می تواند به طور مقطعی به علت بیماریهای مزمن و مشاهده ناتوانی ساکنان دیگر و همینطور بالا بودن مرگ به وجود آید (کابورال، اوانگلیستا و وتسل[7]، 2012) که منجر به درد و رنج بیشتری در سالمندان میگردد. با این وجود، هیچ تلاش جدی از سوی آنها جهت تغییر صورت نمی گیرد. سوالی که اینجا مطرح میشود این است که آیا راهی برای کاستن اضطراب وافسردگی و آموختن روش مقابله با آنها در این قشر جامعه وجود دارد؟ با برنامه ریزی مناسب سالمندان می توانند از دوران سالخوردگی شاد و مولد لذت برده و به عنوان یک جز» یکپارچه با جامعه تلقی شوند.از جمله این برنامه ریزیها می توان به انواع روان درمانی اشاره کرد. امید درمانی نیز یکی از این روش ها می باشد. در واقع امید درمانی در پاسخ به درخواست متخصصان بالینی و با کاربرد منظم اصول نظریه امید در بافت درمانی ایجاد شد.( اسنایدر، 2002) امید داشتن و خوش بینی نسبت به اینده می تواند بر موقعیت های ایجاد کننده چالش و فشار روانی، تاثیر گذارد (کوهن، فردریکسن، براون، میکلز و کانوی[8]، 2009).
آیروینگ و همکاران (1998) در تحقیق خود نشان داده اند که آموزش امید می تواند منافع روان شناختی مختلقی برای افراد داشته باشد و همچنین مؤلفه شادی را در آن ها افزایش دهد. با توجه به آسیب پذیر بودن سالمندان نسبت به اختلالات خلقی و عوارضی که این اختلالات در پی خواهد داشت، هر گونه تلاشی برای رفع این اختلالات و کمک به سالمندان برای کاهش اضطراب و افسردگی مفید خواهد بود، با نظر به این که رویکرد مثبت نگری در بهزیستی و شادکامی انسان مؤثر است، لذا این پژوهش به دنبال پاسخ به این سوال است که آیا امید درمانی به عنوان یک رویکرد برگرفته از درمان راه حل مدار و درمان شناختی می تواند در کاهش اضطراب، افسردگی و احساس تنهایی سالمندان تاثیر داشته باشد؟
1-3- اهمیت و ضرورت مطالعه
یکی از وقایع اجتناب پذیری که در زندگی آدمی رخ می دهد پدیده ی سالمندی است و از مهمترین مسائل جامعه چگونگی برخورد با این پدیده است. در همه ی جوامع بشری سالمندان تعداد قابل توجهی از جمعیت را شامل می شوند. لذا هر اقدامی در جهت بهینه کردن شرایط زندگی آن ها می تواند مشکلات اجتماعی را کاهش داده و در کنار آن مشکلات خانواده نیز کاهش یابد. اغلب مشکلاتی که سالمندان با آن روبه رو هستند مشکلات جسمی و ناتوانایی های حرکتی و مشکلات روحی و روانی است از جمله مسائل روحی که سالمندان با آن مواجه می شوند ناامیدی و افسردگی است، روان شناسان گام های بسیاری در جهت بهبود این علائم رداشته اند ولی پس از ظهور جنبش روان شناسی مثبت، نظریه پردازان و محققان به جای توجه صرفبه تجارب یا ادراک های منفی به بررسی ساز ه هایی چون خودکنترلی، معنویت ، شادی ، خوش بینی و امید پرداختند (اشنایدر و مک کالوف،2000). آثار مثبت این ساز ه ها بر سلامت جسمانی و روانی در تحقیقات مختلف تأیید شده است. تحقیقات انجام شده نشان داده اند که امید با عاطفه مثبت (اشنایدر و همکاران ،1966) و احساس خود ارزشمندی (اشنایدر و همکاران،1997) همبستگی بالایی دارند و همچنین به طور منفی با افسردگی (اشنایدر و همکاران،1997) در ارتباط است.
امروزه سالمندی به عنوان یک پدیده مهم جهانی بوده که این امر به دلیل افزایش جمعیت سالمندان جهان می باشد، به گونه ای که طبق آمار سازمان بهداشت جهانی (WHO) تعداد سالمندان در کشورهای آسیای جنوب غربی(از جمله ایران) در سال 2000 حدود 7 درصد کل جمعیت بوده و این رقم تا سال 2030 به 15 درصد خواهد رسید. همچنین افسردگی به عنوان یکی از شایعترین بیماری های دوران سالمندی و یکی از شایعترین اختلالات روانی و معضل عمومی زندگی بشر است. در ایران افسردگی 35 الی 45 درصد از بیماری های روانی را به خود اختصاص می دهد که متأسفانه این رقم روز بروز سیر صعودی می یابد. در سال 2000 افسردگی چهارمین رتبه را از نظر بیماری ها به خود اختصاص داده و پیش بینی می شود که تا سال 2020 به رتبه دوم و در سال 2030 به رتبه اول در تمامی سنین و دومی در کشورهای با درآمد بالا صعود کند. افسردگی یکی از شایعترین اختلالات روانپزشکی سالمندان و از شایعترین عوامل خطر خودکشی در سالمندان است که نزدیک 34 درصد خودکشی های موفق را شامل می شود (خدابخشی کولایی، حیدری و فلسفی نژاد، 1394).
با توجه به اهمیت مطالب ذکر شده و توجه به این نکته که، سلامت سالمندان موضوع مهمی برای اقشار مهم جامعه به شمار می رود و لذا اگر بتوانیم از طریق پژوهش های مختلف به بررسی ها و راهکارها و نتایجی دست یابیم که بتوانند میزان سلامت سالمندان را ارتقاء بخشند می توانیم در این مهم قدم برداریم. بنابراین درصدد برآمدیم به بررسی اثربخشی امید درمانی بر کاهش اضطراب، افسردگی و احساس تنهایی سالمندان بپردازیم.
1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی
تعیین اثربخشی امید درمانی بر کاهش افسردگی، اضطراب و احساس تنهایی سالمندان در مراکز نگهداری می باشد.
1-4-2- هدف جزئی
1- تعیین اثربخشی امید درمانی بر کاهش افسردگی سالمندان در مراکز نگهداری
2- تعیین اثربخشی امید درمانی بر کاهش اضطراب سالمندان در مراکز نگهداری
3- تعیین اثر بخشی امید درمانی بر کاهش احساس تنهایی سالمندان در مراکز نگهداری
1-5- فرضیه های تحقیق
1-امید درمانی موجب کاهش افسردگی سالمندان در مراکز نگهداری می شود.
2-امید درمانی موجب کاهش اضطراب سالمندان در مراکز نگهداری می شود.
3- امید درمانی موجب کاهش احساس تنهایی سالمندان در مراکز نگهداری می شود.
1-5- فرایند اجرایی تحقیق
فرایند اجرایی تحقیق در 9 مرحله می باشد.
نقش و اهمیت مشتری در شرکتها و سازمانها به سبب تأثیر مستقیمی که بر رشد و بقای سازمان در بازار رقابت می گذارند و نیز کسب منافعی که برای ایشان دارند، سبب گردیده تا امروزه از نظر فلسفی لزوم کسب رضایت مشتری درک و پذیرفته شود و در کلیه واحدهای سازمانی گرایش به مشتری داشته باشند و سمت و سوی فعالیت همه آنها مشتری و جلب رضایت او باشد. در دنیای امروز اصل رقابت ایجاب می کند که توجه مدیران سازمان ها معطوف به بالا بردن خشنودی مشتریان، کاهش هزینه های تولید و ارائه خدمات با سطح بالای کیفیت در کار باشد. لذا بررسی و شناخت شاخص های رضایت مشتری و سنجش رضایت مشتریان بدین لحاظ حائز اهمیت بوده که نهایتاً سطح رضایت مشتری تعیین کننده موفقیت یا شکست سازمان هاست. رعایت اصول اخلاقی از وظایف اصلی مدیران میباشد. اخلاقی بودن نه تنها سبب رضایت کارکنان و مشتریان است بلکه مشتریان و کارکنان را به دوستداران دو آتشه مدیران تبدیل می کند. دوستدارانی که از ارتباط با مدیران لذت می برند و سعی می کنند آشنایان و سایر همکاران خود را در این لذت سهیم کنند. براین اساس تحقیق حاضر با هدف بررسی ارتباط هوش اخلاقی رؤسا و کارکنان با رضایت و وفاداری مشتریان بانک مسکن استان آذربایجان غربی انجام گرفته است.
دنیای کسب و کار در اواخر قرن بیستم و اوایل قرن بیست و یکم با رقابت روز افزون بنگاههای اقتصادی رو به رو بوده است. افزون بر این، مشتریان هر روزه آگاهی بیشتری نسبت به رقبا و محصولات و خدمات پیدا می کنند و گزینه های مختلفی را پیشرو دارند. با این شرایط به جرأت میتوان ادعا کرد که امروزه هیچ کسب و کاری به جز سازمانهای انحصاری نمیتوانند بدون داشتن مشتریان وفادار دوام آورند . با توجه به این واقعیت که انتظارات مشتریان به طور دائم در حال افزایش است، سازمانها ملزم هستند تا فراتر از نیازهای اولیه مشتریان رفته، انتظارات مشتریان را تأمین و کانون توجه خود را از ارضای صرف مشتری به ایجاد وفاداری و اعتماد از طریق ایجاد ارتباطی بلندمدت، دو جانبه و سودآور برای هر دو طرف معطوف نمایند . در این راستا دو مسأله مهم یعنی انتخاب مشتری و وفاداری او، تمامی تلاشها در حوزه دانش بازاریابی را پوشش میدهد چرا که هدف اصلی بنگاههای اقتصادی از تلاش و رقابت، جذب مشتری و تعامل و سودآوری بلند مدت از اوست ( مهرانی و همکاران ، 1391 ).
تعریفی که محققان از وفاداری مشتریان نسبت به بانک داشته اند، پاسخ رفتاری توأم با تعصب ( یعنی غیرتصادفی) یا ملاقات مجددی که از طریق برخی واحدهای تصمیم گیری نسبت به یک بانک، خارج از فضای سایر بانکها در طی زمان ابراز می شود که تابعی از فرایندهای
روانشناسی ( تصمیم گیری و ارزیابانه ) بوده و منتج به تعهدات نسبت به مارک تجاری میگردد. همچنین رضایتمندی مشتری را به عنوان احساس یا نگرش یک مشتری نسبت به یک محصول یا خدمت بعد از استفاده از آن تعریف می کنند. رضایتمندی مشتری نتیجه اصلی فعالیت بازاریابی است که به عنوان ارتباطی بین مراحل مختلف رفتار خرید مصرف کننده عمل می کند. اگر مشتریان به وسیله خدمات خاصی رضایتمند شوند به احتمال زیاد خرید خود را تکرار خواهند کرد ( مهرانی و همکاران ، 1391) . علیرغم اهمیت وفاداری مشتریان در شرایط کنونی و نیز اینکه به دلیل ماهیت خدماتی فعالیت بانکها درگیری و تعامل بین مشتریان و کارکنان بیشتر است و متأسفانه برخی از بانکها به این مقوله یعنی استخدام و بکارگیری کارکنان با تعهد اخلاقی خوب توجه چندانی ندارند. زیرا بانکها و مؤسسات در دنیای پویا و پرمخاطره امروزی برای اینکه بتوانند بقای خودشان را تحکیم بخشند ، باید مدیران و کارکنان خود را ملزم به رعایت اصول اخلاقی و فراگیری هوش اخلاقی نمایند . چرا که رعایت آنها باعث دلگرمی کارکنان و به تبع آن افزایش کیفیت خدمات و در نهایت جلب رضایت ارباب رجوع و تثبیت بقای سازمانها خواهد شد . مدیران با داشتن هوش اخلاقی بالا، میتوانند با سالمسازی و بهینه کردن عملکرد بانکی ، موقعیت و جایگاه خود را در بازار رقابتی تضمین کنند (اسگندری و همکاران، 1391) .
بنابراین تحقیق حاضر در پی پاسخ به این دو سؤال است که:
آیا هوش اخلاقی رؤسا و کارکنان با رضایت مشتریان بانک مسکن استان آذربایجان غربی ارتباط معناداری دارد ؟
آیا هوش اخلاقی رؤسا و کارکنان با وفاداری مشتریان بانک مسکن استان آذربایجان غربی ارتباط معناداری دارد ؟
در شرایط کنونی با توجه به بازار رقابتی موجود میان بانکها، برای ایجاد سودآوری بیشتر و تأمین منافع صاحبان سهام، مدیران و کارکنان این بانکها باید به ابعاد گوناگونی از روابط میان بانک و مشتری توجه ویژهای نمایند و مشتریان وفادار خود را افزایش دهند. امروزه اخلاقیات و مدیریت تنوع از عوامل اصلی عملکرد موفقیتآمیز در یک محیط رقابتی است. عدم توجه به اخلاق در مدیریت سازمانها می تواند معضلات بزرگی برای سازمانها به وجود آورد. در این میان قضاوت افراد در مورد اخلاقی بودن و یا غیراخلاقی بودن کارها بر کمیت و کیفیت کار آنان و در نتیجه موفقیت سازمانی تأثیر قابل توجهی دارد. همچنین در ساختار سازمانهای کنونی، اعتماد و سهیم کردن کارکنان یا مشارکت دادن افراد در اطلاعات جایگزین ساختارهای قدیمی و کنترلهای شدید گذشته شده است. امروزه بهترین مدیر کسی است که به حرف کارکنان گوش دهد، موجبات انگیزش آنان را فراهم آورد و به حمایت از آنها برخیزد. رهبران موفق یا اثربخش، قدرت و مسئولیت را با کارکنان تقسیم می کنند و آنان را در این موارد سهیم مینمایند. مدیران برای اطلاع از وضعیت محیط داخلی و خارجی سازمانها، نیازمند برقراری ارتباط با عوامل داخلی و خارجیاند تا نسبت به رفع مسایل و مشکلات موجود اقدام و در راستای ارتقاء و توسعه سازمان بیش از پیش تلاش نمایند. اگر مدیران هوش اخلاقی خود را تقویت یا بالا ببرند، میتوانند در برقراری ارتباط با کارکنان و مشتریان خود به صورت مؤثر عمل نمایند ( سیادت و همکاران ، 1388 ) .
تحقیق حاضر براساس تحقیق مارتین و آستین[1] ( 2010 ) که به بررسی تأیید شاخص شایستگی اخلاقی هوش اخلاقی پرداختهاند و تحقیق دلکورت و همکاران[2] ( 2013 ) که به بررسی تأثیر شایستگی احساسی کارکنان بر رضایت و وفاداری مشتریان پرداختهاند ، انجام شده است. مدل مفهومی تحقیق حاضر به بررسی تأثیر هوش اخلاقی که شامل عمل مطابق با اصول و ارزشها، راستگویی، حمایت از حقیقت، عمل به قول، مسئولیت پذیری، غمخوار دیگران بودن، پذیرفتن اشتباهات، مسئولیت خدمت به دیگران و چشمپوشی از اشتباهات دیگران است بر روی رضایت و وفاداری مشتریان پرداخته است.
شکل 1‑1 : مدل مفهومی تحقیق
:
نیروی انسانی مهمترین سرمایه سازمانهاست و هر چه این سرمایه از کیفیت مطلوب بالاتری برخوردار گردد احتمال موفقیت، بقاء و ارتقاء سازمان بیشتر خواهد شد. لذا میبایست در مورد بهبود کیفی نیروی انسانی سعی فراوان نمود چرا که این اقدام هم به نفع سازمان است و هم به نفع افراد اما نه تنها آموزشهای تخصصی شامل این اقدام نمیگردد بلکه بهبود نگرشها و تعدیل ارزشهای افراد را نیز شامل میشود. یکی از مهمترین این نگرشها تعهد سازمانی است. در دهه اخیر تحقیقات متعددی در این زمینه و در ابعاد مختلف مرتبط با آن انجام گرفته است. این تحقیقات در دو مقوله دسته بندی میشوند؛ گروه اول سعی در شناخت تعهد داشتهاند و گروه دوم به بررسی عوامل مرتبط با تعهد پرداختهاند. گرچه این متغیر به نحو محسوس و کمی اندازه گیری نمیشود اما وجود آن علیالخصوص در برخی سازمانها بسیار ضروری است.
امروزه مدیران سازمانها بر این اعتقادند که هر چه کارکنان بیشتر ارزشهای سازمان را بپذیرند و خود را متعلق به سازمان و ملزم به تلاش در راه نیل به اهداف آن بدانند؛ احتمال موفقیت سازمان بیشتر خواهد شد. از طرفی یکی از برجستهترین عوامل مؤثر در موفقیت سازمان ، چگونگی عملکرد آن میباشد لذا سازمانها سعی دارند تا عوامل مؤثر و مرتبط به عملکرد کارکنان را شناسائی و تقویت نمایند. یکی از عوامل مؤثر بر عملکرد کارکنان تعهد سازمانی است که به نگرشهای مثبت یا منفی افراد نسبت به کل سازمانی که در آن مشغول به کارند اطلاق میگردد.
با توجه به تغییر و تحولات عصر حاضر نیروی انسانی نسبت به سایر منابع سازمان، از اهمیت خاصی برخوردار شده است. در واقع سرمایه انسانی، حیاتیترین عنصر راهبردی و اساسیترین راه برای افزایش اثربخشی و کارایی سازمان است و پیشرفت و ترقی جامعه را به دنبال خواهد داشت.
عملکرد نهایی سازمان منوط به عملکرد تک تک افراد درون سازمان و محیط پیرامون آن میباشد؛ به عبارت دیگر از جمع نهایی و یا نتیجه نهایی عملکرد افراد و کارکنان سازمان، عملکرد کل سازمان را میتوان به دست آورد. علت تفاوتهای عملکردی سازمانهای مختلف در جوامع مختلف چیست و علل تفاوت عملکردی کارکنان در سازمان چیست؟ عدم رضایت و عدم احساس تعلق و وفاداری کارکنان میتواند تا خیر، غیبت و ترک سازمان را به همراه داشته باشد که علاوه بر هزینههای فراوان در روحیه سایر کارکنان نیز تأثیر میگذارد و سیستم روابط انسانی را مختل میسازد.
چنانچه لیکرت بیان میکند ؛ روحیه ضعیف در کارایی سازمان اثر میگذارد. در سازمانها با افراد مختلفی برخورد میکنیم که هر یک به کار و سازمانهای خویش نگاههای گوناگونی دارند که اگر این دیدگاهها را بر روی یک پیوستار نشان دهیم در یک طرف آن افرادی هستند که علاقه و احساس تکلیف و تعلق و عشق خاصی نسبت به سازمان خود دارند و تا پای جان نسبت به پیشبرد اهداف کوشش روزمره و تمایل نشان میدهند. در سمت دیگر این پیوستار افرادی را میبینیم که نسبت به سازمان خود وابستگی ندارند و نه تنها خود در جهت اهداف سازمان حرکت نمیکنند بلکه در ایجاد فرهنگ بی توجهی نسبت به مشکلات سازمان در بین دیگر همکاران مؤثر میباشند.
با توجه به مشاهده مسائلی در سازمان مورد مطالعه محقق سعی دارد تا رابطه بین تعهد سازمانی و عملکرد کارکنان این سازمان را مورد مطالعه قرار دهد و به دنبال پاسخگویی به این سؤال است که آیا میان تعهد سازمانی و عملکرد کارکنان شرکت نفیس نخ رابطه معناداری وجود دارد؟
کارایی، اثربخشی و بهبود عملکرد از مهمترین اهداف یک سازمان محسوب میشود و هر سازمانی سعی در تقویت این ستاده ها را از طرق گوناگون دارد. برای رسیدن به اهداف فوق باید عوامل مرتبط و مؤثر بر عملکرد کارکنان را شناسایی و تقویت نمود. یکی از این عوامل تعهد سازمانی است که در سالهای اخیر توجه زیادی را به خود معطوف کرده است. نیروی انسانی وفادار و سازگار به اهداف و ارزشهای سازمانی که مایل است فراتر از وظایف محوله فعالیت نماید میتواند عامل مهمی در اثربخشی سازمان باشد. وجود چنین نیرویی در سازمان باعث بالا رفتن سطح عملکرد، پایین آمدن میزان غیبت، تا خیر و ترک خدمت شده و وجهه سازمان را در اجتماع مناسب جلوه داده و زمینه را برای رشد و توسعه سازمان فراهم کند(حسینیان و همکاران،10:1386).
حرکت بهره ورا نه در سطح سازمان تنها نتیجه رفتار انسانهایی است که نسبت به سازمان دارای تعهد هستند و با نگرش مثبت، خلاق و رضایت مندانه به تغییر دنیای پیرامون خویش میاندیشند(خاکی،1376 :199).
تعهد و پایبندی میتواند پیامدهای مثبت و متعددی داشته باشد. کارکنانی که دارای تعهد و پایبندی هستند نظم بیشتری در کار خود دارند، مدت زمان بیشتری در سازمان میمانند و بیشتر کار میکنند(مورهد و گریفین، 1374 :82).
در موارد بسیاری سازمانها به افرادی نیاز دارند که به نفع سازمان و فراتر از وظایف مقرر تلاش کنند. این امر به ویژه در مشاغل حساس و بحرانی از اهمیت به سزایی برخوردار است. کوتاهی در جهت ایجاد تعهد و وابستگی روانی در اعضای سازمان مستلزم افزایش هزینهها برای ایجاد سیستم کنترل و نظارت دقیق و پیچیده خواهد بود. داشتن کارکنانی که ارزشها و اهداف سازمان در آن ها روانی شده باشد این اطمینان را به وجود میآورد که افراد باطناً در جهت تا مین منافع سازمان تلاش میکنند(خاکی 1376 : 197).
درباره تعهد سازمانی به منزله یکی از مؤلفههای مهم رفتار سازمانی، پژوهشهای متعددی صورت گرفته است و مشخص شده است که در مواردی تعهد سازمانی میتواند اثرات مشخصی بر عملکرد افراد سازمان داشته باشد.
پژوهشگر به علت علاقه مندی در تعیین رابطه بین تعهد سازمانی و عملکرد کارکنان شرکت نفیس نخ و یافتن راه حلها و مستند علمی قابل اجرا به منظور ارتقاء عملکرد آن ها و همچنین تاکید بر اهمیت مسئله تعهد سازمانی در سازمانها به انتخاب این موضوع پرداخته است.
هدف اصلی:
به طور کلی هر تحقیق برای دستیابی به هدف و منظور خاصی صورت میگیرد، این هدف خود را در قالب مسئله تحقیق نمودار میسازد و از طریق بیان آن آشکار میشود. هدف اصلی از پژوهش حاضر بررسی رابطه بین تعهد سازمانی و عملکرد کارکنان شرکت نفیس نخ میباشد.
اهداف فرعی:
هر تحقیق به یک چهارچوب نظری نیاز دارد، چهارچوب نظری ، الگویی است که فرد پژوهشگر بر اساس آن درباره روابط بین عواملی که در ایجاد مسئله مهم تشخیص داده شدهاند نظریه پردازی میکند(خاکی،1388 :163).
در این پژوهش با توجه به دشواریها و مشکلات و فقر منابع نظری، نظریهای که بتواند ارتباط متقابل متغیرها را مورد توجه قرار دهد و در عین حال اجازه و امکان سنجش متغیرهای پژوهش را فراهم آورد منطقی به نظر میرسد از میان نظریههای مطرح شده نظریه مدل سه بخشی تعهد سازمانی می یر و آلن که زمینه تبیین و شناخت بهتری برای پژوهش حاضر مهیا میکند مورد استفاده قرار گیرد. لذا پژوهشگر در تدوین چهارچوب نظری این تحقیق از مبانی نظری پژوهش که برگرفته از اندیشه دانشمندان صاحب نظر در مدیریت میباشد به شرح زیر بهره جویی نموده است:
متغیر مستقل (تعهد سازمانی) و مؤلفههای آن برگرفته از مدل سه بخشی آلن و می یر[1] و نهایتاً اینکه طرح متغیر وابسته (عملکرد کارکنان) بر گرفته از مدل هرسی و گلداسمیت[2] تحت عنوان الگوی اچیو خواهد بود.
پژوهش حاضر با توجه به ادبیات موضوع و پیشینه تحقیق مدل مفهومی زیر را ارائه و مورد بررسی قرار داده است.
متغیر مستقل متغیر وابسته
عملکرد کارکنان | مؤلفهها |
توانایی | |
وضوح | |
کمک | |
انگیزه | |
ارزیابی | |
اعتبار | |
محیط |
مؤلفهها | تعهد سازمانی |
تعهد عاطفی | |
تعهد مستمر | |
تعهد هنجاری |
مدل سه بخشی تعهد سازمانی آلن و می یر
(مقیمی، 1383 : 393) مدل هرسی و گلداسمیت تحت عنوان الگوی اچیو
(هرسی و بلانچارد، 1375 :509)
نمودار1-1- مدل مفهومی تحقیق
فرضیات تحقیق شامل موارد زیر میباشد:
فرضیه اصلی:
بین تعهد سازمانی و عملکرد کارکنان شرکت نفیس نخ رابطه معنا داری وجود دارد.
فرضیات فرعی:
بین تعهد عاطفی و عملکرد کارکنان شرکت نفیس نخ رابطه معناداری وجود دارد.
بین تعهد مستمر و عملکرد کارکنان شرکت نفیس نخ رابطه معناداری وجود دارد.
بین تعهد هنجاری و عملکرد کارکنان شرکت نفیس نخ رابطه معنا داری وجود دارد.
قلمرو تحقیق از سه بعد موضوعی، مکانی، زمانی مورد بررسی قرار گرفته است.
قلمرو موضوعی: تحقیق حاضر به بررسی رابطه بین تعهد سازمانی و عملکرد کارکنان میپردازد که در قلمرو علوم رفتاری و مدیریت منابع انسانی قرار دارد.
قلمرو مکانی : از نظر بعد مکانی ، این تحقیق در شرکت نفیس نخ انجام میگیرد.
قلمرو زمانی : این تحقیق از اول اسفند 1390 تا آخر دی ماه 1391 انجام پذیرفته است و قلمرو زمانی (دوره توزیع و جمع آوری پرسشنامه) آذر ماه 1391 میباشد.
کودکان بسیاری هستند که ظاهری طبیعی دارند ،رشدجسمی،قد و وزنشان حاکی از بهنجار بودن آنهاست و هوششان کما بیش عادی است ،به خوبی صحبت می کنند ومثل همسالان خود با سایرین ارتباط برقرار می کنند .درخانه نیز خودیاری های لازم را دارند و از رفتار و اخلاق عادی برخوردارند. اما وقتی به مدرسه می روند و می خواهند خواندن،نوشتن و حساب را یاد بگیرند،دچار مشکلات جدی و قابل ملاحظه می شوند.این کودکان با مشکلات یادگیری درمدرسه روبروهستند واین امرگاهی به شکست تحصیلی وترک تحصیلی منتهی می شود. این مسئله ناتوانی در درک ویادگیری مطلوب برخی ازمطالب آموزشی در برخی از دانش آموزان و بعضا” دانشجویان در سالهای اخیر بطور فوق العاده ای مورد توجه متخصصان وکارشناسان تعلیم وتربیت قرار گرفته است (افروز،1385). این مشکلات،واقعیت های غیر قابل انکاری هستند که در تمام جوامع،فرهنگ هابه چشم می خورد و ناتوانی آنها ناشی از بهره هوشی پایین،نارسایی حسی ،آموزش ناکافی وفقر فرهنگی آنها نیست (هالاهان و کافمن،1988؛ترجمه جوادی،1386). کودکان دارای این مشکلات که عمدتا” دچار ناتوانی های یادگیری[1]هستند،واینکه اغلب ظاهری طبیعی دارند و از لحاظ رشد جسمی ،قد و وزنشان حالت عادی دارند و از نظرهوش نیز دارای عقب ماندگی ذهنی نمی باشند،مانند سایر همسالان خود صحبت کرده و بازی می کنند ،ولی آنان عمدتا”از نظر درسی در یک یا چند زمینه با مشکل جدی روبرو بوده و بدون بهره گیری از آموزش های ویژه نمی توانند ادامه تحصیل دهند(فریار و رخشان،1379).
صاحب نظران حیطه این اختلال،یک رشته ویژگی ها را برای این اختلال مشخص کرده اند که شامل موارد زیر است ؛ اختلاف بین توانایی بالقوه و عملکرد واقعی،دشواری یادگیری تحصیلی،اختلالات زبانی،اختلالات ادراکی،اختلالات خاص یادگیری،نارسایی فراشناختی ،مشکلات اجتماعی،عاطفی،مشکلات حافظه ای، اختلالات حرکتی ،مشکلات توجه وبیش فعالی (کریمی،1383).
یکی از عواملی که احتمالا”با ناتوانی های یادگیری دانش آموزان مرتبط می باشد، ،نارسایی هیجانی[2] می باشد.این مفهوم در حیطه روانپزشکان و درمانگران اختلالات روان تنی قرار دارد ودر بسیاری ازبیماران روان تنی دیده شده است. نارسایی هیجانی، بعنوان یک پدیده هیجانی به اختلال خاص در کارکرد روانی اطلاق می گردد که در نتیجه فرایند بازداری خودکار اطلاعات و احساسات هیجانی بوجود می آید(مددی وقائلی،2002).نارسایی هیجانی رابعنوان توانایی کم برای متمایز کردن احساسات هیجانی،توانایی کم برای بیان تجربیات هیجانی به صورت کلامی، توانایی کم برای تجربه کردن احساسات هیجانی ،کاهش تمایل برای فکر کردن درباره هیجانات تعریف می کنند(سیفنوز[3]،1973).این اختلال که به ناتوانی در پردازش شناختی اطلاعات هیجانی وتنظیم هیجانها گفته می شود،سازه ای است چند وجهی، متشکل از دشواری در شناسایی احساسات ،دشواری در توصیف احساسات برای دیگران و جهت گیری فکری بیرونی (تیلور و بگبی[4]،2000).ویژگی های اصلی نارسایی هیجانی عبارت است از:ناتوانی در بازشناسی وتوصیف کلامی هیجانهای شخصی، فقرشدید تفکر نمادین که آشکار سازی با برخورد ها، احساسات،تمایلات وسائق ها را محدود می کند.ناتوانی در بکارگیری احساسات بعنوان علایم مشکلات هیجانی، تفکر انتفاعی در مورد واقعیت های کم اهمیت بیرونی،کاهش یادآوری رویاها،دشواری درتمایز بین حالتهای هیجانی وحس های بدنی،فقدان جلوه های عاطفی چهره، ظرفیت محدود برای همدلی و خود آگاهی(تول،مداگلیا و رویمر[5]،2005). نارسایی در تنظیم ومدیریت هیجانها(فرایند گذار از پردازش به عمل)از ویژگیهای نارسایی هیجانی است (تیلور و بگبی،2000).
یکی دیگر از متغیرهای مهم اثرگذار و مشکلات احتمالی در افراد دارای اختلال یادگیری، انگیزه پیشرفت[6] می باشد.بررسی ها نشان می دهند که انگیزش یکی از عوامل اصلی رفتارها است و درتمام رفتارها از جمله یادگیری،عملکرد ادراک،دقت،یادآوری،فراموشی،تفکر ،خلاقیت و هیجان اثر دارند.(مورای،ترجمه براهنی،1369).به طور کلی انگیزش را به موتور و فرمان اتومبیل تشبیه کرده اند ودراین مقایسه نیرو و جهت،مفاهیم عمده انگیزشی هستند.انگیزش متغیری فرضی است که روان شناسان تربیتی، بود و نبود و درجات آن را در دانش آموزان از راه مشاهده رفتار ویا نمرات درسی در فضای آموزشی استنباط می کنند(ریو[7]،2005؛ترجمه سیدمحمدی،1386).بالاخره انگیزه محرک اساسی برای تمام اعمال ما است.انگیزه اشاره به پویایی رفتار ما دارندکه شامل نیازهای ما،تمایلات و جاه طلبی های ما در زندگی می باشد. انگیزه پیشرفت اساس ما در رسیدن به موفقیت و رسیدن به تمام آرزوهای ما در زندگی است. انگیزه پیشرفت می تواند بر نحوه ای که یک فرد وظیفه ای را انجام می دهد ویا تمایل به نشان دادن شایستگی را دارد،تاثیرگذار باشد(هاراکییویچ ،بارون ،کاتر و الیوت[8]،1997).در واقع منظور از انگیزه پیشرفت،میل یا اشتیاق برای کسب موفقیت وشرکت در فعالیتهایی است که موفقیت درآنهابه کوشش و توانایی شخص وابسته است(اسلاوین،2006؛ترجمه سید محمدی، 1385).
از جمله مداخله هایی که می تواند برانگیزه پیشرفت ونارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری تاثیر داشته باشد و تاکنون مورد توجه پژوهشگران قرار نگرفته است مصاحبه انگیزشی[9] می باشد.
مصاحبه انگیزشی روشی مراجع محور است که رهنمودی برای تقویت وافزایش انگیزه درونی بوده و به منظور تغییر ،از طریق کشف،شناسایی و حل تردیدها ودو سوگرایی استفاده می شود. مدل مفهومی مصاحبه انگیزشی،بر پایه مفاهیمی از فرایند تغییر[10]پروچسکا و دیکلمنته ،موازنه تصمیم گیری[11] جانیس[12] و مان[13] ،نظریه متعادل سازی[14] برم[15]،نظریه ادراک خویشتن[16] بیم[17]،نظریه خود سامان دهی[18] کانفر[19] و نظریه ارزش های[20] راکیج[21] شکل گرفته است(فیلدس[22]،2006).در این نظریه با تکیه بر حمایت نظری نظریه خودتعیین گری[23]، تاکید زیادی بر ارضای نیازهای بنیادی روانشناختی خودمختاری [24]،شایستگی[25] وارتباط با دیگران[26] می شود.ارضای این نیازها شرایط لازم را برای رشد روانشناختی ، انسجام یافتگی و بهزیستی شخص فراهم می کنند(دسی و رایان[27]،2000).
بنابراین با توجه به مطالب بالا هدف این پژوهش تعیین اثر بخشی مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت ونارسایی هیجانی دانش آموزان داری ناتوانی های یادگیری شهر پارس آباد می باشد.
1-2)بیان مسئله
امروزه بزرگترین گروه کودکان استثنایی ،کودکان دچار ناتوانی یادگیری می باشند(احدی و کاکاوند،1389؛ کیرک،گالاگ،کلیمان،آناستاسیو[28]،1999).ناتوانی های یادگیری نمایانگر یکی ازبزرگترین وشاید جنجال برانگیزترین مقوله های آموزش و پرورش است.این اختلال بعنوان یک مشکل عصب شناختی در نظر گرفته شده است که با مشکلات جدی در توانایی خواندن ،نوشتن و ریاضی همراه بوده وبا توانایی ذهنی مورد انتظار در فرد همخوانی ندارد.. متخصصان، یادگیری را کلید اساسی زندگی وسالم زیستن می دانند و شاید هیچ فرایندی ازفرایندهای زندگی انسان مانند فرایند یادگیری میزان سلامت و عمدتا سلامت ذهنی و روانی او را نشان ندهند(شعاری نژاد،1386،به نقل از یوسفی،1391). این اختلال سبب ایجاد مشکلاتی در زمینه های اجتماعی ،هیجانی و تحصیلی برای دانش آموزان می شود(فریلیچ وشتمن [29]،2010) .و یکی از معضلات مهم و تعیین کننده سرنوشت تحصیلی ،ناتوانی به شمار می آید(سیدمن ،بیدرمن واستفن[30] ،2006؛به نقل از رحیمیان بوگر،1391) .وفهم کامل این اختلال، نیازمند توجه به حوزه های اجتماعی ،خانوادگی،عاطفی و رفتاری زندگی کودک است(لرنر[31]،1997؛به نقل از خرمایی،عباسی و رجبی،1391). پیامدهای ناتوانی های یادگیری بر سلامت ذهن و روان مبتلایان شامل:اضطراب،گوشه گیری ، بی اعتمادی،طردشدگی،یاس و ناکامی،اعتماد به نفس پایین،مشکلات بین فردی و کمبود مهارتهای اجتماعی می باشد(هاگر و وان[32]،1995؛به نقل از یوسفی،1391).میزان ترک مدرسه برای کودکان و نوجوانان مبتلا به این اختلال ،گفته می شودحدود 40 در صد،یعنی یک ونیم برابر حد متوسط است.تعداد زیادی از معلمان وقتی را که صرف آموزش خواندن ،نوشتن و ریاضی می کنند بیش از مدتی است که صرف آموزش دروس دیگر می شود(دادستان،1389).
این اختلالات تنها به افت تحصیلی واتلاف بودجه پایان نمی پذیرد،بلکه به سرزنش،تحقیر از جانب سایر دانش آموزان،سلامت روان دانش آموزان را به مخاطره می اندازد واین مشکل منجر به اضطراب و ناخشنودی گردیده وتمام زندگی فرد را تحت پوشش قرار می دهد که ما حصل آن آسیب به بهداشت روانی فرد و جامعه می باشد (کارگر شورکی ، ملک پورو احمدی،1389).
این کودکان بعد از مدتی خود را متفاوت از دیگران می بینند و چه بسا احساس حقارت به آنها دست بدهد و یا اگر معلم کلاس و سایر همسالان آنها را سرزنش کنند ،به بیزاری از درس،مدرسه،معلم و دانش آموزان نیز دچار شوند. والدین این گروه از کودکان ،که غالبا بی خبر از ریشه ها و دلایل ناتوانی یادگیری فرزندان خود هستند،مشکل را بغرنج تر می کنندو با فشارهایی که به کودک وارد می آورند،دشواری های مضاعفی رابرای او ایجاد می کنند.مقایسه های ناروا غالبا تحقیر آمیزی که بین این کودکان و همسالان و همکلاسی هایشان توسط معلم و والدین و غیره صورت می گیرد،اندک اندک اضطراب وبی اعتمادی را در این کودکان دامن می زند (والاس و مک لافین[33] ،1993؛به نقل از لطف آبادی،1369).همچنین کودکان مبتلا به ناتوانی های یادگیری در مقایسه با دانش آموزان عادی همتای خود ،در مهارتهای اجتماعی کمبود دارند.این کودکان بعلت داشتن مشکلات بین فردی با همسالان ،اغلب از سوی آنها طرد شده یانادیده گرفته می شوند، که این رانده شدن بدبینی کودک به درس و مدرسه،گوشه گیری ،تنهایی و افت تحصیلی را باعث می شود(هاگر و وان[34] ،1995؛به نقل از یوسفی،1391).مبتلایان به ناتوانی های یادگیری که طبق تخمین های جهانی حدود 8 درصد از دانش آموزان و غالبا پسران را تشکیل می دهند و معمولا پیش از ورود به مدرسه شناخته نمی شوند ،زیرا این ناتوانی ها در مدرسه ظهور می یابند.افراد مبتلا دارای توزیع هوش بهنجار بوده اما در هجی کردن ،حساب و خواندن دارای مشکلاتی هستند(هیمن وبرگر[35]،2008). در صورت ارزیابی سطحی و نامناسب،ممکن است ناتوانی های یادگیری بر عملکرد فرد تاثیر نامطلوبی گذاشته و باعث ایجاد نقایص عملکردی در بسیاری ازحیطه های زندگی شود(سیلور،روف،ایورسون،بارت،بروشیک و وکسلر[36]،1991) .از قبیل تاثیر نامطلوب بر روابط اجتماعی،نقص در پردازش اطلاعات جتماعی،کج فهمی رفتار دیگران (راورکی[37]،1995؛بائو مینگر و کیمهی –کایند[38]،2008)، مهارتهای بین فردی ضعیف(لاد و تروپ-گاردون[39]،2003؛وینر[40]،2004)،سطوح بالای طرد اجتماعی و تنهایی(استیل،جونز،پارل،وان آکروفارمرورودکین[41]،2008)،اختلال خلق و افسردگی (سیدریدیس[42]،2007؛وینرو اشنایدر[43]،2002)مشکلات سازگاری از هر دو نوع درونی و بیرونی(آل- یاکن و میکولینسر[44]،2004؛آوریچ،گراس-تیسر،مانور و شالوو[45]،2008 و سطح بالایی ازمشکلات هیجانی-اجتماعی می شود(آوربچ و همکاران،2008؛سیدریدیس ،2007؛کلاسن ولینچ[46]،2007؛سیدریدیس،مورگان،بوتساس،پادلیادو و فوکس[47]،2006)،و یا فعالیت های روزانه فرد ممکن است به دلیل عواملی همچون حافظه مختل،توانایی استدلال ضعیف یا توانایی حل مسئله پایین تحت تاثیر قرار گیرد(سیلور ،روف،ایورسون،بارت،بروشیک،بوش، کوفلر و رینولدز[48]،2008).در افراد مبتلا به ناتوانی ای یادگیری خودمختاری،رشد شخصی،هدفمندی،پذیرش خود و تسلط بر محیط ،آن طور که باید رشد نمی یابد(راغب،به نقل از یوسفی،1391). اما این اختلال نه یک اختلال یادگیری واقعی است و نه به وسیله یک اختلال هیجانی بوجود می آید(سیلور و همکاران،1991)،بلکه علل وعوامل زیادی می تواند موجد ناتوانی یادگیری باشد. مطالعات مختلف سه عامل ؛خصوصیات کودکان ،جنبه های خانوادگی و محیط اجتماعی را به عنوان عوامل اصلی و تاثیرگذار در شکل گیری اختلال کودکان نشان داده اند(ماستن و گارمزی[49]،1985؛ورنر و اسمیت[50]،1992؛ماریژن و کاسدن[51]،1997؛به نقل ازهیمن و برگر،2008).پژوهشها حاکی از این است که والدین کودکان مشکل دار،محدودیتهایی از قبیل بهداشت روان ،احساس محرومیت و سطوح بالایی از استرس و افسردگی را نسبت به والدین کودکان عادی تجربه می کنند(کوئین و پاول[52]،1985؛به نقل از یوسفی،1391 ؛ رواچ،آرموند و بارات[53]،1999؛والتنین،ام سی درمات و اندرسون[54]،1998) این در حالی است که تعامل والدین با کودک می تواند تاثیر عمده ای بر مهارتهای اجتماعی کودکان مبتلا به ناتوانی یادگیری داشته باشد(دایسون [55] ،2003 ).شناسایی عوامل موثر بر بروز و شیوع اختلال یادگیری اولین گام در نقشه راه درمان اختلالات یادگیری است وبه متخصصان بالینی در طراحی مداخلات کمک خواهد نمود(سمرود-کلیکمن،والکویاک،ویلکینسون و مین[56]،2010). این دسته از افراد اغلب از طریق روش های معمولی آموزش و پرورش قادر نیستند به اهداف آموزشی دست پیدا کنند و در نهایت از تحصیل متنفرگشته و احتمالا” ترک تحصیل کنند(گرانت و گرانت[57]،2010).برهمین اساس این دسته از دانش آموزان به آموزش های ویژه و مداخلات روانشناختی ویژه نیازمندند.
نارسایی هیجانی،به ناتوانی برای تشخیص و ابراز هیجانها بطور کلامی گفته می شود.این اصطلاح توسط سیفنوز،برای اشاره به خوشه ای از ویژگی های شناختی و عاطفی، میان بیماران دارای بیماری های روان تنی کلاسیک مطرح شده است. با توجه به اینکه آلکسی تایمیا یک سازه چند بعدی است؛بوسیله ویژگی های زیر تعریف می شود: مشکلات قابل توجه در شناسایی و توصیف احساسات محدود،سبک شناختی که عینی وبرمبنای واقعیت است و درجه بالااز تطابق اجتماعی با تماس اندک با واقعیت روانی خود(سیفنوز[58]،1988) .جوکوما،ساری جاروی ،موریا ایسنیمی و سالوکانگاس[59](1996؛به نقل ازحضوری،1389) ،شیوع آلکسی تایمیا را میان نوجوانان 15،16ساله مطالعه وتفاوتهای جنسی را درارتباط با این مفهوم بررسی کرده اند .این پژوهشگران با بهره گرفتن از یک نمونه نوجوانان فنلاند شمالی،آلکسی تایمیا را با بهره گرفتن از مقیاس تورنتوی آلکسی تایمیا اندازه گیری کردند.یافته های آنها نشان داد که شیوع آلکسی تایمیا در جمعیت نوجوانان با شیوع گزارش شده در جمعیت بزرگسالان همخوانی دارد.بطوریکه 10درصد نوجوانان مونث و7درصد نوجوانان مذکر به عنوان آلکسی تایمیک شناخته شدند.با وجود این برخلاف جمعیت بزرگسالان تفاوت جنسی در بین نوجوانان معنی دار نبود.پژوهشگران همچنین یک رابطه بین نمرات بالای آلکسی تایمیا و عوامل ناخوشایند در دوران کودکی ،نظیر سطح پایین تحصیلات مادر،استرس های خانوادگی و زندگی در مناطق روستایی رابدست آوردند.این یافته ها رابطه بین آلکسی تایمیا با سطح تحصیلی پایین و طبقه اجتماعی پایین در بزرگسالان را نیز تایید کردند.در نتیجه ی این نتایج شیوع آلکسی تایمیما و رابطه آن را به یک جمعیت بزرگتر تعمیم می دهند.مجموعه ای ازمطالعات حاکی از این است که ویژگی های آلکسی تایمیا نه تنها در اختلالات روان تنی،بلکه در بیماری های جسمانی مزمن و شدید دیگر و در اختلالات روانپزشکی مختلف نظیر سوء مصرف مواد،اختلال استرس پس از سانحه،اختلال جسمانی شکل، اختلالات اضطرابی،اختلال وسواس فکری-عملی و افسردگی انجام شده اند.اخیرا آلکسی تایمیا بعنوان یک شاخص پیش بینی احتمالی در ناتوانی های یادگیری مورد بررسی قرارگرفته است، تحقیقات نشان می دهد بین 38 الی 78 درصد کودکان دارای نارسایی هیجانی،دارای ناتوانی یادگیری نیزمی باشند(فسلر،روزنبرگ و روزنبرگ[60]،1991؛فرستاد ، توپولوسکی وولر[61]،1992).در مطالعه ای نشان داده شده است بین مولفه های نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای اختلال یادگیری و بهنجار تفاوت معنی دار وجود دارد،به عبارت دیگر دانش آموزان دارای اختلال یادگیری در شناسایی ،توصیف و تفکر عینی در مورد هیجانهای خویش در مقایسه با دانش آموزان عادی به طور معنی دار ضعیف می باشند(سلیمانی،زاهد،فرزانه و ستوده،1390). شواهد پژوهشی حاکی از این است،که افراد مبتلا به اختلالات یادگیری خلق پایین تر،اضطراب و نشانه های افسردگی بالاتری را نسبت به افراد عادی تجربه می کنند(بیوسی،گلدمن و اسکینر[62]،2004). آلکسی تایمیا با اضطراب و افسردگی رابطه مثبت دارد(حضوری،1389).بررسی ها نشان داده اند که توانمند بودن افراد از نظر هیجانی ،روبرو شدن آنها را با چالش های زندگی آسان می کند ودر نتیجه آنها را از سلامت روان بیشتری برخوردارمی کند(کینگ وایمونز[63]،1990). افراد توانمند ازنظرهیجانی احساسهای خود را تشخیص می دهند،مفاهیم ضمنی آن را درک می کنند و به گونه موثرتری حالتهای هیجانی خود را برای دیگران بیان می کنند.این افراد درمقایسه باافرادی که توانایی درک و بیان حالتهای هیجانی خود را ندارند درکنارآمدن با تجربه های منفی ازموفقیت وسازگاری مناسب تری را در ارتباط با محیط ودیگران نشان می دهند(گلمن[64]، 1995).نارسایی هیجانی که به معنی نبود واژه برای ابراز هیجان با شاخص های سلامت رابطه دارد.پژوهش حاکی از این است که نارسایی هیجانی با عادات غذایی نادرست،بی تحرکی،سوء مصرف مواد(هلمرز و منت[65]،1999)،اختلال جسمانی کردن(مدستین،فور و مالتی[66]،2004).همچنین بااضطراب(دوین،استوارت و وات[67]،1999؛ ایزاگوری،کابزون،آلدا،اولاریاکا و جوانیز[68]،2004) و افسردگی(مدستین وهمکاران،2004؛ ایزایگوری و همکاران،2004؛هنکالامپی ،هنتیکا، تنسکانن،لهتونن و ویناماکی[69]،2000) ارتباط دارد.شواهد پژوهشی حاکی است که نارسایی هیجانی به دلیل رخدادهای دوران کودکی ایجاد می شود(مونتوباروکسی، کودیس پوتی، بالدارو و روسی[70]،2004).
بارها دیده شده است دانش آموزانی که از لحاظ توانایی واستعداد یادگیری بسیار شبیه هم هستند،در پیشرفت تحصیلی تفاوتهای زیادی با یکدیگر دارند.انگیزش مانند آمادگی ذهنی یا رفتارهای ورودی،یک پیش نیاز یادگیری به حساب می آید وتاثیر آن بر یادگیری کاملا آشکار است(سیف،1384).انگیزش از پر اهمیت ترین پیش نیازهای آموزش و یادگیری است.یادگیری مستلزم صرف وقت،کار،تلاش،پشتکار و سرمایه گذاری بر روی توانایی های جسمانی و روانی یادگیرنده است .انگیزش یکی از متغیرهای اصلی است که بر فرایند آموزش،بازده یادگیری و عملکرد یادگیرنده تاثیر می گذارد.روانشناسان پرورشی به این نتیجه رسیده اند که مجموعه ای از عوامل،متغیرها یا سازه های درونی و بیرونی،در برانگیختن فرد به یادگیری و مشارکت فعال او در فرایند آموزش دخیل هستند.از غریزه ،سائق،نیازوشوق گرفته تا علاقه،کنجکاوی،سبک اسناد،توانمندی،انتظار،تلاش برای پیشرفت،فشار والدین و همسالان،همه می توانند در تعاملی پیچیده بر ساختار های هیجانی وانگیزشی،نقش مهمی در کسب دانش جدید ویادآوری دانش قبلی در موقعیت جدید ایفا می کند .یکی از مهمترین انگیزه های اجتماعی که بر رفتار انسان تاثیر می گذارد،انگیزه پیشرفت است که می توان آن را در پیش بینی و تبیین رفتار انسان مورد توجه قرار داد(الیوت[71]،1997) .در خصوص اهمیت انگیزه پیشرفت ،همین بس که بشر بدون چنین انگیزه ای ،قادر نبود از حد زندگی اولیه اش در آغاز پیدایش گامی فراتر نهاده و به چنین تحولات شگرفی نائل شود. به یمن وجود افراد پیشرفت گراست که هر روز اندیشه ای نو و وسیله ای تازه خلق می شود و به حیات انسان سامان می دهد(شکرکن و باقری،1373). دانش آموزانی که انگیزه پیشرفت بالایی دارند،در فعالیت های روز مره خود،در جستجوی موقعیت هایی هستند که امکان برآورده ساختن انگیزه پیشرفت را فراهم کند.آنها معیار های پیشرفت ویژه ای برای خود در نظر می گیرند و سپس برای دست یابی به آن معیارها ،به شدت تلاش می کنند(زیمرین وشانک[72]،1989 ).افراد دارای سطوح مختلف انگیزه پیشرفت ،در زندگی روزمره خود به شیوه های کاملا متفاوتی رفتار می کنند . برای نمونه ،جوانانی که انگیزه پیشرفت بالایی دارند ،بیشتر از کسانی که انگیزه پیشرفت شان پایین است ،به تحصیلات دانشگاهی،دستیابی به نمرات بالاتر وشرکت در برنامه های غیر درسی گرایش دارند(شانک،1991). نتایج پژوهش ها نشان می دهدکه انگیزه دانش آموز برای موفقیت و پیشرفت در مدرسه ،پیچیده چندبعدی است. علاوه بر عوامل تحصیلی،عوامل اجتماعی نیز در آن دخالت دارد که شناسایی آنها مستلزم پژوهش های متعددی است(پینتریچ[73] وشانک،1385؛به نقل از رستمی ثمرین،1391).طی تحقیقات انجام گرفته ،انگیزه پیشرفت یکی از مشکلات احتمالی در افراد دارای ناتوانی یادگیری است .دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری در مقایسه با دانش آموزان بدون ناتوانی یادگیری از نظرانگیزه پیشرفت تفاوت معنادار و قابل ملاحظه ای دارند (دان و شاپیرو[74]،1999؛الیور و استینکمپ[75]،2004؛علایی خرایم،نریمانی،علایی خرایم،1391).نتایج پژوهشی نشان دادکه دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری نوعی بی میلی نسبت به همسالان خود در زمینه فعالیت تحصیلی نشان می دهند(پلاتا،تراستی و گلاسگوف[76]،2005) .و همچنین تفاوت معناداری بین دانش آموزان با و بدون ناتوانی یادگیری در انگیزه،اضطراب و ناامیدی وجود دارد(پینتریچ و دیقروت[77]،1994؛به نقل از سیدریدیس[78]،2005).پژوهش حاکی از این است که بین انگیزه پیشرفت و ناتوانی های یادگیری رابطه منفی وجود دارد و انگیزه بعنوان متغیر پیش بینی کننده مهمی در ناتوانی های یادگیری محسوب می شود(بوساتو،پرینس،الشوت وهیماکر[79]،1999؛به نقل از محمد زاده ادملایی،شهنی و مهرابی،1388).
اگرکودکی بد بخواند و یا بد بنویسد دیر یا زود با موانعی در شاخه های درسی مواجه می شود و این دانش آموزان دارای مشکلاتی نظیر ضعف انگیزش وپردازش اطلاعات می باشند (لرنر، 1997؛به نقل از نریمانی و رجبی،1384).به طور خلاصه می توان گفت که هدف آموزش ، یادگیری و قلب یادگیری،انگیزش است.
افزایش و تقویت میزان پاسخ دهی به درمان های موثر فعلی، به عنوان اولویت مهم تحقیق بالینی مطرح می باشد.در جهان روش ها وفنونی مانند جلسات آمادگی،انگیزه افزایی و مصاحبه انگیزشی به عنوان پیش درمان برای افزایش درمانهای غیر دارویی وجود دارد.در مبحث مصاحبه انگیزشی و اختلالات روانی، انگیزه و تعهد در خصوص تغییرات رفتاری، موضوع مهم کار روانپزشکی امروز است. این دو، سنگ بنای نتایج درمانی بیمار را تشکیل می دهند، زیرا اگر بیمار آمادگی پذیرش نداشته باشد، قویترین درمان هم موثر نخواهد بود. بکارگیری رویکردی ساختار یافته، انعطاف پذیر و گام به گام که با ترجیحات بیمار قابل انطباق باشد، می تواند موثر واقع شود و به نظر می رسد مصاحبه انگیزشی برای برآوردن این نیازها به خوبی بکار برده شود (چانت، برون و دونگیر[80]، 2005). مصاحبه انگیزشی بعنوان روش رهنمودی و در عین حال که مراجع محور است ،مبانی آن بر مشارکت بیمار،فراخوانی انگیزه درونی وی و احترام به حس خود مختاری مراجعین پایه گذاری شده است.علاوه بر مبانی ،مصاحبه انگیزشی بر اصولی مانند ابراز همدلی ،افزایش تضاد درونی ،مدارا با مقاومت و حمایت از حس خودکارآمدی مراجعین تاکید دارد و برای فراخوانی انگیزه درونی از فنون مشاوره ای مانند پرسیدن سوالات باز ،گوش دادن انگیزشی به جای ارائه استدلال ،اطلاعات،توصیه ،ترغیب و اجبار از طریق فرایند تعاملی و طی دو مرحله ایجاد انگیزه درونی برای تغییر و تقویت تعهد نسبت به تغییر باعث تسهیل تغییرات رفتاری می شود.. تفاوت مصاحبه انگیزشی در مقایسه با روش های سنتی و معمول در این است که اول مشکل مهم و معمول در همه درمان ها ،یعنی مقاومت در برابرتغییر را مستقیما”مطرح وآن را بر طرف می کند؛دوم،روشی انعطاف پذیر است و می تواند به عنوان رویکردی “مستقل “در ترکیب و به همراه سایر درمان ها مورد استفاده قرارگیرد؛سوم،تعداد قابل ملاحظه ای از شواهد پژوهشی وجود داردکه از کار آمدی و تاثیر مصاحبه انگیزشی در سوء مصرف مواد و مشکلات مربوط به بهداشت و سلامت جسمانی و روانی حمایت می کند؛ چهارم،پژوهش ثابت کرده است که مصاحبه انگیزشی قابل یادگیری است و طی جلسات نسبتا” کمی به اثرات درمانی قابل توجهی می توان دست یافت (آرکوویتز،وسترا ،میلر و رولنیک[81] ،2008).
با توجه به تمام موارد ذکر شده برای دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری و مشکلات مربوط به زندگی و تحصیلی آنها که آینده این افراد را رقم می زند ،بنابراین سوالی که این تحقیق در صدد پاسخ دادن به آن است عبارتست از ؛آیا مصاحبه انگیزشی بر افزایش انگیزه پیشرفت و بهبود نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری موثر است؟
1-3) اهمیت وضرورت تحقیق
ناتوانی های یادگیری یک اصطلاح عام است که به یک گروه ناهمگنی از اختلالات اطلاق می شود .این افراد در رابطه با این اختلال به شکل قابل ملاحظه ای در اکتساب و کاربرد در یک یا چند مورد از توانایی های تحصیلی مشکل جدی دارند (وان و سیناکوب[82]،1998؛هالاهان،لیود،کافمن،ویس و مارتینز[83]،2005)،از آنجاکه ناتوانی های یادگیری با تاثیر قابل ملاحظه ای برابعاد مختلف زندگی اعم از فردی ،خانوادگی،اجتماعی و اقتصادی دارد، همچنین شیوع بالای این اختلال که طبق آمارهای جهانی حدود 8 در صد کل دانش آموزان (هیمن و برگر،2008). و در اردبیل حدود 4 در صد دانش آموزان(برهمند،نریمانی و امانی،1385) با این مشکل مواجه هستند، می تواند یک مشکل اساسی به حساب آید.لذا خلاهای پژوهشی وهمچنین استفاده از نتایج این پژوهش دربهبود وضعیت آسیب شناختی اختلالات یادگیری از ضرورت های مهم این مطالعه می باشد.توانمند بودن افراد از نظر هیجانی ،روبرو شدن آنها را با چالش های زندگی آسان می کند ودر نتیجه آنها را از سلامت روان بیشتری برخوردار می کند(کینگ و ایمونز،1990). افراد توانمند از نظر هیجانی احساس های خود را تشخیص می دهند،مفاهیم ضمنی آن را درک می کنند و به گونه موثرتری حالتهای هیجانی خود را برای دیگران بیان می کنند. این افراد در مقایسه با افرادی که توانایی درک و بیان حالتهای هیجانی خود را ندارند در کنار آمدن با تجربه های منفی از موفقیت و سازگاری مناسب تری را در ارتباط با محیط و دیگران نشان می دهند(گلمن،1995).پژوهش و اقدامات مهم در زمینه پیشگیری ،تشخیص و مداخلات این مشکل،لازم و ضروری به نظر می رسد.انگیزه پیشرفت،مانند موتور محرکه عمل می کند ،به طوریکه حتی اگر شخص به لحاظ جسمانی کاملا سالم باشد اما انگیزه لازم را نداشته باشد ،قادر نخواهد بود به نحو مطلوبی از عهده کارها بر آید.بارها مشاهده شده،افراد علیرغم محدودیت های جسمانی ،اما به دلیل برخورداری از انگیزه پیشرفت بالا ،توانسته اند بر موانع و مشکلات فائق آیند و به مدارج عالی در هر زمینه ای دست یابند .همچنین شاهد هستیم که تعداد قابل توجهی از دانش آموزان ،به دلایل گوناگون انگیزه پیشرفت خود را از دست داده و و دچار افت تحصیلی و نا امیدی و بدبینی به توانایی های خود،محیط پیرامون و آینده پیش رو می شوند.از همین رو ،امکان پرورش این متغیر وجود دارد و با بهره گرفتن از تکنیک های روانشناختی ،می توان آنها را ارتقاءبخشید. با توجه به وجود و شیوع مشکلات و با وجودکاربرد مصاحبه انگیزشی در جهان و سرایت آن به حوزه های مختلف سلامت ونظر به رشد بسیارسریع رویکرد مشاوره انگیزشی در سایرکشورها و گزارشات متعدد مشکلات تحصیلی و شغلی، ارتقاء رفتارهای بهداشتی نیاز است تا این رویکر د درمانی در حیطه های مختلف در کشور ما نیز مورد آزمون قرارگیرد و در ایران بررسی اولیه نشان می دهد تحقیقات صورت گرفته در این زمینه بسیار کم است و نظر به نو بودن کاربرد مصاحبه انگیزشی در ایران ،ضرورت انجام تحقیقاتی از این دست که به ارتقای سلامت روانی افراد و به ویژه دانش آموزان دارای ناتوانی یادگیری و به تبع آن ،بالندگی اجتماعی در تمامی زمینه ها می انجامد ،بیش از پیش احساس می شود.
همچنین استفاده از نتایج پژوهش در مراکز مشاوره و مدارس از دیگر دلایل انجام این پژوهش می باشد.
1-4)اهداف پژوهشی
1-4-1) هدف کلی
-بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت و نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری
1-4-2)اهداف جزئی
– بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری
– بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری
-بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی بر شناسایی احساسات دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری
– بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی برتوصیف احساسات دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری
– بررسی اثربخشی مصاحبه انگیزشی برسبک تفکردانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری
1-5)فرضیه های پژوهشی
1-5-1)فرضیه کلی
– مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت و نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری موثر است.
1-5-2)فرضیه جزئی
– مصاحبه انگیزشی بر انگیزه پیشرفت دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری موثر است.
– مصاحبه انگیزشی بر نارسایی هیجانی دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری موثر است.
– مصاحبه انگیزشی برشناسایی احساسات دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری موثر است.
– مصاحبه انگیزشی بر توصیف احساسات دانش آموزان دارای ناتوانی های یادگیری موثر است.
– مصاحبه انگیزشی برسبک تفکر دانش آموزان دارای ناتوانیهای یادگیری موثر است.
1-6)متغیرهای پژوهشی
1-6-1)متغیر وابسته
-نارسایی هیجانی
– انگیزه پیشرفت
1-6-2)متغیر مستقل
-مصاحبه انگیزشی
[1] .Learning disabilities
[2].Alexithymia
[3] .Sifneos
[4] .Taylor & Bagby
[5] .Tull , Medaglia ,& Roemer
[6]. Achievement Motivation
[7] .Reeve
[8] .Harackiewicz ,Barron , Carter,Lehto &Elliot
[9] .Motivational interviewing
[10] . Stage Of Change
[11] . Decisional Balance
[12] . Janis
[13] .Mann
[14] .Reactance
[15] .Brehm
[16] . Self-Perception Theory
[17] . Bem
[18] .Self-Regulation Theory
[19] . Kanfer
[20] . Values Theory
[21] . Rokeach
[22].Fields
[23].Self Determination Theory
[24].Autonomy
[25] .Competence
[26] .Relatedness
[27] .Deci & Ryan
[28] .Krik , Gallaghe,Cileman& Anastasiow
[29] . Freilich & Shechtman
[30].Sidman , Biederman & Stephan
[31] .Lerner
[32] .Haager &Vauhn
[33] .Valas & MC Lafin
[34] .Haager & Vaughn
[35] .Heiman & Berger
[36] .Silver,Ruff, Iverson,Barth,Broshek & Wechsler
[37] .Rourk
[38] .Bauminger & Kimhi-Kind
[39] .Ladd &Troop-Gordon
[40] .Wiener
[41] .Estell,Jones,Pearl,Van Acker,Farmer &Rodkin
[42] .Sideridis
[43] .Wiener & Schneider
[44] .Al-Yagon& Mikulincer
[45]. Auerbach, Gross-Tsur, Manor & Shalev
[46] .Klasen & Linch
[47] .Sideridis , Morgan, Botsas,Padeliadu &Fuchs
[48] .Silver,Ruff,Iverson,Barth,Broshek,Boush,Koffler & Reynolds
[49] .Masten & Garmezy
[50] .Werner & Smith
[51] .Morrison & Cosden
[52] .Quine & Paul
[53] .Roach , Ormond & Barratt
[54] .Valentine , MCdermott & Anderson
[55] .Dyson
[56]. Semrud-Klikeman , Walkowiak , Wilkinson & Minne
[57].Grant & Grant
[58] .Sifneos
[59] .Joukamaa ,Saarijarvi ,Muuriaisniemi & Salokangas
[60] .Fessler , Rosenberg & Rosenberg
[61].Fristad , Topolosky , & Weller
[62] .Buysse , Goldman & Skinner
[63] .King & Emmons
[64] .Golman
[65] .Helmers &Mente,
[66] .Modestin,Furre&Malti
[67] .Devine , Stewart & Watt
[68] .Eizaguirre , Cabezon , Alda , Olariaga & Juaniz
[69] .Honkalampi , Hintikka , Tanskanen , Lehtonen & Viinamaki
[70]. Montebarocci, Codispoti, Baldaro & Rossi
[71] .Elliot
[72] .Zimmerman & Schunk
[73] .Pintrich
[74] .Dunn & Shapiro
[75].Olivier & Steenkamp
[76] .Plata , Trusty & Glasgow
[77] .Pentrich & Degroot
[78]. Sideridis
[79] . Busato, Prins, Elshot & Hamaker
[80] . Chaunt, Brown & Dongier
[81] .Arkowitz, Westra, Miller & Rollnick
[82] .Vaughn & Sinagob
[83] .Hallahan,Lioyd,Kauffman,Weiss & Martinez
فهرست ندارد.
دانشمندان دریافتهاند که شادی موجب تقویت سیستم ایمنی بدن میشود. افراد غمگین بهطور معمول از نقص کارکرد دستگاه گوارش رنج میبرند و مرتب در معرض آلودگیهای میکروبی و ویروسی قرار میگیرند. شادی، عامل تقویتکنندهٔ سیستم اعصاب انسان است و از بروز افسردگی جلوگیری میکند. پژوهشهای روانشناسی امروزه ثابت کردهاند که برخورداری از عنصر «شادی و رضایتمندی» بیش از هرچیز امری شخصی، تربیتی و به عبارتی «اکتسابی» است و این خط بطلانی است بر باورهای رایج که شاد زیستن و رضایت خاطر از «بودن» را صرفاً درگرو «هرچه بیشتر داشتنِ» عناصری میدانند که مستقل از فردیت، هویت و کیفیتهای روانی آدمها است. مثبت اندیشی و شاد بودن، نوعی شیوه تفکر و شیوه زندگی است؛ همانگونه نارضایتی و منفی اندیشی. بنابراین میتوان انتخاب کرد که جهان پیرامون و درونی خویش را چگونه تفسیر کنیم. اندوه همیشه بوده و خواهدبود؛ شرایط نامساعد، دشواریهای زیستن، رنجها و تلخیهای فردی و شکستها و ناکامیها، همگی جزئی از زیست فردی و اجتماعی انسانهاست. میتوان به همه آنها نگریست و جام زندگی را به تیرگیهای آن آغشته کرد، و هم میتوان در وراء آن، زیبائی زنده بودن و موهبت ناب و فرصتی کوتاه را که دراختیارمان است، به تمامی قدر دانست و از چیزهای کوچک حتی، بهانهای ساخت برای شادمانی و لبخند. ( حسینی ، 1385 ).
انسان موجودی پیچیده و دارای ابعاد مختلفی است که حیات وی در اثر تعادل نسبی این ابعاد هضم شده و دوام می آورد. یکی از این ابعاد، سلامت روان می باشد که نظام نامه ی سازمان بهداشت جهانی آن را اینگونه تعریف می کند« سلامت روان، حالت کامل آسایش و کا میابی زیستی- روانی و اجتماعی است و صرف فقدان بیماری یا معلولیت نمی باشد» سلامت روانی در مفهوم عام خود نیز به سلامت فکر و تعادل روانی و دارا بودن خصوصیات مثبت روانی اتلاق می گردد و راه های دست یابی به سلامت فکر و روح که برای تعالی و تکامل فردی و ا جتماعی انسانها ناظم است با پرداختن به آن روشن می شود و همچنین در مفهوم تخصصی خود رشته ای از بهداشت است که افراد تحصیلکرده و دارای مهارت و تجربیات خاص با اتخاذ روش های علمی ، آن را به مردم آموزش می دهند. سلامت روان، یعنی پیش گیری از بیماریهای روانی که پیشگیری به معنی وسیع آن عبارت است از به وجود آوردن عوامل و شرایطی که در واقع تکمیل کننده ی زندگی سالم و بهنجار می باشد وبه همین دلیل درمان اختلالهای روانی نیز جزیی از این فعالیت می باشد. یکی از عوامل مهم و در ارتباط با سلامتی روان، شادمانی است. کاواماتو (1999)افزایش شادمانی را در ارتباط مستقیم با افزایش وضعیت سلامت اشتها، خواب، حافظه، روابط خانوادگی، دوستی، وضعیت خانوادگی و در نهایت سلامت روان می داند. پرنگار (2004) معتقد است که ارتباط قوی بین شادکامی و سلامت روانی وجود دارد. آلبرکستن (2003)معتقد است که تجربه ی استرس، احساس شادکامی را کاهش می دهد یعنی هر چه فرد استرس بیشتری را تجربه نماید، از میزان شادکامی او کاسته می شود و سلامت روانی مورد تهدید قرار می گیرد. ریملند (1983)گزارش کرد ه است که اشخاص از خود گذشته معمولا شادتر از افراد خودخواه هستند. در سال های اخیر، اعتقاد بر این است که در نظر داشتن شادی و طراحی برنامه هایی برای شاد بودن، باعث افزایش شادمانی می شود و شادکامی محصول سلامت روانی است نه هدف آن. غالبا شادکامی توام با کارکرد مطلوب و سلامتی روانی همراه است و رضایت از روابط شخصی با سلامت روانی مطلوب رابطه دارد . افراد نوع دوست در مقایسه با کسانی که چنین نیستند شادترند و القای اندک عواطف مثبت، اشخاص را باهوشتر، مولدتر، دقیقتر و در نتیجه شادکام تر می کند. مرادی (1384) معتقد است که شادمانی با ابعاد شناختی، اجتماعی، هیجانی و جسمانی شخصیت رابطه دارد. خالقی (1388) دریافت که واقعیت درمانی به شیوه گروهی موجب افزایش شادکامی و سلامت روان و مولفه های مربوط به آن می شود. پترسون و همکاران (1998) نیز دریافتند که پس از آموزش نظریه انتخاب، ارضای نیازهای اساسی دانشجویان افزایش یافته است. پترسون 1998 معتقد است که خودپنداره دانشجویان دانشگاه تایوان در اثر آموزش نظریه انتخاب تقویت شده است. موفقیت هر کاری با میزان خوب کنارآمدن آدمها با یکدیگر بستگی دارد. همه انسان ها برای ارضای 5 نیاز اساسی که ریشه در ژن های ما دارد تلاش می کنند. رفتار ما همیشه وقتی بهترین انتخاب است که یک یا چند مورد از این نیازها را ارضا کند: این نیازها عبارتست از: نیاز به بقا، نیاز به عشق و محبت، نیاز به قدرت، نیاز به آزادی، نیاز به تفریح (گلسر، 1996 ترجمه فیروزبخت 1384).
امروز در بحث شادکامی و شاد کردن نیز مشکلاتی وجود دارد. آنچه از سوی تعلیم و تربیت به عنوان راه های افزایش شادی مطرح می شود و مبالغ بسیاری برای طرح آنها صرف می شود. تنها شادکامی را بعنوان احساس مطلوب نشانه گرفته است (شاملو ،1384). بر طبق نظریه هیلز و آرگایل (2001) شادکامی یک سازه چند بعدی است که عناصر عاطفه و شناخت را با هم مقایسه می کند؛ شادکامی سه بعد اصلی دارد هیجان مثبت؛ رضایت از زندگی و نبود احساسات منفی از قبیل افسردگی و اضطراب (آرگایل و کراسلند 1987 به نقل از گاوین، 2004).
بسیاری از ما حتی نفس به اندازهای میکشیم که نمیریم و مدتهاست تنفسی عمیق را در مسیر نسیم کوهستان ازیاد بردهایم. معنای زندگی را شاید از کودکان باید بیاموزیم؛ وقتی که بیدریغ میخندند و سرخوشانه از هر شیء کوچکی بهانهای برای رضایت و آرامش میسازند. عدهای همواره به منظره پشت پنجره چشم میدوزند و عدهای دایماً به لکههای روی شیشههای همان پنجره. اگرچه به پیروی از سخن حکیمانهای که میگوید وقتی نمیتوانی دنیا را تغییر دهی دستکم خودت را تغییر بده، سهم مهمی از شاداندیشی امری فردی است؛ اما بیآنکه بخواهیم توپ را به زمین دیگران بیندازیم باید تأکید کرد که این هم تنها بخشی از حقیقت است و بخش دیگر آن، وابسته به تحلیلهای جامعه شناختی موضوع. اگر براساس مفاهیم جامعه شناختی، واحد انسانی را جزئی از کلیتی بینگاریم که پهنه زیست اجتماعی است، پس روی عمده دیگری از این سکه در فضای بیرونی و به قول هابرماس در «حوزه عمومی» است که معنا مییابد. یعنی آنچه که در قلمرو سیاست و مدیریت امر اجتماعی میگنجد؛ به عبارتی بخش قابل توجهی از میزان رضایتمندی در برنامه ریزیهای عمومی است که رخ می کند. بدیهی است که تهیه ملزومات مادی و رفاهی از وظایف اولیه و اولویتهای مهم دولتمردان در هر جامعهای است اما نباید فراموش کرد که چنانچه نشاط، شادمانی و خرسندی عمومی رو به کاهش نهد، هیچ جامعهای نخواهد توانست حتی برنامههای رفاه اجتماعی خود را که حاصل کار و تلاش و همت نیروهای انسانی اوست، به سامان برد .در طول قرن بیستم انسان پیش از تمام تاریخ بشریت دستخوش دگرگونی از نظر شیوه های زندگی روابط اجتماعی و مسائل اقتصادی گردیده است. تلاش در جهت صنعتی شدن و گسترش شهرنشینی و زندگی مکانیزه که لازمه آن قبول شیوه های نوین برای زندگی است. اثر معکوس بر سلامت انسان گذاشته و در ارتباط با مقوله سلامت ابعاد دیگری را مشخص نموده است. یکی از این ابعاد سلامت روان افراد جامعه است. مقوله ای که اگرچه تازگی ندارد لیکن از نظر تخصصی دیر زمانی نیست که به آن توجه گردیده است. با توجه به شیوع بیماری روانی در جامعه اهمیت تلاش در جهت اعتلای سلامت روانی افراد هر اجتماعی بارزتر می گردد. مهمترین مسأله در این ارتباط پیشگیری از مسائلی است که باعث می گردد سلامت روان افراد جامعه مختل گردد و بالطبع پیامدهای منفی در پی داشته باشد. پیشگیری از بروز این عوامل نیز جز با آشنایی با وضعیت موجود سلامت روان در افراد جامعه ای که قصد پیشگیری در آن را داریم ممکن نیست. چرا که آشنایی با وضع موجود ما را به اوضاع امیدوار می سازد و یا ما را جهت بکارگیری روش های مناسب، در جهت از بین بردن عوامل مخل سلامت روان و بکارگیری ابزارهای مناسب در این جهت یاری می نماید. بحث سلامت روان به دلیل پرورش نسل از اهمیت ویژه ای برخوردار است ( سعادتی ، 1386 ).
فردریکسون (2002)معتقد است عواطف منفی همچون، اضطراب یا خشم، سبب می شوند ذهن فرد فقط به تولید واکنش دفاعی در برابر موضوعات ایجاد کننده ی این عواطف منفی ، محدود شود در صورتی که عواطف مثبت، سبب می شوند که ذهن فرد بر روی محرکها باز باشد و این مساله به نوبه ی خود فرصتهایی را برای توجه ی گسترده تر به محیط ، ایجاد کرده و در نتیجه خلاقیت فرد را بیشتر کرده و موجب شادکامی می شود. فروید نیز، طنز را وسیله ای برای دست یابی به شادی با وجود تمام اتفاقات اضطراب آور و شرایط نامساعد می داند. طنز، از ارزش ایمن سازی بسیاری برخوردار است . فروید معتقد است بدون داشتن حس بذله و استفاده از آن در موقعیت های مقتضی امکان ندارد بتوان از نظر روانی شاد بود. طنز به ما این توانایی را می دهد که شادی را در زندگی حفظ کنیم، شادی ای که همیشه در معرض خطر ناپدید شدن است.(جیکسون، 2005)
یکی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف، بهداشت روانی آن جامعه است. سلامت روانی نقش مهمی در تضمین پویایی و کارآمدی هر جامعه ایفا می کند. از آنجا که دانشجویان از اقشار مستعد برگزیده جامعه و سازندگان فردای هر کشور می باشند، بنابراین سلامت روانی آنان از اهمیت ویژه ای در یادگیری و افزایش آگاهی علمی برخوردارد. از ضروریات اساسی زندگی دانشجویی که توجه به آن در رشد و توسعه جامعه اثر مستقیمی دارد و پرداختن به آن شرط اساسی در بهره وری بهینه از نیروهای کارآمد و تحصیل کرده می باشد، بهداشت روانی دانشجویان است. سلامت روانی یکی از ابعاد مهم سلامتی می باشد. بنا به تعریفی که کارشناسان سازمان جهانی بهداشت مطرح می کنند، سلامت ذهن عبارت از قابلیت ارتباط موزون و هماهنگ با دیگران، اصلاح محیط فردی و اجتماعی، حل تضادها و تمایلات شخصی، به طور منطقی، عادلانه و مناسب باشد. سلامت روانی نقش مهمی در تضمین و کارآمدی هر جامعه ای ایفا می کند. افراد برای کنار آمدن با موقعیت های فشارزا از شیوه های مقابلهای متفاوتی استفاده می کنند. کارآمد و ناکارآمد بودن این شیوههای مقابله، نقش اساسی در بهزیستی جسمی، روانی و اجتماعی افراد دارد. در این راستا یکی از راه هایی که مکرراً از سوی محققین مختلف برای حفظ ارتقای سلامت روانی توصیه می شود، انجام فعالیت های ورزشی می باشد (دادخواه، 1383).
سازمان بهداشت جهانی سلامتی را رفاه کامل جسمی، روانی و اجتماعی و نه فقط فقدان بیماری و ناتوانی تعریف می کنند (کی قباری، 2003) پژوهش های بسیاری در ایران نقش فعالیت های بدنی را در ارتقاء سلامت روانی بررسی کرده اند. در این میان، بیشتر پژوهش های انجام شده حاکی از ارتباط مثبت و معنادار بین انجام انواع فعالیت های ورزشی و سلامت روانی می باشد. در مطالعه ای که (حمایت طلب و همکاران 1382 و 1383) به منظور سلامت روانی دانشجویان ورزشکار و غیرورزشکار انجام دادند، نتایج نشان داد که گروه ورزشکار در مقایسه با گروه غیرورزشکار از عزت نفس، رضایتمندی، کارآمدی، خلق مثبت، سلامت روانی و شادکامی بالایی برخوردارند. بررسی نمرات سلامت روانی با در نظر گرفتن متغیر جنسیت نشان می دهد که میانگین نمرات سلامت روانی دختران 79/26 و میانگین سلامت روانی پسران 13/24 می باشد.
در سال های اخیر موضوع سلامت روان بسیار مورد بحث وتوجه روان شناسان ، روان پزشکان و مشاوران قرار گرفته وتوجه به نقش سلامت روان در تضمین زندگی فردی واجتماعی اهمیت ویژه یافته است. تاکنون از سلامت روان تعاریف گوناگونی ارائه شده است که همه ی آنها بر تعادل ویکپارچگی جسم وروح تاکید ورزیده اند. برخی سلامت روان را معادل با سازگاری با محیط خانواده دوستان وبه طور کلی اجتماع می دانند. در این تعریف کسی که بتواند تعارضهای درونی وبیرونی خود را به خوبی حل کند ودر مقابل ناکامی های زندگی مقاوم باشد، دارای سلامت روان است.(تودور،1382به نقل از خسروی ،1385).
عوامل موثر بر سلامت روان با توجه به وجود تفاوت های فردی فراوان بدون تردید بسیار متعدد است لیکن یکی از عواملی که می تواند بر سلامت روان فرد اثر گذارد کمال گرایی می باشد. این مفهوم اگرچه در دو دهه پایانی قرن بیستم مورد توجه قرار گرفته اما هنوز به عنوان پدیده ای تقریبا ناشناخته مطرح شده است. ما در جامعه کمتر خانواده ای می بینیم که بخاطر یک اشتباه کوچک فرزندشان آنها را مورد سرزنش و انتقاد قرار ندهند و انتظارهای بیش از حد توان او را از وی نخواهند. بدون تردید اکثر ما دوست داریم کارهایمان را بدون هیچ نقصی انجام داده و حتی اگر یک اشتباه کوچک مرتکب شویم خود را سرزنش می کنیم و با این خودسرزنشگری و ارزیابی منفی مشکلاتی بر فرایندهای درونی مان ایجاد می کنیم (نجفی، 1383).
لذا در این پژوهش سعی شده است تا سلامت روان دانشجویان دانشگاه فرهنگیان …. را مورد بررسی قرار دهیم و مسئله اصلی این است که آیا بین شادکامی و سلامت روان در دانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …. رابطه معنی دار وجود دارد ؟
یکی از محورهای ارزیابی سلامتی جوامع مختلف بهداشت روانی آن جامعه است . سلامت روانی نقش مهمی در تضمین پویایی و کار آمدی هر جامعه ایفا می کند سازمان بهداشت جهانی ، سلامت را عبارت از رفاه کامل جسمی ،روانی و اجتماعی می داند . هنگامی انسان در وضعیت سلامت کامل است که بهداشت در هر سه بعد وجودی آدمی تأمین شده باشد .سلامت روان عبارت است ازرفتار موزون و هماهنگ با جامعه ، شناخت و پذیرش واقعیت های اجتماعی و قدرت سازگاری با آنها و شکوفایی استعدادهای فطری خویش . ارتقاء سلامت روانی در جامعه موجب بهبود کیفیت زندگی می گردد. بیماری های روانی از بدو پیدایش بشر وجود داشته و هیچ فردی درمقابل آن مصونیت ندارد و این خطری است که بشر را مدام تهدید می کند . بیماری های روانی خاص یک قشر یا طبقه نبوده و تمام طبقات اجتماعی را شامل می شود. مطالعات انجام شده بر روی اختلالات روانی نشان دهنده ی آن است که آمار اختلالات روانی در اکثر جوامع در حال افزایش می باشد به طوری که سازمان بهداشت جهانی پیش بینی نموده است که تا سال 2020 اختلالات خلقی دومین ، بیماریهای شایع در جهان خواهد بود اختلالات عاطفی و روانشناختی از عوامل مهم در کاهش کیفیت زندگی در تمام جوامع هستند. طبق تخمین سازمان جهانی بهداشت از هر چهار نفر یکی یا به عبارت دیگر 25 درصد جمعیت جهان ازاختلالات روانی و رفتاری و عصبی رنج می برند. تقریباً درصد کودکان و نوجوانان در طی یک سال علایم DSM- IV نشانه های اختلالات روانشناختی را تجربه می کنند، علاوه بر این تعداد زیادی در معرض خطر آسیب های آینده یا به خاطر مشکل رفتاری ، فشار عاطفی یا روانینیازمند یاری وجود دارند، اما هنوز به مرحله ای نرسیده اند . لذا سلامت روانی آنان از ا همیت ویژه ای در یادگیری و افزایش آگاهی علمی برخوردار است. ورود به دانشگاه مقطعی بسیار حساس در زندگی نیروهای کارآمد و فعال جوان در هر کشوری است و غالبا با تغییرات زیادی در روابط اجتماعی و انسانی آنها همراه می باشد. مروری بر پژوهشهای انجام شده نشان می دهد که شیوع و شدت مشکلات روانی در دانشجویان نسبت به جمعیت غیر دانشجو افزایش پیداه کرده است . از آنجائیکه دانشجویان از حساس ترین اقشار جامعه هستند و نظر به اهمیت سلامت روانی این گروه مطالعه ای با هدف تعیین وضعیت سلامت روانی دانشجویان و تاثیر شادکامی در افزایش آن صورت گرفت تا ضمن شناسایی گروه های آسیب پذیر با بهره گرفتن از نتایج حاصله بتوان ضمن ارائه خدمات بهداشت روان همچون مشاوره، روان درمانی و درمان دارویی موجبات ارتقاء سطح بهداشت روان دانشجویان را فراهم نموده و از عوارض و پیامدهای افت تحصیلی و هدر رفتن نیرو و توانایی قشر جوان و فعال جامعه که موجب آسیب اقتصادی کشور می گردد پیشگیری به عمل آید[1]. ( صادقیان و همکاران 1385 ).
جامعه ما، جامعهای است که مصائب بسیاری را از سر گذرانده است، از جنگ تحمیلی تا مشکلات و مصائبی چون زلزله بم و… و لذا ضروری است که مسؤولان مربوط، در کنار اندیشیدن به تأمین نیازهای اولیه مادی، به ترویج وتدوین برنامههای عام برای گسترش مناسبتها و جشنها و مراسم شادیبخش نیز همت کنند. چنین رویکردهایی از توجه به چهره و کالبد شهری گرفته تا تشویق حضور رنگ و… را میتواند در بربگیرد؛ و در این راه میتوان از متخصصینی ذیصلاح چون جامعه شناسان و روان شناسان اجتماعی و تجربیات مشابه دیگر کشورها در این عرصه، بهرهها برد؛ و البته از توانائیهای معماران و هنرمندان که در کشور ما بسیارند. روانشناسی و واقعیات بارها تجربه شده در جوامع بشری ثابت میکنند که هیچ ملتی بدون خنده و شاد زیستن نخواهد توانست رؤیاها و آرمانهایش را محقق کند. ( کیومرث ، 1382 1-4- اهداف تحقیق
1-4-1- هدف کلی :
– هدف کلی بررسی رابطه میان شادکامی و سلامت روان در دانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …..
1-4-2- اهدف جزئی:
– بررسی رابطه بین جنسیت و نمره کل شادکامی در دانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …..
– بررسی رابطه بین سن و نمره کل شادکامی دردانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …..
– بررسی رابطه بین تحصیلات و نمره شادکامی در دانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …..
1-5-1- فرضیه اصلی :
– بین شادکامی و سلامت روان در دانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …. رابطه معنی دار وجود دارد .
1-5-2- فرضیه های فرعی :
– بین جنسیت و نمره کل شادکامی و سلامت روان در دانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …. رابطه وجود دارد.
– بین سن و نمره کل شادکامی و سلامت روان دردانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …. رابطه وجود دارد.
– بین تحصیلات و نمره شادکامی و سلامت روان در دانشجویان رشته های علوم تربیتی و آموزش ابتدایی دانشگاه فرهنگیان …. رابطه وجود دارد.