در طول یک قرن گذشته همواره شیوع سوء مصرف مواد مخدر دارای نوسانات زیادی بوده است. موستو برای تبیین نوسانات سوء مصرف مواد مخدر به تبیین دیدگاهی موسوم به فراموشی نسلی روی می آورد. به اعتقاد او هنگام شیوع و وفور مواد مخدر در یک نسل و یک دوره زمانی، نسل بعدی بعلت آن که شاهد عوارض دردناک اعتیاد، صدمات و آثار مخرب آن بوده اند، نسبت بدان حساسیتی شدید پیدا می کنند. این حساسیت گاهی به حد انزجار و تنفر کور و افراطی می رسد ولی باعث مصون ماندن نسل از اعتیاد می شود و مصرف مواد مخدر کاهش می یابد. با پیدایش نسل سوم که خاطره تخیلی از اعتیاد نداشته و حتی پندارهای نسل قبلی را گزافه و اغراق می شمارند دوباره مصرف مواد مخدر اوج می گیرد(عزیزی، 1392).
طی سالهای اخیر، عده ای از پژوهشگران از زاویه ای وسیع تر به روند سوء مصرف مواد مخدر در جهان نگریسته اند. به اعتقاد این گروه سوء مصرف مواد مخدر رابطه تنگاتنگی با احساس خوشبختی و جهان بینی و نگرشهای اخلاقی مردم دارد. به اعتقاد این دسته میزان رضایت از زندگی، احساسی تساهل و تسامح به رفتارهای خارج از عرف، نگرش حسابگرانه به زندگی، اقتدار گرایی، جاه طلبی و ارزشمندی رقابت، موفقیت و تلاشی طی اعصار ثابت نبوده و در حال نوسان است. یکی از صاحب نظران این حوزه رونالد اینگل هارت است. اینگل هارت با الهام از نظرات مازلو، و تعمیم آنها به شرایط اقتصادی، اجتماعی فرضیه خود را جمع بندی می کند. به اعتقاد او مردم در طی اعصار بنا به شرایط اجتماعی و اقتصادی دوره خود به آن دسته از نیازهای هرم مازلو که کمتر دارا هستند بیشتر ارزش می نهند و اولویت می دهند. او مدعی است طی سالهای بعد از جنگ جهانی اولویتها مرتباً در حال تغییر بوده اند و این تغییرات توسط یافته های تجربی از جمله بررسی ها آماری و نظر سنجی ها قابل اثبات است. نسل بعد از جنگ جهانی در کشورهای غربی، تأکید عمده بر حفظ امنیت اجتماعی، رفاه، حفظ قیمت ها و مقابله با تورم داشته است و اقلام مادی و دنیوی مانند: پول، شغلی، مقام و تحصیلات رسمی از جمله اولویت های مردم بوده و با احساس خوشبختی همبستگی نزدیک داشته است. این گونه نگرش در یک نسل، نسل بعدی را مستعد افسردگی، خودکشی و اعتیاد نموده است. نوسانی بودن مصرف مواد مخدر نه به دلیل تغییر نوسانی نگرش به مواد مخدر، بلکه به دلیل تغییر نوسانی نگرش به کل جهان، احساس جمع گرایی و فرد گرایی و نوسانات اخلاقی اعصار است و تغییر شیوع مواد مخدر را باید از این زاویه مشاهده کرد (همان منبع).
2-2- مصاحبه انگیزشی
2-2-1- معرفی مصاحبه انگیزشی
بهترین شیوه برای مقابله با اسطوره مراجعان بیانگیزه برای تغییرات رفتاری، مشاوره انگیزشی است. روش بالینی مصاحبه انگیزشی اولین بار در سال 1983 به عنوان مداخله و نوعی درمان کوتاه مدت برای درمان معتادان به مشروبات الکلی که در آن انگیزه بیمار، مانع رایجی محسوب میگردد، طراحی شد. هدف اصلی مصاحبه انگیزشی، افزایش انگیزه درونی برای تغییر است. این انگیزه درونی به جای این که از منابع بیرونی مانند تلاش دیگران به منظور ترغیب، فریب و یا اجبار صورت گیرد، از اهداف و ارزش های شخصی سرچشمه میگیرد، چون گاهی اوقات اصرار و فشار بیرونی برای تغییر، کاهش ضد و نقیض و دور از ذهنی را در تمایل فرد برای تغییر ایجاد می کند. همان گونه که لیپر، گرین، و نسیبس[1] در سال 1973 نشان دادند، مشوق ها و انگیزش های بیرونی، حتی باعث کاهش و تحلیل انگیزه درونی می شود (آرکوویتز و همکاران، 2008).
از آنجاکه عدم وجود انگیزه،یکی از مهمترین دلایل شکست درمان، نارسایی در انجام تکالیف و دیگران نتایج منفی است (دریسچنر، لامرز و وندراستاک[2]، 2004) و ایجاد انگیزه در بیماران به منظور تغییرات رفتاری یکی ازمهم ترین وظایف پرسنل بهداشتی درمانی است (لونسکی، فورس همز، دونوهو و بیتز[3]، 2007). از این رو نظام های بهداشتی مراقبتی در فرایندی قرارگرفته اند تا خود را برای برآوردن بهتر نیازهای افراد در معرض خطر یا مبتلا به بیماری مزمن و یا ناراحتی های طولانی مدت، تغییر دهند. یکی از اهداف این قبیل کوشش ها، پرورش انگیزه است. مصاحبه انگیزشی رویکرد عملی منتخب و اثبات شده ای است که می تواند دردستیابی به این هدف مفید باشد (آنستیس[4]، 2009).در عین حال با این مداخله که بر اساس و در راستای مداخله های معتبر پیشین بوده،و نیز به سهولت قابل ادغام در مراقبت های بالینی است ، می توان افرادآماده برای تغییر و هم افرادی که آمادگی تغییر ندارند را نیز مورد هدف مداخله قرار داد(بورلی،ریکرت،وینیستن و ریدر[5]، 2007).
مشاوره انگیزشی، روشی مراجع محور،رهنمودی به منظور تقویت و افزایش انگیزه درونی برای تغییر، از طریق کشف وحل تردیدها و دوسوگرایی است. و براساس مدل دو سوگرایی- تعارض، باورهای بهداشتی نظریه حفاظتی راجرز (1976)، موازنه تصمیم گیری جانیس و مان (1977)، نظریه متعادل سازی برم (1981)، نظریه ادراک خویشتن بم (1972)، نظریه خودسامان دهی کانفر (1986) و نظریه ارزش های راکیج (1976) شکل گرفته است (فیلدز، 2006).
مصاحبه انگیزشی مداخله ای نویدبخش برای ترغیب رفتار بهداشتی مثبت درحوزه پزشکی، بهداشت و روانپزشکی است. علاوه بر انعطاف پذیری و قابلیت کاربرد آن درحیطه های مختلف رفتاری، به صورت فردی و گروهی قابل اجراست، مراجعان سنین کودکی تا سالمندی را پوشش میدهد، به صورت درمان مستقل یا به همراه سایر درمان ها،و به اشکال مختلف حضوری،تلفنی و اینترنتی مورد استفاده قرار میگیرد (کنون،هوس،رولنیک و هود[6]، 2007، کامینگز،کوپر و کیسی[7]، 2009، وبر،تیت و کویینتیلیانی[8]، 2008؛هتما و استیل و میلر[9]، 2005)، و از نظر زمانی و اقتصادی مقرون به صرفه است و پذیرش آن در بین بیماران بالا و فرصت کار به افراد حرفه ای میدهد (مارتین و مک نیل[10]، 2009).
مصاحبه انگیزشی که نوعی رویکرد مراجع محور و مبتنی بر شواهد برای تسهیل تغییر رفتار است، بیش از دو دهه در حیطه اعتیاد مورد استفاده قرار گرفته است. اثربخشی مصاحبه انگیزشی در تغییر شیوهای که درمانگران به اختلالهای مصرف مواد و اعتیاد میپردازند، نقش قابل ملاحظه ای داشته است.
استفاده از مصاحبه انگیزشی در دنیا به سرعت پیشرفت می کند به طوری که در طی سه سال، تعداد انتشارات در این زمینه تقریباً دو برابر شده است. این رویکرد به سرعت از مسئله اعتیاد، به حوزه سیستم های سلامت، ارتقاء بهداشت، و اختلالات روان شناختی و اخیراً به حطیه های اصلاح و تربیت هم سرایت کرده است (کاکس و کلینگر[11]، 2004). در سالهای اخیرکه مصاحبه انگیزشی به محدوده بیماری های مزمن راه یافته اغلب بیماران مزمن نیازمند تغییرات رفتاری و سبک زندگی در حد بسیار وسیعی هستند تا بتوانند سلامتی خود را حفظ کنند. علیرغم آموزش به بیماران در مورد تغییر رفتارهای بالقوه خطرناک از سوی متخصصان، متاسفانه الگوهای عملی معدودی وجود دارد تا به مراجعان و افراد حرفه ای در ایجاد محیطی مناسب برای تغییر کمک نماید (عثمان[12]، 2004).
دلایل زیادی برای جذابیت مصاحبه انگیزشی و تمایل بیشترنسبت به آن در مقایسه با روشهای سنتی و معمول وجود دارد. نخست، مشکل مهم و معمول در همه درمان ها،یعنی مقاومت در برابر تغییر را به طور مستقیم مطرح و آن را برطرف می کند. دوم، روشی انعطافپذیر است و می تواند به عنوان رویکردی «مستقل»، در ترکیب و به همراه سایر درمان ها مورد استفاده قرار گیرد. سوم، حجم قابل توجهی از شواهد تحقیقی وجود دارد که از کارآمدی و تاثیر مصاحبه انگیزشی در سوء استفاده از مواد و مشکلات مربوط به بهداشت و سلامت جسمانی و روانی حمایت می کند. چهارم، تحقیق نشان داده است مصاحبه انگیزشی قابل یادگیری است و طی جلسات نسبتاً کمی به اثرات درمانی قابل توجهی می توان، دست یافت (آرکوویتز و همکاران، 2008).
از سویی اغلب مشکلات بهداشتی، درمانی و بهداشت روانی درکشور ناشی از مسائلی همچون عدم حضور و مشارکت با انگیزه در جلسات مشاوره، عدم مصرف مرتب داروها، عدم تکمیل دوره های درمانی،ترک درمان، عادات نادرست بهداشتی و تغذیهای، رفتارهای اعتیادی، بستری شدن مجدد در بیمارستان، عود بیماری، اتکاء صرف افراد حرفه ای فقط به توصیه ها و نصیحت ها می باشد که اغلب اینگونه رفتارها نیاز به تغییر رفتار و مشارکت فعال مراجعان دارد، این مهم را می توان با بهره گرفتن از مشاوره های انگیزشی مرتفع ساخت. با توجه به این که کاربرد مصاحبه انگیزشی انعطاف پذیری خوبی دارد، می توان آن را به راحتی با انواع درمان های روانشناختی، طبی و آموزشی تطابق داد. مطالعات نشان داده است که گاهی اوقات یک پیش جلسه چند دقیقه ای به شیوه مصاحبه انگیزشی نه شیوه دستورالعملی و کاملاً مقتدرانه سنتی، تاثیر مثبت قابل توجهی بر پیامدهای درمانی دارد (نویدیان و پورشریفی،1390).
این روش تاثیر بسیار زیادی بر تحقیق و کار بالینی در حیطه سوء استفاده از مواد و مشکلات مربوط به بهداشت و سلامتی در ایالالت متحده آمریکا و بسیاری از کشور های دیگر داشته است. با توجه به جذابیت ها و رشد سریع این روش نو بنیاد، از اعتیاد به مشکلات مربوط به بهداشت و سلامت، و به حوزه علوم روان شناختی، به طوری که تا سال 2008 بالغ بر 160 کارآزمایی بالینی تصادفی وجود دارد (رولنیک و همکاران، 2008 و آرکوویتز و همکاران ، 2008)، استفاده از این شیوه، نه تنها برای محققان و متخصصان بالینی در جامعه ما تعجبآور نیست، بلکه کاملاً ضروری است تا به مصاحبه انگیزشی به عنوان راهی برای افزایش آمادگی تغییر و نیز تقویت نتایج درمانی در مشکلات روان شناختی و بیماری های مزمن و تهدید کننده نسل جدید به طور جدی توجه کنند.
بیماران مزمن به منظور حفظ سلامتی به نحو مطلوب، نیازمند تغییرات رفتاری و تغییر در سبک زندگی اند و بهتر است به آنان کمک شود تا از طریق ایجاد محیطی که بحث در مورد موضوعات مهم را تشویق می کند، موانع تغییر را شناسایی نموده، تشویق به تعیین اهدافی شوند که قابل دسترسی بوده و اعتماد و اطمینان بیمار به ایجاد تغییرات را حمایت نموده و شرایط ایجاد تغییر را فراهم کنند (عثمان، 2004). برای ورود موفقیت آمیز به مبحث و مذاکره به منظور تغییر رفتار، درمانگر باید بر مهارت های ارتباطی اصلی تکیه کند. ایجاد محیط درمانی در مراکز بالینی، اولویت او ل است (لانگ و تیگز[13]، 2005).
کاکس و کلینگر (2004)، مشاوره انگیزشی را فنی برای باز تعریف ساختار انگیزشی ناسازگارانه تعریف می کنند که افراد را در جهت بهبود عملکرد روان شناختی و دستیابی به اهداف مورد نظر کمک می کند.
مشاوره انگیزشی، روشی مراجع محور، رهنمودی به منظور تقویت و افزایش انگیزه درونی برای تغییر، ازطریق کشف و برطرف کردن دو سوگرایی است. این تعریف چند ویژگی دارد: نخست این که مصاحبه انگیزشی، روش مراجع محور یا شخص محور است و تاکیدش برعلایق و دیدگاه های فرد قرار دارد. مصاحبه انگیزشی، شکل گسترش یافته و تکامل تدریجی رویکرد مشاوره مراجع محوری است که توسط کارل راجرز مطرح شده است. مصاحبه انگیزشی بر آموزش مهارت های مقابله ای جدید، باز تعریف و ساختار دهی مجدد شناخت ها و شکافتن و بررسی گذشته متمرکز نیست، فقط بر علایق و نگرانی های فعلی شخص متمرکز است (میلر و رولنیک[14]، 2002).
دوم این که مصاحبه انگیزشی از نظر این که آگاهانه-رهنمودی است با روش راجرز تفاوت دارد. گاهی اوقات مراجع محوری با رهنمودی بودن به جای یکدیگر استفاده می شوند در حالی که این دو به جنبه های متفاوتی از سبک مشاوره اشاره دارند. مصاحبه انگیزشی به طورهدفمند، حل دو سوگرایی را در جهت خاصی از تغییر مطرح می سازد (سودرلند، نیلسون و کریستونسون[15]،2008).
نکته سوم این که مصاحبه انگیزشی، بجای این که یک مجموعه فنون باشد، بیشتر یک روش ارتباطی است. روشی برای فریب دادن مردم نیست، کاری نیست که برای افراد انجام داد بلکه شیوه ای از برخورد، زیستن و بودن با دیگران است (مصور- رحمانی[16]، 2007).
چهارم این که در مصاحبه انگیزشی تاکید بر فراخوانی انگیزه درونی برای تغییر است. این روش با راهبردهای انگیزشی که هدف آن تحمیل تغییر با توسل به ابزارهای بیرونی مانند نفع مالی، تنبیه و جریمه قانونی است، فرق دارد. البته هدف قضاوت در مورد رویکردهای و مشوق های بیرونی که می تواند در اصلاح رفتار موثر باشد، نیست (آرکوویتز و همکاران، 2008).
و بالاخره پنجم این که مصاحبه انگیزشی بر کشف و حل دو سوگرایی به عنوان عامل اصلی فراخوانی تغییر متمرکز است. هدف مصاحبه انگیزشی تحمیل تغییری که ناهماهنگ با باورها و عقاید شخص باشد، نیست (میلر و رولنیک، 2002).
مصاحبه انگیزشی به عنوان یک رویکرد انگیزشی جدید در حوزه مشاوره و روانشناسی از سه بخش مبانی، اصول و فنون تشکیل شده است.
2-2-2- مبانی مصاحبه انگیزشی
مبانی و روح مصاحبه انگیزشی تحت عنوان مشارکت، فراخوانی و احترام به خود مختاری بیمار تشریح شده است. بدون در نظر گرفتن این مبانی، گرچه فرد می تواند از روش های مصاحبه انگیزشی استفاده کند اما نمی توان آن را مصاحبه انگیزشی قلمداد کرد.
1- مشارکت: مصاحبه انگیزشی به مراجع و فرد متخصص متکی است، در مقابل رابطه نابرابر از نظر قدرت که در آن متخصص ماهر و زبده، مراجع منفعل را در جهت آنچه باید انجام دهد، هدایت می کند، در این روش، گفتگوی مشارکتی فعال و فرایند تصمیم گیری مشترک وجود دارد. این مطلب به ویژه در تغییر رفتارهای بهداشتی بسیار اهمیت دارد ،زیرا در نهایت، این بیمار است که می تواند تغییراتی را عملاً به نمایش بگذارد.
2- فراخوانی: به نظر می رسد عمده فعالیت سیستم مراقبت های بهداشتی درمانی، ارائه چیزهایی است که افراد یا فاقد آن هستند و یا در آن ضعف و نارسایی دارند، و می تواند شامل دارو، دانش و اطلاعات، بینش و یا مهارت ها باشد. در عوض مصاحبه انگیزشی در جستجوی این است تا آنچه را افراد از قبل درخود دارند، فرا خوانده یا به عبارتی بیرون کشیده، تا انگیزه و منابع درونی آنان را برای تغییر فعال سازد.
3- احترام به خودمختاری مراجع: متخصصین رشته های مختلف ممکن است اطلاعات ارائه دهند، توصیه کنند و حتی هشدار دهند، اما در نهایت این بیمار است که تصمیم می گیرد، چه کاری انجام دهد. شناسایی و احترام گذاشتن به این حس خودمختاری و حق انتخاب نیز اصل مهمی در جهت تسهیل تغییر رفتار بهداشتی است (میلر و رولنیک، 2002؛ آرکوویتز و همکاران، 2008 و آنستیس، 2009؛ کاکس و کلینگر، 2004؛ مادسون ،لویقنون و لین[17]، 2009؛ کاکس و کلینگر، 2004).
2-2-3- اصول مصاحبه انگیزشی
علاوه بر مبانی، مصاحبه انگیزشی متشکل از اصولی است که عبارتند از:
اصل اول، ابراز همدلی: درمانگر همدلی کننده می کوشد تا دنیا را از منظر و چشم مراجع، بدون قضاوت و انتقاد ببیند و تجربه کند. با انجام این کار، افکار، احساسات و اعمال مراجع به میزان زیادی محسوس ومعنا و مفهوم دار می شوند. حتی اگر بیماری با توجه به سن بالا و عوامل خطر دیگری به سبک زندگی سالم پای بند نباشد. پذیر ش بیمار، تغییر را تسهیل می کند.
اصل دوم، افزایش تضاد: عامل تفاوت بین رفتا رهای فعلی مراجع و ارزش های وی در زندگی، انگیزه محسوب می شود.آگاهی از این شکاف و تفاوت ها می تواند انگیزه فرد را برای تغییر، افزایش دهد.درمانگر با سبک مصاحبه انگیزشی شکاف و تفاوت های بین رفتارهای فعلی فرد و ارزش های فردی را به مراجع منعکس می کند، تا مراجع آن کار را انجام دهد. مراجع بیش از مشاور باید بحث و استدلال درباره تغییر ارائه دهد.
اصل سوم، مدارا با مقاومت: در مصاحبه انگیزشی، مقاومت در برابر تغییر، بخش طبیعی و مورد انتظار در فرایند تغییر به شمار می آید و به جای این که مانعی قلمداد شود که باید بر آن غلبه کرد، بیشتر به عنوان منبع ارزشمند اطلاعات در خصوص تجربه های مراجع است.از بحث و مجادله برای ایجاد تغییر باید اجتناب شود زیرا مقاومت به معنای مخالفت و تضاد مستقیم نیست. دیدگاه های جدید به مراجع ارائه می شود ولی به وی تحمیل نمی شود. مقاومت علامتی برای درمانگر است که نشان می دهد باید به طور متفاوتی پاسخ دهد.
اصل چهارم، حمایت از خودکارآمدی: در مصاحبه انگیزشی، درمانگر از خودکارآمدی مراجع حمایت می کند، باور بر این است مراجع می تواند اعمال لازم را انجام داده و در تغییر موفق شود. افراد اغلب علم، دانش و منابع لازم برای تغییرات مورد علاقه را در اختیار دارند، فقط کافی است یک بار تصمیم بگیرند، آن را انجام دهند. و در این صورت، درمانگر فقط به عنوان مشاور یا راهنما عمل نموده و راه های احتمالی را که می توان در پیش گرفت، به وی پیشنهاد می کند. باور شخص در مورد احتمال ایجاد تغییر یک عامل انگیزشی مهم محسوب می شود (میلر و رولنیک، 2002، آرکوویتز و همکاران، 2008 و آنستیس، 2009 و کاکس و کلینگر، 2004).
2-2-4- فنون مصاحبه انگیزشی
بسیاری از مهارت های مصاحبه انگیزشی مستقیماً از درمان محوری راجرز گرفته شده و عبارتند از:
1- پرسیدن سوالات باز پاسخ: در مصاحبه انگیزشی، باید مراجع بیشترین حجم صحبت را داشته باشد و سوالات باز پاسخ برای دستیابی به این هدف مورد استفاده قرار می گیرند.
2- گوش دادن انعکاسی (توام با تامل و تفکر): احتمالاً تنها مهارت بسیار مهم در مصاحبه انگیزشی،گوش دادن توام با تامل و دقت است. میلر و رولنیک معتقدند فلسفه و ماهیت واکنش گوش دادن تاملی این است که معنا و مفهوم صحبت طرف مقابل را حدس زده و برداشت کرد.افراد همواره منظور و مقصود خود را به طور روشن و واضح بیان نمی کنند.
3- تایید: به منظور تشویق و حمایت مراجع در خلال فرایند تغییر، درمانگر سبک مصاحبه انگیزشی مکرراً مراجع را در قالب عبارات مبتنی بر درک و قدردانی، مورد تایید قرار می دهد. برخی نمونه های ساده تایید و تصدیق عبارتند از: «برای انجام آن کار جرات و شجاعت به خرج دادی.» یا «واقعاً ایده و نظر خوبی است.»
4- خلاصه و جمع بندی: خلاصه ها، نقش مهمی را در سرتاسر جلسات مصاحبه انگیزشی ایفا می کنند. انجام این کار نه تنها نشان دهنده این است درمانگر گوش می دهد ،بلکه می تواند مطالب و موضوعات را به هم ربط داده تا بتوان از آنها در تاکید و تمرکز بر نکات خاص و معینی کمک گرفت.
5- فراخوانی صحبت معطوف به تغییر: در پنجمین تکنیک، درمانگر بدون این که حامی و مدافعه تغییر باشد، به طور آگاهانه ای صحبت معطوف به تغییر را بیرون کشیده و استخراج می کند. صحبت معطوف به تغییر، مرکب از عبارات و صحبت هایی است که تمایل، توانایی ادراک شده، نیاز، آمادگی، دلایل و علل و یا تعهد و الزام به تغییر را منعکس می کنند. عبارات نشان دهنده الزام و تعهد به تغییر، قویترین شاخص نتایج درمانی خوب هستند (میلر و رولنیک، 2002؛ آرکوویتز و همکاران، 2008؛ میلر و رولنیک، 2002). صحبت معطوف به تغییر را در چهار طبقه تقسیم بندی می کند: 1- شناسنایی ابعاد منفی و ضررهای وضعیت بینابین فعلی. 2- شناسایی ابعاد مثبت و فواید تغییر. 3- ابراز خوش بینی در مورد تغییر و 4- بیان قصد و نیت مبنی بر تغییر.این چهار نوع عبارت در برگیرنده ابعاد شناختی، عاطفی و رفتاری متعهد شدن به تغییر است فراخوانی صحبت معطوف به تغییر یکی از مهارت های اصلی و عمده مصاحبه انگیزشی است و از طرفی یکی از مهارت های پیچیده و دقیق است زیرا برای انجام آن راه های زیادی وجود دارد (آرکوویتز و همکاران، 2008؛ واگنر و مک ماهان[18]، 2004).
ارائه اطلاعات در مصاحبه انگیزشی به صورت سنتی انجام نمی گیرد بلکه تبادل اطلاعات صورت می گیرد و بر اساس دستورالعملی انجام می شود،که ضرورت مشارکت بیشتر از جانب مراجع را می طلبد. بدین منظور از دو راهبرد «قطعه اطلاعات – بررسی و کنترل آن با مراجع- قطعه اطلاعات بعدی» و «فراخوانی اطلاعات از مراجع- ارائه اطلاعات جدید – فراخوانی مجدد اطلاعات» برای تبادل اطلاعات استفاده می شود. ارائه اطلاعات در این شیوه به صورت خنثی، بر اساس نیاز و با اجازه مراجع انجام می شود و به مراجع فرصتی داده می شود تا اطلاعات را ضمن پردازش، تغییر و تفسیر کنند (برودی[19]، 2005 آنستیس، 2009؛ میلر و رولنیک، 2002).
2-2-5- برخی فواید مصاحبه انگیزشی
1- آمادگی خوبی برای درمان عمل محور است.
2- به برقراری رابطه و کاهش مقاومت کمک می کند.
3- باعث افزایش ماندگاری و مشارکت در درمان می شود.
4- به حل و برطرف شدن حالت دو سوگرایی کمک می کند.
5- باعث افزایش انگیزه و صحبت معطوف به تغییر می گردد.
6- به افزایش حس اطمینان در مراجع کمک می کند.
7- از فرسودگی شغلی درمانگر یا مشاوره پیشگیری می کند (نویدیان، پورشریفی، 1390).
2-2-6- نظریه ها و مدل های مصاحبه انگیزشی
هر چند گاهی اوقات از مصاحبه انگیزشی به عنوان شکلی از درمان شناختی رفتاری صحبت می شود ولی تفاوت های بسیار مهمی بین رویکرد مصاحبه انگیزشی و درمان شناختی رفتاری و حتی روان درمانی وجود دارد. شاید یکی از مهمترین تفاوت ها،آن است که مصاحبه انگیزشی بر کمک به فرد برای حل دو سوگرایی درباره تغییر بیشتر ازکمک به کسب مهارت های شناختی، هیجانی، مقابله ای و رفتاری مورد نیاز برای یک زندگی سالم تاکید می کند (آنستیس، 2009).
مصاحبه انگیزشی به جای یک مکتب درمانی، بیشتر یک شیوه برخورد و زندگی با دیگران است. مصاحبه انگیزشی و دیگر انواع روان درمانی ها از این نظر که مقاومت و دو سوگرایی را به عنوان پدیده ای میدانند که اطلاعات مهم درمانی در اختیار قرار می دهد، با هم مشترکند ولی از نظر نوع اطلاعات مهم دانسته شده و نحوه برخورد با آن متفاوتند. برای نمونه در مکتب روان تحلیلی دو سوگرایی، تعارض ناخودآگاهی است که از گذشته منتقل شده است در صورتی که مصاحبه انگیزشی، بدون توجه به گذشته به »اینجا و اکنون» تاکید دارد. در عوض در رویکردهای شناختی درمانی، گرچه برخی رفتار درمان گران و درمانگران شناختی رفتاری، مسئله مقاومت را مطرح کرده اند، ولی برای مقاومت دو سوگرایی ارزش و جایگاهی قائل نیستند. رفتار درمانی که پیشرو و منادی درمان شناختی رفتاری بود، مقاومت را به بی کفایتی درمانگر در مفهوم سازی اوضاع و شرایطی که رفتارها را کنترل می کند، نسبت می دهد. شناخت درمانگرانی مانند بک، مقاومت را به عنوان، فراهم نمودن اطلاعاتی در خصوص تفکرات و باورهای تحریف شده مراجع مورد توجه قرار می دهند. در مقایسه با مصاحبه انگیزشی، درمان شناختی رفتاری یک رویکرد نسبتاً دیکته شده و تجویزی است که بر آموزش رفتارهای جدید و روش های اصلاح باورهای ناکارآمد مراجعان تاکید دارد.استفاده از عبارت «تکالیف خانگی»، نقش درمانگر را بیشتر به عنوان معلم، در امرخطیر تغییر، پر رنگ تر میسازد (آرکوویتز همکاران، 2008؛ میلر و رولنیک، 2002).
مصاحبه انگیزشی از دیدگاه «روان شناسی سنتی»، تلاش برای «ثبات»، «جبران» و یا «معالجه» فردی تلقی میشود که تا حدودی ناکارآمدی دارد. از نظر «روان شناسی مثبت نگر» روشی است برای کمک به فرد تا با ارزش ها و تجربه هیجانات مثبت در مسیر خود به سمت بهبود سلامت جسمانی و روان شناختی، مجدداً پیوند برقرار نماید. در واقع مصاحبه انگیزشی توانایی تجربه هیجانات مثبت، علاقمندی، امید، خرسندی و حس الهام بخش درونی را در فرد پرورش می دهد تا بیماران بتوانند آینده بهتری را برای خود تصور کنند، موفقیتهای گذشته را بخاطر آورده و اطمینان به توانایی خود برای تغییر و اصلاح را در زندگی گسترش دهند و این شاید یکی از مکانیسم های اثر بخشی این رویکرد مشاوره ای باشد (آنستیس، 2009).
مصاحبه انگیزشی نه یک الگوی مداخلهای کاملاً جدید و نه هم یک الگوی مجزا است بلکه ترکیبی از اصول و فنون برگرفته شده از مجموعه ای از مدل های بسیارگسترده روان درمانی و تغییر رفتار است (کاکس و کینگر، 2004)، که مهمترین آنها عبارت است از:
1- مدل مراحل تغییر(پروچسکا و دی کلمنته، 1992): نقش مکمل را در تکامل مصاحبه انگیزشی و سایر مداخله های کوتاه مدت مبتنی بر مصاحبه انگیزشی ایفا می کند. دیدگاه فرا نظری در مورد تغییر رفتار، شامل یک سری مراحل تدریجی است که در برگیرنده وظایف متعدد و فعالیتهای مقابلهای مختلفی است. مشاوران نیاز دارند تا فرایند تغییر را به منظور عادی ساختن روند تغییر برای مراجعان و استفاده از راهبردهای مناسب برای کمک به آنان در جریان گذر از مراحل مختلف تغییر، درک کنند (میلر و رولنیک، 2002). مدل مراحل تغییر، 93 % مراجعان را میتواند از نظر میزان آمادگی و انگیزه برای تکمیل یا پایان زودرس دوره درمان، پیش بینی کند (ووگل ،هانسن،استیل و گوتستام[20]، 2006).
مدل مراحل تغییر، تغییرات رفتاری را به مثابه فرایندی که در آن افراد از پنج مرحله متفاوت از نظر کیفی، عبور می کنند. فرد در مرحله قبل از قصد اعتقادی ندارد رفتار فعلی او، مشکلی جدی و مهمی است و قصد ندارد در آینده نزدیک آن را تغییر دهد. آنها نه تنها در فعالیتی که بتواند نظرآنها را نسبت به رفتار مشکل آفرین تغییر دهد درگیر نمیشوند، بلکه نسبت به رفتار مورد نظر حالت دفاعی دارند. هدف در این مرحله حرکت به سوی مرحله قصد و تامل است. عدم آگاهی از خطرات و پیامدها، خودکارآمدی پایین و رضایت از وضعیت موجود از جمله موانع تغییر در این مرحله محسوب می شود. در مرحله قصد،کم کم میبیند رفتار مشکل آفرین شده و تغییر را مورد توجه قرار می دهد ولی در مورد تغییر حالت دو سوگرایی دارد زیرا هنوز دلایلی برای تداوم رفتار میبیند. افراد می پذیرند دارای مشکل هستند و تفکر جدی در مورد حل آن را آغاز می کنند. در این مرحله می کوشند تا مشکل خود را درک کنند، به علل آن پی ببرند و درباره راه حل های ممکن فکر کنند. ولی از این که خود را به عمل متعهد سازند، بسیار فاصله داشته باشند. حرکت به سمت مرحله آمادگی هدف مداخله های تغییر رفتار است. علاوه بر سایر موانع ذکر شده در مرحله قبل، تردید و دو سوگرایی از جمله موانع تغییر رفتار در این مرحله است. در مرحله آمادگی، فرد تصمیم به تغییر رفتاری گرفته و طرحی برای آن در آینده نزدیک دارد.آنها در آستانه عمل قرار دارند. برخی از افرادی که در این مرحله بسر می برند، قبلاً برای تغییر سعی کرده اند ولی موفق نشده اند. هدف مداخله در این مرحله حرکت به سمت عمل و طراحی برنامه است. عدم اگاهی از گزینه های ممکن، نبود عزم لازم برای برنامه های تغییر و فقدان تعهد از مهمترین موانع این مرحله تغییر است. در مرحله عمل، طرح تغییر رفتاری را به اجرا در می آورد و شروع به ایجاد تغییر مورد نظر می کند. در این مرحله افراد به آشکارترین وجه و به صورت عمدی و اگاهانه رفتار خود را تغییر میدهند. به عبارتی آغاز به حرکت می کنند و برنامهای را که برای آن آماده شده اند، به اجرا در می آورند. تغییرهایی که در مرحله عمل صورت میگیرد برای دیگران بیشتر از تغییراتی که در سایر مراحل به وقوع میپیوندد، قابل مشاهده است، بنابراین بیشترین تحسین و تایید را به دنبال دارد. بهینه سازی طرح ها و برنامه ها و دوام و استمرار تغییر از اهداف مداخله در این مرحله و شکست و سرخوردگی و اطمینان زیاد به خود از موانع آن به شمار می رود. در مرحله حفظ بیمار تغییرات رفتاری ایجاد نموده و برای اجتناب از بازگشت به رفتار قبلی تلاش می کند. نگهداری تغییر ایجاد شده بسیار دشوار است. شخص می کوشد تا بهبودی حاصله در مرحله عمل را تحکیم و تبیت بخشیده و از بازگشت جلوگیری کند. بر خلاف
دیدگاه سنتی،مرحله حفظ رفتار، یک مرحله ایستا نیست. بدون تعهد و پای بندی نیرومند، مطمئناً بازگشت رخ خواهد داد. سبک زندگی جدید و با ثبات و دستیابی به اهداف اصلی از جمله اهداف این مرحله و استرس ها و فقدان های عمده و شکست در دستیابی به اهداف اصلی از جمله موانع این مرحله است (ویلسون و شلم[21]، 2004). پروچسکا و دی کلمنته (1992) از مرحله ششمی تحت عنوان بازگشت یا عود به عنوان یکی از مراحل طبیعی تغییر رفتار نام می برند. افراد قبل از نیل به موفقیت در خیلی از موانع بین مراحل بالا و یا پایین میروند. از این رو یک لغزش، اشتباهی موقتی است و نباید آن را شکست تلقی کرد، بلکه باید به آن به عنوان یک قدم به عقب نگریست. شناسایی بازگشت و تشریح آن به عنوان فرصتی برای یادگیری، هدف مداخله های رفتاری در این مرحله است (نویدیان و پورشریفی، 1390).
افراد بسته به مرحله ای که در آن بسر می برند، نیاز به مداخلات خاصی دارند. افراد مراحل را به طور خطی طی نمی کنند، قبل از موفقیت در حفظ رفتار، چندین بار به مراحل قبل بر می گردند و بین دو سوگرایی، شناسایی مشکل و متقاضی عمل بودن به طور طبیعی نوسان می کنند. این مدل به تلاش برای تسهیل تغییر رفتاری مربوط است زیرا متخصص بالینی را نخست به درک سطح آمادگی مراجع برای تغییرآگاه می سازد و سپس با بیمار کار می کند تا در جهت حرکت موفقیت آمیز ادامه مسیر دهند (لانگ و تیگز ، 2005؛ لونسکی و همکاران، 2007).
2- تعارض – دو سوگرایی: در موقعیت تعارض، دو سوگرایی امری طبیعی و مشخص کننده مرحله اول و قصد و مانع اصلی و عمده تغییر است (فیلدز، 2006). میلر و ر ولنیک (2002) درباره دو سوگرایی معتقدند، تعارض ها بر سه دسته اند: 1- رسیدن – رسیدن (دو انتخاب، هر دو مثبت و جذاب)، 2- اجتناب – اجتناب (دو انتخاب منفی و هر دو رنج آور) و 3- رسیدن – اجتناب (دو انتخاب که هر دو ابعاد مثبت و منفی قوی دارند). آنان حالت سوم را دو سوگرایی تعریف می کنند. که در آن فرد وقتی به سمت انتخاب «الف» می رود، جنبه های منفی آن پر رنگ و ابعاد مثبت انتخاب «ب» جذابتر می شود و هنگامی که می خواهد به سمت انتخاب «ب» بروند، ابعاد منفی انتخاب «ب» برجسته و انتخاب «الف» جذابیت بیشتری پیدا می کند. همین وضعیت در کار بالینی در هنگام تغییر رفتار بهداشتی و اعتیادی هم رخ میدهد که از آن به عنوان «می خواهم ………….. ولی …………» یاد می کنند (اسلاگل و گرای[22]، 2007).
3- الگو و مدل باورهای بهداشتی (نظریه حفاظتی رونالد راجرز، 1976) بیان میدارد که انگیزه برای تغییر، به وجود خطرات ادراک شده به مقدار کافی و میزان مناسبی از خودکارآمدی بستگی دارد (میلر و رولنیک، 2002؛ فیلدز، 2006؛ پری،روزنفلد،بننت و پوتنپا[23]، 2007).
4- موازنه تصمیم گیری (جانیس و مان، 1977): تصمیم گیری فرایند سبک و سنگین کردن وسنجیدن سود و زیان تغییر به شیوه ای شناختی است. باید مراجعان را در سنجیدن فواید و مضرات کوتاه و بلند مدت ناشی از تداوم رفتار کمک کرد. این کار به مراجعان در جهت شفاف سازی و ارزیابی نیاز به تغییر کمک خواهد کرد. آنها از این طریق عوامل مختلف حمایت کننده و غیرحمایت کننده رفتار را میسنجند. با بهره گرفتن از راهبردهای مناسب مصاحبه انگیزشی، مهارت حل مسئله می تواند تصمیم گیری را ممکن سازد و بر اساس صحبت های مراجع در خصوص تغییر، وی را در جهت تغییر قرار داده و متمایل به تغییر می سازد ( فیلدز، 2006).
5- واکنشی عمل کردن (نظریه برم، 1981): وقتی که حس آزادی، اقتدار و خودمختاری رفتاری مورد تهدید قرار گیرد، احتمال و تمایل ادراکی مبنی بر اجبار برای تداوم آن رفتار افزایش خواهد یافت. مراجع و درمانگر باید بدانند پاسخ واکنشی کاملاً طبیعی است. درمانگران به ویژه وقتی مراجع تحت فشار برای تغییر است، احساسات واکنشی را انتظار داشته وآن را طبیعی قلمداد می کنند.درمانگران فرایند بیان و شفاف سازی احساسات واکنشی را تسهیل می کنند.این فرایند فرصتی را برای مراجعان فراهم می کند تا به مسئولیت و حس مالکیت خود در خصوص تصمیمات و انتخاب های مربوط به تغییر، توجه کنند (فیلدز، 2006؛ رولنیک،میلرو بوچلر[24]، 2008؛ و آرکوویتز و همکاران، 2008).
6- نظریه خودادراکی (بم، 1972): وقتی افراد به طور گروهی و عام موضعی را گرفتند، تعهدشان نسبت به آن موضع افزایش مییابد. «این بیمار یا مراجع است که باید استدلال برای تغییر را ارائه نماید». درمانگران به صحبت های معطوف به تغییر گوش فرا داده، آن را انعکاس می دهند و تایید می کنند.در مصاحبه انگیزشی تمرین هایی به منظور فراخوانی واستخراج صحبت های معطوف به تغییر طراحی شده است. وقتی مراجعان آن چه را درمورد تغییر نوشته اند، بلند میخوانند، استدلالهای خود را برای تغییر استحکام می بخشند (میلر و رولنیک، 2002 و فیلدز، 2006).
7- نظریه خود سامان دهی (کانفر، 1986): برای شروع و آغاز تغییر، فرد باید که در جستجوی افزایش شکاف و تمایز بین وضعیت موجود (فعلی) و اهداف شخصی باشد. «کجا دارم می روم و کجا می خواهم باشم» (میلر و رولنیک، 2002؛ فیلدز، 2006).
8- نظریه ارزش ها (راکیج، 1979): طبیعت و ذات ارزش های انسان، راکیج شخصیت را به عنوان سلسله مراتبی سازمان یافته از ارزش ها توصیف و مفهوم سازی نمود. درمانگران از تمرینات مصاحبه انگیزشی به منظور افزایش اگاهی مراجع از تضاد و تفاوت بین وضعیت فعلی و اهداف آینده استفاده می کنند. تمرین احساسات، شفاف سازی ارزش ها و دیدگاه،آگاهی مراجع از تضاد بین وضعیت فعلی و اهداف آینده را افزایش داده و جرقه تمایل درونی برای تغییر را می زند (میلر و رولنیک ، 2002).
[1] . Lepper ,Greene & Nisbeet
[2] . Drieschner , Lammers & Vanderstaak
[3] . Levensky , Forcehimes , Donohue & Beitz
[4] . Anstiss
[5] . Borrelli , Riekert , Weinstein & Rathier
[6] . Chanon , Huws , Rollnick & Hood
[7] . Cummings, Cooper & Cassie
[8] . Webber, Tate & Quintiliani
[9] . Hettema , Steelr & Miller
[10] . Martins & Mc Neil
[11] . Cox & Klinger
[12] . Ossman
[13] . Lange & Tigges
[14] . Miller & Rollnick
[15] . Soderlund , Nilson & Kristensson
[16] . Mossavar- Rahmani
[17]. Madson , Loignon & Lane
[18] . Wagner & Mc Mahan
[19] . Brodie
[20] . Vogel , Hansen , Stiles & Gotestam
[21] Wilson & Schlam
[22] . Slagle & Gray
[23] . Preey , Rosenfeld , Bennett & Potempa
[24] . Rollnick , Miller & Butler
متاسفانه این فایل فصل اول و فهرست ندارد.
مدیران وکالت مالکان را در بهره برداری از دارایی های آنان بر عهده دارند، تا با انباشتن آورده های افراد متعدد در جهت انجام فعالیت واحد و استفاده مؤثرتر از این دارایی ها، منافع بیشتری را نصیب مالکان نمایند. از آنجا که مالکان از نتیجه عمل این وکلا منتفع می شوند، لازم است عملکرد آنها را مورد ارزیابی قرار دهند.
مالکان برای کنترل عملکرد مدیران از معیارهایی استفاده می کنند تا مدیریت را تشویق نمایند که به بهترین نحو، منابع آنها را جهت کسب ثروت بیشتر بکار گیرد. در واقع مقصود مالکان استفاده بهینه و مطلوب از منابع کمیابی است که در اختیار مدیران قرار داده اند. مالکان تمایل دارند منابع محدود خود را در جایی سرمایه گذاری کنند که بیشترین بازده را به ارمغان آورد. در واقع مالکان یا سرمایه گذاران منابع اندک و فرصت های متعددی پیش رو دارند که با انتخاب یکی از این فرصت ها و سرمایه گذاری روی آن، امکان سرمایه گذاری در دیگر گزینه ها را از دست می دهند. از طرفی هدف سرمایه گذاران از این کار کسب ثروت و منافع بیشتر است. بنابراین گزینه ای را انتخاب می کنند که منافع بیشتری برای آنها به ارمغان آورد و این منافع باید به اندازه ای باشد که هزینه صرفنظر کردن از دیگر گزینه ها را پوشش دهد. این یک تصمیم گیری است و هر سرمایه گذار منطقی باید گزینه ای را انتخاب کند که انتظار بیشترین بازدهی از آن وجود داشته باشد. حال چگونه می توان حاصل فعالیت شرکت و نتایج به دست آمده را به نحو معقول و قابل اطمینانی نشان داد.
مدیران به مکانیزم هایی که از طریق آنها عملکردشان مورد قضاوت قرار می گیرد، توجه دارند آنها به دنبال اطلاعاتی درباره حساسیت مستقیم پاداش (یا مجازات) نسبت به عملکرد هستند. وقتی که سیستم پاداش نسبت به عملکرد حساس نباشد، این شرکت، مدیران خود را از دست خواهد داد و آنان شرکت را ترک خواهند کرد.
بازار نیروی کار مدیریتی نیز فشارهای مستقیم زیادی بر شرکت وارد می کند تا مدیران را براساس عملکردشان طبقه بندی کرده و پاداش آنها را تعیین کند. اعمال این فشارها ناشی از این حقیقت انکارناپذیر است که شرکت در حال فعالیت، همواره در بازار رقابتی کار به دنبال مدیران جدید است.
از طرفی ممکن است مدیریت برای تثبیت هر چه بیشتر وضعیت و نجات خود، در حدی تلاش کند تا وضعیت را به صورت مطلوب حفظ نماید با این حال چنین تلاشی الزاماً در جهت دستیابی به بهترین وضعیت نیست. در این راه ممکن است حتی از تحمل ریسکهای قابل قبول اجتناب ورزد و در جهت حداکثر نمودن منافع سهامداران حرکت نکند.
امروزه یکی از مهمترین مسایل مالی شرکت ها، اندازه گیری عملکرد آنهاست. اینکه شرکت ها تا چه اندازه در بالا بردن منافع سهامداران خود کوشیده اند، بانکها و موسسات اعتباری در اعطای تسهیلات به شرکت ها چه شاخصهایی را در نظر می گیرند، مالکان شرکت ها در پرداخت پاداش به مدیران چه ابعادی را در نظر می گیرند و در نهایت اینکه مراجع دولتی با توجه به الزامات قانونی در ارتباط با شرکت ها به چه نکاتی توجه می کنند را می توان با روش های ارزیابی عملکرد شرکت ها به صورتی مناسب پاسخ داد.
با این وصف ما در این فصل کوشش کردیم کلیاتی از تحقیق را خلاصه وار بیان کنیم و در فصول بعدی به صورت مفصل همه بخش های تحقیق را توضیح داده ایم.
1-2- بیان مساله
به عنوان یک اصل عملکرد هر واحد سازمانی و یا یک سازمان تا آنجا که میسر است باید اندازه گیری شود ، وجود یا عدم وجود نظام ارزیابی عملکرد موثر وکارآمد با حیات ومرگ سازمان رابطه مستقیم داردوفقدان آن رابه عنوان بیماری سازمان قلمداد نموده اند. وآنچه را نتوان ارزیابی نمود نمی توان خوب اداره کرد. هر سازمانی برای اعمال مدیریت صحیح باید از الگوی علمی ارزیابی عملکرد بهره گیرد تا بتواند میزان تلاش ونتایج حاصل از کارکرد خودرا مورد سنجش قراردهد یکی از ابزارهای کارآمد که این مهم رامحقق ساخته است تحلیل پوششی داده ها است . سازمان ها و موسسات در هر محیطی که فعالیت می کنند بطور مستمر نیازمند بهبود عملکرد خود می باشند تا بتوانند ضمن تضمین بقای خود پاسخگوی ذینفعان هم باشند. (فقهی فرهمند،1382)
از اینرو موضوع ارزیابی کارایی و بازنگری اهداف و برنامه ها و تعیین و تبیین شاخص های مناسب برای ارزیابی، همواره از موضوعات مهم،مورد بحث و چالش برانگیز در اداره سازمان ها و مدیریت نوین منابع انسانی می باشد. (نبی زاده،1391)
با توجه به ماموریت شرکت های آب و فاضلاب شهری در تامین و توزیع آب آشامیدنی سالم و با کیفیت و جمع آوری و دفع فاضلاب شهری و
اهمیت و نقش این شرکت ها در کمک به بهبود سطح بهداشت عمومی جامعه، ارائه خدمات مناسب و با کیفیت، کسب رضایت شهروندان، بهبود سطح بهره وری شرکت ها و کاهش اتکا به کمک های مالی دولتی از مهمترین اهداف شرکت آب و فاضلاب استان آذربایجانشرقی میباشند(بیانیه ماموریت شرکت آب و فاضلاب استان آذربایجان شرقی).
با عنایت به اینکه سیستم های ارزیابی کارایی ابزاری جهت سنجش میزان دستیابی سازمان ها به اهداف و تعیین نقاط ضعف و قوت برای انجام اقدامات اصلاحی به منظور بهبود فرایندهاست(عزتی،1391) و از طرفی ارزیابی کارایی بسیاری از سازمان ها از جمله شرکت های آب و فاضلاب هم همچنان بر شاخص های عملکرد سنتی و مالی متکی بوده واین سازمانها بامشکل تعدد متغیرها وعدم وجود مقیاسی مشخص برای معیارها نیز مواجه اند(کاپلان , 2007)، لذا شرکت آب و فاضلاب شهری استان آذربایجان شرقی در اولویت های پژوهشی خود در سال 1394 در پی استفاده از مدلی با مبنای علمی قوی برای ارزیابی کارایی واحدهای تحت پوشش خود می باشد. چرا که ارزیابی کارایی به روش علمی، راهنمای موثری برای مدیران در تصمیم گیری هاست. (میرغفوری وشفیعی،1386)
در این راستا با توجه به اینکه تحلیل پوشش داده ها(DEA) روشی مناسب برای ارزیابی کارایی نسبی مجموعه ای از واحدهای تصمیم گیری(DMUs) مشابه و مستقل که دارای نهاده ها و ستاده های چندگانه هست(مومنی،1392)، میباشد برای ارزیابی کارایی واحدهای تحت پوشش شرکت در استان مورد استفاده قرار می گیرد تا راه حل هایی جهت رفع نقاط ضعف واحدهای ناکارا و استفاده بهینه از منابع به مدیران ارائه شود. (نجفی،1390)
در یک جمله این تحقیق به دنبال پاسخ به این سئوال میباشد که کدام یک از واحدهای تحت پوشش شرکت آب و فاضلاب استان آذربایجانشرقی کارا و کدام یک ناکارا می باشد؟
1-3- اهمیت و ضرورت تحقیق
در سالهای اخیر فرایند ارزیابی عملکرد نسبت به گذشته آن به مراتب راه تکامل و پیشرفت را پیموده است ، در واقع همگام و همسو با توسعه و تکامل اندیشه های مدیریت در قالب مکاتب مدیریت ، فرایند، ماهیت و کارآمدی آن نیز توسعه پیدا کرده است به عنوان مثال می توان به ارزیابی کارکنان ، ارزیابی مدیریت و تغییر و توسعه شاخص های ارزیابی در قالب ارائه اصول عام و مبانی مستدل برای ارزیابی سازمان ها تا مدیریت کیفیت فراگیر نیز اشاره نمود از این رو دامنه قلمرو استفاده از ارزیابی عملکرد به تمام ابعاد و جهات فعالیت های انسانی و سازمانی کشیده شده است و در حقیقت امروزه مباحث و موضوعاتی که در جدیدترین عرصه های علمی مطرح می شوند به گونه مستقیم و یا غیر مستقیم به ارزیابی عملکرد مرتبط می شود چرا که هر یک از مفاهیم، فنون و شیوه های نوین علمی در راستای کارکرد هر چه بهتر سازمان ها جهت تحقق فلسفه وجودی و دستیابی به اهداف تدوین شده صورت می گیرد و از آنجا که محور اصلی ارزیابی عملکرد بررسی میزان مطلوبیت این کارکردها می باشد، لذا تمام موضوعات و عناوین مدیریتی به طور مستقیم و یا غیر مستقیم به ارزیابی عملکرد مربوط می شود . (محمودی1388)
بنا به رویکرد مطرح شده پیرامون ارزیابی عملکرد؛ ارزیابی دولت و دستگاه های دولتی نیز دارای درجه اهمیت بسیار بوده اند، شکل رسمی و مبتنی به دست آوردهای علمی این نوع نگرش با نظام بازرسی آغاز می شود، سوئد اولین کشوری است که نظام بازرسی در آن تکوین و تحقق یافت . بازرس کل در زبان سوئدی آمبودرن خوانده می شود. وی از مقامات عالی رتبه و طراز اول این کشور بوده است. ظاهرا در حدود سالهای 180 میلادی در سوئد مقررات بازرسی شکل گرفته است . به همین جهت مقررات مربوط به بازرسی در این کشور از دیگر کشورهای اسکاندیناوی و کشورهای اروپایی ، کامل تر و جا افتاده تر است (صمدی ، 1381 )
بهبود مستمر عملکرد سازمانها، نیروی عظیم همافزایی ایجاد میکند که این نیروها میتواند پشتیبان برنامه رشد و توسعه و ایجاد فرصتهای تعالی سازمانی شود. دولتها و سازمانها و مؤسسات تلاش جلو برندهای را در این مورد اعمال میکنند. بدون بررسی و کسب آگاهی از میزان پیشرفت و دستیابی به اهداف و بدون شناسایی چالشهای پیش روی سازمان و کسب بازخور و اطلاع از میزان اجرا سیاستهای تدوین شده و شناسایی مواردی که به بهبود جدی نیاز دارند، بهبود مستمر عملکرد میسر نخواهد شد. تمامی موارد مذکور بدون اندازهگیری و ارزیابی امکانپذیر نیست.
لرد کلوین فیزیکدان انگلیسی در مورد ضرورت اندازهگیری میگوید: هرگاه توانستیم آنچه درباره آن صحبت میکنیم اندازه گرفته و در قالب اعداد و ارقام بیان نماییم میتوانیم ادعا کنیم درباره موضوع مورد بحث چیزهایی میدانیم. در غیر این صورت آگاهی و دانش ما ناقص بوده و هرگز به مرحله بلوغ نخواهد رسید. (سید جعفر رنگرز ، 1388 )
1-4- اهداف تحقیق
با توجه به گستره واهمیت کمی و کیفی خدمات مطلوب واحدهای تحت پوشش شرکت و نقش آنها در بهبود سطح بهداشت عمومی جامعه و نیز توجه به محدودیت های منابع آبی، استفاده بهینه از منابع بطور جدی مورد توجه بوده و ضروری است ضمن اندازه گیری کارایی واحدها و تفکیک واحدهای کارا از ناکارا، اقدامات اصلاحی لازم برای بهبود واحدهای ناکارا انجام پذیرد.
1-1-4- هدف اصلی
ارزیابی کارایی واحدهای تحت پوشش شرکت آب و فاضلاب شهری استان آذربایجانشرقی
2-1-4- اهداف فرعی
1-5- فرضیه های تحقیق
بادرنظر گرفتن اهداف تحقیق وقابلیتها تکنیک مورد استفاده می توان فرضیه ها و سئوالات را به شکل زیر معین کرد:
الف) سئوال ها
سئوال اصلی
کارایی واحدهای تحت پوشش شرکت آب و فاضلاب شهری استان آذربایجان شرقی چگونه است؟
سئوال فرعی
کارایی نسبی واحدهای شرکت آب و فاضلاب چیست؟
رتبه هر کدام از واحدهای دارای کارایی نسبی چیست؟
واحدهای الگو برای هر کدام از واحدهای فاقد کارایی کدامند؟