ادبیات مربوط به سرمایه اجتماعی را میتوان به سال 1917 نسبت داد؛ جایی که نخستین بار هانیفان از واژهی سرمایه اجتماعی استفاده کرد. بوردیو در 1986 نخستین اقتصاددانی بود که سرمایه اجتماعی را وارد متون اقتصادی کرد؛ اما در متون موجود اشاره می شود که کلمن (1988) و پاتنام (1993)، مفهوم فعلی سرمایه اجتماعی را پایهریزی کرده و وارد حوزه علم اقتصاد نمودند. از آن روز تا کنون تحقیقات زیادی در مورد ارتباط مقولهی سرمایه اجتماعی و مباحث اقتصادی انجام شده است. در این پژوهش به دنبال بررسی علت تفاوتها در مشارکت مردم در بازار سهام در استانهای ایران( که دارای تالار بورس هستند) با تأکید بر تفاوت در سطح سرمایه اجتماعی هستیم. دانش اقتصاد منطقهای به دنبال این است که با در نظر گرفتن تفاوتهای اجتماعی، فرهنگی، سیاسی و جغرافیایی مزیتهای نسبی بهترین راهکارها را در جهت بهبود وضعیت شاخص ها و توسعه منطقهای ارائه دهد. در این فصل ابتدا به بیان ادبیات مربوط به سرمایه اجتماعی و بازار سهام خواهیم پرداخت؛ و در ادامه ارتباط بین سرمایه اجتماعی و بازار سهام و نحوه اثرگذاری بر بازار سهام را مورد بررسی قرار میدهیم. در آخر نیز برخی مطالعات در خصوص موضوع مورد بحث را مطرح خواهیم کرد.
2-2 مفهوم سرمایه اجتماعی
2-2-1 سرمایه اجتماعی چیست
سرمایه یکی از عوامل مهم رشد اقتصادی است. بهبود در کیفیت ابزارها و ماشینآلات، بهرهوری نیروی کار را افزایش میدهد و ازین طریق رفاه را بهبود میبخشد. اما سرمایه فقط جنبه فیزیکی ندارد. سرمایه انسانی که به شکل مهارت ها، آموزش و کارآموزی تحقق مییابد نیز جزء مهم تولید به شمار میرود. مشابه این، کلمن(1990) و پاتنام، لئوناردی و نانتی(1993) اشاره می کنند که ساختار اجتماعی یکی از عوامل مهم در ارتقاء بهرهوری فعالیتهای اقتصادی است. روابط بین افراد، هنجارها و سنتها به تسهیل هماهنگی و همکاری کمک می کنند که خود موجب افزایش بهرهوری می شود. این نوع سرمایه به سرمایه اجتماعی مرسوم است(سوری، علی: 1383). میتوان گفت یکی از جنبه های مهم توسعه پایدار استفاده از مفهوم سرمایه در وجه اجتماعی آن است. هرچند واژهی سرمایه اساساً در قلمروی اقتصادی به کار میرود، اما از حدود دو دهه اخیر در حوزه علوم اجتماعی نیز مورد پذیرش بسیار قرار گرفته است. آنچه در سرمایه اجتماعی و مفهوم آن نهفته است، سرمایه گذاری در روابط اجتماعی و همچنین افزایش، گسترش و به اشتراک گذاشتن منابع در روابط اجتماعی از طریق سرمایه اجتماعی برای تسهیل کنش جمعی و گسترش اعتماد و بدهبستان در جامعه است. بنابراین، روابط اجتماعی بستر اصلی مفهوم سرمایه اجتماعی محسوب می شود(ترکزاده و محترم، 1391).
اقتصاددانان این مفهوم را به کار میگیرند تا با سوالاتی که در چارچوبهای مرسوم علم اقتصاد پاسخ گفتن به آنها دشوار بوده است، پاسخی بیابند. طرح این رویکرد در بسیاری از مباحث توسعه اقتصادی نشاندهنده اهمیت نقش ساختارها و روابط اجتماعی در بین افراد جامعه بر متغیرهای توسعه است. به همین دلیل در یکی دو دهه اخیر مطالعات متعددی در خصوص تاثیر سرمایه اجتماعی بر رشد و توسعه اقتصادی صورت گرفته است که نتایج این مطالعات گویای این است که سرمایه اجتماعی به صورت مستقیم و غیر مستقیم بر رشد و
توسعه اقتصادی اثرگذار بوده است.
مفهوم سرمایه اجتماعی در برگیرنده مفاهیمی همچون اعتماد، همکاری و همیاری میان اعضای یک گروه یا یک جامعه است که نظام هدفمندی را شکل میدهند و آنها را در جهت دستیابی به هدفهای ارزشمند هدایت میکند. امروزه سرمایه اجتماعی نقشی شاید مهمتر از سرمایه فیزیکی و انسانی در جوامع ایفا میکند و شبکههای روابط جمعی و گروهی انسجام بخش میان انسانها و سازمانهاست.
به طور کلی، سرمایه اجتماعی منابعی در دسترس هستند؛ نظیر اطلاعات، اندیشهها، راهنماییها، فرصتهای کسب و کار، سرمایه های مالی، قدرت و نفوذ، پشتیبانی احساسی، خیرخواهی، اعتماد و همکاری. کلمه اجتماعی در عنوان سرمایه اجتماعی، دلالت می کند که این منابع، خود دارایی های شخصی محسوب نمیشوند، هیچ فردی به تنهایی مالک آنها نیست. این منابع در دل شبکه های روابط قرار گرفتهاند. اگر شما سرمایه های انسانی را آنچه که شما میدانید فرض کنید (مجموع دانش، مهارت و تجارت شما)، پس دسترسی به سرمایه اجتماعی به کسانی که شما میشناسید بستگی دارد؛ یعنی اندازه، کیفیت و گوناگونی شبکه های کسبوکار و شبکه های ارتباطی شخصی شما در آن مؤثر است. اما فراتر از آن، سرمایه اجتماعی به کسانی که شما نمیشناسید نیز بستگی دارد. البته اگر شما به طور غیرمستقیم به وسیله شبکه هایتان با آنها در ارتباط باشید.
واژۀ سرمایه دلالت می کند که سرمایه اجتماعی همانند سرمایه انسانی یا سرمایه اقتصادی ماهیتی زاینده و مولد دارد، یعنی ما را قادر میسازد ارزش ایجاد کنیم، کارها را انجام دهیم، به اهدافمان دستیابیم، ماموریتهایمان را در زندگی به اتمام رسانیم و به سهم خویش به دنیایی یاری رسانیم که در آن زندگی میکنیم. وقتی میگوییم سرمایه های اجتماعی زاینده و مولد هستند، منظور این است که هیچکس بدون آن موفق نیست و حتی زنده نمیماند(کلمن، 1990).
2-2-2 تعریف سرمایه اجتماعی از نگاه صاحبنظران
سرمایه اجتماعی همانند بسیاری مفاهیم علوم اجتماعی چند وجهی و منشورگونه است و هریک از محققان برای بیان مفهوم آن، جنبهای از آن را ارائه کرده اند. در حالیکه عدهای از محققان، سرمایه اجتماعی را معادل اعتماد و هنجارهای مشترک اجتماعی تعریف می کنند؛ عدهای دیگر آن را بخشی از نگرشهای اخلاقی و فرهنگی دلسوزی، نوعدوستی و بردباری توصیف کرده اند و بعضی دیگر بر نهادها و کیفیت و کمیتهای زندگی مشارکتی تاکید دارند. همانطور که گفته شد کلمن(1988) و پاتنام(1993) مفهوم فعلی سرمایه اجتماعی را پایهریزی کردند.
در حال حاضر، رویکرد کارکرد گرایی سرمایه اجتماعی به طور گسترده مورد پذیرش قرار گرفته است و تاثیرگذارترین مفهوم است. آثار وابسته به رویکرد کارکرد گرایی سرمایه اجتماعی توسط جیمز کلمن جامعهشناس آمریکایی، انجام شده است(1988،1990). کلمن میگوید: سرمایه اجتماعی نهاد واحدی نیست بلکه مجموعه ای از نهادهای گوناگون است که دو ویژگی مشترک دارند، همهی آنها شامل جنبهای از یک ساخت اجتماعی هستند و کنشهای معین افرادی که در درون ساختار هستند را تسهیل می کنند. سرمایه اجتماعی همانند شکلهای دیگر سرمایه مولد است و دستیابی به هدفهای معینی که در نبود آن محقق نمیشوند را امکان پذیر میسازد. سرمایه اجتماعی مانند سرمایه های فیزیکی و انسانی کاملاً قابل جابجایی نیست؛ یعنی نوع خاصی از سرمایه اجتماعی که در تسهیل کنشهای معینی سودمند است، شاید برای کنشهای دیگر بیفایده و یا حتی زیانبر باشد.
رابرت پاتنام یکی دیگر از پژوهشگران این حوزه معتقد است که سرمایه اجتماعی همچون مفاهیم سرمایه های انسانی و فیزیکی- ابزارها و آموزشهایی که بهرهوری فردی را افزایش میدهند- به ویژگیهای سازمان اجتماعی از قبیل شبکه ها، هنجارها و اعتماد اشاره دارد که هماهنگی و همکاری برای کسب منافع متقابل را تسهیل می کند. او همچنین بیان می کند که سرمایه اجتماعی منافع سرمایه گذاری در زمینه سرمایه انسانی و سرمایه فیزیکی را افزایش میدهد(رحمانی، عباسینژاد و امیری: 1386).
بوردیو، سرمایه اجتماعی را در کنار سرمایه فرهنگی و سرمایه اقتصادی، یکی از اشکال بنیادی سرمایه میداند. در تعریف سرمایه اجتماعی میگوید: سرمایه اجتماعی جمع منابع واقعی یا بالقوهایست که از شبکه ای بادوام از روابط کمابیش نهادینه شده ارتباط و شناخت متقابل(به بیان دیگر عضویت در یک گروه) حاصل میگردد. شبکه ای که هریک از اعضای خود را از پشتیبانی جمعی برخوردار می کند و به آنها اعتبار میبخشد (رحمانی، عباسینژاد و امیری: 1386).
فوکویاما نیز در کتاب خود سرمایه اجتماعی را به عنوان وجود مجموعه معینی از هنجارها یا ارزشهای غیر رسمی تعریف می کند که اعضای گروهی که همکاری و تعاون میانشان مجاز است، در آن سهیماند. همچنین میافزاید که مشارکت در ارزشها و هنجارها به خودی خود باعث تولید سرمایه اجتماعی نمیگردد، چراکه این ارزشها ممکن است ارزشهای منفی داشته باشند. شواهد و دلایل فراوانی ثابت کرده است که این امر هم برای دولت و هم برای توسعه اقتصادی نتایج منفیای به بار آورده است. برعکس، هنجارهایی که تولید سرمایه اجتماعی می کنند باید شامل سجایایی از قبیل صداقت، ادای تعهدات و ارتباطات دوجانبه باشد(فوکویاما، 1379).
پیشبینی حوادث آینده، همواره از موضوعات مورد علاقه بشر بوده است. زیرا به او امکان تصمیم گیری مؤثرتر در قبال رویدادهای آتی را میدهد و کمک می کند تا کنترل بیشتری بر اوضاع داشته باشد. پیش بینی در دنیای مالی و اقتصادی نیز از این قاعده مستثنی نبوده و حائز اهمیت فراوان است. مسئله پیش بینی قیمت دارائیهای سرمایهای بخصوص اوراق بهادار، پیش بینی نرخ بهره، پیش بینی درماندگی مالی شرکتها و غیره از جمله موارد با اهمیت در این حوزه میباشند. در این راستا، در علوم مالی نظریه های فراوانی برای پیش بینی بازده دارائیهای سرمایهای مطرح شده است که برخی از آنها حتی پیش بینی پذیر بودن سریهای زمانی قیمت یا بازده را مورد تردید قرار دادهاند. بنابراین مطالعه پیش بینی پذیر بودن سری قیمت یا بازده در درجه اول از اهمیت بسزایی برخوردار است.
پیش بینی بازده سهام تلاشی سخت و جذاب با سابقه تاریخی طولانی است. از نقطه نظر دست اندرکاران علم مالی، تخصیص دارائی، به پیش بینی مناسب بازده سهام نیازمند است. در همین راستا، پیشبینیهای بهبود یافته بازده سهام، وعده بهبود و افزایش عملکرد سرمایه گذاری را دادهاند. بنابراین تعجب آور نیست که شاغلین حوزه مالی تعداد زیادی از متغیرهای اقتصادی و مالی را در تلاش برای پیش بینی بازده سهام به کار گرفتهاند. در این میان، جامعه آکادمیک مرتبط با موضوعات مالی هم مشتاقانه به پیشبینیهای بازده سهام علاقمندند چرا که، توانایی پیش بینی بازده سهام اشارات و دلالتهای مهمی برای آزمون کارایی بازار دارد. به طور عمومیتر، درک و فهم طبیعت پیش بینی پذیری بازده سهام به محقیقن امکان ارائه مدلهای واقع گرایانهتری از قیمت گذاری دارائی با قدرت توضیح دهندگی بالاتر داده ها را میدهد.
در عین حال که پیش بینی بازده سهام تلاشی مجذوب کننده است، اما همچنین می تواند ناامید کننده هم باشد. ناامید کننده از این جهت که بازده سهام بطور ذاتی شامل اجزاء غیر قابل پیش بینی قابل ملاحظهای است بنابراین بهترین مدلهای پیش بینی هم، تنها توانایی توضیح بخش نسبتاً کوچکی از بازده سهام را دارند. علاوه بر این، رقابت بین معاملهگران بر این دلالت دارد که پس از کشف و معرفی یک مدل پیش بینی موفق، این مدل به سهولت و آزادانه توسط سایر معاملهگران بکار گرفته خواهد شد. بکارگیری و انتشار گسترده مدلهای موفق پیشبینی، نهایتاً منجر به حرکت قیمت سهام در جهت حذف توانایی پیش بینی مدلهای مذکور خواهد شد (لو، 2004؛ تیمرمن و گرنجر، 2004؛ تیمرمن 2008). با این حال، نظریه قیمت گذاری عقلائی ادعا می کند که پیش بینی پذیری بازده سهام می تواند نتیجه مواجهه و رویارویی (در معرض قرارگیری) با ریسک کل متغیر با زمان باشد و هر مدلی، بسته به آن حدی که پاداش ریسک کل متغیر با زمان را در بررسیهای خود لحاظ کند همچنان جزو مدلهای موفق باقی میماند.
از لحاظ نظری، بازده دارائی تابعی از متغیرهای حالت اقتصاد واقعی بوده، و اقتصاد واقعی هم نوسانات چرخه های تجاری را به تصویر میکشد. اگر مقدار و قیمت ریسک کل، با نوسانات اقتصادی در ارتباط باشند آنگاه میتوان بازده انتظاری متغیر با زمان و پیش بینی پذیری بازده را (حتی در بازار کارا) هم انتظار داشت. به عنوان نمونه، اگر عاملین اقتصادی در زمان کاهش سطح مصرف و درآمد، طی قراردادهای اقتصادی ریسک گریزتر شوند آنگاه آنها برای تحمل ریسک مرتبط با سهام نگهداری شده، به بازده انتظاری بالاتری روی سهام نگهداری شده و مرتبط با حضیضهای چرخههای تجاری نیاز خواهند داشت. بنابراین از این رهگذر، متغیرهایی که وضعیت اقتصادی را اندازه گیری و یا پیش بینی می کنند بایستی به پیش بینی بازده کمک نمایند (فاما و فرنچ، 1989؛ کمبل و کوکران، 1999؛ و کوکران، 2007، 2011). از این رو، میتوان گفت که پیش بینی پذیری بازده سهام بطور نزدیکی با نوسانات چرخههای تجاری گره خورده است.
در حالی که مدل قیمت گذاری عقلائی دارائی با پیش بینی بازده سازگار است. نظریه های اقتصادی مرتبط، حدهای مشخصی روی حداکثر درجه پیش بینی پذیری بازده سازگار با مدلهای قیمت گذاری دارائی، تحمیل کرده اند. تا اندازهای پیشی گرفتن پیش بینی پذیری بازده از این حد و مرزها می تواند به عنوان شاهدی برای قیمت گذاری نادرست یا ناکارائیهای بازار تفسیر شود. قیمت گذاری نادرست یا ناکارائی بازار، نشأت گرفته از عواملی از قبیل محدودیتهای پردازش اطلاعاتی و یا گونه هایی از تأثیرات روانشناسانه مورد تأکید علم مالی رفتاری است. از آنجا که محدودیتهای پردازش اطلاعات و تأثیرات روانی به احتمال زیاد طی شرایط تغییرات سریع اقتصادی تشدید میشوند. بنابراین، پیش بینی پذیری بازده نشأت گرفته از ناکارائیهای بازار نیز به احتمال زیاد با نوسانات چرخههای تجاری در ارتباط است.
سرانجام باید عنوان شود که، درجه پیش بینی پذیری بازده سهام، یک موضوع و مسئله تجربی است. شواهد فراوان درون نمونه ای وجود دارد مبنی بر اینکه بازده بازار سهام با بهره گرفتن از متغیرهای گوناگون اقتصادی قابل پیش بینی است. در حالی که چالشهای پیچیده و دشوار اقتصاد سنجی از قبیل تورش معروف استامباخ (1986، 1999)، استنتاج آماری را پیچیده می کنند. اما یک توافق و اجماع عمومی بین اقتصاددانان مالی دیده می شود مبنی بر اینکه، بر اساس آزمونهای درون نمونه ای، بازده سهام، شامل اجزاء قابل پیش بینی معنیداری است (کمبل، 2000). با این حال، بوسائرتز و هیلیون (1999) و گویال و ولچ (2003، 2008) دریافتند که توانایی پیش بینی انواع گوناگون متغیرهای رایج اقتصادی برای پیشبینیهای برون نمونه ای صادق نیست. این یافته، بر اساس این دیدگاه گسترده که مدلهای پیش بینی نیازمند اعتبار سنجی برون نمونه ای میباشند قابلیت اطمینان پیش بینی پذیری بازده سهام را با شک و تردید مواجه ساخته است.
با این حال، عدم اعتبار پیش بینی پذیری بازده می تواند نتیجه روشهای اقتصاد سنجی باشد. همچنانکه توسط لامورو و ژوو (1996)، گزارش شده است بسیاری از مطالعات پیش بینی پذیری بازده، بطور ضمنی از یک پیش بینی قوی قبلی استفاده می کنند. علاوه بر این، در تلاش برای تأکید روی اهمیت آزمونهای برون نمونه ای برای تحلیل پیش بینی پذیری بازده سهام، پسران و تیمرمن (1995)، اهمیت و ارتباط دو مسئله عدم اطمینان و بی ثباتی پارامترها را برای پیش بینی بازده سهام، خاطر نشان کرده اند. مسئله عدم اطمینان مدل بیان می کند که فرد پیش بینی کننده، بهترین تصریح مدل و همچنین ارزش پارامترهای مرتبط با این مدل را بدرستی نمیداند. علاوه بر این، به علت بیثباتی پارامترها، حتی بهترین مدلها هم میتوانند در طی زمان دستخوش تغییر شوند. در این ارتباط باید گفت، با توجه به پیوند بین نوسانات چرخه های تجاری و پیش بینی پذیری بازده سهام، تعجب آور نیست که عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها بطور قوی با پیش بینی بازده سهام مرتبط باشند، چر ا که این عوامل، با پیش بینی اقتصاد کلان نیز مرتبط و درگیر هستند.
دو مسئله عدم اطمینان مدل و بی ثباتی پارامترها پیرامون فرایند تولید داده های بازده سهام، چالشهایی جهت کشف و واکاوی پیش بینی پذیری برون نمونه ای بازده سهام را ارائه کرده اند. خوشبختانه در این راستا مطالعات اخیر، استراتژیهای نوینی جهت پیش بینی ارائه کرده اند که دستاوردهای برون نمونه ای اقتصادی و آماری معنیداری را دربر داشته اند.
نکته مهمی که باید توجه کافی را به آن داشت آنست که مهمترین عامل مدنظر سرمایهگذاران، بازده سهام است. بازده سهام، دربردارنده کلیه عواید حاصل از نگهداری سهام به علاوه سود سرمایهای است. از این رو، سرمایهگذاران در بازار سرمایه سعی دارند پس اندازهای خود را در سرمایهگذاری هایی صرف کنند که بیشترین بازدهی را داشته باشد. سرمایهگذاران برای دستیابی به این هدف نیاز به اطلاعاتی دارند که بر اساس آن، بازده یک سرمایه گذاری را پیش بینی کنند. نکته مهم در این میان آنست که محیط اقتصادی و شرایط بازار دربرگیرنده بسیاری از عوامل خرد و کلانی است که روی پیش بینی بازده سهام تأثیر میگذارند. اوضاع و شرایط بازار مفهومی چندبعدی است که مطالعات گوناگون هر کدام به تناسب ماهیت مسئله و موضوع مورد مطالعه روی جنبه هایی از این مفهوم تمرکز کرده اند. در همین راستا، ادبیات اقتصادی سطح جریان اطلاعات موجود در بازار را به عنوان نماینده و جایگزینی کلیدی جهت شرایط و تغییرات شرایط بازار عنوان کرده است. این معیار می تواند دربرگیرنده هرگونه اطلاعاتی در ارتباط با شرایط و نحوه تصمیم گیری سرمایه گذاران موجود در بازار، استراتژیهای معاملاتی بازار و هرگونه اطلاعات مرتبط با شرکتهای سهامی، قیمتها و سایر متغیرهای خرد و کلان مرتبط با بازده و ریسک سهام باشد. بدیهی است که بقای سرمایه گذاران در بازار و استراتژیهای معاملاتی که روی قیمتهای گذشته استوارند به سطح جریان اطلاعات مورد نیاز و مرتبط با قیمتها وابسته است. در همین راستا، ادبیات اقتصادی عنوان میکند هنگامیکه اطلاعات جدید در بازار زیاد است نوسانات قیمتی معمولاً قدرتمند بوده و الگوهای تاریخی قیمت سهام را در هم میشکند. در این حالت استراتژیهای مبتنی بر مومنتوم و تحلیلهای تکنیکی از عملکرد ضعیفی جهت تحلیل بازار و پیش بینی صحیح بازده سهام، برخوردارند. از این رو، میتوان گفت مطالعه شرایط بازار و سطح جریان اطلاعات، جهت کاربردهای تجربی پیش بینی و پیش بینی پذیری بازده سهام از اهمیت ویژه ای برخوردار است.
در نهایت باید خاطر نشان شود که از بررسی ادبیات موجود در ارتباط با پیش بینی پذیری و پیش بینی بازده سهام، معلوم می شود که این رابطه و تحلیل آن برای کشورهای توسعه یافته از ابعاد گوناگون مورد تحقیق و پژوهش قرار گرفته است. در حالی که مطالعات برای بورسهای نوظهور محدود و درحال انجام است. در همین ارتباط، تحقیقات صورت گرفته برای بورس اوراق بهادار تهران اندک است و نکته حائز اهمیت آنکه مطالعات قبلی فاقد بررسی و تحلیل نقش شرایط و تغییر شرایط بازار و به تبع آن سطح جریان اطلاعات در پیش بینی پذیری بازده سهام در بورس مذکور هستند. بنابراین بررسی و تحلیل پیش بینی پذیری بازده و نقش جریان اطلاعات در پیشبینی پذیری بازده سهام برای بورس اوراق بهادار تهران مسئله ویژهای است که باید توجه کافی را به آن مبذول داشت.
از ویژگیهای یک حرکت متداول به سوی توسعه اقتصادی پایدار، بدست آوردن منابع لازم برای مجموعه فعالیتهای اقتصادی با تجهیز منابع پس انداز موجود در اقتصاد ملی است. در دهههای اخیر نقش بازار سرمایه و گسترش بازارهای مالی، ارتباط نسبتاً بالایی با رشد اقتصادی کشورها داشته است. کشورهایی همچون آمریکا، ژاپن، انگلیس، کره جنوبی، سنگاپور و … از این بازارهای مالی و مشخصاً بورس اوراق بهادار در جهت توسعه و رشد اقتصادی استفاده های فراوان بردهاند (بن ناکور و قازوانی، 2007). از مهمترین عوامل مؤثر در افزایش سرمایه گذاری و رشد و توسعه اقتصادی، داشتن بازارهای مالی قوی و کارآمد همراه با سازمان های مالی مناسب و فعال در این بازارها است.
بورس اوراق بهادار، یکی از اجزاء مهم تشکیل دهنده بازار مالی بوده و به عنوان بخشی از مجموعه اقتصاد، تابع آن است. چنانچه این بازار رابطه منطقی با سایر بخشها نداشته باشد، معضلات و کاستیهایی در عملکرد آن پیش خواهد آمد. رکود و رونق بازارهای بورس نه تنها اقتصاد ملی، بلکه اقتصاد جهانی را نیز می تواند تحت تأثیر قرار دهد. نگاه اجمالی به عملکرد بورس اوراق بهادار تهران، بیانگر آن است که در برخی از دوره های زمانی، عملکرد این بورس از رشد قابل ملاحظهای برخوردار بوده است. استمرار روندهای صعودی، در عین مطلوبیت می تواند نگران کننده نیز باشد. این روند از این نظر که بورس اوراق بهادار تهران به عنوان سمبل بازار سرمایه ایران در مسیر یافتن جایگاه واقعی خود در اقتصاد کشور است، مطلوب است و نگران کننده از این جهت، که رونقها معمولاً دوام نداشته و بلکه با رکود تدریجی یا ناگهانی مواجه میشوند. با این اوصاف، شناسایی عوامل رونق و رکود بورس، چگونگی تداوم بخشیدن به آن و جلوگیری از سقوط نابهنگام بازار سهام، از اهمیت ویژهای برخوردار است. از طرفی معمولاً بازار سهام به عنوان شاخص پیشرو اقتصاد مطرح است. در همین راستا، از کاهش (افزایش) قیمت سهام و کاهش (افزایش) شاخص بورسها میتوان رکود (رونق) اقتصادی را در آیندهای نزدیک پیش بینی کرد.
بررسی بازار سرمایه کشور نشان میدهد بورس اوراق بهادار در ایران مانند بسیاری دیگر از بخشهای اقتصادی کشور ساختاری در حال توسعه دارد. مفهوم این واقعیت در توسعه یافتگی پایین شاخصهای بازار، وجود ریسک بالای سرمایهگذاری، کمبود شرکتهای مشاوره و تحلیلگری مالی، ضعف نظام پاسخگوئی، همبستگی ضعیف بین بازار سرمایه و بدنه کلان اقتصاد، نمود مییابد. در ادامه در جداول و نمودارهای زیر شاخصهای اندازه، عمق و میزان فعالیت بورس اوراق بهادار تهران و تعدادی از کشورهای خارجی ارائه و مقایسه شده است.
نسبت ارزش جاری بازار سهام به تولید ناخالص داخلی اقتصاد به عنوان شاخص اندازه بازار سهام به کار میرود. شاخص مذکور برای ایران در سال 2007، حدود 14درصد بوده که در سال 2011 به 24 درصد افزایش یافته است. همچنین مقایسه اندازه بازار سهام ایران با سایر کشورهای دنیا و منطقه نشان میدهد عمدتاً کشورهایی که از نظر GDP در سطوح بالاتری هستند دارای بازار سرمایه بزرگتری نیز هستند و مطالعات تجربی موجود نشان میدهند رابطه مثبتی میان توسعه مالی و رشد اقتصادی در بلندمدت وجود دارد. بطوریکه این نسبت برای اقتصادهای بزرگی مثل آمریکا، ژاپن و انگلستان برای اکثر سالها (به غیر از سال 2008 به عنوان سال بحران مالی) بالای 80 درصد است. این نسبت برای اقتصادی همانند ترکیه که اندازه تولید ناخالص داخلی آن در سال 2010 حدود 730 میلیارد دلار است، حدود 42 درصد است. لازم به ذکر است که ارزش بازار سرمایه ایران حدود 6/0 درصد ارزش بازار سرمایه نیویورک بوده و تقریبا نصف بازار سرمایه ترکیه، ارزش دارد.
نسبت ارزش سهام مبادله شده به تولید ناخالص داخلی، توانایی خرید و فروش آسان اوراق بهادار را نشان میدهد و بیان دیگری از عمق بازار مالی مبتنی بر اوراق بهادار است. هر قدر این نسبت بزرگتر باشد، به همان نسبت مبادله اوراق بهادار آسانتر انجام میگیرد. نسبت مذکور برای ایران از حدود 2.7 درصد در سال 2007 به حدود 3 درصد در سال 2011 افزایش یافته است. درحالی که این نسبت در کشور ترکیه در سال 2011، 48.8 درصد بوده و در بورس سئول در همان سال 148.5درصد تولید ناخالص داخلی بوده است که نشان از عمق و نقش با اهمیت بازار سهام در اقتصاد این کشورها دارد.
بیشتر مطالعات انجام شده در ایران برای مسکن برمبنای تابع هدانیک که یک تابع مطلوبیت است صورت گرفته است و مطالعات اندکی با بهره گرفتن از روش پنل دیتا و پنل دیتای فضایی انجام شده است. در این فصل ابتدا به ارائه مبانی نظری تعین قیمت مسکن منطقه ای با بهره گرفتن از مدلهای مسکن منطقه ای پرداخته سپس در بخش بعدی تعدادی از مطالعات داخلی و خارجی مرتبط با موضوع مورد بررسی ارائه شده است.
2-2-مبانی نظری تحقیق
قیمت مسکن درمیان مناطق گوناگون متفاوت است ک ناشی از ویژگیهای اقتصادی ،اقلیمی و خصوصیات فرهنگی هر منطقه است.به عنوان مثال وویث(199)نشان داده است که چگونه رشد اشتغال در شهرها برارزش واحدهای مسکونی اثر معناداری دارد.( عسگری ، الماسی،1388 )
کریس لیشمن وگلن براملی(2004) در بررسی خود تحت عنوان بازار مسکن با واکنش فضایی وکنترل کاربری استفاده از زمین به ارائه مدلی منطقه ای برای تعیین قیمت مسکن در انگلستان پرداخته اند.مدل ارائه شده توسط این دو محقق یک مدل تعادلی عرضه و تقاضا است که تقاضا برای مسکن بصورت مدل زیر درنظر گرفته شده است:
Qitd=f(Pit,Yit,Wit,Dit,Mt) (1-2)
در فرمول فوق Qitd تقاضا برای مسکن در منطقه i در زمان t
Pit قیمت مسکن
Yit درآمد خانوارها در منطقه i و در زمانt
Wit ثروت خانوارها در منطقه i و در زمانt
Dit فاکتورهای منطقه ای موثر بر تقاضای مسکن در منطقه i و در زمانt
Mt نرخ رهن خانه های مسکونی در زمان t
که تقاضا برای کل مناطق از جمع تقاضای تمامی مناطق بصورت زیر بدست می آید:
=f(Pit,Yit,Wit,Dit,Mt) (2-2)
معادله عرضه مسکن نیز از روش مشابه تقاضای مسکن بدست آمده است که عرضه مسکن تابعی از قیمت مسکن در منطقه i ومنطقه همسایهj و شرایط اقتصادی منطقه i (Ei) و منطقه j (Ej) بدست می آید:
=f(Pit,Pjt,Eit,Ejt) (3-2)
که از برابری معادلات (2-2)و(2-3) بازار مسکن در تعادل قرار می گیرد.در مدل در نظر گرفته شده توسط این دو محقق قیمت مسکن
بصورت درون زا و توسط فرمول زیر تعیین می شود:
(4-2)
که Qitt تعداد خانه های تقاضا شده در بازار i و در زمات t است.
جفری مین واندی نیگارد) (2010) در بررسی ومدلسازی خود برای بررسی رابطه بین بازار مسکن منطقه ای و مهاجرت دوناحیه iوj را در نظر گرفته اند که اختلاف بین قیمت مسکن دو ناحیه توسط رابطه زیر بدست آمده است:
Δ(gi-gj)=-Ɣ1(gi-gj)-1+ Ɣ2[(hhi-hhj)-(hsi-hsj)]-1– Ɣ3(ucci-uccj)+ Ɣ4(zi-zj)+(ϵi– ϵj) (5-2)
g قیمت خرید واقعی خانه های مسکونی
hh تعداد خانوارها
hs تعداد واحدهای مسکونی
ucc هزینه استفاده از مسکن شخصی که برابر است با:
ucc=(i-p-ge)
i نرخ بهره اسمی
P نرخ تورم
ge عایدی مورد انتظار از خانه
Z متغییرهای کنترل و ϵ جزء خطا است.
میشل بینستوکو ،دانیل فلسن ودای ایکسیر (2014 ) در مقاله خود تحت عنوان بررسی بازار مسکن منطقه ای به بررسی ومدلسازی برای بازار مسکن منطقه ای پرداخته اند.این دو محقق نیز برای ساده سازی و قابل درک بودن مدل تنها دو منطقه a و b را در نظر گرفته اند.در این مدل فرض شده است که جمعیت کل(N )که در دوناحیه a وb زندگی می کنند ثابت است:
N=Na+NB (6-2)
و جمعیت به عنوان یک متغییر برون زا در نظر گرفته شده است.
موجودی خانه ها (H) در ناحیه a در شروع دوره t به مترمربع بصورت زیر در نظر گرفته شده است:
Hat=δHait-1+Sat-1 (7-2)
در مدل فوق S تعداد خانه هایی که ساخت آنها شروع شده وδ نرخ استهلاک خانه است .در معادله فوق فرض شده است که خانه های شروع شده در زمان t-1 در زمان t تکمیل شده اند.تعداد خانه های شروع شده به طور مستقیم به قابلیت سودآوری ساخت وساز که برابر است با قیمت یک مترمربع ساختمان منهای هزینه یک متر مربع ساختمان بستگی دارد.تصمیم پیمانکاران ساختمانی برای ساخت وساز جدید بستگی به نسبت سود آوری ساخت وساز در دو ناحیه a وb دارد.تعداد ساخت وساز جدید در منطقه a و در زمان t را می توان بصورت زیر نوشت:
Sat=α+β(Pat-Ct)-Ɣ(Pbt-Ct)+ωSbt (8-2)
P قیمت هر مترمربع ساختمان ،c هزینه هر مترمربع ساخت وساز که در دو منطقه a وb یکسان فرض می شود،ضریب ω<1 تاثیر سا خت وساز منطقه b را برمنطقه a نشان می دهد.تقاضابرای مسکن تابعی مستقیم از جمعیت ومعکوس از قیمت هر مترمربع مسکن وموجودی مسکن است.در این مدل موجودی خانه در زمان t ثابت فرض می شود.همچنین در این مدل قیمت مسکن در منطقه a تابعی مستقیم از قیمت مسکن در منطقه b در نظر گرفته می شود:
(9-2) Pat=μ+πNat-θhat+φPbt φ<1
در مدل ارائه شده شش متغییر منطقه ای(P ,S,H در دو ناحیه a وb )وجودداردکه بطور پویا با یکدیگر در ارتباط هستند.با حل سیستم معادلات (7-2)و(8-2)و(9-2) تعدادساخت وسازهای شروع شده در منطقه a بصورت زیر بدست می آید:
قیمت مسکن در منطقه a بطور مستقیم به جمعیت مناطق a وb و بطور معکوس با موجودی مسکن دومنطقه بستگی دارد.در معادله فوق اگر0=? باشد قیمت مسکن در منطقه a به دیگر مناطق وابسته نیست.معادله های (10-2) و(11-2) معادله هایی ایستا هستند.برای بدست آوردن معادله پویا از موجودی مسکن می توان معادله (7-2) را با دو وقفه بصورت زیر نوشت:
ابتدا میزان موجودی مسکن توسط رابطه (12-2) بدست می آیدسپس با جایگزینی معادله (12-2) در معادله (11-2) قیمت مسکن بدست می آید.و سرانجام با جایگزینی معادله (11-2) در معادله (10-2) تعداد واحدهای شروع به ساخت بدست می آید.پویایی معادله (12-2) که با دووقفه موجود در این معادله مشخص می شود به قیمت خانه و همچنین خانه های شروع شده به ساخت انتقال پیدا می کند:
-Word Development Index
-Voith
-Leishman Chris, Bramley Glen
– Meen Geoffrey, Nygaard Andi
– Beenstock Michael, Felsenstein Daniel, Xieer Dai
در فصل نخست پژوهش حاضر، به بررسی کلیات تحقیق پرداخته میشود. از اینرو در ادامه در بخش بیان مسئله، ضمن بررسی چالشهای مربوط به موضوع ریسک، با مطرح نمودن مسئله اساسیِ چالش ذکر شده، هدف تحقیق جاری در پاسخگویی به مسئله مطرح شده (و حل شدن چالش اساسی) بنا شده است. در ادامه با جزئی کردن مسئله تحقیق، سوالات در راستای دستیابی به اهداف تعیین شده مطرح میشود. در بخش پنجم فصل حاضر با تبیین ضرورت این تحقیق، فروض تحقیق استخراج گردید و در ادامه، روش تحقیق و شیوه گرداوری اطلاعات و جامعه آماری معرفی خواهد شد. در پایان نیز چارچوب تحقیق ذکر خواهد شد.
1-2 بیان مسئله
هر فعالیت اقتصادی با درجهای از ریسک همراه است. سودآوری یا بقای یک بنگاه اقتصادی به عوامل متعددی بستگی دارد که برخی از آنها در کنترل و برخی دیگر خارج از کنترل بنگاه است(معصومی، 1387). یک بنگاه اقتصادی میتواند اندازه بنگاه، تعداد کارکنان، میزان تولید و مواردی از این دست را کنترل کند؛ ولی بر عوامل دیگری نظیر قیمتهای آینده، نرخ ارز، شرایط سیاسی و فعالیت بنگاههای رقیب کنترل چندانی ندارد. لذا ریسک را هیچ گاه نمیتوان کاملاً حذف کرد و تنها راه ممکن، مدیریت آن است (همان). ریسک بنگاه از نوسانات نرخ ارز از عمدهترین ریسکهایی است که فعالان اقتصادی در فضای کسب و کار داخلی و بین المللی با آن مواجه هستند و در سالهای اخیر مدیریت این ریسک یکی از فاکتورهای اصلی در پیشبرد اهداف تعیینشده بنگاهها بحساب میآید(مولر و همکاران، 2007).
یکی از چالشهای عمده در مدیریت ریسک بنگاه از نوسانات نرخ ارز (جهت شناسایی و ارزیابی انواع ریسکهای مشتق از نوسانات نرخ ارز و ارائه راهکارهای صحیح کنترل آنها) کمّیسازی آن است. با توجه به مفهوم نسبتاً پیچیده و گسترده مسئله ریسک، در اغلب موارد مدیران بنگاههای اقتصادی، در ارزیابی و سنجش صحیح آن ناتوان هستند (براون، 2001). در واقع با توجه به مفاهیم چند بعدی «ریسک»، شناسایی و بررسی هر یک از ابعاد آن، امکان جمع نمودن کلیه مفاهیم و پارامترها در قالب یک سازوکار را دشوار میسازد. در اکثر مطالعات صورت گرفته در حوزه این نوع ریسک، اندازهگیری ریسک از جنبه تجارت بینالملل و انتقالات ارزی و کالایی مورد توجه قرار گرفته است(آبوا و همکاران، 2011). لذا مسئلهای که این تحقیق به دنبال آن است، طراحی و دستیابی به یک سازکار دقیق جهت اندازهگیری و کمّیسازی ریسک صنایع از نوسانات نرخ ارز، مطابق با ساختار اقتصادی و وضعیت کسب و کار بنگاههای فعال در کشور میباشد. البته در این مورد نیز مدلهای مختلفی توسط محققین ارائه شده است، با وجود این تلاش پژوهش حاضر این است که سازوکاری را طراحی نماید که ضمن برطرف نمودن کاستیهای مدلهای جاری، قابلیت تعمیم متناسب با ساختار و ویژگیهای متغیرها را داشته باشد. در کنار این هدف، طراحی و پیشنهاد ابزار مالی- اسلامی نیز جهت مدیریت ریسک بنگاه از نوسانات نرخ ارز هدف جانبی این پژوهش خواهد بود که در صورت موفقیت در طراحی چنین ابزاری، امکان مدیریت این نوع ریسک در بازارهای مالی کشور با توسل به این ابزار فراهم خواهد شد.
1-3 سوالات تحقیق
با توجه به مطالب ذکر شده در بخش پیشین مهمترین سوالاتی که این تحقیق درصدد پاسخگویی به آنها میباشد عبارتند از:
1-4 اهداف تحقیق
اهداف مورد نظر در تحقیق عبارتند از:
1-5 ضرورت تحقیق
با توجه به اهمیت مدیریت ریسک بنگاه از نوسانات نرخ ارز در فعالیت بنگاههای اقتصادی، دستیابی به ابزاری دقیق و کارآمد جهت کمّیسازی و اندازهگیری این ریسک نه تنها کمک شایانی به سهامداران و مدیران بنگاهها میکند بلکه به برنامهریزان مرکزی در شرایط تصمیمگیری در تخصیص اعتبارات و پوششهای ارزی بین بنگاه های زیرمجموعه و حمایتهای بیمهای و همچنین ارزیابی عملکرد مدیریت ریسک هر یک از بنگاه ها از نوسانات نرخ ارز میرساند(سونک و همکاران، 2005). در این رابطه برنامهریز مرکزی برای ارزیابی ریسک بنگاه های زیرمجموعه خود از نوسانات نرخ ارز، میبایست ابزاری دقیق، کارآمد و جامعی در اختیار داشته باشد تا بتواند مجموعه بنگاه های تحت نظارت خود را با آن بسنجد و در صورت امکان، با رتبهبندی بنگاه ها بر حسب میزان حساسیت جریان مالی فعالیت آنها به نوسانات نرخ ارز، حداکثر زیان احتمالی این بنگاه ها را از نوسانات نرخ ارز پیشبینی نماید. علاوهبراین بسیاری از نهادهای مالی (نظیر بانک و بیمه) و مشتریان داخلی و خارجی، شرکا و نهادهایی که در زنجیره تامین کالا و خدمات در ارتباط با بنگاهها قرار دارند، نیازمند آگاهی از میزان ریسک بنگاهها در مواجه با نوسانات نرخ ارز هستند. از اینرو دسترسی به سازوکار دقیق اندازهگیری ریسک، یکی از نیازهای اساسی این نهادها به شمار میآید.
با وجود این در اکثر تحقیقاتی که در این زمینه صورت گرفته (اندازهگیری ریسک)، بیشتر از زوایای محدودی به این مسئله نگریسته شده و در اجرا عملاً نقاط ضعف روشهای پیشنهادی ظاهر شده است. به عنوان نمونه وضعیت یک بنگاه اقتصادی از دیدگاه صاحبان آن بنگاه، مشتریان آن و کارشناسان و ناظران آن در فضای کسب و کار صنعت مربوطه، تا حدودی متفاوت است و سازوکارهای طراحی شده، نتوانستهاند نظرات کلیه دیدگاه ها را درنظر بگیرند (وزن دهند)(پونز، 2010). البته مطالعات کمّی (مبتنی بر خرد جمعی) نیز در این رابطه انجام شده اما نیاز به ترمیم و توسعه این روشها نیز احساس میگردد.
در این راستا با توجه به اهمیت مسئله ریسک بنگاه از نوسانات نرخ ارز، بخصوص در کشوری که نوسانات این متغیر، بشدت در حال تغییر است، طراحی یک سازوکار جامع مبتنی بر خرد جمعی ضروری میباشد. از اینرو سازوکاری در این پژوهش پیشنهاد شده است که علاوه بر برطرف نمودن برخی کاستیهای روشهای جاری، دارای قابلیتهای فراوانی از جمله امکان رتبهبندی بنگاهها براساس بازههای زمانی مختلف، امکان تحلیل با توزیعهای نرمال و غیر نرمال، لحاظ انتقالات سطحی ناگهانی در تلاطمهای سری زمانی، امکان ملحوظ نمودن شوکهای دیرپا، نمایش ساختار دینامیکی تلاطمها، درنظر گرفتن واکنشهای نامتقارن به شوکها، درنظر گرفتن انتقالات رژیمی در مدلسازی (بجای شکست ساختاری)، بررسی اثر اهرمی و اثرات بازخورد در انتقالات رژیمی، امکان درنظر گرفتن پدیده کشیدگی مازاد یا دنباله پهن توزیع خطاها و تعیین احتمال تغییرات رفتار رژیمی متغیرها و …. برخودار میباشد.
در این رابطه نهادهای مختلفی میتوانند از قابیلتهای این سازوکار استفاده بنمایند. به عنوان نمونه اگر مجموعه بنگاههای زیرمجموعه صنعت و معدن، جامعه مورد مطالعه باشد، وزارت صنعت، معدن و تجارت از قابلیتهای این مدل میتواند در مواردی نظیر؛ شناسایی صنایع آسیبپذیر، نظارت و تمرکز موثرتر در راستای بهبود مدیریت ریسک بخشهای آسیبپذیر، تخصیص بهینه اعتبارات و پوششهای ارزی، حمایتهای بیمهای، اولویتدهی به بخشهای آسیبپذیر در اعطای ضمانتنامههای ارزی و اولویتبندی آنها در بازپرداختهای بدهیهای دولتی و… بهرهگیرد.
بازار سرمایه و سهامداران از قابلیتهای این سازوکار میتوانند در مواردی نظیر؛ بهبود شفافیت و نقدشوندگی معاملات سهام، کشف قیمت و ارزش واقعی سهام شرکتهای متقاضی ورود به بازار (یا افزایش سرمایه)، امکان رتبهبندی شرکتها بر حسب درجه اعتباری ریسک، راهنمای سهامداران در انتخاب سبد بهینه سهام (بر حسب ریسک)، راهنمای صدور مجوز ابزارهای تامین مالی ارزی نظیر اوراق مشارکت ارزی، صکوک اجاره ارزی و… بهرهگیرند.
نظام بانکی از قابلیتهای این سازوکار میتواند در مواردی نظیر؛ شناسایی میزان ریسک (رتبه) بنگاههای متقاضی اخذ تسهیلات بانکی، امکان تعیین میزان وثیقه دریافتی، ضمانتنامه ارزی دریافتی (بر اساس رتبه شرکت)، بررسی میزان ریسک رشتهها و فعالیتهای مورد نظر بانکها برای سرمایهگذاری مستقیم، کاهش ریسک سرمایهگذاری سپردههای جمع آوری شده توسط بانکها، مساعدت به بانک مرکزی در نظارت بر عملکرد وامدهی بانکهای زیرمجموعه از بعد مدیریت ریسک ارزی، شفافسازی و کاهش فساد در اعطای تسهیلات ریالی و ارزی در نظام بانکی و… بهرهگیرد.
صندوقهای حمایتی از قابلیتهای این سازوکار میتواند در مواردی نظیر؛ شناسایی میزان ریسک (رتبه) بنگاه های متقاضی اخذ تسهیلات، صدور ضمانتنامه ارزی، امکان ارائه پوششهای حمایتی در قالب تامین مالی توسط صندوقهای حمایتی، امکان تخصیص اعتبارات ارزی توسط صندوق توسعه ملی و… بهرهگیرند.
شرکتهای بیمه از قابلیتهای این سازوکار میتوانند در مواردی نظیر؛ شناسایی شرکتهای آسیبپذیر، صدور بیمهنامههای جدید، تعیین کارمزد و میزان پوشش ریسک بنگاه ها با توجه به رتبه اعتباری ارزی آنها، حمایتهای بیمهای کوتاهمدت و بلندمدت و… بهرهگیرند.
مشتریان محصولات بنگاه از قابلیتهای این سازوکار میتوانند در مواردی نظیر؛ شفافسازی قیمت تمام شده محصولات خریداری شده، انتخاب بنگاههای تولیدکننده بر حسب ریسک اعتباری آنها (برحسب قابلیت اطمینان تحویل به موقع محصول در قیمتهای توافقی) و… بهرهگیرند.
سازمانهای مالی بینالمللی از قابلیتهای این سازوکار میتوانند در مواردی نظیر؛ شناسایی میزان ریسک (رتبه) بنگاه های متقاضی اخذ تسهیلات بانکی، اعطای تسهیلات ارزی بر حسب میزان وثیقه دریافتی و سود تسهیلات (بر اساس رتبه شرکت)، بررسی میزان ریسک رشته فعالیتهای مورد نظر برای سرمایهگذاری مستقیم و… بهرهگیرند.
سرمایهگذاران خارجی از قابلیتهای این سازوکار میتوانند در مواردی نظیر؛ شناسایی میزان آسیبپذیری رشته فعالیتهای مورد نظر، شناسایی رتبه اعتباری شرکتهای مورد نظر برای سرمایهگذاری مشترک و… بهرهگیرند.
1-6 فرضیههای تحقیق
فرضیههای تحقیق بصورت زیر میباشد:
با توجه به اینکه در سوال سوم، پیشنهاد ابزار مالی اسلامی جدید مطرح گردیده است، لذا نمیتوان براساس آن فرضیهای مطرح نمود.
1-7 روش انجام تحقیق
1-7-1 روش پژوهش
در پژوهش حاضر اندازهگیری ریسک بازده صنایع و رتبهبندی آن بر حسب نوسانات نرخ ارز بر اساس مراحل هفتگانه زیر صورت پذیرفته است. این گامها شامل موارد زیر میباشد.
گام نخست: تخمین مدل میانگین ARIMA
در ابتدا بر اساس مبانی نظری، سری زمانی بازدهی شاخص صنایع استخراج و پس از بررسی مانایی هر از صنایع، فرایند مدلسازی ARIMA با بهره گرفتن از مراحل سه گانه رهیافت باکس جنکینز آغاز میشود. در این رابطه ابتدا مانایی سری زمانی متغیر بازدهی شاخص صنایع ( ) بررسی و مرتبه انباشتگی (d) تعیین میشود. تعداد جملات خودرگرسیو(p) و تعداد جملات میانگین متحرک(q)، با بهره گرفتن از توابع خودهمبستگی(AC) و خودهمبستگیجزئی(PAC) بر اساس مراحل باکس- جنکینز محاسبه میگردد. سپس براساس معیارهای هنانکوئین مورد بازبینی قرار میگیرد.
گام دوم: تخمین مدلهای خانواده GARCH
پس از تخمین مدل ARIMA، به بررسی اثرات ARCH مدل میانگین صنایع پرداخته میشود. در صورت تایید وجود اثرات ARCH به برآورد مدلهای خانواده GARCH پرداخته میشود. در این رابطه از 6 مدل از خانواده GARCH جهت مدلسازی واریانس شرطی بازدهی شاخص صنایع استفاده میگردد. در این رابطه ابتدا از مدل GARCH ساده و GARCH-M شروع میشود، سپس با درنظر گرفتن اثر عدم تقارن واکنش بازدهی شاخص صنایع به شوکها، به ترتیب مدل EGARCHو EGARCH-M برآورد میگردد. در نهایت با درنظر گرفتن وجود اثر مانایی در معادله واریانس شرطی، مدل IGARCH و IGARCH-M برآورد میگردد. با در نظر گرفتن 3 نوع تابع توزیع؛ نرمال، t و GED برای هر یک از مدلها، در نهایت برای هر صنعت 18 مدل برآورد میگردد.
گام سوم: تخمین مدلهای خانواده سوئیچینگ مارکوف
پس از تخمین مدلهای خانواده GARCH، هر یک از مدلهای 18 گانه مذکور، توسط رهیافت سوئیچینگ مارکوف برآورد میشود. در واقع در این گام با تلفیق رهیافت مارکوف در مدلهای خانواده GARCH به برآورد مدلهای مذکور پرداخته میشود.
گام چهارم: انتخاب مدلهای بهینه (سوئیچینگ و غیر سوئیچینگ)
پس از برآورد مدلهای خانواده GARCH و مدلهای تلفیقی خانواده GARCH با سوئیچینگ مارکوف، در این مرحله با بهره گرفتن از آزمون نسبت درستنمایی گارسیا و پرون ( LRPG) مدلهای بهینه هر گروه انتخاب میشود. از این پس جهت سادهسازی مفاهیم به گروه نخست « مدلهای خانواده GARCH بدون اثر سوئیچینگ» و گروه دوم « مدلهای خانواده GARCH با اثر سوئیچینگ » گفته میشود.
گام پنجم: آزمون نرمالیتی
پس از انتخاب مدلهای مناسب هر گروه، با بهره گرفتن از آزمون جارک-برا، نرمال بودن توزیع متغیر بازدهی شاخص صنعت در هر یک از مدلهای منتخب مورد آزمون قرار میگیرد. در صورت تایید نرمال بودن توزیع بازدهی شاخص صنعت در مدلهای برآورد شده، آنها به گام بعدی منتقل میشوند. در غیر این صورت توزیع مناسب سری زمانی بر حسب توزیع آزمون نسبت درستنمایی گارسیا و پرون (LRPG) انتخاب میشوند. در واقع این مدلها یا دارای توزیع t و یا دارای توزیعGED میباشند.
گام ششم: انتخاب مدل بهینه و اندازه گیری ارزش در معرض خطر(VaR)
پس از آنکه مدلهای بهینه هر یک از صنایع، استخراج شد و توزیع بهینه آنها (نرمال، t و GED) انتخاب گردید، در این مرحله مجدداً با بهره گرفتن از آزمون نسبت درستنمایی گارسیا و پرون LRPG، مدل بهینه از میان مدلهای منتخب هر صنعت بین دو گروه ( با درنظر گرفتن اثر سوئیچینگ و بدون درنظر گرفتن اثر سوئیچینگ)، انتخاب میگردد. پس از تعیین مدل بهینه نهایی، با استخراج واریانس شرطی از آن، سری زمانی نااطمینانی تولید میشود. با تولید این سری، سری زمانی ریسک با بهره گرفتن از روش ارزش در معرض ریسک(VaR) براساس معادله مشخص تولید میشود.
گام هفتم: مدلسازی خودرگرسیونی با وقفههای توزیعی (ARDL)
پس از استخراج سری زمانی ریسک، با مدل خودرگرسیونی با وقفههای توزیعی، این متغیر (به عنوان متغیر وابسته) براساس سری زمانی نرخ ارز مدلسازی میشود. ضرایب بدست آمده (کوتاهمدت و بلندمدت) از متغیر مستقل سری زمانی نرخ ارز، بیانگر میزان تاثیرپذیری بازدهی منفی (ریسک) هر یک از صنایع از نوسانات نرخ ارز میباشد. در نهایت پس از استخراج ضرایب مذکور برای کلیه صنایع، این صنایع بر حسب میزان تاثیرپذیری از نوسانات نرخ ارز رتبهبندی میگردند.
1-7-2 جامعه آماری
در پژوهش حاضر دو نوع سری زمانی انتخاب گردید: سری زمانی نوسانات نرخ ارز و شاخص صنایع مختلف بورس. سری زمانی نرخ بازاری دلار از پایگاه اطلاعاتی شرکت بورس اوراق بهادار تهران استخراج گردید. در این مطالعه برای بررسی شاخص صنایع، صنایعی که در آن حداقل 3 شرکت پذیرفته شده در بورس و اوراق بهادار (بازار اول و دوم) حضور دارند، انتخاب شد که با این قید، در مجموع 17 صنعت به شرح زیر انتخاب گردید. صنایع منتخب شامل: سرمایهگذاری، شیمیایی، بانک، دارو، ماشینآلات، محصولات فلزی، فرآوردههای نفتی، خودو، ساخت فلزات اساسی، مواد غذایی، قند و شکر، کاشی و سرامیک، پلاستیک (لاستیک)، سیمان، معدن، مستغلات و بیمه میباشد. اطلاعات مربوط به شاخص صنایع نیز از پایگاه اطلاعاتی شرکت بورس اوراق بهادار تهران استخراج شد.
دوره زمانی مورد مطالعه دوره 5 ساله از 31 شهریور سال 1388 تا 31 شهریور 1393 میباشد و دادهها بصورت روزانه بوده و جمعاً 1210 مشاهده میباشد.
1-8 چارچوب تحقیق
در این پژوهش در فصل دوم به بررسی ادبیات و پیشینه تحقیق پرداخته شده است. در بخش نخست این فصل به پشتوانه مطالعات تطبیقی به معرفی مفاهیم ریسک، ریسک نرخ ارز و ارتباط آن با بازار سرمایه پرداخته و در ادامه ادبیات نظری ریسکهای مشتق از نوسانات نرخ ارز و شیوهها و استراتژیهای مدیریت ریسک تشریح شده است. شایان ذکر است که بخش عمدهای از ادبیات نظری مربوط به ریسک نوسانات نرخ ارز در سطح خرد برای نخستین بار در مطالعات داخلی بیان گردیده است. در بخش دوم فصل حاضر نیز مطالعات صورت گرفته در حوزه نوسانات نرخ ارز و بازار بورس در قالب 4 حوزه: 1) روابط بین نرخ ارز و بازدهی سهام، 2) مطالعات مرتبط در حوزه خانواده GARCH، 3) ارزش در معرض ریسک و 4) زنحیره مارکوف پرداخته شده است.
در فصل سوم به بررسی مبانی نظری پژوهش و مروری بر متغیرهای مورد مطالعه پرداخته شده است. در بخش نخست فصل جاری به بررسی و تحلیل روند نرخ ارز، شاخص بورس و شاخص سهام برخی از صنایع پرداخته شد و در ادامه به تشریح مبانی نظری مدلهای مورد استفاده در پژوهش اعم از مدلهای خانواده GARCH، ارزش در معرض ریسک (VaR) و زنجیره مارکوف پرداخته شده است.
در فصل چهارم نیز در بخش نخست به برآورد و تجزیه و تحلیل نتایج بر اساس 7 گام استخراج ریسک بنگاه از نوسانات نرخ ارز صنایع پرداخته شده و در بخش دوم آن نیز به معرفی و پیشنهاد ابزار جدید مدیریت ریسک نرخ ارز «اوراق مشارکت ارزی قابل تبدیل به سهام» پرداخته شده است.
فصل پایانی پژوهش حاضر نیز در بخش نخست به خلاصهای از یافتههای تحقیق در سه بخش؛ مبانی نظری ریسک نوسانات نرخ ارز، اندازهگیری ریسک صنایع و معرفی ابزار جدید مالی-اسلامی پرداخته و در بخش دوم پیشنهادات و توصیههای سیاستی برگرفته از نتایج این پژوهش بیان گردیده است.
بهرهوری واژهای است که از اواسط قرن هجدهم میلادی مطرح گردیده است. در دنیای پر رقابت کنونی، بهرهوری به عنوان یک فلسفه و دیدگاه مبتنی بر استراتژی بهبود، مهمترین هدف هر سازمانی را تشکیل میدهد و می تواند همچون زنجیرهای فعالیتهای کلیه بخشهای جامعه را در بر گیرد (اللهوردی، 1389). از آنجا که افزایش و رشد بهرهوری یکی از اساسیترین راههای دستیابی به تولید بیشتر و به دنبال آن رفاه و بهزیستی افراد در جوامع است، شناخت عوامل مؤثر بر افزایش بهرهوری از آرمانهای اصلی محققان و پژوهشگران در این زمینه بوده است (اعتمادی، 1379).
وجود ساختار سازمانی مناسب، روشهای اجرایی کارآمد، تجهیزات و ابزار کار سالم، فضای کار متعادل و از همه مهمتر نیروی انسانی واجد صلاحیت و شایسته از ضروریاتی میباشند که برای نیل به بهرهوری مطلوب باید مورد توجه مدیران قرار گیرند. آنچه در ارتقاء بهرهوری هر سیستم و سازمانی می تواند تأثیرات بنیادینی داشته باشد منابع انسانی آن سازمان است. مشارکت کارکنان در امور و تلاش های هوشیارانه و آگاهانه آنان همراه با انضباط کاری می تواند بر میزان بهرهوری تأثیر بگذارد.
به عبارت دیگر شالوده ارتقاء بهرهوری، تکیه بر نیروی انسانی است و توجه به این منبع عظیم و بالقوه موجب شکوفایی و بالندگی جامعه می شود. علت این امر آن است که تنها انسان می تواند کمیت و کیفیت کار خود را ارتقا بخشد، طرحها و اندیشه های نو ارائه دهد و با خلاقیت خود مشکلات و مسائل را از پیش پای خود بردارد. از سوی دیگر باید توجه داشت که انسان نه تنها عامل بلکه هدف بهرهوری نیز میباشد و از این جهت توجه به انسان دو چندان میگردد. تجربه سازمانهای بزرگ نشان میدهد که بهرهوری متعلق به شرکتهایی است که باور کرده اند سرمایه های انسانی بزرگترین سرمایه آنهاست و در نتیجه روی آن سرمایه گذاری کرده و انگیزه لازم را در آنها به وجود آوردهاند.
با توجه به مطالب فوق و اهمیت نقش نیروی انسانی در افزایش بهرهوری سازمانها، در این مطالعه به بررسی وضعیت بهرهوری منابع انسانی در ادارات پزشکی قانونی کل کشور پرداخته شده است.
در ادامه مطالب این فصل، به ترتیب ابتدا به بیان مسئله، سپس اهمیت و ضرورت تحقیق، فرضیه ها و سوالات، اهداف و تعریف اصلاحات و واژگان پژوهش (نظری و عملیاتی) پرداخته شده است.
1-2 بیان مسئله
تلاش برای بهبود و استفاده مؤثر و کارآمد از منابع گوناگون همچون نیروی کار، سرمایه، مواد، انرژی و اطلاعات، هدف تمامی مدیران سازمانهای اقتصادی و واحدهای تولیدی صنعتی و مؤسسات خدماتی است.
در واقع یکی از هدفهای مهم هر سازمان بالا بردن کیفیت است که در شرایط رقابتی امروز، سازمانها باید آن را با افزایش بهرهوری مد نظر قرار دهند (طاهری، 1386).
افزایش قابل توجه بهرهوری در کشورهای متعددی در دهههای اخیر موجب شده است که ارتقاء سطح بهرهوری ملی به عنوان یک اولویت در سطح کشور مطرح باشد.بهرهوری عبارت است از به دست آوردن حداکثر سود ممکن با بهره گیری و استفاده بهینه از نیروی کار، تونا، استعداد و مهارت نیروی انسانی، زمین، ماشین، پول، زمان، مکان و … به منظور ارتقای رفاه جامعه، بهرهوری در سطح فرد، سازمان و ملی تقسیم می شود و دارای منابع و فوایدی از جمله صرفهجویی در هزینهها، ارتقای شغلی کارکنان، ایجاد محیط کاری جذاب، آموزش عمومی کارکنان، امنیت شغلی کارکنان، افزایش حقوق، رفاه و انگیزهکاری میباشد (خاکی، 1386).
از سوی دیگر، نیروی انسانی ارزشمندترین دارایی سازمانها میباشد. این نیرو مهمترین اهرم اصلی در افزایش یا کاهش بهرهوری سازمان میباشد و از دیرباز تاکنون عامل اصلی پیشرفت ممالک مختلف بوده است، لذا از جایگاه ویژهای برخوردار بوده و باید توجه خاصی به ان مبذول داشت (مالکی و همکاران، 2005). اگر انسان با انگیزه و توانمند و بهرهور باشد، می تواند سایر منابع را به نحو احسن و مطلوب به کار گیرد و نهایتاً سازمان را بهرهور کند.
توجه به نیروی انسانی، آموزش و رشد کارکنان سازمان، کوشش در ایجاد روحیه و انگیزه، برانگیختن قوهی خلاقیت و ابتکار، کسب مشارکت افراد به منظور دستیابی به اهداف و مأموریتهای سازمان باعث رشد کارائی و افزایش بهرهوری در سازمان می شود. بنابراین بهرهوری در سازمان نیازمند توجه به خواسته ها و نیازهای کارکنان و همسویی این نیازها با اهداف سازمانی است.
در تعیین عوامل مؤثر بر بهرهوری نظرات متفاوتی وجود دارد. هر یک از دانشمندان و صاحبنظران عواملی را به عنوان عامل مؤثر مشخص کرده اند و به طور اجمال، عواملی همچون آموزش شغلی مستمر مدیران و کارکنان، ارتقای انگیزش میان کارکنان برای کار بهتر و بیشتر، برقراری نظام مناسب پرداخت مبتنی بر عملکرد و برقراری نظام تنبیه و تشویق و وجدان کاری در بهرهوری مؤثر میباشند، با این حال محققان در این باب اتفاق نظر دارند که برای افزایش سطح بهرهوری تنها یک علت خاصی را نمیتوان ارائه نمود، بلکه ارتقای بهرهوری را باید معلول ترکیبی از عوامل گونان دانست (امیران، 1372).
تکریم ارباب رجوع، رضایت شغلی، آموزش و توانمندسازی منابع انسانی، کیفیت عملکرد و کاهش خطا و اشتباه و تکنولوژی، عوامل موثر بر بهرهوری هستند که در این تحقیق مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار میگیرند.
بحث تکریم و جلب ارباب رجوع، یکی از مباحث مهمی است که امروزه در دستگاههای دولتی مطرح است. تکریم ارباب رجوع به معنی احترام به ارباب رجوع، پاسخگویی مناسب به درخواستهای او و راهاندازی کارش در اسرع وقت میباشد. به عبارت دیگر تکریم ارباب رجوع، ارائه خدمات مناسب در کمترین زمان میباشد. امروزه سازمانها و موسسههای خدماتی در سطح جهان، در فضایی به رقابت میپردازند که توجه به خواست و انتظارات مشتریان را عاملی برای ادامه حیات حرفهای خود معرفی می کنند.تکریم ارباب رجوع می تواند منجربه افزایش اثربخشی و کارایی در نهادها و در نتیجه افزایش بهرهوری در سازمان گردد (اصلهاشمی، مولایی، 1391).
رضایت شغلی نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط شغلی است. رضایت شغلی افراد و آثار این رضایت در بازدهی کارشان، همواره مورد توجه روانشناسان و اندیشمندان علوم اجتماعی بوده است.
اگر فرد به شغل خود علاقهمند باشد، خلاقیت و استعداد وی در زمینه کارش شکوفا خواهد شد. به عبارت دیگر، رضایت شغلی یکی از عوامل بسیار مهم در موفقیت شغلی است و باعث افزایش کارایی و احساس رضایت فردی می شود. بنابراین، رضایت شغلی نسبتی مستقیم با بهرهوری دارد. مدیران به شیوه های مختلف در صدد افزایش رضایت شغلی کارکنان و در نتیجه افزایش بهرهوری و کارایی سازمان هستند (رزقیشیرسوار، موسوی، 1392).
یکی از عوامل مهمی که تأثیر قابل ملاحظهای بر بهرهوری دارد و می تواند نقش مؤثری در افزایش آن ایفا نماید، آموزش است. آموزش، کوشش در جهت تغییر آگاهیهای افراد است که فرد را برای کسب آگاهیهای تازه برانگیخته و در جهت تغییر عادات و رفتارها پرورانده و جهت فکری و سرنوشت انسانها را عوض می کند. به منظور ایجاد تغییرات نسبتاً پایدار فرد، فنون و طرحهای جدید ارتقاء بهرهوری نمی تواند بدون پرسنل آموزش دیده، ایجاد و به کار گرفته شود. نیروی انسانی بر اساس امکانات، مهارت ها، دانش و نگرش خویش که از آموزش کسب کرده است، در طی مراحل مختلفی می تواند نقش بسزایی در بهبود و افزایش بهرهوری داشته باشد (جوکار، وثوقی، 1391).
مدیریت عملکرد به آن دسته از فعالیتهای سازمانی که با مدیریت امور و مسئولیتهای شغلی و رفتاری کارکنان سر و کار دارد، گفته می شود. مدیریت عملکرد راهی برای تسهیل برقراری ارتباط و ایجاد تفاهم بین کارکنان و سرپرستاران است و به پیدایش محیط مطلوبتر کاری و تعهد بیشتر نسبت به کیفیت خدمات منجر می شود (ابیلی، موفقی، 1382). مدیریت عملکرد فرایندی است که هم ارزشیابی عملکرد و هم نظامهای انضباطی و خط مشیهای رسیدگی به شکایات را به عنوان ابزار مدیریتی خود در برمیگیرد. فنون و ابزار این مدیریت برای بالا بردن بهرهوری کارکنان و کسب مزیت رقابتی در سازمان به کار میرود.
تکنولوژی قادر است به نحو بارزی توانایی جسمی و قابلیتهای ذهنی انسان را در جهت ارتقای سطح زندگی و منافع اجتماعی و رفع نیازهای بشری گسترش دهد. به کارگیری تکنولوژی باعث می شود که کارکنان بتوانند سریعتر به مشتریان خود جواب دهند. مدیران باید بتوانند کارشناسان فنی را به تفکر وادارند، تا نوآوریهای فناوری در تغییر ماهیت مشاغل و امور سازمان، در جهت بهرهوری و اثربخشی بیشتر استفاده کنند. توسعه تکنولوژی بر ابعاد مختلف زندگی اثر میگذارد و بهرهوری نیروی کار و رفاه عمومی جامعه را افزایش میدهد (گوئلکهن، 1377).
به طور کلی میتوان گفت بهرهوری اساس و پایه تشکیل سازمانهااست و سازمان پزشکی قانونی نیز از این قاعده مستثنی نیست، لذا در این پژوهش به تعیین و ارزیابی وضعیت بهرهوری نیروی انسانی در ادارات پزشکی قانونی کل کشور پرداخته شده است که نتایج آن می تواند در ایجاد یک سازمان موفق و کارآمد بسیار راهگشا باشد.
1-3 اهمیت و ضرورت موضوع
از ابتدای خلقت، بشر همواره درصدد فرصتهایی بوده تا بهترین بهره را از منابع و امکانات خود ببرد.
بهرهوری ترکیبی از استفاده بهینه نیروی انسانی و منابع مادی میباشد. در سازمان منظور از بهرهوری، فرایند سلسله اقدامها و فعالیتهای هماهنگ و برنامه ریزی شده به منظور بهبود وضعیت موجود برنامهها و استفاده بهتر و اثربخشتر از استعدادها، امکانات و تجهیزات، فضاها و اماکن است. بهرهوری یکی از شاخص های اندازه گیری عملکرد در سازمانها میباشد.آرزوی هر مدیر آن است که بهرهوری واحد محل کار خود را به حداکثر ممکن برساند، اما لازمه تحقق بخشیدن به این مهم آن است که نخست به همه عوامل موثر در بهرهوری آشنا باشد و آنها را در عمل به کار گیرد. بهرهوری در سازمان حاصل تعامل بسیار زیادی است(سرفرازی، معمارزاده، 1387).
از سوی دیگر لازم است که اداره کل پزشکی قانونی که به عنوان بازوی کارشناسی و تخصصی قوه قضائیه، پاسخگویی به استعلامات مراجع قضایی در حوزه های زیر را به عهده دارد، برای حفظ موقعیت و توان ادامه حیات خود باید عوامل موثر بر بهرهوری در این سازمان را مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار دهد، چرا که با توجه به اطلاعات به دست آمده این تحقیق برای نخستین بار در این سازمان اجرا میگردد. به علاوه انسان محور هر نوع بهرهوری فردی– اجتماعی و سازمانی است. بنابراین بیشترین توجه و برنامه ریزی دقیق در بهرهوری سازمانی متوجه عوامل انسانی بوده و در این راستا پرورش منابع انسانی با دید جامعنگر نقش معجزهآسایی در ارتقاء بهرهوری سازمانهای مختلف دارند، لذا در این پژوهش به بررسی وضعیت بهرهوری نیروی انسانی در سازمان پزشکی قانونی کل کشور پرداخته شده است.
1-4 اهداف تحقیق
1-تعیین وضعیت رضایتمندی شغلی در اداره پزشکی قانونی کل کشور.
2- تعیین وضعیت تکریم ارباب رجوع(ارائه خدمات مطلوبتر به اربابان رجوع حقیقی و حقوقی) در اداره پزشکی قانونی کل کشور.
3- تعیین وضعیت آموزش و توانمندی پرسنل اداره پزشکی قانونی کل کشور.
4- تعیین وضعیت کیفیت عملکرد و کاهش میزان خطا و اشتباه پرسنل اداره پزشکی قانونی کل کشور.
5- تعیین وضعیت استفاده از تکنولوژی پرسنل اداره پزشکی قانونی کل کشور.
6- تعیین نقش متغیرهای جمعیت شناختی بر بهره وری پرسنل اداره پزشکی قانونی کل کشور.
1-5 فرضیات و سوالات تحقیق
با توجه به تحقیق حاضر در ادارات پزشکی قانونی کل کشور بهرهوری نیروی انسانی بر اساس پنج شاخص قابل بررسی است:
1- وضعیت رضایتمندی شغلی کارمندان پزشکی قانونی کل کشور در حدمطلوب است.
2- وضعیت تکریم ارباب رجوع(ارائه خدمات مطلوبتر به اربابان رجوع حقیقی و حقوقی) در اداره پزشکی قانونی کل کشور در حدمطلوب است.
3- وضعیت آموزش وتوانمندی پرسنل اداره پزشکی قانونی کل کشور در حدمطلوب است.
4- وضعیت کیفیت عملکرد و کاهش میزان خطا و اشتباه پرسنل اداره پزشکی قانونی کل کشور در حدمطلوب است.
5- وضعیت استفاده از تکنولوژی و افزایش بهرهوری در اداره پزشکی قانونی کل کشور در حدمطلوب است.
6- متغیرهای جمعیت شناختی نقش (معناداری) بر وضعیت بهره وری پرسنل اداره پزشکی قانونی کل کشور دارند.
1-6-تعریف اصطلاحات و واژگان پژوهش
1-6-1 تعاریف نظری
بهره وری
مؤسسه بهروری اروپا، بهرهوری را درجه و شدت استفاده مؤثر از هر یک از عوامل تولید تعریف میکند و مدعی است که «بهرهوری نوعی طرز تفکر و دیدگاه است که هر فرد می تواند می تواند کارها و وظایفش را هر روز بهتر از روز قبل انجام دهد» (طاهری، 1384).
عوامل موثر بر بهرهوری ( که در این پژوهش استفاده شده اند):
1-6-1-1 تکریم ارباب رجوع
تکریم ارباب رجوع به معنی احترام به ارباب رجوع، پاسخگویی مناسب به درخواستهای او و راهاندازی کارش در اسرع وقت میباشد. (اصلهاشمی، مولایی، 1391).
1-6-1-2 رضایت شغلی
رضایت شغلی نوعی سازگاری عاطفی با شغل و شرایط شغلی است (رزقیشیرسوار، موسوی، 1392).
1-6-1-3 آموزش و توانمندسازی منابع انسانی
آموزش، کوشش در جهت تغییر آگاهیهای افراد است که فرد را برای کسب آگاهیهای تازه برانگیخته و در جهت تغییر عادات و رفتارها پرورانده و جهت فکری و سرنوشت انسانها را عوض می کند. (جوکار، وثوقی، 1391).
1-6-1-4 کیفیت عملکرد و کاهش خطا و اشتباه
مدیریت عملکرد به آن دسته از فعالیتهای سازمانی که با مدیریت امور و مسئولیتهای شغلی و رفتاری کارکنان سر و کار دارد، گفته می شود (ابیلی، موفقی، 1382).
1-6-1-5 تکنولوژی
تکنولوژی به روشهایی که با بهره گرفتن از ابزارها و تجهیزات، فنون و دانش و مهارت های ویژه نیروی انسانی برای انجام کار اتخاذ می شود، گفته می شود (ایرانزاده، 1382).
1-6-2 تعاریف عملیاتی
عوامل موثر بر بهرهوری که در این تحقیق مورد بررسی قرار میگیرند عبارتند از: تکریم ارباب رجوع، رضایت شغلی، آموزش و توانمندسازی منابع انسانی، کیفیت عملکرد و کاهش خطا و اشتباه و تکنولوژی که برای سنجش این عوامل از پرسشنامه خود ساخته محقق استفاده می شود.
1-6-2-1 تکریم ارباب رجوع
تکریم ارباب رجوع دارای ابعاد مختلفی از جمله خوشرفتاری با ارباب رجوع، برخورد توام با تواضع و احترام، رعایت عدل و انصاف، شناسایی نیازهای ارباب رجوع، اهتمام در راه اندازی سریع ارباب رجوع، راهنمایی لازم به ارباب رجوع، زمان مشخص برای رسیدگی به مشکلات ارباب رجوع، مهیا شدن شرایط جهت بیان نظرات و پیشنهادات و شکایات مردم، آشنا نمودن مردم با قوانین و مقررات سازمان مورد نظر، بهبود و اصلاح روش های ارائه مطلوب، آشنا نمودن مردم از نحوه و فرایند انجام کار در سازمان مورد نظر میباشد. برای سنجش این بعد از 11 سوال ابتدایی پرسشنامه خودساخته محقق استفاده شده است.
1-6-2-2 رضایت شغلی
ابعاد رضایت شغلی که در این تحقیق سنجیده میشوند عبارتند از: بهبود ارتباطات داخلی سازمان، حق همبستگی و وفاداری به سازمان، رابطه صمیمانه با همکاری، افزایش قدرت مالی، صرفهجویی در هزینه های سازمان، خوش سابقه از لحاظ حضور و غیاب، کاهش رفتارهای ناهنجار گروهی (نزاع، کشمکش، غیبت)، انجام گروهی و سازمانی، افزایش قدرت بیان، انگیزش در کارکنان، استقبال از قوانین و مسئولیت پذیری میباشد. از سوالات 12 تا 23 پرسشنامه خود ساخته محقق برای سنجش این بعد استفاده می شود.
1-6-2-3 آموزش و توانمندسازی منابع انسانی
ابعاد این عامل عبارتند از: ارتقاء سطح علمی دانش تخصصی و مهارت شغلی، مدیریت دانش و یکپارچهسازی اطلاعات، مستندسازی و انتقال دانش و مهارت، آموزشهای طی شده مرتبط با شغل، بهبود تصمیمگیری، رفع ابهامات شغلی، توسعه آگاهی، دانش ، مهارت و نگرش عمومی، آفرینش خلاقیت و نوآوری، ارتقاء شغلی و انجام خدمات برجسته در راستای شغل مورد تصدی میباشد. سوالات 24 تا 33 پرسشنامه محقق ساخته به این بعد اختصاص یافته است.
1-6-2-4 کیفیت عملکرد و کاهش خطا و اشتباه
انجام کارها در موقع مقرر، وحدت رویه ها و روشها، وقتشناسی در انجام مسئولیتهای محوله، خوش سابقه از لحاظ حضور و غیاب، افزایش کمیت کارها، افزایش کیفیت کارها، تسهیل در عملکرد شغلی، کاهش ضایعات، کاهش خطا و اشتباه در امور محوله، آگاهی از قوانین و مقررات سازمانی، ابعاد کیفیت عملکرد و کاهش خطا و اشتباه را تشکیل میدهند. از سوالات 34 تا 43 پرسشنامه برای سنجش این عامل استفاده می شود.
1-6-2-5 تکنولوژی
استفاده از تجهیزات جدید، استفاده از نرمافزارهای مختلف اداری، استفاده از منابع الکترونیک، استفاده از سایتهای مجازی و استفاده از اینترنت و آموزشهای مجازی ابعاد عامل تکنولوژی میباشند. سوالات 44 تا 48 برای سنجش این عامل استفاده می شود.