:.. 94
5-2) خلاصه :.. 94
5 -3) نتیجه گیری :.. 98
5-4) پیشنهادات تحقیق.. 106
منابع:.. 108
مقدّمه
نقش سرمایهی انسانی و نیروی انسانی متخصص در صحنههای اقتصادی و اجتماعی از اهمیّت بسیاری برخوردار است؛ به طوری که میتوان با تکیه بر این نیرو، فرایند رشد و توسعه اقتصادی و اجتماعی را سرعت بخشید. نیروی انسانی متخصص و دانشمدار به عنوان مهمترین مزیت رقابتی و کمیابترین منبع در اقتصاد دانش محور امروز است. بر همین اساس، امروزه مهمترین سرمایه گذاری هرکشور را سرمایه گذاری بر روی نیروی انسانی میدانند زیرا اگر کشوری همهی شرایط لازم برای رشد و توسعه را دارا باشد، امّا فاقد نیروی انسانی مسئولیّتپذیر و متخصّص باشد به توسعه همه جانبه و پایدار دست نخواهد یافت. سرمایه گذاری در منابع انسانی با بالابردن سطح مهارت ها و تخصصهای نیروی کار و افزایش قابلیتهای آن می تواند موجب ارتقای کمی و کیفی تولید شده و کارایی استفاده از سرمایه های مادی را بالا برد. نیروی کار ماهر و برخوردار از دانش و تخصص بخش اعظم عوامل تولید و اقتصاد مبتنی بر دانش را تشکیل میدهد. نیروی کار دانش آموخته ( سرمایه انسانی ) می تواند به بهبود کیفیّت کالا و ارائه خدمات بهتر کمک کند و از طرفی نقش برنامهریز و هدایت کننده داشته باشد. آن دسته از نیروی کاری که از سطح دانش و آموزش بیشتری برخوردار باشد، قادر است در چرخه تولید پویایی و تحول ایجاد کرده و سبب افزایش ظرفیتها (تولید، توسعه تجارت و…) و رسیدن به رشد اقتصادی بالاتر شود.
از منظر نظریههای رشد و توسعه آنچه در نهایت، خصوصیّت و روند توسعه اقتصادی و اجتماعی کشوری را تعیین می کند، منابع انسانی آن کشور است و نه سرمایه و منابع مادّی آن. نیروی انسانی تحصیلکرده یکی از اساسیترین عوامل تولیدی و اقتصادی هر کشور است. کشوری که نتواند مهارت ها و دانش مردم خود را توسعه دهد و از آن در اقتصاد ملّی به نحو مؤثّری بهره برداری کند، قادر نخواهد بود هیچ چیز دیگری را توسعه بخشد (گوستاو 2007 به نقل از بیگدلی 1391:114). بر اساس نظریه های توسعه، نیروی انسانی متخصّص و تحصیلکرده نقش بسزایی در توسعه کشورهای گوناگون بخصوص کشورهای در حال توسعه و توسعه نیافته دارد.
امروزه دانشگاهها به عنوان محلّ تربیّت نیروی انسانی متخصّص در این قبیل کشورها با کاستیها و مشکلات گوناگونی روبرو است، اما مسأله مهمتر این است که این نیروی تحصیلکرده پس از فراغت از تحصیل و آمادگی برای انجام فعّالیتهای گوناگون با مشکل عدم اشتغال در سطح وسیعی روبرو هستند. از این رو، مشکلات ناشی از چنین وضعیّتی می تواند اثرات نامطلوب فردی و اجتماعی را به دنبال داشته باشد (نامجویان 1384: 1). تجربهی کشورهای پیشرفته و صنعتی،گویای این نکتهی اصلی و اساسی است که این کشورها در نخستین گامهای توسعه خود، نگاهی ویژه همراه با برنامه ریزیهای دقیق در رابطه با فارغالتّحصیلان داشته اند. در ایران، عوامل مختلفی منجر به بروز پدیده بیکاری در بین فارغالتّحصیلان دانشگاهی شده است و منابع عظیم نیروی انسانی را که باید محور اصلی توسعه باشند بدون استفاده گذاشته شده است.
از دهه 1370 خورشیدی به بعد، با توجّه به تحوّلات بازارکار ایران و سیاستهای گسترش کمّی آموزش عالی، موضوع اشتغال و بیکاری بهویژه در میان دانش آموختگان نظام آموزش عالی، به یک چالش پیش روی اقتصاد ایران تبدیل شده است. هرچند مسأله بیکاری، با توجّه به پیامدهای آن در ناهنجاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی برای کلیه آحاد جامعه نگرانکننده است. با این همه، به دلیل سرمایه گذاریهای انجامشده از محلّ منابع ملّی برای تربیّت نیروی انسانی متخصّص در کشور و عدم جذب آن ها در بخشهای مختلف اقتصادی، پیامدهای بسیار وسیعتری را به دنبال خواهد داشت (اسلامی 1386: 244). از آنجا که معضلاتی نظیر بیکاری، دارای آثار و تبعات اجتماعی، خانوادگی و … در جامعه است و در این میان وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان استان کردستان حاد میباشد و هرساله با فارغالتّحصیل شدن دانشجویان به تعداد بیکاران دانش آموخته این استان که براساس ادعای آژانس خبری کورد نیوز در سال 1393، نزدیک به هشتاد هزار فارغالتّحصیل است، افزوده می شود و میزان بیکاری این قشر افزایش مییابد. بنابراین، در این پژوهش سعی شده است تا با تجزیه و تحلیل داده های موجود از سرشماری 1385، به بررسی وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان پرداخته و عوامل مؤثّر بر آن را شناسایی کنیم.
بیان مسأله
نیروی انسانی ماهر و آموزش دیده به عنوان سرمایه اجتماعی از مهمترین عوامل توسعه اقتصادی و اجتماعی هر کشور محسوب می شود.
با نگاهی به تاریخ اندیشه های اقتصادی متوجّه میشویم که بزرگان این علم همواره به نقش عامل انسانی و ارزش کار او در فرایند تولید اشارههای بسیاری داشته اند. به طور مثال، آدام اسمیت در کتاب ثروت ملّل، نیروی انسانی را تنها منبع ثروت معرّفی می کند (سهرابی و دیگران 1376: 52).
از نظر هاربیسون توان رشد و توسعه جوامع در زمینه های اقتصادی و اجتماعی وابسته به تخصّص و مهارت نیروی انسانی آنهاست (میرکمالی 1372: 15). نیروی انسانی متخصّص، که امروزه به حق سرمایه انسانی خوانده می شود، مانند هر نوع سرمایه دیگر، عنصری گرانبهاست که با صرف سرمایه های انسانی، فیزیکی و منابع مالی قابل توجّه و با سالها تلاش و کوشش فراهم میگردد. بنابراین، همچون سایر منابع ارزشمند نباید خارج از چرخهی تولید (چه تولید مادّی و چه تولید غیر مادّی مانند تولید علم و تکنولوژی، …) قرار گیرد و به زبان ساده بیکار بماند. برای پیشگیری از بیکاری سرمایه انسانی و ایجاد تعادل بین عرضه و تقاضای نیروی انسانی، لازم است نیازمندیهای نیروی انسانی متخصٌص کشور پیش بینی شود. مهمترین دستاورد این کار، اطّلاع و آگاهی نظام آموزش عالی کشور از ظرفیّت جذب سرمایه انسانی کشور، در بلند مدّت، و تنظیم برنامه های آموزشی در جهت انطباق و سازگاری عرضهی نیروی انسانی متخصٌص با نیازمندیها و در نتیجه احتراز از تربیّت متخصّص مازاد بر نیاز است (طائی 1377:108).
از دهه 1950 میلادی به بعد جایگاه و اهمیّت سرمایه انسانی در مرکز توسعه کشورها قرار گرفته و نیروی کار نه تنها به عنوان عامل رشد، بلکه به عنوان محور اساسی توسعه و تعالی، پایه اصلی ثروت ملل را تشکیل میدهد. از این نظر، بازار کار نقش تعیین کننده ای را در تنظیم روابط کار و تعادل بین عرضه و تقاضای نیروی کار و اشتغال دارد. پیامدها و آثار مثبت اقتصادی و اجتماعی تعادل در بازار کار به نحوی است که همواره مورد توجّه سیاستمداران و اقتصاددانان بوده است. از پیامدهای مستقیم چنین تعادلی صرفهجویی در هزینه و مخارج ایجاد شده و در نتیجه کاهش بیکاری است (مزیدآبادی 1387: 14).
پدیده بیکاری معضلی جهانی و در حالگسترش است. تازهترین گزارش درباره وضعیّت بازار کار جهانی حاکی از آن است که طیّ دوره 1996 تا 2006 تعداد بیکاران در جهان از 4/161 میلیون نفر به 2/195 میلیون نفر افزایش یافته است. نرخ بیکاری در جهان از 1/6 درصد به 3/6 درصد افزایش یافته است. هر چند در این دوره نرخ بیکاری اتّحادیهی اروپا و خاورمیانه کاهش اندکی را نشان میدهد، ولی در جنوب شرقی آسیا و منطقه اقیانوسیه از 7/3 درصد به 6/6 درصد و در منطقهی صحرای آفریقا از2/9 درصد به 8/9 درصد افزایش یافته است (نوبخت 1386: 3).
نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن1385 نشاندهنده این واقعیّت است که نرخ بیکاری کلّ کشور از 1/9 درصد در 1375 به 75/12 درصد در 1385 افزایش یافته است. آنچه نگرانی افزایش نرخ بیکاری در ایران را تشدید می کند، تمرکز آن در گروه های سنّی جوان است، به طوری که حتّی در دوره (1375- 1365) که نرخ بیکاری پنج درصد کاهش یافت، سهم اشتغال گروه سنّی 15 تا 29 سال نیز از کل اشتغال طیّ این دوره از 5/40 درصد به 6/36 درصد کاهش یافت. نتایج آمارگیری نیروی کار در سال 1385 نیز نشان دهنده نرخهای بیکاری 5/20 درصد و 8/37 درصد، به ترتیب برای مردان و زنان 15 تا 29 ساله بود (همان 1386: 4). همچنین، طبق نتایج آخرین آمارگیری نیروی کار در سال 1391، نسبت اشتغال در جمعیّت 15 سال به بالا درکل کشور 4/35 درصد میباشد. از این میزان سهم مردان و زنان به ترتیب 6/59 درصد و 3/11 درصد میباشد و نرخ بیکاری در این جمعیّت 4/12 درصد است که از این میزان، سهم مردان و زنان به ترتیب 8/10درصد و 6/19درصد است (نتایج آمارگیری نیروی کار، زمستان1391:21). براساس این گزارش، نسبت اشتغال در استان کردستان در این سال 1/33 درصد و نرخ بیکاری 8/18 درصد است (همان:66). این گزارش نشان میدهد که نسبت اشتغال در استان کردستان در مقایسه با نسبت متناظر در کلّ کشور کمتر و نرخ بیکاری بیشتر از نرخ متناظر در کلّ کشور است. این امر حاکی از وضعیّت بد اشتغال در استان کردستان است.
اشتغال به عنوان عامل مؤثّر در رشد اقتصادی، توزیع عادلانهتر درآمدها، حفظ کرامت و عزّت نفس انسان، افزایش ابتکارها و اختراعها و بیکاری به عنوان ریشه بسیاری از ناهنجاریهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی، پیامدها و تبعات اقتصادی و اجتماعی ناگواری را به دنبال دارد. از این رو، مسأله اشتغال و بیکاری به خصوص برای جوانان، زنان و فارغالتّحصیلان دانشگاهی با شدت و ضعفهایی، در تمام کشورها بهویژه در کشورهای در حال توسعه دارای اهمیّت ویژهای برای دولتهاست که به منظور توسعه اشتغال و کاهش بیکاری در برنامههای کوتاه مدّت، میان مدّت و درازمدّت خود به سیاستگذاری در این حوزهها میپردازند (مزیدآبادی 1387: 14).
یکی از مباحث اساسی در زمینه توسعه، میزان بهره گیری درست و منطقی از تواناییها و استعدادهای نیروی انسانی هر جامعه است. نیروی انسانی از غنیترین سرمایه های هرکشور و استفادهی صحیح از آن جزو مهمترین اولویّتها در رسیدن به رشد و توسعه محسوب می شود. امروزه، صاحبنظران معتقدند دستیابی به توسعه فقط در سایهی بکارگیری دانش روز و فناوری پیشرفته حاصل می شود. بنابراین، برای قرارگرفتن در مسیر توسعه و جلوگیری از عقب ماندگی باید شرایطی فراهم شود که دانشگاهها بتوانند دانشجویان را برای به کارگیری فناوریهای جدید و پذیرش مسئولیّتهای مختلف در جامعه پرورش دهند. (رشوند1390:2) بر این اساس، تربیّت و تاًمین نیروی انسانی متخصّص مورد نیاز بخشهای مختلف جامعه یکی از رسالتهای آموزش عالی در کشور میباشد. در سالهای اخیر، آموزش عالی در ایران دارای تقاضای زیادی بوده که بر هم خوردن تعادل میان عرضهی فارغالتّحصیلان و تقاضای بازار کار برای جذب فارغالتّحصیلان یکی از پیامدهای آن محسوب می شود. ساختار سنّی جوان، نبود فرصتهای شغلی، ترجیح فرهنگی جامعه برای کسب مدارک دانشگاهی از جمله عواملی است که باعث افزایش تقاضا برای آموزش عالی شده است. این امر سبب شده است تا شاهد افزایش تشکیل دورههایی نظیر شبانه، غیرانتفاعی، آزاد، غیرحضوری و انواع دورههایی باشیم که در حال پاسخگویی به تقاضا برای آموزش عالی هستند.
با افزایش ظرفیّتهای آموزش عالی از طریق ایجاد دانشگاهها و مراکز آموزش عالی در کلیه استانهای کشور، موجبات افزایش قابلملاحظهی عرضهی فارغالتّحصیلان دانشگاهها فراهم شده و عدم هماهنگی بین فرصتهای شغلی موجود در بخشهای مختلف اقتصاد و بهعبارتی کمبود تقاضا، بروز پدیده بیکاری فارغالتّحصیلان دانشگاهی را فراهم ساخته است (بختیاری1382:84). باید گفت که هرچند اهمیّت دادن به آموزش عمومی، از جلوهی اجتماعی مناسبی برخوردار است ولی عدم توجّه به ایجاد فرصتهای شغلی، نتیجهای جز توسعه اقتصادی غیر متعادل نخواهد داشت (سانی 2000).
بیکاری فارغالتّحصیلان یک مسأله جدّی و درخور توجّه است، چرا که می تواند به عنوان یک علّت تبیینگر در برخی از مسائل و مشکلات جامعه نظیر عدم توسعه مطرح باشد. در دنیای امروز با توجّه به گسترش فناوری و تکنولوژی، توسعه و پیشرفت کشورها، با نحوه استفادهی آنان از سرمایه های انسانی موجود درکشورشان ارتباط تنگاتنگ دارد و کشورها میبایست برای رسیدن به توسعه، تأمین و استفاده از نیروی انسانی کیفی و کارآمد را به عنوان زیربناییترین راهکار دستیابی به توسعه مدّنظر قرار دهند. در جامعه ایران، عوامل مختلفی منجر به بروز پدیده بیکاری در بین فارغالتّحصیلان دانشگاهی شده است و منابع عظیم نیروی انسانی را که باید محور اصلی توسعه باشند، بلااستفاده گذاشته است (گروه مؤلّفان 1385: 55).
آمارها نشان می دهند که با توجّه به رشد چشمگیر عرضهی نیروی کار در سطح آموزش عالی و با وجود رشد قابل توجّه تقاضا برای اشتغال این افراد طیّ سالهای 1345 تا 1385 بر تعداد بیکاران این قشر از جامعه افزوده شده است. به عبارت دیگر، بازار کار نتوانسته است نیروی آموزشدیده در سطح آموزش عالی را به طور کامل جذب نماید (حسینپور1390: 17). بر اساس آمار انتشار یافته در مراجع مختلف، متأسّفانه نرخ بیکاری در بین دانش آموختگان دانشگاهی بسیار بالاست. این نرخ بین 16 تا 19 درصد برآورد شده است که در مقایسه با نرخ بیکاری کلّ جامعه نسبتاً بالاتر است (حکمت و دیگران 1389:3) این مسأله نشاندهنده فراهم نبودن بستر اشتغال متخصّصان در کشور و عدم هماهنگی بین نظام آموزش عالی کشور با نظام بازار کار میباشد. لازم است گفته شود که هر چند دامنه بیکاری، همهی کشورها و اقشار اجتماعی را در برگرفته و یک معضل جهانی به شمار میآید، امّا این معضل در کشورهای در حال توسعه و جهان سوّم به خصوص در میان قشر تحصیلکرده به نسبت، وضعیّت حادتری دارد به طوری که کشور ما و قشر تحصیلکردهی آن، بخصوص دانشآموختگان دانشگاهی استان کردستان، از این قاعده مستثنی نبوده و همواره با این معضل مواجه بوده است.
طبق نتایج سرشماری عمومی نفوس و مسکن استان کردستان در سال 1385، نرخ بیکاری فارغالتّحصیلان در استان کردستان 9/14 درصد بوده است. بررسی میزان بیکاری دانشآموختگان بر حسب جنس نشان میدهد که در سال1385، 5/12 درصد و 9/20 مردان و زنان دانشآموختهی استان کردستان بیکار بوده اند (فصلنامه آمار کار 1387: 22). البتّه، بر اساس آمارها و مراجع مختلف این نرخ در سالهای اخیر افزایش چشمگیری یافته است و نزدیک به 21 درصد میباشد. این افزایش، توجّه هرچه بیشتر مسئولان به این معضل را
به عنوان عامل ناهنجاریهای اجتماعی- اقتصادی و فرهنگی میطلبد. این مسأله عامل عمدهی بالا رفتن مهاجرت، طلاق، افسردگی و بسیاری از مشکلات جوانان استان کردستان است. کردستان از جمله استانهایی است که با وجود برخورداری از ظرفیّتهای پیدا و پنهان فراوان همواره با این مشکل مواجه بوده است و نکتهی مهم آنکه با تغییر دولتها نیز اتّفاق خاصّی که منجر به کاهش بیکاری فارغالتّحصیلان شود روی نداده است. یکی از مهمترین نتایج این کمتوجّهی مسئولان به مشکل بیکاری و نبود شغل برای نیروهای ماهر، مهاجرت گستردهی جوانان جویای کار است که برای دستیابی به موقعیّت شغلی، اقتصادی و اجتماعی بهتر، راهکاری به نام مهاجرت به شهرها و استانهای همجوار و حتّی دیگر کشورهای خارجی را برگزیدهاند. بدون شک، جدا از تبعاتی که بیکاری برای اقتصاد دارد، جوانان بیکار و بدون درآمد که توانایی ادارهی زندگی خود را ندارند و به همین دلیل مدّت زمان بیشتری به والدین خود وابسته هستند فشاری را بر خانواده وارد می کند که این فشار در بسیاری خانوادهها مانعی برای خروج از فقر است. این موضوع باعث طرد اجتماعی جوانان از سوی خانواده شده و در دراز مدّت زمینه انحرافات اجتماعی از قبیل طلاق، اعتیاد و بیماریهای روانی را فراهم میآورد که سرخوردگی و تأخیر در ازدواج جوانان یکی از بدترین انواع آن است. همچنین در یک نگاه دغدغهمند و جامعتر میتوان دریافت که وقتی نتوان مشکل و معضل بیکاری عدّهی زیادی از جوانان را حل کرد، عدّهای از همین جوانان ناچار خواهند بود که مشکل بیکاری خود را از راههای غیرمتعارف حل کنند. در این شرایط، حجم سرقت، قاچاق کالا و موادّ مخدّر، تجاوز به حقوق دیگران، ناهنجاریهای روانی و برخوردهای اجتماعی به شدّت افزایش مییابد. در آن صورت این موضوع نه تنها برای بخش عظیمی از مسئولان مشکل درست میکند بلکه امنیّت همهی افراد جامعه را به خطر خواهد انداخت. بر اساس آنچه گفته شد بیکاری عامل اصلی بیشتر مشکلات می باشد که پژوهشگر بر آن است که، با توجّه به اهمیّت و نقش بیکاری در بینظمی، ناسازگاری و نابهنجاریهای اجتماعی، و با آگاهی از تأثیری که بالا رفتن آن در ایجاد ناامنی در زندگی فردی، اجتماعی، خانوادگی، تحصیلی و شغلی افراد دارد، میخواهد بداند که وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی 34-24 سالهی استان کردستان چگونه است و عوامل و تعیینکنندههای آن کداماند.
ضرورت انجام تحقیق
امروزه، بیکاری دانشآموختگان یک معضل در کشور ما بهشمار می آید که هر روز جنبه حادتری به خود میگیرد. هر ساله تعداد زیادی از افراد وارد نظام آمــوزشعالی میشوند که به فاصلهی چند سال فارغالتّحصیل شده و بهسوی بازارکار روانه میشوند. این در شرایطی است که رشد اقتصادی و ظرفیّت اشتغالزایی جامعه متناسب با رشــــد دانشآموختگان نمی باشد.
بررسی 35 سالهی عرضهی نیروی کار نشانگر آن است که تعداد بیکاران دارای تحصیلات عالی از 11365 نفر در سال 1355 به حدود 901619 نفر در سال1390 افزایش یافته است. بنابراین، سالانه بهطور متوسّط عرضهی نیروی کار دارای تحصیلات عالی رشدی بیش از 13 درصد داشته است. این امر عمدتاً ناشی از تغییر ساختار جمعیّت کشور در طیّ این دوره است. در مقابل، تقاضا برای نیروی کار دارای تحصیلات عالی از 286315 نفر در سال 1355 به حدود 3741999 نفر طیّ سال 1390 افزایش یافته است که متوسّط رشد سالانهی آن بیش از 5/7 درصد است. همانطور که ملاحظه می شود، شتاب عرضهی نیروی کار دارای تحصیلات عالی در مقایسه با تقاضای آن بسیار افزونتر است. همچنین، ارزیابی جمعیّت فارغالتّحصیلان و در حال تحصیل دانشگاهی در سالهای 1355 و 1390 نشاندهنده رشد 4/9 درصدی آن میباشد. از سوی دیگر، نرخ بیکاری این گروه از افراد در سال 1355، 4/0 درصد بوده که در سال 1390 به 4/19 درصد رسیده است (فصلنامه آماری، بهار 1391: 29)
بدون شک، بنیان همبستگی جامعه و تحکیم استقلال و اقتدار ملّی، اشتغال و درآمدهای حاصل از آن است، چرا که وجود افراد بیکار در میان قشر تحصیلکردهی دانشگاهی و غیردانشگاهی به منزلهی تباهشدن بخشی از سرمایه گذاریهای انسانی است و عدم تأمین شرایط شغلی درکشور نیز ضریب آسیبپذیری اجتماعی را بالا برده و سبب وقوع بحرانهای عظیم اجتماعی و سیاسی خواهد شد.
اگر چه مسأله بیکاری با توجّه به تبعات آن در ناهنجاریهای اقتصادی ـ اجتماعی و فرهنگی برای کلیه آحاد جمعیّت آزاردهنده و برای اقتصاد کشور بازدارنده است، با اینحال، بیکاری فارغالتّحصیلان دانشگاهها از حسّاسیت و اهمیّت بیشتری برخوردار است. این اهمیّت به دلیل سرمایهگذاری انجامشده برای تربیّت نیروی انسانی ماهر در کشور و بیاستفاده ماندن آن در فعالیّتهای اقتصادی و وارد ساختن خسارت به اقتصاد ملّی از یک سو، فراهم نبودن زمینه برای محوّل کردن نقشهای اجتماعی به افراد فرهیخته برای نیل به اهداف توسعه کشور از سوی دیگر و در عین حال، امکان بروز اعتراض و عکسالعمل در جامعه به سبب باسوادی و آگاهی بیشتر است (بختیاری 1382: 84).
کارنوی (1987 به نقل از رشوند 1390: 5) بیان میدارد که عدم اشتغال در میان تحصیلکردهها به دو لحاظ حائز اهمیّت است: 1) این وضع به معنای اتلاف منابع میباشد. 2) این امر می تواند تهدیدی برای ثبات سیاسی بوده و در نتیجه از سرعت رشد اقتصادی کشور بکاهد. تحصیلات به طور بالقوّه می تواند نقش مهمّی در واژگونی ساختهای اجتماعی و اقتصادی بازی کند.
در شرایط کنونی، ایجاد فرصتهای شغلی برای انبوه بیکاران کشور بهویژه فارغالتّحصیلان بیکار یکی از مهمترین دغدغهی سیاستگزاران و تصمیم گیران کلان کشور است. مسأله اشتغال دانشآموختگان طیّ سالهای اخیر به عنوان چالشهای اساسی اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی و در زمرهی مهمترین تهدیدهای امنیّت و توسعه ملّی مطرح میباشد (صالحی عمران 1385: 42 به نقل از سعیدی رضوانی و دیگران 1389: 59).
بیتردید عدم جذب یا روند کُند جذب قشر تحصیلکرده در بدنهی اشتغال، همسو با روند رشد و توسعه پایدار نیست و این امر خود به افزایش شکاف میان عرضه و تقاضای نیروی کار منجر می شود. این مسأله در کنار سایر عوامل و پیامدهای فرهنگی، اجتماعی و اقتصادی ناشی از عدم اشتغال بهویژه در میان اقشار تحصیلکرده، لزوم برنامه ریزی و سیاستگزاری جدّی را در سطح کلان طلب می کند. امروزه، با پیشرفت ســریع تکنولوژی و تحوّل در بینشها و استراتژیها نیاز به نیروی انسانی کارآموخته و کارآمـــــد بیش از هر زمان دیگر محسوس میباشد. در جهان کنونی که دامنه علم به سرعت درحال گسترش است، نیروی انسانی آموزش دیده به عنوان مهمترین سرمایه برای رشد و توسعه کشور محســوب می شود. بنابراین، اشتغال برای افراد جامعه یکی از مهمترین و آرمانیترین هدف برنامه ریزان، سیاستمداران و اقتصـــاددانان بوده و بیکاری و کمکـــــاری نیز یکــــی از پیچیدهترین و مشکلترین عارضههایی است که یک ملّت به آن گرفتار می شود و باعث کُندی و یا توقّف روند توسعهی اقتصادی، اجتماعی و حتّی سیاسی میگردد و در نتیجه، همهی مسائل توسعه و رشد را تحتالشّعاع قرار میدهد. بر این اساس، مسأله اشتغال و بیکاری دانشآموختگان به عنوان یک معضل، یکی از مهمترین مشکلات جامعه ایران در مقیاس ملّی و منطقه میباشد. بنابراین، ضرورت دارد تا ضمن تحقیق درباره وضعیّت اشتغال فارغ التّحصیلان آموزش عالی، به بررسی و شناسایی عوامل مؤثّر بر آن بپردازیم. در این تحقیق بر آن هستیم تا این پدیده را در بستر اقتصادی ـ اجتماعی، فرهنگی و جمعیتی استان کردستان به کنکاش بگذاریم.
هدفهای تحقیق
الف) هدف کلّی
بررسی وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385 و مطالعهی عوامل مؤثّر بر آن میباشد.
ب) هدفهای جزئی
1) توصیف وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
2) بررسی ساختار سنّی و جنسی فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
3) بررسی رابطهی بین ساختار زناشویی و وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
4) بررسی و توصیف مشخصّههای فردی فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
5) بررسی رابطه بین وضعیّت مهاجرتی و وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی استان کردستان در سال 1385.
پرسشهای تحقیق
پرسش اصلی تحقیق این است: وضعیّت اشتغال فارغالتّحصیلان دانشگاهی 34-24 سالهی استان کردستان در سال 1385 به چه صورتی است؟ عوامل مؤثّر بر آن کداماند؟ علاوه بر این، پرسشهای دیگری به شرح ذیل مطرح است که به آنها پاسخ داده خواهد شد:
مهاجرت در مفهوم کلی خود، جزء مکمل تاریخ انسان است: از کوچ مداوم قبایل عشایری تا تحرک نیروی کار در جوامع صنعتی جهان امروز جستجو برای زیستگاه جدید، همواره مورد توجه بشر بوده و بشر تا میتوانسته برای بهتر شدن شرایط زندگی خویش اقدام به جابجایی محل سکونت خود نموده است. تحرک جغرافیایی جمعیت موضوع مطالعه جغرافیدانان، جامعهشناسان و برنامه ریزان میباشد. انسان اولیه به دلایل مختلف از جمله بهبود بخشیدن به وضعیت زندگی، حس تنوعطلبی، اجبار سیاسی، امنیت و غیره به تغییر محل سکونت خود میپرداخته است. این جابجاییها با آنچه امروز تحقق مییابد کاملاً متفاوت است. از آنجا که در گذشته رشد جمعیت و جابجایی انسانها در مقیاس کوچکتری صورت میگرفت، تأثیر این جابجاییها بر ساختار اقتصادی، اجتماعی و جمعیتی مناطق مهاجرفرست و مناطق مهاجرپذیر چندان قابل ملاحظه نبوده و حتی امری کاملاً طبیعی و بعضاً مفید تلقی میشد. امّا در سالهای اخیر موضوع مهاجرت به عنوان یکی از مسائل مهم اجتماعی شهرها، از دغدغههای اصلی برنامه ریزان و مدیران شهرها بوده و پیامدهای منفی آن بر مبداء و مقصد را مورد برسی قرار دادهاند. بنابراین مهاجرت تحت عنوان یک فرایند می تواند ناشی از تنگناهایی باشد که قسمتی از آن به ویژگیهای وضعیت محلی و قسمتی دیگر با فرصتهای شغلی و تسهیلات آموزشی بهداشتی که مراکز شهری عرضه میدارند، بستگی داشته باشد، خانوراهای روستای به دنبال کاهش و یا افزایش درآمد خویش به تبعیت از وابستگی اقتصادی و سیاسی روستا به شهر و نیز آگاهی از فرصتهای شغلی موجود در شهرها به همراه برخورداری و استفاده سریعتر از این تسهیلات رفاهی و معیشتی با توجه به دوری و نزدیکی روستا به مراکز شهری به سوی این کانونها مهاجرت کرده و عموماً با دستیابی به رفاه نسبی برای همیشه در این سکونتگاهها ماندگار میشوند (زالی، 1391: 28).
در این فصل ابتدا به مساله مهاجرت پرداخته می شود، اینکه چرا مهاجرت به عنوان یک مسأله اجتماعی باید مطالعه گردد و بعد از توضیح و شناسایی این مساله، ضرورت انجام این پژوهش و علت انتخاب روش کیفی برای مطالعه این تحقیق اهداف و سوالاتی باید در طول این نوشتار باید به آنها پاسخ داده شود مطرح گردیده است.
1-1- بیان مسأله
مهاجرت به عنوان یک پدیده جمعیتی قدمتی به اندازه زندگی بشر دارد. انسان اولیه همچون انسان امروزی برای دست یافتن به زندگی بهتر اقدام به ترک محل زندگی کرده و به محیط دیگری نقل مکان میکرده است. بنابراین، هدف از مهاجرت همواره بهبود شرایط زندگی بوده است. با اینحال پس از انقلاب صنعتی و به ویژه بعد از جنگ جهانی دوم، به علت افزایش بیش از حد مهاجرت در برخی از کشورها و مناطق دنیا پیامدهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی مهاجرت برای مناطق مهاجرفرست و مهاجرپذیر بیش از حد مورد توجه قرار گرفته است.
«مهاجرت یکی از چهار عامل اصلی تغییر و تحول جمعیت بوده، به دلیل ماهیت خود می تواند علاوه بر تغییرات درازمدت و طولانی، آثار سریع و کوتاهمدت نیز در تعداد و ساختار جمعیت ایجاد کنند» (زنجانی،1380: 12). از آنجا که مهاجرتها معمولاً در سنین کار و فعالیت (64-15 سالگی) صورت میگیرد، باعث تغییراتی در ساختار سنی و جنسی جمعیت مبداء و مقصد می شود که خود پیامدهای عمدتاً اقتصادی و اجتماعی را به دنبال دارد (همان:6). مهاجرت داخلی یک فرایند مهم در بسیاری از کشورهاست که عکسالعمل مردم نسبت به عواملی نظیر نابرابریهای اقتصادی منطقهای، ناکامی اجتماعی و عدم رضایت در بسیاری از جنبه های زندگی را منعکس می کند. مهاجرت شدید که قریب به 300 سال پیش در جوامع اروپایی آغاز شده بود و در کشورهای در حال توسعه در ارتباط مستقیم با برنامه های عمرانی در دهه1960 شکل گرفت. شکل غالب مهاجرت که در این سالها بیشتر روستا – شهری بود موجب متورم شدن سریع شهرها شد که خود پیامدهای بی شماری را به دنبال داشت، رکود در مناطق غیر شهری ، شلوغی بیش از حد شهرها، خدمات اجتماعی نامناسب، افزایش انحرافات و جرایم، پایین آمدن کیفیت محیط زیست، کمبود امکانات بهداشتی و آب آشامیدنی سالم از جمله آثاریاست که مهاجرت از خود بر جای گذاشت (زالی، 1391: 29).
ﻣﻬﺎﺟﺮت و ﺟﺎﺑﺠﺎﻳﻲ ﻣﻜﺎﻧﻲ اﻧﺴﺎنﻫﺎ، ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﻮﺿﻮﻋﻲ ﭘﺎﻳـﺪار در رﺷـﺘﻪﻫـﺎیﮔﻮﻧـﺎﮔﻮن ﻋﻠﻮم اﻧﺴﺎﻧﻲ و اﺟﺘﻤﺎﻋﻲ، ﺗﻮﺟﻪ ﭘﮋوﻫﺸﮕﺮان را ﺑﻪ ﺧﻮد ﻣﻌﻄﻮف داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﭘﻮﻳﺎﻳﻲ راﺑﻄـﻪ اﻧﺴﺎنﻫﺎ ﺑﺎ ﻣﻜﺎن در ﻗالب ﭘﺪﻳﺪهی ﻣﻬﺎﺟﺮت ﻗﺮار داﺷﺘﻪ اﺳﺖ. ﺑﻪ ﻋﻠﺖ ﮔﺴـﺘﺮدﮔﻲ ﻣﻬـﺎﺟﺮت در دﻧﻴﺎی اﻣﺮوز، ﻫﻤﻪ ﺟﻮاﻣﻊ ﺑﺸﺮی ﺑﻨﺤﻮی ﺑﺎ ﭼﺎﻟﺶ ﻣﻬﺎﺟﺮت ﺑﺨﺼﻮص ﻣﻬﺎﺟﺮت ﺟﻮاﻧـﺎن از روﺳﺘﺎ ﺑﻪ ﺷﻬﺮﻫﺎ ﻣﻮاﺟﻪ ﻫﺴﺘﻨﺪ (ﺳﺠﺎدﭘﻮر، 1384: 64). در سراسر جهان بهویژه پس از جنگ جهانی دوم مهاجرتهای روستایی به عنوان پدیدهای جمعیتی در عرصه های ملی و بین المللی مطرح شد. اگرچه این مهاجرتها در آغاز طبیعی و منطقی به نظر میرسید اما بعد از چند دهه و به دنبال آثار و پیآمدهای نامطلوب آن در کشورهای کمتر توسعه یافته، غیرمنطقی و مشکلزا تلقی می شود (طاهرخانی،1380: 68).
غالباً در کشورهای در حال توسعه جهان، مهاجرت روستائیان به شهرها، در درجه اول به سوی شهرهای پایتختی بوده و بعد آن مراکز استانها مورد توجه مهاجران قرا میگیرد که علت این امر بیشتر پاسخی به علل و انگیزههای اقتصادی میباشد. ضعف ساختاری مناطق روستایی سبب گردیده تا روستائیان برای بدست آوردن فرصتهای بهتر به مناطق شهری مهاجرت نمایند. گریزناپذیری مهاجرت بویژه در میان اقشار دانشآموخته به عنوان فرار مغزهای روستایی تعبیر شده است؛ لذا مهاجرت برای کسب موفقیت نتیجه منطقی این شعار گشته: «شما بازنده خواهید شد اگر روستا را ترک نکنید» بدین ترتیب ارزشهای سنتی اجتماعات کوچک روستایی با منطق سادگی و بیپیرایگی در مقایسه با فرهنگ شهری رنگ میبازد و مهاجرت به عنوان یکی از پیامدهای آن تظاهر مییابد (قاسمی سیانی، 1388: 147). در مقابل تأثیرات منفی و مخرب مهاجرت بر توسعه شهری در مناطق جهان سوم مبهوت کننده بود، بعضی از این جوامع با اتخاذ سیاستهایی خاص مانند قوانین اجباری و ایجاد امکانات در مراکز روستایی و تبدیل آنها به شهرهای کوچک، مهاجرت داخلی خود را کنترل نموده و مانع از رشد شدید نقاط شهری شدند (وثوقی، 1366: 58 ).
پدیده مهاجرت در همهی کشورهای دنیا اتفاق میافتد و به جز در مورد مهاجرتهای اجباری که بر اساس مسائل سیاسی و حوادث طبیعی روی میدهد، تمامی مدارک و شواهد حاکی از این است که جوانان بیش از سایر گروههای سنی، تن به مهاجرت می دهند و در طولانی مدت با مهاجرت آنان ممکن است تولید نسل در جامعه کاهش بیابد (قاسمی سیانی،1388: 146).
حرکات جمعیت برای اجتماع مثل نبض انسان میباشد که بوسیله آن میتوانیم نشانه های سلامت و بیماری جامعه را تشخیص دهیم. درجهای از حرکتهای جمعیتی طبیعی و مفید میباشد که نشانه سلامت و طبیعی بودن آن اجتماع میباشد. اما کندتر شدن یا تندتر شدن حرکت جمعیتی می تواند نشانه بیماری اجتماعی باشد که با پیگیری علت تندی و کندی حرکتهای جمعیتی می توان اصل بیماری را شناخت و در پی درمان بود. حرکتهای جمعیتی در یک اجتماع محصولی از تعاملات میان عوامل خارجی و عوامل داخلی آن هستند که فراموش کردن نقش هر یک از این عوامل، ما را در یافتن حقیقت ناکام خواهد گذاشت. بنابراین لازم است برای شناخت این پدیده به عوامل داخلی و خارجی، یعنی نیروهای اجتماعی مطرح و برآیند آنان بر حرکتهای جمعیتی یا پدیده مهاجرت تأتیر میگذارند، توجه کنیم (زاهد، 1385: 169). مهاجرت از روستا به نقاط شهری در کشورهای توسعهیافته از قرن هفدهم آغاز شده و در اوایل قرن بیستم به اوج خود رسید و پس از آن از شدت افتاد؛ اما در کشورهای جهان سوم در اثر برنامه ریزی مناطق روستایی و شهری، مهاجرت روستایی مراحل آغازین خود را می پیماید (قاسمی سیانی،1388: 146).
مهاجرتهای روستایی عمدتاً از فقدان زیرساختهای اقتصادی و خدمات زیربنایی مناسب در روستاها از یک سو و انتظار درآمد و اشتغال بهتر به همراه وجود خدمات و تهسیلات رفاهی، آموزشی و بهداشتی برتر در شهرها از سوی دیگر، متأثر میگردد. از طرفی نیز تسلط یک سویه شهر بر روستا در دهههای اخیر بخصوص در ایران بعد از اصلاحات ارضی موجب بهم خوردن روابط متقابل شهر و روستا گردید؛ و وابستگی متقابلی که در کارکردهای اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی داشتند از بین رفته و در حال حاضر به تضعیف هر چه بیشتر روستا از نظر بنیه اقتصادی و توسعه برتر شهری به نسبت روستا انجامیده است؛ و این امر نه تنها زمینه مهاجرتهای روستا – شهری را فراهم کرده بلکه آن را نیز تشدید نموده است (اذانی و بوستانی، 1392: 98).
در آغاز دهه شصت (1960)، اولین دهه توسعه که بوسیله سازمان ملل اعلام شد، تئوری قراردادی توسعه بر این باور بود که در کشورهایی که دارای نیروی کار انسانی زراعی اضافی باشند، توسعه تنها بوسیله انتقال این نیروی انسانی از بخش کشاورزی به صنعت، به گونهای که نیروی کار به صورت کاراتری مورد استفاده قرارگیرد، امکانپذیر است. کشورهای کم توسعه یافته سعی خود را دو چندان کرده تا توسعه صنعتی را در مناطق شهری بزرگ که مستعد این کار هستند، تشویق نمایند به این امید که توسعه صنعتی به نوبهی خود، انگیزههای اقتصادی مورد لزوم را برای دیگر بخشهای اقتصادی فراهم سازد؛ بر همین اساس راهبردهای توسعه، خواستار مهاجرت وسیع کشاورزان کمکار از مزارع به سوی شهرها شد که باید برای تحرک توسعه صنعتی به کار گرفته شوند (ابراهیمزاده، 1388: 158). اما در آغاز دهه هفتاد (1970)روشن شد که این راهبرد طبق برنامه پیش نمیرود؛ در حالیکه بازده واقعاً رشد کرده بود ولی مزایای توسعه حاصل نگشته بود. مهمتر آنکه پدیدههای بیکاری و کمکاری و قابلیت تولید پایین نه تنها در منطق روستایی دوام یافت، بلکه نرخ بالای بیکار و کمکاری در مناطق شهری تجربه شد. مهاجرین زیادی بجای آنکه از منافع رشد سریع صنایع بهرهمند شوند با فقر وسیع در مناطق شهری و روستایی روبرو گشتند (همان: 159).
پدیده مهاجرتهای داخلی (روستا به شهر) در کشورهای جهان سوم بر خلاف نظریات کارکردگرایی به عنوان یکی از مشکلات اجتماعی است. که عمدتاً به علت اشکال در الگوی توسعه این کشورها، در جریان میباشد. آثار سوء این پدیده به وضوح در مشکلاتی از قبیل بیکاری پنهان، حاشیهنشینی، بزهکاریهای اجتماعی و وابستگی این کشورها می تواند در تولیدات اساسی به کشورهای توسعه یافته مشاهده میگردد.
بیتردید تمامی کشورهای در حال توسعه، مهاجرت جوانان روستائی را مهمترین مسئله جمعیتی خود میدانند. هم اکنون رشد انفجاری شهرهای بزرگ و تخلیهی مراکز روستایی از غامضترین مشکلات رویاروی کشورهای در حال توسعه محسوب می شود. باور همگانی بر این اصل استوار است که نرخ بالای بیکاران شهری، امکانات ناکافی، پایین بودن استانداردهای زندگی و سرانهها در مناطق روستایی، کمبود امکانات رفت و آمد و دیگر خدمات سبب رویآوردن کوچندگان روستایی به شهرها است. در این راستا گردش جریان منابع سرمایه گذاریهای مادی و تمرکز قابل توجه آن در شهرها سبب تشدید تراکم جمعیت در متروپلهای ناحیهای و تخلیه مناطق روستایی گردیده است. وقتی شرایط اجتماعی – اقتصادی و جغرافیایی یک مکان قادر به پاسخگویی نیازهای افراد نباشد، حرکت و جابجایی جمعیت امری اجتنابناپذیر است. در این بین نیازهای انسان تنها با تأمین مایحتاج اولیه تأمین نمی شود؛ چرا که میل به احترام، کسب ارزشهای اجتماعی، میل به پیشرفت و موفقیتهای اجتماعی و اقتصادی و نیز بوجود آوردن شرایطی جهت پرورش استعدادهای درونی، میل به رشد و توسعه در ابعاد اجتماعی – اقتصادی نیز میتوانند از مهمترین نیازهای انسان قلمداد شود. در حقیقت مهاجرت وسیلهای هنجاری در جهت دستیابی به ارزشهای مادی و معنوی است (طاهرخانی، 1382: 92)
کشورهای در حال توسعه و از جمله در ایران، رشد شهرنشینی بیش از آن که محصول صنعتی شدن و بهبود شیوه های تولید، چه در بخش کشاورزی و چه در بخش صنعت باشد، از علل رانشی موجود در مناطق روستایی و عوامل جاذبه شهری (از جمله عدم تعادل های درآمدی به نفع مناطق شهری) اثر پذیرفته است. از یک سو، در جریان مهاجرت از روستا به شهر، بخش اعظم مهاجران را جوانان تشکیل میدهندکه این امر باعث سالخوردگی جمعیت روستایی (نیروی کار در بخش کشاورزی ) شده، زمینه بروز مشکلاتی را فراهم خواهد آورد. از سوی دیگر، با توجه به اینکه انگیزه مهاجرت از روستا به شهر، بهرهمندی و دستیابی به امکانات بیشتر است، توجه مهاجران بیشتر به کلانشهرهایی است که بنا به دلایلی مانند سیاستهای نادرست تبدیل به کانون تمرکز امکانات و خدمات شده و همین امر باعث افزایش شدید تراکم در این شهرها و پیامدهای ناشی از آن شده است (تفدیسی و احمدیشاپورآبادی، 1391: 134).
عامل مهاجرت روستاییان به شهرها در چند دهه اخیر سبب شده تا جمعیت شهرنشین کشورهای در حال توسعه به شدت افزایش یابد. اقشار کم درآمد ساکن در نواحی روستایی و شاغل در فعالیتهای تولیدی سنّتی به جهت در حاشیه واقع شدن این بخش و به منظور رهایی از فقر و بهره گیری از خدمات وامکانات، راهی شهرها می گردند (عنابستانی، 1390: 134 ). خانوارهای روستایی به دنبال کاهش یا افزایش درآمدخویش به پیروی از وابستگی اقتصادی و سیاسی روستا به شهر و نیز آگاهی از فرصتهای شغلی موجود در شهرها و برخورداری و استفاده سریعتر از این تسهیلات رفاهی – معیشتی با توجه به دوری و نزدیکی روستاها به مراکز شهری، به سوی این کانونها مهاجرت می کنند. معمولاً آنها با دستیابی به رفاه اجتماعی نسبی، برای همیشه در این سکونتگاهها ماندگار میشوند؛ در نتیجه در پی گسترش ارتباطات روستا شهری و افزایش تماس میان ساکنین این دو سکونتگاه، روستائیان با نیازهای جدید روبرو میشوند که این نیازهای اجتماعی- اقتصادی در اغلب موارد، در محیطهای روستایی برآورده نمی شود، از این رو، نوعی نبود تعادل و نابرابری میان جوامع روستایی و شهری ایجاد می شود که در نتیجه روستائیان در راستا برآوردن نیازهای معیشتی-رفاهی خود به شهرها مهاجرت می کنند (شایان و کهنهپوشی،1392: 119).
در دهه 45 و 55 خیل عظیمی از روستاییان به مناطق شهری مهاجرت کردند. این مهاجران دو دسته بودند که هر دو به نوعی تأثیر منفی بر توسعه اقتصادی اجتماعی کشور بر جای گذاشتند. دسته اول، کارگران، زارعان خرده پا یا دهقانان فقیری بودند که به امید کاریابی و جهت تامین معیشت خود راهی شهرها شدند، پیامدهایی که این دسته از مهاجران بر جای گذاشتند حاشیه نشینی، بیکاری، ناهنجاریهای اجتما عی در شهرها و افزایش فقر، بروز مشکلات بهداشتی، خدمات رفاهی، و اشتغال کاذب بود. دسته دوم، سرمایهدارانی که با گرفتن غرامت اصلاحاتی ارضی از دولت وارد شهرها شدند، اما به جای سرمایه گذاری در تولیدات و صنایع به سوداگری و بورسبازی زمینها پرداختند که حاصل آن ایجاد تورم عظیمی در شهرها بود که به موجب آن تفاوت سطح دستمزدها در شهر و روستا به وجود آمد، هزینه های خانواده افزایش یافت و قیمت زمین و مسکن نیز بالا گرفت (وثوقی، 1366: 75). این در حالی است که روستا و جامعه روستایی بخش مهمی از جوامع در حال توسعه را تشکیل میدهد. تجربه توسعه به ویژه در این گروه ازجوامع نشان میدهد که توسعه روستایی نقش مهمی در رسیدن به اهداف توسعه در سطح ملی دارد. بهگونهای که بسیاری از صاحبنظران، توسعه روستایی را موتور محرکهی توسعه در کشورهای جهان سوم به خصوص در مراحل اولیه توسعه دانسته و دستیابی به آن را ضرورتی اجتنابناپذیر میدانند (علیایی و کریمیان،1390: 84).
با آغاز شهرنشینی و از سویی جریان اصلاحات ارضی در ایران، مهاجرت جوانان روستایی به شهرها شدت گرفت. این روند در افزایش جمعیت شهری و کاهش جمعیت روستایی، بیانگیزگی حضور در روستا و دگرگونی هویت مهاجران جوان تأثیر گذارتر بود و جوانان را هر چه بیشتر با اصالت، زادبوم و کارهای کشاورزی بیگانه میکرد و گسست شغلی و فرهنگی و اجتماعی را دامن میزد. چون مهاجران از قشر جوان بودند هر جوان برای تضمین آینده و رسیدن به آرزوهای ذهنی خود نیاز به تأمین درآمد بیشتر را احساس میکرد و میتوانست در شهرها به راحتی با شغلهای خدماتی، واسطهگری و دستفروشی چندین برابر روستا درآمد داشته باشد. از طرفی، وجود جاذبههای شهری مانند پارکهای زیبا و تفریحی، امکانات ایاب و ذهاب، وجود مغازههای رنگارنگ از جمله خوراکی، پوشاکی، لوازم خانگی و غیره در کنار طرف و از طرف دیگر، عدم سنخیت روحیهی تنوع طلبی جوانان با محیط سرد و آرام روستا آنها را تشویق به مهاجرت میکرد و بازگشت او را به روستا با لباسهای قشنگ و تعریفهای جذاب از شهر، محیط ذهنی جوانان را برای مهاجرت مساعد مینمود. در این بین رسانه های جمعی نیز باعث شده تا جوانان با اصلیترین نهادهای جامعه (مثلاً خانواده) فاصله بگیرند و با فرهنگهای خارجی آشنا تماس پیدا کنند که این امر باعث کمرنگ شدن کارکردهای خانواده می شود و نتیجه آن بروز انواع بزهکاری و خشونت در میان جوانان می شود. در این بین مهاجرتهای روستا- شهری این تقابل را افزایش داده و وقتی فرهنگهای مختلف با آداب و رسوم و هنجارهای متفاوت در یک شهر جمع می شود، هر فرد و هر گروهی با یک نوع هنجار متفاوت رفتار می کند و از آنجا که اشخاص محیطشان را عوض کرده اند دیگر به هنجارهایی که قبلاً در محیط خودشان به آنها عمل میکردند، پایبند نیستند و نتیجه آن بروز آشفتگی و هرج و مرج در جامعه مقصد می شود. روی دیگر سکه مهاجرت از شهر به روستا تراکم جمعیت شهری و رواج مشاغل کاذب و برخی از آسیبهای اجتماعی است و در طرف مقابل یعنی روستاها خالی از جمعیت و مخصوصاً جمعیت فعال شده و با خروج هر جوان روستایی از روستا، رکود فعالیت کشاورزی و افزایش واردات و خروج ارز از کشور را در پی خواهد داشت (قاسمی سیانی،1388: 163). به طوری که افزایش روستاگریزی و فرار از محرومیت روستایی در سالهای 1375تا 1385 افزایش یافته و نرخ رشد منفی جمعیت روستایی از 11 استان به 25 استان افزایش یافته است، همچنین دامنه تغییرات 2 تا 87/2 نرخ رشد منفی جمعیت روستایی تردیدی در روستاگریزی مناطق روستایی کشور بر جای نمیگذارد (شایان و همکاران، 1392: 119). در حال حاضر، به علت عدم توسعه متعادل و متوازن بین مناطق شهری و روستایی مهاجرت در سطح کشور هم چنان ادامه دارد و بر حجم آن در دهه اخیر به شدت افزوده شده به طوری که 7/16 درصد از جمعیت کشور 75- 85 جابه جا شده اند. این نسبت در دهه 55-65 برابر 22 درصد بوده و در دهه (75-65) برابر 5/13 درصد بوده است (زالی، 1391: 30).
در ایران مهاجرت یکی از عوامل اساسی و مهم تحولات فضایی کشور محسوب شده، و به عنوان اثرگذارترین عوامل تحولات شهری از آن نام بردهاند. در فاصله دو سرشماری 1355تا 1365 حدود 5/1 میلیون نفر از نقاط روستایی به نقاط شهری مهاجرت کردند که اکثر آنها را تحصیلکردگان روستایی و روستائیان فقیر را تشکیل میدادند. در فاصله دو سرشماری بعدی یعنی 1385-1375 نیز 2/2 میلیون نفر مهاجر روستا-شهری ثبت شده است (زنجانی،1371: 199).
بررسیهای داخلی و خارجی که درباره مهاجرت به خصوص مهاجرت از روستا به شهر انجام شده، توافق دارند که تمایل و تصمیم گیری برای مهاجرت به سن و جنس و تحصیلات بستگی دارد. افراد 15 تا 30 ساله در جریان مهاجرت سهم عمده را دارند. طبق نتایج سر شماری 1375، بیشترین مهاجران زن و مرد در سنین 24-20 ساله (1320766نفر) قرار دارند، همچنین در سرشماری یاد شده نسبت جنسی کل کشور 103 و نسبت جنسی مهاجران 123 گزارش شده است (مرکز آمار ایران، سرشماری نفوس و مسکن سال 1375)، که نشان میدهد بیشترین مهاجران کشور را مردان تشکیل می دهند. مردان بیشتر برای کسب درآمد، دانش، اشتغال و غیره مکان اقامت خود را ترک می کنند. از آنجا که اکثر مهاجران را جوانان جویای کار تشکیل میدهند، در نتیجه نوعی عدم تعادل (از نظر ساختار سنی) بین جمعیت شاغل در مناطق شهری (قطب مشاغل صنعتی و خدماتی) و مناطق روستایی (قطب مشاغل کشاورزی) پدید آمده است. این عدم تعادل به صورت سالخوردهتر شدن جمعیت کشاورز، و جوانتر شدن جمعیت شاغل در بخشهای صنعت و خدمات جلوهگر می شود (رمضانیان، 1380: 224).
تحقیقات در خصوص مهاجرت روستائیان به شهرها عمدتاً بر آن است تا تبیین کنند که چرا روستائیان مهاجرت می کنند و عوامل مؤثر بر آن چیست؟ اگر چه عوامل اقتصادی و غیراقتصادی به طور هماهنگ در ایجاد انگیزه مهاجرت روستا-شهری مؤثرند، بی تردید در فرایند تصمیم گیری برای مهاجرت بطور نسبی عامل تأثیرگذار در اشخاص و از مناطق گوناگون متفاوت است: چرا که طیفی گسترده از افراد و قشرها را شامل می شود که زمینه های متفاوت برای مهاجرت دارند.
جمعیت آماری این بررسی را جوانان روستایی شهرستان سراب در آذربایجان شرقی تشکیل می دهند: زیرا آنها به دلیل ویژگیهای روانی و اجتماعیشان برای مهاجرت مستعدترند. بخش کشاورزی ایران بیشتر در روستاها و به طور سنتی اداره میشوند. در واقع جوانان روستایی نیروهای کار بالقوهی آینده برای اشتغال در بخش کشاورزی محسوب میشوند. اکثر بررسیها نشاندهنده این امراست که جریانهای مهاجرتی در ایران عمدتاً از روستا به شهر است. بیتردید استمرار روندهای کنونی از طریق تأثیر بر ساختار سنی و جنسی جمعیتهای روستایی، باعث سالخوردگی جمعیت شاغل در بخش کشاورزی شده است و در نتیجه موانعی جدی بر سر راه توسعه پایدار روستایی پدید آورد (کاظمیپور و قاسمیاردهایی،1387 :131).
استان آذربایجانشرقی در دهههای گذشته، تحت تأثیر مسائل مختلف سیاسی، اجتماعی، اقتصادی و به ویژه جغرافیایی، با نقل و انتقالات شدید جمعیتی روبرو بوده است. این استان در 50 سال گذشته بیشترین میزان مهاجر فرستی را در بین استانهای ایران داشته است. به گونه ای که خالص مهاجرت آن از حدود 101- هزار نفر در سال 1345 به حدود 153-هزار نفر در سال 1385 رسیده است (حاتمی و بیکمحمدی،1389 : 25). در فاصلهی دو سرشماری (1385-1375)، بالغ بر 268 هزار نفر از جمعیت استان آذربایجان شرقی به سایر نقاط کشور مهاجرت کرده اند، شهرستان تبریز با سهمی بالغ بر 40 درصد از کل مهاجرین بیشترین میزان مهاجر فرستی را در بین نقاط مختلف آذربایجانشرقی به خود اختصاص داده است. شهرستان میانه با بیش از 32500 نفر و شهرستان سراب بیش از 26000 نفر، در رتبه های بعدی قرار دارند (وزارت کشور، معاونت برنامه ریزی،1391، برنامه پنجم توسعه: 18).
همان طور که ذکر شد، شهرستان سراب بعد از شهرستان تبریز و میانه در رتبهی سوم مناطق مهاجر فرست استان آذربایجانشرقی قرار
دارد. بر اساس سرشماری سال 1365 جمعیت شهرستان سراب 161904 نفر بوده و در سرشماری سال 1375 با نرخ رشد 84/0- درصد به 148831 نفر رسیده بود. این در حالی است که بیشترین رشد جمعیت در ایران طی دهه1360 اتفاق افتاده است. با ادامه روند رشد منفی بر اساس سرشماری سال 1385جمعیت این شهرستان به 133617 نفر کاهش یافت. با تفکیک جمعیت شهری و روستایی این نتیجه بدست می آید که جمعیت شهری رشدی بطئی داشته و این جمعیت روستایی است که باعث رشد منفی جمعیت شهرستان شده، به طوری که جمعیت روستایی شهرستان در سرشماری سال 1365 معادل114151 نفر بوده که با رشد منفی 46/1- در سال 1375 به 106239 نفر کاهش یافته بود، و در سال 1385 با رشد 71/1- به 77089 نفر رسید. در سرشماری سال 1390 جمعیت روستایی شهرستان سراب به 72441 نفر تنزل یافته است (مرکز آمار ایران، نتایج سرشماری نفوس و مسکن سرشماریهای 1365، 1375، 1385و 1390). این نکته نشان میدهد که جمعیت روستایی شهرستان همچنان با شدت در حال مهاجرت میباشد و اگر این روند در چند سال آینده ادامه یابد، باید شاهد خالیشدن جمعیت از اکثر روستاهای شهرستان باشیم و چون اقتصاد شهرستان سراب بیشتر متکی به کشاورزی است و حدود 70 درصد شاغلین این شهرستان در این بخش مشغول به کارند. بیتردید ادامه روندهای کنونی مهاجرتهای روستا-شهری و افزایش رشد منفی جمعیت روستایی به سالخوردگی بیشتر در بخش کشاورزی و در نتیجه به مانعی جدی بر سر راه توسعه روستایی تبدیل خواهد شد (دفتر برنامه ریزی و آمار استانداری آذربایجان شرقی، فرمانداری شهرستان سراب).
این پژوهش با تمرکز بر جوانان روستایی شهرستان سراب درصدد بررسی تمایلات مهاجرتی آنها و انواع سبکهای مهاجرتی آنهاست. در واقع میخواهیم بدانیم تمایلات مهاجرتی در بین جوانان روستایی چگونه است؟ معانی نهفته در پس تمایلات مهاجرتی جوانان چیست؟ چند سبک تمایل به مهاجرت وجود دارد؟ بنابراین منظور از تمایل به مهاجرت در این بررسی خود مهاجرت نیست بلکه مهاجر بالقوه است؛ یعنی شخصی که اگر فرصت و یا شرایطی برایش فراهم شود تمایل دارد جابجا شود (کاظمیپور و قاسمیاردهایی، 1386: 131) افراد مورد تحقیق در این پژوهش کسانیاند که بیشتر مستعد مهاجرت هستند یعنی جوانان روستایی موردهای مطالعه در این تحقیق میباشد.
1-2- ضرورت انجام تحقیق
از میان پدیدههای مختلف اجتماعی، پدیده جمعیت به لحاظ صفات گوناگون خود نمایانترین مشخصهی کلی هر سرزمینی است، جمعیت نقطه عطفی است که تمامی عناصر دیگر از آن شکل میگیرند و متأثر میشوند. بنابراین جمعیت مهمترین عنصر اساسی و تحلیلی و متمایز کننده مکان و تشکیلات فضایی است که موضوع اصلی علوم اجتماعی را تشکیل میدهد.
هر نوع برنامه ریزی و تعیین خط و مشیهای اقتصادی و اجتماعی در سطوح مختلف ناحیهای، منطقهای و ملی ، مستلزم آگاهی از کم و کیف پدیدههای دموگرافیکی است. روند مهاجرتهای روستایی در کشورهای توسعه یافته به تدریج صورت گرفته و مراکز شهری به طور نسبی به نیروی کار روستائیان نیازمندند. اما در جهان سوم فقر روستایی که پایین بودن درآمد کشاورزی، کاهش بهرهوری و کمکاری نمودهای عمده آن هستند، مهاجران را از مناطق روستایی به مناطقی میراند که فرصتهای بیشتری وجوددارد (بیکمحمدی و حاتمی، 1389:).
مهاجرت میتواند برانگیزندهی توسعه، تفاهم و همزیستی و تأمینکننده منافع کلی جامعه باشد و یا به تجمع جمعیت در شهرهای بزرگ یا در محدوهای خاصی از سرزمین بینجامد و از طریق آن مشکلاتی را در تنظیم بهینه امور و بویژه خدمات مورد نیاز ایجاد کند و به عدم تعادل اقتصادی در مبداء مهاجرتها منجر شود، و تخلیهی سرزمین از نیروی کار توانمند از نظر اقتصادی، اجتماعی و علمی و فنی را به دنبال داشته باشد (زنجانی،1380: 2).
بررسی پدیده مهاجرت روستا به شهر در کشورهای جهان سوم از این لحاظ حائز اهمیت است که: اولاً از یک سو مهاجرت روستائیان به شهرها اقتصاد روستایی را از نیروی انسانی کارآمد برای فعالیتهای کشاورزی محروم می کند. ثانیاً خروج قشرهای جوان و فعال از روستاها، ساخت نظام اجتماعی روستاها را با خطر از هم گسیختگی مواجه میسازد و ثالثاً باعث عارضه در اقتصاد شهری که آمادگی پذیرش هجوم شتابزده روستائیان را ندارد، میگردد. آثار سوء مهاجرتهای روستایی در کشورهای جهان سوم میتوان در بیکاریهای پنهان حاشیهنشینی، فشار بر روی امکانات شهری بخصوص امکانات تولیدی و معضلات اجتماعی-روانی موجود در شهرهای این کشورها مشاهده نمود (ایمان، 1384: 166 ). در کشورهای در حال توسعه و از جمله ایران، مهاجرت از روستا به شهر در زمرهی مهمترین مسائل اجتماعی و اقتصادی به شمار میآید. این مهاجران هم در مبدأ و هم در مقصد مسائل و مشکلاتی از جمله؛ بروز نابسامانیهای متعدد ناشی از فشار بر منابع و امکانات محدود جوامع شهری، بیکاری و کمکاری، کمبود فضای زیستی و آموزشی، آلودگی هوا و محیط زیست، سالخوردگی و زنانهشدن نیروی کار کشاورزی، تخلیه روستاها و غیره را به وجود میآورند (قاسمیاردهایی، 1385: 53) که امروزه به عنوان یکی از مشکلات حاد کشور مطرح است، مسأله مهاجرت از روستاها و شهرهای کوچک به شهرهای بزرگ و مراکز استان یکی از مسائل مهم این استان تلقی میسود.
تداوم مهاجرتهای بیرویهی روستائیان کشور را میتوان شاخصی در فقدان نگرش ناحیهای در فضایابی فعالیتهای اقتصادی و اجتماعی در برنامه ریزی توسعه کشور تلقی کرد. اعمال سیاستهای تمرکزگرایانه در مکانگزینی این فعالیتها، ازیک سو عامل تمرکز خدمات و تسهیلات رفاهی – معیشتی در شهرها شده است و از سوی دیگر، محرومیت و فقر روستایی را به دنبال داشته است. تداوم این روند نابرابر سبب شکاف و دوگانگی چشمگیر بین شهر و روستا شده است و آنها را به قطبهای جاذب و دافع جمعیتی تبدیل کرده است، به گونه ای که تلقی روستاها به عنوان کانونهای ناامن و محروم از نظر اقتصادی و اجتماعی، منجر به تشدید انگیزههای مهاجرت در روستائیان، به امید برخورداری از حداقل امکانات در شهرها و حتی در شهرهای کوچک و روستا- شهرهایی شده است که از زمان کسب هویت شهری شدن آنها چندی نمیگذرد؛ بنابراین مهاجرت به که عنوان «فرایند» میتوان بر آن اطلاق کرد، می تواند ناشی از تنگناهایی باشد که قسمتی از آن به ویژگیهای وضعیت محلی و قسمت دیگر به فرصتهای شغلی و تسهیلات آموزشی–بهداشتی که مراکز شهری عرضه میدارند، بستگی داشته باشد (شایان و کهنهپوشی، 1392: 118).
بررسی مهاجران از لحاظ مدت اقامت نشان داد که مدت اقامت کم تر از پنج سال درصد بیشتری را نسبت به مدت اقامت پنج سال و بیشتر دارد. در مهاجرت های داخلی ۱۳۷5 سهم مهاجرتهای کوتاهمدت بیشتر از مهاجرتهای انجام شده طی دوره ۸۵ بلند مدت است. این مسئله نشان میدهد که مردم همچنان تمایل به مهاجرت دارند و با احتمال زیاد بر شدت جریان های مهاجرتی در دهه آینده افزوده خواهد شد (قاسمیاردهائی و حسینیراد، 1388: 207).
مطالعه مهاجرت در استان آذربایجانشرقی از این حیث اهمیت دارد که طبق گزارشهای مرکز آمار ایران و براساس سرشماریهای انجام شده در چند دهه اخیر، این استان از مهاجرفرستترین استانهای ایران محسوب می شود. در این میان، غیر از مرکز استان یعنی کلانشهر تبریز بقیهی نقاط استان به عنوان مناطق مهاجر فرست تلقی میشوند، و براساس سرشماری 1385، شهرستان سراب یکی از شهرستانهای مهاجرفرست استان آذربایجانشرقی محسوب می شود ( سرشماری نفوس و مسکن سال 1385). این در حالی است که منطقه سراب به سبب وجود زمینهای مسطح و مرغوب برای کشاورزی و وجودآب کافی در جلگهی سراب و همچنین قرار گرفتن معادن آلومینیا سینیت (مادهی اولیهی تولید آلومینیوم) می تواند شرایط بهتری را برای ساکنین ایجاد کند، اما به دلایل متعددی از میزان مهاجرفرستی بالایی برخوردار است (دفتر آمار وارقام استانداری آذربایجانشرقی، فرمانداری سراب). در جریان مهاجرتهای روستا-شهری، جوانان همیشه اولین گروههایی هستند که روستا را ترک می کنند، فرایند تصمیم گیری برای مهاجرت به طور نسبی در اشخاص و در مناطق گوناگون متفاوت است، چرا که طیفی گسترده از افراد و اقشار را تشکیل می دهند که زمینه های متفاوت برای مهاجرت دارند.
کمتر پژوهش کیفی در مورد مهاجرت و تمایلات مهاجرتی در ایران انجام شده است. از این رو مطالعه کیفی تمایلات مهاجرتی در میان جوانان منطقه سراب می تواند به شناسایی دلایل تأثیرگذار مهاجرت و شناخت معانی ذهنی آنان از مهاجرت از این منطقه کمک نماید.
1-3- اهداف تحقیق
هدف کلی این پژوهش تحلیل کیفی تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی که در روستاهای شهرستان سراب به منظور بدست آوردن هدفهای جزئی که در زیر عنوان شده اند می باشد:
1-4- پرسشهای تحقیق
1) تمایلات مهاجرتی جوانان روستایی شهرستان سراب چگونه است؟
2) اصولاً چند سبک تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستان سراب وجود دارد؟
3) معانی نهفته در پس کنشهای مهاجرتی چیست؟
4) فرایند شکلگیری هر یک از سبکهای تمایل به مهاجرت در میان جوانان روستایی شهرستان سراب چگونه است.
سینما از مقوله های مهمی است که برای ورود به آن بدون پیش آگاهی و آشنایی با زمینه هایی چون:زیبایی شناسی، جامعه شناسی، نشانه شناسی، زبان شناسی و تا حدی نیز روان شناسی، نمی توان کاری از پیش برد.
برای کسی که به عنوان “پژوهشگر”به عرصه سینما گام می گذارد، در نخستین گام، به هیچ روی بحث کیفیت فیلم مطرح نخواهد بود، چرا که هر اثر با هر کیفیتی، به عنوان یک محصول سینمایی، در کارنامه هنری یک فیلمساز مورد بررسی قرار می گیرد. در چنین عرصهای، هرگز بحث قبول یا رد یک اثر مطرح نمی شود، بلکه هدف اصلی پژوهشگر مورد نظر، تحلیل محتوایی اثر و برشمردن ویژگیها و معرفی و تبیین و شناخت نشانه های موجود در هر فیلم است.
هنگامی که دوسوسور(1910) در سوئیس و پیرس در آمریکا سخن از نشانه شناسی به میان آوردند، گمان نمی کردند که بنیان دانش تازهای را می گذارند که به فراسوی مرزهای زبان شناسی کشیده می شود و می تواند برای تحلیل “هر نظامی از نشانه ها” به کار آید. از این رو، نشانه شناسی راهی برای تحلیل فرهنگ یا “جهان ذهن” به تعبیر لاتمن (1990) درمعنای گسترده آن شد. رابطه فرهنگ و ارتباطات دوسویه است.به طوری که، فرهنگ بدون ارتباطات و ارتباطات بدون فرهنگ بی معناست. از این رو ارتباطات به شیوه های مختلف(کلامی،بصری،بدنی)،بدون نظامی از نشانهها امکان پذیر نخواهد بود. به تعبیر لاتمن (1990)حتی سازمان یافتگی ذهن به نوعی بدون نظامی از نشانه ها امکان ناپذیر است. بر اساس نشانه شناسی می توان گفت که نشانه ها همه جا هستند و هر چیزی (کلمه، تصویر،صدا و غیاب آنها) یک نشانه است. به طور خلاصه، هر چیزی که از آن معنایی تولید شود، نشانه است. ماشین نشانه شناسی مستمراً در مغز ما فعال است. وقتی “معنای” نشانه ها خوب درک نشود،”سوءتفاهم” حاصل می شود. جهان زندگی ما پر از این سوءتفاهمهاست.
اگر ما امروز در دنیای از نظر دیداری رسانه ای شده، دنیایی که در آن تصاویر دیداری سبک زندگی را شکل می دهند و ارزشها را القاء می کنند زندگی می کنیم، در درجۀ اول مرهون فیلمها هستیم(دانسی،1387). فیلم در جهان امروز، به عنوان متنی فراگیر و گسترده و رسانه ای برای انتقال معانی و دلالتهایی است که رمزگذار در اثر خود، آن را برای مخاطب خود قرار داده است(استم،1383). طی سالیان طولانی که از ساخت اولین فیلم توسط اگوست ماری لویی نیکلا لومیر[1] و برادرش لویی ژان لومیر[2] (1895) می گذرد، قدرت رسانۀ فیلم توجه بسیاری را به خود جلب کرده است. ملتهای زیادی بر آن شده اند که هم به عنوان مسئله ای مهم برای فرهنگ ملی شان فیلم تولید کنند و هم گاهی از سایر کشورها فیلم وارد کنند. در این حین، فیلم به رسانه ای بین المللی تبدیل شده است(دانسی،1387).
شاید در گذشته فیلم تنها یکی از وسایل سرگرمی محسوب می شد، اما امروز از فیلمها علاوه بر ایجاد سرگرمی در جهت اهدافِ خاصی چون آموزش، اطلاع رسانی، ترویج عقاید و … استفاده می کنند و فیلم هم مانند بسیاری از تولیدات رسانه ای به عنوان یکی از عناصر تاثیر گذار در فرهنگ عامه مورد توجه است.
فیلم های تولید شده توسط ابراهیم حاتمی کیا با اشاره های اجتماعی- سیاسی و مضامینی مرتبط با تحولات اجتماع و کشور به یاد آورده می شود. هر فیلمش در مقاطع مختلف، بازتابی از شرایط اجتماعی و سیاسی کشور بوده و همین مدل بحث ها و جدل های مختلف و تمایز سینمای او شده است. ابراهیم حاتمی کیا در میان فیلمسازان برآمده و تربیت شده بعد از انقلاب، بی شک مهم ترین و بهترین و نمونه ای ترین کارگردان در روایت تاریخ و تحولات اجتماعی 30 سال اخیر ایران بوده است. بر این اساس تلاش این رساله براین خواهد بود که از این زاویه ره گیری و بررسی فیلم های کارنامه اورا با بهره گرفتن از رویکرد نشانه شناسی در بستر زمان ساخت و مقاطع شکل گیری و نیز ارتباطش با فضای سیاسی و اجتماعی کشور که می تواند صورت عینی تری از اهمیت و البته کارکرد آثار این کارگردان در سینمای ایران یا جریان فرهنگی کشور به دست دهد، بررسی و تحلیل نماید.
1-2- طرح مسئله
این رساله در پی آن است که برخی از آثار مهم و تاثیرگذار فیلم های سینمای ابراهیم حاتمی کیا را با بهره گرفتن از روش نشانه شناسی و تحلیل روایت بررسی کند.
پیروزی انقلاب اسلامی، تحولات شگرفی را در عرصه های مختلف به وجود آورد. یکی از این عرصه ها که قطعا تحولاتی دور از انتظار – در بدو امر – را به خود دیده «سینما» است. پس از انقلاب، امکان تولید، رشد و ادامه حیات فیلمسازان تازه ای در عرصه سینما پدید آمد که ابراهیم حاتمی کیا یکی از آنهاست.
از ابتدای پیدایش فیلم، سالیان متوالی تنها روش تحلیل این متون رسانه ای، نگاه زیبایی شناسانه به فیلم بوده است. اما امروزه روش مطالعه فیلم محدود به این روش نمی شود. تغییر جهت از نگاه صرف زیبایی شناختی به نگاه های تحلیلی ترکیبی، مانند نشانه شناسی و تحلیل دریافت متون سینمایی، محصول تلاش طیف وسیعی ازمتفکران حوزه های مختلف مانند زبان شناسان، جامعه شناسان، مردم شناسان و منتقدان ادبی و سینمایی بوده است.( استم ، 1383).
در واقع استقبال مخاطبان و هم چنین فراگیری و گستردگی به کارگیری فیلم برای انتقال معانی مختلف، باعث توجه محققان حوزه های مختلف علوم انسانی و خصوصا حوزه های رسانه ای برای تجزیه و تحلیل این محصول رسانه ای شده است ( همان).
زیست جهانی که در آن زندگی می کنیم هم آنند متنی است که نشانه گذاری شده، ازاین طریق است که تعامل های انسانی ممکن می گردد. کنش های انسانی مبتنی بر رابطه ای دلالتی است و با تفاهمی که بر سر مدلول های متن محور و بافت محور صورت می گیرد، زمینه برای انجام کنش فراهم می گردد. در جهان خارجی هنگامی که یکی از طرفین رابطه، سوژۀانسانی باشد، رابطه دلالتی معنایی می یابد. انسان با پر کردن سیگنال های ارتباطی از معنا، می تواند تمامی متن زیست خود را ( در ارتباط با سایر ابژه ها) به نشانه تبدیل کند. بنابراین هر یک از لایه های زیست بشری، سرشار از نشانه هایی است که زندگی اجتماعی را میسر میسازند. با توجه به لایه های متکثر متنی می توان به تحلیلی نشانه شناسانه از پدیدههای فرهنگی پرداخت.
از جمله مصنوعات بشری که ابزار انتقال پیام و معنا از طریق نشانه گذاری است، « رسانه» است. از میان رسانه های مدرن، سینما از اهمیت زیادی برخوردار است. سینمای صامت در ابتدا با نشانه هایی صرفاً دیداری ( بصری) به دنبال انتقال دلالت های خاصی بود که بشر تا قبل از آن امکان انتقال آنها را نداشت . پس از ورود صدا به سینما، نشانه گذاری از پیچیدگی محتوایی بیش تری برخوردار شد. با پیشرفت تکنولوژیک، رفته رفته سینما تبدیل به رسانه ایی چند لایه شد که از وجوه مختلف خاصیت بازنماییمدالیل های زیست جهان داراست. اگر چه صنعت سینما نیز به خاطر اقتضائات خاص اش از محدودیت برخوردار است. عنوان مثال ادبیات از قدرت برانگیزندگی تخیل بیشتری نسبت به سینما برخوردار است و برخی از موضوعات، قابلیت نشانه گذاری در لایه های صنعت سینما را ندارند. ولی این امر از اهمیت سینما در دنیای مدرن در تولید و باز تولید نشانه های دلالتی و انتقال معانی نمی کاهد.
اگر با دید ابزاری محض به بحث از ژانر جنگی در صنعت سینما پرداخته شود، می توان مطلب را از دریچهای دیگر نیز تبیین نمود. از منظر تغییرات اجتماعی به موضوع می پردازیم . از دیر باز جوامع گوناگون دست خوش تغییرات اساسی بوده و هستند. از عوامل مهم این تغییرات یورش های نظامی جهت تصاحب زمین یا منفعتی خاص می باشد. از گروه حمله کننده به عنوان «مهاجم» و ازگروه حمله شونده بعنوان «مدافع» یاد می شود. البته میزان تهاجم و دفاع متناسب با قوای مادی و معنوی هر گروه قابل تغییر می باشد. کنش و واکنش های انسانی در چنین حالتی بسیار قابل مطالعه است. نوع درکی که افراد از نیروهای خویش (بعنوان نیروهای خودی) و نیروهای بیگانه (بعنوان نیروهای غیرخودی) دارند، در کیفیت کنش ها اثر عظیمی بر جای می گذارد. نه تنها در زمان درگیری بلکه پس ازآن نیز این نوع فهم و درک می تواند در چگونگی سازمان دهی نیروهای انسانی تاثیر بسزایی بر جای می گذارد. از جمله ابزارهایی که به باز تولید این نوع فهم و درک در دوران مدرن می پردازند، رسانه ها و خصوصاً صنعت سینما است. حکومت ها یا کشورهای درگیر در دو طرف مخاصمه نیز به نوبه خود از این ابزار چه در دوران جنگ برای بسیح عمومی و تهییج احساسات و چه در دوران پس از جنگ برای بازسازی و احیای روحیه اجتماعی استفاده می برند. از ژانرهای مهم روایی در سینما، که یک گفتمان خاص با مقولات گفتمانی مشخص را به خود اختصاص داده است، ژانر جنگی است. این بحث در مورد کشورهای که در تجربه تاریخی خود جنگی را از سر گذرانده اند. از اهمیت بیشتری برخوردار است. صنعت سینما با خلق نشانه ها به باز تولید مفاهیم و برداشتهای مختلف پرداخته که چه در حین جنگ و چه پس از آن از جهات گوناگونی حایز اهمیتاند. از جمله می توان به موارد ذیل اشاره کرد:
صنعت سینما در دنیای کنونی در وضعیت پیچیده ای قرار دارد. نحوه باز تولید گفتمان های روایی و چگونگی نشانه گذاری ها، اگر چه به خاطر تسلط تکنیکهای صنعت هالیوودی از همشکلی و یکنواختی نسبی برخوردار شده، ولی حوزه های مختلف نیز برای باز تولید و انتقال ارزش های زمینه محور خویش در تلاش برای نشانه گذاری های خاص خود هستند.
تجربه های زیستی هر سرزمین در چگونگی این نشانه گذاری ها از اهمیت بسزایی برخوردارند همانطور که اشاره شد، یکی از این تجربیات وقوع درگیری ها و منازعات نظامی در قالب جنگ است. چنین تجربه ی زیسته ایی در ایران به عنوان کشوری که پس از انقلاب اسلامی، تجربه هشت ساله جنگ را از سر گذرانده و چه در طول جنگ و چه پس از آن سعی در باز تولید و انتقال ارزش های خاص خود داشته است، از اهمیت فراوانی برخوردار است.
فیلم به مثابه ی اثری انسانی، فرآوردهی ذهنی بشر است به این معنا که انتخاب نهادها و تلفیق آنها با یکدیگر توسط کارگردان، شکل بندی یک سکانس و چینش نماهای مختلف آن را میسر می سازد.فیلم را از این رو می توان با متن نوشتاری در حوزه ادبیات مقایسه کرد. انتخاب واژه ها و کلمات وضع شده نمادین توسط نویسنده به شکل گیری یک نوشتار یا قطعه ادبی منجر خواهد شد.
نحوه انتخاب و کیفیت تنسیق واژه ها کنار یکدیگر به ذهنیت مولف باز می گردد. در سینما نیز چنین است. تمام قطع ها، اندازۀ نماها، لوکیشن، میزانسن و نحوه دکوپاژ در فیلم از فیلتر ذهن مولف (کارگردان) عبور می کند و نهایتاً مجموعه ای از نماها را با ترکیبی خاص بر پرده ی سینما به تصویر می کشد. حال این سئوال پیش می آید. آیا ذهن مولف هنگام نگارش و تنظیم متن ( چه در حوزه ادبیات و چه در حوزه سینما) از ساختار پیشینی نظم یافتهای برخوردار است؟ و یا این که مخاطبین متناسب با تجربه زیستۀ خویش در زندگی فردی به درک و تجربهی شخصی از سینما دست می یابند؟ متناسب با رویکرد ابتدایی آنچه به عنوان متن نهایی شکل می گیرد، مجموعه ای از نشانه هاست که مبتنی بر ساختار و شالوده منظمی در کنار یکدیگر تالیف شده اند. مولف متن به واسطه ی زیست در بستر اجتماعی خاص که دارای هنجارها و ارزش های نمادین ویژه است، به درونی کردن آن هنجارها و ارزش ها می پردازد. بنابراین شالوده ی ذهنی وی نظام ساختاری خاصی مییابد. اگر به این رویکرد ساخت گرایانهی پیشینی، لایه ناخودآگاه ذهن مولف و نحوه شکل گیری آن را بیافزاییم به الگوی پیچیده تری دست خواهیم یافت.
ابراهیم حاتمی کیا به واسطۀ برآمدن از درون انقلاب اسلامی به نسلی تعلق دارد که آرمانگرایی و ایدهآل طلبی از خاصه های آن نسل است. ابراهیم حاتمی کیا احتمالاً از معدود فیلمسازانی است که اعتقادات ایدئولوژیک یا حتی سیاسیاش نه تنها در تقابل با مدیوم مورد استفادهاش ، قرار نگرفت که حتی در زمینه هایی بسیار به کارش آمد و با سینمای او به زیبایی تلفیق شد. در آثار او علیرغم حضور یک تفکر ایدئولوژیک، موجی انسانی نیز سیلان دارد. سینمای حاتمی کیا با جنگ هشت ساله ایران آغاز شد. و تا به امروز در هر برههای بازتاب شرایط اجتماع بوده است. چه در زمان جنگ که فیلم هایش در ژانر جنگی با نگاهی انسانی قرار می گرفت و چه پس از جنگ کوشید شرایط اجتماعی و مسائل مربوط به قهرمانان جنگی جبهه ها را به تصویر بکشد. و اکنون نیز در آثار اخیرش مضامین کاملاً اجتماعی به چشم می خورد.
بر این اساس در این رساله تلاش در پی آن استکه پنج فیلم از فیلم های بلند سینمایی ابراهیم حاتمی کیا تحلیل نشانه شناسی کند و در این رهیافت به این سئوال اساسی پاسخ دهد که اینکه سیر تحول فیلم های ابراهیم حاتمی کیا بر بستر تحولات سیاسی – اجتماعی ایران چگونه بوده است؟
روش تحقیق در این رساله تحلیل متن با بهره گرفتن از تکنیک نشانه شناسی است. چنان که آسابرگر میگوید، (1379) تحلیل نشانه شناختی نوین با کار زبان شناسی سویس، فردینان دو سوسور (1857-1913)، و فیلسوف امریکایی، چارلز ساندرز پیرس (1839-1914)، آغاز می شود.
1-3- ضرورت و اهمیت پژوهش
ضرورت ایدئولوژیک و اجتماعی ورای متون سینمایی و تاثیر آن شکل گیری نگاه مخاطبین امری بدیهی است که در مطالعات رسانه ای باید به شکل جدی مدنظر قرار گیرد. این متون در خلاء تولید نمیشوند و سازندگان آنها با ساخت چنین متونی در صدد دست یابی به اهدافی فرامتنی هستند. از منظر روش شناختی، این متون امکانات جدیدی برای نظریه پردازی در عصر رسانه ای فراهم می کنند که امروزه امری تثبیت شده است. دوره ای که به زعم گای دبور به شکل گیری «جامعه نمایش» منجر شده است و در آن تصویر به ابزار بسیار مهمی برای بیان افکار، ایدهها و نظرات تبدیل شده است و این در حالی است که مطالعات و پژوهش ها بر روی متون تصویری تاکنون مورد اغفال جدی بوده است و با دشواری های نظری و روش شناختی بسیاری روبرو بوده است. این امر، تحقیق و تتبع در این عرصه را به یکی از دشواری های اساسی حوزه مطالعات رسانه ای تبدیل کرده است.
این رساله از چند جهت دارای اهمیت است: نخست اینکه به بررسی و تحلیل آثار هنرمندی صاحب سبک و می پردازد که بی شک از فیلمسازان تاثیر گذار بعد از انقلاب اسلامی ایران بوده است. دوم اینکه همواره در فیلم های کارگردان مورد نظر بازنمایی شرایط جامعه رخ داده است. او فیلمسازی است که همواره دغدغه مسائل موجود در جامعه را داشته است و در تمامی آثارش رد پای دغدغه های او از اجتماعی که در آن زندگی می کند پیداست. سوم اینکه آثار سینمایی وی نمادین هستند و در آنها از نشانه های خاصی بهره گرفته شده
است، که جای بسی تحلیل و بررسی دارد.
1-4- اهداف تحقیق
1-5- سئوالات پژوهش
سئوالاتی که در این پژوهش مد نظر قرار دارد عبارتند از:
1-6- فرضیه های تحقیق
به علت اینکه تحقیق کیفی است فرضیه ندارد.
تحقیق های موجود در حوزه نشانه شناسی عبارت اند از:
این رساله با بررسی تک تک صحنه های قسمت بیست ودوم به این نتیجه دست می یابد که در مجموع سریال به موجب کارکردهای چهار نظام نشانه شناختی (تصویری،حرکتی،موسیقی وکلامی)در امر تولید پیام موفق عمل کرده است.
این رساله در پی دستیابی به الگوی ساختار یافته ،در پی کشف راز نشانه هایی است که در تبلیغات تلویزیونی فیلم های سینمایی به جذب و جلب مخاطبان می پردازد.
تحلیل دو فیلم تبلیغاتی ریاست جمهوری با رویکرد نشانه شناسانه و درک مدیریت رسانه در بکارگیری رمزگان ها و نمادها در فراگرد ارتباطات سیاسی و تبلیغات سیاسی (پروپاگاندا)با رویکرد نشانه شناسانه اعم از ارتباطات کلامی و غیرکلامی
با بررسی های انجام شده بر روی 27 بخش خبری در 9 روز از 2 شبکه عربی زبان الجزیره و العربیه و یک بخش خبری فارس زبان خبر 21 شبکه اول سیما 58 جدول و 136 نمودار(میله ای و دایره ای) با موضوع توزیع فراوانی و فراوانی زمانی مصادیق نشانه ها (نماد،نمایه ، شمایل) استخراج شد که در نهایت با روش تحلیل توصیفی نشانه شناسانه به نتایجی دست یافته است.
در این پایان نامه محقق به برسی آثار بلند سینمایی بهرام بیضایی با توجه به نظریات جامعه شناختی هنر و شیوه های نشانه شناختی پرداخته است.او با پرسش هایی به دنبال این است که تحولات اجتماعی پیرامون فیلمساز تا چه میزان در فیلم ها بازتاب می یابد و مولف بودن و صاحب سبک بودن هنرمند چگونه این تاثیرات را متجلی می کند.
او با بهره گرفتن از نشانه شناسی به دنبال مفاهیم ترانه شادمهر عقیلی که (توسط نیلوفر لاری پور) سروده شده است. واژه های بکار رفته در ترانه و معانی و مفاهیم آنها را بررسی کرده است.هدف پایان نامه کشف و استخراج مفاهیم نوخواهی ، اعتراض اجتماعی و مقاومت فرهنگی در متن ترانه های موسیقی پاپ دهه 70 ایران عنوان کرده است.
1-8- فیلم های مورد پژوهش وروش نمونه گیری
در تحلیل های کیفی تکنیک های نمونه گیری متفاوت از تحلیل های رایج کمی است که اغلب احتمالی و تصادفی اند. در تحلیل های کیفی نمونه گیری هدفمند و مبتنی بر هدف تحقیق است بنابراین در تحلیل های کیفی، نمونه گیری هدفمند برای نیل به اطلاعات عمیق و ژرفانگر بکار می رود. اینکه چه نمونههایی، کی، چگونه و چرا انتخاب می شوند به اهداف تحقیق بستگی دارد. مشخص کردن نمونه معیارها و ظوابطی برای دربرگیری یا طرد فراهم می کند که مشتمل بر مرزهای بین نمونه هایی است که مطالعه شامل آنها می شود و آنهایی که خارج از تحقیق قرار دارند. اعضای نمونه عموماً در ویژگی ها یا تجربیات مشخصی با یکدیگر مشترک اند که برای انجام تحلیل ضروری و لازم است.بر این اساس دیمون و هالوی ویژگی های نمونه گیری تحلیل های کیفی را اینگونه بیان می کنند که این نمونه گیری ها:
شیوۀ گزینش آثار در پژوهش حاضر، تلفیقی از روش گزینش بر اساس نمونه گیری مبتنی بر هدف و نمونه گیری نظری است. مراد از نمونه گیری مبتنی بر هدف، آن نوع نمونه گیری است که برای دستیابی به هدف مشخصی صورت میگیرد. در نمونه گیری نظری نیز برای دستیابی به نظریۀ نهایی در مورد پدیده، نمونهها انتخاب میشوند. آنچه از ابتدا به صورت تخصصی از تحقیق حاضر خارج میشود. مجموعههای تلویزیونی (از جمله خاک سرخ که به موضوع جنگ میپردازد) و برخی از فیلمهای سینمایی غیرجنگی (از جمله فیلم ارتفاع پست) است که حاتمی کیا کارگردانی کرده است. اما از میان نمونههای باقی مانده، آن دسته از آثار سینمای جنگ که به لحاظ مضمونی و روایی به بررسی روابط نسلی و میپردازند، همچنین این فیلم ها جنبه نقد اجتماعی دارند و به همین سبب نشان دهنده دیدگاه های اجتماعی حاتمی کیا و گروه اجتماعی خاستگاه اوست برای خوانش انتخاب شده اند.در این بررسی سعی شده است مسیر حرکت قهرمان فیلم های مذکور، که گویی یک نفر است که مراحل متفاوت زندگی خود و جامعه اش را می گذراند، به شکلی منطقی از لابلای فیلم ها دنبال شود. تاکید ما در این تحلیل ها بر روش نشانه شناسی است و بنا به آن، فیلم ها به لحاظ زیباشناسی ارزیابی نمی شوند، بلکه هدف نشان دادن چگونگی آفرینش معنا در فیلم با بهره گرفتن ازنشانه هاست.
در نهایت، نمونههایی که بر اساس منطق فوق مورد بررسی قرار گرفتند، عبارت اند از: مهاجر (1368)، از کرخه تا راین (1371)، آژانس شیشه ای (1376)، روبان قرمز(1378)، موج مرده (79/1378).
August marie louis
Louis jean lumiere
. Guy Debor
. purposive or purposeful
. Daymon and Holloway, 2001.p.157
. Inclusion or Exclusion
. Daymon and Holloway, 2001.p.159
به علت تغیر و تحولات بسیار عظیم علمی-تکنولوژیکی، جهان حاضر دچار دگرگونیهای بسیاری شده است و این دگرگونیها در همه زمینه های زندگی بشر تأثیرگذار بوده است به گونه ای که جهان تحت تأثیر این تحولات شکل جدیدی به خود گرفته است. اینترنت یکی از پدیدههایی است که بر این تغییر جهان تأثیرگذار بوده است. تعداد استفادهکنندگان از آن به سرعت در حال رشد و گسترش میباشد و بررسی اثرات آن توجه بسیاری از صاحبنظران به ویژه جامعهشناسان و متخصصان علوم اجتماعی را به خود جلب کرده است. جامعهشناسان تأثیر رسانه ها بخصوص اینترنت را واقعیتی کاملا تازه می دانند که در نتیجه انقلاب اطلاعاتی و توسعه اجتماعی و اقتصادی جهان امروز پدید آمده است. امروزه بررسی تاثیرات اینترنت از چنان اهمیتی برخوردار شده است که کارشناسان پژوهشهای بسیاری را به این مقوله اختصاص دادهاند.
بررسی اثرات اینترنت به عرضه تئوریهای اولیه در خصوص تاثیرگذاری رسانه ها بر مخاطبان بر میگردد. تئوریهای اولیه در ابتدا فرض را بر این میگذاشتند که مخاطبان به سادگی تحت تأثیر رسانه قرار میگیرند و معتقد بودند رابطه مستقیمی بین آنچه مردم دریافت می کنند با دانش، طرز فکر و رفتار آنها وجود دارد اما به تدریج این فکر که مخاطبان آدمهای منفعلی هستند کنار گذاشته شد و این ایده رواج یافت که مخاطبان دارای استقلال و خودمختاری هستند.
مطالعه پژوهشهای انجام شده داخلی و خارجی موید آن است که جامعه علمی در تحلیل بررسی اثرات اینترنت از بررسی نقش و ساختار خانواده در بروز پیامدهای اجتماعی آن غفلت نموده است و به نتایج پژوهشهای انجام شده نمیتوان اکتفا نمود. پژوهشهای فوق پیرامون تاثیرات اینترنت مدعی هستند که اینترنت فعال و تأثیرگذار بر جامعه و خانواده میباشد. مروری کوتاه بر متون علمی موجود نشان میدهد که پژوهشهای انجامشده در ایران با تکیه بر نظریات ارتباط جمعی، پویایی گروهها، کنش ارتباطی هابرماس، نظریه کلی و ولخارت و یا کارکرد خانواده به بررسی اثرات اینترنت پرداختهاند که این پژوهشها پاسخگوی اهداف پژوهش مذکور یعنی بررسی ارتباط میان بروز هر یک از پیامدهای ناشی از استفاده اینترنت با نقش و ساختار خانوادگی فرد نمی باشد. در حالیکه پژوهش پیش رو میخواهد با بررسی نقش فعال خانواده این موضوع را تحلیل کند که خانواده مجموعه ای یکدست و منفعل نمی باشد.
1-2- تعریف مساله و بیان نکات اصلی
در دهههای اخیر شاهد تحولات سریع و گستردهای در تمامی ابعاد زندگی اجتماعی بودهایم. این دگرگونیها تحت تاثیر عوامل متعددی به وقوع پیوسته، که رسانه ها را میتوان از جمله آنها دانست. رسانه می تواند باعث تقویت برخی از ارزشهای اجتماعی و از سوی دیگر باعث تضعیف آنها و صرف بخش از اوقاتفراغت شود. اینترنت به عنوان نسل جدید رسانه های دیجیتال به خودی خود ابزاری بیطرف و دارای کارکردهائی وسیع است، به تولید علم کمک می کند، آموزش را آسان و اوقات فراغت را پر می کند، ارتباطات اجتماعی و انسانی را توسعه می بخشد و عملا یک رسانه چند منظوره است.
آوایل دهه 90م، آغاز حرکت ایران برای پیوستن به خیل کشورهای متصل به شبکه های جهانی بوده است. اما رشد و گسترش سریع و شتابدار مصرف اینترنت در ایران از سال 1995م، شروع شد که در این زمان تعداد کل کاربران اینترنت در جهان 26 میلیون نفر برآورد شده است (بوربور:1383). بر اساس نتایج آمارگیری از کاربران اینترنت در سال 1389ه.ش که توسط مرکز آمار ایران انتشار یافته است” از مجموع3/20 میلیون خانوار کشور، در حدود3/4 میلیون خانوار (4/21 درصد) در محل سکونت به اینترنت دسترسی داشته اند”.(مرکزآمار ایران، 1390)
پس از گسترش استفاده از اینترنت، همچون سایر رسانه های ارتباطی مطالعاتی توسط دانشمندان و پژوهشگران علوم مختلف به خصوص پژوهشگران رشته جامعه شناسی در جهان و ایران پیرامون میزان، نوع، گسترهی نفوذ و کاربرد اینترنت صورت گرفت. از سنت های مطالعاتی شکل گرفته در جهان و ایران می توان به موضوع تاثیر اینترنت بر امنیتاجتماعی، بهداشت و سلامت روانی فرد، حضور در شبکه های اجتماعی و غیره اشاره کرد.
بررسی ها (کفاشی 1389) نشان میدهد که رابطه معنیدار و معکوسی بین متغیر های مستقل شامل دسترسی دانشجویان به اینترنت، استفاده بیشتر دانشجویان از اینترنت، میزان وابستگی آنها به اینترنت، محیط تعاملی اینترنت، فضای صمیمیت، روابط احساسی، وارد شدن دانشجویان در بحث و مناظره گروهی، پذیرفته شدن آنها در محیط تعاملی اینترنتی، احساس رضایتشان از گمنام بودن در اینترنت، میزان اطلاع خانواده در مورد استفاده فرزندان از محیط های اینترنتی با متغیر وابسته ارزش های خانواده وجود دارد. وی به منظور بررسی تاثیر اینترنت، از نظریات ارتباط جمعی، پویایی گروهها و کنش ارتباطی هابرماس استفاده نموده است و نشان میدهد که اینترنت بر ارزشهای خانواده تاثیر منفی دارد.
در ایران یکی از برنامه های پژوهشی که پس از گسترش استفاده از اینترنت شکل گرفته است مطالعاتی است که در سه حوزه روابطاجتماعی، ارزشهایاجتماعی و اوقاتفراغت به بررسی پیامدهای کاربرد اجتماعی اینترنت پرداخته است. در حوزه ارزشهای اجتماعی می توان به مطالعات انجام شده توسط جوادی(1383) وکفاشی(1389) تحت عنوان “تاثیرات اینترنت بر نظام ارزشهای خانواده” اشاره نمود. در حوزه روابطاجتماعی نیز به مطالعات انجام شده توسط شیخ انصاری(1388) “اثر اینترنت بر روابط اجتماعی و فرهنگینوجوانان در شهر تهران” ، محسنی، دوران و سهرابی حقیقت (1385)” بررسی اثرات استفاده از اینترنت بر انزوایاجتماعی”و دوران(1382) “تاثیر فضای سایبرنتیک بر هویت اجتماعی” اشاره نمود. در حوزه اوقاتفراغت هم به مطالعات انجام شده توسط پاکسرشت (1386) “مصرف اینترنت در سبکهای فراغتی جوانان تهران”و بابائی(1384) “الگوی خانواده و سبکفراغتی جنسیتی در تهران” آذر نیا (1383) ” بررسی نحوه کاربرد اینترنت نزد جوانان مشهد” اشاره نمود.
از جمله مطالعاتی که در کشورهای خارجی صورت گرفته میتوان به مطالعات جنیسولاک و همکاران ،کاورسبرامانیم و گلوریالین(2007)، داون اندرسون و همکاران (2010م.) و هومولورا وگانس(1989م.) پیرامون روابط نوجوانان در اینترنت، مطالعات مایکل فلمینگ و همکاران (2006) در زمینه امنیت در فضای مجازی، زی هو و جاناتان جی (2001) تاثیر اینترنت بر زمینه اجتماعی و روبرتکراوت و همکارانش(96-1995) که به بررسی تاثیراتاجتماعی اینترنت پرداخته اند اشاره نمود.
تاثیرگذاری رسانه به طورکلی و اینترنت به طور خاص بر مخاطبان بسیار پیچیده است. این پژوهشها اینترنت را واجد اثرگذاری میدانند و نقش ساختار و ویژگیهای خانواده در پذیرش و استفاده از اینترنت توسط اعضای خانواده را نادیده گرفتهاند. نقد اصلی بر مطالعات قبلی آن است که مطالعات پیشین بر این پیش فرض استوارند که خانواده مجموعه ای یکدست و منفعل در برابر اینترنت است و از تاثیرگذاری نقش و ساختار خانواده غفلت ورزیدهاند. آنها به بستر شرایطاجتماعی و ارزشهای خانواده توجه نمی کنند. در این مجموعه پژوهشها خانواده مجموعه ای یکدست و منفعل در برابر اینترنت فرض می شود. این مطالعات دچار جبرگرایی تکنولوژیک هستند، همچنین در این مطالعات مکانیسم های تاثیر روشن نمی باشد و به نقش خانواده در پذیرش اینترنت و الگوهای استفاده از اینترنت توسط خانواده توجه نشده است.
کنشگر بر اساس نظامارزشی، باورهای خانواده و نقش اجتماعی خویش در انتخاب پیام آزادی عمل دارد. کنشگر بر پایه نظام ارزشها یا نظامقدرت در خانواده، سرمایه فرهنگی خانواده، الگوی اوقات فراغت و … می تواند از بسیاری سایتها و برنامه های خاص در اینترنت استفاده نماید. در واقع، کنشگر بر اساس ساختار خانواده و نقشی که در نظام خانواده دارد دست به انتخاب میزند. پژوهشهای پیشین فرایند پیچیده ارتباطات و نحوه تاثیر و نفوذ اینترنت را بیش از حد ساده میپندارند و از نقش موثر والدین، نخبگان فکری و ارزشهایاجتماعی در انتخاب نوع رسانه و پیام غفلت می کنند. این پژوهشها نمیتوانند توضیح دهند که چرا در یک خانواده مردسالار تاثیرپذیری از اینترنت در بین فرزندان پسر و دختر متفاوت است حتی گاهی به دلیل جایگاه برتر پسر بزرگتر یا تک پسر بودن خانواده امکان دسترسی بیشتر به اینترنت برای او را فراهم میآورد و همین موضوع باعث می شود نوع تاثیر در بین فرزندان خانواده متفاوت باشد. بنابراین، مسأله حایز اهمیت این است که به تحلیل بروز پیامدهای اجتماعی ناشی از کاربرد اینترنت در ارتباط با مقولهی نقش ساختار و ویژگیهای خانواده پرداخته شود، زیرا کموکیف روابط قدرت در درون خانوادهها، سرمایه فرهنگی خانواده و الگوی اوقات فراغت اعضای خانواده بر نگرش آنها به حضور در فعالیتهای اجتماعی تأثیرگذار است.
رشد سریع کاربران اینترنت، لزوم بررسی نقش ساختار و ویژگیهای خانواده در بروز پیامدهای اجتماعی ناشی از کاربرد اینترنت اعضای خانواده را نمایان می کند و برای محققان علوماجتماعی فرصتی یگانه فراهم آورده است تا در مورد گسترش تکنولوژی و اثرات رسانه ها به تحقیق و پژوهش بپردازند. خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی تاثیرگذار بر فرایند اجتماعی شدن فرد است.
در علم جامعه شناسی، خانواده کوچکترین و بنیادیترین گروه اجتماعی است که در شکل بنیادین خود از یک زن و مرد و فرزندان آنها تشکیل می شود و شکل، نوع و حدود روابط بین افراد هر خانواده، ساختار آن خانواده را میسازد. شواهد نشان میدهد که چگونه تغیر شرایط اقتصادی، ارزشهای فرهنگی و باورها به تغییر روابط و ارزشهای درون خانواده منجر می شود. (اینگلهارت 1372؛ شکوری و آزاد ارمکی 1381)
در تعریف رایج، خانواده را نه بر اساس کارکرد بلکه بر اساس ساختار آن (که عبارت است از کلیه روابط بین اعضا) در نظر میگیرند.(ندویسی و کو 2006) ساختار و ویژگیهای خانواده دارای ابعاد متعددی است که در تحقیق پیش رو تنها نظام قدرت، سرمایه فرهنگی، پایگاه اقتصادی-اجتماعی، الگوی اوقات فراغت خانوادگی کاربران، مورد پژوهش و بررسی قرار خواهد گرفت. در جامعه ایران از دیرباز نهاد خانواده اولین و مهمترین بستر اجتماعیشدن فرد و فراگیری آموزهها ،ارزشها و هنجارهای اجتماعی بوده و هست (طایفی،1383). نظریه های جامعهپذیری، بر این باورند که افراد به عنوان کنشگراناجتماعی رفتار خود را مطابق با خواست عوامل اجتماعیکردن، بویژه خانواده شکل داده و هدایت می کنند در واقع ارزشها و هنجارها چگونگی رفتار فرد را شکل داده و رهبری می کند. آزادی فرد در حدودی است که می تواند خود را با معیارها و موازین اجتماعی انطباق داده و طبق آنها رفتار کند. انتقال ارزشها و هنجارها و درونیکردن آنها در فرد
(عمدتا از طریق خانواده) عامل مهمی در انگیزش رفتار اجتماعی فرد به حساب می آید (روشه1376:ص190).
اما به دلیل ساختار ویژه خانواده در ایران و روابط خاص عاطفی و عدم استقلال مالی فرزندان از والدین، فرزندان عموما در سنین بالا همچنان به خانواده وابسته هستند. این وابستگی فرزندان به والدین و نظام روابط قدرت در خانواده بر نحوه تعامل اعضای خانواده با رسانه (اینترنت) بسیار موثر است. درکشور ما دو بخش سنتی و مدرن در کنار یکدیگر دیده می شود، یعنی به همان اندازه که تفاوتهای وسیعی در خانوادههای با گرایشهای مذهبی وجود دارد، در خانوادههای بیتفاوت و یا با گرایش کمتر به مذهب هم، تفاوتها گسترده است. خانواده ایرانی اصول و مفاهیمی از سنت را هنوز یدک میکشد، و از آن طرف، خود را در مسیر مدرنیته قرار داده است. اگرچه این دوگانگی همیشه مستلزم تقابل نیست ولی عدم شفافسازی این وضعیت، تقابلهای جدی را به وجود آورده و خواهد آورد. مفاهیمی مانند فامیل، محرم و نامحرم، تعصب و غیرت، فرمانبری یا احترام به بزرگترها، آبرو و حیثیت خانوادگی و غیره، به دلیل شرایط یاد شده، در خانوادههای مختلف، معانی و تعبیرهای متفاوتی پیدا کرده اند. در چنین وضعیتی ورود و استفاده از رسانهای چون اینترنت در خانواده به ساختار، جایگاه و نقش کنشگران در خانواده بستگی تام دارد.
اما اینکه ساختار خانواده چگونه اجازه استفاده از آن را فراهم میآورد و نقش کنشگران در استفاده از آن به چه نحوی باشد حائز اهمیت است (تعامل بین خانواده و اینترنت). در واقع، سوال اصلی این است که ویژگیها و مشخصات خانواده چگونه بر میزان و نوع استفاده از اینترنت تاثیر می گذارد؟ آیا روابط اجتماعی یا الگوی اوقاتفراغت بر میزان و نوع استفاده از اینترنت موثر است؟
هرچند که در همه جوامع با نهاد خانواده رو به رو هستیم لیکن در هر جامعهای، خانواده ها دارای ساختار و ویژگیهای خاص خود هستند. بنابراین مسئله اصلی پژوهش حاضر بررسی نقش ساختار و ویژگی های خانواده در بروز پیامدهای اجتماعی ناشی از کاربرد اینترنت در منطقه چهار تهران است.
1-3- اهمیت و ضرورت انجام پژوهش
بطور کلی، جامعه شناسی از بدو تولد تلاش خود را مصروف آن داشته تا روابط و ارتباطات میان انسانها را در دوران جدید مورد مطالعه و بررسی نماید و نقش تحولات جدید و پیدایش تکنولوژیها، شهرنشینیها و بوروکراسی را بر زندگی اجتماعی مورد مداقه قرار دهد. زندگی اجتماعی همان روابط و ارتباطات میان انسانهاست. اصولا اجتماع چیزی بیشتر از علقهها و تعهدات مشترک نسبتا پایدار بین افراد با پشتوانه تعاملاتی گرم نیست (چلبی:1375،67).
بیش از چهل سال از تولد اینترنت، بزرگترین شبکه کامپیوتری جهان یا شبکه شبکه ها میگذرد. راه اندازی شبکه کامپیوتری آژانس پروژه های پژوهشی پیشرفته وابسته به صنایع دفاع آمریکا در دانشگاه کالیفرنیا، لسآنجلس به سال 1969(با چهار دستگاه کامپیوتر میزبان و در بحبوبه جنگ سرد) آغاز راه بود (لینز،2002). راهی که دو دهه بعد به سال 1989 با رشدی نجومی بالغ بر یکصد هزار میزبان داشت. دو سال بعد 1991 مصادف با تولد تور جهانگستر مرز 700 هزار میزبان را با چهارده میلیون کاربر درنوردید (کرف،2002). به هر ترتیب تعداد کل استفاده کنندگان از اینترنت بطور روزافزونی در حال رشد و گسترش است، به طوری که در سال 1999، 249 میلیون نفر استفاده کننده بودند و این میزان 12درصد در ماه در حال افزایش است. (مولر،1999). در سال 2002 میلادی به 490 میلیون نفر رسیده و در سال 2005 میلادی 765 میلیون نفر برآورد کرده اند (گامرسنت، 2002).
کوفی عنان دبیرکل سابق سازمان ملل متحد پیرامون سرعت گسترش اینترنت بیان میدارد: مایلم توجه همه را به تحولی جلب کنم که هم اکنون دگرگونی زندگی اجتماعی و سیاسی را شروع کرده است: با انقلاب دیجیتال، تحولات بنیادینی در مخابرات و صنایع اطلاع رسانی روی میدهد. آن هم با سرعتی نزدیک به سرعت نور، 31 سال طول کشید تا رادیو در دسترس50 میلیون نفر قرار گیرد و 13سال برای تلویزیون. اما همین تعداد از انسانها فقط ظرف چهار سال اینترنت را به خدمت گرفتند. در سال 1993 در شبکه جهانی 50 صفحه وجود داشت اما امروزه بیش از 50 میلیون صفحه وجود دارد. فقط در سال 1998 حدود 143 میلیون نفر به اینترنت وصل شدند در سال 2001 تعداد کاربران اینترنت به 700 میلیون میرسد. در حال حاضر حجم اطلاعات موجود تنها در صفحات وب بیش از یک میلیارد صفحه است و این میزان با سرعت زیاد روز به روز در حال افزایش است. اینترنت امروز بیش از هر وسیله ارتباطی دیگر که بشر اختراع کرده است متقاضی دارد (کوفی عنان 1380:65به نقل از حقگویی،1387).
بر اساس نتایج آمارگیری از کاربران اینترنت در سال 1389ه.ش که توسط مرکز آمار ایران انتشار یافته است “از مجموع3/20میلیون خانوار کشور، در حدود 3/4میلیون خانوار (4/21 درصد) در محل سکونت به اینترنت دسترسی داشته اند. مقایسه نتایج طرح مزبور با نتایج متناظر دوره قبل در سال 1387ه.ش نشان میدهد که سهم خانوارهای دارای دسترسی به اینترنت در محل سکونت2/3 درصد افزایش یافته است و از مجموع جمعیت کشور، حدود 11 میلیون نفر کاربر اینترنت بوده اند. ازکل کاربران اینترنت کشور، 2/75 درصد حداقل در محل سکونت از اینترنت استفاده کرده اند. همان گونه که ملاحظه می شود گسترش شبکه های کامپیوتری، با توجه به رشد جمعیت جوان کشور و نیز تحولات ساختاری که در لایه های زیرین اجتماع اتفاق افتاده است (نظیر گسترش آموزش و آموزش عالی)، افزایش سطوح مشارکت اجتماعی و همچنین رشد اینترنت، لزوم تحقیق در آثار و پیامدهای این ابزار تکنولوژیک را آشکار و مهم میسازد و این واقعیت که 2/35 درصد خانوارها دارای رایانه و 4/21 درصد خانوارها (3/4 میلیون خانوار) در محل سکونت خود به اینترنت دسترسی دارند بر اهمیت و ضرورت تحقیق و پژوهش در خصوص بررسی نقش ساختار و ویژگیهای خانواده در بروز پیامدهای اجتماعی ناشی از کاربرد اینترنت میافزاید. با توجه به داده های فوق پیرامون گسترش روزافزون استفاده اعضای خانواده از اینترنت بررسی نقش ساختار و ویژگیهای خانواده از اهمیت بالائی برخوردار است.
خانواده از جایگاه بالائی در حیات اجتماعی برخوردار است از یک سو نخستین گروهی است که از آن برمیخیزیم و در درون آن با دنیا آشنا می شویم و از سوی دیگر، بیشترین تأثیر را بر فرزندان وارد میسازد و این تأثیر تا پایان حیات پایایی دارد. سوم آن که از روزنه حیات اجتماعی هرگز جامعهای به سلامت دست نمییابد، مگر آن که از خانوادههایی سالم برخوردار باشد و از طرف دیگر، افرادی که در اجتماع فعالیت دارند، با توجه به نوع، نقش، ساختار و ویژگیهای خانواده، حضور متفاوتی در عرصه-های اجتماعی از خود نشان می دهند که نشان دهنده جایگاه تأثیرگذار خانواده در این زمینه است. در واقع میتوان خانواده را مهمترین عامل نفوذ ارزشها و هنجارهای جامعه در شخصیت افراد دانست.
انتقال ارزشهای مثبت به نسل پس از خود، بروز رفتارهای اجتماعی از سوی آنان و تنظیم اوقات فراغت اعضای خانواده از مسئولیتهای مهم خانوادهاست. گروهی از پژوهشگران معتقدند فضای مجازی به تدریج جایگزین روابط واقعی انسانها در زندگی روزمره می شود زیرا اینترنت ابزاری است که از طریق فراهم آوردن فضای مجازی برای ایجاد رابطه، افراد را از دردسر روبرو شدن با دیگران و قرار گرفتن در وضعیت جهان واقعی رها میسازد. برخی از پژوهشگران نیز معتقدند استفاده از اینترنت موجب تضعیف روابط خانوادگی می شود و میزان ارتباط و وابستگی افراد کاهش می یابد علاقه ها بین افراد کم شده و احساس تعلقات کاهش می یابد، در واقع سردی و بی مسئولیتی در بین روابط افراد تجلی می یابد و کاهش تعاملات خانوادگی می تواند بر تعاملات اجتماعی بیرون از خانه افراد نیز تاثیر بگذارد. از آنجائی که این افراد اجتماعی شدن را در خانواده تمرین نمی کنند و در نتیجه نحوه ارتباط گرفتن با دیگران را ناقص میآموزند همین امر می تواند بر روابط اجتماعی آنان تاثیر سوء بگذارد. بر اساس نتایج تحقیق رابرت کراوت[1]، استفادۀ بیشتر از اینترنت با پیامدهای کاهش ارتباطات خانوادگی همراه بود، همچنین گزارش شده است افرادی که از اینترنت بیشتر استفاده کرده اند، تنهایی آنها افزایش یافته است ( اسلوین،1380 :ص152).
1-4- اهداف تحقیق
ساختار و ویژگیهای خانواده ابعاد وسیعی را شامل می شود اما بررسی گسترده نقش تمامی انواع ساختار و ویژگی های خانواده و همچنین کلیه پیامدهای اجتماعی ناشی از کاربرد اینترنت در قالب یک پایان نامه دانشجویی امکان پذیر نمی باشد. بنابراین در این پژوهش تنها چهار بعد از انواع ساختار و ویژگیهای خانواده و دو پیامداجتماعی ناشی از استفاده اینترنت در زندگی کاربران که به نظر پژوهشگر از اهمیت بیشتری برخوردار است مورد بررسی قرار خواهد گرفت.
هدف کلی پژوهش:
بررسی ارتباط میان بروز هر یک از پیامدهای ناشی از استفاده اینترنت با ابعاد مختلف ساختار خانوادگی فرد
اهداف جزئی:
Kraut, R
:
لَقَد خَلقنَا اِلانسانَ فی اَحسنِ تَقویم ثُم رَددناهُ اَسفلَ سافِلین اِلا الَذینَ آمنوا وعَمِلوا الصالحاتِ فَلَهُم اَجرُغَیرِمَمنون. «هرآینه انسان را نیکوترین صورت مراتب وجود آفریدیم. آنگاه اورا به کیفر گناهانش به پایین ترین مراتب نازل کردیم. مگر آنان که ایمان آوردند وکارهای شایسته کردند، پس ایشان را مزدی بی پایان است». (سوره تین، آیه 3 تا 6)
به بیان قرآن کریم، انسان شگفت انگیزترین مخلوق پروردگار و والاترین نشانه قدرت خداوندی است. انسان بنابر فطرت خود در سراسر زندگی میل به محبت و دوستی دارد وهر رفیقی به مقیاس درجه دوستی ، در امور مادی و معنوی او نفوذ می کند به خصوص که این انسان در دوره ای بنام نوجوانی و جوانی به سر ببرد.
دوران جوانی و نوجوانی از پویاترین مراحل زندگی یک فرد است. در این دوران ، همزمان با تغییرات جسمانی، تغییرات روانی و رفتاری ویژه ای نیز به طور طبیعی بروز میکند. از جمله این تغییرات میتوان به تغییرات خلق و خوی ، اختلال خواب ، بروز احساسات عاطفی ، حس استقلالطلبی ، رشد و ظهور برخی استعدادها و خلاقیتها ، حس کنجکاوی نسبت به جنس مخالف و شکلگیری ارزش ها و باورهای فکری و اعتقادی اشاره کرد.
کشور ما در زمره کشورهای جوان از نظر جمعیتی محسوب می شود و به واسطه امور اعتقادی و آداب و رسوم برخواسته از دین و سنت ، در صدد تربیت انسانی سالم چه در بعد جسمی و چه اخلاقی و معنوی است. از قدیم الایام دستورات و آداب و رسومی اخلاقی، سینه به سینه منتقل شده است اما امروزه شاهد این موضوع هستیم که بسیاری از امور فرهنگی و اخلاقی کمرنگ و یا کاملا در معرض تغییر قرار گرفته اند. اگر روزگاری سن ازدواج کمتر بود ، آمار طلاق بسیار پایین و فعلی مضموم بود و … امروزه سن ازدواج بسیار بالا رفته و گاهی آمارهای طلاق هم از آمار ازدواج فراتر می رود.
پرداختن به تمام ابعاد اجتماعی و ارتباطی جامعه امروز ما موضوعی نیست که بتوان در یک تحقیق مختصر پیگیری و آسیب شناسی شود لذا تنها گوشه ای کوچک از این مقوله بزرگ تحت عنوان تمایل به مُد و جنس مخالف در بین نوجوانان و دانش آموزان دبیرستانی مورد مطالعه قرار می گیرد. چرا که بسیاری از خانواده ها بدون اغراق باید گفت که از پاسخ گویی به خواسته ها و اعمال و رفتار نوجوانان خود عاجزند . از آن بالاتر بسیاری از والدین با نیازها و مقتضیات سنی نوجوانان خود نه آشنا هستند و نه آگاهی برای راهنمایی دارند. در این حالت جامعه شاهد بروز و بلکه افزایش خشونت های جسمی و اخلاقی می شود. نوجوانانی که نیازهایشان به درستی شناسایی و هدایت و راهنمایی نمی شود به گوشه گیری ، انزوا ، پنهان کاری و تنهایی کشیده شده و با اولین علامت دوستی چه از جنس خود و چه جنس مخالف به سمت آن کشیده می شود. گرایشی که از نظر دین و کارشناسان علوم اجتماعی و تعلیم و تربیت بسیار نیکو و مبارک است اما اگر به درستی هدایت نشود به معضلی برای فرد و بالطبع جامعه تبدیل می شود. پس ضروری است که این موضوع را به عنوان یک موضوع خط قرمز نگاه نکرد بلکه با نگاه یک ضرورت برای سلامت ماندن جامعه و قشر جوان مورد بررسی دقیق و آکادمیک قرار داد و نتایج آن را به مبادی ذیربط با حوزه نوجوانان و جوانان ارائه کرد.
طرح مسئله :
بر اساس سنت خداوندی، در طبیعت آن چه بیش از هر چیزدیگر در نظام هستى جلوه مى کند وجود تغییر، تحول و نو شدن است. گذر مداوم ایام ، ماه ها و فصلها، گذشت زمستان و فرا رسیدن بهار، بازتابى از وجود حرکت فراگیر و تحولات سریع در عالم طبیعت است. انسان هم که جزئی از ماهیت جهان است از این قاعده مستثنا نیست. او هم از بسیارى چیزها خسته مى شود و به چیزهاى تازه و نو رو مى آورد.
در میان مقاطع سنی ، نوجوانى و جوانی سرآغاز ورود انسان به جهانی پرشور و نوخواه است و بدیهی است که اصل نوخواهى، از گرایش هاى اصیل و فطرى انسان است که در این سنین ظهور و بروز بیشترى دارد. این گرایش فطری در واقع همان غریزه جنسی است و این نیروی مقدس و پرتوان با آغاز دوره نوجوانی بیدار میشود. نوجوان بر اثر این گرایش غریزی حساسیت هایی نشان میدهد و در تماس با یک نفر از جنس مخالف و البته در محدوده سنی خود، در هالهای از شعف و حسی تازه قرار میگیرد و ژالههای شوق و حیا بر رخسار لطیفش مینشیند. به تدریج هم با میل شدید از درون و فشار گروه همسالان از برون، به جنس مخالف نزدیکتر و با او صمیمیتر میشود.
بسیاری از خانواده ها در برخورد با فرزندان خود که به سن نوجوانی و جوانی رسیده اند از پاسخگویی ، راهنمایی و هدایت فرزندان باز می مانند. در جامعه امروز نمی توان و اصولا صحیح نیست که این گرایش خدادادی و مقدس را بواسطه کم اطلاعی محکوم و محبوس کرد بلکه راهنمایی ، هدایت و روشنگری صحیح این قشر حساس می تواند به سلامت کل جامعه منجر شود و به عبارت دیگر اگر در جامعه اسلامی امروز ما کسی بگوید که رابطه معقول بین دو جنس به طور مطلق ممنوع است نه تنها مسلمانی کم اطلاع هست بلکه باید به سلامت عقلی وی نیز شک کرد. چرا که در دین مبین اسلام برای همه شئون بشر برنامه ای جامع وجود دارد و این” دین مبین برای روابط بین دو جنس بشر ضوابطی را تعیین کرده است که به برخی از رهنمودها اشاره ای می شود.
1 – برخورد بر اساس شناخت و احترام متقابل. انسانی که برای انسانیت و شأن خود ارزش والایی قایل است روابطش را با دیگران به گونه ای تنظیم می کند که در آن احترام متقابل و ارزش گذاری متعالی و متعامل رعایت شود. چنین برخوردی زمانی ایجاد می شود که انسان به نیازهای روانی خود درکنار نیازهای زیستی خویش توجه داشته باشد و نوع برخورد او با دیگران، بیشتر از سطوح بالاتر نیازها نشأت گرفته باشد. این نوع برخوردِ احترام آمیز، به دور از پرخاشگری، به دور از نیات سود جویانه و اندیشه های مبتنی بر سوء استفاده انجام می گیرد.
2 – برخورد بر اساس حیا، نه شرم و خجالت . بهتر است بدانیم بین دو اصطلاح شرم و حیا تفاوت است. شرم بیشتر مترادف با خجالت کشیدن و یا کناره گیری کردن است و اصطلاحی است ناظر بر ناتوانی انسان در یک برخورد اجتماعی. فردی که دچار شرم است، در یک موقعیت اجتماعی خاص نمی تواند رفتار مناسب و مطلوب از خود نشان دهد. اما حیا یک صفت پسندیده اخلاقی است و آن عبارت است از خویشتنداری ارادی فرد در انجام اعمالی که خلاف قاعده و شأن شرعی و عرفی باشد“. ( حاجی سعید ، 1390 )
حیا در حقیقت نوعی توانایی است، در حالی که شرم یا خجالت، نوعی ناتوانی به شمار می آید. انسان وقتی می باید سخنی را در مقابل جمعی بگوید، ولی خود را ناتوان از بیان آن می یابد، دچار شرم است در حالی که وقتی انسان تمایل دارد مثلاً نسبت به بزرگتر خویش از جمله پدر، مادر، معلم و یا مربی خود رفتاری مبتنی بر بی حرمتی نشان دهد و از عهده انجام چنین کاری نیز برمی آید ولی به دلیل داشتن صفت حیا خویشتن داری کرده آن را انجام نمی دهد، نوعی توانایی و قدرت را از خود به نمایش گذاشته است. با این توصیف می باید برخورد مبتنی بر شرم و برخورد مبتنی برحیا با جنس مخالف را از یکدیگر تفکیک کنیم. برخورد مبتنی بر شرم برخوردی از روی ناتوانی است، در حالی که برخورد مبتنی برحیا ، برخوردی خویشتندارانه و ارادی است.
البته کسانی هستند که در مقابل جنس مخالف دچار خجالت زدگی شده و از خود شرم افراطی نشان می دهند و دسته ای دیگر انواع برخوردهای اجتماعی بین دو جنس را می سازند. پسری که به هنگام مواجهه با جنس مخالف دست و پای خود را گم می کند و نمی تواند بر اعصاب خود مسلط شود و یا دختری که در مواجهه با جنس مخالف توانایی برخورد صحیح کلامی را از دست می دهد و نمی تواند مطالب را به درستی و مبتنی بر تفکر بیان نماید، مصداق چنین برخوردی هستند.
“3 – برخوردی به دور از اضطراب و هیجان . این نوع برخورد به اشکال مختلف مانند عصبانیت، سرخ شدن و بالارفتن ضربان قلب، عجولانه رفتارکردن و رفتار مبتنی بر ترس و یا خوشحالی افراطی دیده می شود. هیجان که یک حالت برانگیختگی روانی است شامل تمامی مواردی که نام بردیم اعم از ترس، خوشحالی، عصبانیت، عجله و امثالهم… هرچندکه هیجانات اجزای لاینفک رفتار انسانی هستند ولی باید برای اتخاذ تصمیم صحیح و نشان دادن رفتار مناسب ، تحت کنترل درآیند. برخورد با جنس مخالف به شکل هیجان زده می تواند تصمیم گیری و نیز انجام اعمال صحیح فرد را تحت الشعاع خود قرار دهد.
4 – برخورد به دور از پرخاش . پرخاشگری ، تمایل و یا عمل فرد است در جهت آسیب زدن به یک شیء و یا شخص دیگر. برخی از برخوردهای بین دو جنس در جامعه ما از نوع برخوردهای پرخاشگرانه است. پسری که برای نشان دادن توجه خود به یک دختر، با موتور و یا ماشین ازکنار او به سرعت می گذرد و او را دچار ترس می کند ، نشانگر رفتارهای پرخاشگرانه است. پرخاشگری نسبت به جنس مخالف می تواند مشکلاتی را در زندگی آتی فرد ایجاد کند“. ( همان)
پرخاش که منشاء آن یک تمایل درونی برای آسیب زدن است ممکن است به صورت اعمالی که به نحوی فرد مقابل را ناراحت می کند و یا می رنجاند و نیز گفتن کلماتی که به نوعی آزار دهنده است، تجلی داشته باشد. گاهی برخی از افراد ، برخوردهای غیر عادی و ناپخته ای از خود نشان می دهند که به لحاظ فرهنگی، تحول هوشی و تحول شخصیتی، آنان را در سطحی بسیار پایین و مبتذلی قرار می دهد. متلک گویی، ایجاد مزاحمت های خیابانی و یا مزاحمت های تلفنی از جمله این نوع رفتارهای ناپخته است.
در بیان مسئله گرایش و ارتباط دو جنس مخالف به طور کلی سه دیدگاه مطرح است:
“1- دیدگاه افراطی: در این نگرش هرگونه ارتباطی باجنس مخالف آزاد و بدون مانع است.(رویکرد لیبرالیستی)
به بیان دیگر هیچ گونه حد و مرزی برای این پیوندها وجود ندارد و آزادی مطلق بر آنها حاکم است. فروید و پیروان وی مدعی هستند. اخلاق جنسی کهن بر اساس محدودیت و ممنوعیت است و آنچه ناراحتی بر سر بشر آمده است از ممنوعیتها و محرومیتها و ترسها و وحشتهای ناشی از این ممنوعیتها که در ضمیر باطن بشر جایگزین گشته، آمده است.
2- دیدگاه تفریطی: بر پایه این رویکرد، هر گونه ارتباط و پیوند با جنس مخالف مردود و مورد نکوهش میباشد.این دیدگاه درست در مقابل دیدگاه افراطی است. عوامل و عقاید مخالف جنسیت در اعصار خیلی قدیم وجود داشته و به خصوص در هر جا که مسیحیت و دین بودا پیروز شد عقیده مزبور نیز تفوّق یافت. وستر مارک مثالهای زیادی از این فکر عجیب مبنی بر این که «چیز ناپاک و تباهی در روابط جنسی وجود دارد» ذکر میکند.در آن نقاط دنیا نیز که دور از تأثیر مذهب بودا و مسیح بوده است ادیان و راهبانی بودهاند که طرفداری از تجرد میکردهاند، مانند اسنیتها در میان یهودیان … و بدین طریق یک نهضت عمومی ریاضت در دنیای قدیم ایجاد شد”. (راسل، 1929)
“پدران کلیسا از ازدواج به زشتترین صورت یاد کردهاند. هدف ریاضت این بوده که مردان را متقی سازد، بنابر این ازدواج که عمل پستی شمده میشد بایستی منعدم شود. «با تبر بکارت درخت زناشویی را فرو اندازید» این عقیده راسخ سن ژروم درباره هدف تقدس است”. (همان)
3 – دیدگاه اعتدالی: بر اساس این دیدگاه نه آزادی مطلق و رها پذیرفته شده است و نه محدودیت و منع هر گونه رابطه، بلکه ارتباط بین دو جنس مخالف در یک چهارچوبی اخلاقی و قانونی مشخص و تعریف شده است. دیدگاه اسلام ناظر بر نگرش سوم یعنی اعتدال است که پیش از این اشاراتی به آن شد.
علاوه بر غریزه فطری که باعث میل و گرایش به جنس مخالف می شود عاملی دیگر هم وجود دارد که بیشتر به ظاهر افراد برمی گردد و آن مُد و نوع پوشش و آرایش فرد است که می تواند در جذب و یا دفع دیگران تاثیر داشته باشد.
” مُد یعنى روش و طریقه موقت که طبق ذوق و سلیقه اهل زمان، طرز زندگى و لباس پوشیدن و… را تنظیم مى کند”.( دهخدا، 1355) بنابر این تعریف، مد همان شیوه تازه اى است که به وجود آمده و عده اى طبق آن رفتار مى کنند.
مُد و مدگرایى کم و بیش در میان همه اقشار وجود دارد و از قدیم الایام وجود داشته و خواهد داشت و تنها با گذشت زمان، رنگ عوض مى کند. جوانان به دلیل کنجکاوى هاى خاص خود و تنوع طلبى، بیشتر از دیگران طرف دار مُد هستند. البته مد به خودى خود مذموم نیست و در صورتى بار منفى دارد که به «مد پرستى» تبدیل شود و مغایر با شئون فرهنگى و اعتقادى یک جامعه باشد. ضمن اینکه مد صرفاً شامل لباس مخصوص، آرایش ویژه و اصلاح عجیب و غریب موهاى سر، نیست، بلکه الگوهاى رفتارى را هم در بر مى گیرد.
در واقع هر نوع مُدى، حامل یک پیام و محتوایى است. اگر الگوهاى رفتارى و گفتارى که در هر دوره ظهور مى کند، برخاسته از فرهنگ بومى باشد و با محتواى تاریخى و هویت فرهنگى، مغایر نباشد و در شرایطى سالم، آگاهانه و درست، گسترش یابد، این نوگرایى، حاکى از خلاقیت و تنوع طلبى جوانان است و آیین اسلام نیز با آن مخالفتى ندارد. آنچه اسلام با آن مخالف است، پشت پا زدن به ارزش ها، اسراف کارى، همانند سازى با بیگانگان و از خود بیگانگى است.
“عوامل مُدگرایى در نوجوانان و جوانان:
1 – تنوع طلبى . دوره جوانى، فصل تازه اى در زندگى انسان است که نوجوان با ورود به آن، در پى تجربه جدید و انتخابى دیگر براى رسیدن به هویتى متمایز از پیشینیان است. این نیاز، در رفتار نوجوان و جوان منعکس مى شود و به صورت مدگرایى ظهور پیدا مى کند.
2 – همانند سازى . یکى دیگر از عوامل مدگرایى، همانند سازى با شخصیت هایى است که نوجوان و جوان ،آنان را الگوى خود قرار داده اند مانند: هنرپیشه هاى سینما، نوازندگان و خوانندگان، قهرمانان و ورزش کاران و گروه هاى دیگر.
3 – رقابت . چشم و هم چشمى و انگیزه رقابت با دیگران از دیگر عوامل پیروى از مد در بین جوانان محسوب مى شود.
4 – جلب توجه دیگران . بعضى افراد با روى آوردن به مد روز و تغییر هر روزه لباس و آرایش خود، در صدد جلب توجه دیگران هستند. استفاده از لباس هاى مارک دار و رنگارنگ، کفش هاى گران قیمت و نامتعارف ، آرایش متفاوت ، شکل و نوع کمربند و بسیاری دیگر، همه در جهت جلب توجه دیگران است.
5 – برترى طلبى. افرادى که خود را برتر از دیگران مى دانند سعى مى کنند این برترى را به نوعى در لباس یا آرایش و یا زیورآلات خود نشان دهند و از این رو مدهاى جدید را مطرح مى کنند”.( سبحانىنیا ، 1382)
به هر حال مدگرایى با کارکرد منفى و یا مثبت آن، در شرایط کنونى که جهان به صورت دهکده اى درآمده و در کوتاه ترین زمان، تبادل اطلاعات صورت مى گیرد، به سرعت در حال رشد و گسترش است.
“در یک نگاه می توان ابزار زمینه ساز مدگرایى در نوجوانان و جوانان را به این ترتیب مطالعه کرد:
1 – رسانه ها . رسانه هاى گروهى مانند: رادیو، تلویزیون، اینترنت، ماهواره و… به طور مستقیم و غیر مستقیم مدهایى را به مردم عرضه مى کنند و آموزش مى دهند که اکثرآنها با فرهنگ جامعه ما تناسب ندارد. تقلیدهاى شگفت آور از انواع آرایش مو و لباس و حرکات هنر پیشگان فیلم هاى غربى و قهرمانان فیلم ها به قدرى آشکار است که صاحبان مؤسسات و شرکت هاى تجارى در سال، صدها میلیون دلار به سازندگان فیلم ها و بازیگران، براى مد کردن و تبلیغ بخشی از کالاهاى خود، پرداخت مى کنند، هر چند کالاهاى بى ارزش و نامرغوبى باشند.
2 – تولیدکنندگان . شرکت هاى تولیدى با توجه به روحیه نوگرایى جوانان، هر روز یک نوع لباس را به بازار عرضه مى کنند.
3 – مدرسه . محیطهاى آموزشى، محلى مناسب براى ترویج مدگرایى است. وقتى گروهى از هم سالان، طبق شیوه هاى ارائه شده رفتار مى کنند، افراد هم سال دیگر نیز براى این که از گروه رانده نشوند و مورد تمسخر قرار نگیرند، رفتار، پوشش و چهره ظاهرى خود را به شکل آنان در مى آورند”. (همان)
متأسفانه مُدگرایى در جامعه ما تا حدود زیادى کارکرد منفى به خود گرفته و پیامدهاى آن به شدت نوجوانان و جوانان را تهدید مى کند. با توجه به این که بیشتر مدهاى رایج برگرفته از فرهنگ بیگانه است، مى توان گفت مدگرایى به معناى جدید آن، نوعى از خود بیگانگى و القا کننده تقلید از فرهنگ غرب است. حتى گاهى کلمات یا جملاتى بر روى لباس یا ماشین یا کمد شخصى و یا در ورودى مغازه اى نوشته شده که ارتباطى با زندگى و آرمان ها و علاقه فردى اشخاص ندارد. تعجب آورتر اینکه حتى معناى آن را نیز به درستى نمى دانند. شاید اگر بدانند، موجب شگفتى، خنده و حتى ناراحتى آنان شود. عباراتى مانند: ما پسران شیطانیم، پسران بد ،گروه لجن، زیبایى کثیف، گناه تا مرگ و نظایر آن، شعارهاى آخرین مدهایى است که غربى ها به جوانان جهان تقدیم کرده اند؛ در حالى که جوان امروز ما، نگاه خاص خودش، شخصیت خودش و حتى مشکلات خودش را دارد.
با این وجود اگر گمان کنیم که نوجوانان سرزمین ما به دلیل آن که در کشوری با پیشینه اسلامی زندگی میکند و پدران و مادرانشان انقلاب بزرگی را به وجود آوردهاند که به برپاشدن نظام جمهوری اسلامی انجامیده ، نباید هیچ گونه کشش و گرایشی به افراد جنس مخالف خود و تمایلی به انتخاب مُد داشته باشند، نه آنها را شناختهایم و نه اطلاع درستی از نیازهایشان پیدا کرده ایم. دختران و پسران جامعه امروز ما اینک بیش از دوران گذشته با پرسشها، نگرانیها و مشکلات در حوزه دوستی با جنس مخالف مواجه هستند و از طرف دیگر بواسطه حیا و شرم، دسترسی کمتری به مشاوران و مربیان دلسوز و راهنما دارند تا بی ترس و دغدغه خاطر، راز دل خویش را با آنها در میان گذاشته و از راهنماییهایشان بهره ببرند.
همانطور که پیش از این اشاره شد سنین نوجوانی و جوانی را به جرات می توان گفت که مهمترین مقطع سنی هر فردی است. در این مقطع ، فرد از یک سو با جامعه بیرون از خانواده بیش از پیش آشنا می شود و تمرین جامعه پذیری می کند و از سوی دیگر قدرت تحلیل رفتارهای اجتماعی و شناخت او از خوب و بد جامعه بسیار سطحی و تهی از تجربه موثر است. همین بی تجربگی و شناخت اندک او از رفتارهای اجتماعی باعث می شود که نوجوان ( بطور خاص در سنین دبیرستان ) در بسیاری از موارد سخن ، پیشنهاد و رفتاردیگران را معتبرتر و دلپذیرتر از سخن و رفتار خانواده خود به خصوص پدر و مادر بداند. این را هم باید اضافه کرد که بر اساس نظر پلیس و بسیاری از کارشناسان امور تربیتی میانگین سن خلاف و انحرافات اخلاقی در جامعه ما تا سنین دانش آموزان دبیرستانی پایین آمده است. این نکته مبهم همیشه ذهن والدین و حتی کارشناسان علوم تربیتی را به خود مشغول کرده که چرا در این سنین نوجوانان و جوانان بیشتر از عوامل محیطی و خارج از خانه حرف شنوی دارند تا داخل خانه. چرا برای اکثر جوانان و نوجوانان ارتباط و داشتن دوست از جنس مخالف نوعی پرستیژ و تفاخر بین همنوعان خود محسوب می شود و بسیاری چراها و اماها و مجهولات این سن خاص…
در این بین هنرپیشه گان و قهرمانان سینما وتلویزیون،ورزشکاران، خوانندگان، شخصیت های علمی، دینی و سیاسی و بسیاری دیگر… از جمله چهره هایی هستند که از طریق رسانه ها بخصوص تلویزیون خواسته یا ناخواسته تاثیرات فراوانی بر اندیشه ، نوع پوشش ، گفتار و رفتار، مدل مو و آرایش ظاهری و حتی تمایل به جنس مخالف را دربین دانش آموزان دبیرستانی می گذارند.
برای بیان بیشتر مسئله تحقیق ضروریست به برخی آمارها در این حوزه اشاره شود. بر اساس آماری که به تازگی بدست آمده ” تقریبا80 درصد دانشآموزان دبیرستانی استان تهران بخصوص دختران ، با جنس مخالف خود ارتباط دوستی دارند”.( محمود گلزاری ، 1390)
این روانشناس و محقق آسیبهای اجتماعی درباره اهمیت پرداختن به موضوع گرایش نوجوانان دبیرستانی بویژه دختران معتقد است” مایه تاسف است که مسئولان ارشد وزارت آموزش و پرورش- در زمان وزارت دکتر حاجی بابایی- انگیزهای برای بررسی دقیق و روشن آسیبها ندارند.آیا بهتر نیست که در واکنش به آمار اعلام شده به جای این که بگویید «ما خودمان را در مقام پاسخگویی به این سخنان نمیبینیم» و عنوان کنید که «مراجع ذیصلاح در این مورد تحقیقات خواهند کرد»، پژوهشهایی علمی و مستند که توسط همکاران شما در پژوهشگاههای زیر مجموعه وزارت آموزش و پرورش صورت گرفته را مطالعه و به آنها استناد کنید و آمار واقعی دانشآموزان درگیر اعتیاد به مواد مخدر، رابطه با جنس مخالف، خودکشی، فرار، ترک تحصیل، افت درسی و دیگر ناهنجاریها را اعلام کنید؟” ( همان)
این استاد دانشگاه علامه طباطبایی با بیان ضرورت پرداخت کارشناسانه به این موضوع اجتماعی ، اشاره ای به تحقیقی که در سال 1380 از بین 1811 دانش آموز پسر و دختر دبیرستانی انجام داده بود دارد” درآن زمان یعنی دهسال پیش، بیش از 40درصد دختران دانشآموز، تجربه ارتباط با جنس مخالف را گزارش داده بودند، 20درصد آنها قبل از 14سالگی (دوره راهنمایی) و 70درصد آنها قبل از 16سالگی با جنس مخالف رابطه برقرار کردهبودند و تنها 19درصد گفتهبودند هیچکس از همکلاسیهای آنها با حنس مخالف رابطه ندارد. همزمان، یک دبیرستان دخترانه از میان دبیرستانهای شمال شهر تهران بهطور تصادفی انتخاب شد، نتیجه اجرای پرسشنامههای تحقیق نشان داد که 60 درصددانشآموز آن مدرسه گفتهبودند که با جنس مخالف دوست بوده و هستند”. ( گلزاری ، 1384)
“در سال 1381، آیتالله امینی، امام جمعه محترم قم از اینجانب برای انجام تحقیقی با موضوع گرایش به جنس مخالف در بین دانش آموزان قمی دعوت کردند نتیجه اینکه از بین 3 هزار نفر نمونه آماری مشخص شد 33 درصد پاسخگویان با جنس مخالف رابطه داشتهاند، 25درصد تمام کسانیکه تجربه این رابطهها را گزارش دادهبودند، اولین دوستی خود را در زیر 14 سالگی یعنی دوره راهنمایی آغاز کردهبودند و 71درصد گفتهبودند که همکلاسیهای آنها با یک چند نفر از جنس مخالف دوست هستند”. ( همان)
یا در آماری دیگر آمده “حدود 26 درصد دختران 12-14 ساله تهرانی با جنس مخالف دوست بودهاند، یعنی تعداد دختران نوجوانی که به سمت ارتباط با پسران کشیده شدهاند در مدت ده سال تقریبا به دو برابر رسیده است” ( سیف ، 1390 )
هیچ کارشناسی علوم تربیتی و جامعه شناسی ، مقصر اصلی مشکلات اخلاقی و رفتاری دانش آموزان را تنها مدرسه نمیداند، اما پدران و مادران نگران میگویند حتی اگر 25 درصد دختران راهنمایی و 40 درصد دختران دبیرستانی با همان درصدهای20 سال پیش با پسران دوستی و ارتباط پنهان داشته باشند، با توجه به اینکه طول کشیدن این رابطهها باعث میشود هم انحرافات اخلاقی جدیتری سراغشان
بیاید و هم دختران دیگر به این نوع دوستی زیانبار تشویق شوند، برای مصون ماندن فرزندان ما از این آسیب رو به گسترش اخلاقی ، جامعه و نظام آموزشی چه برنامهای دارد؟
فراموش نکنیم کشش به جنس مخالف یکی از نشانهها و ویژگیهای طبیعی و سالم دوره نوجوانی است. ما نمیخواهیم و نمیتوانیم جلوی بیداری غریزی فرزندانمان را بگیریم اما بهجای غافل شدن و یا برخوردهای تند و منفی باید به آنها روشهای خویشتنداری جنسی را بیاموزیم.
یادآور می شوم که مدیران و مشاوران و مربیان دلسوز جامعه اسلامی ما پاسداران خط مقدم جبهه تعلیم و تربیت بودند و هستند و خدای بزرگ را سپاس می گویم که این بنده کوچک را توفیق داده است در طول سالها خدمت در آموزش و پرورش و با همکاری صدها مدیر و معلم دلسوز و روشن بین این نظام آموزشی در خدمت و راهنمایی قشر نوجوان میهنم بوده ام و پایان نامه کارشناسی ارشد خود را به بررسی معضلی در این حوزه حساس اختصاص داده ام و ان شاا… نتایج آن بتواند منشاء اثری مثبت در جامعه اسلامی ایران باشد.
لذا ضروری است در مقطعی که انواع رسانه ها اعم از ماهواره ای ، رادیویی ، تلویزیونی ، اینترنت ، مجلات ، گوشی های همراه و…. دنیای جوانان و نوجوانان ما را اشغال کرده اند ، گوشه ای هر چند جزیی از زندگی و رفتار نسل چهارم انقلاب اسلامی را تحت عنوان گرایش به مد و جنس مخالف مورد پژوهش و مداقه قرار دهیم.
در همین راستا و با توجه به تجربه چندین ساله محقق در برخورد مستقیم با جوانان و نوجوانان دختر و پسر به عنوان مدیر و معلم مقطع دبیرستان ، انتظار می رود بتوان نتایج بسیار مفید و کاربردی از تحقیق حاضر حاصل شود.
ضرورت و اهمیت موضوع :
بدون شک دوست داشته شدن و دوست داشتن ، یکی از نیازهای اساسی انسان هاست. اگر نتوانیم کسی را دوست بداریم ، قطعا”با سلامت روانی فاصله گرفته ایم. به طور کلی، وقتی شاهد ابراز علاقه کسی نسبت به خود هستیم و یا در رفتار و گفتار او میبینیم که دوستمان دارد، احساس ارزشمندی در ما تقویت میشود. برعکس، وقتی میبینیم کسی دوستمان ندارد و یا از رابطهای که با ما دارد، خارج میشود اولین موضوعی که باعث آسیب روانی ما میشود، احساس بیارزشی است.
بىتردید ایام جوانى، ایام بیدارى غریزه جنسى ،گرایش به جنس مخالف و علاقه به مُد روز است. در این ایام شوق و احساسات بر روان آدمى سایه مىافکند و ناخودآگاه رفتار، سخن و نگاه جوان را تحت تأثیر قرار مىدهد و سبب توجه و تحریک روحی و جسمی در برخورد با جنس مخالف مىشود. در این سنین نوجوان و جوان خواهان روابط دوستانه و هم سخن شدن با یکدیگر می شوند.
نوجوان و جوان در این مرحله در پى یافتن هویتى جدید است و گمان مىکند خانواده و والدینش تا حدی مىتوانند از وى حمایت کنند. بنابراین، اگر نیاز دوست یابی در محیط خانوادگى به خوبى تأمین نشود یا لطمه بیند و مخدوش شود، نیاز به محبت و ابراز محبت و برقرارى ارتباط دوستانهاش دچار اختلال خواهد شد. در نتیجه در جمع خانواده خود احساس غربت و تنهایى می کند و این موضوع زمینه ساز گرایش به افراد دیگر می شود .
یکی از وظایف مهم در تربیت نوجوانان، آموزش واقعیت روحی و رفتاری افراد از جنس مخالف است. پدر و مادر و همچنین اولیای مدرسه میباید در فرصتهای مناسب در مورد اینکه دختران و پسران دارای چه خصوصیاتی هستند و چگونه میباید در مقابل این خصوصیات عکسالعمل نشان داد، مطالب مختلفی به فرزندان و دانشآموزان خود، گوشزد کنند.
موضوع ارتباطات دختر و پسر در دهه اخیر چالشهای ذهنی زیادی را برای دست اندرکاران و مسئولین امر و روان شناسان و جامعه شناسان به وجود آورده است . از طرفی میل و گرایش به جنس مخالف در جوانان وجود دارد و از طرفی باید شیوههای مدیریت و کنترل آن به جوانان آموخته شود تا از آسیبهای این روابط در امان باشند .
اینجانب بواسطه شغل معلمی ارتباط مستقیمی با نوجوانان دختر و پسر و بالطبع با خانواده هایشان دارم به تجربه دریافته ام که والدین دربرخورد با مسائلی خاص دوران نوجوانی و جوانی بسیار خام و نپخته عمل می کنند، یا اطلاعات کافی برای راهنمایی درست ندارند یا حیا می کنند و سکوت می کنند و یا برعکس با برخورد چکشی ، روحیه نوجوان را به هم می ریزند.
در این سنین نوجوان ناخواسته و به طور غریزی به جنس مخالف خود گرایش پیدا می کند، دوست دارد گروه ها و تیم های دیگر به غیر از خانواده خود را تجربه کند، مایل است در نزد همسالان خود به تیپ ظاهر و مد روز بگردد و از مقبولیت بالایی برخوردار باشد، بالغ شده است ، غرور جوانی پیدا کرده است از تحقیر و شکست گریزان است و بسیاری خصوصیت دیگر….
این تحقیق از آن سبب اهمیت دارد که می خواهد به بررسی و چرایی این گرایشهای نوجوانی و از آن مهمتر ارائه راهکاری برای خانواده ها در برخورد با این موارد بپردازد. توجه داشته باشیم که جامعه ما جوان است رواج انحطاط و کجروی های اخلاقی در این سن با ضرر پیکره جامعه در آینده ای نزدیک ختم می شود.
همانطور که پیش از این هم اشاره شد یکی از نیازهای اساسی زندگی انسان، تعامل و ارتباط با دیگران است. انسان در طول رشد خود، پیوسته برای بقا و پیشرفت خویش، محتاج ارتباط با دیگران است که بین این امر با سلامت رابطه ای نزدیک وجود دارد. تمام انسان ها به دنبال یافتن کسانی هستند که با آن ها احساس خوبی و خوشی کنند. در این میان یک سوال مطرح است که دوستی با جنس مخالف را چگونه تعریف می کنند؟
بر اساس قواعد کلی حاکم بر ارتباط میان فردی، نمی توان هر ارتباطی را دوستی دو جنس مخالف نامید، بلکه می توان گفت دوستی و گرایش دو جنس مخالف یعنی ارتباطی که بین دو جنس مخالف وجود دارد و در این ارتباط، محبت، صمیمیت، عشق و علاقه قلبی ویژه وجود دارد و از این رو هر ارتباطی مانند دو کودک ، ارتباط تحصیلی ، ارتباط معلم با شاگرد و مانند آن که برای هدف خاصی است، نمی تواند از مقوله دوستی و گرایش به جنس مخالف باشد.
حال این نیروی پیوندجویی دو جنس مخالف یعنی از یک طرف دل دادگی پسرانه و از دیگر سوی دلبری های دخترانه ، در قشر نوجوان و جوان وجود دارد که البته این ارتباط و گرایش چه از نظر عقل و چه اعتقادات باید در چارچوب اصولی و اخلاقی باشند تا به بی عفّتی و گناه کشیده نشوند . چراکه رابطه گناه آلود از نظر اسلام حرام است و قرآن آنرا نهى کرده است زیرا عفت عمومى جامعه با این گونه روابط آسیب جدى مى بیند. پایه هاى ازدواج و خانواده سست مى شود و صدها مفسده اخلاقى براى دختر و پسر و جامعه بوجود می آید.
در این سن حساس”وجود انگیزه هایی باعث تقویت قوه خیال و میل به جنس مخالف و گرایش به مُد می شود. برخی از این انگیزه ها عبارتند از:
1 – توهم قدرت و جاذبه . یکی از انگیزه های گرایش و دوستی با جنس مخالف این است که پسران داشتن دوست دختر را یک قدرت اجتماعی برای خود تصور می کنند و دختران نیز داشتن یک دوست پسر را یک جاذبه فردی و اجتماعی برای خود به حساب می آورند. برخی از گرایش ها آنقدر ضعیف و خفیف است که حتی به دوستی هم نمی رسد اما در برخی دیگر این قدرت نمایی و جاذبه ارائه شده به قیمت از دست دادن بسیاری از جاذبه ها و قدرت های اجتماعی و شخصیتی دیگر تمام می شود در نتیجه، دوستی ها به پایان می رسد و دنیایی از تعارض را در درون دختر و پسر باقی می گذارد.
2 – پناه جویی به یکدیگر. دختران و پسرانی که مورد بی توجهی و یا کم محبتی در خانواده قرار می گیرند و از وضعیت روانی و اجتماعی خویش ناراضی هستند و در این زمینه، خود را سرگردان و آشفته می یابند، از طریق برقراری روابط پنهان و یا حتی آشکار با جنس مخالف، درصدد کسب رضایت و یا به عبارت دیگر، به دنبال یافتن شرایطی هستند که برای آن ها اطمینان خاطر و رضایتمندی بیشتری فراهم کند و پناه گاهی برای جبران کمبود محبت خود فراهم سازند. اما اطمینان خاطری که برخی از دختران و پسران از طریق برقراری دوستی بین خود جستجو می کنند هیچ گاه حاصل نمی شود زیرا این روابط پنهانی و به دور از چشم خانواده صورت می گیرد”.( نسرین صفری ، 1390)
همچنین برخی دیگر از دختران از اینکه پسری به او و یا خانواده آن ها آسیبی برساند میترسند و ممکن است به همین دلیل به برخی از خواستهای پسر پاسخ گویند. در گرایش های منتهی به دوستی بین دختران و پسران، از آنجا که مقاومتی بسیار قوی از طرف پدر یا مادر یا جامعه برای ممانعت از برقراری این دوستیها وجود دارد، این گونه دوستیها با مخاطرات روانی گوناگونی از جمله اضطراب و تشویش همراه است. وجود افکار دیگری چون احساس گناه، نگرانی از تهدیداتی که توسط پسر برای فاش کردن روابطش با دختر صورت میگیرد، یک تعارض درونی و اضطراب مستمر را به دنبال خود دارد. بنابر این وجود چنین دلهرهها و اضطرابهایی که گاهی لطمههای جبران ناپذیری بر جسم و روان انسان دارد، از جمله آسیبهای این گونه روابط است.
در مورد ارتباط میان دختر و پسر ضرب المثلی وجود دارد که دختر را به پنبه و پسر را به آتش مانند می کند که بدون شک در صورت نزدیک شدن آن دو به یکدیگر، پنبه شعله ور می شود. این ضرب المثل به عنوان یک گزاره رفتاری و یک الگوی اجتماعی در میان افراد جامعه وجود دارد. خانواده ها با این گزاره رفتاری به تربیت و خط دهی فرزندان اهتمام می ورزند در حالی که این سخن به معنای نادیده گرفتن اراده و اختیار انسان و پایین آوردن شخصیت والای انسانی افراد در حد جمادات است که امری غیر صحیح و به دور از دلیل می باشد.