:
درجهان رقابتی امروز یکی از ابزارهای مهم برای ایجاد و تحول و بقای سازمان و رسیدن به هدفها و رسالتهای مورد نظر ، عنصر انسان است. دراین میان آنچه مقوله تحول را حیات می بخشد و بقای سازمان را نیز تضمین می کند ، منابع انسانی است(طالبیان و وفایی، 2009).
منابع انسانی موجود در سازمانها، بایستی با برخورداری از دانش و مهارت جدید و به روز خود را با تکامل شتاب آلود علوم و فناوری همگام کنند.سازمانها نیز باید بتوانند با به کارگیری سیستمهای آموزشی و یادگیری هدفمند، سازگار با ماموریت، اهداف و استراتژی های سازمانی، درصدد توسعه و نوسازی و افزایش سرمایه دانشی و فکری و پرورش منابع انسانی خود برآیند(علوی، 1390).
عصر حاضر عصر تحولات شگرف، سریع و محیرالعقول است. امروز چالش پیش روی همه سازمانها و مؤسسات و دولتها ، بحث کارآمدی و بهره وری است. بروز شتابان بلوکهای جدید تجاری ، اقتصادی در عرصه رقابتهای جهانی ضرورت اجتناب ناپذیر تحول همه جانبه در تمامی ابعاد را میطلبد. به ویژه برنامه ریزی نیروی انسانی برای دستیابی به بهره وری از اولویت های همه مدیران است(آسترکی،1389).
اجرای برنامه های آموزش و بهسازی می تواند نیاز به نیروی انسانی متخصص را در آینده برطرف ساخته، تضمینی برای حل مشکلات آنها باشد. از طرفی برگزاری این دورهها باعث بینش و بصیرت عمیقتر دانش، توانایی و مهارت بیشتر کارکنان در سازمان برای اجرای وظایف محول گردیده و در نتیجه موجب نیل به هدفهای سازمانی با کار آیی و ثمربخشی بهتر و بیشتر می شود(مقصودی و شیرزاده،1387).
همچنین سبب می شود تا افراد بتوانند متناسب با تغییرات سازمانی و محیط ، بطور مؤثر فعالیتها را ادامه داده و برکارایی خود بیفزایند. درحقیقت آموزش ضمن خدمت یکی از مؤثرترین ابزارهای مدیران برای مقابله با تغییرات محیطی بوده و ضامن ارائه مناسب خدمات، بخصوص در سازمان های خدماتی و دولتی میباشد که چنانکه منظم و هدفمند و در راستای نیازهای واقعی کارکنان تدوین و اجراء شود، نه تنها عملکرد کارکنان و سازمان را بالا می برد، بلکه بهبود مهارتهای مدیران و افزایش رضایت کارکنان و ارباب رجوع را نیز در پی خواهد داشت اما بعد مهمتر آموزش ضمن خدمت آن است که اجرای این آموزشها باعث اثربخشی و افزایش بهره وری شده، کارایی را بالا برده و سطح توانایی کارکنان را افزایش میدهد. در نهایت با تعلیم مهارتهای ضروری به کارکنان، مدیران قادر خواهند بود میزان بهره وری کار را افزایش دهند(عابدینی،1388).
در این فصل که اختصاص به طرح تحقیق دارد سعی شده که مطالبی در زمینه بیان مسئله، اهمیت و ضرورت تحقیق، اهداف تحقیق، فرضیات تحقیق و متغیرها و تعاریف عملیاتی آنها ارائه گردد.
از میان تمامی منابع و داده های هر سازمان نظیر امکانات ، تجهیزات اعتبارات مالی ، سرمایه های اجتماعی، مالکیت ها، داراییها و …. جایگاه و نقش منابع انسانی اهمیت ویژه ای دارد. کاربرد بهینه و استفاده صحیح از سایر منابع بدون منابع انسانی کارآمد امکان پذیر نیست (رجب بیگی و همکاران،1380).
رسالت مدیریت و هدف اصلی مدیران هر سازمان استفاده موثر از منابع و امکانات گوناگون چون نیروی کار،سرمایه، مواد، انرژی و اطلاعات است. در این رسالت استفاده بهینه از نیروی انسانی از اهمیت خاصی برخوردار است چرا که نیروی انسانی نه تنها یک منبع سازمانی است بلکه تنها عامل بکار گیری سایر عوامل نیز می باشد .حال اگر این انسان با انگیزه و توانمند و بهره ور باشد میتواند سایر منابع را به نحو احسن و مطلوب به کار گیرد و انواع بهره وری را محقق سازد و نهایتا سازمان را بهرهور کند، لذا نیروی انسانی مهمترین عامل بهره وری در سازمان به شمار میآید(نظری،1384).
در عصر حاضر با توجه به شتاب فزاینده ای که علم و تکنولوژی پیدا کرده، کارآیی افراد تا حد زیادی بستگی به میزان آموزشی که قبل و یا در زمان اشتغال در راستای شغل خود می بینند داشته و در غیر این صورت به دلیل پیچیدگی و همه جانبگی تغییرات از کارایی مطلوب جهت انجام وظایف خود در سازمان برخوردار نخواهند بود. شتاب و حرکتی که جوامع در نیمه دوم قرن بیستم از شیوه های کهن به سوی
تغییرات تازه و قبول آن تغییرات دارند به حدی بوده که در بسیاری از اقشار جامعه اختلالات و گسستهای فکری و مهارتی ایجاد نموده است. تغییر نیازها ، اصلاح اهداف، تعدیل روشها، تغییر خط مشی ها و سیاستها، برخورد با تنگناها، افزایش یا کاهش منابع و بسیاری موارد دیگر امروزه، یادآور این نکته است که برای حفظ کارایی نظام و عوامل و اجزای آن پیوسته باید آموزش کارکنان و تطبیق دادن توانایی های انان با نیازهای جدید و مسئولیتهای نو مورد توجه قرار گیرد. از طرف دیگر الزامات موجود در محیطهای اجتماعی، سازمانها را وادار به گرایش های تدریجی به سمت نظامهای باز به منظور حفظ حیات خود و افزایش بهرهوری فعالیتی نموده است. از جمله عناصر اولیه به منظور تحقق پذیری چنین شرایطی تأکید بر فراهم سازی مقدمات ایجاد سازمان یادگیرنده ، ایجاد سازمان مبتنی بر اطلاعات و سازمان مبتنی بر تغییر بوده که در آن همراهی سه عنصر کارکنان، سازمان و جامعه به وضوح ضرورت دارد. آموزش ضمن خدمت کارکنان یکی از مکانیزم ها و فعالیتهایی میباشد که قادر است بستر را جهت تحقق یابی چنین سازمان هایی فراهم سازد(آسترکی،1389).
با توجه به اهمیت نیروی انسانی در رشد و تحقق اهداف سازمانی پرداختن به مبحث بهره وری کارکنان یکی از مهمترین دغدغه های مدیران امروزی است. از آنجا که یکی از عوامل موثر بر بهره وری منابع انسانی آموزش ضمن خدمت کارکنان می باشد و بهسازی کارکنان هم به عنوان یکی از راهکارهای اساسی و موثر در امر نگهداری و بهره وری نیروی انسانی به شمار می آید لذا توجه به کیفی سازی و آموزش نیروی انسانی درسازمان می تواند زمینه ساز افزایش سطح بهر وری و در نهایت پیشرفت سازمان را فراهم نماید.
تواناسازی نیروی انسانی از طریق اجرای دوره های آموزش ضمن خدمت میسر م باشد و سازمان موظف است که کارکنان خود را برای فعالیتهای دستگاه و آماده سازی آنان برای قبول مسئولیتهای مختلف آموزش دهند. با آموزش میتوان سطح دانش تخصصی افراد را بالا برد تا بتوانند وظایف خویش را انجام دهند و برای مسئولیتهای بالاتر بهتر آماده شوند(نکویی مقدم،1381).
با توجه به موارد فوق سوال اساسی که این پژوهش به دنبال پاسخگویی به آن بوده این است که میزان اثربخشی دوره های آموزش ضمن خدمت بر کارکنان ادارات شهرستان کنگان چقدر می باشد و این آموزش چه تأثیری بر بهره وری سازمانی کارکنان دارد؟
اهمیت موضوع تحقیق را میتوان از دو دیدگاه نظری یا تئوریک و الزامات قانونی مورد بررسی قرار داد. از بُعد نظری ضرورت انجام طرح تحقیقاتی حاضر به ضرورت مباحث ارزشیابی و سنجش اثربخشی و کارآیی از یک طرف و برنامه ریزی و نیازسنجی متأثر از آن از طرف دیگر جهت کسب اطلاعات لازم به منظور اصلاح و تقویت روندهای برنامه ریزی و سیاستگذاری آموزش های ضمن خدمت مرتبط می گردد. از آنجا که آموزش های ضمن خدمت به عنوان یکی از اصلی ترین پایه های انطباق پذیری کارکنان با وظایف و شغل خود و هماهنگ شدن با نیازهای سازمان محسوب می شود، لذا وجود هرگونه انحراف و کج روی در آن، شالوده و شاکله نظام آموزشی را زیر سؤال برده و ضررهای عدیده ای را در ابعاد فردی، سازمانی و اجتماعی به بار آورد(آسترکی،1389).
در دنیای متحول کنونی ، تربیت و آموزش مداوم نیروی انسانی در سازمان های مختلف دارای اهمیت و جایگاه خاصی است. پرداختن به آموزش کارکنان با برنامه ریزیهای دقیق و حساب شده می تواند باعث بهبود کارآیی و اثربخشی در هر سازمان شود(نصر اصفهانی و عزیزی، 1379).
سازمانها و نهـادهای مختلف هر جامعه ای عموماً بر اساس نیازهای معینی شکل میگیرند و توسعه می یابند. از این رو اهداف هر مؤسسه ای معمولاً نشانه ای از نیازها یا نیاز ویژهای است که برای ادامه حیات اجتماعی ضروری اند. تحولاتی که در سایه اختراعات و نوآوریها ظهور یافته باعث شد تا این سازمانها به منزله نهادهای اجتماعی، ناگزیر از همگامی و همسوئی با این تحولات باشند و ساختار سازمانی از شکل ساده و سنتی به سوی انواع پیچیده و تخصصی سوق یابند و وظایف و عملکردهای آنها نیز متحول شوند. بنابراین آماده شدن برای حرفه ای معین ، مستلزم صرف وقت زیاد و آموزش های تخصصی است(فتحی واجارگاه، 1383).
هر سازمانی به افراد آموزش دیده و با تجربه نیاز دارد ؛ تا مأموریت خود را به انجام برساند. اگر توانایی های کارکنان موجود پاسخگوی این نیاز باشد، آموزش کارکنان ضرورت چندانی نمییابد. اما اگر چنین نباشد لازم است سطح مهارت ، توانایی و انطباق پذیری آنان افزایش یابد. این احتمال که فرد جوانی مهارتهایی را بیاموزد و آنها را تا حدود چهل سال کار خود بدون تغییر بنیادی ادامه دهد دیگر بسیار ضعیف یا به کلی محال است. در جامعهای که به سرعت در حال دگرگونی است، آموزش کارکنان نه تنها مطلوب است بلکه فرایندی است که هر سازمانی باید برای آن منابعی را درنظر بگیرد تا همواره نیروی انسانی کارآمد و مطلعی در اختیار داشته باشد(ربیعی مندجین، 1378).
هیچ کس نمی تواند ادعا کند که به صرف گذراندن دوره ها و یا دروسی که گذرانده است برای همیشه از کسب دانش و مهارت بی نیاز خواهد بود. تغییرات علم و تکنولوژی در جهان امروزه آن قدر شتابان است که بعضی از افراد معتقدند که دانش هر فرد تا 5 سال عمر کارآمدی دارد. هر سازمان در برنامه ریزی آموزشی نیروی انسانی خود، جهت ها و تأکیدهایی را منظور می کند تا از این طریق بتواند در راستای اصلاح رفتار کارکنان خود تغییراتی را بوجود آورد و موجبات اعتلای سازمان را فراهم سازد(چایچی، 1381).
با توجه به آن چه ذکر شد ، میتوان عواملی را که آموزش کارکنان را ضروری ساخته است ، به قرار ذیل دسته بندی کرد :
– شتاب فزاینده علوم بشری در تمام زمینه ها .
– پیشرفت روز افزون تکنولوژی .
– پیچیدگی سازمان به دلیل ماشینی شدن .
– تغییر شغل یا جابجایی شغلی .
– روابط انسانی و مشکلات انسانی .
– ارتقاء و ترفیع کارکنان .
– اصلاح عملکرد شغل .
– کارکنان استخدام شده جدید .
– کاهش حوادث کاری .
دنیای امروز، دنیای تغییر است و باید فاصله ای که میان علم و صنعت است را بیش از پیش برداشت. با پیشرفت روز افزون علوم و صنایع، فاصله ی این دو نهاد پایه ای نیز بیشتر می شود. کاهش علم و صنعت از یک سو و کاستن از هزینه های پژوهش های مربوط به تجاری سازی از سوی دیگر، جوامع بشری را در دهه اخیر به سوی استفاده از ابزارهای جدیدی به نام انکوباتورها سوق داده است. انکوباتورها یا مراکز رشد ابزاری مناسب برای کاهش این فاصله میباشد.(کانتی،2000). انکوباتور از نظر لغوی نام دستگاهی است که گرمای لازم را برای تبدیل تخم مرغ به جوجه را فراهم آورده یا نوزادانی را که زودتر از موعد مقرر به دنیا آمده اند را به رشد میرساند. اما در اقتصاد، انکوباتور مجموعه ای متشکل از یک یا چند ساختمان است که واحدهای تحقیقاتی نوپا نظیر هستههای تحقیقاتی دانشگاهی، شرکتهای تحقیقاتی خصوصی و مراکز تحقیق و توسعه صنایع و سازمان های اجرایی به صورت موقت در آن مستقر و از خدمات پشتیبانی دایر شده در این مرکز، بهرهمند میشوند. باید گفت که اتفاقی که برای بچه ها یا تخم مرغ ها میافتد، در یک انکوباتور تجاری برای ایده ها و افکار کارآفرینان رخ میدهد. این واژه برگرفته از انکوباتورهای پزشکی است. درجهان امروز که تأکید سازمان ها بر قابلیت های سازگاری با تغییر در محیط های تجاری است، یک روش موثر که برای ایجاد ساختارهای سازمانی منعطف قبل از ورود به بازارهای رقابتی می توان ارائه داد، بهره گیری از انکوباتورهای تجاری است. (لالکاکا 2001).
1-2- بیان مسأله:
یکی ازشاخص های توسعه یافتگی، توسعه ی اقتصادی است و بدون شک باید در هرجامعه وجود زیر ساخت ها و بسترهایی مناسب جهت پیشرفت آن وجود داشته باشد و بیتردید در دنیای امروز که تغییر حرف اول را میزند تمامی سازمان ها اعم از دولتی یا خصوصی، برای ایجاد مزیت رقابتی و شایستگی های ممتاز و متمایز جهت ارائه خدمات و تولید محصول خود، نیاز به انکوباتورها یا مراکز رشد دارند. مراکز رشد محیطی حمایتی لازم را برای کارآفرین ها جهت توسعه طرح هایشان فراهم میآورد، اصطلاح مراکز رشد برای محدوده وسیعی از سازمان ها که با اهداف حمایت از کارآفرین ها و تبدیل ایده های آن ها به محصولات تجاری میباشد. (سلامی و دیگران، 1390). انکوباتورها یکی از مکانیسم هایی است که به منظور پرورش سازمان های کوچک و همچنین کمک به رشد کارآفرینی می کند، میباشد در کشورهای پیشرفته پارک های تحقیقاتی با هدف تکمیل چرخه های ارتباط بین پژوهشگران، متخصصان و تولیدکنندگان به منظور انجام پژوهش های کاربردی و توسعه ای و بدون وارد شدن به مباحث تولیدی فعالیت می کنند اما درکشورهای شرقی بیشتر برای ایجاد واحدهای تولیدی فعالند. صرف از روش های متفاوت مدیریت، این پارک ها نقش موثر در پیشبرد علوم و فناوری و رشد اقتصادی و به دنبال آن تجاری سازی و صادرات محصولات در کشورهای مختلف ایفا می کنند. یک انکوباتور یا مرکز رشد مجموعه ای متشکل از یک یا چند ساختمان است که واحدهای پژوهشی نو پا نظیر هسته های تحقیقاتی دانشگاهی، شرکت های تحقیقاتی خصوصی و مراکز تحقیق و توسعه صنایع و سازمان های اجرایی به صورت موقت در آن مستقر و از خدمات پشتیبانی دایر شده در این مراکز، بهره مند میشوند. در حدود نیم قرن گذشته انکوباتورها ارزش خود را به اثبات رسانیده اند و در سراسر دنیا گسترش یافته اند. مدیران این مراکز با کسب تجربه، حرفه ی جدیدی را در زمینه پرورش و توسعه ی شرکت های جدید به وجود آورده اند، به عبارت دیگر دارای متدولوژی، ابزار، استانداردها و ساختارهای حرفه ای مخصوص خود شده اند اما این حرفه هنوز هم یک حرفه ی جوان و درحال رشد است. در کشورمان نیاز به انکوباتورها روز به روز بیشتر احساس می شود، به ویژه بیکاری بیش از حد قشر جوان و کارآموخته و تحصیل کرده و روند روبه افزایش آن از یک طرف و نیاز کشور به این سرمایه انسانی و فکری جهت توسعه خود در زمینه های مختلف از طرف دیگر درک این نیاز را سرعت بخشیده است. علی رغم اینکه انکوباتورها در کشورهای دیگر با موفقیت بسیار همراه بوده است، ولی در کشور ما نتوانسته ایم آن را به درستی پیاده کنیم. چنانچه مرکز رشد را مرکزی بنامیم که پشتیبانی های لازم برای ایجاد یک حرفه را دراختیارمتقاضیان خود قرارمی دهد، می توان پشتیبانی های یک مرکزرشد را به چهار دسته اصلی تقسیم کرد: 1). آموزش های کارآفرینی2). مشاوره های تجاری3). پشتیبانی های فناوری و نوآوری4 ). حمایت های مالی مورد نیاز موسسات نوپا (کشمیری، مهدی 1382). امروزه بیشتر درس های دانشگاهی به صورت نظری ارائه می شود و تلاش جدی برای کاربردی کردن آن نشده است. اما در پژوهشی دیگر آمده است که بیشتر دانشجویان درس را حفظ کرده و امتحان میدهند، از این رو بیشتر دانش آموختگان دانشگاه ها با نیازهای بازار کار هماهنگی و همخوانی ندارند و تخصص ها و مهارت ها هم جهت و هم سو با نیازهای بازار کار شکل نمیگیرند. به علت کاربردی نبودن درس های دانشگاهی به ویژه در رشته های فنی، دانش آموختگان آمادگی برای کار ندارند. از دیگر مشکلات در زمینه ی اشتغال، نهادینه نشدن فرهنگ کارآفرینی در سطوح گوناگون جامعه است.
متأسفانه به جای ایجاد فرهنگ کارآفرینی، فرهنگ کارمند پروری در جامعه رشد و گسترش یافته است که این امر با توجه به پایین بودن ظرفیت جذب نیرو در اداره ها و سازمان ها مشکلاتی پدید آورده است. بازار کار هماهنگ با تحولات علوم و تکنولوژی در حال دگرگونی است. از این رو بازار کار به برخی تخصص های تازه نیازمند است که لزوما دانش آموختگان دانشگاه ها در دوران تحصیل فرا نمیگیرند. محدودیت اختیار مدیران دانشگاه ها در زمینه ی ارائه ی درس های کارآفرینی و برنامه ریزی بلند مدت برای کارهای اشتغال زا، منجر به کاهش ابتکار و نوآوری می شود. از این رو ناگزیر به برنامه ریزی در کوتاه مدت میشوند، برنامه ریزی های کوتاه مدت نیز به کاهش ابتکارهای کارآفرینانه با آثار دراز مدت میشوند. عدم ارتباط دانشگاه ها و مراکز تولیدی و صنعتی به گونه ای که امروزه به رغم ایجاد و گسترش دانشگاه های صنعتی، حلقه های پیوند آنها با صنعت و تولید چندان شکل نگرفته است. در واقع تا زمانی که ارتباط دانشگاه و صنعت به درستی شکل نگیرد، نمی توان به توسعه ی جدی کشور امیدوار بود. نا آشنایی جوانان با بازار کار، عدم آگاهی آنان از طراحی کسب و کار و نداشتن مشارکت فعال بخش خصوصی در زمینه های پژوهش، توسعه، فعالیت های تولیدی و کارآفرینی، از دیگر مشکلات در این زمینه است. نبود منابع معتبر و مناسب در زمینه ی کارآفرینی و حتی عدم ترجمه ی مناسب کتاب های خارجی، هرچند دانشگاه ها نمیتوانند همه ی نیازهای جامعه را بر طرف سازند اما با توجه به جایگاه پر اهمیتشان به ویژه در کشورهای در حال توسعه، میتوانند دست به اقدامات سودمندی در این زمینه بزنند. پژوهشگران زیادی در پژوهش های خود خاطر نشان ساخته اند که نظام آموزش عالی ایران به جای اینکه کارآفرین باشند، عملا کارجو پرورند و از آنجا که نظام آموزش ایران مبتنی بر یادگیری نیست، افراد کارآفرین در آن کمتر پرورش مییابند. (میرزا محمدی و دیگران، 1387). همانطور که دیده می شود، میان پژوهش های انجام شده تناقض هایی وجود دارد که در ادامه به بررسی آنها پرداخته می شود. متغیر اصلی پژوهش همان انکوباتورها یا مراکز رشد اقتصادی می باشد که رابطه ی آن با کارآفرینی اندازه گیری می شود. مدل هایی که در این زمینه وجود دارند به این شکل است که افراد صاحب ایده و طرح تجاری میباشد وارد انکوباتور شده و پس از استقرار در آن و دسترسی مالی و همچنین آموزش لازم، پرورش مییابد و بعد از آن محصول خود را تجاری می کند. (هندی مبارک و بوسلر، 2010). مدل دیگری که وجود دارد این است که به نقش مراکز رشد و پارک های علم و فناوری در اقتصاد دانایی میباشد، به این صورت که ارتباط میان دانشگاه ها و مراکز رشد اقتصادی به افزایش دانایی شرکت های موجود و کمک به ایجاد شرکت جدید و جذب سرمایه گذاری و همچنین توسعه کاربردهای علوم می شود. (سلجوقی، 1385). اما مدل پژوهش فوق به این صورت است که افرادی تحت عنوان کارآفرین وارد انکوباتورها میشوند و در آن آموزش یا مشاوره هایی میبینند، آنها تا مدتی در آنجا مستقرند و حمایت میشوند و پس از آن از انکوباتور خارج شده و به تولید محصول میپردازند، تأثیر انکوباتورها به این شکل است که برای آنها ایجاد شغل کرده، سودمند میباشد، به توسعه و رشد میانجامد، بهتر شدن صادرات و واردات، رقابتی شدن صنایع، و نوآوری برای کارآفرین میباشد، در این میان نقش دولت و تسهیلات و سرمایه نیز موثر است. جامعه آماری پژوهش شامل افرادی است که وارد انکوباتورها شده اند و دوره هایی را سپری کرده اند که برخی موفق بوده اند و برخی دیگر ناموفق بوده اند. مسأله اینجاست که مراکز رشد اقتصادی تا چه میزان بر کارآفرینی موثر بوده است؟
سوالات پرسشنامه نیز به صورت زیر میباشد: 1). بررسی و رابطه میان مراکز رشد اقتصادی و کارآفرینی میباشد؟ 2). رابطه میان مراکز رشد و سودمندی برای کارآفرین؟ 3). رابطه میان مراکز رشد و ایجاد شغل چگونه است؟ 4). رابطه مراکز رشد و رقابتی شدن تا چه حد بوده است؟ 5). ارتباط میان مراکز رشد و صادرات واردات تا چه حد بوده است؟ 6). ارتباط میان مراکز رشد و نوآوری برای کارآفرین چگونه بوده است؟ 7). ارتباط میان مراکز رشد و توسعه اقتصاد محلی چه حد بوده است؟ 8). ارتباط میان مراکز رشد و رشد و ترقی چه حدی بوده است؟ و سوالاتی پیرامون نقش دولت، بسته های حمایتی، تسهیلات و دانش و سرمایه اولیه افراد برای کارآفرین چگونه بوده است؟ روش پژوهش مذکور روش کتابخانه ای و سایت و به صورت توزیع پرسشنامه میان کارآفرینانی که وارد انکوباتورها یا مراکز رشد شده اند میباشد، که رابطه میان آنها با بهره گرفتن از نرم افزار آموس اندازه گیری شده است.
اما سوالی که در اینجا مطرح است این است که نقش و ارتباط مراکز رشد یا انکوباتورها در گسترش کارآفرینی استان تا چه حد بوده است؟
1-3- اهمیت و ضرورت پژوهش
در سیر تکاملی طبیعی جوامع، دانشگاه ها و صنایع از رشد قابل توجهی برخوردار شده اند به نحوی که امروزه به جرأت میتوان گفت که بخش اعظم سرمایه های جوامع اعم از نیروی انسانی و منابع مالی در این دو بخش متمرکز شده است. با پیشرفت روز افزون علوم و صنایع، فاصله ی این دو نهاد پایه ای نیز بیشتر می شود. کاهش علم و صنعت از یک سو و کاستن از هزینه های پژوهش های مربوط به تجاری سازی از سوی دیگر، جوامع بشری را در دهه اخیر به سوی استفاده از ابزارهای جدیدی به نام انکوباتورها سوق داده است. از آنجایی که هرسازمان اعم از خدماتی و تولیدی در یک مزیت رقابتی به سر می برند نداشتن آگاهی و آموزش در آن زمینه موجب شکست آن ها می شود و از جمله موضوعاتی است که همواره مورد توجه بازرگانان و شرکت های تولیدی و کسب و کارهای کوچک است و این احساس و ضرورت را برای پژوهشگر پیش میآورد که در ایران جایگاه مراکز رشد چگونه است؟ در قرن حاضر آهنگ رشد تغییرها نسبت به قرن های گذشته از رشد چشمگیری برخوردار شده است. نیازهای جوامع بشری با توجه به جدید بودن و متنوع بودن به سرعت در حال تغییر و تحول هستند و کشورها برای همگام شدن با این تغییر و تحولات باید شرایطی فراهم کنند تا افراد روحیه ی کارآفرینی پیدا کنند. به همین دلیل کارآفرینی به عنوان عامل کلیدی رشد و توسعه ی اقتصادی در عصر مدرن شناخته شده است و موجب بهره مندی مردم و کشور می شود. از این رو توسعه ی کارآفرینی، مقوله ی مهمی است که کشورهای پیشرفته در فرایند توسعه ی اقتصادی- اجتماعی نسبت به آن توجه جدی دارند و توسعه ی کارآفرینی را در اولویت برنامه های خود میدانند. در این خصوص پژوهش های کمی وجود دارد، این پژوهش درصدد آن است تصویری دقیق و جامع از رابطه ی مراکز رشد بر کسب و کارهای کوچک و کارآفرینی را نشان دهد. اهمیت و ضرورت انجام این پژوهش از چند نظر مورد توجه است: 1). شناخت و شناسایی و آشنایی بیشتر با مراکز رشد، تا کارآفرینان بر اساس این اطلاعات، برای راه اندازی کسب و کار، تصمیمات درستی بگیرند و با اطمینان بیشتری کار خود را ادامه دهند. 2). اثربخش بودن این پژوهش برای مطالعات بعدی. طبق آمارهای به دست آمده از برسی های انجام گرفته، 75 درصد از افراد یک جمعیت، نظاره گر بدون ایده و عمل میباشند. 12 درصد عملگرا بدون ایده و فاقد خلاقیت میباشند. 12 درصد خلاق و مستعد ایده دهی ولی عملگرا نیستند و فقط حرف می زنند و 1 درصد جمعیت خلاق و ایده پرداز می باشند که در اصل پارک ها و مراکز رشد باید سعی کنند تا این 1 درصد ازجمعیت را جذب نمایند (سلجوقی، 1385).
Incubator
.county.F
Lalkaka.R
تمرکز و تأکید بسیاری از استراتژی های نام تجاری بر افزایش میزان فروش است؛ نقش نام تجاری در این استراتژی ها آن است که در عرصه رقابت، موجب غلبه بر رقبا شده و از سهم و قلمرو بازار شرکت دفاع کند.
تکرار واژه های «کسب سهم بازار » و «حفظ سهم بازار» در استراتژی نام تجاری سازمان ها شاهدی بر این مدعاست. با این حال این استراتژی ها از توجه به عنصر کلیدی قیمت غافل هستند.
سیمون براد بنت معتقد است: « مزیت اصلی مدیریت های تجاری فراتر از افزایش حجم فروش بوده و در ارتقاء و بهبود سطح قیمتی است که خریدران حاضر به پرداخت آن هستند ».
اغلب اینطور تصور می شود که هدف استراتژی نام تجاری صرفاً افزایش حجم فروش بوده و فعالیت های بازاریابی ( نظیر فعالیت های تبلیغاتی ) به جهت ارتقاء سهم بازار مؤثر هستند. این مسأله یادگار و به جا مانده از مفاهیم و آموخته های بازاریابی در گذشته است، یعنی زمانی که مهمترین چالش سازمان ها کسب مشتریان جدید و بیشتر بود. اما مدیریت نام تجاری بیش از هرچیز، فرایند ارزش آفرینی برای کسب و کار است؛ به نحوی که سازمان قادر به حفظ قیمت های کالا ها و خدمات خود باشد.
۲-۱ بیان مسئله
در بعضی از بازارها کیفیت یک محصول خاص تنها برای جلب مصرف کنندگان کافی نیست، درک آنچه مصرف کنندگان خواستار آن هستند، ممکن است یکی از بزرگترین چالش هائی باشد که بازاریابان در ورود به یک بازار با آن مواجه هستند. نگرش مصرف کننده از یک محصول تمایل مجدد آن ها را به خرید تحت تأثیر قرار میدهد. شرکتها امیدوارند که مصرف کنندگان محصولات آن ها را موقع تصمیم گیری خرید مورد توجه قرار دهند، بنابراین شرکتها با چالش جلب توجه مصرف کننده مواجه میباشند تا نگرش و تمایل به خرید آن ها را نسبت به محصول و در نهایت متقاعد کردن آن ها به خرید تحت تأثیر قرار دهند.
در این راستا ترفیعات فروش میتواند با توجه به مدل تصمیم گیری یک خریدار، از مرحله تصمیم خرید تا وفاداری به یک برند بر شناسائی نیازهای مصرف کنندگان به تولید کنندگان یاری رساند.
اریکا نام اولین پوشاک ایرانیست که در زمینه طراحی و تولید پوشاک بانوان فعالیت خود را از سال ۱۳۸۵ آغاز نموده، و با توجه به کیفیت استاندارد خود، قادر به رقابت با برندهای مشابه خارجی بوده و دارای عضویت مستمر و فعال در اتحادیه پوشاک تهران می باشد. همچنین در عرصه واردات و صادرات در امور بازرگانی پوشاک بانوان با کشورهای همسایه اعم از ترکیه و عمارات و… فعالیتهای درخشان و چشم گیری داشته است. در این پژوهش تلاش بر این است تا با مطالعات و تحقیقات انجام گرفته، به روشهای اصولی و مورد کاربرد ترفیعات فروش جهت ارتقای فروش محصولات پوشاک دست یابیم. این پژوهش با توجه به ۲ مدل p4 آمیخته بازاریابی (نمودار1-1)واستراتژیهای آمیخته بازاریابی (نمودار1-2) به بررسی پژوهش میپردازد.(کاتلر، 1989)
۳-۱ اهمیت مسئله
یافتههای این پژوهش هم برای مدیران بازاریابی و هم برای مدیران تولید (عرضه کنندگان) مفید خواهدبود. تولیدکنندگان میتوانند با شناخت عوامل مؤثر بر تمایل به خرید از طریق تطابق ترفیعات فروش مناسب با نیازها و خواستههای مصرف کنندگان، فروش این نوع محصولات را افزایش داده و سهم بازار داخلی خود را بالا ببرند.
همچنین بازاریابان جهت ایجاد و توسعه استراتژیهای بازاریابی در ارتباط با محصول مورد نظر می توانند از دستاوردهای این پژوهش استفاده نمایند.
-Gain Market Share
– Maintain Market Share
-Simon Broodbent
– Katler
بدون تردید یکی از عناصر اساسی تکوین، توسعه و عوامل فرهنگی، اقتصادی اجتماعی هر جامعه نظام آموزش و پرورش آن است. نیل به اهداف آموزشی را با اصطلاح پیشرفت تحصیلی بیان میکنند. چرا که مهمترین و اصلیترین نشانه موفقیت سیستم تعلیم و تربیت در وصول به مقصود (اهداف)، پیشرفت تحصیلی دانش آموزان است. در کل تحلیل و بررسی عوامل موثر بر پیشرفت تحصیلی میتواند زمینهساز اخذ تصمیماتی شود که کارایی درونی این نظام را بهبود بخشد. متعاقباً زمینههای توسعه را فراهم سازد. در بین دوره های تحصیلی آموزش و پرورش، دوره متوسطه به سبب وضع زیستی، اجتماعی و روانی دانشآموزان و همچنین به جهت تأثیرگذاری در تصمیمات، این دوره سنی در تمام عرصه های زندگی به عنوان محوریت موضوع انتخاب شده است (مهاجر ،1385).
با مطالعه در مورد کارکنان یک واحد میبینیم که توسعه و بهبود عملکرد کارکنان نتیجه یک عامل نیست بلکه عوامل و متغیرهای بسیاری در آن دخالت دارند، چنانچه ویژگیهای درون فردی کارکنان و شایستگی های مدیران از جمله موارد اساسی در این زمینه به شمارمی روند. در ادامه به توضیح مختصر هر یک از متغیرهای فوق میپردازیم
امروزه، رقابت شدید و تغییرات فناوری، فشار روزافزونی بر سازمانها و شیوه های متنوع آنها در افزایش بهره وری نیروی انسانی شان وارد می سازد. اکنون از منابع انسانی سازمان ها، انتظار می رود، تاثیر بیشتری در تولیدات و خدماتی که ارائه می دهند، داشته باشند. این درست همان چیزی است که موجب شده در محیط رقابت، شایستگی اهمیت یابد. محیط منابع انسانی ایران نیز بی تاثیر از این تغییر و تحولات نیست و هدفهای آن همگام با تحولات جهانی، در حال تغییرند. پذیرش و گسترش سریع رویکرد شایستگی محور و به کارگیری آن در برنامه های توسعه کارکنان بیش از هر چیز، نتیجه مزایا و فوایدی است که دراین رویکرد نهفته است. شایستگی ها، مزایای متفاوتی برای سازمانها و مدیران در سطوح مختلف دارند و سازمانها نیز به دلایل گوناگونی، نظیر: انتقال رفتارهای ارزشمند و فرهنگ سازمانی، عملکرد موثر برای همه کارکنان، اثربخش کردن سازمانها و مدیریت آنها و تاکید بر ظرفیتهای افراد (به جای شغل آنها) به عنوان شیوه کسب مزیت رقابتی، تقویت رفتار تیمی و متقابل از شایستگی ها استفاده می کنند.
بعد از مقاله مهم لاولر(1994)اهمیت شایستگی در سازمانها بسیار گسترش یافته است. وی سیر تحولی سازمانها، از سازمان های بر اساس تحلیل شغل، به سازمان های بر اساس شایستگی را بررسی کرد، به گونه ای که امروزه تعداد وسیعی از سازمانها، روش های مدیریت منابع انسانی مبتنی بر شایستگی را به کار می برند. با وجود استفاده و کاربرد آن به روش های متفاوت، به نظر می رسد شایستگی ها از لحاظ مفهومی،نیاز به تفسیر و توضیح دارند.
شاید اصطلاحی که بیش از هر اصطلاح دیگر در سالهای اخیر در کنار اخلاق کسبوکار تکرار شده مسئولیت اجتماعی سازمان است، چنانکه گویی رعایت مسئولیت اجتماعی توسط سازمان به معنای اخلاقی بودن سازمان و رعایت نکردن آن معادل با بیاخلاقی است. بیشتر سازمانهای امروزی این توصیه نظریه پردازان لیبرالی چون میلتون فریدمن مبنی بر اهمیت نداشتن مسئولیت اجتماعی برای سازمان را نپذیرفته و بر این باورند که حتی برای اینکه در کسبوکار خود موفق باشند باید مسئولیت خود را در قبال جامعه و تمام کسانی که تحت تأثیر فعالیتهای سازمان قرار میگیرند رعایت کنند.مسئولیت اجتماعی سازمان به عنوان مسئولیت شرکت در قبال جامعه، افراد انسانی، و محیطی است که سازمان در آن فعال است و این مسئولیت از ملاحظات اقتصادی فراتر می رود. مسئولیت اجتماعی شرکت در تعریفی ملموس تر اینگونه تعریف شده است: مسئولیت اجتماعی سازمان فعالیت هایی است که پیش برنده منفعت اجتماعی بوده و فراتر از منافع سازمان و آن چیزی است که قانون لازم میدارد. بنابراین مسئولیت اجتماعی سازمان یعنی فراتر رفتن از قانون. برای مثال سازمانی که بر ضد زنان و دیگر اقلیتها، تبعیضی قائل نمیشود مشغول فعالیتی در راستای مسئولیت اجتماعی خود نیست زیرا عدم تبعیض بر ضد اقلیتها چیزی است که شرکتها بر اساس قانون ملزم به رعایت آن هستند.
در این فصل سعی شده است تا به بیان مطالب مربوط متغیرهای تحقیق و بیان مسئله و مواردیکه در بیان مسئله مطرح می شود و بررسی شکاف موجود که انگیزه را برای محقق جهت پژوهش محیا می سازد. و توجه به اهمیت و ضرورت انجام پژوهش در جامعه هدف که میزان اعتبار پژوهش و تحقیق را مشخص می کند.. و همچنین سعی شده است اهداف کلی واهداف ویژه محقق از انجام این پروژه و قلمرو جغرافیایی،زمانی و ارائه فرضیه های تحقیق و معرفی متغیرها و اصطلاحات تحقیق که جهت انجام یک پژوهش ایده ال و مفید لازم است مورد توجه قرار گیرد.در نهایت در این فصل سعی می شود تا با ارائه چهارچوبی که به عنوان راهنما به محقق کمک می کند تا در جهت رسیدن به اهداف اصلی، وانجام یک پژوهشی که بتواند برای سوالات و مشکلات مطرح شده که محقق را برای انجام این پژوهش ترغیب نموده جواب گویی نماید.
سازمان یک نهاد اجتماعی و دارای هدف و نظامی است که به سبب داشتن یک ساختار آگاهانه فعالیتهای خاصی انجام میدهد. برای تحقق اهداف هر سازمان، نیروی انسانی آن سازمان نقش مهمی را ایفا میکند. در این راستا نیروی انسانی هرسازمان، باید دارای ویژگیهای خاصی باشد که از جمله این ویژگیهاشایستگیهای کارکنان میباشد. مفهوم شایستگی ابتدا توسط پروفسور مک کله لند در دهه 70 به عنوان پیش بینی کننده توفیق کارکنان در شغل معرفی شد. از این رو او شایستگی را مدرک گزینش توصیه کرد سپس در سال 1982 وی به
همراه همکاران خود در کتاب شایستگی مدیر اولین تعریف از شایستگی را ارائه کرد (همان منبع). تعریف او از شایستگی عبارت بود از: «ویژگیهای ریشه ای فرد (انگیزه، خصوصیات، مهارت، نقش اجتماعی و مجموعه دانش) که او برای انجام وظیفه به کار میبرد. » رویکرد شایستگی از دهه 1990 در ادبیات مدیریت منابع انسانی مطرح و به سرعت مورد استفاده قرار گرفت. (مک کلند 1973).طبق نظر اسپنسر (1993) شایستگی، ویژگی زیربنایی فرد است که به طور کلی با عملکرد اثربخش ملاک مدار و یا عملکرد برتر در یک شغل یا وضعیت، رابطه دارد. ازنظر بویاتزیس (1982، 1995) شایستگی به طور کلی بر روی صفات و ویژگیهای اساسی یک شخص تاکید دارد. این صفات میتوانند انگیزش، رفتار، مهارت و تصور فرد از نقش اجتماعی و یا مجموعه ای از دانش باشد، که فرد در انجام کارها و فعالیتها، از آن ها استفاده میکند. این رویکرد با رویکرد رابرتسون، کالینان و بارترام ( 2003) در تقابل است که شایستگی مجموعه ای از رفتارهایی است که به عنوان وسیله برای رسیدن به نتایج و یا پیامدهای مطلوب به کار میرود. رویکرد نخست که در تعاریف اسپنسر ( 1993) و دیگران نیز دیده میشود رویکرد صفت مدار و رویکرد دوم رویکرد رفتار مدار نامیده میشود. به عبارت دیگر در رویکرد نخست شایستگی معادل ویژگیهای اساسی و در دومی، مجموعه ای از رفتارهاست. کونور ( 1992) این تقابل دو دیدگاه را تقابل دو دیدگاه سنتی الگوی ارزیابی ویژگیهای شخص بویاتزیس ( 1995) و دیدگاه جدیدتر الگوی موقعیت شغلی میدانند. (رابرتسون، کالینان و بارترام، 2002، به نقل از خورشیدی، 1388: 101)
مدیران امروزی علاوه بر داشتن شایستگیها و مهارتهای خاص مدیریتی، برای تحققق اهداف جامعه باید به اهداف مهارت اداره مسائل اجتماعی نیز مجهز باشند و مسائل و انتظارات جامعه را جزء اهداف سازمانی خود بداند. مدیران باید از جزءنگری و شیفتگی صرف نسبت به اهداف سازمانی خود دست بردارند و اهداف جامعه و کشور را به عنوان راهنمای خود در تلاشهایشان فراراه قرار دهند. باید بین سازمانها و اهدافشان با جامعه پیوند زده شود و در منشور هر سازمانی اهداف اجتماعی سرلوحـﮥ امور قرار گیرد. سازمانها باید این مسئولیت را حس کنند که مشکلات جامعه بخشی از مشکلات آنان بشمار میآید و باید به حل و فصل آن ها همت گمارند و بخشی از امکانات مالی و انسانی خود را در این راه بکار گیرند. (الوانی/1384:315).یکی از مسائل و مشکلات اجتماعی که طی سالهای اخیر توجه بسیاری از صاحبنظران و دست اندرکاران جوامع مختلف را به خود جلب کرده است، عدم توجه و پای بندی سازمانها و مدیران به وظیفه و مسئولیت اجتماعی شان است (الوانی و قاسمی1377:13).مسئولیت اجتماعی، تعهد تصمیم گیران برای اقداماتی است که به طور کلی علاوه بر تأمین منافع خودشان، موجبات بهبود رفاه جامعه را نیز فراهم میآورد. مؤسسات مسئولند که از آلوده کردن محیط زیست، اعمال تبعیض در امور استخدامی، بی توجهی به تأمین نیازهای کارکنان خود، تولید محصولات زیان آور و نظائر آن که به سلامت جامعه لطمه میزنند، بپرهیزند؛ و سازمانها باید با اختصاص منابع مالی، در بهبود رفاه اجتماعی مورد قبول اکثریت جامعه بکوشند، از قبیل:کمک کردن به فرهنگ کشور و مؤسسات فرهنگی و بهبود کیفیت زندگی به طور کلی (ایران نژاد پاریزی1371:24).
چالشهای فراروی سازمان آموزش و پرورش، موجب تغییر مداوم نظام مدیریتی در کشورهای مختلف جهان گشته است. جمهوری اسلامی ایران و نظام مدیریتی حاکم بر آموزش و پرورش مدتها است که نیاز به تغییر ساختار خود را درک کرده و امروزه به شدت احساس میشود مؤلفهها و فشارهای رقابتی و بین المللی حاکم بر نظام، عملکرد مطلوب و کارایی سیستم را مختل نموده است و هر چه سریعتر بایستی چارچوب و مدل جدیدی برای این سازمان طراحی شده و به مورد اجرا گذاشته شود. یکی از مسائل و مشکلات اجتماعی که طی سالهای اخیر توجه بسیاری از صاحبنظران و دست اندرکاران جوامع مختلف را به خود جلب کرده است، عدم توجه و پای بندی سازمانها و مدیران به وظیفه و مسئولیت اجتماعی شان است (الوانی و قاسمی13:1377). سازمانها باید به عنوان جزئی مرتبط با نظام بزرگتر که در آن قرار دارند،عمل کنند،چون یک نظام فرعی از کل نظام اجتماعی را تشکیل میدهند(ایران نژاد پاریزی،23:1371).با توجه به مطالب فوق آنچه در این تحقیق هدف ما را تشکیل میدهد پاسخگویی به این سوال است که چه رابطه ای بین شایستگی مدیران و تحقق مسئولیت اجتماعی سازمان (مورد مطالعه: مدیران آموزش و پرورش استان اردبیل وجود دارد)
شایستگی مدیران در مطالعات مقدماتی محقق نشان داد شایستگی دارای ابعاد فنی، کسب وکار، مدیریت دانش، اجتماعی، رهبری ونظارتی وبین فردی میباشد و همینطور در بررسی مطالعات تجربی به این نتیجه میرسیم که مسئولیت اجتماعی با ابعاد جامعه، محیط، اخلاقی و مالی مورد توجه محققان و سازمانها میباشند. تجربه محقق در مطالعات اولیه در سازمان آموزش و پرورش نشان میدهد که بحث شایستگی و توجه به مسئولیت اجتماعی در آموزش و پرورش به خصوص دربین مدیران توجه نشده طوری که برخی از مدیران در بعد شایستگی فنی و برخی از آن ها در بعد شایستگی انسانی و ادراکی و از مهارت کمتری برخوردار اند. از اینرو در تحقیق حاضر به بررسی شایستگی مدیران در تحقق مسئولیت اجتماعی میپردازم و به این سوالات پاسخ میدهیم که شایستگی مدیران بر مسئولیت اجتماعی چه تاثیر دارد؟ تاثیربعد شایستگی فنی بر شایستگی مدیران بر تحقق مسئولیت اجتماعی دارد؟ بعدشایستگی کسب و کار در شایستگی مدیران بر تحقق مسئولیت اجتماعی چه تاثیری دارد؟ بعد شایستگی مدیریت و دانش بر شایستگی مدیران بر مسئولیت اجتماعی چه تاثیری دارد؟ بعد شایستگی رهبری و نظارتی در شایستگی مدیران بر تحقق مسئولیت اجتماعی چه تاثیری دارد؟ بعد شایستگی اجتماعی در شایستگی مدیران بر تحقق مسئولیت اجتماعی چه تاثیری دارد؟ بعد شایستگی بین فردی در شایستگی مدیران بر تحقق مسئولیت اجتماعی چه تاثیری دارد؟ در نهایت بر اساس یافتههاپیشنهادهایی برای مدیران ارائه خواهد شد.
شایستگی به طور کلی بر روی صفات و ویژگیهای اساسی یک شخص تاکید دارد. این صفات میتوانند انگیزش، رفتار، مهارت و تصور فرد از نقش اجتماعی و یا مجموعه ای از دانش باشد، که فرد در انجام کارها و فعالیتها، از آن ها استفاده میکند. این رویکرد با رویکرد رابرتسون، کالینان و بارترام ( 2003) در تقابل است که شایستگی مجموعه ای از رفتارهایی است که به عنوان وسیله برای رسیدن به نتایج و یا پیامدهای مطلوب به کار میرود. رویکرد نخست که در تعاریف اسپنسر و اسپنسر ( 1993) و دیگراننیز دیده میشود رویکرد صفت مدار و رویکرد دوم رویکرد رفتار مدار نامیده میشود. به عبارت دیگر در رویکرد نخست شایستگی معادل ویژگیهای اساسی و در دومی، مجموعه ای از رفتارهاست. وار و کونور ( 1992) این تقابل دو دیدگاه را تقابل دو دیدگاه سنتی الگوی ارزیابی ویژگیهای شخص بویاتزیس ( 1995) و دیدگاه جدیدتر الگوی موقعیت شغلی میدانند رابرتسون ، کالینان و بارترام (2002 ) (به نقل از خورشیدی، 1388: 101) لاولر ( 1994 ) طی مقاله ای سیر تحولی سازمانها، از سازمان های بر اساس تحلیل شغل، به سازمان های بر اساس شایستگی را بررسی کرد، به گونه ای که امروزه تعداد وسیعی از سازمانها، روش های مدیریت منابع انسانی مبتنی بر شایستگی روش مبتنی بر شایستگی را به کار میبرند. با وجود استفاده و کاربرد آن به روش های متفاوت، به نظر میرسد شایستگیها از لحاظ مفهومی، نیاز به تفسیر و توضیح دارند (خورشیدی،1388: 97).
[1] -Lavlar
[2]- Meltown farenman
1- Mac kland
Spanser 2-
1-Bobatazbas
2- Kaleinan &bartram
Koenore -3-
از دیر باز تا کنون توجه به انسان در دنیای سازمان و مدیریت همواره مورد توجه صاحبنظران مدیریت بوده است. این توجه روز به روز افزایش یافته تا جایی که امروز در آغاز هزاره سوم نیروی انسانی را مشتریان اول سازمانها نام نهادهاند. به دیگر سخن، در سبز فایل ضرورت پاسخگویی به نیازهای اساسی کارکنان در اولویت اول قرار میگیرد. زیرا نیل به اهداف، رسالت و مأموریتهای سازمانی در گرو تأمین اهداف و خواستههای منطقی و مشروع منابع انسانی و خصوصاً تأمین نیازهای آنان است.
اندیشمندان و محققان سازمان و مدیریت تا دهه 1990، توانمندسازی نیروی انسانی را به معنی اقدامات راهبردهای مدیریتی مانند تفویض اختیار و قدرت تصمیم گیری به ردههای پایینتر سازمان، سهیم کردن کارکنان در اطلاعات و دسترسی آنان به منابع سازمانی دانستهاند (بلانچارد و همکاران، 1996؛ فوی، 1993؛ اسچویل و همکاران، 1995؛ باون و لاولر، 1997).. به عنوان مثال فوی (1997)، توانمندسازی را توزیع قدرت تصمیم گیری به افرادی که آن را ندارند، تعریف کرده است. باون و لاولر (1992)، توانمندسازی را سهیم شدن کارکنان خط مقدم سازمان در چهار عنصر اطلاعات، دانش، پاداش و قدرت میدانند.
کانگر و کانانگو (1998)، مطرح کردهاند که اقدامات مدیریت فقط مجموعهای از شرایط هستند که میتوانند کارکنان را توانمند سازند، اما لزوماً این طور نخواهد بود. تفویض اختیار و قدرت تصمیم گیری از سوی مدیران مافوق به کارکنان رده پایین به معنی توانمندسازی نیست.
توماس و اسچیندلر بر اساس تحقیقات خود ارکان کلیدی اعتماد را شامل این پنچ عامل میدانند:
مدیران باید تولید یا بازدهی را افزایش دهند، کیفیت محصول را بهبود بخشند و خدمات مناسبی را ارائه نمایند. برای بهبود کیفیت و افزایش تولید یا بهره وری، باید برنامههایی را مانند کنترل کیفیت، اجرا کنند تا از این راه، کارکنان تشویق شوند در امور سازمان مشارکت فعال نمایند.
رفتار، رویکردی هدف مدار است. یعنی رفتار ما عموماً با میل رسیدن به هدفی خاص بر انگیخته میشود. رفتار گاهی ارادی (آگاهانه) و گاهی غیر ارادی (ناآگاهانه) است. کارکنان همیشه از چیزهایی که میخواهند، آگاه نیستند. از این رو، بسیاری از رفتارهای آن ها تحت تأثیر نیازها یا انگیزههای نا خودآگاه قرار میگیرد.
اعتماد عبارت است از اینکه یک فرد متمایل است تا خود را از جانب یک مقام ذیصلاح در معرض خطر و آسیب پذیری قرار دهد و این تمایل، بر مبنای توقعات و انتظارات مثبتی است که درباره اقدامات و نیات آن مقام ذیصلاح وجود دارد، مثلاً ممکن است شخصی به دلیل آگاهی و شناخت از خوش حسابی یکی از خویشاوندان و در نتیجه اعتماد، ضمانت او را بر عهده بگیرد و این فرد وامی را از بانک دریافت کند. فرد اول به دلیل ضامن شدن به فرد دوم خود را در معرض خطر قرار میدهد تفاوت بین ریسک و اعتماد عبارتست از اینکه خود را در معرض خطر و آسیب پذیری قرار دادن از جانب یک مقام ذیصلاح یک ریسک است و اعتماد منعکس کننده تمایل به متحمل شدن آن ریسک میباشد.
در تعریف، مقام ذیصلاح در اعتماد گاهی مبنای فردی دارد، همان طوری که شما به مدیر شرکتی اعتماد دارید تا درباره نقایص یک محصول صادق باشید. گاهی اوقات تعریف آن مبنای سازمانی دارد و آن زمانیست که شما به یک شرکت اعتماد میکنید که با خویشاوندان و آشنایان شما در صورتیکه در آن شرکت شاغل شوند رفتار منصفانهای داشته باشد.
1) اعتماد خلق و خو محور:
همان طوری که در نمودار زیر ملاحظه میگردد اعتماد ریشه در عوامل مختلفی دارد. بعضی از اوقات اعتماد بر مبنای خلق و خو میباشد. بدین معنی که ویژگیهای شخصیتی شما شامل یک گرایش کلی است که به سایرین اعتماد دارد. اعتماد بر اساس خلق و خو ارتباط کمتری با منابع مورد اعتماد داشته بلکه بیشتر با خود اعتماد کننده سر و کار دارد. برخی از افراد اظهار میدارند که این تمایل ذاتی به اعتماد بیانگر نوعی «ایمان و اعتقاد به ماهیت انسان» میباشد.
Foy
Schoeil et al
Bowen & Lawler