انسان آفریدهی خدا و مخلوقی در بین خلایق است که بر بسیاری از آن ها برتری دارد او را نمیتوان با هیچیک از پدیدههای زمینی یا آسمانی مقایسه کرد که او وجودی گرامی و مورد احترام خداست (اسراء/ 70).
خانواده یکی از مهمترین نهادهای اجتماعی است، که بر پایه ازدواج قرارگرفته است. در بین نهادهای مختلف جامعه، کانون مقدس خانواده بهترین مکان برای تربیت جسم و روح است.کودکان با پرورش یافتن در خانهای که رنگ و بوی صمیمیت دارد از رشد مطلوب برخوردار و نهایتاً عضو سالمی از جامعه خواهند بود. خانواده نه تنها محیطی است که فرد را از لحاظ اجتماعی حمایت و پشتیبانی میکند بلکه کانون اخلاق و مهد عواطف و علایق انسانهاست. کانون نوعدوستی و یگانگی زن و مرد هست و بهترین فرصت را برای اتفاق و اتحاد بر اساس صمیمیت هر چه بیشتر و دوام هر چه افزونتر اخلاقی، جسمانی، روانی و اخلاقی به وجود میآورد (ابراهیمی بختور، 1364).
دستیابی به جامعه سالم، آشکارا درگرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. از این رو سالمسازی اعضای خانواده و رابطههایشان، بیگمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین و برنشتاین،1384).
ازدواج، مقدسترین و پیچیدهترین رابطه میان دو انسان از جنس مخالف است که ابعاد وسیع، عمیق و هدفهای متعددی دارد. بیشک هیچ نابهنجاری عاطفی و اجتماعی که از تأثیر خانواده فارغ باشد وجود ندارد. افلاطون میگفت برای آنکه یک جمهوری خوب سازمان یابد، باید قوانین اصلی آن قوانینی باشد که روابط زناشویی را سامان بخشد (به پژوه،1380).
به دلایل متعددی چون گذر از سنت به مدرنیته، تغییر نظم خانواده، سست شدن روابط عاطفی، کارآمد نبودن الگوهای ارتباطی و کنترلی والدین، افزایش طلاق، مهاجرت و فشارهای شغلی و اجتماعی، مشکلات و تعارضهای خانوادگی و زناشویی افزایش چشمگیری یافتهاند، این در حالی است که جامعه سالم در گرو خانوادههای سالم است (الیری و همکاران، 1384).
از جمله مسائلی که صمیمیت و کارکردهای خانواده را دچار مشکل میکند، تعارض زناشویی است. تعارض زناشویی از ناهماهنگی زن و شوهر در نوع نیازها و روش ارضای آن، خودمحوری، اختلاف در خواستهها، طرحوارههای رفتاری و رفتار غیرمسئولانه نسبت به ارتباط زناشویی و ازدواج است (گلاسر، 2000 به نقل از قربانی،1384).
پژوهشها نشان دادهاند که تعارض پدر و مادر، کودکان را به استرس، ترس و خشم دچار میسازد و تجربه پیدرپی تعارض پدر و مادر، مشکلات رفتاری و جسمانی فرزندان را شدت میبخشد (کامینگز و دیویس،2003). در این نوع ارتباط زناشویی، رفتارهای خصومتآمیز مثل توهین، سرزنش، انتقاد، و حمله فیزیکی وجود دارد و زوجین در آن نسبت به یکدیگر احساس کینه، نفرت و خشم داشته و هر یک اعتقاد دارند که «همسرش انسان نامطلوب ناسازگاری است که موجب رنجش و عذاب او میگردد» (فرحبخش،1383). فرایند تعارض، زمانی به وجود میآید که یکی از طرفین رابطه احساس کند طرف مقابلش بعضی از مسائل مورد علاقه او را سرکوب میکند (شارف، 1996به نقل از فاتحی زاده، بهرامی و افخمی، 1386). تعارض هنگامی رخ میدهد که چیزی، رضایت را برای شخص فراهم کرده، در حالی که همان چیز برای دیگری محرومیت به دنبال آورد (توماس، 1976، گریف و براین، 2000). سکستون (1996، قربانی، 1384).
درمانگران سیستمی، تعارض را هر نوع تنازع بر سر تصاحب پایگاهها و منابع قدرت که در جهت اخذ امتیازات دیگری و افزایش امتیازات خود بروز میکند، میدانند بدیهی است که طرفین نزاع قصد دارند به طرف مقابل خود آسیب برسانند. تاکتیکهای او را خنثی کرده و بالاخره از صحنه بیرون کنند، بنابراین وجود تعارض زناشویی ناشی از واکنش نسبت به تفاوتهای فردی است و گاهی اوقات آنقدر شدت مییابد که احساس خشم، خشونت، کینه، نفرت، حسادت و سوء رفتار کلامی و فیزیکی در روابط زوجین حاکم میشود و به شکل حالات تخریبگر و ویرانگر بروز میکند (یونگ و لانگ،1998).
با توجه به اینکه از عوامل مؤثر بر سلامت روان، سازه هوش معنوی است. و معنویت به عنوان یکی از ابعاد انسانیت شامل آگاهی و خودشناسی میشود، و این سازه بعد تازهای از ابعاد وجودی انسان را مورد توجه قرار میدهد و در مورد کیستی، چرا من در این دنیا زندگی میکنم، چه چیزی در این دنیا مهم است میپردازد، در واقع هوش معنوی از روابط فیزیکی و شناختی و محیط پیرامون خود فراتر میرود و وارد حیطه شهودی و متعالی دیدگاه فرد به زندگی میگردد. لذا هوش معنوی مثبت و بالا میتواند باعث افزایش خودآگاهی و تفکر مثبت و ایجاد تعهد در سطحی بالاتر در زندگی زوجین بهویژه در هنگام تعارضات زناشویی شود و باعث شود که تعارض با حداقل هزینه و آسیب در کمترین زمان و به شیوهای کارآمد حل شود. لذا کسانی که دارای هوش معنوی بالاتری هستند، بهتر قادرند در حل و یافتن راهکارهای مثبت و سازنده در زندگی زناشویی موفق شوند.
از میان عوامل تأثیرگذار دیگر بر سلامت روان زوجین، سازه تابآوری است که شامل ظرفیت روبرو شدن، غلبه کردن و حتی قویتر شدن به وسیله تجربه مشکلات و یا آسیبهاست، در فرایند تابآوری دو شرط مهم وجود دارد : 1. افراد با تهدیدهای مهم یا سختیهای شدید روبرو میشوند، 2. با وجود سختیها و مشکلات مهم به سازگاری مثبت دستیافته و پیشرفت میکنند ( لاتر، سیستی و بکر، 2000).
بسیاری از پژوهشگران، تابآوری را به عنوان یک ایده خوب، باارزش کاربردی بالا برای کمک به افراد هنگام مواجهه با ناملایمات و محافظت آنان در برابر خطراتی که در طول زندگیشان به وجود میآید یادکردهاند (هارت، بلینکو و توماس، 2007).
یکی دیگر از عوامل تأثیرگذار بر سلامت روان زوجین، سازه هوش عاطفی است. از دیدگاه بارـ ان هوش عاطفی، دستهای از مهارتها، استعدادها و تواناییهای غیر شناختی را شامل میشود که توانایی موفقیت فرد را در مقابله با فشارها و اقتضائات محیطی افزایش میدهد. بنابراین هوش عاطفی از عوامل موفقیت فرد در زندگی است (گلمن، 1380).
هوش عاطفی در اصل منبع اصلی انرژی، قدرت، آرزو و اشتیاق انسان است و درونیترین ارزشها و هدفها را در زندگی، فعّال میسازد و آن ها را از مسائلی که انسان دربارهی آن فکر میکند به صورت چیزهایی که به خاطر آن ها زندگی میکند، درمیآورد با توسعهی عاطفه است که انسان میآموزد احساسات خود و دیگران را تأیید کند و برای آن ها ارزش قائل شود و به طور مناسب به آن ها پاسخ گوید و دریابد که عواطف در هر لحظه از روز، اطلاعاتی حیاتی و سودمند در اختیار او میگذارند (گلمن، 1380).
این واکنش قلبی است که نبوغ خلّاق و شهود را شعلهور میسازد، ما را با خود صادق میگرداند، روابط اطمینانبخش برقرار میکند، تصمیمات مهم را روشن میسازد، قطب نمای درونی را برای زندگی و کار فراهم میآورد و ما را به پیشامدهای غیر مترقبه و راه حل های موفقیتآمیز رهنمون میشود (کوپر، 2007).
با توجه به اینکه سازه هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفیِ بالا و مطلوب میتوانند به عنوان ملاکهایی در جهت کاهش تعارضات زناشویی زوجین مؤثر باشند در این پژوهش سعی شده است تا عوامل مرتبط با کاهش تعارضات زناشویی را مورد بررسی قرار گیرند تا راهکارهای لازم جهت ایجاد محیطی شاداب و پرنشاط برای یک زندگی زناشویی سالم فراهم آید.
2-1بیان مسئله
“خانواده”یکی از رکنهای اصلی جامعه به شمار میرود. دستیابی به جامعه سالم، آشکارا در گرو سلامت خانواده و تحقق خانواده سالم، مشروط بر برخورداری افراد آن از سلامت روانی و داشتن رابطههای مطلوب با یکدیگر است. از این رو سالمسازی اعضای خانواده و رابطههایشان، بیگمان، اثرهای مثبتی را در جامعه به دنبال خواهد داشت (برنشتاین و برنشتاین، 1384).
ازدواج، یکی از مهمترین رویدادهای زندگی هر فرد است و آغاز آن به قدمت تاریخ و حتی ماقبل تاریخ است. با وجود آنکه هیچ زوجی با هدف جدایی، ازدواج نمیکنند و تقریباً همه زوجها به امید یک زندگی درازمدت توأم با آرامش و خوشبختی، پیوند میبندند. اما در رهگذر زمان بسیاری از ازدواجها به بنبست رسیده و به جدایی ختم میشوند. نظریههای مختلف، آشفتگیهای زناشویی را از باورهای غلط و نادرست؛ و نظریههای ارتباطی، تعارض و کشمکشهای موجود در رابطهی زن و شوهر را نتیجهی مهارتهای نابسندهی مراجعان، در برقراری ارتباط و عدم توانایی در حل مؤثر مشکلات تلقی میکنند (نیکولز و شوارتز، 1998 ).
با توجه به اینکه تعارض زناشویی تحت تأثیر عوامل مختلفی قرار دارد پژوهشگر در این پژوهش بر آن است که هوش معنوی و هوش عاطفی و تابآوری را که به نظر میرسد بهعنوان سازههایی که رابطه زیادی با تعارض زناشویی داشته باشند را مورد بررسی قرار دهد.
با توجه به اینکه از میان عوامل تأثیرگذار در تعارض زناشویی، سازهی هوش معنوی در چند سال گذشته توجه بسیاری از پژوهشگران را به خود جلب کرده است و آن را به عنوان تجربه، تقدس و روحانیت، جستجوی معنی نهایی، هوشیاری بالاتر و بعد ماورایی وجود، در نظر گرفتهاند (ایمونز،2000).
هوش معنوی به عنوان یکی از مفاهیم جدید هوش، در بردارنده نوعی سازگاری و رفتار حل مسأله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطههای مختلف شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و… شامل میشود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیدههای اطراف و دستیابی به
یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می کند. این هوش به فرد، دید کلی در مورد زندگی و همه تجارب و رویدادها را میدهد و او را قادر میسازد به چارچوببندی و تفسیر مجدد تجارب خود پرداخته، شناخت و معرفت خویش را عمق بخشد.
با توجه به اینکه از میان عوامل تأثیرگذار بر سلامت روانِ زوجین، سازهی تابآوری طی چند سال گذشته توجه بسیاری از محققان را به خود جلب کرده است و آن را به عنوان مقاومت موفقیتآمیز فرد در برابر موقعیتهای تهدیدآمیز و چالشبرانگیز، تعریف کردهاند (مندلو همکاران، 2006)
بسیاری از محققان بین تابآوری و مشکلات روانشناختی رابطهی معنیدار و منفی گزارش کردهاند و چنین بیان میکنند که این سازه میتواند به عنوان عامل میانجی بین سلامت روانی و بسیاری دیگر از متغیرها قرار گیرد و با ارتقای تابآوری، فرد میتواند در برابر عوامل استرسزا، اضطرابآور و همچنین عواملی که مسبب به وجود آمدن بسیاری از مشکلات روانشناختی آن ها میشود از خود مقاومت نشان داده و بر آن ها غلبه نماید.
اهداف پژوهش
1-4-1 هدف کلی
بررسی رابطه هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش سازمان بهزیستی شهرستان ایلام در سال 1393 است.
1-4-2 اهداف فرعی
– تعیین رابطه هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان
– تعیین رابطه هوش معنوی با تعارض زناشویی در زنان
– تعیین رابطه تابآوری با تعارض زناشویی در مردان
– تعیین رابطه تابآوری با تعارض زناشویی در زنان
– تعیین رابطه هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان
– تعیین رابطه هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زنان
1-5 فرضیههای پژوهش
1-5-1 فرضیه اصلی
بین هوش معنوی، تابآوری و هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زوجین تحت پوشش سازمان بهزیستی شهرستان ایلام رابطه وجود دارد.
1-5-2 فرضیههای فرعی
– بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین هوش معنوی با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین تابآوری با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین تابآوری با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در مردان رابطه معنادار وجود دارد.
– بین هوش عاطفی با تعارض زناشویی در زنان رابطه معنادار وجود دارد.
1-6 تعاریف متغیرها
1-6-1 تعاریف مفهومی
تعارض زناشویی: عبارت است از نوعی ارتباط زناشویی که در آن رفتارهای خصومتآمیز مثل توهین، سرزنش، انتقاد، و حمله فیزیکی وجود دارد و زوجین در آن نسبت به یکدیگر احساس کینه، نفرت و خشم داشته و هر یک اعتقاد دارند که «همسرش انسان نامطلوب و ناسازگاری است که موجب رنجش و عذاب او میگردد» (فرحبخش،1383).
هوش معنوی: از نظر آمرم (2007 ) عبارت است از مجموعه از تواناییها برای کاربست و ابراز منابع ارزشها و ویژگیهای معنوی در جهت افزایش کنش و بهزیستی روزانه.
تابآوری : به تابآوری بهعنوان یکی از عوامل محافظتی در مقابل عوامل خطرساز آینده توجه شده است در روانشناسی، ظرفیت مثبت افراد برای سازگاری با استرس و فجایع را تابآوری نامیدهاند. تابآوری را، انعطافپذیری مؤثر در برابر حوادث زندگی میدانند و بیان میکنند که تابآوری سازگاری مناسب در هنگام روبارویی با زمینههای استرسزا و خطرناک یا تهدیدهای مهم است به عبارت دیگر، آن ها تابآوری را توانایی، بهبود، جبران و انعطافپذیری بعد از رویارویی با حوادث و ترومای استرسزا معرفی میکنند (مندل و همکاران، 2006).
هوش عاطفی: پیتر سالووی (1990) در تعریف هوش عاطفی گفته است که هوش عاطفی شامل ارزیابی درست هیجان و احساس در خود و دیگران ، بیان صحیح احساس، و تنظیم انطباقی احساسات به شیوهای است که سطح زندگی بهبود یابد.
1-6-2 تعاریف عملیاتی
تعارض زناشویی: نمرهای است که زوجین از پرسشنامه تعارض زناشویی ثنایی به دست میآورند.
هوش معنوی: نمرهای است که زوجین از پرسشنامهی عبدالهزاده و همکاران به دست میآورند.
تابآوری: نمرهای است که زوجین پس از اجرای آزمون 25 سؤالی کانر و دیویدسون به دست میآورند.
هوش عاطفی: نمرهای است که زوجین پس از اجرای آزمون 33 سؤالی شرینگ به دست میآورند.
1.Bernstein&Bernstein
.Elire2
[3].Glasser
[4].Sharf
[5].Young&Lung
[6].Later,Sisti&Bekr
[8].Golmman
[9].Kooper
[10].Nichols&Schwartz
[11].Emmons
3.Mendel
[13].Amram
جهان در اواخر قرن بیستم، شاهد تغییرات بسیار گسترده در تمامی عرصههای کسبوکار بوده است؛ چنانکه امروزه مفاهیمی چون جهانیشدن، افزایش رقابت، توسعۀ فناوری اطلاعات، توجه به کیفیت کالاها و خدمات، مشتری مداری و مانند اینها ادارۀ امور بخش عمومی را در سراسر جهان با چالشهای جدی روبهرو کرده است. از جمله راهکارهای اثربخش دولتی برای رویارویی با این چالشها، توسل و روی آوردن به بحث کارآفرینی و توسعۀ آن در جامعه است. مقولۀ کارآفرینی و ورود آن به جوامع و سازمانها بحثی نیست که در مدتی کوتاه طرح شده باشد، بلکه نزدیک به سه دهه است که این روند ادامه دارد و آنچه امروزه از کارآفرینی سازمانی میدانیم حاصل 30 سال تحقیق و پژوهش است (فرهنگی و حسینزاده،33:1386) .
کارآفرینی را باید یکی از ضروریات هزارۀ جدید دانست؛ عصری که به جامعۀ اطلاعاتی و هنگامۀ جهانیشدن موسوم است و در بردارندۀ پیامدهایی همچون فراگیری فناوری نوظهور و تغییر و تحولات شتابناک در عرصۀ مبادلات بشری و رقابت شدید و بیرحمانه در عالم کسبوکار است. در چنین فضایی، کارآفرینی عامل رشد، توسعه و نیز یکی از شاخصهای تأثیرگذار در رصد کردن چشمانداز مطلوب هر جامعهای دانسته میشود، که این خود بر تأثیرات عمیق و گسترده آن در به چالش کشیدن انسانهای عصر پستمدرن دلالت دارد (کلارک، 2004). از طرفی نیز در زمانۀ ما و خصوصاً در آغاز هزارۀ سوم با توجه به تحولات عمیق و شگفتی که ناشی از هفت مؤلفۀ «قدرت، سرعت، ثروت، فرصت، ارتباطات، اطلاعات و فضای مجازی» است، نیاز توجه به ارزشها، خاصه ارزشهای فرهنگی در کسبوکار و تعاملات انسانی و سازمانی بیش از هر زمان دیگری احساس میشود. نتایج بسیاری از تحقیقات نشان میدهد که آموزش راهی برای به دست آوردن دانش و مهارتهای موردنیاز کارآفرینی است.
اگرچه از نظر کریسنر کارآفرینی با آموزش مستقیم حاصل نمی شود و باید به روش پرورشی کارآفرینان را تربیت کرد (کریسنر، 1992)، به زعم آلدریچ و مکووای (2005) هیچ کس منکر این مطلب نیست که استفاده از فناوریهای نو و ایجاد کسبوکار بدون آموزش و پژوهش عملاً دستنیافتنی است. آموزش کارآفرینی علاوه بر ایجاد دانش و مهارت، موجب بالا رفتن آمادگی، انگیزه، اعتماد به نفس، نیاز به پیشرفت، ریسکپذیری، فرصتشناسی، قدرت تحمل شکست و ابهام، قدرت مدیریت و رهبری، تجزیه و تحلیل دقیق مسائل و قدرت نوآوری در دانشجویان میشود و توانایی لازم را جهت انجام فعالیتهای کارآفرینی و امکان بهرهبرداری بهینه از منابع انسانی و رشد و تعالی فردی و اجتماعی را فراهم میآورد. برنامههای آموزش کارآفرینی میتواند با تغییر دادن نیات دانشآموختگان، آنها را به سمت فعالیتهای کارآفرینی سوق دهد. در این خصوص، نقش آموزش عالی در تربیت نیروهایی با خصیصههای ارزشآفرینی و تفکرات کارآفرینی بیشتر محرز است. فصل اول این تحقیق شامل مبانی و کلیات طراحی پژوهش برای دستیابی به اهداف این رساله است. در قسمت بیان مسئله به ضرورت و اهمیت توسعۀ آموزش عالی و ضرورت انجام این پژوهش اشاره می شود. در ادامه، اهداف و سؤالات پژوهش و روشهای پاسخ به آنها و نحوۀ جمعآوری اطلاعات به اختصار بیان می شود.
در سند چشمانداز جمهوری اسلامی ایران، که فعالیتها، وظایف و برنامه های کلان دستگاههای مختلف جمهوری اسلامی ایران را هدایت میکند، آمده است جامعۀ ایرانی در افق این چشمانداز چنین ویژگیهایی خواهد داشت: دستیابی به اهدافی چون روحیۀ کار، توسعۀ کارآفرینی، پشتیبانی از کارآفرینی، نوآوری و استعدادهای فنی و پژوهشی، توسعۀ شرکتهای دانشبنیاد، افزایش شبکههای تحقیقاتی با رویکرد اقتصادی و نهایتاً افزایش شرکتهای نوپا مستقر در پارکها و مراکز رشد (سند چشماندازجمهوری اسلامی ایران، 2:1385). همچنین در فصل دوم مادۀ 15 قانون برنامۀ پنجم توسعۀ اقتصادی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی کشور آمده است که به منظور تحول بنیادین در آموزش عالی، بهویژه در رشتههای علوم انسانی، تحقق جنبش نرمافزاری و تعمیق مبانی اعتقادی، ارزشهای اسلامی و اخلاق حرفهای و با هدف ارتقای کیفی در حوزۀ دانش و تربیت اسلامی، وزارتخانههای علوم، تحقیقات و فناوری و بهداشت، درمان و آموزش پزشکی مکلفاند اقدامات زیر را انجام دهند:
الف- بازنگری متون، محتوا و برنامه های آموزشی و درسی دانشگاهی مبتنی بر آموزهها و ارزشهای دینی با بهره گیری از آخرین دستاوردهای دانش بشری با اولویت نیاز بازار کار.
ب- همچنین در قسمت «و» همین ماده اشاره شده است که دولت باید نسبت به استقرار نظام جامع نظارت و ارزیابی دانشگاهها و مؤسسات آموزش عالی اقدام کند.
در مادۀ 20 همین فصل آمده است: به منظور زمینهسازی برای تربیت نیروی انسانی متخصص و متعهد، دانشمدار، خلاق و کارآفرین، منطبق با نیازهای نهضت نرمافزاری، با هدف توسعۀ کمی و کیفی، دولت مجاز است:
الف- هزینۀ سرانۀ تربیت نیروی انسانی متخصص مورد تقاضای کشور بر اساس هزینه های آموزش و هزینه های خدمات پژوهشی، تحقیقاتی و فناوری مورد حمایت را در چهارچوب بودجه ریزی عملیاتی برای هر دانشگاه و مؤسسۀ آموزشی، تحقیقاتی و فناوری دولتی محاسبه و به طور سالانه تأمین کند.
ب- زمینههای حمایت مالی و تسهیل شرایط را برای افزایش تعداد مجلات پژوهشی و . . . ، انجمنهای علمی و دانشگاههای برتر در این زمینه فراهم کند.
در فصل پنجم، مادۀ 80 قانون برنامۀ پنجم توسعۀ کشور نیز اشاره شده است که دولت مجاز است در راستای ایجاد اشتغال پایدار، توسعۀ کارآفرینی، کاهش نبود تعادل منطقهای و توسعۀ مشاغل نو اقدامهای زیر را انجام دهد:
الف- حمایت مالی و تشویق و توسعۀ شبکه ها، خوشهها و زنجیرههای تولیدی، ایجاد پیوند مناسب بین بنگاههای کوچک، متوسط، بزرگ و توسعۀ بازاریابی در بنگاههای کوچک و متوسط و توسعۀ مراکز کارآفرینی، اطلاعرسانی و تجارت الکترونیک.
ب- گسترش کسبوکارها
ج- حمایت مالی و حقوقی از بخش غیردولتی
د- توسعه و گسترش آموزشهای کسبوکار و کارآفرینی و فنی و حرفهای و علمی- کاربردی
فصول و مواد مندرج در چشمانداز و برنامۀ پنجم توسعۀ کشور، عزم برنامه ریزان کشور را برای تحقق شکوفایی کارآفرینی را نشان میدهد. اما تحقق خواست سیاستگذاران، نمایندگان ملت و مدیران کلان کشور بدون توجه به توسعۀ آموزش کارآفرینی بهویژه در نظام آموزشعالی مشکل به نظر میرسد. در چند سال اخیر، در قوانین بودجۀ سنواتی دولت نیز بخشی از منابع درآمدی به آموزش کارآفرینی ذیل برنامههای وزارتخانههای مختلف از جمله وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت آموزش و پرورش و . . . تخصیص یافته است.
با توجه به اینکه یکی از مهمترین وظایف هر دانشگاهی آموزش است، لذا برنامههای آموزش کارآفرینی در دانشگاههای دولتی از سال 1379 با عنوان طرح کاراد شروع شده است. با وجود این، نتایج تحقیقات داخلی نشان میدهد، این برنامهها آنچنان جایگاه واقعی خود را پیدا نکرده یا تأثیر چندانی در جامعه نداشته است.
از سوی دیگر، در گذشته اعتقاد بر این بود که کارآفرینان دارای ویژگیهای ذاتی هستند و ویژگیهایی همچون خلاقیت، نوآوری، تحرک، تمایل در بهکارگیری ریسک، توان تحلیل و مهارت در روابط انسانی از بدو تولد در آنها وجود دارد. بنابراین، فرض اساسی بر این بود که کارآفرینان از طریق آموزش، پرورش نمییابند. اما امروزه کارآفرینی رشتهای علمی شناخته شده است و متقاضیان مستعد باید مانند تمام رشتههای علمی دیگر دانش مربوط به آن را کسب کنند
همانگونه که تجارب کشورهای توسعهیافته و نتایج مطالعات در زمینۀ کارآفرینی نشان میدهد، ایجاد و راهاندازی شرکت و مؤسسات کسبوکار برای توسعۀ مناطق و بخشهای مختلف یک کشور ضروری است؛ چراکه رشد و توسعۀ اقتصادی جوامع مرهون کارآفرینی و فعالیتهای کارآفرینانه توسط شرکتهای کارآفرین آنان است. از سوی دیگر، کارآفرینی امروزه یکی از ارزان ترین ابزارهای ایجاد کارآیی است. پیدایش و تقویت کارآفرینی به وجود بسترهای مناسب نیاز دارد، که مهم ترین آنها بستر فرهنگی است کارآفرینی از جنبۀ فردی مستلزم چهارچوب شخصیتی خاصی است که بخشی از آن اکتسابی است. بنابراین نیازمند پرورش و آموزش است.
بدین رو، زالی و کردناییچ (1386) معتقدند، لازمۀ دستیابی به توسعه و پیشرفت اقتصادی کشورها آموزش کارآفرینی است. برای مثال، نتایج بررسیهای دیدهبان جهانی کارآفرینی نشان میدهد، بین نرخ فعالیتهای کارآفرینانه و تولید خالص داخلی در برخی از کشورها همبستگی وجود دارد. به عبارت دیگر، به زعم زالی و کردناییچ، «افزایش فعالیت های کارآفرینانه با افزایش تولید خالص ملی و در نتیجه افزایش درآمد ملی، و رفاه اجتماعی همراه است» (زالی و کردناییچ،5:1386).
لذا طراحی برنامههای توسعۀ آموزش کارآفرینی که هدف اساسی پژوهش حاضر است به خطمشیهایی نیاز دارد که مبتنی بر تجربیات کشورهای پیشرفته و درحالتوسعه از یک طرف و شرایط بومی کشور از طرف دیگر باشد. در ضرورت شناسایی مؤلفههای موثر برنامههای توسعۀ آموزش کارآفرینی میتوان به موارد ذیل اشاره کرد:
1- از آنجا که آموزش کارآفرینی میتواند نتایج بلندمدت و کوتاهمدت بااهمیتی در برنامههای کارآفرینی ایفا کند، نقش آموزشعالی در توسعۀ کارآفرینی بسیار حیاتی و تعیینکننده خواهد بود. به زعم هانون و اسکوت (2006)، مهمترین نتایج آموزش کارآفرینی در کوتاهمدت عبارت است از: افزایش آگاهی، دانش و شناخت دربارۀ مفهوم و کاربرد کسبوکار/کارآفرینی، توسعۀ توانایی و اعتماد به نفس شخصی، شناخت و درک روش زندگی کارآفرینانه، نهادینه کردن ارزشها و باورهای کارآفرینانه، ایجاد انگیزه و الهامبخشی در فراگیران به سوی مسیر شغلی و زندگی و کسبوکار و کارآفرینانه، شناخت فرایندهای راهاندازی کسبوکار، توسعۀ تواناییها و قابلیتهای اصلی کارآفرینی، توسعۀ فردی و اجتماعی، توسعۀ مهارتهای ارتباطی شخصی و شبکهای، آمادگی برای خویشفرمایی و مستقل کار کردن، آغاز کسبوکار جدید، بهرهبرداری از تمام مهارتها و تواناییهای نهادینهشدۀ فردی. در بلندمدت نیز آموزش کارآفرینی موجب تغییر در نگرشها و آگاهی بیشتر، تغییر در فرهنگ، تغییر در سیستم حمایتی جامعه و تأثیر بر نرخ راهاندازی کسبوکار جوانان میشود (عزیزی، 1388).
از سوی دیگر، مأموریت دانشگاه بر اساس پاسخگویی به نیازهای جامعه تدوین میشود، هر عنصر با عناصر دیگر مرتبط است و این ارتباط در صورتی کامل میشود که جریان به صورت دوسویه باشد. بدین رو، فلسفه و اهمیت آموزش کارآفرینی در دانشگاهها بیشتر در جهت برقراری ارتباط با جامعه از طریق کسب مهارتهای مورد نیاز بازار کار در دانشگاه، نیاز شدید به تخصص در تولید و ارائۀ محصولات و خدمات در محیط رقابتی است. در همین خصوص، میتوان برنامههایی در جهت توسعۀ آموزش کارآفرینی در امتداد سایر برنامهها و فعالیتهای دانشگاه برنامهریزی و اجرا کرد.
2- از قانون برنامۀ پنجسالۀ سوم توسعه در ایران با توجه به سیاستهای کلی نظام، بر لزوم توجه به توسعه و ترویج کارآفرینی تأکید شده است. با گذشت چندین سال از اجرای این برنامهها و آموزش و فارغالتحصیلی بیش از هزاران نفر از رشتههای مختلف، نقش آموزش و توسعۀ کارآفرینی و پرورش کارآفرینان در برنامههای توسعۀ آموزش کارآفرینی نادیده گرفته شده است. لذا نیاز جامعه به دانشآموختگانی با ظرفیت فکری و خلاقیت بالا که بتوانند به طور مستمر اطلاعات خود را بهروز کرده و مهارتهای جدیدی را فراگیرند و در دنیای متحول بازار کار، کارآفرینی کنند، پیش از پیش احساس می شود. از اینرو، در شرایط حاضر که مشکل بیکاری دانشآموختگان آموزشعالی در بسیاری از کشورها و ایران مسئلهای بغرنج تلقی می شود، دولتها و سازمانهای بینالمللی اعتقاد دارند که چشمانداز و برنامه و راهبرد کارآفرینانه در آموزشعالی به مثابۀ نوعی مداخلهگری برنامهریزیشده میتواند به توسعۀ اقتصادی کشورها و حل مسئلۀ بیکاری جامعه، از جمله بیکاری فارغالتحصیلان آموزش عالی کمک بسیار شایانی کند. به نحوی که به عقیدۀ احمدپور داریانی (1383)، امروز صحبت از الگوی توسعۀ مبتنی بر کارآفرینی است.
3- ضرورت پژوهش از منظر مضامین برنامههای پنجسالۀ توسعه، سوم، چهارم و پنجم. در برنامۀ چهارم توسعه، ضمن درک خوب از کارآفرینان دانامحور و تشخیص این مهم که وزارت علوم، تحقیقات و فناوری نقش استراتژیست را به عهده خواهد داشت، به این نقش در مادۀ 42 (بندهای الف و د)، مادۀ 45 (بندهای الف و ه)، مادۀ 21 (بند ج)، مادۀ 39 (بند ز)، مادۀ 46 (بند پ)، مادۀ 48 (بندج) و مادۀ 49 (بند الف و ب) صراحتاً اشاره شده است (سند قانون برنامۀ چهارم توسعۀ اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی جمهوری اسلامی ایران).
4- ضرورت پژوهش از منظر مضامین چشمانداز 20سالۀ نظام در افق 1404 هجری شمسی، در سند چشمانداز 20 سالۀ نظام در قسمت
اهداف آرمانی (بند 2 سند چشمانداز)، بند 9، بند 37 (سیاستهای ملی)، به دستیابی به اهدافی چون توسعۀ کارآفرینی، پشتیبانی از کارآفرینی، نوآوری و استعدادهای فنی و پژوهشی، توسعۀ شرکتهای دانشبنیاد، افزایش شبکههای تحقیقاتی با رویکرد اقتصادی و نهایتاً افزایش شرکتهای نوپا مستقر در پارکها و مراکز رشد اشاره شده است (سند چشمانداز 20 سالۀ نظام در افق 1404 هجری شمسی).
لذا به نظر میرسد همانگونه که نتایج تحقیقات (طالبی،1387) نیز بیان می کند، نیل به چنین اهدافی جز از طریق طراحی یک نظام خطمشیگذاری در حوزۀ آموزش کارآفرینی میسر نمی شود. به این منظور، در چند سال اخیر، در قوانین بودجۀ سنواتی دولت، بخشی از منابع درآمدی به آموزش کارآفرینی ذیل برنامههای وزارتخانههای مختلف، از جمله وزارت علوم، تحقیقات و فناوری، وزارت آموزش و پرورش و. . .، تخصیص یافته است.
بهرهبرداری مطلوب و صحیح از بودجۀ عمومی در بخش آموزش کارآفرینی مستلزم نظام بهینۀ خطمشی علمی است. لیکن بررسی روند افزایش فارغ التحصیلان آموزش عالی به همراه نرخ بیکاری آنها در سالهای اخیر حاکی از آن است که سیاستهای کنونی برای ایجاد اشتغال فارغالتحصیلان آموزش عالی در کشور اثربخش نبوده است (کرد نائیج، 46:1382).
هدف اصلی این پژوهش:
شناسایی عوامل مؤثر بر برنامههای توسعۀ آموزش کارآفرینی در آموزشعالی ایران
اهداف فرعی پژوهش:
بر اساس مسئله، اهداف و چارچوب تحقیق، مهم ترین سؤالهای پژوهش عبارتاند از:
کارآفرینی
واژۀ کارآفرینی از قرنها پیش و قبل از آنکه به زبان امروزی مطرح شود، در زبان فرانسه متداول شد. این واژه معادل کلمه فرانسوی Enterprendre به معنای «متعهد شدن» (معادل under Take در زبان انگلیسی) است که در سال 1848 توسط جان استوارت میل به کارآفرینی (Enterpreneur) در زبان انگلیسی ترجمه شد. کارآفرینی فرایند راهاندازی کسب وکار جدید یا توسعۀ کسبوکار فعلی توسط فرد یا گروهی است که مخاطرههای مالی، حیثیتی و اعتباری آن را پذیرفته و از این طریق کالا یا خدمتی جدید به بازار ارائه میکند.
آموزش کارآفرینی
منظور از آموزش کارآفرینی، آموزش مهارتهای کسبوکار (اعم از آموزشهای تخصصی و عمومی) استاست که برای سطوح مختلف جامعه ارائه میشود. بر اساس مطالعات انجامشده در ایران، دو دستۀ آموزش کارآفرینی ارائهارائه میشود. دستۀ اول آموزشهای غیررسمی است که دورههای کوتاهمدت آموزش کارآفرینی به همراه ارائۀ گواهینامه میرا شامل میشود. دستۀ دوم که آموزشهای رسمی کارآفرینی نامیده میشود عبارت است از دورههای آموزش کارآفرینی که اخذ مدرک تحصیلی از مراجع رسمی (وزارت آموزش و پرورش، وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یا سایر مراجع ذیربط) منوط به گذراندن آن دورههاست. از جمله ارائهۀ تکدرس کارآفرینی در مقاطع مختلف تحصیلی، که در این پژوهش، کانون توجه آموزشهای رسمی است.
توسعه
توسعه را بهمثابۀ درختی دانستهاند که ریشۀ آن را «فرهنگ» و غذای آن را «آموزش» و «سرمایه» تخصیصیافته به فعالیتهای توسعهای تشکیل میدهد. بر اساس این تعریف، تنه و شاخ و برگ درخت، «نظام مناسب اقتصادی» و میوۀ شیرین آن برطرف شدن فقر و محرومیت، حفظ استقلال و خودکفایی و تأمین اقتصادی ـ اجتماعی مردم است. سازمان ملل متحد، توسعه را فرایندی میداند که «کوششهای مردم و دولت را برای بهبود اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه متحد و مردم این مناطق را در زندگی یک ملت ترکیب کرده آنها را به طور کامل برای مشارکت در پیشرفت ملی توانا میسازد.
عظیمی (1383) در این زمینه معتقد است با برآوردی از مجموع نظرهای علمای توسعه میتوان «توسعه» را به معنای بازسازی جامعه بر اساس اندیشهها و بصیرتهای تازه تعبیر کرد. این اندیشهها و بصیرتهای تازه در دوران مدرن، شامل سه اندیشۀ «علمباوری»، «انسانباوری» و «آیندهباوری» است.
سیاستگذاری و سیاستگذاری آموزشی
منظور از سیاستگذاری سیاستآفرینی، سیاستگری، وضعخطمشی، تعیین خطمشی، و خطمشیسازی است. به عبارتی دیگر، طراحی و برنامهریزی روشها و راه هایی برای دستیابی به اهداف معین در زمینههای مشخص است.
بر اساس یک روند کلی، تحلیل کامل از بخش آموزش، مستلزم درک جریان سیاستگذاری آموزشی، به معنای این که «چگونه» و «چه موقع» توسعۀ آموزشی انجام شود، خواهد بود. هدف این بخش نیز تعیین یک الگو یا مشخص کردن مرحلههای مختلف اقداماتی است که به وسیلۀ آنها سیاستهای روشن و عملی تهیه و تنظیم میشوند و پس از آن با یک برنامهریزی مؤثر به اجرا در آمده ارزیابی و طراحی مجدد میگردند.
تدوین سیاست
سیاست، تصمیم گروهی یا انفرادی آشکار یا ناآشکاری است که مجموعهای از رهنمودها برای هدایت تصمیمات آینده، شروع یا کند کردن یک اقدام یا راهنمایی اجرایی در مورد تصمیمات قبلی را فراهم میآورد. سیاستگذاری، گام اول یک چرخۀ برنامهریزی است و برنامه ریزان قبل از آن که اجرا و ارزیابی یک فرایند را به طور اثربخش، طراحی کنند، باید یک ارزیابی پویا از چگونگی تنظیم سیاست ها، به عمل آورند (وادی و تری، 1379). بنابراین منظور از تدوین خطمشی در این تحقیق، خط مشی ها خرد و کلان دستگاههای خط مشی گذار و دانشگاههای دولتی در زمینۀ آموزش کارآفرینی است.
-Clark
– Kriesner
– Aldrich & Mcevoy
1– Hannon & Scott
– Development
-Policy Making
مدتها کتاب اصلیترین منبع اطلاعاتی در امر آموزش محسوب میشد. اما تحولات و پیشرفتهای انسان دستخوش تغییرات اساسی شد و یکی از این حوزههای مهم آموزش میباشد. حضور دانشآموزان و معلمان در شرایط انعطافپذیر، باعث گسترش فرایند یاددهی- یادگیری شده است (رازیداس، 2004).
امروزه چندرسانهایها در آموزش و یادگیری بسیار استفاده میشوند، زیرا از یک سو باعث جذب یادگیرنده شده و از سوی دیگر با امکانات متنوعی که برای تدریس فراهم میآورند، یادگیری فراگیر را تضمین میکند (رضوی، 1386). دورههای آموزشی، در پی آن محتوای درسی، برای ایجاد تغییر و کسب مهارت، دانش و نگرش در فراگیران، فراهم میشوند (میک، 2001).
دوره ابتدایی، پایهی درسی و اخلاقی هر کودکی است. در این دوره شالوده و پایهی رفتاری و درسی دانشآموزان ساخته میشود. بر این اساس دوران کودکی مهمترین دورهی زندگی است. کودکی دورانی است که مانند یک زمین حاصلخیز هر چه در آن بکاری در آینده درو خواهی کرد. کودکان، شهروندان کوچکی هستند که نیاز دارند بهعنوان شهروندی مستقل در جهت رشد فکری و اجتماعی برایشان برنامهریزی شود.
بازیهایی مثل دویدن و طناب بازی که کودک در آنها فعالیتهای زیادی انجام میدهد، به رشد عضلات بزرگ و کوچک، پرورش نیرو، استقامت و سرعت و کنش سریع عضلات و حرکت سریع مفاصل کمک میکند، در ضمن گردش خون کودک زیاد شده و خون بیشتری به مغز کودک میرسد. بازی نیز دارای انواع طبقهبندی میباشدکه از مهمترین انواع آن میتوان به بازیهای پرورشی اشاره کرد. در این میان بازیها بهطور اعم و بازیهای پرورشی بهطور اخص دامنه وسیعی داشته و میتواند شامل همه افکار، حرکات و افعال بوده و جسم و روح را تحت تاثیر قرار داده و موجب تقویت همهی قوای فکری، روحی، جسمی، مادی و معنوی شود. بازیهای پرورشی از مهمترین راههای آموزش مطالب و رشد شخصیت کودکان در
دوره ابتدایی میباشد. تربیت بدنی نیز بهعنوان بخشی از نظام تعلیم وتربیت عمومی؛ از جمله مهمترین دروسی است که در مدارس به طور عملی و از طریق حرکت در کسب و حفظ سلامتی و تندرستی دانشآموزان مؤثر است. بازیهای پرورشی هر کدام به گونهای هدف پرورشی را با خود همراه دارد و چون در بسیاری از بازیهای پرورشی، برخی از فعالیتهای مربوط به تربیت بدنی و ورزش هم نهفته است تعیین کردن جایگاه این بازیها در ورزش دوره ابتدایی از اهمیت خاصی برخوردار است (سلطانی، صالحی پور، 1390).
طراحی آموزشی، پیشبینی و تنظیم رویدادهای آموزشی بر اساس اهداف، محتوا و امکانات موجود با توجه به ویژگیها و ساخت شناختی دانشآموزان است. هدف از طراحی آموزشی، فراهم کردن امکانات یادگیری است؛ بنابراین، طراحی آموزشی را میتوان تجویز یا پیشبینی روشهای مطلوب آموزشی برای نیل به تغییرات مورد نظر در دانشها، گرایشها، و مهارتهای شاگردان دانست (رایگلوث، به نقل از فردانش، ۱۳۹۰).
از سوی دیگراستفاده از درسافزارآموزشی فرصت بیشتری برای یادگیری و کار انفرادی یا گروهی در اختیار دانشآموزان قرار میدهد، همچنین این امکان را فراهم میسازد که هر دانشآموز با میزان توانایی خود پیش برود و هر زمان که فرصت یافت در زمینههایی که مشکل دارد ابزارهایی را انتخاب کند و محتوای آن با سرفصلهای برنامه درسی ملی و سطوح نظام آموزش رسمی هماهنگ و تطابق دهد. استفاده از درسافزارهای آموزشی در موضوعهای مختلف درسی، میتواند بهعنوان محرکی برای یادگیری محسوب میشود (غفاری، 1382).
آموزش و پرورش، کلید فتح آینده است و از دیرباز انتظار از آموزش و پرورش آن بوده که انسانهای فردا را تربیت کند و نسل امروز را برای زندگی در جامعهی فردا آماده سازد. امروزه شعار «نابودی در انتظار شماست مگر اینکه خلاق و نوآور باشید»، پیش روی انسانها قرار دارد و آموزش و پرورش، ترغیب به خلاقیت و نوآوری و همچنین هدایت و راهبری به سوی استفاده صحیح و جهتدار از استعدادها و تواناییهای فردی را بهعنوان امری مهم بر عهده دارد که این خود زمینهساز توسعه فرهنگی، اقتصادی و اجتماعی در جامعه است. بنابراین ضرورت دارد برنامهریزان و سیاستگذاران آموزشی، معلمان و مسئولان آموزش و پرورش الزامات و مقتضیات زندگی فرد را بشناسند تا بتوانند دانش و بینش لازم را در کودکان و جوانان برای فعالیت در جامعه فردا پرورش دهند (شیوهنامه طرح ملی تربیت بدنی، 1390).
دنیای کنونی روزبهروز در حال تحول و پیشرفت است. تکنولوژی در همه ابعاد زندگی بشر دیده میشود
و قطعاً آموزش از این مقوله مستثنی نیست. ساختن درسافزارهای آموزش الکترونیکی و استفاده از رایانه در موضوعهای مختلف درسی، میتواند بهعنوان محرکی برای یادگیری محسوب شود (غفاری، 1382).
در حال حاضر ورزش مدارس پس از سالها، رکود داشته و نتوانسته است به ماهیت اصلی خود برسد و آنچه در زنگ ورزش دیده میشود چیزی نیست که به هدف اصلی نزدیک باشد و حتی میتوان گفت گاهی زنگ ورزش در مدارس قربانی دشواری دروس ریاضی، علوم و کلاسهای فوق برنامه میشود. در حالی که برای رشد ورزش قهرمانی در کشور توجه به ورزش دانشآموزی، نوعی الزام و اجبار است و زمان شروع ورزش برای بسیاری از رشتهها، مقطع ابتدایی است اما دانشآموزان ابتدایی تا پایه سوم حتی در بعضی موارد معلم ورزش هم ندارند و نبود امکانات و فضای ورزشی مدارس هم به مشکلات دامن میزند.
در کشور ما اغلب به علت عدم اطلاع از فواید طناورزی به این فعالیت مهم و باارزش آنطور که باید و شاید توجه نمیکنند. از آنجایی که طناورزی، از یک طرف بر تمام عوامل آمادگی جسمانی، حرکتی انسان اثر مثبت میگذارد و از طرف دیگر قابل دسترسی برای عموم میباشد، علاوه بر آن برای تمرین به محل مشخص و زمان معین نیاز ندارد، بنابراین در نظر است از این فعالیت مؤثر و مفید برای بالا بردن سطح آمادگی جسمانی، حرکتی دانشآموزان، همگانی کردن ورزش در مدارس و پر کردن اوقات فراغت آنان و بالاخره ایجاد فرصت برای شرکت دانشآموزان در مسابقات استفاده کرد (شیوهنامه طرح ملی تربیت بدنی، 1390).
بهکارگیری تکنولوژی آموزشی در سطح مدارس باعث شده است تا علاقه و انگیزه دانشآموزان به یادگیری بیشتر شده و آنها خود را در یادگیری درگیر کنند که این امر، یادگیری سریع و بهتر را در بردارد (ریچی، 2008).
یکی از مزایای درسافزارها؛ افزایش تعامل بین دانشآموزان و همچنین بین مربی و یادگیرنده است. این همان هدفی است که سالهای اخیر به شدت مورد توجه دست اندرکاران آموزش و پرورش با عناوینی چون روشهای فعال یادگیری بوده است (خزاعی، 1380، ص 45).
بدین منظور مرکز تربیت بدنی وزارت آموزش و پرورش در راستای اهداف و رسالت وجودی خود با تشکیل انجمن طناب زنی (طناورزی) مدارس و گنجاندن مهارتهای پایه طناورزی در سر فصل آموزشی درس تربیت بدنی پایه چهارم ابتدایی گام اساسی و مفیدی برداشته است (شیوهنامه طرح ملی تربیت بدنی، 1390).
اگر چه پژوهشهایی در زمینه ویژگیهای درسافزارهای آموزش الکترونیکی انجام شده است، اما ویژگیهای محتوایی و روانشناختی دانشآموزان را کمتر مورد بررسی قرار دادهاند. پس لازم است تا جنبههای محتوایی با توجه به جنبههای روان شناختی دانشآموزان در تهیهی درسافزارهای آموزش الکترونیکی مطلوب بهعنوان معیار اساسی در تهیه درسافزارهای آموزش الکترونیکی بررسی شود.
در درس تربیت بدنی اهداف مهارتی، جایگاه ویژهای دارند و سهم قابل توجهای از اهداف کلی را به خود اختصاص میدهند. استفاده از درسافزار به جهت تنوع و جذابیت میتواند در نمایش مهارت بسیار مؤثر واقع شود. در چنین حالتی ضمن نمایش مهارت، معلم توضیحات تکمیلی را ارائه می کند. بدیهی است که استفاده از روشهای مختلف نمایش مهارت از یکنواختی کار میکاهد و انگیزه بیشتری به دانشآموزان میدهد (سلطانی، صالحی پور، 1390)
نکتهی قابل ذکر آن است که طرح مورد نظر باید در قالب برنامهی مدون به اجرا در آید تا نتایج و اهداف پیشبینی شده محقق گردد. این طرح پژوهشی، بر آن است تا مطابق الگوی آموزشی مهارتهای روانی– حرکتی بلوم، به طراحی و تولید درسافزارآموزش مهارتهای پایهای طناورزی پرداخته، آنگاه براساس شرایط و نحوهی آموزش و ارزشیابی طرح ملی آموزش، از روش شبه آزمایشی، به بررسی میزان تأثیر درسافزار بر عملکرد روانی– حرکتی فراگیران دورهی مورد نظر بپردازد.
در عصر ما این امر مسلم شده است که رفتار فرد نتیجه موقعیتها و عوامل متعددی است که مهمترین آنان، خانواده، مدرسه و اجتماع است. فلسفه تعلیم و تربیت عصر ما، با سال های گذشته متفاوت است، بدین معنی که هدف آموزش و پرورش، تنها تعلیم دروس و سایر مطالب فکری نیست، بلکه پرورش جسم و روان بهطور کلی، منظور است (شاملو، 1387، ص 173).
اگر چه تعلیم و تربیت از دیرباز نقش اساسی در تداوم و بقای جوامع بشری داشته و سنن، نگرشها و مهارتهای مورد نیاز اجتماع، همواره از طریق آموزش و پرورش انتقال داده شده و دوام یافته است، اما امروزه آموزش و پرورش بهعنوان یک پدیده اجتماعی، جزو لاینفک زندگی اجتماعی بهشمار میرود.
امروزه فلسفه تعلیم و تربیت، بر اساس پرورش تمامی ابعاد شخصیت فرد استوار است، بدین معنی که برای پرورش و تحویل انسان خلاق و مفید به جامعه، باید به موازات توسعه فکری و عملی، به پرورش قوای جسمانی و عاطفی نیز پرداخت (پور عباد، 1384، ص 1).
همگام با روند توسعه ورزش و نگرشهای جدید در حوزه تربیت بدنی و استفاده از روشهای علمی و بهینه جهت پرورش روانی- حرکتی دانشآموزان خصوصاً در بعد ورزش همگانی و با توجه به نیاز حرکتی دانشآموزان در سنین رشد، مطالعه و پیادهسازی ورزشهای سودمند، مفرح و علمی از اهمیت اساسی برخوردار میباشد. در این راستا مرکز تربیت بدنی و سلامت وزارت آموزش و پرورش کشور مطالعه و اجرای ورزشهای سودمند و علمی را از سیاستها و اولویتهای خود قرار داده است. بدین منظور طرح آموزش مهارتهای پایه طناورزی و تشکیل انجمن طناب زنی مدارس کشور بهعنوان ورزشی پایه، مفید، کاربردی مدرن، علمی، و قابل اجرا در جهت دستیابی به اهداف آموزش و پرورش در حوزه تربیت بدنی از اهمیت ویژهای برخوردار است، شایان ذکر است کشورهای موفق در حوزه ورزش مدارس از جمله کانادا، امریکا و مالزی … با درک تأثیرات بسیار مفید ورزش طناورزی در سلامتی جسمی و روحی و اجتماعی دانشآموزان این ورزش را در برنامه ورزشی مدارس خود لحاظ کردند (شیوهنامه طرح طناورز، سال تحصیلی91-90).
از آنجا که در شیوهنامهی اجرایی طرح آمده است که حرکت و فعالیت بدنی از جمله نیازهای غریزی و فیزیولوژیک انسان است که با سلامت روحی و جسمی انسان ارتباط دارد. اهتمام به ورزش و فعالیت بدنی منظم و روزانه موجب تقویت و افزایش کارایی دستگاههای حیاتی بدن (قلب و عروق، تنفس، عصبی) بهبود عملکرد سایر دستگاهها، جذب بهتر کلسیم و استحکام استخوانبندی میشود. یکی از شعارهای سازمان جهانی بهداشت «تحرک رمز سلامتی» در سطح جهان است. و مردم را به ورزش و فعالیت بدنی دعوت می کند (شیوهنامه طرح طناورز، سال تحصیلی91-90).
لذا با توجه به اهمیت آموزش طناورزی در نظام آموزشی و تأثیر بهرهگیری محیطهای الکترونیکی در آموزش مطلوب و اثربخش، در این پژوهش به طراحی و تولید درسافزار آموزشی مهارتهای روانی–حرکتی طناورزی پرداخته میشود و چگونگی میزان تأثیر الگوی آموزشی طرح بر عملکرد فراگیران پرداخته است.
فعالیتهای ورزشی و درس تربیت بدنی هم به نوبه خود نقش عمدهای در تربیت کودکان در مقطع ابتدایی پیدا کرده است که در نبودآن تعادل و هماهنگی لازم در جسم و روح از بین میرود.
استفاده از تکنولوژی خصوصاً طراحی نمودن درسافزارهای آموزشی امری رایج و مرسوم در دنیای پیشرفته تبدیل شده است. نکته قابل توجه در یادگیری توسط این تکنولوژی هیجان بخشی مثبت و ایجاد علاقه در دانشآموزان است. بر اساس جدیدترین نظریات روان شناسی، یادگیری همراه با هیجان مثبت از عمق و دوام بیشتری برخوردار خواهد بود. لذا میتوان با بهره گرفتن از مزایای یاددهی توسط درسافزار به بهبود سطح یادگیری دانشآموزان کمک کرد.
طراحی و تولید درسافزار آموزش مهارتهای طناورزی براساس مدل روان – حرکتی بلوم و بررسی نقش آن بر عملکرد روانی – حرکتی فراگیران.
:
توسعهی فناوری اطلاعات و ارتباطات در برنامه های آموزش و پرورش، گامی مؤثر و ماندگار بوده که توانسته تحول کیفی در اهداف، برنامهها، روشها و شیوهها ایجاد کند و در نتیجه اثربخشی آموزش و پرورش را به دنبال داشته باشد. پیش بینی میشود با توسعه فناوری، رؤیاهای دیرینه و مشکلات لاینحل از قبیل کاربردی کردن آموزش و پرورش، تمرکز بر توانایی و نیازهای یادگیرندگان، نهادینه کردن دانش آموز محوری و تغییر نقش معلم به عنوان راهنما و بالأخره اصالت بخشیدن به آموزش مادامالعمر محقق میشود (حیدری و همکاران، 1389، ص 104).
آموزش به شیوهی چند رسانه ای در دهه های اخیر پیشرفت فزاینده ای را در آموزش ایجاد کرده و باعث شده که امروزه آموزش چند رسانه ای در جوامع صنعتی با کمک انقلاب الکترونیکی پیشرفت بسیار نماید، همچنین اختراع رایانه و رشد فزاینده آن موجب جلب توجه مسئولان و برنامه ریزان آموزشی گردیده است (عسگری و همکاران، 1388، ص 174). لذا آموزش از طریق رایانه یکی از مباحث اصلی برنامه ریزی در بسیاری از کشورهای جهان شناخته شده و سرمایه گذاری های فراوانی در مورد ابعاد گوناگون طراحی، اجرا و ارزیابی آن انجام می گردد (دبرا 2001، به نقل از شیخ زاده، 1383، ص 68).
آموزش با بهره گرفتن از رایانه و ابزارهای الکترونیکی در مباحث مشکل و سنگین آموزشی نظیر ریاضی، هندسه، علوم، زبان انگلیسی و … مورد استقبال بیشتری قرار گرفته است. در این میان، از آنجا که تدریس هندسه در مدارس اکثر کشورها به تشخیص، بررسی و تحقیق، نامگذاری، توصیف، دسته بندی، اندازه گیری، روابط میان شکل ها در فضای دو بعدی یا سه بعدی، استدلال کردن، به کارگیری هندسه مختصاتی و تبدیل های هندسی و به کارگیری ایده ها و روابط هندسی در ریاضیات تأکید می کند (ریحانی و همکاران، 1389، ص 153). و با توجه به این که این موضوعات در سطوح بالای حیطه های یادگیری قرار می گیرند، آموزش هندسه به روش های معمول نتایج چندان خوشایندی به دنبال ندارد. لذا آموزش صحیح هندسه به شیوه هایی از آموزش نیازمند است که مبتنی بر فعالیت های عملکردی فراگیران، به کارگیری مهارت های سطح بالای تفکر و علاقه ی آنان باشد. ضمن اینکه این روش ها باید به گونه ای باشد، که امکان دستکاری، تغییر و چرخش اشکال هندسی را به شکل عملی برای فراگیران امکان پذیر سازد و در عین حال برای آنها جالب و جذاب باشد.
در میان رسانه ها و ابزارهای موجود، استفاده از انیمیشن بهتر از هر رسانه ی دیگری، این شرایط را برای فراگیران فراهم می نماید. پارک و گیتلمن (1992) اعتقاد دارند که هر روش آموزشی موفق، از جمله چند رسانه ای ها، باید قادر باشند توجه دانش آموزان را جلب نمایند. انیمیشن، از طریق به کارگیری حرکت و رنگ، شیوه ای جالب برای ارتقاء سطح علاقه ی دانش آموزان، مخصوصاً برای کودکان مقاطع ابتدایی است (لارج، 1996، ص 12).
انیمیشن بخش مهمی از چند رسانه ای هاست (مایر و چاندلر، 2001، ص 390)، که سه ویژگی تجسم، حرکت و خط سیر را در محیط آموزشی برای فراگیران به ارمغان می آورد (رایبر، 1990، ص 77). و می تواند در نمایش تصویری 5 نقش آموزشی بر عهده داشته باشد: به عنوان یک راهنمای توجه، به عنوان یک وسیله در نشان دادن رفتارهای عملکردی یا رویه ای، به عنوان بازنمایی دانش در زمینه های نیازمند حرکت، به عنوان یک مدل وسیله ای برای نمایش یک تصویر ذهنی از عملکرد سیستمی که به طور مستقیم قابل مشاهده نیست، و به عنوان یک قیاس بصری یا مرجع استدلال برای درک مفاهیم انتزاعی (ریاض و زمان، 2011، ص 2).
بر این اساس این مطالعه در تلاش است تا با ساخت یک مجموعه انیمیشن آموزشی در قالب یک درس افزار، و با بهره گیری از هر 5 نقش آموزشی آن، مهارت های هندسی را به دانش آموزان پایه ی ششم ابتدایی آموزش دهد. لذا هدف اصلی این مطالعه بررسی تأثیر انیمیشن های آموزشی مفاهیم هندسی بر ارتقاء سطح مهارت های هندسی دانش آموزان است.
1-2 بیان مسئله:
رشد تکنولوژی در چند دهه اخیر از دو بعد فنی و امکان دسترسی، از جمله ی دلایلی هستند که باعث شده اند با وجود شک و تردیدهای اولیه در مورد نقش کامپیوتر در تدریس و یادگیری ریاضی، هر چه زمان به جلوتر می رود و تکنولوژی فراگیرتر می شود، جهان شاهد کم رنگ شدن این تردیدها باشد (حیدری قزلجه و گویا، 1391، ص 84). اهمیت استفاده از فناوری برای تقویت یادگیری ریاضی در حال حاضر به طور وسیعی شناخته شده است. در سیاست برنامه ی درسی ریاضی (1990) در استرالیا، ترویج استفاده از تکنولوژی برای تقویت یادگیری دانش آموزان و گسترش فهم آنان از مفاهیم ریاضی شروع گردید. معنی اسناد این سیاست ملی، در بیانیه برنامه درسی دولت و ایالت های مختلف و خلاصه در مطالبی بازتاب می شود که در حال حاضر این دستور، تشویق به استفاده از فناوری های دیجیتال را در ریاضیات دوره متوسطه مجاز می کند (بننیسون و گاس، 2010، ص 31).
آموزش مبتنی بر کامپیوتر، فرصت هایی را برای دستکاری انواعی از استراتژی های آموزشی فراهم می نماید که با سایر رسانه ها یا امکان پذیر نیست و یا بسیار مشکل است (پارک و گیتلمن، 1992، ص 27). از این رو، بسیاری معتقدند که چندرسانه ای ها، به عنوان فناوری یادگیری قدرتمند، پتانسیلی قوی برای افزایش یادگیری انسان، ارائه می نمایند (شی و چن، 2009، ص 1297). پژوهش ها نیز نشان داده اند که مواد چند رسانه ای موجب استحکام مواد آموزشی از طریق ساختارهای نمایشی پویا (اشیاء در حال حرکت) شده و موجب غلبه بر نارسایی تفکر انتزاعی می شوند. لذا روش پژوهشی که مواد چند رسانه ای را به عنوان ابزار مؤثر به کار می برد، قادر است سنجش اطلاعات و فرایند یادگیری افراد را تسهیل کند (مهرمحمدی، 1378).
این موضوع با به کارگیری نرم افزار آموزشی مبتنی بر انیمیشن های آموزشی که توسط معلمان و متناسب با اهداف آموزشی و همچنین نیازهای آموزشی فراگیران، صورت می گیرد باعث می گردد تا ضمن به کارگیری دو حس دیداری و شنیداری فراگیران در آموزش، با ایجاد شرایط آموزشی مستقیم، فراگیران را به فعالیت واداشته و سبب ارتقاء سطح مهارت های یادگیری آنان گردد. این مطلب با توجه به تئوری های شناختی، سازنده گرایی و محرک پاسخ (رفتارگرایی)، تبیین های مختلفی برای چرایی این مسأله که چرا انیمیشن های آموزشی باید در کلاس درس ارائه شود، دارد. بر اساس دیدگاه شناختی، انیمیشن های آموزشی با کمک به پردازش اطلاعات، باعث ارتقاء سطح یادگیری می
شوند. از نقطه نظر سازنده گرایان، انیمیشن آموزشی می تواند با ایجاد بازنمایی و واقعی سازی های متعدد از دانش انتزاعی برای دانش آموزان، آن ها را در ساخت یک مدل ذهنی به شکل فعال، کمک نماید و بر این اساس، منجر به یادگیری کارآمد گردد. و از دیدگاه رفتارگرایان انیمیشن آموزشی رفتارهای بعدی فراگیران را تحریک می کند (ونگ، 2010، ص 11).
رایبر(1990) معتقد است که تصاویر به طور کلی، چه متحرک (انیمیشن) و چه ثابت، تنها زمانی می توانند تسهیل کننده ی یادگیری باشند که، با مواد و موضوعاتی که می خواهیم آموزش بدهیم در تجانس کامل باشند. آموزش مفاهیم هندسی به دلیل آنکه نیازمند دستکاری، چرخش، تغییر مکان، تغییر شکل، اندازه گیری و … است از جمله ی مفاهیمی است که به سهولت می تواند توسط آموزش با بهره گرفتن از انیمیشن، پوشش داده شود. بر اساس شواهد موجود، مفاهیم هندسی در مقطع ابتدایی از جمله ی مشکل ترین مفاهیم آموزشی است. به گونه ای که در دهه های گذشته، نارضایتی از برنامه ی درسی هندسه و افت عملکرد تحصیلی فراگیران در هندسه و ریاضی، موضوع پژوهش های زیادی بوده است (ادلفوس، 2011؛ بتیکو، 2001؛ سالایو، 1995؛ اسافرهینتی، 1986).
به کارگیری چند رسانه ای ها و بخصوص انیمیشن برای آموزش ریاضی و مفاهیم هندسی، بیانگر نتایج امیدوار کننده و در عین حال متفاوتی است. از جمله ی این مطالعات، می توان به مطالعه ی قیصری (1392) اشاره کرد که در آن اثربخشی انیمیشن های آموزشی را بر یادگیری مفاهیم هندسی در دو سطح متوسط و مشکل شناختی، مثبت گزارش نموده است. ریحانی و همکاران (1388) نقش نرم افزارهای هندسه ی پویا را در فعال سازی طرحواره های مرتبط و مناسب تر، تشویق فرد به استفاده از راهبردهای حل مسأله، تأثیر مثبت در نحوه ی کنترل فرایند حل و باورهای فرد، توانایی های حل مسأله به ویژه ساخت حدس های منطقی و خلاقانه، مثبت ارزیابی نموده اند. کوسا و کاراکاس (2010) تأثیر نرم افزار سه بعدی بر یادگیری هندسه ی تحلیلی فضایی را بسیار مفید گزارش نموده اند. یازلیک و اردهان (2012) در بررسی تأثیر نرم افزار هندسه پویا با عنوان «کابری» در آموزش هندسه، نشان دادند که دانش آموزان آموزش دیده با این نرم افزار از عملکرد بهتری برخوردار بوده اند. گمبری و همکاران (2014) در بررسی انیمیشن های کامپیوتری بر یادگیری مفاهیم هندسی در قیاس با روش سنتی، نشان دادند که افراد آموزش دیده با انیمیشن، عملکرد بهتری در حل مسائل هندسی داشته اند.
اگر چه از نظر و دیدگاه تئوریکی، استفاده از انیمیشن های آموزشی در آموزش مفاهیم مختلف و متعدد آموزشی و از جمله در آموزش هندسه دارای فواید و مزایای زیادی است، اما در بخش میدانی موضوع به دلایل همچون هزینه بری، احتیاج به تخصص جهت تهیه انیمیشن ها، و زمان بری بالا، بسیاری از پژوهشگران وارد این عرصه نگشته اند. بر این اساس سؤال و مسأله ی اصلی این مطالعه، طراحی و تولید انیمشن آموزشی مفاهیم هندسه و بررسی تأثیر آن بر مهارت های هندسی دانش آموزان پایه ششم ابتدایی است.
1-3 اهمیت و ضرورت انجام تحقیق:
امروزه در سیستم آموزشی نوین، یادگیری که پیش تر به اندوختن دانش به وسیله ی یادگیرنده و پردازش اطلاعات خاص معطوف بود، جای خود را به خلق دانش نوین از سوی یادگیرنده داده است (رضوی، 1386). لذا اندیشه ی استفاده از وسایل کمک آموزشی، رسانه ها و رایانه ها تقریباً جهانی شده است و بیشتر کشورهای جهان سرمایه گذاری های کلانی در این زمینه انجام داده اند. چرا که این گونه امور به امر تدریس کمک می کنند، انگیزه و آگاهی به وجود می آورند و بر سرعت فرایند یاددهی و یادگیری می افزایند. اگر چه اندیشه ی آموزش به کمک کامپیوتر نخستین بار توسط اسکینر در مقاله ای با عنوان «علم و یادگیری و هنر آموزش» در سال 1954 مطرح گردید، اما از آن تاریخ، پژوهشگران و اندیشمندان زیادی این حوزه از آموزش را مورد توجه قرار داده اند (کرمی گزافی و همکاران، 1388).
اهمیت توجه به روش های نوین آموزشی و استفاده از تکنولوژی های نوین آموزشی در آموزش مفاهیم مشکل آموزشی نظیر ریاضیات و هندسه دو چندان است. چون مطالعه ی هندسه به دانش آموزان در توسعه مهارت تصور کردن، تفکر انتقادی، شهود، حل مسأله، تخمین زدن، اثبات قیاسی، بحث منطقی و تعقل فضایی کمک می کند و هم چنین فهم خیلی از اصول علمی نیاز به آگاهی هندسی دارد. اهمیت آموزش هندسه یکی کاربردی بودن آن و دیگری تاریخی بودن آن است و یکی از شاخه های ریاضی است که پایه ای برای ریاضیات جدید و مدل سازی در سایر علوم است. همچنین لزوم آموزش هندسه برای این است که هندسه به عنوان یک علم جدا نیست و داشتن آگاهی هندسی به درک شاخه های دیگر ریاضی نظیر (نمودار ون، نظریه گراف، مطالعه توابع، نمایش کسر، نمایش آماری و …) مدل سازی در سایر علوم مهندسی، شیمی، زیست شناسی، فیزیک، نجوم، هنر، تکنولوژی ساخت، طراحی مهندسی و موقعیت یابی در جغرافی و … کمک می کند و همچنین بخشی از ریاضیات مدرسه ای است که هدفش توسعه مهارت های حل مسأله، استدلال و ارتباطات است (حبیبی، 1392، ص 85).
جایگاه ریاضی و هندسه در زندگی هر ملت از جمله ی موضوعاتی است که نمی تواند مورد تأکید قرار نگیرد، به دلیل آنکه با میزان توسعه ی هر ملت در ارتباط تنگاتنگ است (ادولفوس، 2011، ص 143). بنابراین هندسه در واقع زمینه ی همه ی علوم طبیعی و به نوعی زبان همه علوم است. ریاضی و به خصوص هندسه به عنوان یک ابزار هوش و هوشمندی در اختیار انسان قرار داشته و پیوسته خواهد داشت (رستگارپور و یداللهی، 1389، ص 65). امروزه تدریس هندسه از اهمیت زیادی برخوردار است، زیرا به عنوان ابزاری برای درک، توصیف و تعامل با فضایی که در آن زندگی می کنیم مورد توجه قرار می گیرد و از شهودی ترین و ملموس ترین بخش های ریاضیات به شمار می رود. بوسسکین در اهمیت تدریس هندسه دو دلیل بیان می کند:
بر اساس توضیحات ارائه شده، می توان گفت انجام مطالعات در حوزه ی ریاضی و هندسه موضوعی بسیار حیاتی در چرخه ی علمی هر کشور است. این موضوع مخصوصاً در مقطع ابتدایی به دلیل پایه ای بودن آموزش و یادگیری در آن و نیز استفاده از فناوری های نوین آموزشی نظیر رایانه، اهمیت و ضرورت مطالعاتی نظیر مطالعه ی حاضر را بیشتر و بهتر تبیین می نماید. در خصوص اثربخشی نتایج این مطالعه می توان گفت که نتایج این مطالعه می تواند آموزش مفاهیم و مهارت های هندسی را از دریچه ی نوینی نشان دهد و سبب تسهیل فعالیت های فرایند یاددهی یادگیری این درس گردد و آن را به درسی شیرین و جذاب، بر خلاف دیدگاه کنونی بسیاری از دانش آموزان، تبدیل نماید.
1-4 اهداف پژوهش:
1-4-1 هدف کلی:
Deborah
Park & Gittelman
Large
Mayer & Chanler
Rieber
Rias & Zaman
Bennison & Goos
She & Chen
Rieber
Adolphus
Betiku
Salau
Osafrehinti
Kosa & Karakus
Yazlik & Ardahan
Cabri
Gambari
با ظهور و توسعه فناوری اطلاعات و ارتباطات[1]، تحولات جهانی با محوریت اطلاعات با شتابی فزاینده در حال گسترش است. پدیده نوظهور اینترنت اندک زمانی پس از ظهور،کلیّه عرصه های فعالیّت در کشورهای پیشرفته را فراگرفت. در حال حاضر یکی از جدیدترین دستاوردهای فناوری اطلاعات، آموزش های الکترونیکی مبتنی بر اینترنت میباشد که موانع آموزشهای سنّتی از قبیل کمبود فضای آموزشی،کمبود اساتید، محدودیّت زمانی، استفاده از حجم انبوه اطلاعات و دشواری برنامه ریزی در نظام های سنّتی را حل کرده است.
اورازا[2] (2005) اصطلاح یادگیری یا آموزش از راه دور را به عنوان نظام آموزشی که در آن استاد و دانشجو از نظر نقطه مکانی جدا از هم هستند تعریف می کند. به عبارت دیگر او بیان میدارد که؛ سیستم یادگیری از راه دور فناوری را جهت به دست آوردن مساعدت لازم در فرایند آموزش در بر می گیرد. حتّی در این فرایند در مورد بهره گیری از مواد چاپی یا فناوریهای پیشرفته از قبیل فناوریهای ارتباطی- تصویری نیز صحبت می شود. در سطح بین المللی آموزش از راه دور یکی از استراتژی های مهم دهه 90 شناخته شده بود. به واسطه این استراتژی که در مقیاس بین المللی پذیرفته شده، یادگیری از راه دور در سالهای اخیر پیشرفت چشمگیری داشته، کاربرد فناوریهای جدید حصارهای فرهنگی، اقتصادی، سیاسی و جغرافیایی ارتباط از راه دور را شکسته است. این می تواند به وسیله توسعه برخی از ابزارهای توانا برای رفع زیانهای تحمیل شده از سوی همکاریهای از راه دور به دست آمده باشد(اورازا، 2005).
به دنبال ظهور تدریس کامپیوتر محور[3] در دهه 1980، یادگیری بر پایه اینترنت[4]در دهه 1990 و کارآموزی تحت وب با هدایت مربی در هزاره جدید اصطلاح یادگیری الکترونیکی به عنوان رویکری که بواسطه دو فناوری کامپیوتر و ارتباطات، یادگیری را آسان ساخته و افزایش میدهد، معنی پیدا کرده است. فناوری ارتباطات قادر به کاربرد اینترنت به عنوان یادگیری از راه دور، یادگیری تحت وب، یادگیری گروهی، یادگیری مجازی چند رسانه ای/رسانه های غنی، نرمافزارهای مدیریت دوره و کتابخانه های دیجیتالی و اشیاء با قابلیت استفاده مجدّد یادگیری می باشد. سازمانها میتوانند محدودیّت بودجه خود را با آخرین فناوریها برای بهبود محیط یادگیریشان وفق دهند(چیو و شنگ[5]،2008).
استفاده ار اینترنت و دیگر فناوریهای اطلاعاتی، اکنون به سرعت در عرصه آموزش گسترش پیدا می کند. این ابزارها باید مشخصاً ملزوماتی چندمنظوره و تسهیلگر و نه جایگزین روش آموزش چهره به چهره در نظر گرفته شوند. مطالعات نشان میدهد که موسسات آموزشی، 16% بودجه خود را در سال 2000 و 24% آن را در سال 2001 صرف ابتکارات آموزش الکترونیکی کرده اند ( بیلاوسکی و متکالف، 2005، به نقل از الدیقایدی و نوبی، 2008). امروزه کامپیوترها برای کمک به عملکرد یادگیرندگان و آماده کردن آنان برای تمرین مهارتهای خاص، بسیار مورد استفادهاند. توسعه سریع فناوریهای اینترنت باعث شده است که آموزش الکترونیکی به شکل مهمی از آموزش در عصر اطلاعات تبدیل شود (چانگ و چن، 2009).
رشد روزافزون اطلاعات، ویژگی تعلم وتربیت نوین است که اهمیت یادگیری مداوم را بیش از پیش آشکار می کند؛ اما حجم و سرعت در آنچه بیاموزیم، بسیار است؛ به گونه ای که روش های قدیمی یادگیری درمیمانند. مواجهه با چنین چالشی نیازمند اندیشهای نوین درباره چگونگی کسب مهارت و دانش و نحوه به کارگیری منابع یادگیری است.
یادگیری و آموزش غالباً مترادف هم تلقی میشوند؛ در صورتیکه مترادف نیستند. آموزش روشی است که طی آن محتوا انتقال مییابد و پشتوانهی یادگیری است و یادگیری روشی درونی برای پردازش اطلاعات و تبدیل آن به دانش است. اما از آنجا که روش های بسیاری برای یادگیری وجود دارد، باید راهکارهای موثر و فراتر از آموزش نیز برای یادگیری جستوجو کرد. تا به حال، به طور سنتی بر آموزش رویکردی مفروض برای تسهیل و بهبود کارکرد تلقی شده و به آموزش به دیدهی فراگیری خاصی که موجب کاراآیی کاراموز می شود، نگریسته شده است. در حالیکه، آموزش را میتوان با روش های بسیاری انجام داد؛ مثلا در کلاس، باتلفن، با کامپیوتر، یا ماهواره. کامپیوتر جدیدترین ابزار آموزشی است و تفاوت آن با ابزارهای قبلی در چندبعدی بودن آن است. یادگیری
الکترونیکی و شبکه ای، فضای محصور آموزش سنتی را در معرض سوال و تردید قرار داده و
مفروضات این فضای محدود درباره ثبات و پایداری کلام، متن خطی و مدرس در مقام ناقل مقتدر را به چالش کشیده است. فضای مجازی، محیطی مبتنی بر کنترل خود فراگیر ایجاد می کند، مفاهیم قطعیت خود را از دست می دهند و شاگردان به نحو فعال در تولید دانش مشارکت میورزند؛ بدین سان، فضایی ایجاد می شود که فراگیران صرفاً معانی پیشین و دانسته را شرح نمیدهند؛ بلکه فعالانه در خلق معانی شرکت می کنند. به نظر میآید، در این نکته اجماع نسبی وجود دارد که ورود فناوریهای اطلاعات و ارتباطات (فاوا) در تعلیم و تربیت مهارت های یادگیری بلند مدت و مستقل را تشویق می کند. لانگشیر تأکید می کند که معلمان و یادگیرندگان فرصت بسط مفهوم و آگاهی فراسطحی را مییابند و این ناشی از اعمال ارتباطی است که متضمن وسعت ذهن، نظارت برخورد و تأمل مداوم مشارکتکنندگان است.
استفاده از یادگیری الکترونیکی به پیشرفت آموزش عالی کمک می کند. نظام یادگیری الکترونیکی ابزاری قوی برای دستیابی به اهداف استراتژیک دانشگاه(تدریس،تحقیق، و خدمت رسانی به جامعه) است و این پیشرفت به یک اندازه در سطح سازمانی و فردی یعنی کارکنان تدریس و دانشجویان کمک می کند. این نوع یادگیری جمع آوری، تحلیل و کاربرد اطلاعات به صورت اختصاصی را حمایت می کند و شامل روشهای تدریس مختلف، برای نمونه مدیریت اطلاعات، تفکّرخلّاق، حل مسأله و یادگیری مشارکتی میباشد(بیتس[6]،2005، به نقل از بجیسویچ[7]، 2007). در سالهای اخیر توجه زیادی به یادگیری مشارکتی با کمک فناوری شده است؛ زیرا این روش یادگیری میتوانند تعاملات همگن و کارگروهی را افزایش دهد و فعالیتهای جمعی بدون محدودیت زمان و مکان را تنظیم و راهبری کند. گرچه در گذشته اثربخشی یادگیری مشارکتی عمدتاً پذیرفته نشده بود و برتری علمی بهواسطه موفقیت فردی تعریف تعریف شده بود، ولی حوزه پژوهشی با عنوان ″ یادگیری مشارکتی با کمک کامپیوتر[8]″ به تازگی رشد سریعی کرده است (جانسون و همکاران، 1998؛ چوئن و اسکاردآمالیا، 1998، بهنقل از پرانگلی و همکاران، 2006).
آموزش ،زمانی موفقتراست که با چگونگی یادگیری مغزسازگار و هماهنگ باشد. مغزانسان همیشه تحت تأثیرعوامل محیطی یاد می
گیردوعملکردآن درقبال یادگیری، به برقراری شرایط لازم وکافی منوط است که به هنگام یادگیری فراهم می شود. مغزبرای تفکردرسطوح متفاوت، ازآسان به مشکل قابلیت داردونبایدآن را فقط درسطوح پایین مثل دانش وفهم ودرک، محدودکرد. اگرطبقه بندی شش گانهی بلوم ازقابلیت های ذهنی به هنگام یادگیری رابپذیریم، بایدراهبردهای بهینه ی یاددهی بااستفاده ازسطوح بالای قابلیتهای ذهنی را بشناسیم تابتوانیم به بهترین وجه ممکن، فرایندیاددهی – یادگیری رامدیریت کنیم .
ورود به جهان دانایی محور و نیاز روزافزون به آموزش، همراه با پیچیده شدن زندگیها نیاز به آموختن مستقل را در طول زندگی افزایش داده است. شروع آموزش از راه دور در آموزش و پرورش، نخست با هدف افزایش پوشش تحصیلی و از آن پس با هدف گشودن راهی برای کیفیت بخشی و تحول آفرینی اساسی در محتوا و روش های آموزشی آغاز به کار کرده است. هماکنون این آموزش با به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات نهتنها مکمل آموزشهای حضوری است، بلکه فرصت خوبی برای بهروز کردن محتوا و انعطافبخشی به روش های یادگیری و یاددهی به ارمغان میآورد (الحسینی، 1384). ظهور شبکه های ارتباطی گسترده از قبیل اینترنت، در کنار ابزار و امکانات آموزشی پیشرفته، باعث تحول در روشهای آموزشی شده و این امکان را فراهم کرده است تا بتوان طیف وسیعی از فراگیران را در نقاط مختلف و از فواصل دور و نزدیک تحت پوشش شبکه آموزشی درآورد و با روشهای متقاوت از انواع سنتی بدون نیاز به شرکت در کلاسهای حضوری، آموزشهای علمی و تخصصی را به مرحله اجرا درآورد (عبادی، 1380).
یکی از مهمترین اهداف آموزش و پرورش در قرن بیست و یکم، چگونگی تربیت فراگیرانی است که آمادگی لازم برای رویارویی با جامعه در حال تغییر و تحول و پیچیدگی های عصر انفجار اطلاعات را برخوردار باشد . بر این اساس ترویج اندیشه و اندیشهورزی در دانشگاه و مراکز آموزشی حائز اهمیت بوده و این تنها در سایهی انتقال اطلاعات به ذهن فراگیر حاصل نمی شود، بلکه در برنامه های دانشگاه باید روشهایی گنجانده شود که از طریق آنها دانشجویان قابلیتهای چگونه آموختن را از طریق نظم فکری بیاموزند و در زندگی روزمره خود بکار ببرند (مهرمحمدی،2001). به عبارت دیگر در رویکرد آموزش الکترونیکی از حالت انفعالی بودن بیرون آمده و حدود خویش را تا مرز پرسشگری و فردگرایی فعال پیش میبرد. همچنین استفاده از امکانات تعاملی بسیاری از اطلاعات، باعث تحلیلی و انتقادی فکر کردن فراگیر شده و آنها را متمایل به کار و یادگیریهای گروهی و همزمان بدون داشتن قید مکانی می کند. درست در اینجا متوجه این تحول عظیم میشویم که دیگر لزومی ندارد معلم بیشتر از شاگردان موضوع یا مهارتی را بداند؛ زیرا در این مرحله دانشجویان و فراگیران اغلب ممکن است بیشتر از معلمان و مربیان درباره فناوری بدانند (ریچاردسون، والف، 2003).
آموزش الکترونیکی دو ویژگی ممتاز برای یادگیری اثربخش دارد: 1- بر خودآموزی تأکید می کند و به بهترین وجه امکان توسعه آن را به صورت جذاب فراهم می کند، و 2- به شکل کلاسهای مجازی و محیطهای گفتمان گروهی، فرصتهای لازم برای تعامل، گفت و گو و یادگیری مشارکتی را در دانشجویان پرورش میدهد (لوکوک، گولی، 2001).
از آنجایی که با گسترش حوزه های تخصصی علوم و افزایش دانش واطلاعات بشری در این حوزه ها و انباشت اطلاعات گستردهای از دانش تخصصی، دیگر امکان انتقال تمام اطلاعات به یادگیرندگان در زمان محدود دوران تحصیل وجود ندارد و حتی اگر تمام اطلاعات و دانش موجود در هر زمینه تخصصی را بتوان به یادگیرندگان آن حوزه انتقال داد، با توجه به ماهیت پویایی دانش در طول زمان و تغییرات و پیشرفتهای آن، پس از مدت کوتاهی اطلاعات منسوخ شده و قابل استفاده نیستند. از این رو یادگیرندگان باید در حوزه تخصصی خود قدرت تحلیل، نقد و بررسی، ارزیابی و در کل تفکر به شیوه انتقادی را بیاموزندتا بتوان مسائل جدید را طرح کرده و به آن پاسخ دهند، نظریه پردازی کنند، اندیشه های جدید تولید و پویایی خود را در طول زمان و در علم تخصصی خود حفظ کنند این مهم با تأکید بر آموزش تفکردر آن حوزه تحقق می یابد (الدر و پاول،2003؛پاول و الدر،2002).
اگر چه جامعه جهانی نسبت به قبل تحول آموزشی بیشتر به خود دیده این امر لزوما به معنای بهینهتر شدن آموزش نیست. اگر آموزش و پرورش در جامعه تکرارگرا و جهانی امروزی موفق باشد، دانشجویان بیش از هر چیزی نیازمند کسب توانایی تفکر در سطح بالای یادگیری هستند. در سالهای اخیر در خصوص ظهور فناوری جدید و سرعت دسترسی به اطلاعات، بسیار نوشته شده است. وجود ابزارهای جدید الکترونیکی اهمیت تفکرانتقادی را افزایش داده و نیز چالش ها و فرصت هایی را برای آموزش تفکر انتقادی ودر سطوح بالای یادگیری را فراهم ساخته است. لذا بین تفکردر این سطوح و فناوری اطلاعات به طور جدایی ناپذیری در ارتباط هستند (هیسیریر،2006). توانایی تفکر در سطوح بالای یادگیری، در عصر کنونی که عصر فناوری اطلاعات بدان اطلاق می شود، جایگاه بالاتری نسبت به گذشته پیدا کرده است .رسالت سازمانها به خصوص آموزش و پرورش در این عصر همگام سازی خود با سرعت تغییر و تحول در این دوره می باشد .به عبارتی دیگر می توان گفت که هر دوره آموزش و پرورش ویژه خود را میطلبد و آموزش و پرورش آینده مبتنی بر دانایی و قوه تفکر و قدرت خلاقیت است .مهارتهای سطوح بالا، تغییر مداوم وسریع نوآوریها، تنوع در آموزش، آموزشانفرادی، تعلیمهای گروهی،توجه به نیازهای محلی و جمعی ،رو در روی مستقیم با مسائل و حل فوری آنها به مدد اندیشه ،استفاده از دانش و فناوری پیشرفته ،آموزش از راه دور ،استفاده از کامپیوتر و اینترنت و. . . از جمله ویژگی های آموزش و پرورش قرن بیست ویکم است (عطاران،1383).
از این رو به نظر میرسد که به کارگیری فناوری اطلاعات و ارتباطات می تواند نقش موثری در یادگیری و پرورش سطوح تفکر دانش آموزان داشته باشد، به ویژه در سطوح تفکر پایین آنها قادرند در مورد یک موضوع اطلاعات زیادی را از دیدگاه های مختلف گردآوری کرده و بتوانند تفسیر کنند. با توجه به آنچه گفته شد محیطهای یادگیری مبتنی بر فناوری اطلاعاتی و ارتباطی نوین بستر سیار مناسبی برای پرورش تفکر هستند (موذنی،1386). اما باید در نظر داشت صرف دراختیار داشتن و استفاده از این تکنولوژی در دنیای تعلیم و تربیت، راهگشای انسان امروز و آینده نخواهد بود، در دنیای امروز ، موضوع اساسی تربیت انسانهایی است که خوب بیندیشند. امروزه فراگیران برای روبرو شدن با تحولات شگفتانگیز قرن بیستویکم باید به طور فزاینده مهارتهای تفکر را برای تصمیم گیری مناسب و حل مسائل پیچیده جامعه کسب کنند (شعبانی، 1382).
ویژگی اصلی و اساسی یادگیری الکترونیکی ورای دسترسی افراد به اطلاعات، ویژگی ارتباطی و تعاملی آن است. هدف اصلی یادگیری الکترونیکی، نهادینه نمودن تنوع و یکپارچگی در «مجموعه محیط یادگیری» به صورتی چالش برانگیز برای ذهن است.این تعامل چیزی فراتر از انتقال یک طرفه محتوا بوده (باولس،2000).
آموزش مجازی (الکترونیکی) نیز یک شکل نسبتاً تازهای از آموزش از راه دور است که در حال حاضر در تحقیقات یادگیری از راه دور تلفیق گسته و به سرعت نوع مسلط ارائه یادگیری از راه دور در دنیا شده است. اما از آنجایی که مؤسسات و دانشگاههای آموزش از راه دور چند سالی است که در کشور شروع به کار کرده اند و تعداد آنها نیز پیوسته در حال افزایش است، از این رو برای بهبود و پیشرفت این آموزشها، حل مسائل و پیشنهاداتی بهمنظور بهینهسازی آن امری ضروری بهنظر میرسد.
نگاهی به وضعیت آموزشهای الکترونیکی در نظام آموزش و پرورش کشور از نظر آموزش و تفکر انتقادی این نقصان بزرگ را به خوبی نشان می دهد که شرایط موجود عمدتا مبتنی بر ارائه اطلاعات خام به طور یکطرفه و دریافت بازخورد از آن با اتکا به قدرت حافظه و بدون هیچ گونه پردازش اطلاعات و بدون تحریک قدرت نقادی و خلاقیت آنهاست. بنابراین، با توجه به وضعیت فناوری اطلاعاتی و ارتباطی در کشور و موقعیت فناوری نوین وارداتی، شناسایی موانع فراروی یادگیری الکترونیکی و حذف آنها ضروری می نماید، چراکه آماده نبودن دانشگاه ها در راه اندازی و به کارگیری آموزش الکترونیکی و موانع موجود در این راه،باعث عدم استفاده از ظرفیت های یادگیری الکترونیکی خواهد شد. لذا پژوهش حاضر به مطالعه کاربرد روش بحث هدایت شده در پرورش سطوح بالای یادگیری در نظام آموزش مبتنی بر یادگیری الکترونیک می پردازد.
از جمله عرصه هایی که در چند سال اخیر مورد هجوم فناوری اطلاعات قرار گرفته عرصه آموزش و یادگیری است. اگر آموزش تا دیروز تنها از معلمان و مربیان سود میبرد و کتاب اصلیترین منبع یادگیری بود، امروزه روشها، ابزارها و محیطهای جدید ارتباطی در آموزش وجود دارند و اگر دهه آخر قرن بیست را دهه اطلاعات نامگذاری کردند، دهه اول قرن بیستویکم را عصر دانش دانسته و هدف از این نامگذاری را توسعه همه جانبه دانش و آگاهی بشری دانستهاند (باولس،2000).
[1]Information and Communication Technology (ICT)
[2] Oraza
[3] Computer Based Teaching (CBT)
[4]Internet Based Learning
[5]Chiu and Sheng
[6]Beats
[7]Begicevic
[8] Cscl