ای که ذکر شد، این پژوهش به دنبال پاسخگویی به این سئوال که آیا هوش هیجانی و شیوه های فرزند پروری مادران می تواند به عنوان عاملی تعیین کننده در میزان خلاقیت دانش آموزان به شمار آید؟
تمدن بشر مرهون اندیشه خلاق آدمی بوده است و دوام آم نیز بدون بهره گیری از خلاقیت، که عالی ترین عملکرد ذهن محسوب می شود، غیر ممکن خواهد بود( بقتو، 2007، به نقل از فراهینی، 1388).
شناخت و تعلیم وتربیت افراد سرآمد و خلاق بدین دلیل است که این افراد بتوانند بارمهمی از وظایف و مسئولیت های علمی، فرهنگی و اجتماعی جامعه را بر دوش بکشند( افروز، 1386).
بنابراین در این پژوهش برخی از علل و عوامل موثر یا بازدارنده بر خلاقیت دانش آموزان مورد بررسی قرار خواهد گرفت تا با شناخت و آگاهی از آنها، بتوان در جهت ایجاد یا رفع این عوامل اقدام نمود.بطور کلی پژوهش حاضر هم از جهت بنیادی و هم از جهت کاربردی حائز اهمیت است. چرا که نتیجه این پژوهش می تواند به دانش موجود اضافه نماید و از نظر کاربردی هم انتظار بر آن است که با روشن شدن سهم هر یک از این متغیرها در میزان خلاقیت، به برطرف نمودن موانع موجود، اقدام نمود.
نتایج این تحقیق می تواند در آموزش و پرورش ، مدارس و مراکز مشاوره در جهت بالا بردن هوش هیجانی مادران و بهبود شیوه های فرزند پروری آنان بکار برده شود تا گامی باشد در پیشبرد و بالا بردن خلاقیت در کودکان.
– هدف اصلی تحقیق
هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه بین هوشهیجانی و شیوههای فرزند پروری مادران با خلاقیت دختران مدارس ابتدایی شهر کرمانشاه در سال 1393 است.
-تعیین رابطه هوشهیجانی مادران با خلاقیت دختران دبستانی
– تعیین رابطه شیوههای فرزند پروری مادران با خلاقیت دختران دبستانی
– بین سبک فرزند پروری قاطع با خلاقیت در دانش آموزان رابطه وجود دارد.
– بین سبک فرزند پروری مستبدانه با خلاقت در دانش آموزان رابطه وجود دارد.
– بین سبک فرزند پروری سهل انگارانه با خلاقیت در دانش اموزان رابطه و جود دارد.
– بین هوشهیجانی مادران با خلاقیت دانش آموزان رابطه وجود دارد
هوشهیجانی: هوشی است مشتمل بر شناخت احساسات خویشتن و استفاده از آن برای اتخاذ تصمیم های مناسب در زندگی(گلمن، 1980).
خلاقیت: تورنس خلاقیت(1986) را به عنوان نوعی مسأله گشایی مد نظر قرار داده است
سبک های فرزند پروری: به روش هایی اطلاق میشود که والدین در برخورد با فرزندان خود اعمال کردند.(استرنبرگ،1989).
تعاریف عملیاتی
تعریف عملیاتی هوشهیجانی: میزان نمره ای است که آزمودنی از پرسشنامه هوشهیجانی شرینگ دریافت کرد.
تعریف عملیات سبک های فرزند پروری:میزان نمره ایست که آزمودنی از پرسشنامه شیوههای فرزند پروری با مریند در یافت کرد.
تعریف عملیاتی خلاقیت: میزان نمره ایست که آزمودنی ازپرسشنامه خلاقیت تورنس دریافت کرد.
– tugrul
– bayanova
– veraksa
– niu&liu
– eyzenk
– jeffry&craft
– Bowlby
– Freud
– Goleman
-Gattman
– Router
– Weil
– Peterson
– Lindbeld
– Beghetto
شاید بتوان گفت که ارتباط یکی از قدیمی ترین و در عین حال عالی ترین دستاوردهای بشر بوده است.ارتباط در گذشته و برای انسان اولیه ،علاوه بر کارکردهایی که در جهت حفظ حیات و یاری گرفتن از دیگران داشته ،زمینه ساز فعالیتهای اجتماعی و سرآغازی بر زندگی اجتماعی نیز بوده است(بولتون،1386،ص13). ماهیت اجتماعی انسان ایجاب می کند که آدمی با وجوه گوناگون اجتماع و مجموعه های درون آن ارتباط برقرار کند. در جوامع امروزی که همزمان با پیچیده تر شدن فزاینده زندگی مشکلات جدیدی برای انسان پدید آمده است،اهمیت ارتباطات بیشتر میشود. در چنین جوامعی ارتباطات یکی از مهمترین عوامل توسعه و تعالی و موفقیت انسان است (آهنچیان،1381).
هشتاد درصد افرادی که در کار خود شکست می خورند فقط یک دلیل برای آن دارند،آنان قادر نیستند به خوبی با دیگران رابطه برقرارکنند.بهره وری یک فرد به عنوان سرپرست یا مدیر،پرستار یا منشی،مسؤول بهداشت روانی یا سرایدار، کارگر ،وکیل ،پزشک ،فروشنده و یا وزیراز طریق کسب توانایی برقراری یک ارتباط خوب افزایش می یابد.در واقع تصور شغلی که در آن ارتباط عامل مهمی نباشد،کاری بس دشوار است(بولتون،1386 ،ص28). ارتباط مهارت است ،هنر است علم است و یا…؟می توان گفت ارتباط همه ی این هاست و پیچیدگی ها و ظرایف خاصی دارد. به همین دلیل ،برقراری ارتباط بین افراد آنگونه که به نظر می رسد،کار ساده ای نیست.ارتباط موثر به شناخت ،تمرین و ارزیابی مستمر نیاز دارد.بخش مهمی از میزان رضایت مندی هریک از ما از زندگی با توانایی هایمان در برقراری ارتباط ،قابل تفسیراست (اصلانی،1390،ص 44).همان طور که ارتباطات برای انسان حیاتی است ،برای انجام عملیات سازمانی یابه عبارت بهتر برای شکل گیری بقای سازمان نیز حیاتی می باشد. هربرت سایمون می گوید: «بدون ارتباطات، سازمانی وجود نخواهد داشت و به همین علت میتوان گفت امکان تأثیر گروه بر رفتار فرد نیز غیرممکن خواهد بود»(دعایی،1373،ص36).یکی از مهمترین سازمان های موجود در جامعه سازمان های آموزشی و به عبارتی سیستم های اجتماعی مدارس هستند.آموزش ،بدون ایجاد رابطه معنایی نخواهد داشت .معلمان در همان آغاز کار خود پی می برند که نحوه برقراری ارتباط با دانش آموزان بسیار اهمیت دارد (معینی آرانی1384). از مهمترین توانایی های آموزگار به عنوان شخصیتی تاثیرگذار در سرنوشت انسانها ،برقراری ارتباط صمیمی و موثر با دانش آموزان است.همه ی ما خاطرات شیرینی از معلمانی به یاد داریم که از توانایی ارتباطی خوبی برخوردار بوده اند.ارتباط بین دانش آموز و معلم یکی از بهترین انواع روابط انسانی است که هر دوی آنها در طول زندگی تجربه خواهند کرد (اصلانی ،1390،ص 46).اغلب معلم ها خواهان آن هستند که بدانند چگونه می توان در دانش آموز انگیزه ی یادگیری ایجاد کرد. پاسخ این است که در او احساس اطمینان و اعتماد ایجاد کنید تا بتواند شکست را متحمل شود. زیرا مهم ترین مانع یادگیری ترس است؛ ترس از شکست، ترس از توبیخ و ترس از نادان به حساب آمدن. اما معلم موفق این امکان را برای هر دانش آموز فراهم می آورد که وقتی اشتباه می کند خودش را از تنبیه و مجازات در امان بداند. از میان بردن ترس در دانش آموز، زمینه ای برای تلاش و کوشش دراوایجاد میکند. پذیرفتن اشتباه دانش آموز با روی خوش، او را به یادگیری تشویق می کند»(فراهانی ،1389، ص28).هر چند نظام آموزشی و تربیتی مدرسه برای کودکان فرصت گسترش جستجو برای کسب شایستگی و مهارتها را پیش می آورد اما در مدرسه از کودک توقعات و انتظارات جدیدی پدید می آید.علی رغم اینکه فراگیری اطلاعات تازه می تواند برای اکثر کودکان هیجان انگیز باشد اما در مورد برخی کودکان می تواند موجب ناتوانی و محرومیت و به شکست اعتماد به نفس و تخریب شخصیت آنان منجر شود.مشکلات رفتاری و هیجانی یکی از عوامل تاثیر گذار در شکل گیری شخصیتی کودکان و کیفیت تحصیلی آنان است (کمالی، 1386).یکی از مشکلات رفتاری شایع کودکان دبستانی استرس است. استرس خیلی زود و از دوران کودکستان شروع می شود . استرس بازی را به رقابت در ورزش و کوشش برای برتری، و دوستی را به روابط اجتماعی تبدیل می کند .در تمام تئوریهای یادگیری، استرس وجود دارد اما اگر استرس با تکامل تداخل داشته باشد این یک مشکل است . گاهی با استرس خیلی زیاد اطفال، کارآئی خود را از دست می دهند (زیبا ،1389،ص24) .از آنجائیکه مهارتهای ارتباطی یکی از مهمترین مهارت های مورد نیاز معلمان است ،بنابراین دراین پژوهش رابطه مهارتهای ارتباطی معلمان و استرس دانش آموزان مورد بررسی قرار می گیرد.
1-2بیان مسأله
در دنیای امروز ارتباطات موثر یکی از ارکان کلیدی موفقیت به شمار می آید.زندگی انسان با برقراری رابطه و ارتباط آغاز می شود و پیوسته بر تعداد و چگونگی آنها افزوده می شود.اگر چه رابطه و ارتباط دو مفهوم مترادف فرض می شوند اما می توان برای این دو ،مفاهیمی جداگانه در نظر گرفت.رابطه به هر گونه تماس میان افراد یا گروه ها و اشیاء اطلاق می شود،در صورتیکه ارتباط رابطه ای هدفمند و به طور عمده آگاهانه است که بیشتر در حوزه ی افراد بشر مطرح است(شعاری نژاد،1385).ارتباط چیزی است که اجتماع را منسجم نگاه می دارد. (ادگار وسج ویک،1387).
اگر بگوییم ارتباط معجزه یا کاری شبیه معجزه انجام می دهد،سخن مبالغه آمیزی بیان نکرده ایم،زیرا اگر ارتباط نباشد بسیاری از امور دیگر مثل رشد عقلانی،عاطفی و اخلاقی به وجود نخواهد آمدو حتی رشد جسمانی انسان نیز دچار اختلال خواهد شد . موضوع ارتباط در حیات بشر بدیل ندارد. بنابراین می توان گفت: ارتباط زمینه ی منحصر به فرد انسان ، به ویژه کودک است (ملکی،1390).هر کودک به طور طبیعی حدود هجده هزار ساعت از عمر خود را در مدرسه سپری می کندو تحت تاثیر معلمان، اولیای مدرسه،برنامه ها و ارزش های خاص آنها قرار می گیرد. از آنجاکه بیشتر یادگیری های فرد بعد از سن شش سالگی است،بنابراین می توان گفت که مدارس نقش مهمی را در تربیت کودکان دارند.کودکان در مدارس با مسایل عاطفی و روانی متعددی مواجه اند که یکی از آنها اختلالات عصبی مانند:اضطراب ،حساسیت زیاد،گوشه گیری،غوطه ور شدن در فکرو خیال،احساس ناراحتی بیش از حد و توجه نکردن به اطراف می باشد (پور علی رضا،1391) .اغلب پژوهشگران معتقدند کیفیت ارتباط معلم با دانش آموزان نقش عمده ای در اثربخشی تدریس او و ایجادیادگیری دانش آموزان دارد(دارلینگ هاموند،2007 ،گوردون، کین، و استایجر ، 2006 ؛ نیدلز،1988،) . وجود معلمان کارآمدتر جهت برقراری روابط
مطلوب تر با دانش آموزان در مدرسه حیاتی است (لاک،2004).زیرا معلمان هستند که مدرسه را محیطی می سازند که می تواند افق امید بخشی از دوستی، تعادل، حمایت، امنیت، موفقیت، احترام و سعادت را برای دانش آموزان به ارمغان آورد(کریسته،2002) . بنابراین معلمان برای کمک به دانش آموزان جهت رشد اجتماعی و عاطفی آنها مهمترین موقعیت را دارند (مک لاگلین،به نقل از اصغری پور ،1391،ص 18) . به عقیده سانتراک (1387) برای مدیریت و برخورد با تضادهای موجود در کلاس درس نیاز به مهارت های ارتباطی مناسب دارید. محققان مختلف برآورد کرده اندکه بین 20-10درصد کودکان مدرسه ای ،دارای مشکلات عاطفی و رفتاری هستند (کاتلر 1993؛ورنن 1993؛سازمان بهداشت روانی 1999؛تامپسون و رادلف 2000،به نقل از اصغری پور و همکاران،1391،ص 17 ).پژوهش هاى متعدد نشان مى دهد که از هر ۵ دانش آموز یک نفر به نوعى دچار مشکلات مربوط به سلامت روانى است که متأسفانه به دلیل عدم پیگیرى و مداخلات لازم این گونه اختلالات تا اخذ مدارج تحصیلى بالاتر و حتى در ورود به اجتماع در آنها باقى مى ماند. اضطراب جدایى،استرس، ترس از مدرسه، وسواس و انواع تیک ها اختلالات عادى مانند ناخن خوردن کندن یا کشیدن موى سر کم توجهى و اختلالات عاطفى و خلقى (افسردگى) مشکلات ذهنى و یادگیرى از جمله مهمترین و رایج ترین اختلالات دانش آموزان دوره ابتدایى به شمار مى رود کمالی،1386) . علائم استرس در دبستان عبارتند از:-ترس و کابوسهای شبانه – منفی بافی و دروغگویی- محرومیت و خجالتی بودن افراطی و شکایاتی مانند دل درد و سردرد؛ کودکان بوسیله سردرد و دل درد می خواهند از چیزی فرار کنند اما این یک مشکل واقعی است و می تواند راهی باشد برای اینکه آنها خود را با استرس ها تطابق بدهند(زیبا،1389،ص27). اگر مشکل این گروه از کودکان در دوران کودکی به ویژه اولین سالهای ورود به مدرسه شناسایی و تحت درمان قرار نگیرد احتمال عود آن در دوران نوجوانی و بزرگسالی و ابتلا به سایر مشکلات اضطرابی و افسردگی در آنها افزایش می یابد.علاوه بر این ،به علت درخواست های مکرر کودکان مضطرب برای ترک کلاس و غیبت های گاه و بی گاه از مدرسه،افت تحصیلی و تکرار پایه در آنها افزایش می یابد (محمد خانی،1392 ،ص 19) .طبق گزارش بخش مشاوره آموزش و پرورش شهرستان قرچک ، مشکل استرس یکی از مشکلات شایع دانش آموزان دبستانی در این شهر است بطوریکه میانگین ، هفته ای 5 مورد از مراجعات به این دفتر ، مربوط به انواع نشانه های استرس و اضطراب می باشد که اغلب منجر به افت تحصیلی ، تکرار پایه، کاهش اعتماد به نفس و اختلال در روابط با همکلاسی ها می شود (بخش مشاوره ی آموزش و پرورش شهرستان قرچک ) . حال چنانچه به این آمار، تعداد دانش آموزانی که به کلینیک های خارج از بخش مشاوره آموزش و پرورش ، مراجعه می کنند و همچنین تعدادی که با وجود مشکل،هیچگونه پیگیری در خصوص رفع آن انجام نمی دهند ،افزوده شود ،عمق وجود این مشکل در منطقه بهتر نمایان می گردد. . لذا این پژوهش در صدد است به این سوال اساسی پاسخ دهد که آیا بین مهارتهای ارتباطی معلمان و استرس دانش آموزان پایه ششم مدارس ابتدایی شهر قرچک رابطه ای وجود دارد؟
1-3. اهمّیّت وضرورت تحقیق
ارتباطات یکی از مهمترین ابزار جامعه ی متمدن می باشد و می توان گفت که ارتباطات مهم ترین عامل توسعه و تعالی انسانی است ؛ به عبارت دیگر ارتباطات برای موفقیّت انسان امری حیاتی می باشد (مهربان،1379) . مطالعه بر روی افراد شاغل درزمینه های متفاوت نشان داده است که 70 درصد لحظه های بیداری آنان به برقراری ارتباط می گذرد و از این زمان ،نوشتن 9 درصد ،مطالعه 16 درصد، صحبت کردن 30 درصد و گوش کردن 45 درصد را به خود اختصاص می دهد (بولتون ،1386، ص 58) . برقراری ارتباط موثر همیشه کار آسانی نیست ؛چرا ؟ اگر به مفهوم ارتباط و کارکردهای آن توجه کنیم ، می بینیم که هر یک از عناصر ارتباط (فرستنده،پیام و گیرنده)می توانند دارای مجموعه ای از ویژگی های متنوع و پیچیده باشند. ارتباط مؤثر مستلزم پیش نیازهایی است ،اگر چه در جریان ارتباط و در یک رابطه ی علت – معلولی ،سطح این موارد ارتقا یافته و به پیش نیازهای جدیدی منجر می شوند.
1-آشنایی با ویژگیهای شخصیتی کودکان و نوجوانان (روان شناسی رشد) 2-شناخت کارکردهای فرهنگ و مؤلفه های فرهنگی 3-درک منطقی از فضای زندگی(خانواده،مدرسه،جامعه)
4-شناخت کارکردهای ابزارهای ارتباط جمعی و رسانه ها
5 – درک قابلیت های مدرسه به عنوان ابزار تربیت رسمی (اصلانی،1389) .
توجه به این نکته ی مهم که در شکل گیری یک جریان ارتباطی ،عناصر متعددی قبل ، ضمن و بعد از ارتباط دخالت دارند ،شاید مارا بیشتر به اهمیت موضوع واقف سازد (جعفریان،1390).معلمان بر خلاف خلبانها و معمارها یا جراحها ، آموزش فشرده ای در مهارتهای حرفه شان ندیده اند. به نوعی از آنان انتظار می رود که وقتی وارد کلاس می شونددر مورد مسائل پیچیده روابط بشری تجربه و مهارت داشته باشند . از معلمها خواسته می شود که در جریان فعالیت روزانه شان :
1)انگیزه یادگیری ایجاد کنند. 2) مشوق خود مختاری باشند و عزت نفس را تقویت کنند. 3) از شدت اضطراب بکاهند و ترس را از بین ببرند . 4 )یأس و نومیدی را کم کنند. 5)سبب کاهش تعارضها و کشمکشهاشوند و خشم را فرو بنشانند (بیگدلی،1390،ص19) .
معلمان باید علاقه ومحبت خود را هم به صورت کلامی و هم از طریق ابزارهای غیر کلامی چون: توجه تمام و کمال به دانشآموزان، حفظ و تداوم ارتباط چشمی با آنان، لبخند زدن و ایماء و اشاره نشان دهند. اکثر دانشآموزان برای معلمانی که به آنها محبت میکنند و معلمانی که آنها را مورد احترام قرار میدهند، هر کاری انجام میدهند. دانشآموزان حاضرند هر کاری بکنند تا تأیید چنین معلمانی را به دست آورند. پس معلمان باید در ابراز علاقه ومحبت خویش نسبت به دانشآموزان صادق باشند و گرنه، احترام آنان نزد دانشآموزانی که ریاکاری و دورنگی میبینند، رو به افول میگذارد (حسینیپناه، 1382، ص 17).توانایی و اداره کلاس و ایجاد رفتار مطلوب در دانشآموزان، بخشی مهمی از کار معلم و کلاس و زمینه مناسب برای یادگیری است.
به نظر میرسد معلم برای اداره مطلوب و منظم کلاس درس به دو مهارت نیاز دارد: 1ـ برقراری ارتباط مؤثر و مثبت با دانشآموزان
2ـ مدیریت کلاس.
–communication
– Bolton
–H.Simon
4–stress
5-Mc Laughlin
6– Kottler
7 –Vernon
– Mental health foundation
-Thompson and Rudolph
– anxiety
– frustration
– conflict
:
نظام آموزشی هر کشوری دارای سیر تکاملی ویژهای است که تحت تأثیر عوامل تاریخی، جغرافیایی، اقتصادی – اجتماعی و مسائل خاص فرهنگی آن کشور قرار دارد. اگر چه برخی از رهبران آموزشی کشورها ممکن است تصور کنند دارای بهترین نظام آموزشی جهان هستند ،مقایسه نظام های آموزشی با یکدیگر بیانگر آن است که هر نظام آموزشی معایب ومحاسنی دارد که نظام های آموزشی دیگر فاقد آنند . با توجه به اینکه آموزش وپرورش از دو جنبه آموزش وپرورش تشکیل یافته است که از یکدیگر قابل تفکیک نیستند و در ارزیابی نظام های آموزشی باید هر دو جنبه را در نظر گرفت،می توان دریافت که کشورهای مختلف در این دو زمینه با مسائل ومشکلات متعدد و بسیارمتفاوتی مواجهند که مستلزم برخوردها وراه حل های گوناگونی است . بعضی از کشورها در زمینه های آموزشی با کمبود ها ومعضلات فراوانی روبرو هستند ، در حالی که برخی دیگر در مسائل پرورشی با مشکلات اخلاقی و اجتماعی بسیاری مواجهند.هم مسائل ومشکلات آموزشی وهم مسائل ومشکلات پرورشی ، بالقوه ممکن است در نظام های آموزشی تاثیرات منفی ومخربی داشته باشد؛از این رو ،به جرات می توان ادعا کرد که تاکنون نظامی ((ایدئال)) برای آموزش وپرورش جوانان وحل مسائل ومشکلات آنان کشف یا ابداع نشده است ، اما رهبران آموزشی درصدد یافتن بهترین ،موثرترین وکارآمدترین روش ها وطرح ها به منظور پاسخگویی به مسائل ومشکلات روز افزون جوانان وجامعه خود ورفع نیاز های آنان هستند (نیکنامی 1391؛4).درجهان امروزتربیت نیروی انسانی یکی ازبرجسته ترین شاخص های تحول وپیشرفت جوامع محسوب می شود.تحول به بستر و فضایی اثربخش نیازمنداست که بتوانددردانش ،روش، منش ونگرش افرادتغییرایجادکند.ایجادچنین بستری به عوامل متعددی چون بافت فرهنگی ،وضعیت اقتصادی،شرایط اجتماعی-سیاسی،محیط های آموزشی متناسب بانیازها واهداف ،مجریان آگاه وبرنامه ریز ومعلمان توانمند وابسته است.درفرایندفعالیت های آموزشی ، معلمان ومدیران مدارس عناصراصلی وکلیدی تحول نیروی انسانی محسوب می شوند.بنابراین بایدازکارایی واثربخشی لازم برخودارباشند.معلمانی کارآمدواثربخش اندکه بانظریه ها،مبانی،اصول وروش های تعلیم وترییت آشناباشند،وبابینشی هنرمندانه واقتضایی محیطی رافراهم سازندکه به جای انتقال اطلاعات وتحمیل اندیشه ،احساس امنیت ،شایستگی ،خودکنترلی ،وخودتحولی رادردانش آموزان تقویت کنندتاآنهابتوانند شخصاً معمارتعلیم وتربیت خودباشند (شعبانی،1390؛1).جامعه ی امروز، جامعه ی سازمانی است . کودکان در سازمان هایی به نام زایشگاه به دنیا می آیند ،بیشتر سالهای رشد و پرورش خود را در سازمان هایی به نام مدرسه می گذرانند(علاقه بند ،1390 ؛3).تحولات سریع آموزشی به طورچشمگیری نیاز به ظرفیت سازی گسترده ذهن معلمان و شناخت بیشتر پیچیدگی های تعلیم وتربیت را آشکارمی سازد و میل آنان را برای افزایش دانش حرفه ای خود برمی انگیزد ( بهرنگی ، 1384 ؛22 ) . معلمان آن گونه عمل می کنندکه فکرمی کنند. اگرآنهابرداشت صحیح وعلمی ازآنچه درمحیطهای آموزشی انجام می دهند نداشته باشندنمی توانندرخدادهای آموزشی رابه نحومطلوب هدایت کنندنظریه هاوروش های یادگیری وتدریس دوعامل انفکاک ناپذیرازیکدیگرندکه بدون شناخت وکسب تجربه ازهریک،نمی توان بستری مناسب برای یادگیری وتحول موثردرشاگردان فراهم ساخت.معلمان بایدبانظریه های یادگیری ،الگوهاوروش های آموزشی آشناباشندتادرموقعیتهای مختلف آموزشی بتوانند به درستی ازدانش و دانسته های خود درعمل استفاده کنند (شعبانی،1390؛6). اکثرصاحبنظران،شناخت عوامل ایجادکننده انگیزه درمعلمان راازعوامل مهم سازگاری معلم باشغل خودمی دانند و همچنین تأکید دارندکه چنانچه معلم باانگیزه کافی درشغل خودحاضرشود،میزان عملکردوکارایی اوافزایش می یابد و برطبق نظرمحقق دراین صورت ازروش های نوین آموزشی با انگیزه بیشتری استفاده می کند . نظام آموزش وپرورش ،گرچه دارای معلمان دلسوز زیادی است مع هذا تعلیم و تربیت مطلوبی ندارد . به عبارت دیگر شرایط و وضعیت حاضر، مؤید ومحرک فعالیت حرفه ای معلمان نیست ، درنتیجه نظام آموزش وپرورش به طورکلی دستخوش نابسامانی است که پیامدآن کاستی های متعدد ازجمله افت تحصیلی به عنوان نمونه بارزآن می باشد .تلاش برای اصلاح چنین وضعی بدون توجه به رشد حرفه ای معلمان وایجاد انگیزه جهت دستیابی و اجرای روش های نوین تدریس کاری عبث و بیهوده است زیرا معلمان بیش ازهر عامل دیگری درپیشرفت فعالیت های تربیتی تأثیردارد . درگذشته که هدف های تعلیم وتربیت منحصرا معطوف بود به انتقال تجارب و معلومات پیشینیان به نسل های نو ، فرایند تدریس به شیوه معلم محوری اجرامی گردید . اما با تحولاتی که به تدریج درقرون وسطی به بعد ونگرش نسبت به کودکان صورت گرفت دیدگاه های مربیان نسبت به فرایند آموزش دگرگون شد واندیشه های معلم محوری جای خود را درتعلیم و تربیت به کودک محوری داد . ابدای روش های نوین تدریس و به کارگیری آنها درکنار روش های سنتی ، استفاده ناگزیر وگسترده از ابزارهای آموزشی و علمی شدن شیوه های ارزشیابی مهمترین پی آمدهای این تحولات ، تغییراتی است که در نظام های تعلیم و تربیت درسطح جهانی ایجادگردیده است . ارضاء نیازهای روانی اجتماعی همچون اعتبار، احساس تعلق، مسئولیت و مشارکت، ارضاء نیازهای شناختی مانند چالش ها، خلاقیت، وظایف متنوع، … و در نهایت عامل مادی هم در گروه عوامل انگیزشی یا نیروی پیش برنده در حرفه و شغل قلمداد می شوند (هاگمن[1]،1992؛ترجمه گودرزی، 1380؛24).آموزش و پرورش ،از دیرباز،نقشی اساسی در تداوم وبقای جوامع بشری ایفا کرده است . آداب و رسوم ، اعتقادات و ارزشها ، نگرشها و رفتارها ، دانشها و مهارتهای جامعه از طریق فرایند های پرورش و آموزش قابل انتقال و دوام بوده اند . در جوامع ابتدایی ،عوامل اصلی آموزش و پرورش عبارت بوده از : زندگی خانوادگی ،کار گروهی و مراسم دینی.در جوامع امروز ،جریان پرورش کودکان در خانواده آغاز می شود ، ولی به زودی ، سازمانی اختصاصی ، یعنی مدرسه ،مسئولیت ایفای این وظیفه را رسماً برعهده می گیرد و ادامه امر آموزش و پرورش ویادگیری ، عمدتاً در شرایط و وضعیت های سازمان یافته ، طبق برنامه های مشخص و به منظور تحقق هدف های معینی صورت می پذیرد (علاقه بند 1390؛1). نیروی انسانی مهمترین رکن یک سازمان است و موفقیت یا عدم موفقیت سازمان، ارتباط تنگاتنگی با عملکرد کارکنان آن دارد. در سالهای اخیر سازمان ها سعی کرده اند از طریق ایجاد انگیزش در نیروی انسانی آنها را به مشارکت مفید و سازنده در طرح هایی که به وسیله سازمان رو به گسترش است وادارند (عسگریان،1378؛11).باتوجه به آنچه که بیان شد آموزش و پرورش ناگزیر است برای استفاده از ظرفیت دنیای مدرن و هماهنگی با جهانی جدیدکه در انتظار آن است تلاش کند وبا افزایش انگیزه درمعلمان برای استفاده از روش های نوین آموزشی ، به ترویج و توسعه ی تکنولوژی آموزشی متناسب با آموزش وپرورش مترقی توجهی آگاهانه و جدی داشته باشد .اگربه ویژگیها،خواسته ها،نیازها وباورهای معلمان ودانش آموزان درفرایندیاددهی-یادگیری توجه نشود،فعالیتهای آموزشی اثربخشی وکارایی خودراازدست خواهدداد .
یکی از اساسی ترین مولفه های تعلیم و تربیت، معلم است. انگیزش دغدغه اصلی اکثر معلمان و همچنین مدیران است . مساله انگیزش تنها منحصر به بخش تعلیم و تربیت نیست، بلکه موضوع مهم عرصه های روان شناسی، مدیریت، سلامت و بخشهای دیگر اجتماعی اقتصادی نیز میباشد. در حقیقت، جایگاه و نقش نظامهای تعلیم و تربیت در تربیت نیروی انسانی علاقه مند، مسئولیت پذیر، پژوهنده
و کارآمد برای سازما نهای اجتماعی و پرورش شهروندانی شایسته برای جامعه اهمیت انگیزش را در آن نظام ها برجسته تر و بنیادی تر می نماید .(تلا[2]، 2007 ؛56). .معلمان در نخستین تجربه های حرفه ای خود از فرصت کافی برای اندیشیدن درباره ملازمه های کلی و نظری حضور خویش در مدرسه بهره مند نیستند .در اکثر موارد ،تدریس بصورت مجموعه ای از وقایع شتابزده وغالباً دلسرد کننده در می آید که معلم در ضمن آنان نسبت به تقاضاهای فوری دانش آموزان ، والدین ، مدیران، همکاران و سازمان های اجتماعی و آموزشی واکنش نشان می دهد .هر معلمی می داند که آموزش و پرورش ابزار نیرومندی برای شکل بخشیدن به زندگانی فردی و نظام اجتماعی است .هنگامی که معلم درباره نقش خویش به تامل می پردازد ،دل مشغولی خود را نسبت به اموری که فوریت عملی دارند رها ساخته ، درباره نظریه ای که قوام و دوام عمل تربیت به آن وابسته است ،به تفکر می پردازد .از آن جا که تدریس فعالیتی اخلاقی است،مستلزم تلفیق دقیق نظریه و عمل است .نظریه بدون عمل ناکافی است وعملی که از هدایت نظریه بی بهره باشد راه به جایی نمی برد (گوتک،1388؛5).آموزش وپرورش چون یکی ازبنیادهای زندگانی اجتماعی ،همواره وحتی درجامعه های آغازین بگونه ای درکاربوده است.زیراانسان تنهاازراه آموزش است که می توانددانسته های خودرابه آیندگان بسپارد (نقیب زاده،1390؛26) . و با توجه به اینکه روش های سنتی و بدون انعطاف گذشته درافت تحصیلی دانش آموزان دخالت بسیاری دارد وهمچنین دراین راستا نقش معلم در پیشگیری ازاین افت ، حیاتی است و با عنایت به اینکه کسب علوم وفنون جدید درسایه بهره گیری از روش های نوین آموزشی امکان پذیراست و معلم درجهت دستیابی به این هدف نقش اساسی را به عهده دارد لذا شناخت معلم وکشف نیازها وعوامل ایجادکننده انگیزه های وی می تواند در اثر بخشی فرایند تدریس نوین باعث پویایی و رشد نظام یادگیری وکارایی نظام آموزش و پرورش شود و همچنین باتوجه به ارتباط بین انگیزه معلمان با عملکرد دانش آموزان و اینکه معلم با انگیزه دانش آموز با انگیزه بارمی آورد این سئوال مطرح است که راهکارها و عوامل ایجادکننده انگیزه معلمان چیست ؟ به نقل از رضوی 1373 : « باتوجه به اینکه بررسی های مختلف نشان می دهدکه فردی که نسبت به شغل خود انگیزه کافی را ندارد و از آن احساس رضایت نمی کند ، همواره تا آخرین روزهای زندگی شغلی خود ، هم خود رنج می برد و هم دیگران ؛ به ویژه اگر معلم باشد موجب نابسامانی های رفتاری ، عاطفی وآموزشی دانش آموزان می شود » .به کلی هرفردی تحت تاثیرکسانی واقع می شودکه سعی دارندرفتاراورادرجهات معینی سوق دهند.مدام به بچه هاتوصیه می شودکه برخی ازاعمال راباید وبرخی دیگررانبایدانجام دهند (گوتک،1388؛9). .این پژوهش درصدداین است به این سوال اساسی پاسخ دهد،که راهکارهای افزایش انگیزه درمعلمان برای استفاده از روش های نوین آموزشی کدامند ؟ به عبارت دیگراین پژوهش به سوال های ذیل پاسخ خواهدداد:
1- آیا عوامل سازمانی بر افزایش انگیزه معلمان برای استفاده از روش های نوین آموزشی تاثیرگذار است؟
2- آیا عوامل آموزشی بر افزایش انگیزه درمعلمان برای استفاده از روش های نوین آموزشی تاثیرگذار است؟
3- آیا عوامل فرهنگی بر افزایش انگیزه درمعلمان برای استفاده از روش های نوین آموزشی تاثیرگذار است؟
4- آیا عوامل مادی بر افزایش انگیزه در معلمان برای استفاده از روش های نوین آموزشی تاثیرگذار است؟
5- آیا عوامل ارتباطی بر افزایش انگیزه درمعلمان برای استفاده از روش های نوین آموزشی تاثیرگذار است؟
6- آیا بین عوامل افزایش انگیزه درمعلمان برای استفاده از روش های نوین آموزشی براساس مولفه های جمعیت شناختی تفاوت معناداری وجود دارد؟
درجوامع عقب افتاده به علل گوناگون به تعلیم وتربیت کیفی مردم توجهی نمی شود.این امرممکن است به دلیل فقرفرهنگی ،فقراقتصادی،استعمارواستثمار،کمبودنیروی انسانی متخصص،یاعدم آگاهی معلمان آن جوامع ازاهمیت تعلیم وتربیت ونقش تعیین کننده آن درجامعه باشد.جوامع پیشرفته یادرحال رشدوتوسعه سریع دارای برنامه های مدون،بلندمدت،وآینده محوری هستندکه باتغییرات وتحولات ملی وجهانی همسویی دارد؛ازاین روپویایی وانعطاف پذیربودن برنامه هاازاصول پذیرفته شده دراین گونه جوامع محسوب می شود.درجوامع پیشرفته سعی می شودکه هرکس باتوجه به استعدادها وتوانایی های خویش ازآموزش وپرورش بهره مندگرددودراین گونه جوامع امکان آموزش عالی برای همگان وجوددارد.درجوامع دارای دموکراسی افرادفرصت رشدوبالندگی پیدامی کنندوامکان رشدوپرورش استعدادهای بالقوه آنان بیشتراست(نیکنامی ،1391؛40). ابدای روش های نوین تدریس و به کارگیری آنها درکنار روش های سنتی ، استفاده ناگزیر وگسترده از ابزارهای آموزشی و علمی شدن شیوه های ارزشیابی مهمترین پی آمدهای این تحولات ، تغییراتی است که در نظام های تعلیم و تربیت درسطح جهانی ایجادگردیده است . استفاده مؤثر از کارگاه های رایانه ای مستلزم آن است که معلمان و دانش آموزان نقش های جدیدی را در فرایند یادگیری و تدریس بپذیرند . لازم است که معلمان و دانش آموزان جستجوگران اطلاعات باشند و قادر باشند در مورد ارزش اطلاعات وسیعی که در شبکه جهانی آموزش و پرورش مدرن ، برای آن ها موجود است به داوری و ارزشیابی بپردازند(لاولس[3]، 2002؛67). بدین سان فزونی گرفتن نقش واهمیت آموزش وپرورش ،از یک سو ،نگاه بسیاری از مربیان را از حوزه های محدود به افق های بازتر کشانده آنان را بر آن داشته است تا به جای پیروی از گذشته به بازرسی راه و رسم کار خود بپردازند ؛ واز سوی دیگر ، بسیاری از فیلسوفان را برآن داشته است تا به سنجش و روشنگری مفهوم های بنیادی آموزش وپرورش ، روشن کردن مقصد و بنیاد های حقیقی آن یعنی اصل هابرآیند؛از اصل های که بیشتر دستخوش شرایط زمان ومکان وجامعه ها هستند گذشته به اصل های همگانی که از توجه به طبیعت انسان، حقیقت انسان و ارزش های انسانی پدید می آیند،رو کنند.یعنی کار آموزش وپرورش را در چشم اندازی گسترده وجهانی بنگرند (نقیب زاده1390 ؛21) .به علاوه با توجه به اینکه یکی ازمشکلات نظام های آموزش وپرورش درسراسرجهان افت تحصیلی است و جامعه ما هم دراین رهگذر سالانه میلیاردها ریال از سرمایه کشور و میلیاردها ساعت از عمرمفید قشرجوان که می بایست درمسیر زندگی و قطع وابستگی از کشورهای خارجی مصرف گردد ، به هدرمی رود . دراین راستا نقش معلم درپیشگیری از این افت ، حیاتی است . لذا شناخت معلم وکشف نیازها وعوامل ایجادکننده انگیزه وی می تواند در اثربخشی فرایند تدریس نوین ، مؤثر باشد . از سوی دیگر اگربخواهند در کشوری پایه های توسعه اقتصادی و اجتماعی را بسازند و درجهت توسعه آن برنامه ریزی نمایند . قبل از هراقدامی زمینه چنین برنامه ای را درآموزش وپرورش آن کشور ایجاد می کنند چراکه پیشرفت کشور به وجود نظام آموزش وپرورش پویا و درسطح عالی بستگی دارد از این روست که تمام جوامع به معلمان مجرب و باذوق و با انگیزه نیاز دارند تا بتوانند جوانان مملکت را درقالب سیستم آموزشی نوین تربیت نمایند وآنها را درجهت پیشبرد اهداف جامعه آماده سازند ( نریمانی ، 1380 ؛ 12 ) .باتوجه به اینکه وظیفه معلمین درفرایند آموزش ، تنها انتقال واقعیت های علمی نیست و معلمان باید موقعیت مطلوب یادگیری را فراهم کنند و چگونه اندیشیدن وچگونه آموختن را به شاگرد بیاموزند و با توجه به اینکه با سازماندهی درست محیط آموزش وتعیین روشن هدف های آموزشی زمینه ی مناسب تجارب و فعالیت های آموزشی فراهم می آیدکه این موجب می شود یادگیری خود به خود صورت گیرد . بدون شک در نظام تعلیم و تربیت معلمان از ارکان اساسی و مهم به حساب می آیند. افزایش انگیزه معلمان برای استفاده ازروش های نوین آموزشی وتدریس در تربیت انسان هایی فرهیخته برای آینده ی کشورها بسیار ضروری است.معلم اگربا اصول و مبانی هدف های آموزش وپرورش ، ویژگی های شاگردان و نیاز آنان روشها و فنون تدریس و سایر مهارت های آموزشی آشنایی نداشته باشدهرگز قادر نخواهد بود زمینه شکوفایی استعداد شاگردانش را فراهم کند (رافقی ، 1380 ؛ 19).دراین صورت افزایش انگیزه در معلمان با ایجاد امکانات و منابع کافی و تهیه کتب مناسب با روش های نوین تدریس و تشویق معلمان و ارزیابی از کارآنان براساس استفاده از روش های نوین آموزشی و دادن امکان به معلمین که بتوانند تجربیات عینی و عملی در زمینه ی تدریس خود پیدا نمایند ضروری می نماید . آگاهی و شناخت معلمان از اصول و روش های تعلیم و تربیت عامل مهمی است که میتواند معلمان را درکار خود موفق سازد . امروزه کار معلمان همچون مشاغل دیگر به تخصصهای دیگری نیاز دارد . معلم امروز بدون آگاهی از روانشناسی ، فلسفه و اصول یادگیری، روشها و فنون تدریس ، هرگز قادر نخواهد بود وظیفهی خطیر خود را به نحو شایسته انجام دهد . امروز شناخت شاگردان و آگاهی از فرایند تدریس ،نخستین نیازی است که هر معلم کار آمد باید احساس کند . معلم باید قادر باشد با شناخت شاگردانش محتوای آموزشی را تا حد امکان ، براساس نیازهای آنان انتخاب کند و با در نظرگرفتن توانائیهای ایشان به ایجاد وضعیت مطلوب آموزشی اهتمام ورزد ، او باید ضمن هماهنگی لازم بین ویژگیهای فردی و فعالیتهای آموزشی ، آموزش و یادگیری را برای آنان به صورت تجربهای شیرین و لذت بخش درآورد .اگر به ویژگیها ،خواسته ها ،نیاز هاوباورهای آنها در فرایند یاددهی-یادگیری توجه
نشود ،فعالیتهای آموزشی اثر بخشی و کارایی خود را از دست خواهد داد(شعبانی ،1390؛141).
. Hagemann
. Tella
. Lovelace
در سالهای گذشته جنبشی به نام روانشناسی مثبت ایجاد شد و در این زمینه مباحثی مثل شادی، سرزندگی و خوشبینی بررسی می شود. یکی از مقوله های روانشناسی مثبت رضایت از زندگی و شادی است که تاریخچه رضایت از زندگی به اواخر دهه 50 بر می گردد(دینر، اویشی و لوکاس، 2003). رضایت از زندگی به عنوان یکی از مقوله های مهم روانشناسی مثبت، امروزه توجه زیادی را به خود جلب کرده است و معنای گسترده ای را در بر می گیرد(کامینز،2006).
اگر زندگی بستر تکامل است، رضایت مندی از زندگی نیز شرط موفقیت در زندگی بوده است و کسانی می توانند به تکامل بیاندیشند که با زندگی خود مشکلی نداشته باشند. همه انسانها در زندگی با ناکامی های بسیاری مواجه می شوندف اما انسان موفق کسی است که در تمام این مشغله ها و ناکامی ها امیدش را حفظ کند، و این مفهوم رضایت از زندگی است(عبدالله زاده، باقرپور و لطفی، 1388).
عومل زیادی به سازگاری انسان با محیط اطرافش و دست یافتن به احساس رضایت از زندگی کمک می کند. یکی از این عوامل مفهوم هوش است(بنانو، 2014). هوش دارای انواع مختلفی از جمله هوش هیجانی، هوش معنوی و .. است (دینر، 2003). هوش هیجانی در واقع یک توانایی غیر شناختی است که از نظر تاریخی ریشه در مفهوم هوش اجتماعی دارد و برای اولین بار توسط ثرندایک ( 1920) مطرح شد. به عقیده ثرندایک هوش هیجانی توانایی مدیریت انسنانها برای عمل به شیوه های خردمندانه چه در روابط انسانی و چه در روابط کاری است (ثرندایک، 1920، به نقل از عبدالله زاده و باقرپور و لطفی
، 1388).
هوش دیگری به غیر از هوش هیجانی وجود دارد، به نام هوش معنوی که این هوش فقط برای انسان مطرح است. با بهره گرفتن از هوش معنوی می توان میل و قابلیت فرد را برای رسیدن به مقصود و ارزش رشد داد. هوش معنوی به دلیل پیوندش با معنا می تواند به فرد توان تغییر و تحول بدهد، همچنین می تواند به فرد کمک کند تا هیجانات موجود در زندگی و اشتغال خود، احساس رضایت و شادکامی داشته باشد(ابراهیمی، 1386). از این رو پژوهش حاضر در پی بررسی رابطه هوش هیجانی و هوش معنوی با رضایت از زندگی در زوج های جوان شاغل شهر کرمانشاه است.
خانواده نخستین و منحصر به فردترین نهاد اجتماعی است که سلامت و موفقیت یک جامعه را مرهون سلامتی و رضامندی اعضای ان دانسته اند، چراکه هیچ نهادی بر افراد جامعه تا این حد عمیق و بادوام نیست. زوج های جوان برای داشتن یک خانواده سالم تحت تاثیر عوامل بسیاری قرار دارند، از جمله شاغل بودن یک یا هر دوی آنهاست(امان الهی، 1384).
شاغل بودن تعریف کار، در بر گیرنده تمام افرادی است که حداقل یک ساعت در هفته کار کرده و یا بنا به دلایلی به طور موقت کار را ترک کرده باشند. یکی دیگر از عواملی که بر احساس موفقیت یا عدم موفقیت نظام زناشویی زوج های جوان تاثیر گذار است. احساس رضایت از زندگی است(حق شناس، 1388).
شواهد نشان میدهد انسانهایی که شادمان هستند بنظر خلاق تر و مطلوب تر بوده و حتی بنظر می رسد که عمر طولانی تری دارند اما اغلب نیل به شادکامی یا رضایت از زندگی ساده بنظر می رسد و هیچ انسان موفقی نیست که از هنر “رضایت از زندگی” برخوردار نباشد (خویشتن دار، 1385). در بررسی های انجام شده در دو دهه گذشته پیرامون سازه روانشناختی احساس خوشبختی ذهنی، مدل سه بعدی احساس خوشبختی ذهنی که عبارت است از احساس مثبت، منفی ورضایت از زندگی مورد توجه بوده است . تصور ذهنی دو بعد رضایت از زندگی بیشتر مقوله ای شناختی است در حالیکه احساس منفی و مثبت مقوله ای احساسی و عاطفی به شمار میروند و جزیی از هوش هیجانی می باشند . مفهومی پایدار و فراگیر است که احساس و نظرکلی مردم جامعه را نسبت به جهانی که در ان زندگی می کنند، منعکس میکند(دینر، 2003 .
احساس بهزیستی و رضایت از زندگی ،از مولفه های نگرش مثبت اقراد نسبت به جهانی است که در آن زندگی می کنند . رضایت از زندگی با ارزش ها ارتباط نزدیک اما پیچیده ای دارد و با معیارهایی که افراد بر پایه آن درک ذهنی خود را از خوشبختی ارزیابی میکنند متفاوت
است . رضایت از زندگی در کل بازتاب توازن میان آرزوهای و وضغیت فعلی او می باشد به بیان دیگر هرچه شکاف میان آرزوهای فرد و وضغیت عینی او بیشتر باشد رضایت مندی او کاهش می یابد (اینگهارت،1373)بر اساس برخی مطالعات مولفه های مفهوم رضایت از زندگی می تواند بر اساس مولفه هایی مانند هوش و به خصوص هوش هیجانی پیش بینی شود(اکسترمرا و فرنادز، 2011). مسئله هوش به عنوان یک ویژگی اساسی است که تفاوت فردی را بین انسانها موجب می شود و از ابتدای تاریخ مکتوب زندگی انسان مورد توجه بوده است. اما از آغاز مطالعه هوش غالبا بر جنبه های شناختی هوش یعنی توانایی عاطفی، هیجانی، شخصی و اجتماعی مورد توجه قرار می گیرد. بلکه در پیش بینی توانایی فرد برای موفقیت و سازگاری در زندگی نیز مورد اهمیت واقع شده است (ونگ و لاو، 2003). هوش معنوی به عنوان یکی مفاهیم جدید هوش، دربردارنده نوع سازگاری و رفتار حل مساله است که بالاترین سطوح رشد را در حیطه های شناختی، اخلاقی، هیجانی، بین فردی و .. شامل می شود و فرد را در جهت هماهنگی با پدیده های اطراف و دست یابی به یکپارچگی درونی و بیرونی یاری می نماید. این هوش به فرد دیدی کلی در مورد زندگی و همه تجارب و رویدادها می دهد و او را قادر می سازد به ارچوب بندی و تفسیر مجدد تجارب خود پر داخته، شناخت و معرفت خویش را عمق بخشد ( غباری بناب ، سلیمی، سلیمانی و مقدم، 1387). ولمن هوش معنوی را به عنوان طرفیت انسان برای پرسیدن سئوالات غایی درباره زندگی و تجارب همزمان و ارتباط هر یک از ما با دنیایی که در آن زندگی می کنیم، تعریف می کند (ولمن، 2010). هوش معنوی یا SQ همان توانایی است که به ما قدرت میدهد تا برای بدست آوردن رویاها تلاش و کوشش کنیم . این هوش تمام آن چیزهایی است که ما به آنها معتقدیم و در بر دارنده نقش باورها، هنجارها، عقاید و ارزش ها در فعالیت هایی است که بر عهده میگیریم . در واقع به واسطه هوش معنوی است که ما به سوال سازی در ارتباط با مسایل اساسی و مهم پرداخته و به وسیله آن در زندگی خویش تغییراتی ایجاد میکنیم(ابراهیمی،1386) .
علاوه بر هوش معنوی یکی دیگر از مفاهیم هوش که به عنوان جدیدترین تحول در زمینه فهم رابطه تعقل و هیجان است و از آن به عنوان ماشه چکان یک انقلاب بزرگ در زمینه ارتقای بهداشت روانی یاد می شود، مفهوم هوش هیجانی است. ساولووی و مایر در پاسخ به این سئوال که چرا دو فرد با هوش بهر مساوی می توانند به سطوح کاملا متفاوتی از پیشرفت و خوشبختی برسند، برای اولین بار اصطلاح هوش هیجانی را مطرح نمودند . هوش هیجانی را می توان به عنوان یک متغییر که قابلیت یادگیری و آموزش دارد در نظر گرفت . هوش هیجانی از مولفه های گوناگونی تشکیل شده است که هر کدام نقشی را در نظم دادن به احساسات و هیجانات بازی میکنند . با توجه به اینکه هوش هیجانی متغیری درون فردی است که هر فردی آنرا داراست ، می توان با یافتن راه و روش هایی باعث افزایش هوش هیجانی افراد تا از این طریق شاید بتوان بهزیستی افراد را افزایش داد از مولفه های هوش هیجانی میتوان به کنترل تکانه، تحمل فشار ،خود آگاهی هیجانی و … اشاره کرد (خویشتن دار ،1385)
فابریکاتور(2012) در مطالعه خود دریافت که معنویت بر رضایتمندی کلی زندگی تاثیر می گذارد. معنویت شخصی به طور موثقی رضایت مندی بیشتر از زندگی را پیش بینی می کند . همچنین به عنوان یک مکانیسم سازگاری ارزیابی می شود که به آنها کمک می کند که نسبت به کسانی که سطح پایین تری از معنویت شخصی را دارا هستند، بهتر و آسان تر عوامل تنش زا را کنترل کنند.
در پژوهشی دیگر نزل (2004) نیز نشان داد که ابعاد مذهبی بودن با رضایت زندگی بالاتر مرتبط است و افراد مذهبی در اقوام مذهبی شادترند. همچنین احدی ، نریمانی و آسیایی ( 1386) در پژوهشی به تعیین ارتباط هوش هیجانی ، سبک های اسنادات و خودکارآمدی با رضایت از زندگی در زنان شاغل شهرستان بجنورد پرداختند. نتایج نشان داد که بین هوش هیجانی و خودکارآمدی با رضایت از زندگی رابطه مثبت معنادار وجود دارد. اما بین سبک های اسنادات و رضایت از زندگی رابطه معنی داری دیده نشد. بنظر می رسد که هوش هیجانی و هوش معنوی زمینه ساز دست یابی انسان به معنای زندگی هستند معنای زندگی از سه جنبه هدف داری ، ارزشمندی و کارکرد زندگی یکی از مهمترین پرسش های بشر و به گفته برخی فیلسوفان مهمترین پرسش بشر است (احمدی،1388). بنابراین هدف پژوهش حاضر پاسخ گویی به این سئوال است که آیا بین هوش هیجانی و هوش معنوی با رضایت از زندگی رابطه وجود دارد؟
در دهه های اخیر مفهوم معنویت و کاربردهای آن در دنیا و بخصوص در جوامع غرب اهمیت زیادی یافته است، به طوری که مفاهیمی همچون خدا، مذهب، معنویت و … که موضوعاتی خصوصی قلمداد میشدند، وارد تحقیقات علمی و مباحث آکادمیک در حوزه علوم انسانی شدهاند. هوشی که انسانها از طریق آن مسائل مربوط به معنا و ارزشها را حل کرده، زندگی و فعالیتهای خود را در زمینهای وسیعتر، غنیتر و معنا دارتر میدهند و به کمک آن تشخیص میدهند که کدام اقدامات یا کدام مسیرها معنادارتر از دیگری باشند.
بنابراین اهمیت و ضرورت طرح معنویت و به ویژه هوش معنوی از جهات مختلف در سبز فایل احساس میشود. یکی از این ضرورتها در عرصهی انسان شناسی توجه به بعد معنوی انسان از دیدگاه دانشمندان، به ویژه کارشناسان سازمان جهانی بهداشت است که اخیراً انسان را موجودی زیستی، روانی، اجتماعی و معنوی تعریف میکند. ضرورت دیگر طرح این موضوع ظهور دوباره کشش معنوی و نیز جست و جوی درک روشتری از ایمان و کابرد آن در زندگی روزانه است. پژوهش دربارۀ معنویت امروزه در رشتههای متنوع از قبیل پزشکی، روانشناسی، عصبشناسی و علوم شناختی در حال پیشرفت است. برخلاف هوش معنوی، هوش هیجانی موضوعی پر طرفدار در پژوهشهای مربوط به تفاوتهای فردی در روانشناسی امروزی بوده و حجم وسیعی از پژوهشها را به خود اختصاص داده است به گونهای که نتایج بدست آمده از این پژوهشها حاکی از آن است که هوش هیجانی عامل مؤثر و تعیین کننده در بر آینده های زندگی واقعی افراد است . اصطلاح هوش هیجانی را میتوان برای بیان کیفیت و درک احساسات افراد، همسوی با احساسات دیگران و توانایی اداره و مطلوب خلق و خو بکاربردو در حقیقت این هوش مشتمل بر شناخت احساسات خویش و دیگران و استفاده از آنها برای اتخاذ تصمیمات مناسب در زندگی است. هوش هیجانی یا توانایی هدایت هیجانهای شخصی در تعاملات فردی، پیشبینی کننده موفقیت افراد در زندگی و نحوه برخورد مناسب با استرسهاست و نحوه استفاده از هیجانات به بهترین شکل برای داشتن زندگی ایده آل که موجب رضایت فرد از زندگی شود. با توجه به اینکه رضایت از زندگی به عنوان یکی از مؤلفههای شناختی در بهزیستی ذهنی و همچنین به عنوان یک متغیر روان شناختی مهم متأثر از عواملی هم چون هوش هیجانی و هوش معنوی است، ضرورت دارد که محققان بیش از گذشته نسبت به شناسایی پیشبینی کنندههای رضایت از زندگی که میتوانند دربهرهمندی ازدواجهای یک کشور از نشاط و سلامت مؤثر باشند اقدام نموده و زمینه پرورش آنها را فراهم سازند.
.Diener , oishi & lucas
.Cummins
Bonanno
Diener
Extremera & Fernandez
Wong & Law
Wolman
Fabricatore
گسترش دانش بشری، محدودیت امکانات مالی و فیزیکی کتابخانه ها و افزایش روزافزون بهای منابع اطلاعاتی، کتابخانه ها را در زمینه تهیهی منابع اطلاعاتی مورد نیاز کاربران خود با مشکل مواجه ساخته است؛ به گونه ای که امروزه هیچ کتابخانهای نمی تواند نیازهای اطلاعاتی مراجعان خود را به تنهایی برآورده سازد. و خودکفا بودن کتابخانه ها، به مفهوم در اختیار داشتن همهی مدارک، نه امکان پذیر و نه مقرون به صرفه است. از این رو سیاست کتابخانه ها از مالکیت بر منابع، به دسترسی به منابع اطلاعاتی تغییر کرده است. همکاری بین کتابخانهای اصطلاحی جامع برای طیف گستردهای از فرایندهایی است که درجریان آن گروهی از کتابخانه ها برای بهره برداری بیشتر از منابع خود در شکلهای گوناگون مانند فهرست نویسی تعاونی، تبادل اطلاعات کتابشناختی، فهرستگان، اشتراک منابع ، امانت بین کتابخانهای آی. ال.ال و مانند آن با یکدیگر به همکاری میپردازند. همکاری بین کتابخانهای ممکن است یک منظوره و یا چند منظوره باشد. در همکاری یک منظوره، کتابخانه های عضو تنها از یک نوع همکاری مانند فهرست نویسی تعاونی و یا امانت بین کتابخانهای بهره میبرند. در حالی که در همکاری چند منظوره، این کتابخانه ها در دو یا چند زمینه با یکدیگر همکاری می کنند. سابقه همکاری بین کتابخانهای در جهان ظاهراً به نخستین کنفرانس کتابداران در 1853 باز میگردد که در آن پیشنهادی مبنی بر فهرستگان ملی ان، یو، سی مطرح گردید، اما اقدامات اساسی و برنامه ریزی شده در این زمینه پس از جنگ جهانی دوم آغاز شد. همکاری بین کتابخانهای از جنبه های مختلف قابل تأمل و بررسی است. مهمترین آنها همکاری در سازماندهی منابع و مجموعهسازی است (بهمن آبادی، 1389، 1).
به نظر میرسد همکاری در بین کتابخانهها در هر نوع و اندازهای که باشد تفاوت ندارد. اگر کتابخانههای همکار با هم، هم موضوع باشند یعنی اکثر منابع و اطلاعات موجود در کتابخانهها در یک حوزهی خاص باشد بهتر میتوانند در طرحهای همکاری مشارکت داشته باشند و حتی الامکان در به اشتراک گذاری منابع خود نیز راههایی در پیش بگیرند. تا ضمن بهرهمندی از مزایا و امکانات مشارکت در همکاری، به کاربران و استفاده کنندگان خود خدمات بهتر ارائه دهند. در مورد اشتراک منابع، هنگامی که منابع خود را به اشتراک میگذارند کاربران هر کتابخانه میتوانند از منابع و اطلاعات دیگر کتابخانهها نیز استفاده نمایند. از طریق مجموعهسازی، خدمات تحویل مدرک، امانت بین کتابخانهای و اشتراک منابع در کتابخانههای کوچک، مانند کتابخانههای نهاد رهبری دانشگاهها به مجموعه اطلاعات، در رابطه با انتظارات و نیاز جامعه کمک میشود. و این پدیده، در بین کتابخانهها سبب میشود به شبکهای نمودن آنها نیز در آیندهی نزدیک بتوان اندیشید. که از طریق شبکه، اطلاعات و منابع سریعتر و قابل دسترستر در اختیار کاربران قرار گیرد. جامعهی استفاده کننده در این کتابخانهها را دانشجویان، اساتید و پژوهشگران تشکیل میدهند که با این اقدام کارایی کتابخانهها در جهت تهیه منابع و اطلاعات مورد نیاز آنان به صورت شایسته انجام میشود.
همکاری میان کتابخانه ها عبارت است از: «کار مشترک میان دو یا چند کتابخانه به منظور تهیه و تدارک خدمات بهتر برای مراجعان با بهره گرفتن از امکانات و فناوری مناسب» (نشاط، 1382، 7).
همکاری میان کتابخانه ها ممکن است مربوط به دو کتابخانۀ عمومی در دو شهر کوچک مجاور هم به قصد امانت گرفتن متقابل کتاب برای شهروندان هر دو شهر یا ارتباط و همکاری چند کتابخانهی دانشگاهی در همان مجموعه باشد که با توجه به موافقتنامهای مشترک، اقدام به مجموعهسازی می کنند تا بدین طریق ورود کتابهای تکراری را کاهش دهند و از بودجۀ خود به نحو مؤثرتر و کارآمدتری استفاده کنند. این همکاری می تواند به منظور تهیهی کارتهای فهرستنویسی برای
جامعۀ کتابداری باشد که در سطح وسیع انجام میگیرد. ایجاد هماهنگی در مجموعهسازی و همکاریهای بین کتابخانهای در تهیه انواع مختلف منابع یکی دیگر از اقداماتی است که به منظور مقابله با مشکلات رشد سریع اطلاعات و عدم تسهیلات مالی، نیروی انسانی و فضا پیش بینی شده است. البته به رغم مشکلات مذکور نباید خدمات جامع و کامل اطلاعرسانی به مراجعان و پژوهشگران در کتابخانه ها دچار وقفه و اخلال شود (همان، 10).
امانت بین کتابخانهای نوع دیگری از همکاری بین کتابخانهای است که در حیطهی اشتراک منابع مطرح میشود. در نظام امانت بین کتابخانهای مراجعان هر کتابخانه میتوانند به شکل غیر مستقیم به منابع اطلاعاتی سایر کتابخانه ها دسترسی پیدا کنند. هنگامی که کتاب یا مدرک توسط یکی از اعضای کتابخانه به امانت رفته یا به دلایل دیگری دسترسی به آن امکان پذیر نباشد و یا اصولاً کتابخانه فاقد آن مدرک باشد، می تواند آن را به صورت امانت از کتابخانۀ دیگری درخواست کند. این درخواست به صورت کتبی و یا از طریق تلفن، پست تصویری، پست الکترونیکی، و جزء آن طبق شرایط و ضوابط خاصی صورت میگیرد. طرحهای امانت بین کتابخانهای معمولاً موفقیت آمیزترین رویکردهای همکاری بین کتابخانهای هستند. نظام امانت بین کتابخانهای به شیوهی جدید، با پیشرفت حرفهی کتابداری در آمریکا و در اواخر قرن نوزدهم شکل عملی به خود گرفت (دایره المعارف کتابداری و اطلاعرسانی،1385،1888، ج 1).
با مشاهداتی که در منابع گوناگون صورت گرفته، با توجه به روند رو به رشد تولیدات علمی که تولید کننده اصلی اطلاعات کشورهای پیشرفته هستند، برای افزایش میزان همکاری بین کتابخانهای، روش داد وستد، میتواند راهگشا باشد. اما برای ایجاد طرح همکاری بین کتابخانهای نیاز به یک بستر مناسب است. هرچند که تاکنون پژوهشهای زیادی در این خصوص صورت گرفته، اما با جدیدیت پیگیری نشده است و در حال حاضر به طور محدودی همکاری بین کتابخانهای وجود دارد. ایجاد نظام همکاری در بین کتابخانهها میتواند راه مناسبی باشد برای اینکه بتوانیم همانند کشورهای پیشرفته دست به تولید اطلاعات بزنیم. با اینکه روزانه شاهد بسیاری از نوآوریها در عرصههای گوناگون علمی در کشورمان هستیم، ضرورت دارد که در کتابخانهها تبادل اطلاعات به صورت گسترده انجام شود. اگر بتوانیم نظام همکاری را راهاندازی نماییم البته این بار به شکل کاربردی به این مسئله پرداخته شود، میشود زمینههای مطالعاتی بیشتری را بوجود آورد. ما نیز با انجام تحقیق حاضر درصدد هستیم در بین کتابخانههای نهاد رهبری دانشگاههای غرب کشور نظام همکاری ایجاد شود.
کتابخانههای دانشگاهی یکی از مراکز مهم اطلاعرسانی در جامعه پژوهشی و علمی میباشند. از لحاظ منابع و اطلاعات باید به گونهای باشند که پژوهشگران و محققان جامعه کتابخانه دانشگاهی بتوانند به منابع و اطلاعات مورد نظر خود دستیابی سریع داشته باشند. اهمیت و ضرورت تحقیق حاضر، مشخص نمودن وضعیت کتابخانههای نهاد رهبری مستقر در دانشگاههای غرب کشور و رسیدن به راهکارهای ایجاد طرحهای همکاری بین کتابخانهای میباشد. منظور از طرح همکاری، امانت بین کتابخانهای و اشتراک منابع است و همچنین شناسایی منابع و امکانات موجود در کتابخانههاست که با بررسی آنها بتوانیم طرح همکاری را ایجاد نماییم. از آنجایی که این کتابخانهها در محیط دانشگاه قرار دارند و مراجعه کنندگان آنان را دانشجویان و پژوهشگران تشکیل میدهند، لذا باید از جایگاه و اهمیت ویژهای برخوردار باشند. در حالیکه هر کدام از این کتابخانهها دارای منابع اندکی هستند به گونهای که در اکثر موارد پاسخگوی نیاز مراجعان نمیباشند. با همکاری و مشارکت، کتابخانهها منابع اطلاعاتی را به صورت امانت در اختیار کاربران و مراجعان خود قرار میدهند. و این در حالی است که در هزینههای خرید منابع نیز صرفه جویی بوجود میآید. صرفه جویی به معنی اینکه چون توان خرید منابع را ندارند، از امکانات موجود طرح همکاری میتوانند استفاده نمایند.کتابخانههای نهاد رهبری از جمله کتابخانههای هم موضوع میباشند که به راحتی میتوانند منابع و اطلاعات خود را به اشتراک گذاشته و از خدمات آن بهرهمند شوند که در نهایت رضایت مراجعان و استفاده کنندگان از کتابخانه را برآورده سازند.
هدف اصلی در این تحقیق، ارائه برخی راهکارهای ایجاد طرحهای همکاری (امانت بین کتابخانهای، اشتراک منابع) در کتابخانه های نهاد رهبری دانشگاههای غرب کشور میباشد.
2.شناسایی وضعیت کنونی منابع، ویژگیها و شیوهی تهیهی آن در کتابخانههای نهاد رهبری؛
4.تعیین کتابخانههای نهاد رهبری از نظر نیروی انسانی نسبت به میزان آمادگی پذیرش اصول همکاری؛
6.شناسایی ساختار و مقررات سازمانی نهاد رهبری که تا چه میزان از ایجاد طرحهای همکاری در بین کتابخانهها استقبال و پشتیبانی میکند؛
7.تعیین ارزشها و اولویتها در باب همکاری بین کتابخانههای نهاد رهبری دانشگاههای غرب کشور؛